اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره اشعار حافظ

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره اشعار حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

ساقیا برخیز و درده جام را

ساقیا برخیز و درده جام را

خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر

برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامیست نزد عاقلان

ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده درده چند از این باد غرور

خاک بر سر نفس نافرجام را

دود آه سینه نالان من

سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود

کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هر که دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

آن که او عالم سر است بدین حال گواست

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

باده از خون رزان است نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

آخر سال کن که گدا را چه حاجت است

ارباب حاجتیم و زبان سال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

آن شد که بار منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید

دور از رخت این خسته رنجور نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو لیکن

چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است

گو خون جگر ریز که معذور نماندست

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده

ماتم زده را داعیه سور نماندست

خم زلف تو دام کفر و دین است

خم زلف تو دام کفر و دین است

ز کارستان او یک شمه این است

جمالت معجز حسن است لیکن

حدیث غمزه‌ات سحر مبین است

ز چشم شوخ تو جان کی توان برد

که دایم با کمان اندر کمین است

بر آن چشم سیه صد آفرین باد

که در عاشق کشی سحرآفرین است

عجب علمیست علم هیت عشق

که چرخ هشتمش هفتم زمین است

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد

حسابش با کرام الکاتبین است

مشو حافظ ز کید زلفش ایمن

که دل برد و کنون دربند دین است

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم

این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست

جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم

در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست

مبتلایی به غم محنت و اندوه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اشعار حافظ

تجلیات زبان، فرهنگ و محیط مازندران در اشعار نیما

اختصاصی از اینو دیدی تجلیات زبان، فرهنگ و محیط مازندران در اشعار نیما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تجلیات زبان، فرهنگ و محیط مازندران در اشعار نیما


    تجلیات زبان، فرهنگ و محیط مازندران در اشعار نیما

چکیده:

مقاله حاضر بر آن است تا تأثیرات محیطی از قبیل زبان، فرهنگ، و شرایط جغرافیایی مازندران را در اشعار نیما توصیف و بررسی نماید. زبان شناسان اجتماعی معتقدند هر زبان تا حد زیادی منعکس کننده واقعیات و خصوصیات بیرونی پیرامون خود می باشد. به تعبیری، کاربرد زبان در خلا انجام نمی پذیرد، بلکه متأثر از بافت محیطی خود است. این مسأله می تواند در مورد آثار ادبی نیز صادق باشد در اشعار نیما خصوصیان زبانی و تصویر پردازی به چشم می خورد که منعکس کننده بافت منطقه ای، زبانی، و فرهنگی نیماست. به عنوان مثال وجود اشعاری مانند:«قاصد روزان ابری، داروگ، کی می رسد باران؟» نمونه ی بارزی از تأثیر شرایط جغرافیایی مازندران بر روی اشعار نیما محسوب می گردد. بنابراین، ‌این نوشته براساس رویکرد جامعه شناختی زبان، تلاش دارد بازتاب بعضی از

جنبه های محیطی مازندران را در اشعار نیما نشان دهد.

کلید واژه ها: واژگان مازندرانی، گروه اسمی، ساختواژه همنشینی معنایی، باور محلی

 

 

1- مقدمه:

اگر زبان را وسیله و ماده اولیه ادبیات بدانیم، پس از مطالعه زبان یک اثر ادبی می تواند در تحلیل و شناخت بهتر آن کمک کند. به عنوان مثال برسی جنبه های مختلف زبان می تواند درک بهتری از بافت محیطی یک اثر در اختیار پژوهشگر قرار دهد، زیرا کاربرد زبان، طبق پژوهشهای جامعه شناختی زبان تا حد زیادی منعکس کننده بافت محیطی یک جامعه است. در این مقاله سعی نویسنده بر این است که تأثیر و بازتاب طبیعت، فرهنگ و زبان طبرستان را در اشعار نیما موردارزیابی قرار دهد. اما ابتدا بهتر است مرور کوتاهی بر سابقه مطالعه در این زمینه داشته باشیم.

 

2-زندگینامه

نیما یوشیج که نام اصلی اش علی اسفندیاری بود در سال 1276 شمسی در روستای یوش مازندران چشم به جهان گشود.....


دانلود با لینک مستقیم


تجلیات زبان، فرهنگ و محیط مازندران در اشعار نیما

ترجمه ی اشعار خیام به کُردی توسط استاد هه ژار

اختصاصی از اینو دیدی ترجمه ی اشعار خیام به کُردی توسط استاد هه ژار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ترجمه ی اشعار خیام به کُردی توسط استاد هه ژار


ترجمه ی اشعار خیام به کُردی توسط استاد هه ژار

ترجمه ی رباعیات خیام

بازگردانی و ترجمه:استاد هه ژار

استاد هه ژار در میان کردها خود شاعری سرشناس و صاحب سبک می باشند از جمله آثار ایشان:

ترجمه ی کتاب قانون ابن سینا از عربی به فارسی

ترجمه ی رباعیات خیام به کردی

ترجمه ی تاریخ شرف خان بدلیسی


دانلود با لینک مستقیم


ترجمه ی اشعار خیام به کُردی توسط استاد هه ژار

اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهر آتشی

اختصاصی از اینو دیدی اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهر آتشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

از دیر باز این پرسش بر صفحه اذهان نقش بسته است که رمز جاودانگی آثار بزرگ هنری چیست؟ به راستی چه عاملی موجب می شود این آثار در هر دوره ای با تازگی بیشتری ظاهر شوند؟

چرا گذشت زمان در مقبولیّت چنین آثار بزرگ هنری تحوّل ایجاد نمی کند ؟ چه ویژگی های مشترکی در این آثار نهفته است که دریای موّاج زمان و مکان را درهم       می شکافد و به پیش می تازد ؟ چرا بعضی شاعران در یک محدوده ی زمانی  در بالاترین مرتبه قرار می گیرند امّا محدود به ذوق زمان می شوند و مقبولیّت پایدار نمی یابند؟

 

عوامل متعدّدی می تواند دلیل بر جاودانگی آثار ادبی باشد . که مهم ترین مسئله ، پرداختن به کلّیّات و مفاهیم عام بشری و در واقع مسائل فطری انسان ها است . انسان ها با تمام تفاوت ظاهریشان ، دارای احساسات و نیازهای مشترکی می باشند که این احساس مشترک ، همان طبیعت عام بشری است . که پاسخ به این نیاز ها در هر لفاف و پوششی ، می تواند احساسات آن ها را تحت تأثیر قرار دهد. شعر و ادب نیز، با آفرینش دنیای تخیلّ و محال که زاده ی ذهن خلّاق شاعر است ، دریای درون آدمی را به تلاطم می کشاند ، حال اگر این اثر ادبی در برگیرنده ی مسائل فطری و درونی مخاطبان باشد ، استمرار ارزش اثر را در طول زمان به دنبال خواهد داشت. پس اگر حافظ، مولانا ، سعدی و دیگران هنوز پس از سالیان سال ، شعر شان برصفحه ی دل و اذهان نور افشانی می کند و رنگ کهنگی نمی پذیرد، به این دلیل است که ریشه در مشترکات فطری مخاطبانشان دارد و از دریچه عواطف و احساسات با آن رابطه برقرار کرده اند، اقدام به خلق و آفرینش اثری نموده اند که گویی به عنوان نماینده میلیون ها انسان لب به سخن گشوده اند و پیام  خود را در لباسی آراسته اند که به دل می نشیند و مخاطبان را با خود همدل و همسو می سازد.

در ادبیات معاصر ما نیز، شاعران بزرگی بوده اند که توانسته اند به تجربیات فردی خود که محدود به شخص، اجتماع،زمان و ملّیّت ایشان است، باتأمّل و تعمّق، به یاری حافظه ی مخیّل و خلّاق خویش، هوّیت هنری ببخشند.

« منوچهر آتشی » نیز از چهره هایی است که توانسته است به این ویژگی مهم در شعر پی ببرد و هم عصران خود، چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی و دیگران به مفاهیم انسان شناسی، هستی شناسی ارزش های جاوید و نیاز های متعالی انسانی در شعرش بپردازد  و با جهان بینی عمیقی پا به عرصه ی شعر و هنر بگذارد. آتشی، در این راه علاوه بر پرداختن به اسطوره های مختلف از عناصر طبیعت جنوب هم یاری می گیرد و این عناصر را در کوره ی عواطف و احساسات ذهن مخّیل خویش ، در قالب زیباترین تابلوها و تصاویر شاعرانه به دوستداران شعر و ادب عرصه       می نماید.

بررسی اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهر آتشی ، نگارنده را بر آن داشت تا در جهت نگارش پایان نامه تحصیلی خود اشعار این شاعر را در حوزه ی اسطوره و طبیعت مورد بررسی قرار دهد. این بررسی ابتدا به صورت مطالعه ی کلی و مستمر صورت گرفت و سپس تمامی موارد اسطوره ای انسانی و غیر انسانی و جمادات و جنبه های  طبیعت را به طور جداگانه مورد بررسی  قرارداد و جمع آوری کرده است و در هر قسمت تعریفی قابل فهم بیان نموده و ابیاتی را به عنوان شاهد از دیوان شاعر بیان کرده ام . در این بررسی متوجّه گردیده که بعضی از موضوعات را به بسیار اندک و غیر قابل بیان به کار برده و بعضی دیگر را به صورت چشمگیر و قابل بیان بسزا به کار برده است.همچنین در قسمت اسطوره ها ( اسطوره ی جانداران غیر انسانی و جمادات ) با وجود اسطوره ای بودن موارد ، غالباً کاربرد اسطوره ای در اشعار آتشی ندارند و بُعد اسطوره ای آن ها نسبت به معنی سطحی و امروزی ،چندان محسوس نیست و شاعر بیشتر به عنوان ابزار های موجودات طبیعی برای توصیف استفاده کرده است .هرچند شاعر توجّهی به بن مایه های  اسطوره ای آن ها نداشته ، ولی چون نگارنده بر آن بوده است که تمام موارد اسطوره ای را بررسی کند، هر کدام از آن ها را تحلیل و بررسی کرده است.

 

به طور کلّی مطالب این رساله در پنج فصل تدوین و تنظیم گردیده است :

 

 

فصل اول: کلیات، که شامل مقدمه ،اهداف تحقیق، پیشینه ی تحقیق و روش کار.

 

فصل دوم: تاریخچه ی شعر جنوب .

در این فصل ابتدا تاریخچه شعر جنوب و سپس مفاهیم و مضامین  و ویژگی های شعر جنوب بیان شده است.

 

فصل سوم: زندگینامه و آثار و افکار منوچهر آتشی .

در این فصل ابتدا به بررسی  زندگینامه و افکار منوچهر آتشی و سپس به مختصری از اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی شاعر و سبک شعری وی و آثارش پرداخته ایم .

 

فصل چهارم : اسطوره و کار کرد های آن .

در این فصل به تعریف و بررسی اسطوره و جایگاه اساطیر در آثار آتشی و سپس به تحلیل و بررسی اسطوره هایی که آتشی در اشعارش آورده پرداخته ایم .

این فصل به طور جداگانه به سه قسمت تقسیم بندی گردیده است :

  • اسطوره های انسانی: که شامل اسطوره های ایرانی ، یونانی، پیامبران، و دلدادگان می شوند.
  • اسطوره ی جانداران غیر انسانی ، که شامل موجودات فرا طبیعی ،اسطوره ی گیاهان و اسطوره ی حیوانات است.
  • اسطوره ی جمادات که به دو قسمت تقسیم شده است : مظاهر طبیعت و عناصر اربعه

 

فصل پنجم:طبیعت در شعر آتشی

در این فصل  به بررسی طبیعت جنوب که آتشی از آن تأثیر پذیرفته است ، پرداخته ایم . این فصل به طور جداگانه در دو حیطه ی طبیعت جان دار (که به سه قسمت تقسیم شده است: 1- گیاهان2- حیوانات 3-آبزیان )و طبیعت بی جان (که شامل :1 - شهرها و روستاهای بوشهر 2- اصطلاحات دریایی و کشتی 3 - ویژگی های طبیعی و جغرافیایی بوشهر)تدوین و تنظیم گردیده است.


دانلود با لینک مستقیم


اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهر آتشی

تحقیق و بررسی در مورد اشعار

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی در مورد اشعار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که جان آفرید

زمین آفرید و زمان آفرید

خدایی که رحمت به اعلاء رساند

توان سخن در لیسان آفرید

زمین و زمانه به فرمان اوست

هم او ارضی و هم کهکشان آفرید

منور از او اختر تابناک

بهشت از بر صالحان آفرید

به خشکی ز انواع جنبد گان

به دریا همه ماهیان آفرید

همه دیو و دد زیر فرمان اوست

به اوج فلک ماکیان آفرید

به روز آفتاب درخشنده را

به شب ماه در آسمان آفرید

به بنده در توبه را وا نمود

شب خلوت نادمان آفرید

به عشق سینه ها را مزین نمود

دل صابر و صابران آفرید

به طفلان توانائی گریه داد

دل نازک مادمان آفرید

زمین با رو ورگشت ز الطاف او

در رحمت از آسمان آفرید

برون است نعمات او از شمار

بر راحت بندگان آفرید

صلاح همه بندگان داند او

هر آنچه خوش است او همان آفرید

سعیدی کی باشد که پرسد چرا

چنین آفرید و چنان آفرید

روز اجل

می رسد روز یاجل گرد مرا

یادی از آن روز عمناکم کند

معصت کار گناه الوده ام

بعد مرگم شسته و پاکم کند

جامه دنیائیم را بر کند

با کفن پوشانده و خاکم کند

بوی تنه دنیوی دارد تنم

با گلاب عطرین و نمناکم کند

شیون و زاری کنید اشک را

مرهم زخم دل چاکم کند

سوره یاسین تلاوت کرده و

فاتحه خوانده طربناکم کند

جسم خاکی باز گردد سوی خاک

جستجو در اهل فلاکم کند

همه می خواهید اگر از جنس درد

پس ز شعرم شمع پژواکم کند

اهل دل داند زبان اهل دل

اهل دل باشید و ادراکم کند

می زند هر دم نفیرم پیک مرگ

یادی از تیر غضناکم کند

لذت دنیا سعیدی لحظه ایست

فکر فردای اسفناکم کند

دل غافل

دل غافل حیاتت را ببین چون

پر کاهی که بربادی سوار است

به هر سو باد خواهد می کشاند

دما دم پرشتاب ولی قرار است

بسا مردان صاحب مکنت مال

کنون بر سنگ نامش آَکار است

زبد نامان فقط ننگی بجا ماند

خوش آن نیکی که نامش ماندگار است

وفا با کسی ندارد این خرابات

تمامش بی وفایی یادگار است

من و ما آن پر کاهیم جانا

که با فرمان بادی در گذار است

همی گویم چند عمر اعتبار است

همی گویم که این چرخ و فلک را

صباحی چند عمر و اعتبار است

دعا کن عیش دنیا را سعیدی

که از دنیا گسستن افتخار است


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد اشعار