اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خواجه حافظ شیرازی

خواجه حافظ شیرازی (وفات سال 791 هجری) خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاء الدین مشهورترین شاعر عارف ایرانی که در قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) میزیسته و یکی از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شده اند

خواجه حافظ شیرازی

(وفات سال 791 هجری)

خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاء الدین مشهورترین شاعر عارف ایرانی که در قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) میزیسته و یکی از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شده اند.

درباب این استاد فناناپذیر و بی نظیر که او را لسان الغیب و ترجمان الاسرار لقب داده اند اشارتهایی در بسیاری از کتابها مانند تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی که بعد از فوت اوست تا مجمع الفصحا و ریاض العارفین تالیف رضاقلی خان هدایت همه مشتمل بر نام و شرح مختصری از حالات وی میباشد. و لیکن هیچیک از آنها مطالب مفصلی که جزئیات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ که مورد توجه و اهمیت قرار گرفته مقدمه ایست که یکی از دوستان حافظ که جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وی در آنجا پس از اطناب کلام در ذکر صفات شریفه و محبوبین او نزد خاص و عام و شهرت جهانگیری که حتی در زمان حیات حاصل کرده و قوافل سخنهای دلپذیرش از فارس نه تنها بخراسان و آذربایجان بلکه به عراقین و هندوستان رفته چنین می نویسد:

«اما بواسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث کشاف و مصباح و مطالعة مطالع و مفتاح و تحصیل قوانین ادب، و تحقیق دو اوین عرب، بجمع اشتات غزلیات نپرداخت و به تدوین و اثبات ابیات مشغول نشد و مسوداین اوراق اقل انام محمد گلندام عفی الله عنه ماسبق در درس گاه دین پناه مولانا و سیدنا استاد ابوالبشر قوام المله والدین عبدالله اعلی الله درجاته بکرات و مرات که بمذاکره رفتی در اثنا محاوره گفتی که این فرائد فواید را همه در یک عقد می باید کشید و این غرر درر را یک سلک می باید پیوست، تا قلاده جید وجود اهل زمان و تمیمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفیع این بنابر نادرستی روزگار کردی و به عذر اهل عصر عذر آوردی تا در تاریخ سنه احدی و تسعین و سبعمائه (791 هجری) ودیعت حیات به موکلان قضا و قدر سپرد.»

اطلاع دقیقی از خانواده حافظ در دست نیست. جد حافظ را شیخ غیاث الدین و پدر وی را بعضی بهاء الدین و از اهل کوپای اصفهان و برخی کمال الدین و از مردم تویسرکان نوشته اند. در شغل پدر و اجداد او نیز اختلاف است: ریاض العارفین آنان را از علما و فضلا می داند و تذکرة میخانه نویسد: شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مکنت بود. جد حافظ یا پدر وی از مسقط الرأس خود در زمان اتابکان فارس عازم شیراز شد و در آن شهر توطن گزید. مادر او بگفته عبدالنبی مولف میخانه از مردم کازرون بود ودر محلة دروازه کازرون شیراز خانه و مسکن داشته. پس از وفات پدر خواجه سه پسر از او بجا ماند که کوچکترین آنان محمد بود. برادران مدتی باهم زیستند و سپس جدا شدند و فقر و مسکنت بر ایشان مستولی گشت. از دو برادر یکی را حافظ خود بنام «خواجه خلیل عادل» می خواند و شاید «خلیل الدین عادل» نام داشته است. حافظ ماده تاریخ ذیل را بیاد او گفته:

برادر خواجه عادل طالب مثواه

 

پس از پنجاه و نه سال حیاتش

بسوی روضة رضوان سفر کرد

 

خدا راضی ز افعال و صفاتش

خلیل عادلش پیوسته برخوان

 

وز آنجا فهم کن سال وفاتش

 

چون شماره «خلیل عادل» بحساب جمل 775 است که تاریخ وفات اوست و عمر او نیز به تصریح قطعة فوق 59 سال بوده پس تاریخ تولید وی بسال 716 است. حافظ این قطعه را نیز گویا در مرگ برادر دیگر خود که در جوانی فوت کرده بود، گفته است:

دریغا خلعت حسن جوانی

 

گرش بودی طراز جاودانی

دریغا حسرتا دردا کزین جوی

 

نخواهد رفت آب زندگانی

همی باید برید از خویش و پیوند

 

چنین رفته است حکم آسمانی

و کل اخ یفارقه اخوه

 

لعمر ابیک الا الفرقدان

 

در دائره المعارف بریتانیا آمده: تاریخ فرشته پس از دو قرن فقط در یک جا از خواهر حافظ و اطفال او بدون ذکر اسامی آنان یاد کرده است (تاریخ فرشته چاپ جان بریگس بمبئی 1831 ج 1 ص 77). اکثر نویسندگان بطور قطع و برخی ظاهراً مولد او را شیراز دانسته اند. ملاعبدالنبی فخر زمانی قزوینی در تذکرة میخانه در باب حافظ می نویسد: «والده اش کازرونی و در محلة شیادان شیراز خانه و سکنی داشته اند». برخی از نویسندگان مسکن او را در محلة شیادان شیراز نوشته اند این محله با محلة مورستان از زمان کریم خان زند، یک کوی گشته و مجاور درب شاهزاده قرار دارد. در باب تاریخ تولد خواجه اختلاف است. دائره المعارف بریتانیا می نویسد: «تاریخ دقیق تولد وی نامعلو ماست ولی بطور قطع مواد او پیش از 700 هجری (1320 میلادی) نبوده است» و غالباً تولد او را بالقطع والیقین در اوایل قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) دانسته اند. دایره المعارف فرانسه تولد او را در ربع اول قرن هشتم هجری نوشته.


دانلود با لینک مستقیم

مقاله درباره زندگینامه حافظ

اختصاصی از اینو دیدی مقاله درباره زندگینامه حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره زندگینامه حافظ


مقاله درباره زندگینامه حافظ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگینامه حافظ

در مورد زندگی و تاریخ تولد یا ازدواج یا هر تاریخ دیگری که شاعر در شعرش به آن اشاره نکرده است، اختلاف نظر بسیار زیاد است. در قدیمی ترین نسخه ی دائرة المعارف بریتانیکا که در کتابخانه ی لندن موجود است سال تولد خواجه را نامعلوم دانسته اند اما به یقین این تاریخ ما بین سالهای 700 تا 726 است. دائرة المعارف بزرگ فرانسه نیز همین نکته را در نظر دارد. ضمنا در باب تولد این شاعر علاوه بر رومنبع اروپایی معتبر منابع ایرانی نیز نتوانسته اند این پراندگی آرا را کم نمایند.

در ابتدا باید متذکر شویم آنست که آنچه مهم است افکار بلند و نغز وشیوای اوست حال تفاوتی در تولد وی چه در سال 701 یا در سال 730 وجود ندارد. ولی طبق قصیده زیر این سال باید ما بین 716 تا 721 باشد. وی این قصیده را در مدح سلطان جلال الدین مسعود شاه اینجو سروده است:

خســرو دادگـرا شــیر دلا بـــحر کفــا ای جــــلال تـــو بـه انــواع هنر ارزانی

هم آفاق گرفت و همه اطراف گشاد حیث مسعودی و آوازه شد سالطانی

لذا چون شاه مسعود در سال 743 در جنگی که با یکی از امرای مغول بنام یاغی باستی کرد شکست خورد و قبل از آن نیز در سال 740 در مقابل امیر پیر حسین به هزیمت افتاد و فرار کرد و اینکه بعید است که این قطعه سراسر مدح برای پیش از اینها باشد، حافظ باید در آن سالها حداقل 25 سال داشته باشد، پس باید تقریبا در سالها ی 715 تا 716 ه.ق بدنیا آمده باشد. در این بین مرحوم دکتر غنی معتقد است بسال 717 ه.ق و مرحوم دستغیب شیرازی از قول فرصت، تولد را بسال 725 ه.ق می داند.

شاعر شیرین سخن، خواجه شمس الدین محمد حافظ که در اوئل قرن هشتم هجری قمری پا به عرصه وجود گذارد، پس از تولد محمد نامیده شد و با توجه با القابی که در آن دوران بنابر دلائل معقول به اشخاص می داند و او نیز که حافظ قرآن کریم بود به حافظ مقلب شد. همچنین بخاطر آنکه وی در علوم و فنون دیگر هم کمالات زیادی داشت به او القاب دیگری نیز دادند که از آن جمله:

شمس الدین و الدنیا، لسان الغیب، کاشف الحقائق، زبدة المتکلمین و ترجمان الاسرار و ... و همچنین چون در آن زمان به بزرگان و دانشمندان خواجه اطلاق می شد به وی نیز که از بزرگان زمان بود خواجه اطلاق شده است.

موطن اصلی حافظ ظاهرا کوپای اصفهان و محل سکونت جدش غیاث الدین اصفهان بوده است. غیاث الدین پسری به نام بهاء الدین داشت که همان پدر حافظ می باشد. غیاث الدین همواره زندگی خود را از قیل و غال دور نگه می داشت و همواره به تجارت سرگرم بود، به همین دلیل زندگی مرفه و آرامی داشت. در اثر تشنجات نیمه ی دوم قرن هفتم ه.ق که اصفهان کانون بلوا شد.

غیاث الدین به همراه خانواده به شیراز هجرت کرد. این در زمانی بود که آبش خاتون از اتابکان فارس بر شیراز حکومت می کرد. (660 تا 680)

غیاث الدین پس از ورود به شیرازدر محله ای نزدیک دروازه کازرون بنام محله ی شیادان خانه ای خرید و به تجارت مشغول شد و پس از مدتی از افراد سرشناس و موفق شد.

در این زمان به دلیل آنکه شیراز و ملوک تابعه در دست امرای طیبی بود، از مزاحمتها و حملات گاه و بیگاه سپاه مغول در امان بود. زیرا شیوخ این مناطق از ثروتمندان منطقه نیز بودند غالبا به تقوی و پاکدامنی شهرت داشتند و از ایلخانان به عزت اسلام شهرت یافتند و امتیازات بسیاری می گرفتند، ایلخانان چون پاکدامنی آنها را دیده بودند سرپرستی املاک خاصه را در بسیاری از مناطق به عهده ی آنها داده بودند.

بهاالدین پس از چندی مورد توجه شیخ عبدالله کازرونی که در همسایگی حجره ی آنها بود قرار گرفت و به بهاالدین گفت که حاضر است دخترش را به عقد او درآورد. پس از آن با قبولی بهاالدین آن دختر به عقد او درآمد.

زمانی نگذشته بود که غیاث الدین فوت کرد. پس از آن بهاالدین به تنهایی به کسب و کار مشغول شد و پس از مدتی صاحب 3پسر به نامهای خلیل، عادل و محمد و یک دختر گردید. رونق کار آنها بسیار زیاد شده بود که بهاالدین دچار بیماری شد. در ابتدا وی فکر می کرد یک مریضی ساده است ولی بعد از مدتی بیماری وی رو به شدت گذارد تا جایی که بهاالدین توان رفتن به حجره را پیدا نکرد. حکما نیز کاری از پیش نبردند و حال بهاالدین روز به روز وخیم می گشت. بیماری او چند ماهی به طول انجامید و هیچ کدام از اطبا نتوانستند کاری از پیش ببرند تا آنکه بهاالدین در یک شب سرد زمستانی فوت کرد. این در حالی بود که محمد تنها هشت سال داشت.

پس از فوت پدر، پسران به امور تجاری حجره پرداختن تا اینکه بعد از دوسال به دلایلی نا معلوم از آن شهر کوچ نمودند و حافظ و مادر و خواهرش در شیراز باقی ماندند و به علت عدم کسب و کارفشار زیادی به آنها آمد.

در این زمان حتی از خانواده ی همسر بهاالدین نیز هیچ اطلاعی در سدت نیست که چرا در آن اوضاع به آنها کمک نکردند.

خواجه پس از مدتی در سن 8-9 سالگی به مردی که در همسایگی آنها بود سپرده شد، ولی پس از مدتی آثار سوء اخلاق در این مرد ظاهر گشت و لذا حافظ از نزد او بیرون رفت. پس از مدتی وی توانست در یک نانوایی کار پیدا کند. در مجاورت نانوایی که حافظ در آن مشغول به کار بود مکتبی بود که دوستداران علم و ادب و بخصوص طالبین علوم و فنون قرآنی را به خود جذب می کرد.

حافظ نیز با پرداخت کمی از دستمزد خود در آنجا به تعلیم و آموزش مشغول شد و بدین کار تا حدی جدیت ورزید تا حافظ کل قرآن گردید. این گونه نقل شده استکه حافظ آنقدر فعال بود که استاد نیز از کار او به وجد می آمد و مورد توجه قرارش می داد.

نقل شده است که در آن نزدیکی مردی بود که بزازی داشتاین مرد علاوه بر آن شعر می گفت از قوانین شعری نیز آگاه بود و حافظ نیز اشعار سروده ی خود را به منظور تصحیح یا تایید برای او می خواند، اما اشعار حافظ از اصول بر خوردار نبود و به همین دلیل مورد استهزاء دیگران قرار می گرفت. در این زمینه نکته ای در کتابها تثب شده است:

آمده است که حافظ در یادگیری علوم و سرودن اشعار دچار مشکل بود لذا نذر نمود که به مدت چهل شب به عبادت بپردازد تا حاجت روا گردد. آنگاه با خلوص 40 شبانه روز با ریاضت به عبادت پرداخت. گویند حافظ در شب 40 در اثر خستگی فراوان به حالت نیمه هوشیار رفته بود امیر المومنین در هیبت سقایی به او جام آبی تعارف کرد، حافظ پس از چندین بار رد کردن بالاخره جرعه ای از آن آب خورد و بقیه را دور ریخت و جام را پس داد و ناگهان نه جام و نه درویش در آنجا بودند. پس از آن فهمید که کلمات زیبای قرآن در برابر چشمش رژه می روند و آن آب جرعه ای از دریای علم و دانش و ادب بوده است.

حافظ نیز در اشاعرش به این نکته اشاره ی صریحی دارد و می گوید:

دوش وقت ســحــر از غـصـه نـجاتم دادند وانــدر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخــود از شــعشعه ی پرتوی زاتم کردند باده از جــام تـجـــلی صفـــاتـم دادنــد

چه مبارک سحری بود چه فرحنده شبی آن شـــب قـدر کـه این تازه براتم دادند

گویند در آن زمان معتقد بودند هر کس 40 شبانه روز با ریاضت به عبادت بپردازد در شب چهلم حاجت روا گشته و چشمش به جمال پر نور امیر المومنین روشن خواهد شد.

قابل ذکر است در آن موقع حکما فارس غالبا در دوران صلح، برای جلب توجه مردم از دانشمندان حمایت می کردند و از علم و ادب نیز حمایت می کردند کما اینکه سعدی و حافظ مربوط به همین دوره اند.

قوام الدین عبدالله شیرازی که حافظ علوم حکیمانه و دروس دینی را نزد وی آموخته است درمورد اشعار حافظ گفته است: اشعار او سخن دیگری است و کلماتش را باید به بند کشید. از جمله اساتید حافظ می توان به علامه میر سید شریف جرجانی (حمکت، فلسفه، اخلاق و علوم قرآنی) اشاره کرد. گویند حافظ در بسیاری از علوم و فنون مهارت داشت:

دروسی که حافظ آموخته است عبارتند از:

قرآن کریم: حافظ در محضر قوام الدین عبدالله شیرازی به آموزش قرآن کریم پرداخته استو با پشتکار حافظ قرآن شد و توانست قرآن را در چهار ده روایت از حفظ بخواند.

عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن زبر بخوانی در چهار ده روایت

منظور از چهار ده روایت چه بوده است؟

در قرن دوم ه.ق هفت نفر حافظ قرآن بودند که قرائت آنان مورد تائید همگان بود. این قاریان که قراء سبعه هستند هر کدام دو راوی دارند که در نتیجه 14 روایت از قرائت قرآن از راویان این هفت قاری شکل می گیرد و


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره زندگینامه حافظ

تحقیق درباره حافظ شیرازی (2)

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره حافظ شیرازی (2) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

حافظ شیرازی

 

مقدمه

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است.

بسیاری حافظ شیرازی را بزرگ‌ترین شاعر ایرانی تمام دوران ها می‌دانند. بیشتر اشعار حافظ غزل می‌باشد و بن‌مایه غالب غزلیات او عشق است.

حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل داده‌اند.

دیوان حافظ

دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه، و تعدادی رباعی‌ست، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه‌های گوناگون، به زبان اصلی فارسی و دیگر زبان‌های جهان به‌چاپ رسیده است. شاید تعداد نسخه‌های خطّی ساده یا تذهیب گردیدهٔ آن در کتابخانه‌های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه، و حتی کشور‌های غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد. حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته می‌شود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.

زندگی حافظ

تولد

در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ هجری قمری تخمین می‌زند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ روی داده‌است.

سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان ۷۹۲ هجری قمری می‌باشد. (از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی(متولد ۷۷۷ ه.ق.) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی(متولد ۸۱۷ ه.ق.) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده‌است). مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافته‌ است.

نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ ه‌ق - ۱۲۴۰ م) محی‌الدّین عربی دیده از جهان فروپوشیده بود، و ۵۰ سال قبل ازآن (یعنی در سال ۶۷۲ ه‌ق - ۱۲۷۳ م) مولانا جلال‌الدّین محمد بلخی (رومی) درگذشته بود.

درباره زندگی حافظ اطلاعات دقیقی در دست نیست. گفته می‌شود که پدر وی بهاءالدّین نام داشته و تاجر بوده‌است. حافظ کودکی بیش نبود که پدرش را از دست می‌دهد.

زبان و هنر شعری

همچون همهٔ هنرهای راستین و صادق، شعر حافظ پرعمق، چندوجه، تعبیریاب، و تبیین‌جوی است. او هیچ‌گاه ادعای کشف و غیب‌گویی نکرده، ولی ازآن‌جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته ‌است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته ‌است، کار بزرگ هنری او آینه‌دار طلعت[۱] و طینت فارسی‌زبانان گردیده ‌است.

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد

حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود

مگو دیگر که حافظ نکته‌دان‌ست

که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

غزل حافظ

حافظ را چیره‌دست‌ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته‌اند (صفحهٔ ۲۲۴ Arthur Arberry) موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله‌است و غزل‌سرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازی‌ست.

با آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده‌است، نوآوری اصلی به‌سبب تک بیت‌های درخشان، مستقل، وخوش‌مضمون فراوانی ست که ایجاد کرده‌است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره‌های قرآن تأثیر گرفته‌است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته‌اند (صفحهٔ ۳۴ حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ

به قرآنی که اندر سینه داری

نمونه‌ای از اشعار

پیش ازاینت بیش ازاین اندیشه‌ی عشّاق بود

مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود

یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین‌لبان

بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود

پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند

منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد و دین

بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد

دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره حافظ شیرازی (2)

تحقیق درباره اشعار حافظ

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره اشعار حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

ساقیا برخیز و درده جام را

ساقیا برخیز و درده جام را

خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر

برکشم این دلق ازرق فام را

گر چه بدنامیست نزد عاقلان

ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

باده درده چند از این باد غرور

خاک بر سر نفس نافرجام را

دود آه سینه نالان من

سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود

کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن

هر که دید آن سرو سیم اندام را

صبر کن حافظ به سختی روز و شب

عاقبت روزی بیابی کام را

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

آن که او عالم سر است بدین حال گواست

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

باده از خون رزان است نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

آخر سال کن که گدا را چه حاجت است

ارباب حاجتیم و زبان سال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

آن شد که بار منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید

دور از رخت این خسته رنجور نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو لیکن

چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است

گو خون جگر ریز که معذور نماندست

حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده

ماتم زده را داعیه سور نماندست

خم زلف تو دام کفر و دین است

خم زلف تو دام کفر و دین است

ز کارستان او یک شمه این است

جمالت معجز حسن است لیکن

حدیث غمزه‌ات سحر مبین است

ز چشم شوخ تو جان کی توان برد

که دایم با کمان اندر کمین است

بر آن چشم سیه صد آفرین باد

که در عاشق کشی سحرآفرین است

عجب علمیست علم هیت عشق

که چرخ هشتمش هفتم زمین است

تو پنداری که بدگو رفت و جان برد

حسابش با کرام الکاتبین است

مشو حافظ ز کید زلفش ایمن

که دل برد و کنون دربند دین است

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست

خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم

این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست

جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم

در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست

مبتلایی به غم محنت و اندوه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اشعار حافظ

شرحی کوتاه بر حافظ

اختصاصی از اینو دیدی شرحی کوتاه بر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

شرحی کوتاه:

حافظ، حافظه‏ی ماست. گاه میتوان به حافظ پرداخت، و گاه نمیتوان نپرداخت! و مجموعه حاضر محصول این گرایش بی اختیار است. نه اینکه در سکر و بیخودی نوشته شده باشد، بلکه در صحو به نگارش درآمده و از سهو هم خالی نیست. در میان تحقیقات ادبی عصر جدید، شاخه حافظ شناسی، اگر خود درخت تناوری نشده باشد، نهالی ریشه دار و بار آور است. در یکی از مقالات این مجموعه، سیری در تحقیقات حافظ پژوهی کرده ایم. و «رونق بازار حافظ شناسی» به شیفته حافظ جرأت میبخشد که هر قلم اندازی (از این دست) را جمع و تدوین و طبع و نشر کند: چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا ما نیز هم به شعبده دستی برآوریم. نگارنده این سطور نظر به آنچه منتشر کرده است، نویسنده ای پراکنده کار است. ولی در میان کارهای پراکنده، تعلق خاطرش از دیرباز به حافظ پژوهی بوده است: مقام اصلی ما گوشه خرابات است خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد و پس از «ذهن و زبان حافظ» و «حافظ نامه» اینک ده مقاله درباره هنر و اندیشه حافظ در این مجموعه گرد آورده است. عنوان چارده روایت از طریق مراعات نظیر ایجاب میکرد که به جای ده مقاله، چارده مقاله فراهم شود. ولی از آن سو هم امکان نداشت که فقط به خاطر مراعات نظیر، خود را به تکلف بیاندازم و به خوانندگان بیشتر تصدیع دهم. مقاله اول این مجموعه «وجوه عظمت و امتیاز حافظ»، حاصل یک گفت و گوی اخوانی با دو تن از اعزه یاران همدل و سخن شناسم کامران فسانی و مهندس حسین معصومی همدانی است. به این شرح که اندیشه اولیه آن از بحثی که این دوستان پیش کشیده اند، نشأت گرفته است و بعدها طول و تفصیل بیشتری یافته است. در این مقاله چنان که از عنوانش برمیآید کوشیده ام دلایل و وجوه عظمت فکری و هنری حافظ و امتیاز او از سایر غزل سرایان یا سخنوران بزرگ فارسی را در حد وسع و برداشت خود بیان کنم. حق این است که همه وجوه عظمت و امتیاز او را استقصا نکرده ام و همه رازها را نگشوده ام. از جمله این راز را که چگونه «قبول خاطر و لطف سخن خداداد» است؟ مقاله دوم، «چارده روایت»، بحث و فصحی است در شناخت اختلاف قراآت قرآن مجید و علم و احاطه ای که حافظ در این شعبه دشوار از علوم قرآنی داشته است. در پرتو مباحث مطروحه در این مقاله، روشن میشود که حافظ قاری یا حافظ ساده قرآن مجید نیست. مقری است. استاد قرائت شناس، یعنی دانای وجوه قراآت مختلفی است که در کتب قرائت شناسی نظیر التیسیر ابو عمرو عثمان دانی، و النثر ابن جزری ثبت شده و در حدود 1100 مورد است. به عبارت دیگر، حافظ به تمام وجوه روایات چهارده راوی از قراء هفت گانه، علم و احاطه کامل داشته است. بدینسان پایگاه قرآن شناسی حافظ بهتر نمایان میشود. مقاله سوم شرح یک بیت دشوار حافظ است: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد غامض ترین متشابهات و دو پهلو گویی های معماوار دیوان حافظ - که اوج مهارت کلامی و شطاحی و شیطنت هنری او نیز به حساب میآید - همین بیت «پیر ما گفت...» است. این بیت از نظرگاه کلامی، و بیشتر با توجه به کلام اشعری که مشرب حافظ است، شرح داده شده است. و چند شرح قبلی دیگر از تفسیر ملا جلال الدین دوانی گرفته تا نظر استاد مطهری نیز نقل و نقد شده است. مقاله چهارم در شرح بیت دشوار دیگری از حافظ است: ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت در دیوان حافظ، بیتهای دشوار و دیریاب کم نیست. بیت «ماجرا کم کن...» همانند بیت «پیر ما گفت...» پیچ ها و گره بندهای لفظی - معنایی دارد. گمان میرد در تفسیر این بیت، به این «اشتباه خوانی» مشهور که خرقه را متعلق به مردم چشم میانگاشت، و در اینکه خرقه مردم چشم چه چیز شگرفی است به محال گویی میپرداخت، پایان داده شده و ان شاء الله معنای مربوط و منسجمی از اجزای بیت


دانلود با لینک مستقیم


شرحی کوتاه بر حافظ