اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق آماده درس تفسیر موضوعی قرآن کریم (دلایل عقلی عصمت پیامبران و امامان )

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق آماده درس تفسیر موضوعی قرآن کریم (دلایل عقلی عصمت پیامبران و امامان ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع :

تحقیق آماده درس تفسیر موضوعی قرآن کریم
دلایل عقلی عصمت پیامبران و امامان

فایل word قابل ویرایش

با توجه به آیات زیر چگونه می توان معصومیت پیامبران را توجیه کرد؟ الف)هود آیه 40 ب) یوسف آیه 24( و لقد همت به و هم بها لولا ان رای برهان ربه ...) ج) سوره کهف آیه های 65تا82 د) سوره انبیا ایه87 ه) سوره القصص آیه16و آیه 33.

اندیشمندان شیعه در اثبات عصمت انبیاء و امامان علیهم السلام دلایل عقلی و نقلی گوناگونى ارائه نموده‏اند ، که تبیین آنها نیازمند فرصتى وسیع و مستلزم نگارش کتابى پرحجم و مستقل است که این کار از شئون کاری محقّقین یک مرکز پاسخگویی به سوالات ، که هر روز باید پرسشهای زیادی را پاسخ دهند ، نمی باشد. لذا در این نامه تنها به ذکر یک دلیل عقلی و شواهدی چند از آیات بسنده می شود که طالب حقیقت را همین نیز بس است و در خاتمه کتابهای مفصّلی را که در این باره وجود دارند برای مطالعه ی بیشتر معرّفی می نماییم.
نخست باید دانست که اثبات نبوّت و عصمت انبیاء ، بحثی کاملاً عقلی است ؛ لذا اگر عصمت انبیاء با عقل اثبات نگردد اساساً چیزی به نام شرع و نقل معتبر شرعی نیز وجود نخواهد داشت. نقل شرعی وقتی برای ما حجّت قطعی خواهد بود که یقین داشته باشیم آنچه شخص مدّعی نبوّت بیان می کند یقیناً سخن خداست ؛ و چنین یقینی برای ما حاصل نمی شود مگر زمانی که یقین عقلی و قطعی به عصمت گوینده ی آن داشته باشیم ؛ چون گناه که سهل است اگر حتّی احتمال خطا هم در گوینده وجود داشته باشد نمی توان به سخن او یقین منطقی داشت ؛ اگر چه ممکن است به خاطر حسن سلوک آن شخص ، یقین روانشناختی در ما ایجاد شود ؛ ولی یقین روانشناختی در حقیقت ظنّ غلیظ بوده از نظر عقل منطقی ، حجّت حقیقی و قطعی محسوب نمی گردد
.

...

تعداد صفحات : (7) صفحه

نوع فایل : word (قابل ویرایش )


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آماده درس تفسیر موضوعی قرآن کریم (دلایل عقلی عصمت پیامبران و امامان )

دانلود مقاله کامل درباره عصمت پیامبران و امامان از دیدگاه های مختلف

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره عصمت پیامبران و امامان از دیدگاه های مختلف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره عصمت پیامبران و امامان از دیدگاه های مختلف


دانلود مقاله کامل درباره عصمت پیامبران و امامان از دیدگاه های مختلف

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :51

 

بخشی از متن مقاله

عصمت پیامبران و امامان دوازده گانه ، رکن رکین تفکر شیعه و از ضروریات این مذهب است . در تعریف عصمت بین عالمان شیعه اختلافاتی وجود دارد ، اما نوع ادله ای که برای اثبات ضرورت عصمت پیامبران و امامان می‌آورند ، ناخودآگاه آنان را به تعریف واحدی از عصمت می‌رساند که در آن ، مصونیت از هر گونه گناه ، خطا و لغزش(بزرگ یا کوچک، عمدی یا سهوی) و در تمام عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی مندرج می‌‌باشد .

از دیدگاه آقای مصباح یزدی :

 منظور از معصوم بودن پیامبران یا بعضی دیگر از انسانها تنها عدم ارتکاب گناه نیست ، زیرا ممکن است یک فرد عادی هم مرتکب گناهی نشود ….بلکه منظور این است که شخص ، دارای ملکه نفسانی نیرومندی باشد که در سخت ترین شرایط هم او را از ارتکاب گناه باز دارد . ملکه‌ای که از آگاهی کامل و دائم به زشتی گناه و اراده قوی بر مهار کردن تمایلات نفسانی حاصل می‌‌گردد . و چون چنین ملکه‌ای با عنایت خاص الهی تحقق می‌‌یابد، فاعلیت آن به خدای متعال نسبت داده می‌شود.[1]

 منظور از گناه که شخص معصوم مصونیت از ارتکاب آن دارد، عملی است که در لسان فقه، حرام نامی‌ده می‌‌شود و همچنین ترک عملی است که در لسان فقه واجب شمرده می‌شود.[2]


از دیدگاه آقای جعفر سبحانی :

 عصمت به معنی مصونیت بوده و در باب نبوت دارای مراتب زیر است :

الف . عصمت در مقام دریافت ، حفظ و ابلاغ وحی

ب . عصمت از معصیت و گناه

ج . عصمت از خطا و اشتباه در امور فردی و اجتماعی .[3]

البته مصونیت از خطا در « مسائل عادی زندگی » ، « داوری در منازعات » ،« تشخیص موضوعات احکام دینی » و حتی مصونیت از « برخی بیماری‌های جسمی‌… که مایه تنفر و انزجار مردم می‌‌گردد » نیز از دیدگاه آقای سبحانی در تعریف عصمت گنجانده شده است .

از دیدگاه آقای ابراهیم امی‌نی :

« عصمت عبارت است از یک نیروی فوق العاده باطنی و یک صفت نیرومند نفسانی که در اثر مشاهده حقیقت جهان هستی و رویت ملکوت و باطن عالم وجود حاصل می‌شود. این نیروی فوق العاده غیبی در هرکسی وجود پیدا کرد از مطلق خطا و گناه معصوم خواهد بود و از جهات مختلف بیمه شده است :

  1. در مقام تلقی وحی و درک واقعیات خطا نمی‌‌کند.
  2. در مقام ضبط و نگهداری احکام و قوانین اشتباه و سهو ندارد.
  3. در مقام ابلاغ و اظهار احکام مرتکب اشتباه و گناه نمی‌‌شود.

4- در مقام عمل از لغزشهای عمدی و سهوی مصونیت دارد . هرگز گناه نمی‌کند و احتمال خطا و گناه درباره اش صفر است.»[4]

دیدیم که از نظر آقایان امی‌نی و سبحانی ، عصمت عبارتست از مصونیت از هر گونه گناه و خطا و لغزش ( چه عمدی و چه سهوی) و در تمام عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی ، اما از نظر آقای مصباح یزدی ، عصمت فقط به معنی مصونیت از ارتکاب گناه است ، آن هم گناهی که در لسان فقه گناه شمرده شود نه هرگونه گناهی . در ضمن از نظر قاطبه علمای شیعه پیامبران و امامان ، از همان آغاز زندگی ( یعنی تولد وطفولیت ) تا آخر عمر معصوم هستند، نه اینکه بعد از نبوت یا امامت معصوم شوند . پس به طور خلاصه نظریه عصمت از دیدگاه شیعه چنین است :

« پیامبران و امامان دوازده‌گانه ، در تمام طول عمر معصوم هستند .»

 ادله عقلی عصمت پیامبران ( و امامان )

دراینجا به چند نمونه از ادله عقلی شیعه که در آنها سعی شده است تا ضرورت عقلی عصمت پیامبران اثبات شود ، اشاره می‌کنیم و به نقد آنها می‌پردازیم .

دلیل اول  « پیامبران الهی در عمل به احکام شریعت ، از هر گونه گناه و لغزش مصونیت دارند و اصولا هدف از بعثت پیامبران در صورتی تحقق می‌پذیرد که آنان از چنین مصونیتی برخوردار باشند . زیرا اگر آنان به احکام الهی که خود ابلاغ می‌کنند دقیقا پایبند نباشند ، اعتماد به صدق گفتار آنها از می‌ان می‌رود و در نتیجه هدف نبوت تحقق نمی‌‌یابد .» [5]

« عصمت برای پیامبران لازم است تا وثوق به گفتار آنها حاصل شود و غرض از نبوت تحقق یابد»[6]

دلیل فوق از جهات گوناگون قابل خدشه است که به چند مورد آن اشاره می‌‌کنیم:

  1. این استدلال اگر هم درست و کامل باشد فقط ضرورت مصونیت از گناهان عمدی آن هم گناهانی که در ملأعام و در انظار مردم انجام گیرد را اثبات می‌‌کند ، نه گناهانی که در اثر غفلت و سهو و نسیان گاهی گریبانگیر آدمی‌می‌شود و نه گناهان پنهانی و دور از چشم مردم وجود سهو و نسیان و ابتلا به غفلتهای آنی و زودگذر در انسان امری طبیعی و مورد قبول همه است و هیچ کس تنها به دلیل اینکه گاهی در اثر سهو و فراموشی مرتکب بعضی گناهان خصوصا گناهان کوچک می‌‌شود ، مورد بی اعتمادی مردم قرار نمی‌‌گیرد . آری اگر شخصی غرق در گناه بوده و آلودگی او به رذائل اخلاقی ( کماً و کیفاً ) در سطح بالایی باشد به او نمی‌‌توان اعتماد و اطمی‌نان کرد و اگر چنین شخصی ادعای پیامبری کند ، ادعایش مورد پذیرش مردم قرار نمی‌گیرد . اما اگر یک انسان وارسته و متصف به صفات نیک انسانی و آراسته به فضائل اخلاقی که هر چند معصوم نیست، اما در مجموع انسان پاک و با فضیلتی است و مردم او را به عنوان یک انسان سالم و خوب می‌شناسند ، ادعای پیامبری کند ، ادعای او مورد توجه و تأمل قرار می‌‌گیرد و در مردم تأثیر می‌‌گذارد، مضافا بر اینکه پیامبر فقط ادعای پیامبری نمی‌‌کند، بلکه برای اثبات پیامبری خود دلایل و براهین و معجزاتی هم به مردم ارائه می‌‌دهد و همی‌ن معجزات به علاوه جاذبه معنوی و تاثیر کلامش در بیدار کردن فطرت خفته انسانها اطمی‌نان مردم نسبت به پیامبر را جلب می‌‌کند . پس از آن هم اگر خود پیامبر مرتباً و به دفعات ، احکام الهی را نقض کرده و مرتکب معاصی و یا اعمال زشت و ناپسند ( آن هم به طور عمد و در حضور دیگران ) شود ، ممکن است پیامبری او زیر سؤال برود و مردم به صدق گفتار او شک کنند . اما اگر فقط به درموارد بسیار اندک و در اثر سهو و فراموشی مرتکب بعضی از گناهان شود ، دلیلی ندارد که مردم به صداقت او در ادعایش ( مبنی بر نبوت ) شک کنند . در این استدلال فرض بر این است که برای انسان فقط و فقط دو حال وجود دارد : 1. غرق بودن در گناه و آلودگی‌های اخلاقی 2. معصوم بودن . به عبارتی دیگر گویا هر انسانی یا معصوم است یا غرق در گناه . و بعد گفته‌اند اگر کسی غرق در گناه باشد ، مردم به صدق گفتار او اعتماد و اطمی‌نان نخواهند کرد  پس کسی که مدعی پیامبری است باید معصوم باشد تا مرد به او اعتماد کنند و هدف از نبوت حاصل گردد . غافل از اینکه در اینجا حالت سومی‌هم هست و آن اینکه شخص مدعی پیامبری، اگر چه معصوم نیست، اما غرق در گناه و الودگی های اخلاقی هم نیست و در مجموع انسان پاک و وارسته ای است و به دلیل همی‌ن وارستگی و پاکی و صداقت و امانتداری و جاذبه معنوی که دارد، مردم نسبت به او احساس محبت و اطمی‌نان می‌کنند و ادعای چنین شخصی مبنی بر نبوت ـ که علاوه بر سابقه خوب و جایگاهی در دل مردم دارد، برای اثبات ادعای خود معجزه هم می‌‌آورد ـ زمی‌ن تا آسمان فرق دارد با ادعای یک شخص فاسق و گناهکار ( یا حتی عادی ) که هیچ جایگاهی که در دل مردم ندارد و در ضمن برای اثبات ادعای خود ، نمی‌‌تواند معجزه ای ارائه دهد .
  2. همان طور که در ابتدی بند پیشین آوردیم ، این استدلال حداکثر ضرورت عصمت ظاهری پیامبران را اثبات می‌‌کند . به عبارت دیگر اگر اعتماد مردم را مبنا قرار دهیم کافی است شخص مدعی پیامبری ، انسانی ظاهر الصلاح باشد یعنی در ملأ عام و در انظار مردم مرتکب گناهان یا اعمال زشت و ناپسند نشود، تا مردم به او اطمی‌نان کنند . اما ضرورتی ندارد که شخص ، از هرگونه خطا و لغزش و گناهی ـ چه در ظاهر و چه در پنهان ـ مصون باشد . پس این دلیل ، ناتمام است .
  3. 3.استدلال فوق اگر هم درست و تمام باشد فقط ضرورت عصمت از گناه را اثبات می‌کند نه عصمت از خطا و اشتباه ، و این نکته مهمی‌است . پیامبران همواره اعلام می‌‌کنند که ما هم بشری مثل شما و همه افراد نوع بشر هستیم و تنها فرق ما با شما این است که به ما وحی می‌‌شود . محتوای وحی الهی هم ، همان چیزی است که در کتب آسمانی آمده است یعنی مجموعه ای از معارف الهی و دستورات و احکام کلی که دینداران ، مکلفند به آنها عمل کنند . پیامبران هیچگاه اعلام نمی‌‌کنند که تمام اعمال و حرکات ریز و درشت ما ( حتی در حوزه زندگی فردی و خصوصی ) به راهنمایی وحی انجام می‌‌شود ، تا اگر مردم خطایی در اعمال او دیدند ( مثلا اشتباه درانتخاب همسر ) نسبت به ادعاهای او شک کنند . بنابراین به عنوان مثال ، اگر پیامبر اسلام (ص) در انتخاب نگهبانان لایق و امانتدار و مطیع ، در سپردن تنگه کوه احد به آنها اشتباه کند و این اشتباه باعث شکست در جنگ شود ، هیچکس نسبت به پیامبر بودن آن حضرت شک نمی‌‌کند ، چرا که آن حضرت مدعی نبوده است که سپردن این امر به افراد مذکور ، به فرمان خدا و از طریق وحی بوده است .
  4. 4.دلیل مذکور ، با این مدعا که صفت عصمت قابل شناسایی توسط مردم نیست ، در تناقض آشکار است . همان طور که می‌دانیم بنا به ادعای شیعه ، امام و جانشین پیامبر (ص) باید معصوم باشد و چون صفت عصمت ، قابل تشخیص و شناسایی توسط مردم نیست ، پس امامت باید با نصب الهی و معرفی پیامبر ( یا امام معصوم قبلی ) تحقق یابد. به عبارت دیگر امامت باید منصوص باشد . اما در این استدلال ، گفته می‌‌شود که اگر پیامبری معصوم نباشد ، مردم به او اعتماد نمی‌‌کنند و لذا غرض از نبوت حاصل نمی‌‌شود. سؤال این است که مردم چگونه می‌‌توانند به عصمت شخص پی‌ببرند تا بعد از آن ، ادعای او مبنی بر نبوت را بپذیرند و به او اعتماد کنند ؟ آنچه مردم می‌‌توانند به آن پی ببرند حداکثر ، این است که از فلان شخص ( که اکنون مدعی نبوت است ) تاکنون گناه یا خطا یا عمل زشتی دیده نشده است . اما همه می‌دانیم که این با عصمت فرق دارد . ممکن است آن شخص در خلوت و پنهانی مرتکب اعمال زشت و ناپسندی شده، اما مردم خبر نداشته باشند . پس راهی برای اثبات عصمت یک شخص برای مردم وجودندارد. حال چگونه است که مردم ـ بدون آنکه بتوانند به عصمت کسی اطمی‌نان پیدا کنند ـ دعوت پیامبران را می‌پذیرند و به آنها اعتماد و اطمی‌نان می‌‌کنند ؟

5- و آخرین اشکال این است که اگر دلیل مذکور درست باشد ، لازم می‌‌آید که عصمت را نه تنها در پیامبران ( وامامان ) بلکه در عالمان ، مجتهدان ، قضات ، فرماندهان نظامی‌، زمامداران و هر انسانی که مقام یا شغل مهم و حساسی دارد نیز شرط بدانیم . چرا که با همی‌ن روش می‌‌توان چنین استدلال کرد که اگر مجتهد معصوم نباشد ، مردم نمی‌‌توانند به او اعتماد کنند و زمام امور آخرت خود را با تقلید از او به دست او بسپارند . همی‌ن طور اگر قاضی معصوم نباشد ،مردم نمی‌‌توانند به او اعتماد کنند و در منازعات و اختلاقاتی که جان و مال و آبرو و حیثیت آنها در خطر است ، به او رجوع کنند . پس ضرورت دارد که قاضی هم معصوم باشد! و حتی شهود نیز باید معصوم باشند ، چرا که اگر معصوم نباشند نمی‌‌توان به صدق گفتار آنان وثوق پیدا کرد و می‌‌دانیم که شهادت دروغ آنها ممکن است جان و مال و حیثیت و آبروی انسانهای بی گناهی را به خطر اندازد و این در منازعات کلان و درسطوح بالای حکومت و جامعه آشکارتر می‌‌شود . زیرا ممکن است قضاوت غلط و ناعادلانة قاضی و شهادت دروغ شاهدان ، ضربه بزرگی به حکومت و جامعه بزند و چوب این گناه را می‌لیونها انسان بی‌گناه و مظلوم بخورند . ممکن است در مورد شرط عصمت در مجتهدین و مراجع تقلید بگویید که امامان معصوم در احادیث و روایاتی به ما دستور داده‌اند که در زمان غیبت به مجتهدین رجوع کنیم . اما سؤال این است که اولاً  چه کسانی این احادیث را برای ما نقل کرده‌اند ؟ لاجرم مستحضر هستید که ناقلان این احادیث ، همان فقیهان و مجتهدان هستند که همه غیر معصومند . حال چگونه می‌‌توان به صدق گفتار آنها وثوق پیدا کرد ؟ مخصوصا اگر به این مطلب توجه کنیم که در این «ادعاها» آنان ذینفع هم هستند . پس بنا به منطق شیعه باید گفت : «عصمت در فقها لازم و ضروری است تا وثوق به گفتار آنها حاصل آید» ثانیا چگونه ممکن است امامان معصوم با دستورات خود ، قواعد عقلی و منطقی را نقض کنند!؟

دلیل دوم . هدف اصلی از بعثت ایشان  ]پیامبران [راهنمایی بشر بسوی حقایق و وظایفی است که خدای تعالی برای انسانها تعیین فرموده است و ایشان در حقیقت نمایندگان الهی در می‌ان بشر هستند، که باید دیگران را به راه راست هدایت کنند . حال اگر چنین نمایندگان و سفیرانی پای بند به دستورات الهی نباشند و خودشان بر خلاف محتوای رسالتشان عمل کنند ، مردم رفتار ایشان را بیانی مناقض با گفتارشان تلقی می‌کنند و دیگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پیدا نمی‌‌کنند و در نتیجه ، هدف از بعثت ایشان بطور کامل تحقق نخواهد یافت . پس حکمت و لطف الهی اقتضاء دارد که پیامبران ، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایسته‌ای از روی سهو و نسیان از ایشان سرنزند تا مردم گمان نکنند که ادعای سهو و نسیان را بهانه‌ای برای ارتکاب گناه قرار داده‌اند .»[7]

باز هم می‌‌گوییم اگر پیامبران خودشان «پای بند به دستورات الهی نباشند »،مردم دیگر به آنها اعتماد نخواهند کرد ، اما اگر پای‌بند باشند ولی در موارد استثنایی آن هم نه به صورت عمد، بلکه از روی سهو و نسیان پایشان بلغزد و مرتکب گناهی شوند لکن زود توبه و استغفار کرده و در تدارک جبران آن باشند ، مردم به هیچ وجه اعتمادشان را نسبت  آنها از دست نمی‌‌دهند. این دلیل ( مانند دلیل قبل ) حداکثر چیزی را که می‌‌تواند اثبات کند این است که پیامبران وپیشوایان دین نباید افرادی لاابالی و بی قید و بند باشند، اما لا ابالی بودم نقیض عصمت نیست تا با رد آن ، ضرورتاً عصمت را نتیجه بگیریم بلکه ضد آن است و بین این دو ، شقوق دیگری هم وجود دارد که حداقل بعضی از این شقوق سلب کننده اعتماد مردم نسبت به پیامبران نمی‌‌شود . درمورد مصونیت از هر گونه سهو و نسیان هم داستان از همی‌ن قرار است .اگر سهو و نسیان به دفعات زیاد و به طور مکرر باعث انجام کارهای ناشایست شود، ممکن است سلب اعتماد مردم را به دنبال بیاورد . اما در موارد کم و استثنایی هیچگاه باعث سلب اعتماد مردم نمی‌‌شود. چرا که مردم پیامبر را بشری مانند خود می‌‌دانند و سهو و نسیان ( در حد متعارف ) را امری طبیعی قلمداد می‌‌کنند .

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره عصمت پیامبران و امامان از دیدگاه های مختلف

عصمت پیامبران

اختصاصی از اینو دیدی عصمت پیامبران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عصمت پیامبران


عصمت پیامبران

عصمت پیامبران

13 صفحه

اصل در مسئله عصمت پیامبران

اصل اول

عصمت‏به معنى مصونیت‏بوده و در باب نبوت داراى مراتب زیر است:

الف - عصمت در مقام دریافت، حفظ و ابلاغ وحى;

ب - عصمت از معصیت و گناه;

ج - عصمت از خطا و اشتباه در امور فردى و اجتماعى.

عصمت پیامبران در مرحله نخست، مورد اتفاق همگان است، زیرا احتمال هر نوع لغزش و خطا در این مرحله، اطمینان و وثوق مردم را خدشه‏دار مى‏سازد و دیگر پیامهاى پیامبر مورد اعتماد و اطمینان نخواهد بود، در نتیجه هدف نبوت نقض مى‏شود.

گذشته از این، قرآن کریم یادآور مى‏شود که خداوند پیامبر را تحت مراقبت کامل قرار داده است تا وحى الهى به صورت صحیح به بشر ابلاغ شود، چنانکه مى‏فرماید:‹‹عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا× الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا× لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم واحاط بما لدیهم و احصى کل شی‏ء عددا›› (جن/26-28): او آگاه از غیب است، و حقایق غیبى را بر کسى آشکار نمى‏سازد، مگر آن کس که مانند پیامبر مورد رضایت او است، پس براى مراقبت از وى، پیش رو و پشت‏سر او، نگهبانى مى‏گمارد تا بداند ( محقق شود) که آنان پیامهاى پروردگارشان را رسانده‏اند، و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و همه چیز را شمارش کرده است.


دانلود با لینک مستقیم


عصمت پیامبران

دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


یکی از مواردیکه منکرین عصمت انبیاء در قرآن کریم بدان استناد می کنند، آیات مربوط به داستان عصیان حضرت آدم در بهشت است. خداوند متعال در این زمینه در جایی از قرآن کریم چنین می‌فرماید: و عصی آدم ربه فغوی ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی (و حضرت آدمعلیه‌السلام از آن جا که در برابر پروردگار خویش عصیان کرد لذا بی بهره ماند، سپس پروردگار او را برگزید و توبه‌اش پذیرفت و او را هدایت نمود.» طه/122و121 چنان که ملاحظه می شود، در این آیات صریحاً به حضرت آدمعلیه‌السلام نسبت عصیان داده شده است و این خود به خوبی حاکی از عدم عصمت و امکان ارتکاب گناه در مورد انبیاء آسمانی است؟! پاسخ در حل اشکال مذکور 2 پاسخ گفته شده است که اینکه ما به آن 2 اشاره می‌کنیم: الف- باید دانست آنچه لازمه‌ی عصمت است انجام اوامر و نواهی الهی است. از طرفی باید دانست که نهی دو گونه است: 1- نهی تحریمی 2- نهی تنزیهی و ارشادی. نهی تحریمی آن است که اگر کسی با آن مخالفت کند و علی رغم نهی الهی مرتکب آن فعل شود گرفتار عقاب و عذاب خواهد شد. نهی تنزیهی و ارشادی آن است که تنها جنبه‌ی راهنمایی و ارشاد دارد و مخالفت و یا اطاعت آن، خود بخود و مستقیماً سبب عقاب و یا ثوابی نمی‌گردد. از این دو قسم «نهی» تنها قسم اول است که دال بر حرمت بوده و مخالفت با آن منافات با عصمت دارد یا هیچ دلیل روشن و قاطعی نداریم که «نهی» ای که در مورد خوردن از «شجره‌ی ممنوعه» خطاب به حضرت آدمعلیه‌السلام رسیده بوده، نهی تحریمی بوده است، بلکه با توجه به آیات قبل، به خوبی روشن است که این نهی جنبه‌ی تنزیهی و ارشادی داشته چرا که تعلیل این «نهی» هرگز ناظر به عقاب و عذاب نیست. ب- پاسخ دیگری که در این زمینه بیان گردیده این است که جایگاهی که حضرت آدمعلیه‌السلام قبل از هبوط به «دنیا» در آن قرارداشته است. (بهشت) اصولاً جای تکلیف نبوده، بلکه این دنیای ماست که محل تکلیف و ظرف اوامر و نواهی خداوندی است بنابراین قبل از آن به این دنیا، حضرت آدمعلیه‌السلام تکلیفی را زیر پا ننهاده و هرگز مرتکب عصیان و سرکشی در مقابل خداوند نشده است. به هر حال، همین احتمال که ممکن است «نهی» مذکور، تحریمی نباشد، دلالت آیات فوق را بر عصیان و گناه حضرت آدمعلیه‌السلام که منافی با عصمت باشد از بین می‌برد و در نتیجه، این گونه ظواهر آیات نمی‌تواند دلیل محکم و مبتنی در برابر ادلة قاطع و صریح عصمت باشد.
شبهه انکار عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)
شیاطین شبهه افکن مى گویند: تمام کلام مسلمانان این است که افرادى مثل پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امام از ویژگى فوق انسانى به نام عصمت برخوردار هستند. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)در شنیدن و تلقى وحى معصوم بوده و اشتباه نمى کند; در ابلاغ آن به مردم نیز اشتباه نمى کند; در تبیین و تفسیر آن براى مردم هم مرتکب خطا نمى شود. چون همچنان که مى دانید، یکى از وظایف پیامبر(صلى الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت قرآن، تعلیم آن به مردم و تبیین و تفسیر آن نیز مى باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) اولین مفسر قرآن است و تفسیر او معتبرترین تفسیر و پذیرفتن آن هم بر مردم واجب است. بر همین اساس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تفسیر قرآن نیز باید معصوم باشد. علاوه بر تمام این موارد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در رفتار و عمل هم معصوم است و مرتکب خطا و اشتباه نمى شود. البته در مورد محدوده عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام عمل بحثهایى در علم کلام مطرح است; از قبیل اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از چه زمانى و در مورد چه اعمالى معصوم است آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در مورد کبائر معصوم است یا محدوده عصمت او شامل صغائرنیز مى شود؟ پاسخ این گونه سؤالات در علم کلام ارائه مى شود. به هر حال، پیامبر(صلى الله علیه وآله) ویژگى خاصى دارد که سایر مردم از آن برخوردار نیستند. این خصوصیت موجب مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن آیات قرآن از فرشته وحى، ابلاغ آن به مردم و تفسیر و تبیین آن براى آنها مرتکب اشتباه و خطا نشود. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فهم قرآن اشتباه نمى کند. چون لازمه تفسیر قرآن، فهم صحیح از معانى آیات است. ما شیعیان چنین خصوصیتى را براى ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) و صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(علیها السلام)نیز قائل هستیم و بر این اعتقاد هستیم که آن بزرگواران نیز در تمام مراحل معصوم هستند. البته ائمه(علیهم السلام) به طور مستقیم وحى را از فرشته وحى دریافت نمى کردند، بلکه آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)اخذ مى کردند.
آخرین شبهه اى که مادر تمام شبهه ها است، در اینجا مطرح مى شود. براساس این شبهه، مسأله عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) پایه و اساسى ندارد و آنها هم مثل سایر مردم هستند و نمى توان چنین ویژگى خاصى را براى ایشان ثابت کرد. آنها هم مثل سایر انسانها در معرض خطا و اشتباه قرار دارند. این شبهه به معنى انکار عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام)است.
اوایل انقلاب، ما با بعضى از اشخاصى که اصرار زیادى بر القاى این شبهه داشتند، مواجه مى شدیم. اما آن موقع متوجه نبودیم که چرا آنها بحث خود را از چنین مسأله اى شروع کرده اند. موضوعات فراوانى براى بحث وجود دارد; اما چرا باید کسى که از ایران به دانشگاهى در خارج از کشور مى رود، درباره این موضوع سخنرانى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)معصوم نبوده است؟ استادى از دانشگاه که عنوان نمایندگى امام(ره) در ستاد انقلاب فرهنگى را با خود یدک مى کشید، از ایران به کانادا رفت و در دانشگاه مک گیل سخنرانى کرد و این موضوع را مطرح کرد که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) معصوم نبودند! این مسأله براى ما مبهم بود که این مطلب چه خصوصیتى دارد و چرا آن آقا چنین موضوعى را انتخاب کرده است؟ بعد از مدتها متوجه شدیم که این بحث ریشه همه مباحث و شبهات است. بازگشت شبهاتى مانند عدم اعتبار قرآن و حدیث و در نتیجه بى اساس بودن گفته هاى علما به همین مسأله است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن، ابلاغ و یا فهم آیات قرآن مرتکب خطا شده است. اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مورد مطلبى فرمود که کلام خداست، این شبهه مطرح مى شود که هر چند ممکن است خداوند چنین کلامى را گفته باشد، اما این احتمال نیز وجود دارد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در دریافت یا فهم آن اشتباه کرده باشد.
اگر این شبهه فراگیر شود، به راحتى مى توان تمام دین را زیر سؤال برد و در همه احکام و اعتقادات خدشه وارد کرد. چون تمام آنچه ما از دین داریم، به ابلاغ پیام وحى و یا تفسیر آنها توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا ائمه(علیهم السلام) باز مى گردد. اگر اعتبار گفته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)مخدوش شود و احتمال خطا و اشتباه توسط پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) ثابت شود، در این صورت است که شیاطین مى توانند هر چه خواستند به دین نسبت دهند و تمام مسائل اعتقادى و احکام دین را به میل خود تفسیر کنند. بنابراین، دلیل اصرار و تکیه شیاطین فتنه گر بر مخدوش کردن اصل عصمت این است که با ایجاد خدشه در این اصل، تمام دین مخدوش مى شود و چیزى از آن باقى نمى ماند. در این صورت، تنها مطلبى که از دین براى ما مى ماند اصل وجود خداست. این تنها مسأله اى است که ما آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) نمى گیریم; بلکه به کمک ادله عقلى آن را اثبات مى کنیم و پس از اثبات اصل وجود خداوند، وجود معاد و روز قیامت و پس از آن ضرورت نیاز بشر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز به کمک دلایل عقلى ثابت مى کنیم. پس از آن، با مشاهده معجزه پیامبر، نبوت او ثابت مى شود و به این وسیله کلمات او اعتبار مى یابد. بنابراین، ما به جز قرآن و حدیث منبع دیگرى نیز براى اثبات برخى از مسائل اعتقادى داریم که عقل است. ما با کمک دلیل عقلى وجود خداوند، معاد و نبوت را ثابت مى کنیم. اما فتنه گران اساس عقل را نیز زیر سؤال برده و گفتند: اولا، عقل وجود خارجى ندارد و ما چیزى به نام عقل نداریم; ثانیاً، ادله اى که به عنوان ادله عقلى براى اثبات وجود خدا، معاد و نبوت اقامه شده است، صحیح نیست. همان کسانى که باید در دانشکده الهیات درباره مسایل مربوط به اثبات وجود خداوند و مسایل اعتقادى بحث کرده و آنها را اثبات کنند، در کلاس درس خود گفتند: تمام دلایلى که براى اثبات وجود خدا اقامه شده، ناتمام است و هیچ دلیلى براى این مطلب وجود ندارد! همین روشنفکرانِ باصطلاح مذهبى (بخوانید: لامذهب) همین کسانى که مدافع اسلام نوین هستند، گفتند: ما هیچ دلیلى بر وجود خدا نداریم و اصلا عقل نمى تواند چنین مطلبى را اثبات کند.
بنابراین، بعد از رد کردن اعتبار کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)، تنها منبعى که براى اثبات مسایل اعتقادى براى ما باقى مى ماند، عقل است که شبهه افکنان آن را هم از اعتبار ساقط مى کنند. در این صورت تنها دلیل معتبر، ادله حسى و تجربى خواهد بود; چون بر اساس گفته ایشان، دلایل متافیزیکى و فلسفى اعتبارى ندارد. وحى نیز از اعتبار ساقط است; چون در نهایت وحى کلامى است که پیامبر آن را دریافت کرده است. اگر پیامبر هم مانند سایر مردم باشد، معرفت او هم معرفتى بشرى است که خطا و اشتباه در آن راه دارد. پس وحى هم اعتبار ندارد. بنابراین، آخرین تیر ترکش شیاطین شبهه افکن، این است که از سویى عصمت پیامبر را زیرسؤال ببرند و از سوى دیگر اعتبار عقل را ساقط کنند. اگر این دو مسأله ثابت شد، هیچ امرى در دین قابل اثبات نیست و باید فاتحه خدا، پیغمبر و اعتبار قرآن و حدیث را خواند و این کارى است که خدمتگزاران اسلام نوین انجام مى دهند! کسانى که خود را از اسلام طلبکار مى دانند و بر اسلام منت مى گذارند که این دین را به صورتى معرفى کرده اند که دنیا آن را بپذیرد! ان شاءالله ارباب دنیوى آنها، آمریکا، و ارباب غیبى آنها، شیطان، پاداش آنها را خواهد داد. البته آمریکا به عهد خود وفا کرده و جوایز آنها را اعطا کرده است; ان شاء الله ابلیس هم در جهنم اجر آنها را خواهد داد!
به هر حال، شیاطین این شبهه را مطرح کرده و در عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)خدشه وارد کرده اند. در اینجا شبهه دیگرى هم به این صورت مطرح است که برفرض قبول وجود خدا و صدور قرآن از جانب او، چگونه مى توان ثابت کرد که خدا راست گفته و در گفتار خود صادق بوده است. البته بحثهاى فراوانى در این زمینه انجام شده و کتابهاى متعددى هم در این زمینه نوشته شده است و طبیعى است که نمى توان محتواى آنها را در فرصتى محدود بازگو کرد. در این جلسه قصد دارم با بیانى ساده و مختصر پاسخ این شبهه ها را ارائه کنم.

 

 

 

 

 

رد شبهاتی حول عصمت پیامبران
پیامبران علیهم الصلاة و السلام در بین مخلوقات از همه شرافتمندتر و پاکتر بودند و بیشتر از همه تقوای خداوند را داشته و دارند و از او می ترسند و برگزیدگانی هستند که مردم باید به آنها تأسی جویند و اقتدا نمایند.
بر ما واجب است که این مقام را برای آنها محفوظ داریم و زبان خویش را از سخن چرانی حول آنها بصورت انتقاد و یا اتهام دور گردانیم. اما نفسهایی که فسق و فجور بر آنها غالب است زبان خویش را بر علیه آنها بصورت تهمت و عیب جویی دراز کرده و جز به صورت نادر پیامبری را باقی نگذاشته اند مگر اینکه او را متهم به ارتکاب گناه و یا از او عیب جویی کرده باشند؛ با این کار در صدد از بین بردن اقتدار آنها و متهم کردنشان به نقص و در کل ایراد گرفتن از قرآن که احوال آنها را بیان می دارد، می باشد.
ممانعت از این کار در جهت دفع تهمت از انبیاء به خاطر حفاظت از دین و رعایت حق آنها می باشد. قبل از اینکه به تفصیل اقدام به رد اتهامات علیه انبیاء نماییم دوست داریم که یک نکته اساسی را بیان داریم و آن اینکه سلف صالح اتفاق دارند که در مقام وحی و تبلیغ خطا و اشتباه در حق پیامبران غیر قابل تصور می باشد اما در مقام و موقعیت غیر از تبلیغ، گناهان صغیره ای که در انجامش پستی و بی ارزشی موجود نیست در صورتی که پیامبری مرتکب آن شود و بر انجام آن پافشاری ننماید و به دنبال آن توبه و انابه می کنند، وجود دارد.

 

و با این توضیح، علتی که طعنه زنندگان به آن استناد می کنند و می گویند چگونه خطا نمودن بر پیامبران جایز است در حالیکه آنها مورد تأسی و اقتدای مردمند، باطل می گردد. ما در جواب آنها می گوییم ترس از حاصل شدن اشتباه در تأسی به پیامبران در صورت ارتکاب خطا وقتی متحمل و قابل تصور بود که آنها خطا کنند و بر آن بمانند و دیگران را نسبت به انجام آن هوشیار و آگاه نگردانند؛ در آن صورت اقتدا کننده دچار اشتباه می شد چون پیروی از پیامبر بر او واجب است ولی در صورت اطلاع دادن از آن، اشتباهی صورت نخواهد گرفت بلکه از طریق دیگری میدان اطاعت و فرمانبری به روی او باز می گردد که آن تبعیت و بازگشت نیکو به سوی خداوند متعال با توبه کردن است و با این حال مقام اقتدا و الگو بودن برای پیامبران باقی مانده و شرافت عبادت پروردگار با انجام توبه و بازگشت به سوی او برایشان حاصل می گردد.
در خلال بحث معلوم شد آنچه که ایراد گیرندگان و طعنه زنندگان در حق انبیاء بیان می دارند علاوه بر افتراء و تهمتهایی که زده اند از چند حالت خارج نیست.
1. یا اینکه ناشی از بدفهمی مسئله می باشد.
2. یا اینکه موردی است که قبل از نبوت اتفاق افتاده است.
3. و یا کاری است که خلاف اولی از او سرزده است یا اینکه خطا و اشتباهی بوده که از آنها توبه کرده و خداوند نیز آنها را عفو کرده و بخشیده است.
بنابراین برای هیچ فردی جایز نیست آن را وسیله نقص و یا اثبات گناه برای آنها قرار دهد.
در آنچه که خواهد آمد این صورتها را با مثالهایی توضیح می دهیم تا برای خوانندگان گرامی روشن شود که شبهات مخالفان هرگز نمی تواند به صلاحیت اسلام خدشه وارد کند و طعنه و ایراد آنها باعث ثبات و موفقیت حق خواهد شد.
صورت اول: چیزهایی که به پیامبران نسبت داده اند بر اساس بد فهمی بوده است.
از آن جمله چیزی است که در مورد ابراهیم علیه السلام مدعی هستند که گویا ایشان به خاطر اعلان ربوبیت ستارگان دچار شرک شده است و در این کار به فرموده خداوند متعال استناد می کنند{ وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ*فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ*فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ*فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ*إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ}«و همچنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا او از یقین کنندگان باشد چون شب رسید و تاریک شد ستاره ای را دید؛ گفت: این پروردگار من است. و آنگاه که از دیده ها پنهان شد گفت: من افول کنندگان را دوست ندارم و هنگامی که ماه را دید که طلوع نموده گفت: این پروردگار من است و هنگامی که فرو رفت گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند البته از گروه گمراهان خواهم شد و وقتی که طلوع خورشید را دید گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است ولی آنگاه که غایب شد گفت: ای قوم من از آنچه شریک خداوند قرار می دهید بیزارم و من روی خود را متوجه کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده در حالیکه خواهان حق هستم و من از مشرکان نمی باشم.»
جواب این است که ابراهیم علیه السلام همان چیزی را گفت که در مقام و موقعیت مناظره و گفتگو از آن بحث می شود. ایشان ستارگان، خورشید و ماه را که قومش مدعی ربوبیت آنها بودند بر آنها عرضه داشت و با دلیل عقلی ربوبیت را از آنها منتفی کرد آنگاه با یک نتیجه گیری منطقی بر باطل بودن معبودانشان آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت:{یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ*إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ} «ای قوم من از آنچه شریک خداوند قرار می دهید بیزارم و من روی خود را متوجه کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده در حالیکه خواهان حق هستم و من از مشرکان نمی باشم.»
اگر بگویند چطور ابراهیم با قومش در مورد نفی ربوبیت ستارگان بحث کرد در حالیکه آنها بت می پرستیدند چیزی که از سنگ ساخته شده بود؟ خواهیم گفت: ابراهیم در باره نفی ربوبیت ستارگان با آنها بحث کرد تا برایشان روشن نماید که منتفی بودن ربوبیت خداهایی که آنها می پرستیدند به طریق اولی می باشد چون هرگاه ربوبیت ستارگانی که هم بزرگتر و هم دارای منفعت بیشتری برای مردمند ثابت شود این امر دلیل محکمی برای نفی شدن ربوبیت از بتها و چیزهای دیگری که در مرتبه پایین تری از آنها هستند و مردم مشغول عبادتشان هستند می باشند چون فرق بسیار زیادی در بین ستارگان و بتهایی که آنها بدون کوچکترین منفعتی از جانبشان مشغول عبادت کردن آنها بودند وجود داشت.
و باز از جمله ایراداتشان چیزی است که در حق ابراهیم مدعی آن هستند و آن اینکه گویند: ایشان هنگامی که در مورد چگونگی زنده کردن مردگان سؤال می کند دچار شک در قدرت پروردگار شده است و تردید و شک در قدرت خداوند کفر است و برای این ادعا به آیه زیر استناد می کنند:{ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ} «آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ خداوند فرمود: آیا به آن ایمان نداری؟ گفت: بلی ولی می خواهم قلبم آرام گیرد. گفت: چهار عدد پرنده را بگیر و پیش خود آنها را به هم زن و قطعه قطعه نما بعد بر سر هر کوهی قسمتی را قرار بده و آنگاه آنها را فرا خوان می بینی که با عجله به سویت می شتابند و بدان پروردگارت قدرتمند و حکیم است.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن