اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 33 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

امام رضا (ع) و بنی عباس :

تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.

امام رضا (ع)در زمان هارون:

هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.

همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)

از جمله حوادث مهمی که امام رضا (ع)در این دوره با آن مواجه گشت ،جریان اغراض واقضیه بود.اینها عده ای از یاران امام کاظم بودند که عقیده داشتند امامت به موسی بن جعفر (ع)ختم می شود و می گفتند او نمرده بلکه زنده است و دوباره بر می گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علی بن موسی را قبول نداشتند.

انگیزه اصلی این انحراف سردمداران اصلی این از علی بن حمزه بطائنی ،زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی .آنان مقادیر زیادی پول وجوهات از امام کاظم در اختیارشان بود اما برای اینکه اینها را نزد خود نگه دارند و تحویل علی بن موسی(ع)ندهند،امامت حضرت را مکر شدند ،امام کاظم برای جلوگیری از این انحراف تلاش زیادی انجام داده بود.بارها همین افراد را حاضر کرد و جانشین خود را مشخص نمود و از آنها برای حضرت رضا(ع) بیعت گرفت.با اینحال چنین اغراض رخ داد و امام رضا نیز سخت با آنها مقابله می کرد.

حادثه مهم دیگر حمله نیروهای هارون به مدینه است.محمد بن جعفر در مدینه بر ضد حکومت عباسیان قیام کرد.هارون سپاهی بفرماندهی جلودی برای سرکوبی او به مدینه روان کرد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر دست یافت او را گردن بزند و بر خانه های علویان یورش برده و دارائی و لباس و زیور زنان را غارت کرده و حتی یک جامه برایشان باقی نگذارد .جلودی با سپاهش به خانه امام هشتم هجوم آورد.وقتی امام او را دید فرمود همه زنان در یک خانه جمع شدند و خود بر در خانه ایستاد.جلودی گفت من به دستور هارون باید وارد خانه شوم و لباس زنان را با جواهراتشان در آوردم.امام قول داد این کار را خودم می کنم و پیوسته سوگند می خورد و از او می خواست وارد خانه نشود.جلودی بالاخره آرام شد و موافقت کرد.امام بدرون خانه رفته و دارایی ،اموال و لباس و زیور زنان را جمع کرد و به او داد.

این نمونه ای از رفتار خصومت بار هارون با امام هشتم و علویان می باشد.

جریان جانشینی هارون و سرانجام او:

هارون همواره برای تعیین جانشینی خود متحیر و پریشان بود.او همانند دیگر خلفا دارای زنان و کنیزان متعدد بود و فرزندان زیادی از آنان داشت.برجسته ترین آنان ،مأمون ،امین و مؤتمن بودند.مأمون مقداری از امین بزرگتر بود و علیرغم اینکه فرد باهوش تری بود اما هارون نتوانست او را جانشین خود قرار دهد،زیرا مأمون مادرش ایرانی بود و درباریان و اطرافیان هارون میل نداشتند او بر امین که مادرش عرب بود ترجیح داده شود.بهر حال تعصبات قومی و نژادی هارون را واداشت تا امین را درسال 175

در ولایتعهد شرکت داد تا بعد از این خلیفه باشد و برای آنان در سال 186 در مراسم حج از زعما و برجستگان قوم و مردم بیعت گرفت.و بالاخره در سال 189 نیز برای فرزندش موتمن بیعت گرفت.

عاقبت هارون عازم سفری بدون حج گشت شد.همانطور که قبلاً آوردیم سرزمین خراسان در سقراط امویان و بقدرت رسیدن عباسیان نقش عمده ای داشت.لذا مورد توجه خاص بنی عباس بود و اشخاص برجسته ای بعنوان حاکم آنجا تعیین می شدند.

هارون ابتدا فضل بن یحیی برمکی را که از مقربانش بود حاکم آنجا قرار داده بود.بعد از دو سال علی بن عیسی بن ماهان را ب جای او منصوب کرد.علی خراسان ،سیستان،ماوراءالنهر ،اصفهان و تمام شرق ایران را تحت فرمان داشت.او نسبت به مردم ظلم و جور فراوانی اعمال کرد و با وضع مالیاتهای سنگین و جنایات دیگر به نارضایتی مردم از دستگاه خلافت دامن زد تا اینکه باعث شورشهایی در این مناطق شد.

منجمله طغیان رافع بن لیث بود که از طرف علی بن عیسی حاکم ماوراءالنهر بود.او خلافت هارون را رد کرد و در جنگ با علی او را مکرراً شکست داد.در سال 191 هرثمه بن اعین از طرف هارون بجای علی منصوب شد.هرثمه او را دستگیر و اموال غصبی مردم را به آنها برگرداند اما از مقابله با فتنه ی رافع بن لیث عاجز ماند و از هارون درخواست کمک کرد .آشوبهای دیگری همانند آشوب حمزه بن عبداله در سیستان و آشوب المقنع روی داد که مرتباً به مواضع حاکم منصوب از طرف هارون حمله می کردند و حاکمیت هارون را تهدید می کردند.

هارون بناچار شخصاً برای دفع این شورشها به خراسان عزیمت کرد.امین را بعنوان جانشینی در بغداد گذاشت و مأمون را بهمراه خود برد و دو سیاستمدار معروف یعنی فضل بن ربیع و فضل بن سهل نیز همراه او بودند.بعضی می گویند علت همراهی مأمون در این سفر تدبیر فضل بن سهل بود.

چون فکر می کرد اگر در این سفر هارون بمیرد ،امین قدرت را بدست می گیرد و مأمون را از ولایتعهد خلع می کند.لذا بهتر است مأمون از بغداد دور باشد تا دست امین در آن لحظه به او نرسد.

هارون در گرگان بشدت بیمار شد .او قبل از مرگش مأمون را برای انجام مأموریتی روانه مرو کرد و به فضل بن ربیع گفت :اگر من مردم لشکر خزائنی را که همراه من است به مأمون بده تا در نبرد با دشمنان در مرو موفق شود.ولی فضل بن ربیع همه آنها را با خود به بغداد باز گرداند.

سرانجام هارون الرشید بعد از 23 سال حکومت جابرانه در سال 193 در 45 یا 49 سالگی در سناباد طوس بهلاکت رسید و همانجا مدفون شد.

اختلاف امین و مأمون:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص

دانلود مقاله کامل درباره امام رضا(ع)و بنی عباس 19 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره امام رضا(ع)و بنی عباس 19 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

امام رضا(ع)و بنی عباس:

تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.

امام رضا (ع)در زمان هارون:

هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.

همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)

از جمله حوادث مهمی که امام رضا (ع)در این دوره با آن مواجه گشت ،جریان اغراض واقضیه بود.اینها عده ای از یاران امام کاظم بودند که عقیده داشتند امامت به موسی بن جعفر (ع)ختم می شود و می گفتند او نمرده بلکه زنده است و دوباره بر می گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علی بن موسی را قبول نداشتند.

انگیزه اصلی این انحراف سردمداران اصلی این از علی بن حمزه بطائنی ،زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی .آنان مقادیر زیادی پول وجوهات از امام کاظم در اختیارشان بود اما برای اینکه اینها را نزد خود نگه دارند و تحویل علی بن موسی(ع)ندهند،امامت حضرت را مکر شدند ،امام کاظم برای جلوگیری از این انحراف تلاش زیادی انجام داده بود.بارها همین افراد را حاضر کرد و جانشین خود را مشخص نمود و از آنها برای حضرت رضا(ع) بیعت گرفت.با اینحال چنین اغراض رخ داد و امام رضا نیز سخت با آنها مقابله می کرد.

حادثه مهم دیگر حمله نیروهای هارون به مدینه است.محمد بن جعفر در مدینه بر ضد حکومت عباسیان قیام کرد.هارون سپاهی بفرماندهی جلودی برای سرکوبی او به مدینه روان کرد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر دست یافت او را گردن بزند و بر خانه های علویان یورش برده و دارائی و لباس و زیور زنان را غارت کرده و حتی یک جامه برایشان باقی نگذارد .جلودی با سپاهش به خانه امام هشتم هجوم آورد.وقتی امام او را دید فرمود همه زنان در یک خانه جمع شدند و خود بر در خانه ایستاد.جلودی گفت من به دستور هارون باید وارد خانه شوم و لباس زنان را با جواهراتشان در آوردم.امام قول داد این کار را خودم می کنم و پیوسته سوگند می خورد و از او می خواست وارد خانه نشود.جلودی بالاخره آرام شد و موافقت کرد.امام بدرون خانه رفته و دارایی ،اموال و لباس و زیور زنان را جمع کرد و به او داد.

این نمونه ای از رفتار خصومت بار هارون با امام هشتم و علویان می باشد.

جریان جانشینی هارون و سرانجام او:

هارون همواره برای تعیین جانشینی خود متحیر و پریشان بود.او همانند دیگر خلفا دارای زنان و کنیزان متعدد بود و فرزندان زیادی از آنان داشت.برجسته ترین آنان ،مأمون ،امین و مؤتمن بودند.مأمون مقداری از امین بزرگتر بود و علیرغم اینکه فرد باهوش تری بود اما هارون نتوانست او را جانشین خود قرار دهد،زیرا مأمون مادرش ایرانی بود و درباریان و اطرافیان هارون میل نداشتند او بر امین که مادرش عرب بود ترجیح داده شود.بهر حال تعصبات قومی و نژادی هارون را واداشت تا امین را درسال 175

در ولایتعهد شرکت داد تا بعد از این خلیفه باشد و برای آنان در سال 186 در مراسم حج از زعما و برجستگان قوم و مردم بیعت گرفت.و بالاخره در سال 189 نیز برای فرزندش موتمن بیعت گرفت.

عاقبت هارون عازم سفری بدون حج گشت شد.همانطور که قبلاً آوردیم سرزمین خراسان در سقراط امویان و بقدرت رسیدن عباسیان نقش عمده ای داشت.لذا مورد توجه خاص بنی عباس بود و اشخاص برجسته ای بعنوان حاکم آنجا تعیین می شدند.

هارون ابتدا فضل بن یحیی برمکی را که از مقربانش بود حاکم آنجا قرار داده بود.بعد از دو سال علی بن عیسی بن ماهان را ب جای او منصوب کرد.علی خراسان ،سیستان،ماوراءالنهر ،اصفهان و تمام شرق ایران را تحت فرمان داشت.او نسبت به مردم ظلم و جور فراوانی اعمال کرد و با وضع مالیاتهای سنگین و جنایات دیگر به نارضایتی مردم از دستگاه خلافت دامن زد تا اینکه باعث شورشهایی در این مناطق شد.

منجمله طغیان رافع بن لیث بود که از طرف علی بن عیسی حاکم ماوراءالنهر بود.او خلافت هارون را رد کرد و در جنگ با علی او را مکرراً شکست داد.در سال 191 هرثمه بن اعین از طرف هارون بجای علی منصوب شد.هرثمه او را دستگیر و اموال غصبی مردم را به آنها برگرداند اما از مقابله با فتنه ی رافع بن لیث عاجز ماند و از هارون درخواست کمک کرد .آشوبهای دیگری همانند آشوب حمزه بن عبداله در سیستان و آشوب المقنع روی داد که مرتباً به مواضع حاکم منصوب از طرف هارون حمله می کردند و حاکمیت هارون را تهدید می کردند.

هارون بناچار شخصاً برای دفع این شورشها به خراسان عزیمت کرد.امین را بعنوان جانشینی در بغداد گذاشت و مأمون را بهمراه خود برد و دو سیاستمدار معروف یعنی فضل بن ربیع و فضل بن سهل نیز همراه او بودند.بعضی می گویند علت همراهی مأمون در این سفر تدبیر فضل بن سهل بود.

چون فکر می کرد اگر در این سفر هارون بمیرد ،امین قدرت را بدست می گیرد و مأمون را از ولایتعهد خلع می کند.لذا بهتر است مأمون از بغداد دور باشد تا دست امین در آن لحظه به او نرسد.

هارون در گرگان بشدت بیمار شد .او قبل از مرگش مأمون را برای انجام مأموریتی روانه مرو کرد و به فضل بن ربیع گفت :اگر من مردم لشکر خزائنی را که همراه من است به مأمون بده تا در نبرد با دشمنان در مرو موفق شود.ولی فضل بن ربیع همه آنها را با خود به بغداد باز گرداند.

سرانجام هارون الرشید بعد از 23 سال حکومت جابرانه در سال 193 در 45 یا 49 سالگی در سناباد طوس بهلاکت رسید و همانجا مدفون شد.

اختلاف امین و مأمون:

امین در بغداد وقتی که از مرگ پدر مطلع شد ،نامه ای به فضل بن ربیع در خراسان نوشت و از او خواست همه اموال و لشکریانی را که همراه هارون بود به بغداد باز گرداند.فضل هم که طرفدار امین بود بطرف بغداد حرکت کرد و سپاهیان هم که از بازگشت به خانه های خود مسرور بودند ،راه مراجعت را در پیش گرفتند.

مأمون که اموال و لشکریان را در حال از دست دادن می دید تدبیر فضل بن سهل با ارسال پیکی به بن ربیع خواستار استرداد آنها نزد خود شد اما جواب او منفی بود و گفت این دستور خلیفه است .

امین در بغداد به کاخ خلافت گام نهاد و در جمادی الثانی 193 بخلافت رسید.فضل بن ربیع و علی بن عیسی او را تحریک کردند تا مأمون را از ولایتعهد خلع کند.امین ابتدا با نامه های متعدد از مأمون خواست تا به بغداد بیاید اما او می گفت من از طرف هارون حکمران خراسان شده ام و جلوی مأموران امین را که برای بیعت گرفتن از مردم به آن دیار می آمدند،می گرفت .عاقبت در سال 194 امین ،نام مأمون را از سکه انداخت و او و برادر دیگرش مؤتمن را از ولایتعهد عزل کرد و پسر خردسالش موسی را ولیعهد قرار داد.

در اختلاف بین این دو برابر بیش از هر چیز مسائل قومی و نژادی دخالت داشته ا ست .برای روشن شدن این مطلب به بحث کوتاهی در این زمینه می پردازیم.

چرا عباسیان و عربها طرفدار امین بودند؟

شاید سر تمایل عباسیون به امین بخاطر این بود که امین بطور کامل یک عباسی است یعنی پدرش هارون و مادرش زبیده است.زبیده نوه منصور و بلند پایه ترین و با نفوذ ترین زن عباسی بود.یعقوبی می نویسد:«امین تنها خلیفه ای بود که هم پدر و هم مادرش عباسی بودند»(2 )

امین در دامان فضل بن یحیی برمکی که برادر رضاعی هارون و با نفوذترین مرد دربار هارون بود بزرگ شد و نیز فضل بن ربیع که عرب بود و تردیدهای در دوستی اش نسبت به عباسیون نبود بر امورات او اشراف داشت.اما مأمون در دامان جعفر بن یحیی که دارای نفوذ کمتری نسبت به برادرش فضل داشت.بزرگ شد و مربی او فضل بن سهل بود که ایرانی الاصل بوده است .بین مربیان ایندو هم اختلاف شدیدی وجود داشت.

مادر مأمون زنی خراسانی و غیر عرب بنام «مراجل» بود که اندکی بعد از تولد مأمون مرده بود و فاقد هر گونه نفوذی در دربار بود.و اگر زنده هم می ماند می توانست دستاویزی برای تحقیر بیشتر مأمون باشد.(3 )

عربها هم از خلافت و استانداری مأمون راضی نبودند زیرا هم مادر و مربی او عرب نبودند و هم اسلاف مأمون با ترجیح موالی و ایرانیان رفتار بدی با عربها کردندومثلاً منصور عباس موالی و غلامانش را در کارهای خود راه داد و در امور حرم مشغولشان کرد و آنها را بر عربها تقدم داشت و خلفای بعدی هم از او دنباله روی کردند و به این ترتیب ریاست و ارج عرب از بین رفت.

اما امین پشتوانه ای قوی در بین عباسیان داشت.او دارای حزب و گروهی قوی بود .مانند دائی ها فضل بن یحیی بن برمکی ،بیشتر برامکه و نیز مادرش زبیده و بلکه کل عربها با او بودند و اینها نفوذ زیادی در هارون داشتند و این تأثیر در مسئله ولایتعهدی هم کار خود را کرد و با اینکه مأمون بزرگتر از امین بود و علیرغم میل هارون،امین ولیعهد شد .

مأمون علاوه بر اینکه در بین عباسیان نفوذی داشت .علویان هم از او راضی نبوده اند زیرا بهر حال مأمون جزء بنی عباس و فرزند هارون ،یعنی قاتل موسی بن جعفر (ع)بود و بعلاوه در میان خود کسی را داشتند که از همه عباسیان بهترین یعنی علی بن موسی(ع).

مأمون بدلیل اینکه می دید عرب،عباسیان و علویان از او فاصله گرفته اند به خراسانیها نزدیک شد و در مرو اقامت گزید و از یاری و مساعدت فرماندهان و سپاهیان ایرانی برخوردار شد.

جنگ بین امین و مأمون آغاز می شود:

مأمون با اطرافیان و فضل بن سهل به مشورت پرداخت .فضل به او گفت:تو مادرت ایرانی است و خود الان در بین ایرانیان هستی ،خراسان پشتیبان توست و من هم کار خلافت را برایت درست می کنم.مأمون نظر او را پذیرفت .او دارای یاران لایق و کاردانی بود.همچون طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین که سردار نظامی برجسته ای بود .دیگر هرثمه بن اعین که از طرف هارون استاندار خراسان و مأمور سرکوب شورشیان بود در این موقعیت به مأمون پیوست ورافع بن لیث هم که جزء شورشیان بود به مأمون پیوست و در رأس آنان فضل بن سهل بود که از کوچکی مربی او بود و اکنون سیاستمدار برجسته ای بود.

با بالا گرفتن اختلاف بین دو برادر ،امین در سال 194 علی بن عیسی را با سپاهی پنجاه هزار نفره به جنگ برادرش فرستاد و او را حاکم همدان و اصفهان و قم قرار داد.مأمون هم سپاهی را به سرداری طاهربن حسین به جنگ او فرستاد.در این جنگ که در حوالی ری رخ داد.لشکر طاهر پیروز شد.مأمون با کسب خبر پیروزی خود را خلیفه اعلام کرد و امین را خلع کرد.

مردم خراسان هم از این حادثه مسرور گشته و شادی کردند.این سپاه دیگری را به جنگ طاهر فرستاد اما باز هم شکست خورد.از طرف دیگر مأمون هم همرثمه را با سپاه دیگری به کمک طاهر فرستاد و آنان موفق شدند همدان ،اهواز،بصره ،کوفه و مدائن را تصرف کرده و بغداد را محاصره کنند.در بغداد آشوب شد و اطرافیانش امین را تنها گذاشتند و بعضی به طاهر تسلیم شدند و بالاخره در 24 محرم سال 198 امین در سن 28 سالگی بدست مأموران طاهر کشته شد.و خلافت پنجاه ساله اش پایان یافت .پس طاهر از مردم عراق برای مأمون بیعت گرفت و سر امین را بر دروازه شهر نصب کرد و بعد آنرا برای مأمون فرستاد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره امام رضا(ع)و بنی عباس 19 ص

تحقیق درباره پیدایش یهودیت و قوم بنی اسرائیل

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره پیدایش یهودیت و قوم بنی اسرائیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره پیدایش یهودیت و قوم بنی اسرائیل


تحقیق درباره پیدایش یهودیت و قوم بنی اسرائیل

فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 13 صفحه

 

 

 

 

 

پیدایش یهودیت:

پیدایش این دین با آمدن دستور خدایی بر موسی در آتش روح خداوند آغاز شد، و به نام‌های چون: دین عبری، دین بنی‌اسرائیل، دین کلیمی و دین یهودی آشنا است. رابرت هیوم در کتاب ادیان زنده جهان می‌گوید «این واژه نخستین بار در حدود یکصد سال پیش از میلاد مسیح در ادبیات یونانی- یهودی به کار رفته‌است و واژه دیگری که تمام تاریخ این دین را در بر بگیرد، وجود ندارد.». مأموریت اصلی، موسی، بر دو چرخه استوار بود. نخست دعوت بنی‌اسرائیل به عبادت خدای یکتا یا یهود و دوم آزادی قوم بنی‌اسرائیل از اسارت فرعون مصر بود. موسی با آوردن تورات از جانب خداوند، قوم خود را به راه رستگاری هدایت نمود. بعد از موسی، یوشع رهبری بنی‌اسرائیل را برعهده گرفت و بعد از یوشع، پیامبران زیادی با آوردن کتاب مقدس، هدایت قوم بنی‌اسرائیل را عهده‌دار شدند. یهودیان، عهد قدیم را محصول تعالیم انبیا، خود می‌دانند، تعالیمی که از موسی (حدود ۱۲۵۰سال قبلا از میلاد)شروع و به ملاکی (حدود ۱۶۰ قبل از میلاد) ختم می‌شود. عهد قدیم، میراث گرانبهای موسی و پیامبران بنی اسرائیل محسوب می‌شود. از عهد قدیم دو نسخه مهم قدیمی موجود و در دسترس است: یکی به زبان اصلی، یعنی عبری و دیگری به زبان یونانی که به ترجمه سبعینیه (با هفتادتنان) معروف است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره پیدایش یهودیت و قوم بنی اسرائیل

دانلود مقاله تقابل فکری شیعه و سنی سقیفه بنی ساعده

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله تقابل فکری شیعه و سنی سقیفه بنی ساعده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

در مطلب قبل و این مطلب که در جواب دیدگاه اهل سنت گفته شد به بررسی این سوال که آیا واقعا حق است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود پرداخته شد که به اجمال مطالبی را عرض کردم و البته به این هم حتم نخواهد شد که امامت امری انتصابی از جانب ذات باری تعالی می باشد نه انتخاب زمینی که در وبلاگ یکی از دوستانم با ده مطلب در این پیرامون یا عناوین امامت امری انتصابی یا انتخابی آورده شده است که عزیزان را جهت مطالعه بیشتر به وبلاگ اثبات حقانیت امیرالمونین ارجاع می دهم .
اما مطلبی که در این مطلب مورد بررسی قرار خواهد گرفت این موضوع خواهد بود که با فرض اینکه ما قبول کردیم برای جانشین پیامبر می توان از طریق شوری این انتخاب را داشت. آیا واقعا شوری و اجماع برای انتخاب خلیغه اول در سقیفه بنی ساعده انجام شده است یا داستان به شکل دیگیری می باشد .
ماجرای سقیفه بنی ساعده از زبان اهل سنت
سقیفه محل اجتماع قبیله خزرج از انصار بوده است که رئیس قبیله سعد بن عباده بوده است و ماجرا از این قرار است که در چند روز اخر بیماری پیامبر اکرم که شدت یافت ارتش اسلام به فرماندهی اسامه بیست ساله بیرون از شهر مدینه استقرار داشتند و پیامبر به رقم اسرارهای بسیار بر حرکت لشگر برای جنگ با شامیان داشت اما عده ای که می دانستند که پیامبر روزهای آخر عمر خود را سپری می کند (اعتقاد شیعه این یقین بر فوت حضرت از انجا بود که آنها خود با دادن زهر به پیغمبر اکرم یقین به رحلت ایشان داشتند) اما ایشان با حال بسیار بدی که داشتند در مسجد النبی آمدند و آن جمله معروف که "لعن الله من تخلف جیش اسامه ، خدا لعنت کند هر کسی را که تخلف می کند از لشگر اسامه" که متواتر شیعه و سنی نقل کرده اند ، اما عده ای که از اول در فکر پست و مقام بعد از پیامبر بودند و عده ای دیگر در مدینه ماندنند تا زمینه سازی سقیفه بدرستی انجام شود ، اما چند پرسش :
• چرا رسول خدا این همه بر حرکت سریع سپاه اسامه پای می فشرد ؟ افرادی که ادعای بهترین صحابه پیامبر بودن را دارند چرا باید به خاطر حرکت نکردنشان آنها را لعن کند ؟ آیا واقعا این صحابه اهل عدالت هستند ؟!
• به رغم پاسخ روشن پیامبر به درخواست مکرر اسامه مبنی بر نرفتن لشگر برای جنگ در آن حال بیماری ایشان ، چه دستهای مرموزی و به چه دلیل در حرکت سپاه اسامه از لشکرگاه جرف کار شکنی می کردند ؟
• آیا نمی توان دور ساختن عوامل توطئه از مدینه هنگام رحلت ، یا طبیعی نمایاندن امارت جوان کمتر از بیست سال بر همه صحابه و خنثی کردن بهانه کم سن و سال بودن علی را هدف این همه ترغیب و تاکید پیامبر به شمار آورد .
• چرا رسول خدا علاوه بر فرمان عمومی تجهیز سپاه در فرمانی جداگانه به افرادی خاص دستور حرکت و حضور در سپاه داد ؟ آیا به سبب تجربه نظامی آنهاست ؟ اگر چنین است ، چرا آنها را فرمانده نساخت ؟
• چرا علی که مجاهدت و روح تسلیم و شجاعت او زبانزد خاص و عام بود و بیش از همه افتخار پرچمداری و فرماندهی سپاه اسلام را زیبنده خود ساخته بود به شرکت در سپاه اسامه و حرکت با آنان مامور نشد ؟
• آیا عده ای نبودند که بر اساس غرور و مریضیهای روحی فراوانی که داشتند زیر این دستور نمی رفتند که یک جوان کمتر از بیست سال فرمانده آنها باشد کما اینکه بعد از رحلت پیامبر که این سپاه بالاخره بعد از عملی شدن نقشهای منافقان شروع به حرکت کرد اما نه با تمام نفراتی که در زمان حیات پیامبر دستور به حرکتشان صادر شده بود و با در خواست خلیفه اول از اسامه که از حضور آنها در سپاه چشم پوشی کند تا آنها در مدینه بمانند تا کمک خلیفه باشند همانطور که در سقیفه بودند تا زیر این ننگ نروند که فرمانده آنها جوانی کمتر از بیست ساله باشد ؟

 

ادامه مطلب
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم اسفند 1386ساعت 20:33 توسط دلتنگ کربلا | 24 نظر
________________________________________
آیا عقلانی است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود ؟
در این مطلب به جواب بخش اول مطلب شورا که در آن اعتقادات اهل سنت بیان شد خواهم پرداخت .
تفکر شیعه
در باب جانشینی پیامبر همواره برادران اهل سنت از شورا استفاده می کنند . ما این جواب این بخش را به دو شکل پاسخ می دهیم .
1- آیا عقلانی است که جانشین پیامبر با شوری انتخاب شود ؟
2- بر فرض قبول کردن شوری برای جانشینی پیامبر آیا واقعا اجماع انجام شد و ابوبکر با شوری به عنوان جانشین انتخاب شد یا قضایا به گونه ای دیگر بوده است ؟
ما ابتدا جواب سوال اول را خواهیم داد و در مطلب یعدی به سراغ جواب سوال دوم خواهم پرداخت .
به پیامبر اکرم توسط قران کریم(وشاورهم فی الامر) سفارش شده است که با صحابه خود در امور جاری مشورت کند و این بدون شک نشانه از عزتی است که پیامبر اکرم برای صحابه خود قائل بوده است و همواره در امور خود با اینکه عقل کل محض است و هر تصمیمی که بگیرد جز خیر و صلاح برای امت خود نیست اما باز دستور به مشورت با صحابه جلیل القدر خود را دارد . پیامبر حتی یک روز هم حقوق و آزادیهای سیاسی، فکری، و اجتماعی مردم را زیر پا نگذاشت بلکه بسیار در تکریم امت خود حریص بود و با آنها مشورت می‌کرد اما این به این معنا نیست که امت او هرگونه تصمیم گرفتند حجت است ، چون شوری و اجماع صورت گرفته است . قران در جایجی سورهای خود همواره مردم را در این مورد متذکر شده است از جمله : سوره کهف /6 اندوه شدید پیامبر از گمراهی مردم – انعام /119 گمراهی بسیاری از مردم در اثر پیروی از هوا و هوس – انعام /116 گمراهی اکثریت انسانها و انحراف آنها از راه خدا – احزاب / 67 سخنن جهنمیان که گمراهی آنان به دلیل پیشوای آنها بوده است و بسیاری از آیاتت دیگر که چون بنا به خلاصه گویی است به همین مقدار اکتفا می شود .
در تقکر اهل سنت حجت است که اگر جمعی از مسلمانان بنشینند و تصمیم بگیرند وبرای امری اجماع شود بایدآن امر اجرا شود ، حال ما سوال می کنیم که احتمال ندارد این جمع بر اثر هوا و هوس ، دنیا خواهی ، خود پسندی ، مقام خواهی و هزاران دلیل دیگر دیگر که قرآن متذکر شده است تصمیمی بگیرند آیا این حجت است برای بقیه مسلمانان که انجام بدهند و تابع آن دستور باشند مثلا اگر مسلمانان با هم شور کنند و تصمیم به خروج از دین نمایند آیا این امر مشروع است؟
کجا آمده است که امت حق دارند در شوری برای خود جانشین انتخاب کنند ؟ شرح نزول آیه شورا در کجاست؟ کدام حدیث معتبر نزول آن را برای انتخاب خلیفه آورده است ؟ اگر پیامبر می خواست که جانشین خود توسط شوری انتخاب شود به راحتی می توانست چنین دستوری را بدهد که بعد از فوت من اینگونه عمل کنید که دیگران تکلیف خود را بدانند . چگونه بود که صحابه حضرت رسول در حالی که هنوز بدن پیامبر تجهیر نشده بود به دلیل اهمیت انتخاب جانشینی ایشان با عجله در همان روز رحلت در سقیفه بنی ساعده دور همدیگر جمع می شوند و به قول شما شوری (که اینگونه نبود) انجام دهند و برای او در همان روز بیعت جمع می کنند در حالی که هنوز بدن پیامبر دفن نشده بود .

 

ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم بهمن 1386ساعت 13:30 توسط دلتنگ کربلا | 18 نظر
________________________________________
تخریب قبور ائمه عسگریین


تهدمت والله ارکن الهدی
چی بنویسم ، چی بگم از این همه (درد یا بی دردی) ؟!
یا صاحب زمان ، بدان که برا مزار ویران شده پدر و مادرت کاری کردیم !!!
کار از این بزرگ تر که آنقدر ساکت نشستیم و کاری نکردیم که برای بار دوم هم به آن بارگاه ملکوتی شیطان صفتان حمله کنند و باقی مانده بقایا آن خرابه را با خاک یکسان کنند که اگر چند سال دیگر همین گونه بگذرد و بخواهیم به نسل آینده مان بگوییم که امام دهم و یازدهم محل دفنشان ... سکوت بکنیم و حتی مثل قبرستان خاکی بقیع هم عکسی نداشته باشیم که نشان دهیم که بگوییم: سامرا!!!
آیا کار کوچکی است این سکوت ما ؟
راستی قبرستان بقیع خراب شد که از خدا بی خبران بفهمند که گروهی امام خود را نه از روی شرک و نه برای طلا و ضریح های حرمشان می خواهند ، بلکه برای کسب معرفت و تقربی بیشتر به بارگاه احدیت است که آنها را می خواهند ،حال آنها حتی اگر در مشتی از خاک آرامگاهشان باشد
اما سامرا چرا خراب شد ؟
این چه امتحانی است که خدا از بندگان خود می گیرد ؟
قرار است در مقابل فاجعه سامرا چه چیزی عیان شود ؟
پسر فاطمه ، خیلی دوست داشتم امشب از غصه سامرا خوابم نمی برد ؟
باور می کردم که هنوز هم صدای هل من ناصر حسین شنیده نمی شود ؟
اگه سامرا بارون بارید همه چیز گلی میشه چون همه جا رو خاک ویرانی ها گرفته ، اگه ما اونجا بودیم و اون خاکها را به سرمون می مالیدیم زود تر خاکهای دور ضریح شش گوشه جمع می شد ؟
کاشکی می شد وقتی اونجا رو منفجر کردند ما هم زیر دیوارهای حرم دفن میشدیم و نمی موندیم تا تو این فلاکت زمان قرار بگیریم؟
کاشکی می شد وقتی گنبد به اون بزرگی رو خراب کردند خود ما هم زیر اون خاکها می موندیم
کاشکی می شد دویوارها و سقف اتاقم رو خراب می کردم و با آجراش دیوراها و سقف حرمو می ساختم
کاشکی می شد با خون بدنم حیاط صحنو بشورم تا خاکی نباشه
کاشکی ...
اللهم العن الجبت و الطاقوت
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم بهمن 1386ساعت 13:30 توسط دلتنگ کربلا | 6 نظر
________________________________________
کیست مرایاری کند ؟

هرچی فکر کردم که چه جوری بنویسم که این برگه رو تا اخر بخونی وبه چیزهایی که می گم خوب فکر کنی و با هم شروع کنیم به عمل کردن دیدم دارم کار بی فایده ای انجام می دم چون می دانم عاقبت این برگه هم مثل هزاران برگه دیگر که در تاریخ به ان اهمیتی ندادیم و الان روی زمین آفتاده است می شود وشاید الان زیر پای ما یکی از این برگها باشد .
اگر قرار بود ما با یک برگه تکان می خوردیم و عوض می شدیم که دیگر لازم نبود امام حسین (علیه السلام) و یارانش زیر سم اسبها له بشوند اگر قرار بود زنان ما بفهمند که حجاب امری پسندیده و واجب هست برای آنها که حضرت زینب(سلام ا.. علیها) به اسارت برده نمی شد، اگر قرار بود اهمیت نماز را با یک حدیث می فهمیدیم که لازم نبود امام حسین (علیه السلام) برای نماز ظهر عاشورا خود قربانی بدهد، اگر قرار بود غیرت دینی را به راحتی بفهمیم دیگر لازم نبود دو دستان ابولفضل العباس جدا شود، اگر قرار بود که راه حق از باطل را به راحتی بشناسیم که نیازی به جدا شدن سر فرزند شش ماهه نبود ، اگر و هزاران اگر دیگر اما چه سود که ما فقط تماشا چی شده ایم .
این کلام را از زبان رئییس مکتبمان شنیده ای :
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
آیا شنیده ای که می گویند تاریخ دوباره تکرار می شود ، من که میگویم این زمانه هم مثل 1400 سال پیش است ی گروه بسیار زیاد، لشگریان شیطان یعنی همان یزیدیان و مصداق امروز آن گروه جنیتکاران را آمریکا و صهیونیزم نام می برم که برای قدرت طلبی خود هزاران خون می ریزند و برای اینکه دیگران هم آنها را یاری کنند بسیار عمروبن سعد ها دارند که با پیشنهاد دادن زمینهای ری آنها را بفریبندکه برایشان خدمت کند و مردمان دیگر را در دام شهوتهای حیوانی خود فرو ببرنند و آنقدر غرق در این لذتها باشند که مامور باشند اما ماذور به خاطر زندگی دنیا ، درست مثل مردمان کوفه که به راحتی به صدای کیست مرایاری کند ؟ به خاطر دل مشغولیهای دنیا پشت کردند.
آری ما مردمان برای بر آوردن نیازها ی خود هنوز به دنبال دنیا هستیم و زندگی و مد گرایی غربی چیزی است که حتی در کشور شیعه مثل ایران پیدا می شوند و من می دانم در فرهنگ ما همیشه دین بعد از دنیا می آید و اصلا کاری به واقعه عاشورا برای عبرت گیری در زندگیهایمان نداریم اما رشادتها و از جان گذشتنهای عاشورا برای اینکه ما در دام ذلت دنیا نباشیم چه می شود ؟
یزیدیان برای اینکه ما کاری به کار آنها نداشته باشیم شعارهای زیادی مثل آزادی جنسی را رواج می دهند تا ما مردم حریص شهوت پرست هر روز دنبال ارضای شهوت خود باشیم و به می گساری و دور بودن از دین و رفتن به فضای حیوانی خود خوش باشیم (هر کس به شکل خود ؟! ) تا آنها بتوانند خون امام حسین (علیه السلام) و یارانش در گذشته و در امروز مردم مظلوم فلسطین ، عراق ، افغانستان و ... را برای رسیدن به خواستهای خودشان بریرند و بسیاری دیگر از نقشهایشان را عملی کنند .
از زن همانند یک عروسک که سر دیگران را گرم می کند استفاده کنند و با شعار حقوق تساوی زن و مرد مکتب فمنیسم را راهندازی کنند تا شعار اول خودشان را نغر و به دنبال حق بیشتری برای زنان باشند. چرا ؟ چون زنان به عنوان یک ابزار محرک شهوات حیوانی انسان بهترین خدمت گذار برای آنها می باشد. آیا واقعا فکر کردی که چقدر از زندگیهایمان را این یزیدیان برنامه ریزی می کنند ، از لباس ظاهر بگیر تا اعتقادات فکریمان که کاری به اینکه امام حسین (علیه السلام) چه می گفت و برای چه شهید شد نداشته باشیم تا ما هم جزو اشخاصی باشیم که با مردمان کوفه 1400 سال پیش فرقی نداشته باشیم و به صدای غربت دار امام زمان را که می گوید : کیست مرایاری کند ؟ جوابی ندهیم ، آیا واقعا ما از سرور آزادگان جهان حسین (علیه السلام) دوریم و به حیوان ترین انسان روی زمین یزید نزدیک تر ؟
کیست مرایاری کند ؟ آری امام زمان ما نیز همانند جد غریب و مظلومش است و هزاران بیشتر نیاز دارد تا امثال حر از اعمال خود پشیمان بشوند و روی به سمت او بکند و با مهربانی آنها را در آغوش خود بچسباند تا غربتش کمتر بشود .
حرف خیلی زیاده ولی چه فایده که عمل خیلی کم ، اگه از من می شنوی بیا با هم اول قبول کنیم که آلوده ایم و تصمیم جدی بگیریم که دنبال حق و حقیقت باشیم و همانند اربابمان حسین آزاده زندگی بکنیم ، بدون شک اگر این گونه باشد یاری امام زمان نیز همراه ما خواهد بود و همانند جنگ روز عاشورا ما پیروز خواهیم شد.

 

+ نوشته شده در چهارشنبه سوم بهمن 1386ساعت 23:39 توسط دلتنگ کربلا | 7 نظر
________________________________________
شورا
الحمدالله الذی جعلنا و من المتمسکین بولایه امبرالمومنین و الائمه المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین
چهار اتفاق بزرگ در روز 24 و 25 ذیحجه اتفاق افتاده است که چهار برگ زرین بر جایگاه اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) می باشد که بدین قرار است :
1- روز 24 ماه ذیحجه جریان مباهله بین رسول خدا و اهل بیتش و مسحیان نجران صورت گرفت که سوره آل عمران آیه 61 به این ماجرا اشاره دارد .
2- در همان روز 24 ماه ذیحجه پیش از حرکت به سوی مسیحیان رسول خدا اهل بیت خود (حضرت علی ، حضرت فاطمه ، حسنین) که همین چهار نفر بیشتر نبودند را زیر عبای خود جمع کرد و سرانجام آیه تطهیر سوره احزاب آیه 33 از سوی خداوند متعال نازل شد.
3- در روز 24 ماه ذیحجه حضرت علی (ع) هنگام نماز و در حال رکوع انگشتری خود را به فقیر بخشیدند و بزرگترین سند ولایت آن حضرت در سوره مائده آیه 55 به مسلمانان عرضه شد .
4- در روز 25 این ماه پس از سه روز روزه داری علی (ع) . همسر و فرزندانش و بخشیدن غذای افطاری خود به مسکین ، یتیم و اسیر ، سوره مبارکه هل اتی (انسان) در شان این بزرگان نازل شد .
با درج این فضایل در کتب مقدس آسمانی هم بر نورانیت قرآن افزوده شد و هم ذره ای از کرامات و برجستگی اهل بیت پاکی نبی را برای دیگران متذکر شد باشد برای آیندگان بلکه بیاندیشند و تفکر کنند . بنده این محبت و مودت آسمانی را به تمامی شیفتگان این خاندان پاک و اسمانی تبریک می گویم ( گوارای وجودتان این مستی آسمانی)
قبل از شروع لازم است که بگویم تمامی حرفهایی که اینجا زده شده است و زده خواهد شد مبتنی بر اعتقادی است که در کتب اهل سنت می باشد و هیچ چیزی را از زبان خود نخواهم آورد و سعی بر این دارم بهترین آراء و نظراتی که برای پاسخگویی دارند نقل کنم . اما هیچ ادعایی بر کامل بودن حرفهایم ندارم ولی این نظراتی که بعضی از دوستان اهل سنت بنده به من انتقال دادند یا در بخش نظرات در وبلاگ گفته اند که بنده به ام المومنین عایشه بی احترامی کردم ، فحش دادم و از اینگونه حرفها که در کمال بی انصافی و تعصب متاسفانه زده شده است باید بگویم :یکجا از مطالب این وبلاگ را بیاورید که مطلبی را از منبع ضعیفی نقل کرده باشم یا حرفی زده باشم که اصلا خودم گفته باشم که شما حمل بر بی احترمی کردید . الحمدالله تمامی احادیثی که تا به حال آورده شده مثل شیر دادن عایشه و غیره از معتبر ترین کتب حدیثی خود شما می باشد و اگر بازگو کردن اینها فحش و بی دینی به حساب می آید پس قطعا مولفین صحیح مسلم و بخاری و مسند حنبل از بنده بی دین تر و فحاش گو تر می باشند
بازهم خودم و بقیه دوستان را دعوت می کنم که بدون هیچ گونه تعصب و جانبداری نسبت به اشخاص فکر کنند و کمی با رعایت انصاف و ادب بیشتر حرفها و نظرات خود را بازگو کنند و اعلام می کنم به تمامی بازدید کنندگان اهل سنت که بنده حاضر هستم هر گونه که بخواهید باهم به تبادل اطلاعات بپردازیم و در مورد موضوعات مختلف به بحث و گفتگو بپردازیم . حتی حاضرم از روی کتب فارسی زبان خودتان مثل عیانات که به آن خیلی مباهات می کنید به صحبت بنشینم تا ببینیم حق با چه کسی است . مطالبی که در ادامه خواهید خواند جوابهایی است که معمولا پیروان اهل سنت در مقابل سوالهای که در پست قبلی (انتخاب امام ضرورت عقلی) نوشته شده است می زنند .
تفکر سنی
از این سوال اساسی که پیامبر اکرم چرا بعد از خود جاشینی انتخاب نکرد هیچگاه طفره نرفتند بلکه جوابهای دارند که به آنها می پردازیم:
1- پیامبر اکرم (ص) در حالی از دنیا رفتند که به بهترین امت از خود به جای گذاشته بود ، صحابه ای که خداوند از آنها راضی است و آیاتی زیادی از قران گواه بر این مطلب در قران آمده است از جمله " خیره امه اخرجت للناس "و یا "خیر اصحاب انبیاء" لذا پیامبر خاتم امت خود را مثل چوپانی که گوسفندانی که هیچ نمی فهمند ترک نکرد بلکه پیامبر با این کار به حق و حقوق سیاسی ، فکری و اجتماعی مردم کرامت داد و بین آنها مشورت قرار داد"جعل امرهم شوری بینهم" و این احترام کامل به عقل و شعور انسانی است و حتی قبل از رحلت پیامبر او را به مشورت با این صحابه خود دستور می دهد "وشاورهم فی الامر" بنابراین بهترین افراد گرد هم جمع آمدند و بهترین خلیفه بعد از خود را با مشورت انتخاب کردند و همه رضایت به این انتخاب داشتند چرا که نظر همه بر این انتخاب بود.
2- پیامبر اکرم (ص) امت را بدون راهنما رها نکرد زیرا در بین آنها قران بود . ثقل اکبر خداوند ، معجزه جاویدی که تنها کافیست به دستورات آن عمل شود تا انسان به رستگاری برسد ، کتاب آسمانی که بیان کننده همه چیز است "تبیان لکل شی" و تحریف در او همانند کتب آسمانی قبل راهی ندارد"انا له الذکر لحافظون" ، کتابی آسان و قابل فهم برای همه قرار داده است " وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ "" براستیکه آسان گردانیدیم قرآن را برای پند گیری پس آیا هست کسی که پند گیرد؟" این آیه سورة القمر آیة 17- 22 - 32 -40 این همه تاکید از سوی خداوند متعال برای این نیست که این کتاب همانند چراغی فروزان برای هدایت امت کافیست و این همه جزو واضحات هست که خداوند متعال تمامی اصول را از کتاب خود فرو گذار نکرده است و اگر امامت هم جزوی از این اصول بود در نص صریح قرآن قطعا می آمد اما نه حتی آیه ای که به صراحت عنوان شود نیامده است بلکه حتی نام امامان نیز نیامده است .

 

بنده در پست بعدی ان شاالله نظرات مکتبی خود را خواهم آورد و جواب این تفکر برادران اهل سنت خود را خواهم داد .
+ نوشته شده در دوشنبه دهم دی 1386ساعت 9:19 توسط دلتنگ کربلا | 13 نظر
________________________________________
انتخاب جانشین ضرورت عقلی

 

قبل از شروع بحث همه دوستان را باز هم دعوت می کنم که در حوزه مباحث اصول عقاید به ویژه امامت بدون هیچ گونه سابقه فکری و جانب داری از این که مثلا خانواده ام شیعه هستند و اهل بیت را دوست می دارم و اینکه بغض نسبته به خلفا سه گانه دارم ، وارد بحث شوید . هرچه که در ذهن خود از این امور دارید پاک کنید و اینگونه باشید که بدون تعلقات مکتبی و خانودگی با فکری پاک شده از هر گونه تفکری در مورد جانشینی حضت رسول اکرم وارد بحث بشوید و کاری نداشته باشید علی ، ابوبکر ، عمر چه کسانی بودند و چه کرده اند یا اینکه امام صادق چه می گوید . تنها مطالبی را قبول کنید که بدوراز تعصب فرقه ای و جانب داری از شخصی خاص آن مطالبی را بپذرید که تنها با پیامبر دورنی شما سازگار است که همان عقل است آن گوهری که خداوند بارها در کتاب خود مورد تایید و تاکید قرار داده است .
تفکر شیعه
سیره پیغمبر اکرم گواه است که اگر ایشان برای مدت کوتاهی از شهر خارج می شدند برای خود جانشینی انتخاب می کرد تا در غیاب ایشان به زمام امور را به دست داشته باشد و به عنوان جانشیان ایشان به کارهای مربوط به ایشان بپردازد .
ایشان برای سپاهی که خود آن را همراهی نمی کرد بیش از یک فرمانده انتخاب می کرد تا اگر فرمانده اول به شهادت رسید ، نفر دومی باشد که رهبری سپاه را بر عهده بگیرد .
تاریخ زمان حضرت رسول شهادت می دهد که منافقان زیادی که کانون اصلی آنها در مدینه بود در اندیشه کودتا بودند و از هر فرصتی و به هر شکلی می خواستند به این مهم دست یابند . ایات زیادی از قران همانند ایات ابتدایی سوره بقره این منافقان را توصیف می کند و حتی مسجد ضراره به فرمان ایشان با خاک یکسان شد(السیره النبویه ج 2 ص 530) زیرا که به هر بهانه ای و از هر فرصتی و به هر شکلی می خواستند به خواسته خود دست یابند . در جنگهای زیادی منافقان باعث مشکل می شدند مانند جنگ با شامیان که حضرت رسول اسامه جوان را فرماندهی قرار داد و گروه منافق از همراهی اسامه سر باز زندند واز دستور پیغمبر نافرمانی کردند.
پیدایش گروهی با ادعای دروغین نبوت در اطراف مدینه که طبل نافرمانی و ارتداد می کوبیدند و مردم را به آیین و شریعت جدید فرا می خوانند و مردم هنوز کامل تربیت نشده آن زمان بسیار مستعد گمراهی از طرف این پیامبران دروغین بودند .
در زمان حضرت رسول دو قدرت آن موقع (حکومت پادشاهی شام و ایران ) منتظر فرصتی بودند که قدرت خود را تثبیت کنند و دیگر به حضرت رسول اجازه ندهند که تفکراتش فرا گیرتر شود تا برای دستگاههای حکومتی آنها مشکلی به وجود بیاورد . در مورد حکومت شام حتی در آخرین روزهای عمر خود حضرت رسول به فکر مقابله بود و سپاه اسامه را دستور به این امر داده بود که در جبران جنگ موته که مسلمانان از شامیان شکست خورده بودند به جبران آن شکست هر چه زود تر لشگر اسامه به سمت شام حرکت کند .
حال با این توضیحات مختصر سوال ما این است که چگونه پیامبری که سیره اواینگونه است که حتی برای چند روز نبود ایشان در مرکز حکومت خود برای خود جانشینی انتخاب می کند چگونه می شود که از این دنیا سفر ابدی داشته باشد بدون اینکه برای خود جانشینی انتخاب کند و این همه زحمتی که برای برپایی دین حق کرده است را بدون هیچ جانشینی رها کند ؟
نه تنها بدون جانشین بلکه برای امر به این مهمی حتی توصیه ای هم نداشته باشد و سفارشی نکند که بگوید مثلا بعد از من به صورت شورا جانشین برای من انتخاب کنید ؟
مدعیان پیروی از سنت !!! کجای سیره پیامبر اکرم می باشد که ایشان با اینکه به تعداد بار زیادی برای خود جانشین انتخاب کرده است با کسی مشورت کرده باشد . در انتخاب جانشین همیشه ایشان خودشان به تنهایی تصمیم می گرفتند و با کسی مشورت نمی کردند ؟
کدام عقل بدور از تعصب و جانب گرایی حاضر است بگوید که مردی که برای به پا داشتن آیینی سختیها و مشکلات طاقت فراسیی را بکشد و مردمانی را که در جهل و تاریکی فراوانی به سر می بردند را از بند آن همه گمراهی رها کند اما نه بطور کامل زیرا که نشانهای آن مردم جاهل عرب حتی تا آخرین روزهای زندگی پیامبر از اطرافیانش سر می زد وایشان می دانست به هر بهانه ای ممکن است این انسانهای جاهل گذشته و مردمان خو گرفته انسانیت امروز را اگر رها کند و برود در حالی که جانشینی برای خود انتخاب کرده باشد این مردمان به ریشهای تفکر عرب جاهلیت به علاوه منافقین و یهودیانی که در مدینه آن زمان به وفور بودند و مشرکان مکه و اطراف اکناف که که اسلام را تنها با زبان خود نه با دل خود قبول کرده بودند ، حاضرند همان کارهایی را بکنند که تا چند سال قبل در دوران جاهلیت خود انجام می دادند زیرا امیر بودن برای مرمان جاهل عرب یکی از بزرگترین شئون بود و برای رسیدن به این امر به هر کار که لازم بود دست می زدند .(برای فهم بیشتر مطلب دوستان را دعوت می کنم که تحقیقی در مورد اوضاع اعراب قبل از بعثت پیامبر اکرم انجام دهند)
ان شاالله در مطلب بعدی جوابهایی را که اهل سنت به این پرسش ها می دهند را بررسی می کنیم .
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم آذر 1386ساعت 18:16 توسط دلتنگ کربلا | 11 نظر
________________________________________
بزرگترین اختلاف بین شیعه و سنی
دلیل اصلی اینکه نام وبلاگ را تقابل فکری شیعه و سنی گذاشتم به این دلیل است که می خواهم با کاری که شاید تا به حال انجام نشده است را شروع بکنم که ابتدا نظرات و اعتقادات شیعه را بیاورم و دلایل که برای حقانیت ولایت ائمه اهل البیت داریم را بگویم ولی با همین ، کار تمام نمی شود چرا که برادران و خواهران اهل سنت با این موضوعات آشنایی دارند و جوابی برای این دلایل ما برای خود از دیدگاه مکتب خود دارند به بیان دیگر آنچه راکه ما بخواهیم به عنوان دلیل ارئه بدهیم انها برای خود جوابی را دارند مثلا وقتی کتاب آنگاه هدایت شدم دکتر تیجانی چاپ شده است و در سطح وسیعی در تمام بلاد اسلامی انتشار یافت. این کتاب دانشمندان اهل سنت را به فکر وا دشت که در مقابل این هجمه شبه آور پیرامون مکتب خود کاری را انجام دهند و مقابله بکنند که می توان به چاپ دو کتاب که در جواب کتاب آنگاه هدایت شدم نوشته شده است که نام یکی بلکه گمراه شده ای و عیانات اشاره کرد . در واقع آنها در با این کاری خود خواسته اند آنچه را که به عنوان ایراد از آنها گرفته شده است از قرآن و سنت جواب بدهند و در مقابل شبه هایی را بر علیه شیعه وارد سازند مثلا ازدواج عمر با ام کلثوم یا دوستی حضرت زهرا و امیر المومنین با خلفا . من با دوستان سنی خود وقتی صحبت می کنم به راحتی این خط فکری که به این گونه که بیان شد در افکار و صحبتهای آنها مشخص است و در مقابل سوالات ما همین جوابهایی را می دهند که در همین گونه کتابها آورده شده است .
بنده در این وبلاگ سعی میکنم ابتدا نظرات شیعه را بیان کنم و بعد جوابهایی را که اهل سنت در مقابل آن برای گفتن دارند را در حد توانم به شکل بسیار خوب و جامع به همان شکلی که بهترنی وجه پاسخگویی باشد ان شاالله خواهم آورد و دوباره به به پاسخگویی آنها خواهم پرداخت تا دیگر هیچ چیز کم و کاست برای مقابله فکری با برادران اهل سنت نداشته باشید و جوابهای آنها را جلو جلو قبل از پاسخگویی آنها بدانید .
حال به مهمترین موضوع و اصلی ترین دلیلی که بین شیعه و سنی اختلاف انداخته است و باعث جدایی اساسی بین این دو فرقه شده است می پردازم. در زمان حیات پیامبر شیعه و سنی صحبتی ندارد که پیامبر زمام همه امور را باید در دست داشته باشد و هرچه که او بگوید همه باید گوش دهند و اجابت کنند و آنگونه کنند که او که رسول و فرستاده خداست می خواهد انجام دهند . اما بعد از رحلت ایشان بزرگترین اختلاف این شد که چه کسی باید همانند پیامبر اکرم زمام امور را در دست داشته باشد به واقع مرجعیت فکری در نگاه اهل سنت و شیعه دو دیدگاه متفاوت است و تمامی اختلافات از این موضوع ناشی می شود که بعد از فوت رسول اکرم شیعه معتقد به ادامه داشتن فرستاده ای از جانب خدا برای انسانها که همان ائمه معصومین هستند و در مقابل اهل سنت قائل به این هستند که خدا انتخاب جانشین بعد از پیامبر را به خود مردم واگذار کرده است و چون دین پیامبر خاتم نبوتش به پایان رسیده است و دیگر نیازی به فرستاده از جانب خدا نیست و با استفاده از قرآن معجزه جاوید و سنت پیامبر اکرم مسلمین باید در امور خود را راه گشا باشند . از مبانی شیعه وقتی می گوییم جانشینان بعد از پیامبر ائمه معصومین هستند به این معنا نیست که قرار باشد آیین جدید از طرف آنها به مردم ابلاغ شود در واقع آنها امام بر مردم هستند نه پیامبر یا رسولی مانند 124 هزار پیامبر گذشته که شریعت را در بین مردم بیاورند بلکه می گوییم شریعت و یا احکام و عقاید اسلامی به وسیله پیامبر خاتم بر مردم ابلاغ شده است و ائمه به عنوان تبین کننده این احکام می باشند و تمامی دستوراتشان طبق قرآن و سنت می باشد و هم آن چیزهایی را می گویند که پیامبر اکرم گفته است و یا به دلیل محدودیت زمانی یا مطرح نبودن آن مسئله در آن زمان پیامبر نتوانسته است به مردم بگوید و از طریق جانشیان خود این جوابها و هدایتهای لازم را برا ی نسلهای آینده سینه به سینه بیان کرده است به بیان دیگر اگر امام رضا در 150 سال بعد از پیامبر اکرم دستور یا حکمی را می دهد دقیقا مطابق با آن چیزی خواهد است که پیامبر آنرا در زمان حیات خود بیان کرده است و هیچ گونه تفاوت حکمی از زمان پیامبر کرم تا امام یازدهم امام حسن عسگری علیه السلام پیدا نخواهید کرد و هر چه را که پیامبر و یا امام گفته است امام بعد ان را تصدیق و یا بیان جامع تر مطابق با تفکر مردم زمان خود بیان داشته است .
در مطالب بعدی به انتخاب جانشین از طریق اصحاب خواهیم پرداخت که طبق چه دیدگاههایی آنها به تشکیل سقیفه بنی ساعده پرداختند و این اختلاف بزرگ از چه زمانی با چه دلایلی انجام شد که مردم بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) به این مشکلات اساسی برسند که عده ای بعد از او قائل به جانشین باشند و عده ای دیگر خود سراغ تکلیف خود بروند .
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آبان 1386ساعت 22:33 توسط دلتنگ کربلا | 16 نظر
________________________________________
چه کسی اصطلاح اهل سنت و جماعت رابرگزید ؟
پس از قتل خلیفه سوم مردم به دو گروه اصلی تقسیم شدند : پیروان حضرت علی و خونخواهان عثمان که به فرماندهی معاویه ملعون رهبری می شدند و پس از صلحی که معاویه با امام حسن داشت ، معاویه فرمانروای مسلمین گشت و آن سال را به نا عام الجماعه (سال جماعت) نامگذاری کرد .بعد از رحلت رسول خدا یعضی از صحابه منافق زمان حضرت رسول خدا هر چقدر که توانستند در شریعت پیامبر اکرم اختلاف ایجاد کردند و مردم را به گمراهی کشاندند و بسیاری از احکام را عوض کردند و بدعتهای مختلف در دین گذاشتند و سیره پیامبر که ساده زیستی و حقوق برابر بود و بسیاری دیگر از رفتارهای پیامبر را زیر پای خود گذاشتند . ان شاالله ما به بیان این حقایق از کتب معتبر اهل سنت خواهیم پرداخت که چه بر سر اسلام آوردند !
خواهیم گفت از بی عدالتی آنها در زمان خود پیغمبر اکرم و صب کردن پیامبر در زمان حیاتش به وسیله خلیفه دوم و بی احترامی کردن به سفارشات پیغمبر در خصوص جانشین خود ، یک دانه دخترش ، اهل بیتش که بسیار سفارش آنها را کرد . آن اعتقاداتی که الان اهل سنت دارند تنها بخش کمی از ان چیزی است که پیغمبر گفته است و در واقع آنها پیرو سنت نیستند ، آنها پیرو سنت خلفا سه گانه و حکومت بنی امیه و بنی عباس هستند و از همان ابتدا که حکومت را خلیفه اول در دست گرفت به از بین بردن آنچه که رسول خدا برای آن زحمت کشیده بود پرداختند از آتش زدن احادیث پیغمبر بگیر تا کشتن افرادی که به بهانه پرداخت نکردن زکات و در اصل مخالف بودن با حکومت کشته شدند اما بیشترین شکل گیری اعتقادات اهل سنت زمان حکومت بنی امیه اتفاق افتاد . معاویه که با اصل اسلام مخالف بود و همه تلاش خود را انجام داد که نام رسول الله را از بین ببرد هر چه خواست بر سر اعتقادات عده ی جاهل که به ریسمان الهی(اهل بیت) چنگ نزده بودند انجام داد او مردم را اصرار و وادار به دشنام علی و لعن او بر منبرهای مساجد می نمود که این کار به مدت 60 سال به عنوان سنت قرار گرفت و اگر در خبطها نماز جمعه و غیره سب و دشنام علی را نمی دادند عبادت انها باطل بود.(صحیح مسلم باب فضائل علی ابن اب طالب) حال این احادیث از بهترین کتب اهل سنت بخوانید :
 دوستی علی ایمان و دشمنیش نفاق است . صحیح مسلم ج 1 ص 61 و 48
 تو از منی و من از تو هستم . صحیح بخاری ج 2 ص 76
 هر که من مولای اویم ، پس علی مولایش است. با رالها ، دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد . صحیح مسلم ج 2 ص 362 . مستدرک حاکم ج 3 ص 109 . مسند امام حنبل ج 4 ص 281
 هر که علی را دشنام دهد ، مرا دشنام داده ، و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است و هرکه خدا را دشنام دهد ، خداوند او را با صورت به آتش جهنم خواهد انداخت . مستدرک حاکم ج3 ص 121 . مسند امام حنبل ج6 ص 33 .
لعنت خدا بر معاویه ابن ابی سفیان که آنها طبق احادیث خودشان معاویه فردی منافق و بی ایمان ، دشمن پیغمبر خدا و خداوند متعال می باشند . این ندانستن تاریخ و اعتقادات است که بگوییم خلفا اهل سنت تنها با حضرت علی کینه داشتند ، دشمن اصلی آنها پیغمبر اکرم بود و لی چون نمی توانستند به پیغمبر آسیبی برسانند و به خواستهای خود برسند تمام عقدهای خود را بر سر حضرت علی خالی کردند.این فرد ملعون توسط خود پیغمبر اکرم به شهادت کتابهای خودشان نیز لعن شده است:

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    13صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تقابل فکری شیعه و سنی سقیفه بنی ساعده