اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد ‏ ارسن ولز کارگردان سینما‏

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درمورد ‏ ارسن ولز کارگردان سینما‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد ‏ ارسن ولز کارگردان سینما‏


تحقیق درمورد ‏ ارسن ولز کارگردان سینما‏

دسته بندی : بیوگرافی ،

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 23 صفحه

ارسن وِلز در سال 1939، سالی که فرانسه به اشغال نازی‌ها درآمد و اروپا در گرداب جنگ فروافتاد، یک کارگران جوان آمریکایی فیلمی ساخت که ماهیت سینما را دگرگون کرد.
اُرسُن وِلز 6 مارس 1915، در کنوشاویسکانسین، در خانواده‌ای موفق و خوش‌فکر که هنر و تکنولوژی در آن موروثی بود متولد شد.
پدرش، ریچارد هدولز، مخترع، صنعتگر و هتلدار بود؛ مادرش، بئاترین آیوزولز، پیانیستی خوشنام بود.
از همان زمان طفولیت ولز، محیط خانوادگی‌اش محل رفت و آمد هنرمندان و روشنفکران، بازیگران، نقاشان، نویسندگان، موسیقدانان بود که با والدینش روابطی دوستانه داشتند.
ارسن ولز در24سالگی تجربة گسترده‌ای در تأتر و نمایش‌های رادیویی پشت سرگذاشت ولز چند فیلم کوتاه در ارتباط با نمایش‌های تئاتر خود (از جمله جانسنِ پر دردسر، 1938) نیز ساخته بود، اما هرگز صحنه‌ی مجهز به صدا را به چشم ندیده بود.
بنا بود نخستین فیلم بلند این قرارداد اقتباسی از رمان دلِ تاریکی اثر جوزف کانراد باشد، و ولز قصد داشت در آن از دوربین ذهنیِ نقطه دید یک راوی (که دوربین نیز در داستان نقش دارد) استفاده کند، اما به علت مشکلات فنی، هزینه‌ی بالاتر از برآورد و مشکلات دیگر، از جمله آغاز جنگ در اروپا و ممنوع‌الفیلم شدن بازیگرِ زنِ آن، ساختن این فیلم به تعویق افتاد.
لذا ولز فیلمنامه‌یی را که خود با همکاری هرمن ج.
منکیه ویچ (1953-1898) درباره‌ی زندگی و شخصیت مردی بزرگ و اهل عمل نوشته بود، به دست گرفت.
در فیلمنامه‌ی اولیه‌ی ولز – منکیه ویچ نام فیلم امریکایی بود، اما درهنگام تقطیع فیلنامه (دکوپاژ) به همشهری کِین (1941) تغییر کرد: زندگینامه‌یی رمزآمیز از نیرومندترین ناشر مطبوعاتی امریکا، ویلیام راندلف هرست.
همشهری کین ولز ادعا کرده است که تنها کارآموزیِ او برای ساختن همشهری کین این بود که فیلم دلیجان (1939) جان فورد را چهل بار دید.
او تنها به تأثیر فورد اشاره کرده است، اما باید دانست که ولز در سنت‌های مهم سینمای اروپا، بویژه اکسپرسیونیسم و کامرشپیلفیلمِ آلمان و واقعگرایی شاعرانه‌ی سینمای فرانسه غوطه خورد بود.
از سویی ایجازِروایی همشهری کین مدیون جان فورد، بافت بصری آن بشدت وامدار نورپردازی ضدنور فریتس لانگ، دوربین سیال مورنائو میزانسن باروک فن استرنبرگ، و وضوح عمیق در نزد ژان رنوار است؛ از سوی دیگر از همکاران برجسته‌یی چون منکیه ویچ، بازیگران تئاتر مرکوری، موسیقی برنارد هرمن، تدوین رابرت وایز و طراحی منحصر به فرد پری فرگوسن برخوردار بوده است.  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید 

 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد ‏ ارسن ولز کارگردان سینما‏

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه استانلی کوبریک ( کارگردان سینما )

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه استانلی کوبریک ( کارگردان سینما ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه استانلی کوبریک ( کارگردان سینما )


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه استانلی کوبریک ( کارگردان سینما )

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :12

 

بخشی از متن مقاله

استانلی، کوبریک

استانلی کوبریک در 26 جولای 1928 در نیویورک متولد شد. در « کالج سیتی » دانشگاه نیویورک تحصیل کرد. 1947 با توبا متز ازدواج کرد ( 1952 از هم جدا شدند )؛ 1952 با روت سوبتکای رقصنده ازدواج کرد؛ فرزند: کاترین؛ سال 1985 با کریستین هارلن ازدواج کرد؛ فرزندان : آنیاو ویوین. 1964 برای مجله‌ای « لوک » در نیویورک عکاسی می‌کرد. 1950 اولین فیلمش را ساخت و عکاسی را رها کرد. 1955 جیمز هریس را ملاقات کرد و به اتفاق او کمپانی تولید فیلم « هریس ـ کوبریک » را تشکیل داد. 1957 با فیلم راه‌های افتخار به عنوان یک کارگردان خوشفکر مطرح شد. 1958 با مارلون براندو بر روی فیلم مزدوران کارکرد اما فیلم را پس از شش ماه رها کرد. 1959 کارگردانی اسپارتاکوس را به عهده گرفت اما بعداً مسئولیت خود را در ساخت فیلم انکار کرد. 1962 با توافق جیمز هریس شراکت خود را با وی بهم زد. 1964 تحقیق برای ساخت فیلم 2001 را آغاز کرد. 1969 برای ساخت فیلم ناپلئون اقدام کرد ( فیلم ساخته نشد). 1971 پخش فیلم پرتقال کوکی واکنش‌های انتقادی تندی را برانگیخت. کوبریک در طی دوران حرفه‌ای‌اش موفق به دریافت جوایز زیر گردید: بهترین کارگردانی برای دکتر استرنج‌لاو از منتقدین فیلم نیویورک به سال 1964؛ بهترین فیلمنامه، به همراه پیتر جرج و تری ساوترن، برای دکتر استرنج‌لاو از انجمن نویسندگان امریکا به سال 1964؛ اسکار برای جلوه‌های ویژه به خاطر فیلم 2001 به سال 1968؛ بهترین کارگردانی برای پرتقال کوکی از منتقدین فیلم نیویورک به سال 1971؛ جایزه‌ی بهترین کارگردانی از آکادمی بریتانیا برای فیلم بری لیندون به سال 1975.

تقریباً هیچ کارگردانی نتوانسته با استقلالی که استانلی کوبریک به دست آورده است، در سیستم استودیی صنعت فیلم کار کند. او به موازات اشتهار صعودی‌اش، و پذیرفته شدنش به عنوان یکی فیلم ساز با اهمیت جهانی، در زمینه‌ی نظارت هنری بر فیلم‌هایش و هدایت تولید هر یک از آنهاـ از مراحل اولیه‌ی طراحی تا فیلمنامه نویسی و حتی پس از تولید ـ اختیارات فراوانی کسب کرده اشت. کوبریک توانسته است آزادی هنری گسترده‌ای را که استودیوهای بزرگ در اختیارش نهاده‌اند، به خدمت کار خود در آورد؛ چراکه وی حرفه‌ی فیلم سازی را از پایه آموخته است.

در اوایل دهه‌ی پنجاه میلادی دو مستند کوتاه برای R.K.O  ساخت، پس از آن توانست دو فیلم بلند کم هزینه را که امروز می‌گوید:« برای کمک به یادگیری حرفه‌ام حیاتی بودند. »

بسازد؛ که اگر موفق به چنین کاری نمی‌شد، ترجیح می‌داد سینما را فراموش کند. او هر دو فیلم را تقریباً دست تنها ساخت، چرا که هم فیلمبردار، هم صدابردار، هم تدیونگر، و هم کارگردان آن‌ها بود.

سپس در سال 1955، جیمز هریس، تهیه کننده‌ی بلند پرواز را ملاقات کرد. آنها مشترکاً فیلم قتل را که درباره‌ی گروهی تبهکار بود که یک کامیون برنج را غارت می‌کردند ساختند. این فیلم نه تنها سود مناسبی برای وی داشت بلکه این گفته‌ی مجله‌ی تایم را ـ که اینک افسانه‌ای به نظر می‌رسد ـ مستدل می‌کند که کوبریک « با دیالوگ و دوربین،  چنان تخیلی آفرید که از آنچه که هالیوود از زمان رفتن پرهیاهوی اورسن‌ولز از شهر به خود دیده بود، پرمایه‌تر بود. »

سپس کوبریک اجازه یافت فیلمی از روی رمان سال 1935 همفری کاب، راه‌های افتخار، بسازد. او در سال 1957 از روی این کتاب، غیر متعارف‌ترین فیلم جنگی را ساخت. چنان که یکی از مورخان سینما نوشت: « کوبریک وقتی که دوربین خود را بی‌باکانه و بردامنه‌ها قرار می‌دهدو کشتار همگانی یک لشگر را ثبت می‌کند، از آن به مثابه‌ی سلاحی استفاده می‌کند. »

اسپارتاکوس تصویری است از برده‌داری در روم قبل از مسیحیت، که کوبریک از آن به صورت « تنها فیلمی که بر آن کنترل مطلق نداشتم » یاد می‌کند، زیرا ستارة فیلم، کرک داگلاس، تهیه کننده‌ی فیلم نیز بود. اگر چه اسپارتاکوس به صورت یکی از حماسه‌های « زوبین و صندل » درآمد، با وجود این کوبریک عهد کرد مادام که آزادی کامل هنری نداشته باشد، به کارگردانی نپردازد؛ و بعد از آن نیز هرگز چنان فیلمی نساخت.

لولیتا، راجع به شیفتگی کور مردی میانسال به نادختری کوچکش، اولین کمدی کارگردان است. پائولین کیل نوشت: « نکته‌ی شگفت آور درباره‌ی لولیتا این است که این فیلم بسیار لذت بخش است. لولیتا اسلپ استیک سیاه است و گاهی چنان آوانگارد می‌شود که انسان را در عین خنداندن به نفس نفس می اندازد». برای آنان که طنز سیاه لولیتا را می‌ستایند، فهم این نکته که فاصله‌ی این فیلم با شاهکار کوبریک در این ژانر ( یعنی دکتر استرنج‌لاو ) ـ راجع به یک ژنرال دیوانه‌ی امریکایی و تصمیمش برای حمله به خاک شوروی ـ یک قدم بیشتر نیست، کار دشواری به نظر نمی‌رسد. موضوع نهفته در فیلم سرسپردگی تام انسان به ماشین‌های ویرانگر خودش است. همچنین کوبریک، دیدگاه تاریک خود را در یک عصر مکانیکی ـ در سال 2001 ـ در فیلم 2001 : یک اودیسه‌ی فضایی آزمود.

نگاه کوبریک به زندگی، آن طور که در 2001 انعکاس یافته، تا حدودی خوش بینانه‌تر از فیلم‌های قبلی او به نظر می‌رسد. 2001 حامل امید به ترقی بشریت از طریق رویارویی خلاقانه با جهان است. اما در پرتقال کوکی آینده کم‌تر نویدبخش است تا در فیلم 2001 : یک اودیسه‌ی فضایی؛ در فیلم اخیر، کوبریک در چهره‌ی یک کامپیوتر سخنگو نشان می‌دهد که ماشین، انسان می‌شود. در حالی که در پرتقال کوکی نشان می‌دهد که انسان در اثر شستشوی مغزی و کنترل فکری، به ماشین تبدیل می‌شود. فیلم پرتقال کوکی در قالب ترم‌هایی نسبتاً تاریک‌تر، مضمونی را تصویر می‌کند که در همه‌ی آثار قبلی کوبریک دیده می‌شود. فیلم می‌خواهد بگوید در دنیایی که ارزش انسان روز به روز نازل‌تر می‌گردد و ماشینیسم سلطه‌ی بیشتری می‌یابد، آدمی ناگریز است که انسانیت خود را پاس دارد. به علاوه پرتقال کوکی بازتاب هشدارهای دکتر استرنج‌لاو 2001 است که انسان باید سخت بکوشد تا پس از تسلط بر خویش، بتواند بر ماشین ساخت خود نیز خدایی کند.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه استانلی کوبریک ( کارگردان سینما )

دانلود تحقیق کامل درباره ابراهیم حاتمی کیا - کارگردان

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق کامل درباره ابراهیم حاتمی کیا - کارگردان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درباره ابراهیم حاتمی کیا - کارگردان


دانلود تحقیق کامل درباره ابراهیم حاتمی کیا - کارگردان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 35

 

مقدمه

ابراهیم حاتمی کیا در سال 1340 در یک خانواده مذهبی با اصالت آذربایجانی ، در تهران متولد شد. باورها و اعتقادات مذهبی خانواده مانع از تماشای تلویزیون و راهیابی وی به سینما می شد و همین کمبود ، عطش وی را تشدید ساخت. آزادی دوران جوانی و مصادف شدن با انقلاب اسلامی دو عاملی بود که او را به سوی سینما سوق داد.او فعالیت های سینمایی اش را از سال 1359 با نوشتن فیلم نامه و کارگردانی فیلم های کوتاه در فضای جبهه و جنگ آغاز کرد. او که به خوبی ارزش های بیانی این رسانه تصویری و قابلیت های آن در انتقال صریح و در عین حال عمیق احساسات را دریافته بود در پی آن برآمد که همه آنچه را که از ناجوان مردی این جنگ تحمیلی و قهرمانی ها و تلاش های مردان شجاع ایرانی در میدان جنگ دیده بود با این زبان بیان کند. حاتمی کیا با تجربه ای که در ساخت چند فیلم مستند در جنگ کسب کرده بود و استعدادی و تیز بینی که از آن برخوردار بود شرایط را برای فیلم سازی خود فراهم کرد.

حاتمی کیا در سال 1364 نخستین فیلم بلند خود را به نام هویت ساخت. او این فیلم را برای شبکه دوم سیما ساخت. هویت به مسائل اجتماعی روز آن زمان و جریانات پر تب و تاب سیاسی سال های اولیه انقلاب می پرداخت و می کوشید تصویری واقع گرایانه از گرایشات سیاسی آن دوران پر آشوب ارائه دهد. اما برخی این فیلم را یک سو نگر و جانب دارانه تلقی کردند و این فیلم را نپسندیدند. با این وجود هویت فیلمی بود که نشان از ظهور فیلم سازی با افکار نو و دیدگاهی اجتماعی می داد. حاتمی کیا در دومین تجربه سینمایی خود فیلم دیده بان ( 1367) را ساخت. دیده بان یکی از فیلم های خوب جنگی ایران است. با وجود اینکه به نظر می رسد این فیلم ، فیلم تجربه گرایانه ای بود اما نشان می داد که حاتمی کیا احاطه بیشتری بر عناصر و دست افزار های سینمایی پیدا کرده. تجارب حاتمی کیا در این فیلم ارزشمند بودند و او را برای خلق آثار بعدی اش که همگی بر گرفته از جنگ و تبعات آن بودند یاری دادند.

فیلمسازی درباره جنگ در شرایطی که سال هاست جنگ به پایان رسیده، برای حاتمی کیا تعریفی دیگر یافت. او بیش از آن که فیلمساز جنگ باشد، فیلمساز آدم های جنگ است و در این سال ها در آثارش پیگیر سرنوشت آنها بوده است. آدم های جنگ در شهر، سینمای جنگ را با سینمای اجتماعی پیوند می زد. پس از شکست «وصل نیکان»، (که باعث شد عده ای بگویند حاتمی کیا شهر را نمی شناسد)؛ او هر بار که دوربینش را به شهر آورده، موفق عمل کرده است. ابراهیم حاتمی کا حالا سال هاست که بیشتر از آنکه کارگردانی جنگی ساز باشد سینماگری اجتماعی است. او حالا آنقدر حرفه ای شده که درست چند روز بعد از توقیف« به رنگ ارغوان»؛ «به نام پدر» را کلید می زند.

در سال 1376 حاتمی کیا ، فیلم آژانس شیشه ای را می سازد ، فیلمی که بسیار مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. آژانس شیشه ای فیلمی به شدت انتقادی بود درباره فضای پس از جنگ ، فضایی که بسیاری از حقایق را فراموش کرده. عمده صحنه های فیلم آژانس شیشه ای در یک فضای بسته آژانس هواپیمایی می گذرد ، با این وجود بازی های خوب هنرپیشه ها به ویژه پرویز پرستویی که این فیلم آغاز همکاری دنباله دار او با حاتمکی کیا بود ، دیالوگ های زیبا و ماندگار ، مضمون فیلم و پرهیز از جانب داری های احساسی نه تنها آن را کسل کننده و کشدار نساخته بلکه تماشایی ، قابل توجه و تفکر برانگیز ساخته.پروژه بعدی حاتمی کیا ، روبان قرمز ، با وجود آنکه برخوردار از همان مضامین و مفاهیم فیلم های حاتمی کیاست ولی تجربه ای متفاوت به نظر می رسد. این فیلم واکنش های متفاوتی را چه از سوی تماشاگران و چه از سوی منتقدان برانگیخت. در سال 1379 ، حاتمی کیا موج مرده را ساخت. موج مرده درباره تقابل دو نسل است ، پدری از نسل جنگ و پسرش از نسل کاملا متفاوت بعد از جنگ. موج مرده توقیف شد و پخش آن به تعویق افتاد و هنگامی که به اکران عمومی درآمد چندان استقبال نشد. البته موج مرده نسبت به آثار قبلی حاتمی کیا از ارزش کمتری برخوردار است. همچنین حاتمی کیا در سال 1379 ساخت سریال خاک سرخ را برای شبکه اول سیما آغاز کرد که در سال 1381 به پایان رسید. این سریال به ویژه در فیلم نامه مشکلات زیادی داشت و چند بار بازنویسی هم آنها را برطرف نکرد و حاتمی کیا با مسائلی که در هنگام ساخت خاک سرخ با آنها مواجه شد نتوانست سریال موفقی ارائه دهد.

در سال 1380 حاتمی کیا فیلم ارتفاع پست را ساخت. فیلمی که از نظر ماجرا در سینمای ایران کاملا جدید بود. گروگان گیری در اثر مشکلات اقتصادی و اجتماعی تحمیلی از سوی جامعه مضمونی بود که ارتفاع پست را در جشنواره فیلم فجر سال 81 به فیلم برتر تماشاگران جشنواره بدل کرد. حمید فرخ نژاد استعداد تازه کشف شده بازیگری در این فیلم بازی خوب و به یاد ماندنی از خود ارائه داد. بخش عمده ارتفاع پست در محدوده کوچک و کاملا بسته یک هواپیما می گذرد اما حاتمی کیا به خوبی محدودیت های فیلم سازی در این فضاها را پشت سر گذاشت. ارتفاع پست آخرین فیلم از حاتمی کیاست که به اکران عمومی در آمده.

فیلم بعدی حاتمی کیا ، به رنگ ارغوان (1383) نام دارد که اجازه نمایش نیافت و از جشنواره سال 1383 هم بازماند. آخرین فیلم حاتمی کیا ، به نام پدر (1384) است که در دوره بیست و چهارم جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و واکنش های متفاوتی را در بر داشت.

حاتمی کیا در حال حاضر یکی از مهم ترین فیلم سازان ایران است که وابستگی خاصی به هشت سال دفاع مقدس دارد. او که اکنون در سن چهل و پنج سالگی به سر می برد بی شک در آینده هم یکی از تاثیرگزار ترین فیلم سازان کشورمان خواهد بود.

گزیده فیلم شناسی ابراهیم حاتمی کیا ( در مقام فیلم ساز )

ابراهیم حاتمی کیا فرزند زمان خویشتن

«لابراتور اختیار دارد اگر چیز جز فیلم جنگی برایشان فرستادم، نگاتیوهایشان را بسوزاند». سال ها از زمانی که حاتمی کیا این جمله معروف را به زبان آورد می گذرد. سازنده «دیده بان» و «مهاجر» فیلم به فیلم تغییر می کرد تغییراتی که آن را به خوبی می شد در آثارش مشاهده کرد.

تا آنجا که روزی اعلام کرد حرفی را که در زمان ساخت «مهاجر» زده پس می گیرد. هر چند از آن موقع تاکنون، حاتمی کیا فقط دو فیلم ساخته که ارتباطی با جنگ نداشته اند.

حاتمی کیا مثل بقیه فیلمسازان شاخص نسل آرمانی تغییر کرد. این تغییرات را هم می شد در مضامین فیلم های او دید و هم در ساختارشان. اگر از یکی، دو استثناء گذر کنیم، می توان گفت آثار حاتمی کیا فیلم به فیلم از غنای تکنیکی بیشتری برخوردار شدند.

فیلم بعدی حاتمی کیا ، مهاجر ( 1368) ، یکی از بهترین ، شاخص ترین و مهم ترین دستاورد سینمای جنگی ایران است. مهاجر چه از جهت ساختار تکنیکی و چه از نقطه نظر ارزش های مظمونی بسیار پخته تر است و بیش از آنکه تجربه سوم یک فیلم ساز جوان به نظر بیاید ، اثر یک فیلم ساز کهنه کار را نشان می دهد.در وصل نیکان (1370) ، حاتمی کیا سعی کرد که احساسات حاکم بر فضای جبهه و جنگ را به زندگی روزمره در شهر منتقل کند. فیلم با آنکه برخی از نشانه های سینمای حاتمی کیا را با خود دارد اما چندان موفق نیست.

اغلب علاقه مندان به سینما و منتقدان از کرخه تا راین (1371) را بهترین فیلم حاتمی کیا می دانند. فیلمی که به زیبایی به تبعات جنگ از زوایای مختلف می پردازد. فیلمی به شدت احساسی که در عین حال دیدی کاملا واقع بینانه دارد و همین واقع بینی بار دراماتیک آن را بیشتر می کند. از کرخه تا راین تماشاگرش را به تفکر می طلبد تا کمی درباره ارزش ها و سرنوشت این چند نفری که از بی عدالتی جنگ درد می کشند بیندیشد. از کرخه تا راین همچنین از بازی های خوب هنرپیشگان خود به خصوص علی دهکردی که بی شک بهترین بازی اش را ارائه داده برخوردار است.فیلم بعدی حاتمی کیا ، خاکستر سبز (1372) ، نه تنها در میان آثار حاتمی کیا بلکه در آثار سینمای جدید ایران تجربه ای متفاوت است. خاکستر سبز ماجرای عشقی دو ملیتی را در میان فضای جنگ زده کشور بوسنی بین یک خبرنگار ایرانی و یک دختر بوسنیایی روایت می کرد. این فیلم نیز مانند از کرخه تا راین بار احساسی زیادی داشت. در واقع حاتمی کیا از فیلم از کرخه تا راین به بعد که صرفا به تبعات جنگ و مسائل اجتماعی آن می پردازد این بار احساسی را حفظ می کند.حاتمی کیا بعد از دو سال دو فیلم بوی پیراهن یوسف و برج مینو را ساخت. بوی پیراهن یوسف درباره انتظار خود خواسته یک پدر بود که سرانجام مزد این انتظار را می گیرد و پسرش را زنده می یابد. بوی پیراهن یوسف به دلیل کشدار شدن قصه و تداخل موضوعی ضرباهنگ کندی دارد. برج مینو هم به نوعی فیلمی شخصی درباره ماجرای شخصی سربازی از جنگ برگشته بود که همسرش را نیز با ماجرایش همراه می کند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره ابراهیم حاتمی کیا - کارگردان