اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره تحصیلات والدین در پیشرفت دانشآموزان

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره تحصیلات والدین در پیشرفت دانشآموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مقدمه:

باید دانست که عوامل متعددی بر نگرش کودک ازخود و اعضای خانواده ی خود مؤثر است، از آن جمله می توان به عوامل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر خانواده اشاره کرد که ارتباط مستقیم با سطح سواد و تحصیلات خانواده دارد. شخص باسواد امکان سلامت اقتصادی و تصمیم گیری بیشتری دارد و چنین انسانی نسبت به خود و فکر و فرهنگ جامعه بصیرت بیشتری دارد. سواد و تحصیلات، از دیدگاه اقتصادی، افراد را به‌سوی رشد و توسعه‌ی درونزاد و خلاق و هماهنگ با اجتماع و کشور هدایت می کند و از دیدگاه تخصصی، جامعه را موفق می سازد، افراد بزرگسال به عنوان عامل اساسی تولید، حتی با یک اصطلاح اقتصادی خاص که همان جمعیت فعال یا نیروی کار می باشد، مشخص می‌شوند.با توجه به آمار موجود، گسترش سواد کاهش رشد جمعیت و همچنین توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت دانش و ... را تسهیل نموده است. تنها جوامعی توانسته‌اند مشکلات خود در زمینه های تغذیه، مسکن، پوشاک، بهداشت و آموزش را از میان بردارند که از سطح بالای سواد برخوردار باشند.بی سوادی، نه تنها پدیده ای قابل تأسف است، بلکه علامتی است در کنار علائم دیگر که نشان دهنده ی از خود بیگانگی می‌باشد و منجر به عقب ماندگی می شود. این عقب ماندگی در تعلیم و تربیت، خود معلول شالوده های نامتناسب اقتصادی و اجتماعی است و رابطه ی مستقیم با فقر عمومی و کمبود وسایل کافی به ویژه نداشتن معلم و مدرسه است.

سواد و تحصیلات خانواده یکی از عوامل مهم پیشرفت بشر در جهان امروز است. پیشرفت تکنولوژی، صنعت، بهداشت و علوم مختلف مدیون این عامل مهم است.

بی سوادی در تمام ابعاد زندگی انسان می تواند تأثیر بسزایی داشته باشد، مخصوصاً در بهداشت، رشد اقتصادی، رشد فرهنگی، رشد و تربیت فرزندان، بی نظمی و ناهنجاری کودکان، رشد اشتغال و غیره مطالعات نشان داده است که هرچه آسیب های روانی بیشتر باشد، موقعیت اجتماعی شخص را پایین تر می آورد و عواملی چون فقر، بی کاری، تعداد فرزندان، اعتیاد، طلاق و ... که همه موجب پایین آمدن موقعیت اجتماعی و فرهنگی شخص می شود و آشفتگی ها یا آسیب های روانی را به وجود می آورد معمولاً افرادی که در سطح پایین اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زندگی می کنند، سطح تحصیلات کمتری نسبت به افراد همسال خود دارند و میزان تحصیلات در این خانواده ها به شدت اُفت پیدا می کند.

در حقیقت در برخی از این خانواده ها، سواد مقوله ی بیگانه ای است.

تأثیر عمیقی که این موقعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی پایین، بر روی افراد خانواده و جامعه برجا می گذارد، موجب بی نظمی و آشفتگی روانی می گردد، البته این آشفتگی روانی را در طبقات مختلف جامعه می توان دید.

شیوه های انحرافی ـ ایجاد علایم روانی بیماری ـ اقدام به خودکشی ـ بستری شدن ـ قطع ارتباط با واقعیت، در طبقات پایین اجتماع، بیشتر دیده می شود.

مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، به عنوان پیش فرض این مشکل مطرح است و در واقع هدف بررسی اثرات اقتصادی ـ اجتماعی این مسئله به عنوان یک متغیر مهم بر وضعیت روانی است. در این جا سواد و تحصیلات را به عنوان یک متغیر ملاک، لحاظ نموده که قابل سنجش بیشتری است.

اهمیت موضوع پژوهش:

اهمیت این پژوهش در آن است که با شناخت عمیق تر و بیش تر نوجوانان و دانستن مسائل و ویژگی های خاص هر گروه از کودکان و نوجوانان، نخست قادر به تشخیص آن‌ها از سایر کودکان می شویم و دوّم ارائه‌ی راه حل ها و راهنمایی های مناسب، جهت رفع و یا حداقل، بهبود مشکلات این گروه از نوجوانان می باشد.

از آن‌جایی که سواد و سطح تحصیلات خانواده، موقعیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، بر سلامت روانی، تأثیر بسزایی دارد و از آن‌جایی که سلامت روانی و یا آشفتگی روانی، بر آموزش و پرورش و بهداشت روحی و روانی و رشد و تربیت نوجوانان تأثیر دارد، می بایست شناخت عمیق تری از سطح سواد و تحصیلات و طبقات مختلف اجتماعی به‌دست آوریم و به اضطراب ها، ترس ها، مشکلات خانوادگی کودک و حتی غنا و فقر کودک، پی برده و در جهت خدمت صحیح تر به کودکان استفاده کنیم.

اهداف پژوهش:

هدف این بررسی، شناخت ویژگی های خانواده ی نوجوانان بی سواد و با سواد و تحصیل کرده و مقایسه ی آن با یکدیگر در جهت دستیابی به ویژگی های روانی این نوجوانان و نگرش آن هانسبت به خود و نسبت به فضای حاکم بر خانواده می باشد.

بدیهی است با شناخت بهتر ویژگی های این افراد به لحاظ عاطفی و نیز آگاهی یافتن از علل و عوامل ناهنجاری ها و آسیب های روانی، می توان گام های مؤثری در جهت رفع مشکلات آنان برداشت.

فرضیه‌‌ی تحقیق

1ـ در دانش آموزان راهنمایی پسران که والدین آن ها تحصیلات بالا تری دارند،ناهنجاری رفتاری کمتری نسبت به دیگران وجود دارد.

2ـ در دانش آموزان راهنمایی پسران که مخصوصاً مادر آن ها تحصیلات بالاتری دارند، ناهنجاری رفتاری کمتری نسبت به دیگران که مادرانشان بی سواد و یا کم سواد هستند وجود دارد.

3ـ در دانش آموزان راهنمایی پسران که پدر آن ها تحصیلات بالاتری دارند ناهنجاری رفتاری کم تری نسبت به دیگران که پدرانشان بی سواد و یا کم سواد هستند وجود دارد.

4ـ در دانش آموزان راهنمایی پسران که والدین آنها هردو بی سواد و یا کم سواد هستند، ناهنجاری رفتاری بیشتری نسبت به دیگران وجود دارد.

ادبیات تحقیق:

اندیشه‌ی بشر همواره نعمتی گران قدر بوده است. این وجه افتراق با سایر موجودات سبب شده است، تا انسان در رهگذر تاریخ و در طول زمان به تکامل رهنمون شود. آدمی، از آغاز پا نهادن به این کره ی خاکی با مشاهده ی پدیده‌ها، مفاهیم و تصورات اولیه ای در ذهن خویش یافت، سپس در پی مفاهیم اسباب و علل پیدایش پدیده ها و رویدادها و تحولات، به تفکر و تجربه روی آورد و در هر مرحله گامی پیشتر فرا نهاد.

خط و زبان، از ابداعات مهمی است که بعدها توسط بشر پدید آمد و انتقال تجربه ها و تفکرات افراد به یکدیگر را میسّر ساخت. بدین ترتیب، دانش ناچیز بشر در دوران های اولیه به دوران بعد لبریز شده و در سیر تکاملی خود پیچیده تر و جامع تر گشت. اکنون گنجینه‌ی گران بهای بشر، علم و دانش که دستاورد قرن ها مرارت و تلاش خستگی نا پذیر بشری است در قالب کتاب ها، نشریه ها و نوشته های گوناگون در آمده است.

برای ورود به این حوزه و دستیابی به این ذخایر نیز، کلیدی جز درک و فهم و توانایی خواندن و نوشتن و تحصیلات، شناخته نشده است؛ و اگر چه کسب مهارت های خواندن و نوشتن، خود به معنای شعور و آگاهی نیست، لیکن ابزارهایی مؤثر در راه رشد و تعالی انسان خواهد بود.

بی سوادی با فقر و ناهنجاری، پیوند مستقیم دارد و در محروم ترین مناطق کشورهایی که دچار کمبود منابع طبیعی هستند، در بین فراموش شده ترین، گروه های انسانی و کسانی که از نارسایی ها و کمبودهای مهم و اساسی مانند: غذا، بهداشت، مسکن، بیکاری و... رنج می برند به گسترده ترین شکل ممکن وجود دارد.

تداوم بی سوادی سدی عظیم در راه توسعه است و مانع از آن می شود که میلیون ها نفر مرد و زن، عنان زندگی خود را در دست بگیرند.

بی سوادی، عاملی است که مبارزه علیه فقر، نا برابری ها و ناهنجاری ها را محکوم به شکست می کند. بی سوادی هر چند که خود معلول نارسایی های اقتصادی و اجتماعی و تربیتی است، ولی در اینجا نقش تشدید و تعیین کننده ای دارد.

درصد مردودی و ضعف تحصیلی در بین کودکانی که بدون صبحانه، به مدرسه می روند، بیشتر از کودکانی است که مسئله ی سوء تغذیه دارند. در محیط‌های فقیر، کودکانی که با شکم گرسنه به مدرسه می روند، وضعیت مدارس نیز، چندان تعریفی ندارد. در خانواده های سطح پایین، چون والدین نیز معمولاً از سطح تحصیلات پایینی برخوردارند، در رسیدن به درس و مشق و تربیت فرزندان، با مشکل رو به رو می شوند.

بی سوادی، ریشه و اساس بسیاری از مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و بی نظمی ها و آسیب های مادی و روحی و روانی در اکثر کشورهای جهان سوم است. بررسی ها بیانگر این واقعیت تلخ هستند که بی سوادی و کم سوادی گرچه مسئله ی حاد کشورهای جهان سوم است، ولی مشکل جدید کشورهای پیشرفته ی صنعتی نیز هست.

مشاغل و گرفتاری های روزمره ی پدران و سواد و تحصیلات اندک، پرجمعیت بودن خانواده ها، اختلاف های خانوادگی، دوستان ناباب و فقر اقتصادی، با انحرافات از رفتار به هنجار، رابطه ای قابل ملاحظه دارد.

اگرچه تحصیلات پدران و مادران در رفتار به هنجار فرزندان تأثیر انکار ناپذیر دارد، اما در بررسی ها ی انجام شده، نقش مادران، چشم گیرتر می نماید. دور بودن پدران از منزل به دلیل اشتغال، باعث می شود که فرزندان، بیشتر ساعات بیداری را با مادران خود بگذرانند. از این رو سطح سواد و تحصیلات مادران می تواند در هدایت تحصیلی و شغلی فرزندان تأثیر قابل ملاحظه‌ای داشته باشد.

به طور خلاصه:

1- درآمد خالص

2- سطح سواد و تحصیلات والدین

3- تبعیض قایل شدن در نوع کودکان (دختر و پسر)

4- نوع شغل پدر و مادر

5- تعداد فرزندان

6- ترتیب تولد فرزندان

7- سطح طبقه ی اجتماعی و اقتصادی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره تحصیلات والدین در پیشرفت دانشآموزان

تحقیق درباره بررسی نقش مشارکت اولیا در پیشرفت دانش آموزان

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره بررسی نقش مشارکت اولیا در پیشرفت دانش آموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مقدمه

حضور یک فرزند با هوش و درس‌خوان در خانواده که از همان سال‌های اول تحصیل قابل تشخیص است، وظیفه والدین و به خصوص مادر را صد چندان می‌کند. متأسفانه مادران وظیفه خود را در این می‌بینند که بالای سر فرزندشان بایستند، تا او مشق‌هایش را بنویسد، از او درس بپرسند، دیکته بگویند و یا حتی بعضی از کارهای درسی فرزندشان را انجام دهند.

هدف و تمرکز همه این فعالیت‌ها- فرزند- است، اما این کارها تا چه زمانی می‌تواند موثر باشد؟ چند درصد از والدین از چنین روش‌هایی به نتایج موثر و ماندگاری می‌رسند؟

مادرانی که علاقه‌مند به پیشرفت مستمر و واقعی فرزندشان هستند، باید جهت قسمتی از فعالیت‌ها را به طرف خود برگردانند. مادران باید پا به پای فرزندان، پیش روند، اما نه در امور درسی، بلکه در رشد فکری و فرهنگی.

یک مادر منطقی، در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا می‌برد و به آنچه دارد قانع نمی‌شود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثی اختصاص نمی‌‌دهد بلکه در تربیت فرزند، وقت‌هایش را به زمان‌هایی برای سرگرمی و زمان‌هایی برای ارتقای اندیشه تقسیم می‌کند.

هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر بروضعیت تحصیلی دانش‌آموزان است. برای دست یابی به این هدف،متغیرهای گوناگون مرتبط با عملکرد تحصیلی اعم از متغیرهای فردی وشخصیتی دانش‌آموزان،متغیرهای مربوط به عوامل آموزشی از قبیل نگرش به رفتار معلم، مدیر، مشاور، امکانات آموزشی آموزشگاه و متغیرهای خانوادگی، از قبیل نوع روابط باسرپرست، تعداد خانوار و... را شناسایی و از طریق تدوین فرضیه، ارتباط این متغیرها را با وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان ،تعیین شد .

چکیده :

شرایط اجتمایی امروز وضعی پیش آورده است که در مجموع کوشش های پدر و مادر ، آن تلاش عمده ای که به هدف مشخصی تربیتی متوجه باشد تقریباً جایی ندارد و دستخوش اغماض و بی توجهی است .

اولیایی بعضی از خانواده هنوز تصور می کنند که وظیفه پدر و مادر تهیه امکانات مالی و مادی و تامین نیاز های اولیه فرزندان است و کار تربیتی را با بایستی به مدارس واگذارکرد .و با این نقطه دید که مساله تربیت به مدرسه محول است . از مهم ترین نیاز های دوره رشد فرزندان خویش بی توجه می گذارند .

در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چهارچوب هدف ها و برنامه های مشخص تربیت عمومی عهده دار می باشد .

اما طبیعت هر فرد را ویژگیهایی است که در قالب برنامه های عمومی نمی گنجد و به چهارچوبی و اعمال روش های خاص نیاز دارد .

در شرایط دشوار حاضر در هنگام ورود به دوره تحولات فرهنگی ، سیاسی جدید ، اولیا و متولیان دستگاه تعلیم و تربیت باید بیش از هر زمان دیگر کلیه عوامل تاثیر گذار بر رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان را شناسایی و نسبت به کنترل عوامل باز دارنده اقدام کنند .

نقش مادران در یادگیری

نقش مادر، به خصوص در شرایطی که پدران حضور کمتری در خانه دارند، در سطح فکری خانواده مهم‌تر است. این موضوع شاید خلاف تصور عده‌ای باشد که در مسائل فکری خانواده نقش پدر را مهم‌ترمی‌‌دانند. شاید خود مادران هم تصور نکنند که چقدر در سطح فکری و فرهنگی خانواده می‌توانند موثر باشند. یاد‌آور می‌شود که سطح فکری، فقط به معنای سطح تحصیلات نیست و عوامل دیگری در این خصوص موثرند.

مادر چه نقشی در افت و یا ارتقای سطح فکری خانواده دارد؟

- مادران، اعم از شاغل و غیرشاغل، حضور بیشتری در خانه دارند. از طرف دیگر، مادرها بسیار بیشتر از پدرها، پیگیر روند تحصیلی فرزندان‌شان هستند. در دوره ابتدایی که بنیادی‌ترین سال‌های تحصیل را در برمی‌گیرد، بیشتر مادرها نقش کنترل‌کننده مستمری دارند. به طور معمول، پدرها از دوره‌های راهنمایی و متوسطه بیشتر وارد عمل می‌شوند، آن هم به عنوان اهرم‌های فشار، خلاصه آنکه، حداق در 10سال اول زندگی، ارتباط مادر با فرزند بیش از هر کسی است و تأثیر مادر در سطح فکری فرزند هم، می‌تواند بیش از هر کسی باشد.

کدام مادرها سطح فکری فرزندان و خانواده را پایین می‌آورند؟

- مادرانی که بیشتر وقت آنها پای تلویزیون می‌گذرد، سوژه‌هایی را در زندگی دنبال می‌کنند که پیش پا افتاده و غیرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامه‌ها دنبال صفحه حوادث می‌روند و مجلاتی را می‌خرند که شامل مطالب بی‌خاصیت و خنثی است، بحث‌ها و گفت‌وگوهای‌شان با دوستان و همسر و سایرین درباره مسائل روزمره و تکراری است، حوصله فکر کردن درباره موضوعات جدی زندگی را ندارند، به غذا و پوشاک فرزندشان اهمیت زیادی می‌دهند، مسائل فکری فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه می‌کنند و...

اگر بپذیریم که یک فضای مساعد فرهنگی تا چه حد می‌تواند در رشد فکری کودکان موثر باشد، آنگاه باید به رفتارهای‌مان با تأمل بیشتری بنگریم. مادری که وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون می‌کند، هیچ یک از سریال‌های جدی و غیرجدی را از دست نمی‌دهد، با اشتیاق داستان‌های پیش پا افتاده و الکی فیلم‌ها و سریال‌ها را دنبال می‌کند و به توضیح و تفسیر آنها هم می‌پردازد، چه تأثیر مثبتی می‌تواند در سطح فکری خانواده بر جای بگذارد؟ این مادر چگونه می‌تواند از فرزندش انتظار داشته باشد که با شوق و رغبت درس‌هایش را بخواند؟

مادری که حوصله مطالعه ندارد و یا مطالعه‌اش شامل سوژه‌های غیرجدی است، چگونه می‌تواند توقع فرزندی کتاب خوان داشته باشد؟ مادری که تحصیلات سطح بالایی ندارد و برای ارتقای آن هم تلاشی نمی‌کند، چگونه می‌تواند به فرزندش توضیح دهد که درس خواندن مهم است؟ مادری که از شرایط فکری و اجتماعی زمانه اطلاعی ندارد و با افکار فرزندش فاصله دارد، چگونه می‌تواند او را درک کند؟ مادری که خورد و خوراک و پوشاک فرزندش، دغدغه‌ای جدی‌تر از رشد فکری اوست، چگونه می‌تواند به رشد فکری فرزندش کمک کند؟

عجیب است که پدرها و مادرها، خود با یادگیری غریبه‌اند و یا به نوعی از آن فرار می‌کنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصیلی، از همه پیشی بگیرند. خیلی از والدین حتی این زحمت را به خود نمی‌‌دهند که با شیوه‌های منطقی با درس و مدرسه فرزندان‌شان برخورد کنند. فقط بر آنچه خود بدان رسیده‌اند، اصرار می‌ورزند.

بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانش‌آ مو ز ا ن

 به‌طور کلی اکثر پدران و مادران به فعالیت‌های آموزشی فرزندان خود علاقه‌مند بوده و در فراهم ساختن امکانات و تسهیلات لازم برای تحصیلات موفقیت‌آمیز فرزندان خود از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند. در واقع هر پدر و مادری خواهان موفقیت فرزندان خویش است

بر مبنای یک احساس و سنت دیرین مشخص‌ترین مسوولیت خانواده در قبال زیست و رفاه فرزند خویش در تامین غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و تربیت خلاصه شده است. غذا و پوشاک و مسکن در چهارچوب تسهیلاتی که خانواده برای خود فراهم می‌کند تامین می‌شود. در این سه زمینه فرزندان خانواده‌ها در کنار دیگر افراد خانواده از امکاناتی که نیازهای آنها را رفع می‌کنند بهره‌مند می‌شوند.

بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پیشگیری و درمان یکی با مسوولیت و کوشش خانواده و دیگری با مباشرت پزشک و سازمان‌های درمانی شکل می‌گیرد. پدر و مادر به انگیزه علاقه‌ای که به حیات و سلامت فرزند خویش دارند، به فراخور امکانات اجتماعی و اقتصادی خود برای حفظ سلامت فرزند خویش اهتمام دارند.

در مساله تربیت، به‌ویژه از لحاظ جنبه‌های عمومی اغلب نقش خانواده کمتر از آن است که انتظار می‌رود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بررسی نقش مشارکت اولیا در پیشرفت دانش آموزان

تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی: نقش واسطه ای اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی با توجه به نقش واسطه ا‍‍ ی اهداف پیشرفت ، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی به روش تحلیل مسیر است. برای این منظور 473 نفر از دانشجویان رشته های علوم پایه(283 دختر و190پسر) دانشگاه پیام نور استان فارس به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ای متشکل از خرده مقیاس های باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، راهبردهای شناختی و فراشناختی پاسخ دادند. نمره درس ریاضی 2 نیز بعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی ریاضی منظور شد. نتایج پژوهش بطور کلی نشان داد که اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی نقش واسطه ای معناداری را در سطح 05/0>p در میان باور به ثابت بودن توانایی، باور به ساده بودن دانش، باور به قطعی بودن دانش و پیشرفت تحصیلی ریاضی ایفا می کنند ولی نقش واسطه ای این متغیرها در میان باور به سریع بودن یادگیری و پیشرفت تحصیلی ریاضی مورد تایید قرار نگرفت.

کلیدواژه ها: باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، درگیری شناختی، پیشرفت تحصیلی ریاضی.

مقدمه

در عصر کنونی که رشد روز افزون فناوری تحولات شگرفی را در زندگی انسان ها به وجود آورده و زندگی ساده جای خود را به زندگی پیچیده داده است، ریاضیات بیش از پیش جای خود را در همه زمینه های اجتماعی و صنعتی باز کرده و انسان ناگریز است برای پاسخ به مسائل پیچیده زندگی خود از ریاضیات کمک بگیرد. بر این اساس امروزه نظام های آموزش عالی در سراسر دنیا در تلاش هستند که با گنجاندن مباحث ریاضی در برنامه های تحصیلی خود به پرورش توانایی های ذهنی و قدرت استدلال منطقی در فراگیران خود کمک کنند و آنها را برای همگامی با تحولات علمی و پیشرفت های فناوری و زندگی آینده یاری نمایند. بدیهی است که حصول چنین اهدافی مستلزم شناسایی مشکلاتی است که بر سر راه یادگیری دانشجویان در دروس ریاضی وجود دارد. از طرفی به نظر می رسد که برخی از مشکلات فراگیران در یادگیری ریاضیات ریشه درون فردی دارند و ناشی از متغیر های شناختی-انگیزشی و نگرش های دانشجویان می باشند.

در سالهای گذشته، پژوهش های زیادی روی فراشناخت انجام شده است و اخیراَ باورهای افراد درباره ماهیت دانش و یادگیری یا باورهای معرفت شناختی، با این فرض که آنها بخشی از مکانیسم زیربنایی فراشناخت هستند مورد پژوهش قرار گرفته اند(اسپیرو، فلتوویچ و کولسون،1996؛ شومر،1990).

روان شناسان تربیتی به طور نمونه باورهای معرفت شناختی را به عنوان نظامی از فرض ها و باورهای ضمنی و مطلق در نظر می گیرند که دانش آموزان درباره ماهیت دانش و کسب آن دارند(برونینگ، شراو و رونینگ،1999؛ پالسن و فلدمن،2005). این باورها دارای ابعاد مختلفی هستند و مقوله هایی چون منبع دانش، قطعیت دانش، سازماندهی دانش، سرعت اکتساب دانش و کنترل فرایند یادگیری را دربر می گیرند(شومر و دیگران،1997). این مقوله ها در طول پیوستاری که در یک سر آن باورهای خام و ساده لوحانه و در طرف دیگر آن باورهای پیچیده و عالمانه وجود دارد، قرار می گیرند (پالسن و فلدمن،2005). افرادی که دارای باورهای ساده لوحانه هستند معتقدند که دانش ساده و قطعی بوده و از مرجع اقتدار کسب می شود، بعلاوه فرد کنترلی بر یادگیری نداشته و تنها افراد باهوش قادر به یادگیری هستند. از سوی دیگر، افراد دارای باورهای پخته و عالمانه معتقدند که دانش دارای ساختاری پیچیده و اطلاعات آن از ثبات کمتری برخوردار است، فرد خود سازنده معنا و مفهوم بوده و بر یادگیری خود کنترل دارد(شومر، 1990).

همچنین در سال های اخیر اهداف پیشرفت به عنوان یکی از مهمترین چارچوب های نظری برای مفهوم سازی و بررسی پیامد های تحصیلی مورد توجه قرار گرفته است(الیوت،1999و پینتریچ،1994). اهداف پیشرفت در واقع معرف یک سیستم معنایی جامع از موقعیت ها یا بافت هایی است که دارای پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری هستند و فراگیران برای تفسیر اعمال خود از آنها استفاده می کنند(ایمز، 1992؛ دوئک و لگت، 1988، کاپلان و ماهر، 1999).

مفهوم اهداف پیشرفت اساساَ ناظر بر دلایل فراگیران برای انجام دادن تکالیف است (براتن و استرامسو،2004). به عبارت دیگر فراگیر در ارتباط با این مؤلفه، به این سؤال پاسخ می دهد که "چرا من این تکلیف را انجام می دهم؟". این نظریه فراتر از سایر نظریه ها که برای ایجاد انگیزش در فراگیران بر شناخت و یا عوامل موقعیتی تاکید دارند هم عوامل شخصی(ادراکات، ارزشها و عواطف) و هم عوامل موقعیتی را مورد توجه قرار می دهد. اهداف پیشرفت با توجه به نقش مهارت و توانایی دارای انواع مختلفی هستند از جمله اهداف تبحری (اهداف تکلیف مدار و اهداف یادگیری) که برای نشان دادن بهبود شایستگی ، یادگیری و تسلط بر تکلیف بکار می روند و اهداف عملکردی که برای نشان دادن شایستگی و رقابت با دیگران انتخاب می شوند. اخیرا برخی از محققان با تقسیم اهداف عملکردی به دو بعد اهداف رویکرد - عملکرد و اجتناب - عملکرد نظریه اهداف دوئک را گسترش داده و در پژوهش‌ها اهداف تبحری، اهداف رویکرد - عملکرد و اهداف اجتناب - عملکرد را مد نظر قرار داده‌اند (الیوت و چرچ، 1997؛ الیوت و هارکوایچ، 1996؛ دوپیرات و مارین، 2005) مطابق این دیدگاه افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند فعالیت به منظور پیشرفت و نشان دادن خود به دیگران را نوعی مبارزه تلقی می‌کنند و این نوع ادراک از فعالیت در آنها هیجاناتی تولید می‌کند که باعث می‌شود آنها به فعالیت و تکاپو افتاده و تمرکز بیشتری بر روی تکالیف درسی داشته باشند و تکالیف درسی برای آنها جذاب می‌گردد. همچنین افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند بر نشان دادن مهارتهای خود در مقایسه با دیگران تأکید دارند. از طرفی فراگیران دارای اهداف اجتناب- عملکرد بر اجتناب از نداشتن مهارت در مقایسه با همسالان و همکلاسی‌ها تمرکز می‌کنند و توجه آنها بر اجتناب از شکست معطوف است. در نهایت پیامد یک چنین هدف‌گزینی احساس بی‌کفایتی است. سرانجام آنهایی که اهداف تبحری را انتخاب می‌نمایند بر توسعة مهارتها و یادگیری‌های خود و متبحر شدن و تسلط یابی تأکید می‌کنند.

اخیرا برخی پژوهش ها رابطه میان باورهای معرفت شناختی با اهداف پیشرفت را مورد بررسی قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از پژوهش ها باورهایی که دانش آموزان و دانشجویان درباره دانش و دانستن دارند(باورهای معرفت شناختی) را به عنوان یک عامل شخصی و پیشایند بسیار مهم برای اهداف پیشرفت مورد توجه قرار داده است(هوفر و پینتریچ، 1997 و 2002؛ براتن و استرامسو، 2004). براتن و استرامسو(2004) همچنین نشان دادند که باور دانش آموزان به قطعی بودن دانش و سریع بودن یادگیری با اهداف تبحری رابطه منفی و با اهداف اجتناب-عملکرد رابطه مثبت دارد. باور به سرعت کسب دانش با اهداف رویکرد- عملکرد نیز رابطه مثبت داشت؛ به این صورت که دانش آموزانی که اعتقاد داشتند یادگیری سریع رخ می دهد یا اصلا صورت نمی گیرد، کمتر احتمال داشت اهدافی تبحری داشته و بیشتر احتمال داشت که اهداف اجتناب- عملکرد داشته باشند. دانش آموزانی که دانش را ثابت و قطعی تصور کردند، کمتر احتمال داشت اهداف تبحری را برگزینند. گرت- اینگرام (1997) و نبر و شومر-آیکینز (2002) گزارش دادند که باورهای معرفت شناختی ساده انگارانه با جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد (نقل از براتن و استرامسو،2005). نتایج پژوهشهای براتن و استرامسو(2005) این یافته را تائید می کند. آنها در پژوهش خود درباره رابطه باورهای معرفت شناختی، نظریه های ضمنی هوش و یادگیری خود نظم داده شده دریافتند که باورهای معرفت شناختی ساده لوحانه با باورهای انگیزشی انطباقی مانند خودکارآمدی و جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد. در بررسی دیگری باورهای دانشجویان راجع به سریع بودن یادگیری و ذاتی بودن توانایی با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی داشت. همچنین باور دانش آموزان درباره ساده بودن دانش با هدفهای بیرونی(عملکردی) رابطه مثبت و با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی دارد(پالسن و فلدمن،1999). هوفر(1999) نیز دریافت هرچه دانش آموزان کمتر بر این عقیده باشند که ریاضیات یک فعالیت مجزاست، بیشتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند. پالسن و فلدمن(2005) در پژوهش خود به یافته های مشابهی دست یافتند. یافته های آنها نشان داد دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که توانایی یادگیری ثابت است، کمتر احتمال دارد که جهت گیری هدفی درونی(تبحری) و جهت گیری هدفی بیرونی(عملکردی) داشته باشند. همچنین دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که ساختار دانش ساده است، یعنی از جنبه های به شکل تکه ها و قطعه های مجزای اطلاعات تشکیل یافته است(دانش ساده)کمتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند.

از سوی دیگر برخی از محققان به بررسی روابط میان اهداف پیشرفت و پیشرفت تحصیلی پرداخته‌اند. بعنوان مثال برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اهداف تبحری به صورت مثبت و معناداری با پیشرفت تحصیلی مرتبط است (چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ ولترز و پینتریچ،1996). همچنین نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که اهداف رویکرد-عملکرد بصورت مثبت (الیوت و مک گریگور، 2001؛ هارکوایچ و همکاران،1997 و2000؛ محسن‌پور،1384) و اهداف اجتناب-عملکرد بصورت منفی (الیوت و مک گریگور،1999؛ چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ الیوت و چرچ،1997؛ محسن‌پور،1384؛ رستگار، 1385) با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. برخی از پژوهش‌ها در زمینه روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نتایج متناقضی با یافته‌های بالا دست یافته‌اند. بعنوان مثال یافته‌های تحقیقاتی هارکوایچ و همکاران (2000 و 1997) و الیوت و مک گریگور (2001) رابطة معنادار میان اهداف تبحری با پیشرفت تحصیلی را تایید نکردند همچنین پژوهش‌های ولترز و پینتریچ (1996) و پینتریچ (2000) رابطه معنادار میان اهداف رویکرد - عملکرد با پیشرفت تحصیلی را رد کردند. در مورد رابطه میان اهداف اجتناب-عملکرد با پیشرفت تحصیلی پژوهش ها نتایج مشابهی را گزارش کردند. با توجه به نتایج متناقض پژوهش‌های انجام شده در دو دهة گذشته در ارتباط با روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نظر می‌رسد که اهداف پیشرفت بتواند از طریق واسطه‌گری برخی متغیرهای دیگر مانند خود کارآمدی ریاضی و در گیری شناختی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی تاثیر بگذارد. خودکارآمدی ریاضی به باورهای فرد درباره تواناییهای شخصیاش برای عملکرد موفقیت آمیز در تکالیف مربوط به ریاضی اشاره دارد.

درگیری شناختی به انواع فرایندهای پردازش که توسط دانش‌آموزان برای یادگیری مورد استفاده قرار می‌گیرد، اشاره دارد (راویندران و همکاران،2000) و شامل راهبردهای شناختی و فراشناختی می‌شود. در همین راستا و بر اساس نظریه اهداف پیشرفت، اهداف تبحری با الگوی های سازش یافته یادگیری از قبیل خودکارآمدی (ولترز، یو و پینتریچ، 1966؛ شانک، 1966؛ اسکالویک1997) و پایداری در انجام دادن تکالیف درسی(میلر و همکاران،1993 و 1996؛ الیوت، مک گریگور و گیبل،1999) مرتبط است. در ضمن رابطه ی اهداف رویکرد- عملکرد با بازده های یادگیری با توجه به ماهیت بازده ها، ویژگی افراد و شرایط محیطی متفاوت است. مثلا در تحقیقات میجلی، آندرمن و هیکس (1995)؛ میجلی و اردن (1995) رابطه ای مثبت میان اهداف رویکرد- عملکرد و خودکارآمدی وجود داشت، اما مطالعات آندرمن و یونگ (1994)نشان داد که رابطه منفی میان اهداف رویکرد - عملکرد و خود کارآمدی وجود دارد(نقل از محسن پور، 1385). ضمنا نتایج برخی از پژوهش ها نیز نشان داده که ادراک افراد از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی

تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی: نقش واسطه ای اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی با توجه به نقش واسطه ا‍‍ ی اهداف پیشرفت ، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی به روش تحلیل مسیر است. برای این منظور 473 نفر از دانشجویان رشته های علوم پایه(283 دختر و190پسر) دانشگاه پیام نور استان فارس به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ای متشکل از خرده مقیاس های باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، راهبردهای شناختی و فراشناختی پاسخ دادند. نمره درس ریاضی 2 نیز بعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی ریاضی منظور شد. نتایج پژوهش بطور کلی نشان داد که اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی نقش واسطه ای معناداری را در سطح 05/0>p در میان باور به ثابت بودن توانایی، باور به ساده بودن دانش، باور به قطعی بودن دانش و پیشرفت تحصیلی ریاضی ایفا می کنند ولی نقش واسطه ای این متغیرها در میان باور به سریع بودن یادگیری و پیشرفت تحصیلی ریاضی مورد تایید قرار نگرفت.

کلیدواژه ها: باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، درگیری شناختی، پیشرفت تحصیلی ریاضی.

مقدمه

در عصر کنونی که رشد روز افزون فناوری تحولات شگرفی را در زندگی انسان ها به وجود آورده و زندگی ساده جای خود را به زندگی پیچیده داده است، ریاضیات بیش از پیش جای خود را در همه زمینه های اجتماعی و صنعتی باز کرده و انسان ناگریز است برای پاسخ به مسائل پیچیده زندگی خود از ریاضیات کمک بگیرد. بر این اساس امروزه نظام های آموزش عالی در سراسر دنیا در تلاش هستند که با گنجاندن مباحث ریاضی در برنامه های تحصیلی خود به پرورش توانایی های ذهنی و قدرت استدلال منطقی در فراگیران خود کمک کنند و آنها را برای همگامی با تحولات علمی و پیشرفت های فناوری و زندگی آینده یاری نمایند. بدیهی است که حصول چنین اهدافی مستلزم شناسایی مشکلاتی است که بر سر راه یادگیری دانشجویان در دروس ریاضی وجود دارد. از طرفی به نظر می رسد که برخی از مشکلات فراگیران در یادگیری ریاضیات ریشه درون فردی دارند و ناشی از متغیر های شناختی-انگیزشی و نگرش های دانشجویان می باشند.

در سالهای گذشته، پژوهش های زیادی روی فراشناخت انجام شده است و اخیراَ باورهای افراد درباره ماهیت دانش و یادگیری یا باورهای معرفت شناختی، با این فرض که آنها بخشی از مکانیسم زیربنایی فراشناخت هستند مورد پژوهش قرار گرفته اند(اسپیرو، فلتوویچ و کولسون،1996؛ شومر،1990).

روان شناسان تربیتی به طور نمونه باورهای معرفت شناختی را به عنوان نظامی از فرض ها و باورهای ضمنی و مطلق در نظر می گیرند که دانش آموزان درباره ماهیت دانش و کسب آن دارند(برونینگ، شراو و رونینگ،1999؛ پالسن و فلدمن،2005). این باورها دارای ابعاد مختلفی هستند و مقوله هایی چون منبع دانش، قطعیت دانش، سازماندهی دانش، سرعت اکتساب دانش و کنترل فرایند یادگیری را دربر می گیرند(شومر و دیگران،1997). این مقوله ها در طول پیوستاری که در یک سر آن باورهای خام و ساده لوحانه و در طرف دیگر آن باورهای پیچیده و عالمانه وجود دارد، قرار می گیرند (پالسن و فلدمن،2005). افرادی که دارای باورهای ساده لوحانه هستند معتقدند که دانش ساده و قطعی بوده و از مرجع اقتدار کسب می شود، بعلاوه فرد کنترلی بر یادگیری نداشته و تنها افراد باهوش قادر به یادگیری هستند. از سوی دیگر، افراد دارای باورهای پخته و عالمانه معتقدند که دانش دارای ساختاری پیچیده و اطلاعات آن از ثبات کمتری برخوردار است، فرد خود سازنده معنا و مفهوم بوده و بر یادگیری خود کنترل دارد(شومر، 1990).

همچنین در سال های اخیر اهداف پیشرفت به عنوان یکی از مهمترین چارچوب های نظری برای مفهوم سازی و بررسی پیامد های تحصیلی مورد توجه قرار گرفته است(الیوت،1999و پینتریچ،1994). اهداف پیشرفت در واقع معرف یک سیستم معنایی جامع از موقعیت ها یا بافت هایی است که دارای پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری هستند و فراگیران برای تفسیر اعمال خود از آنها استفاده می کنند(ایمز، 1992؛ دوئک و لگت، 1988، کاپلان و ماهر، 1999).

مفهوم اهداف پیشرفت اساساَ ناظر بر دلایل فراگیران برای انجام دادن تکالیف است (براتن و استرامسو،2004). به عبارت دیگر فراگیر در ارتباط با این مؤلفه، به این سؤال پاسخ می دهد که "چرا من این تکلیف را انجام می دهم؟". این نظریه فراتر از سایر نظریه ها که برای ایجاد انگیزش در فراگیران بر شناخت و یا عوامل موقعیتی تاکید دارند هم عوامل شخصی(ادراکات، ارزشها و عواطف) و هم عوامل موقعیتی را مورد توجه قرار می دهد. اهداف پیشرفت با توجه به نقش مهارت و توانایی دارای انواع مختلفی هستند از جمله اهداف تبحری (اهداف تکلیف مدار و اهداف یادگیری) که برای نشان دادن بهبود شایستگی ، یادگیری و تسلط بر تکلیف بکار می روند و اهداف عملکردی که برای نشان دادن شایستگی و رقابت با دیگران انتخاب می شوند. اخیرا برخی از محققان با تقسیم اهداف عملکردی به دو بعد اهداف رویکرد - عملکرد و اجتناب - عملکرد نظریه اهداف دوئک را گسترش داده و در پژوهش‌ها اهداف تبحری، اهداف رویکرد - عملکرد و اهداف اجتناب - عملکرد را مد نظر قرار داده‌اند (الیوت و چرچ، 1997؛ الیوت و هارکوایچ، 1996؛ دوپیرات و مارین، 2005) مطابق این دیدگاه افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند فعالیت به منظور پیشرفت و نشان دادن خود به دیگران را نوعی مبارزه تلقی می‌کنند و این نوع ادراک از فعالیت در آنها هیجاناتی تولید می‌کند که باعث می‌شود آنها به فعالیت و تکاپو افتاده و تمرکز بیشتری بر روی تکالیف درسی داشته باشند و تکالیف درسی برای آنها جذاب می‌گردد. همچنین افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند بر نشان دادن مهارتهای خود در مقایسه با دیگران تأکید دارند. از طرفی فراگیران دارای اهداف اجتناب- عملکرد بر اجتناب از نداشتن مهارت در مقایسه با همسالان و همکلاسی‌ها تمرکز می‌کنند و توجه آنها بر اجتناب از شکست معطوف است. در نهایت پیامد یک چنین هدف‌گزینی احساس بی‌کفایتی است. سرانجام آنهایی که اهداف تبحری را انتخاب می‌نمایند بر توسعة مهارتها و یادگیری‌های خود و متبحر شدن و تسلط یابی تأکید می‌کنند.

اخیرا برخی پژوهش ها رابطه میان باورهای معرفت شناختی با اهداف پیشرفت را مورد بررسی قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از پژوهش ها باورهایی که دانش آموزان و دانشجویان درباره دانش و دانستن دارند(باورهای معرفت شناختی) را به عنوان یک عامل شخصی و پیشایند بسیار مهم برای اهداف پیشرفت مورد توجه قرار داده است(هوفر و پینتریچ، 1997 و 2002؛ براتن و استرامسو، 2004). براتن و استرامسو(2004) همچنین نشان دادند که باور دانش آموزان به قطعی بودن دانش و سریع بودن یادگیری با اهداف تبحری رابطه منفی و با اهداف اجتناب-عملکرد رابطه مثبت دارد. باور به سرعت کسب دانش با اهداف رویکرد- عملکرد نیز رابطه مثبت داشت؛ به این صورت که دانش آموزانی که اعتقاد داشتند یادگیری سریع رخ می دهد یا اصلا صورت نمی گیرد، کمتر احتمال داشت اهدافی تبحری داشته و بیشتر احتمال داشت که اهداف اجتناب- عملکرد داشته باشند. دانش آموزانی که دانش را ثابت و قطعی تصور کردند، کمتر احتمال داشت اهداف تبحری را برگزینند. گرت- اینگرام (1997) و نبر و شومر-آیکینز (2002) گزارش دادند که باورهای معرفت شناختی ساده انگارانه با جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد (نقل از براتن و استرامسو،2005). نتایج پژوهشهای براتن و استرامسو(2005) این یافته را تائید می کند. آنها در پژوهش خود درباره رابطه باورهای معرفت شناختی، نظریه های ضمنی هوش و یادگیری خود نظم داده شده دریافتند که باورهای معرفت شناختی ساده لوحانه با باورهای انگیزشی انطباقی مانند خودکارآمدی و جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد. در بررسی دیگری باورهای دانشجویان راجع به سریع بودن یادگیری و ذاتی بودن توانایی با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی داشت. همچنین باور دانش آموزان درباره ساده بودن دانش با هدفهای بیرونی(عملکردی) رابطه مثبت و با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی دارد(پالسن و فلدمن،1999). هوفر(1999) نیز دریافت هرچه دانش آموزان کمتر بر این عقیده باشند که ریاضیات یک فعالیت مجزاست، بیشتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند. پالسن و فلدمن(2005) در پژوهش خود به یافته های مشابهی دست یافتند. یافته های آنها نشان داد دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که توانایی یادگیری ثابت است، کمتر احتمال دارد که جهت گیری هدفی درونی(تبحری) و جهت گیری هدفی بیرونی(عملکردی) داشته باشند. همچنین دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که ساختار دانش ساده است، یعنی از جنبه های به شکل تکه ها و قطعه های مجزای اطلاعات تشکیل یافته است(دانش ساده)کمتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند.

از سوی دیگر برخی از محققان به بررسی روابط میان اهداف پیشرفت و پیشرفت تحصیلی پرداخته‌اند. بعنوان مثال برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اهداف تبحری به صورت مثبت و معناداری با پیشرفت تحصیلی مرتبط است (چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ ولترز و پینتریچ،1996). همچنین نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که اهداف رویکرد-عملکرد بصورت مثبت (الیوت و مک گریگور، 2001؛ هارکوایچ و همکاران،1997 و2000؛ محسن‌پور،1384) و اهداف اجتناب-عملکرد بصورت منفی (الیوت و مک گریگور،1999؛ چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ الیوت و چرچ،1997؛ محسن‌پور،1384؛ رستگار، 1385) با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. برخی از پژوهش‌ها در زمینه روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نتایج متناقضی با یافته‌های بالا دست یافته‌اند. بعنوان مثال یافته‌های تحقیقاتی هارکوایچ و همکاران (2000 و 1997) و الیوت و مک گریگور (2001) رابطة معنادار میان اهداف تبحری با پیشرفت تحصیلی را تایید نکردند همچنین پژوهش‌های ولترز و پینتریچ (1996) و پینتریچ (2000) رابطه معنادار میان اهداف رویکرد - عملکرد با پیشرفت تحصیلی را رد کردند. در مورد رابطه میان اهداف اجتناب-عملکرد با پیشرفت تحصیلی پژوهش ها نتایج مشابهی را گزارش کردند. با توجه به نتایج متناقض پژوهش‌های انجام شده در دو دهة گذشته در ارتباط با روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نظر می‌رسد که اهداف پیشرفت بتواند از طریق واسطه‌گری برخی متغیرهای دیگر مانند خود کارآمدی ریاضی و در گیری شناختی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی تاثیر بگذارد. خودکارآمدی ریاضی به باورهای فرد درباره تواناییهای شخصیاش برای عملکرد موفقیت آمیز در تکالیف مربوط به ریاضی اشاره دارد.

درگیری شناختی به انواع فرایندهای پردازش که توسط دانش‌آموزان برای یادگیری مورد استفاده قرار می‌گیرد، اشاره دارد (راویندران و همکاران،2000) و شامل راهبردهای شناختی و فراشناختی می‌شود. در همین راستا و بر اساس نظریه اهداف پیشرفت، اهداف تبحری با الگوی های سازش یافته یادگیری از قبیل خودکارآمدی (ولترز، یو و پینتریچ، 1966؛ شانک، 1966؛ اسکالویک1997) و پایداری در انجام دادن تکالیف درسی(میلر و همکاران،1993 و 1996؛ الیوت، مک گریگور و گیبل،1999) مرتبط است. در ضمن رابطه ی اهداف رویکرد- عملکرد با بازده های یادگیری با توجه به ماهیت بازده ها، ویژگی افراد و شرایط محیطی متفاوت است. مثلا در تحقیقات میجلی، آندرمن و هیکس (1995)؛ میجلی و اردن (1995) رابطه ای مثبت میان اهداف رویکرد- عملکرد و خودکارآمدی وجود داشت، اما مطالعات آندرمن و یونگ (1994)نشان داد که رابطه منفی میان اهداف رویکرد - عملکرد و خود کارآمدی وجود دارد(نقل از محسن پور، 1385). ضمنا نتایج برخی از پژوهش ها نیز نشان داده که ادراک افراد از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی

تحقیق درباره بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن


تحقیق درباره بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانش‌آ مو ز ا ن

  به‌طور کلی اکثر پدران و مادران به فعالیت‌های آموزشی فرزندان خود علاقه‌مند بوده و در فراهم ساختن امکانات و تسهیلات لازم برای تحصیلات موفقیت‌آمیز فرزندان خود از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنند. در واقع هر پدر و مادری خواهان موفقیت فرزندان خویش است

بر مبنای یک احساس و سنت دیرین مشخص‌ترین مسوولیت خانواده در قبال زیست و رفاه فرزند خویش در تامین غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و تربیت خلاصه شده است. غذا و پوشاک و مسکن در چهارچوب تسهیلاتی که خانواده برای خود فراهم می‌کند تامین می‌شود. در این سه زمینه فرزندان خانواده‌ها در کنار دیگر افراد خانواده از امکاناتی که نیازهای آنها را رفع می‌کنند بهره‌مند می‌شوند.

بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پیشگیری و درمان یکی با مسوولیت و کوشش خانواده و دیگری با مباشرت پزشک و سازمان‌های درمانی شکل می‌گیرد. پدر و مادر به انگیزه علاقه‌ای که به حیات و سلامت فرزند خویش دارند، به فراخور امکانات اجتماعی و اقتصادی خود برای حفظ سلامت فرزند خویش اهتمام دارند.

در مساله تربیت، به‌ویژه از لحاظ جنبه‌های عمومی اغلب نقش خانواده کمتر از آن است که انتظار می‌رود.

شرایط اجتماعی امروز وضعی پیش آورده است که در مجموع کوشش‌های پدر و مادر، آن تلاش عمده‌ای که به هدف مشخص تربیتی متوجه باشد تقریبا جایی ندارد و دستخوش اغماض و بی‌توجهی است. اولیای بعضی از خانواده‌ها هنوز تصور می‌کنند که وظیفه پدر و مادر تهیه امکانات مالی و مادی و تامین نیازهای اولیه فرزندان است و کار تربیتی را بایستی به مدارس واگذار کرد و با این نقطه دید که مساله تربیت به مدرسه محول است از مهم‌ترین نیازهای دوره رشد فرزندان خویش بی‌توجه می‌گذرند و احتمالا به محض مشاهده رفتار نابهنجار در فرزندان خود مدرسه و معلم و دیگر عوامل تربیتی مدارس را مقصر می‌پندارند.

در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چارچوب هدف‌ها و برنامه‌های مشخص تربیت عمومی عهده‌دار می‌باشد. آموزش و پرورش عمومی به نیازهای تربیتی هرگروه در قالب هدف‌های کلی تربیتی و رشد، کم و بیش پاسخ می‌دهد اما طبیعت هر فرد را ویژگی‌هایی است که در قالب برنامه‌های عمومی نمی‌گنجد و به چاره‌جویی و اعمال روش‌های خاص نیاز دارد.

هدف‌ها و سیاست‌های آموزش عمومی به شرایط طبیعی و متوسط هر گروه سنی متوجه است و مدرسه را معمولا مجال آن نیست که ضرورت‌ها و نیازهای تربیتی فرد را نیز تشخیص دهد و به صورت مطلوب دنبال کند.

مجموعه این نگرش‌های اولیای دانش‌آموزان و مسوولان مدارس، شرایطی را فراهم می‌سازد که دانش‌آموزان تحت تاثیر برخی عوامل مخرب در فاصله بین خانه و مدرسه قرار گیرند. این عوامل در برخی مواقع چنان تاثیر عمیقی بر شخصیت، رفتار و امور آموزشی دانش‌آموزان بر جای می‌گذارد که کلیه تلاش‌ها و زحمات اولیا و مربیان و معلمان را بی‌ثمر می‌سازد. اینک در شرایط دشوار حاضر در هنگامه ورود به دوره تحولات فرهنگی و سیاسی جدید، به نظر می‌رسد که اولیا و متولیان دستگاه تعلیم و تربیت بیش از هر زمان دیگر کلیه عوامل تاثیرگذار بر رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان را شناسایی و نسبت به کنترل عوامل بازدارنده اقدام کنند.

تربیت صحیح کودکان و نوجوانان کوشش و همکاری متقابل خانواده و مدرسه را برای شناخت و چارجویی مسائل روزمره تربیتی ایجاب می‌کند. به‌طوری که امروزه پیوند مستمر خانه و مدرسه و ارتباط متقابل اولیا و مربیان به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان تعلیم و تربیت مطرح است.آنجا که پدر و مادر مسوولیت تربیت فرزند خویش را یکجا به مدرسه محول می‌کنند و از آن نیازها و ضرورت‌های تربیتی فرزند خویش که در چارچوب تربیت عمومی و رسمی نمی‌گنجد، فارغ هستند و به انتظار نتایج تربیت رسمی، فرصت‌ها را از دست می‌دهند دشواری‌ها و کمبودهایی پدید می‌آید که همکاری و همفکری خانواده و مدرسه به‌موقع و به‌سادگی می‌تواند در جهت رفع آنها موثر باشد.

مدرسه معمولا به ضرورت‌های تربیت فردی کمتر برخورد می‌کند و کمتر می‌رسد. چه بسیار ضرورت‌ها که در ارتباط با نیاز تربیتی یکایک کودکان و نوجوانان درخور توجه هستند و مربی و معلم به آنها برخورد نمی‌کند. به‌طوری که آنها را نمی‌شناسد و تشخیص نمی‌دهد یا از آنها با چشم‌پوشی و اغماض می‌گذرد و این خانواده است که در مقیاس محدود مراقبت یا در اثر تماس بیشتر و مستقیم‌تر روزانه با ویژگی‌های فرزند، به این نیازها برخورد می‌کند و فرزند خود را بهتر می‌شناسد.

خانواده‌ها اغلب از هدف‌ها و رئوس آموزش و پرورش رسمی و ابعاد آن بی‌اطلاعند و بنابراین ممکن است از نظر مسائل تربیتی مخالف با تربیت رسمی مدرسه‌ای عمل کنند. این شیوه زمانی تعدیل می‌شود که بین مدرسه و خانواده تبادل اطلاع و تجربه معمول باشد و جنبه فردی تربیت را با همفکری متقابل شناسایی کنند و به چاره‌جویی نقص‌ها و کمبودها بپردازند.

همکاری خانه و مدرسه معلم را در شناخت مسائل یاری می‌دهد و جنبه کلی روش‌ها و مقاصد تربیت عمومی را با ضرورت‌های عینی تربیت فرد هماهنگ می‌کند. شناسایی کودکان و نوجوانان مستلزم آگاه بودن مربی به آن خصوصیات فکری و عاطفی و رفتاری کودک است که در مدرسه ظاهر نمی‌شوند و از شرایط خانوادگی نشأت می‌گیرند یا فقط در خانه و در ارتباط با محیط خانوادگی مجال ظهور و رشد دارند. برای مربی و معلمنیز در مساله تربیت و تعلیم گاه و بیگاه مسائلی پیش می‌آید که چاره‌جویی آنهامستلزم آگاهی از علت‌هایی است که از شرایط خانوادگی ناشی می‌شوند.

در انجمن‌های امروزه سعی بر این ست که گروه متجانس‌تری که دید و نظر تربیتی وسیع‌تر دارند به عنوان اعضای انجمن برگزیده شوند و کار سالانه انجمن‌ها بیش از آنکه با نحوه اداره و تجهیز مدرسه و تهیه وسایل در ارتباط باشد با مسائل تربیتی و دشواری‌هایی که مربی و معلم در جریان کار روزانه تعلیم و تربیت با آنها برخورد می‌کنند پیوند داده شود، سعی می‌شود همکاری و همفکری مستمر اولیا و مربیان به منظور چاره‌جویی دشواری‌های روزمره و در جست‌وجوی روش بهتر و موثرتر تربیتی برای حل مسائل خاصی باشد که در مجموعه روش‌های تربیتی پیش‌بینی نشده‌اند و برای آنها از تجربه‌های قبلی و مکتوب الگو و علاج مشخص به دست نیامده است. هنوز هم در این زمینه تا حصول مقصود فاصله بسیار است.

از طرفی پیگیری توصیه‌ها و تصمیم‌های انجمن‌ها تا حصول نتیجه نهایی و احساس اینکه بررسی‌ها و بحث‌ها و نتیجه‌گیری‌ها عملا سودبخش بوده است، بر قوام و دوام کار انجمن‌ها می‌افزاید و ادامه آن تدریجا انجمن‌ها را در جهت مطلوب قرار می‌دهد. یکی از عمومی‌ترین و موثرترین روش‌ها برای جذب مشارکت والدین و اولیای مدرسه، توسعه انجمن‌های اولیا و مربیان در مدارس است. این نشست‌ها و گردهمایی‌ها باید محتوای آموزشی داشته باشد.

خلاصه کلام آنکه نظارت، هدایت و حمایت مستمر والدین می‌تواند موجبات رشد شخصیت و پیشرفت مطلوب تحصیلی فرزندان‌شان را فراهم آورد. معذلک خیلی از اولیای دانش‌آموزان به علل گوناگون از کار خود سر باز می‌زنند و این امر را فقط برعهده خود مدرسه و مربیانش می‌گذارند.

نکاتی برای جذب اولیای دانش‌آموزان

انجمن اولیا و مربیان در جذب اولیا نکات زیر را توصیه می‌نماید:

1 -مدیران مدارس و مسوولان انجمن‌ها با کرامت انسانی و اخلاقی اسلامی با تمام اولیا برخورد نمایند.

2 -در هنگام مراجعه اولیا اگر به علت نداشتن جا از ثبت‌نام فرزندش معذور هستید این معذوریت را با دلیل و منطق برای آنان اثبات کنید و در عین حال نسبت به ثبت‌نام فرزندش در آموزشگاه‌های همجوار او را راهنمایی نمایید. چون در همه حال مردم از ما انتظار یاری دارند.

3 -هر زمان پدر و مادری جهت کاری به مدرسه مراجعه می‌نمایند از آنها با خوشرویی استقبال و حتی‌المقدور نسبت به انجام تقاضایش با وی همکاری نمایید.

4 -عدم توجه اولیا به مدارس را به حساب فرزندشان منظور نکنید. مبادا خدای ناکرده دانش‌آموزی به علت عدم توجه پدر یا مادرش به مدرسه مورد سرزنش یا تنبیه قرار گیرد.

5 -از نوشتن نامه تند و کنایه‌زدن به اولیایی که نسبت به تعلیم و تربیت فرزندان‌شان کوتاهی می‌کنند شدیدا خودداری کنید.

به امید آن که مدیران محترم آموزشگاه‌های کشور با رعایت حداقل این نکات بتوانند بیش از پیش اولیا را به کنون باصفای مدرسه فراخوانند و با تعاون و همکاری آنان رسالت خود را که تعلیم و تربیت آینده‌سازان این مملکت اسلامی بهتر انجام دهند.

نتیجه‌گیری

با توجه به مطالبی که بیان شد نتایج به‌دست‌آمده به شرح ذیل اعلام می‌گردد:

1 -تماس اولیا و شناسایی دانش‌آموزان محروم از محبت والدین (فوت یا متارکه والدین) به میزان زیادی بر پیشرفت تحصیلی اینگونه دانش‌آموزان اثر دارد.

2 -رابطه نزدیک و تنگاتنگ والدین و مربیان می‌تواند به مقدار قابل‌توجهی بر آگاه‌سازی والدین در پیشگیری از اختلالات عاطفی دانش‌آموزان کمک کند و در بهبود فرآیند آموزش و پیشرفت تحصیلی موثر باشد.

3 -تماس اولیا با معلمین به منظور شناخت علل ناسازگاری و برخورد مناسب با دانش‌آموزان به میزان زیادی بر رشد شخصیتی و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان تاثیرگذار است.

4 -دایر نمودن کلاس‌های تقویتی و جبرانی از سوی انجمن‌ برای دانش‌آموزان ضعیف از نظر درسی در پیشرفت تحصیلی آنان به میزان قابل توجهی موثر است.

5 -تبادل نظر علمی، حرفه‌ای، فرهنگی و اجتماعی والدین با دبیران در معرفی مشاغل اجتماعی به دانش‌آموزان دوره راهنمایی می‌تواند بر تقویت انگیزه تحصیلی دانش‌آموزان بینجامد.

6 -توجه به آموزش خانواده‌ها توسط کارشناسان علوم تربیتی و علوم اجتماعی و روحانیون محترم تا میزان زیادی می‌تواند به حل مشکلات و مسائل خانواده‌ها و سرانجام پیشرفت تحصیلی فرزندان آنان بینجامد.

7 -اتخاذ شیوه‌های رفتاری متناسب با دانش‌آموزان از قبیل تنبیه، تشویق، انتظار متناسب با توانایی‌ها از طریق آگاه‌سازی والدین توسط مربیان مدارس بر بهبود روند آموزش و یادگیری موثر است.

8 -وجود تضاد در شیوه‌های آموزشی و تربیتی میان اولیا و مربیان تا حد بسیار زیادی بر روند آموزش و یادگیری و در نهایت بر پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان اثر نامطلوب می‌گذارد.

9 -کمک مالی و فکری اولیای دانش‌آموزان در غنی‌سازی اوقات فراغت بر تداوم امر خطیر آموزش و پیشرفت تحصیلی تاثیر به‌سزایی دارد.

10 -شناسایی دانش‌آموزان دارای مشکل اقتصادی و اعطای کمک از سوی انجمن به آنان تا حد زیادی این‌گونه دانش‌آموزان را به تلاش و کوشش واداشته و انگیزه آنان برای ادامه تحصیل تقویت شده و در نهایت بر بهبود روند آموزش و پیشرفت تحصیلی آنان تاثیرگذار است.

11 -شناسایی دانش‌آموزان دارای مشکل جسمی نظیر ضعف شنوایی، ضعف بینایی، کلامی و... و جلوگیری از گسترش این عارضه‌ها سلامت روان و شخصیت دانش‌آموزان مذکور را به مخاطره نمی‌اندازد و به نسبت بر پیشگیری از مشکلات و مفاسد می‌کاهد و بر پیشرفت تحصیلی آنان موثر است.

12 -قبول پیشنهادات و طرح‌های مفید آموزش که از سوی انجمن ارائه می‌شود توسط مربیان و اولیای مدرسه می‌تواند سبب افزایش بازدهی مدرسه و پیشرفت روند امر آموزش در مدرسه گردد.

پیشنهادات

1 -شناخت دانش‌آموزان محروم از محبت والدین به طور محرمانه صورت گیرد تا دانش‌آموزان دیگر مطلع نشوند.

2 -مربیان در برخورد با اولیا اخلاق اسلامی را رعایت و اولیا را تنها هنگامی که از فرزند آنها خطایی سر زده است به آموزشگاه دعوت نکنند تا موجب سرافکندگی و خجالت آنان گردد. بلکه باید به‌گونه‌ای رفتار کنند که اولیا هر ماه حداقل یک‌بار برای جویا شدن از وضعیت تحصیلی فرزندان خود به مدرسه مراجعه کنند و به تبادل‌نظر در این زمینه با مربیان بپردازند.

3 -به امر آموزش خانواده و تشکیل کلاس‌های آموزش خانواده توجه و عنایت بیشتری صورت گیرد.

4 -به برگزاری هفته مشاغل در مدارس اهمیت بیشتری داده شود.

5 -پر کردن اوقات فراغت به وسیله والدین و با نظارت و هماهنگی مدرسه انجام پذیرد.

6 -اعطای کمک‌های مالی از سوی انجمن به دانش‌آموزان مستمند بیشتر گردد. البته بهتر است که این‌گونه کمک‌ها به صورت محرمانه و حتی بدون اطلاع خود دانش‌آموز باشد.

7 -برخورد مناسب و محترمانه‌ای با دانش‌آموزان دارای مشکل جسمی مانند آنهایی که ضعف بینایی و شنوایی و کلامی دارند بشود تا مورد تسمخر دیگر دانش‌آموزان قرار نگیرند.

8 -مدرسه در حل مشکلات خود از والدین کمک و یاری طلبد و روی آنها حساب باز کند.

9 -نشریه پیوند را برای اولیای دانش‌آموزان ارسال کنیم.

فهرست منابع و مآخذ

1 -آیین‌نامه انجمن اولیا و مربیان واحدهای آموزشی، وزارت آموزش و پرورش

2 -پیوند: نشریه ماهانه آموزشی - تربیتی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، شماره 271

3 -نگاه: نشریه خبری آموزشی - تربیتی، وزارت آموزش و پرورش، سال پنجم، شماره 61

4 -جهانگرد، یدالله، آشنایی با انجمن اولیا و مربیان، انتشارات دفتر انجمن اولیا و مربیان

مدرسه راهنمایی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن