اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله از نظر ادبیات "عشق، بهانه ای برای زیستن"

اختصاصی از اینو دیدی مقاله از نظر ادبیات "عشق، بهانه ای برای زیستن" دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله از نظر ادبیات "عشق، بهانه ای برای زیستن"


مقاله از نظر ادبیات

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:7

 

  

 فهرست مطالب

عشق چیست؟

  • عشق حقیقی و مجازی
  • باب پپنجم گلسان سعدی حکایاتی در باب عشق و جوانی

درادبیات ما به مدد عشق زندگی رفته را از سر گرفتن مقوله ای آشنا و مانوس است . در عشق نیر ویی نهفته است که با کمک آن می توان به مفهوم زندگی دست یافت .وحشی بافقی در حکایت عشق یوسف و زلیخا بر این باور است که زلیخا به مدد عشق یوسف به جوانی و زندگی دوباره ای دست یافته بود.

وقتی که همه چیز به سوی مرگ و نیستی و فنا و نابودی پیش می روند . وقتی که همه دلایل حاکی از نزدیک شدن مرگ می توانند باشند .چه چیزی غیر از عشق می تواند بهانه ای برای زیستن باشد؟

گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر

تا سحــرگه ز کنار تو جوان برخیـزم

عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده و آن را از کلمه عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در فارسی به نام «لبلاب»نامیده می شود؛ و دارای برگهای نسبتن درشت و ساقه های نازک بلند است که به درخت می پیچد و بالامی رود و به هیچ حیله بازنمی شود و درخت را می خشکاند.
می گویند چون این حالت برای انسان دست دهد او را رنجور و ضعیف می کند و رونق حیات او را می برد. عشق صوری جسم صاحبش را خشک و زردرو کند. اما عشق معنوی بیخ درخت هستی عاشق را خشک سازد و او را ازخود بمیراند.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله از نظر ادبیات "عشق، بهانه ای برای زیستن"

دانلود مقاله توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

نیاز به دین
بحث اصول عقاید را با طرح سوالی شروع می کنیم :
آیا انسان به دین نیاز دارد؟
قبل از پاسخ این سوال ، لازم است ابتدا نیازهای انسان را ذکر کنیم .
هر انسانی سه نوع نیاز دارد:1
نیاز شخصی 2 نیاز اجتماعی 3 نیاز عالی نیاز شخصی ، مثل نیاز به غذا، پوشاک ، مسکن ، همسر.
نیاز اجتماعی ، اموری است که انسان چون در جامعه زندگی می کند به آنها نیاز دارد. مانند قانون ، مقرّرات و رهبر.
نیاز عالی ، نیاز انسان به شناخت و معرفت است ، که بشر سوالات متعدّدی درباره خود و هستی دارد و می خواهد خیلی چیزها را بشناسد و بداند و درباره آنها اطلاعاتی داشته باشد. مثلا شناخت هستی و مبدأ آن ، شناخت هدف هستی و مقصد و پایان آن ، شناخت راه زندگی و شناخت حقّ و باطل ، از جمله نیازها وخواسته های هر انسانی است .
اکنون بار دیگر سوال قبلی را تکرار می کنیم : انسان چه نیازی به دین دارد؟ پاسخ : در میان انواع نیازهای انسان ، دین ، پاسخگوی نیازهای عالی اوست . انسان ها برای پاسخگویی به نیازهای عالی خود به دین نیازمندند، و دین به سوالات فوق پاسخ می دهد.
دین توضیح می دهد که سرچشمه هستی کجاست ، آفریدگار هستی کیست ، هدف هستی چیست ، معیار شناخت حقیقت کدام است و مسئولیّت ما در این مجموعه چیست .
کدام راه ؟
ما انسان ها، برای سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق می توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم . به عبارت دیگر سه راه پیش روی ماست :1
طبق میل و سلیقه خود عمل کنیم .2
طبق خواسته های مردم برنامه خود را تنظیم کنیم .3
خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم .
راه خود راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّی نیست ، زیرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است . وجود پشیمانی های بسیار در زندگی ما دلیلی است بر اشتباه بودن راهی که رفته ایم و چه بسیار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت های ما، که بعدا معلوم می شود اشتباه بوده است .
مضافا، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویی به سویی می برد وخواسته های جدیدی را مطرح می کند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهی که به سعادت یا شقاوت همیشگی انسان مربوط می شود، طبق فکر ناقص وعلم محدود خود عمل کند!؟
راه مردم
راه دوّم نیز در نامطمئن بودن ، دست کمی از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت که در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست .
همان گونه که من در دام هواها و هوس های خویش گرفتارم ، دیگران نیز همین گرفتاری را داشته و دارند و همان طور که من بارها پشیمان شده و می شوم ، دیگران نیز همین پشیمانی را داشته و خواهند داشت .

 

از همه اینها گذشته ، هیچ دلیلی وجود ندارد که من از سلیقه خود صرف نظر کنم و دنبال سلیقه های گوناگون دیگران باشم . آزادی خود را رها کرده ، اسیر کسانی شوم که نه حقیقت مرا می شناسند، نه سعادت ابدی مرا می دانند و نه معلوم است که خیر خواهم باشند.
راه دین یا راه برتر راه دین ، راهی است که آفریدگار برای ما قرار داده و بدیهی است که سازنده هر کالایی به مشخّصات و نیازهای آن از دیگران آگاه تر است و بهتر از هر کسی می تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهداری آن را مشخّص نموده ، اعلام کند.
آیا وجود انسان ، از یک کالای ساخته دست بشر کمتر ویا ساده تر است !؟ راه ما و مقرّرات و قوانین زندگی ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنی خدای بزرگ بیان کند، زیرا او از هر کس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است .
انتخاب راه دین ، سفارش عقل است علاوه بر مطالب فوق ، انتخاب راه دین ، امری کاملا عقلانی ومنطقی است ; زیرا انسان عاقل همیشه احتمال خطر را خصوصا اگر مهم باشد، جدّی می گیرد. در جمعی که به مسافرت می روند، آن کسی بر مبنای عقل و خرد گام برمی دارد که هنگام سفر و احتمال خطر، چیزهایی با خود برمی دارد، طنابی برای بکسل کردن ، زنجیر چرخی برای یخبندان ، جک و زاپاسی برای پنچری ، چراغ قوّه ای برای تاریکی و چوب و چماقی برای حمله دزدی مسلح .
انسان عاقل همواره به پیش آمدهای احتمالی سفر فکر می کند و این وسایل را همراه خود می برد، در مقابل ، افرادی که از عقل خود بهره ای نمی گیرند، سفر را آغاز کرده ، هیچ یک از وسایل مورد نیاز را برنمی دارند. در طول سفر چنانچه مشکلی پیش نیاید و خطری اتّفاق نیفتد. کسانی که این گونه امکانات را همراه خود برداشته اند ضرری نکرده اند; بلکه در طول سفر از احساس آرامش و اطمینان برخوردار بوده اند، امّا اگر نیازی به این وسایل پیش آمد، کسانی که همراه خود هیچ وسیله ای ندارند چه کنند؟ مانند
همین ماجرا برای کسانی که در این دنیا، دین را برگزیده ، دستورهای آن را اجرا می کنند با کسانی که دین را رها نموده و به آداب و اعمال دینی پایبند نیستند، اتّفاق می افتد.
انسان عاقل ، بر اثر گفتار انبیا و بندگان صالح و صادق ، راه پر مخاطره ای را پیش روی خود می بیند، آنان به او گفته اند: روزی فرا می رسد که باید پاسخگوی اعمال خود باشد، پاداش کارهای نیکش را می بیند و به خاطر کارهای زشت و ناپسندش مجازات می شود. پیامبران الهی او را از ارتکاب گناهان باز داشته و انجام اعمال نیک را به او سفارش کرده اند.
به او گفته اند: سالی یک ماه رمضان ، روزه بگیرد. به جای آنکه شراب بنوشد از خود انگور استفاده کند و روزی چند دقیقه در برابر خالق خویش نماز گزارد و به جای بی حرمتی به ناموس دیگران ، ازدواج کند و عفّت خود را حفظ نماید.
حال اگر این وعده و وعیدها راست نبود و قیامتی به وجود نیامد و سوال و جواب و پاداش و مجازاتی در کار نبود، کسی که در دنیا دیندار بوده ، مقرّرات و دستورات دین را مراعات نموده ، هیچ ضرری نکرده است . بلکه حداکثر به اندازه ای که فرد بی دین ، اوقات خود را صرف کارهای بی ارزش نموده است ، فرد دیندار نماز خوانده ، یادستوری دینی را انجام داده است ، امّا اگر قیامتی در بین بود، که به هزار و یک دلیل هست آن وقت افراد بی دین ، و غیر مذهبی و لاابالی چه خواهند کرد؟! بنابراین مذهبی ها به هر حال برنده اند و افراد لاابالی و غیرمذهبی ، در معرض خطر و ضرر قرار دارند.
البتّه روشن است که انجام اعمال دینی و پایبند بودن به آداب آن ، صبر و استقامت می خواهد، فرد دیندار برای انجام تکالیف دینی خود باید متلک های افراد لاابالی را تحمّل کند، بویژه افرادی که در میان خانواده ها و دوستان غیر مذهبی به سر می برند باید تحمّل بیشتری داشته باشند.
قرآن کریم می فرماید: روش مجرمان و خلافکاران ، این است که به مومنان می خندند. و هرگاه از کنار دینداران می گذرند (آنها را مورد تمسخر قرار داده و) به یکدیگر چشمک می زنند. و زمانی که به نزد حزب و باند و گروهشان برمی گردند، مسرورند. (به اصطلاح پشت سر مومنان صفحه می گذارند.) و هنگامی که آنها را می بینند می گویند: اینها گمراهند. (1) قرآن در این آیات به چهار نوع برخورد زشت خلافکاران ، اشاره می کند: خندیدن ، غمزه کردن ، فکاهی گفتن و نسبت گمراهی دادن . آنگاه در ادامه می فرماید: در روز قیامت نیز مومنان به آنان خواهند خندید! آری ، در روز قیامت آشکار می شود که زیانکار واقعی چه کسی است !
انتخاب راه دین ، مطابق فطرت است
فطرت ، بر وزن خلقت و به معنای آن است . هر نوع احساسی در انسان که در پدید آمدن آن ، استاد و مربّی و تمرین نقش نداشته ، و امری دائمی و همیشگی ، در همه مردم ، همه مکان ها و همه زمان ها باشد، از آن احساس ، گاه به فطرت و زمانی به غریزه تعبیر می شود. البتّه معمولا غریزه به آن سری از احساسات و تمایلات گفته می شود که در حیوان و انسان ، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگی و تشنگی . آری ، نشانه فطری بودن یک موضوع همان عمومیّت آن است . مثلا علاقه مادر به فرزند، فطری است ، یعنی احساسی است که بدون معلّم و مربّی و تلقین ، در آفرینش او نهفته شده و عمومیّت دارد، یعنی در هر زمان و مکان و در هر رژیم و نظامی ، این علاقه را در مادران خواهید یافت .
البتّه ممکن است عواملی سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زیرا گاهی یکی از احساسات درونی بر دیگری پیروز می شود. در انسان ، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشی و سلامتی ، ولی این علاقه ها در همه افراد یکسان نیست ، بعضی مال را فدای جان و بعضی جان را فدای مال می کنند. همان گونه که در میان اعراب جاهلی ، علاقه به آبرو و خیال اینکه داشتن دختر ننگ است ، سبب می شد که پدر از علاقه به فرزند دست کشیده ، با دست خود، دخترش را زنده به گور کند.
بنابراین ، معنای فطری بودن ، آن نیست که انسان در عمل نیز دائما دنبال آن برود زیرا چه بسا فطرتی روی مساله فطری دیگر را بپوشاند.
یکی از آثار مساله فطرت ، احساس افتخار است . کسی که روی مرز فطرت گام بر می دارد در خود احساس آرامش می کند، مادری که فرزند خود را در آغوش گیرد، احساس غرور می کند و حتّی به مادری که به فرزند خود بی مهری کرده انتقاد می کند، آری ، آن افتخار و این انتقاد همه از آثار فطرت است .
دین فطری یعنی چه ؟
هنگامی که می گوییم دین فطری است ، یعنی مایه ها و ریشه های دین در نهاد هر بشری نهفته است . اصول و فروع دین ، اخلاق و معارف و مبانی دین با خلقت و فطرت انسان هماهنگ است . انسان ها در هر سن و سالی که باشند و در هر زمان و مکانی که زندگی کنند، می خواهند بدانند سرچشمه هستی کجاست ؟ این ، همان ریشه توحید است .
انسان می خواهد کسی او را راهنمایی کند، حقّ و باطل را برای او بگوید، او در درون احساس می کند به راهنما نیاز دارد، و این ریشه نبوّت و امامت است.
پاداش دادن و کیفر کردن ، همچنین انتظار پاداش و کیفر در برابر خوبی ها و بدی ها در درون هر انسانی وجود دارد. اگر شما گلی به کودکی دادید، لبخند می زند و اگر او را اذیّت کردید، اخم می کند و می گرید. آن لبخند و این اخم ، پاداش وکیفر عمل شماست واین عکس العمل فطری ، ریشه اعتقاد به معاد است.
تشکّر از ولیّ نعمت و اظهار خضوع در مقابل کسی که به انسان خدمتی کرده ، ریشه عبادات و نماز است .
توجّه به محرومان و مستمندان و علاقه به رفع مشکلات همنوعان ، ریشه خمس و زکات و انفاق است .
توجّه به نجات یک انسان گرفتار و کسی که در خطر است و علاقه به سعادت دیگران ریشه امر به معروف و نهی از منکر است .
البتّه نحوه انجام عبادات و اینکه مثلا نماز را چگونه و چند رکعت بخوانیم و با چه زبان و شیوه ای انجام دهیم ، تعبّدی است و باید ببینیم راهنمایان و رهبران دینی چه شیوه ای را برای ما بیان کرده اند.
فطرت در قرآن
کلمه فطرت یک بار در قرآن آمده ، ولی آیات متعدّد در مورد امور فطری است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم :1
آیاتی مثل آیه (اشتروا الضلالة بالهدی ) (2) ، آنان هدایت را دادند و گمراهی را خریدند. که معلوم می شود انسان هدایتی فطری داشته ولی آن را با گمراهی معاوضه کرده است .2
آیاتی مانند آیه (نسوا اللّه ) (3) ، خدا را فراموش کردند. که بیانگر این مطلب است که اعتقاد به خدا وجود داشته ولی آنها فراموش کرده اند.3
آیاتی که از بازگشت به خویشتن سخن می گوید. (یا ایها الّذین آمنوا علیکم انفسکم ) (4) و (أتاّمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم ) (5) 4
آیاتی که ندامت و پشیمانی انسان را بیان می کند. (یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلانا خلیلا) (6) 5
آیات ذکر و تذکّر، که در مورد یاد و یادآوری است . (و ذکّرهم بایام اللّه ) (7) و (وذکّر فانّ الذکری تنفع المومنین ) (8) 6
سوالاتی که قرآن از انسان می کند. از طرح این سوالات معلوم می شود که انسان در درون خود مطالبی را می فهمد و می شناسد. (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انّما یتذکّر اولوا الالباب ) (9) 7
آیاتی که می گوید: کجا می روید؟ (انّی توفکون ) (10) این آیات بیانگر این است که انسان همانند ظرف خالی نیست که از بیرون پر شود، بلکه دارای اندوخته ها و ذخایر درونی است .8
آیاتی که می گوید: انسان بر نفس خودش آگاه است . (بل الانسان علی نفسه بصیرة) (11) 9
آیات عهد و پیمان و میثاق انسان با خدا. (ألم أعهد الیکم یا بنی آدم ) (12) سوال : اگر اعتقاد به خدا فطری است ، چرا عدّه ای به دین و خدا معتقد نیستند؟ پاسخ : دین فطری است ، لکن ممکن است برخی در شناخت سرچشمه هستی اشتباه کنند، مانند نوزادی که در جستجوی شیر و در صدد یافتن سینه مادر برای مکیدن است ، ولی به جای آن پستانک می مکد.
علاوه بر آنکه امور فطری گاه ممکن است تحت الشّعاع امور دیگر واقع شود.
فطرت ، گاهی کاملا آشکار و گاهی غبار آلود است . در اینجا مناسب است از چیزهایی که مانع درخشش فطرت است و چون تکّه ای ابر و یا توده ای غبار روی امور فطری را می پوشاند نام ببریم .1
تقلید کورکورانه از دیگران .2
رفاه گرایی و غوطه ور شدن در مادّیات .3
تاثیرپذیری از محیط. حضرت موسی (ع) به اتّفاق قوم خود که خداپرست بودند، وارد منطقه ای شد که مردم آن بت می پرستیدند، همین که نگاه قوم موسی به آنها و بت هایشان افتاد، به حضرت گفتند: برای ما نیز خدایی از بت قرار ده ، (اجعل لنا الها کما لهم آلهة) (13) 4
رفیق بد. چه بسا فردی خودش ، خوب و بد را می فهمد و می داند، امّا رفیق بد، او را منحرف می سازد. قرآن می فرماید: انسان گمراه در روز قیامت می گوید: (یا ویلتی لیتنی لم أتّخذ فلانا خلیلا . لقد اضلّنی عن الذّکر) (14) ای کاش فلانی را دوست نگرفته بودم ، او مرا از یاد خدا غافل و منحرف ساخت .5
تبلیغات سوء. ممکن است با تبلیغات مسموم ، کارهای پسندیده ، ناپسند و امور ناپسند، پسندیده جلوه داده شود. مانند تبلیغات فرعون مبنی بر خدایی خویش ، (أنا ربّکم الاعلی ) (15) که مورد پذیرش قوم او قرار گرفت .6
تهدید و ایجاد ترس و دلهره از سوی مخالفان دین .7
خود باختگی در برابر افکار و عقاید دیگر مکاتب .8
پیروی از هنرمندان منحرف . هنگامی که حضرت موسی (ع) برای مناجات و دریافت وحی به کوه طور عزیمت فرمود، سامری که یک هنرمند بود از این فرصت استفاده کرد و با ساخت گوساله ای ، مردم را گوساله پرست نمود. (فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار) (16) 9
اکثریّت گرایی . گاهی انسان خود می داند مطلبی باطل و نارواست ، امّا به خاطر اینکه اکثریّت آن را می پسندند، بر اساس ((خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو)) از جامعه پیروی و تبعیّت می کند.10
وسوسه های شیطانی .11
تمسخر شنیدن . گاهی انسان به خاطر احتراز از تمسخر دیگران ، از بیان دریافت های صحیح خود دست بر می دارد.12
هوا و هوس . تمایلات نفسانی و پیروی از غرائز، از بروز امور فطری جلوگیری می کند.

 

عوامل شکوفایی فطرت
در مقابل عواملی که فطرت آدمی را تحت الشّعاع قرار می دهند، عواملی هستند که فطرت را شکوفا کرده ، آن را جلا بخشیده ، و درخشنده می سازند. اکنون به بیان برخی از آنها می پردازیم .1
احساس خطر. بسیاری از انسان ها تا هنگامی که به رفیق و پول و زور، یا پست و پارتی وابسته اند، به فطرت و امور فطری از جمله خدا توجّهی ندارند، امّا همین که دستشان از ابزار و وسایل ظاهری قطع شد و یا از کمک آنها ناامید شده و احساس خطر نمودند، به فطرت خود باز می گردند.2
مشکلات . درگیری با گرفتاری ها، انسان را متوجّه امور فطری می کند.3
یاد نعمت های الهی . توجّه و تدبّر و تفکّر در نعمت های الهی ، فطرت را شکوفا می کند.

 

امتیازات دین
اکنون که نیاز به دین روشن شد، مناسب است به طور خلاصه ، امتیازات دین را ذکر کنیم :1
دین قداست دارد. زیرا دین ، قانون خداست و قانون خدا مقدّس است .2
دین با فطرت همراه و هماهنگ است . چنانکه توضیح دادیم .3
دین با عقل سازگار است . چنانکه توضیح دادیم .
4 دین جامعیّت دارد. دین برای تمامی مسایل زندگی انسان ، برنامه و دستور دارد.
از قبل از ولادت تا پس از مرگ ، وظایف ، مسئولیّت ها و کارهایی را که باید انجام و یا ترک شود، همه را متذکّر گردیده است .
صدها آیه قرآن و هزاران حدیث از پیشوایان ، تکالیف و وظایف ما را در رابطه با خدا، جامعه ، خانواده ، دوستان و همسایگان و حتّی حیوانات و محیط زیست روشن و مشخّص نموده است . همچون آداب انتخاب همسر، مراسم عقد و ازدواج ، دوران بارداری ، تغذیه مادر، زایمان ، نامگذاری ، عقیقه ، لباس و تغذیه کودک ، خواب و گریه کودک ، مسئولیّت پدر و مادر، صمیمیّت با کودک ، آموزش و تریبت کودک ، و دوران جوانی ، پیری ، بیماری و مرگ .
علی (ع) در نامه بیست وپنج نهج البلاغه به مسئول دریافت زکات دستور می دهد: هنگام مراجعت در سوارشدن بر شترانی که از بابت زکات دریافت نموده ، عدالت را مراعات کند! آری دین جامع ، حتّی در سوار شدن بر مرکب ، به عدالت سفارش می کند.
روایات می گوید: هنگام دوشیدن شیر از پستان گاو، حقّ گوساله را مراعات کنید و شیر مورد نیازش را در پستان مادر باقی بگذارید.
فقط در مورد لباس ، ده ها دستور وجود دارد. از نوع لباس ، رنگ وجنس آن ، بهداشت لباس ، بافت و دوخت آن و ... .5
دین از سرچشمه وحی است . در دین ، هواها و هوس ها، غرائز، محدودیّت ها، باند بازی ها و حزب گرایی ها راهی ندارد و تمامی دستورهای دین از وحی الهی سرچشمه می گیرد.

 

کارایی دین
شاید بتوان طرح کلّی دین را برای ساختن جامعه ای پویا و رو به رشد، به کارهایی که برای ساختن یک وسیله نقلیه برای حرکت به جلو انجام می دهیم تشبیه کرد. ما در ساختن یک ماشین چند مرحله را طیّ می کنیم :1
اوّل معدن آهن را کشف می کنیم .2
معدن کشف شده را استخراج می کنیم .3
مواد را ذوب می کنیم .4
قطعات ماشین را می سازیم .5
قطعات ساخته شده را مونتاژ و به یکدیگر متّصل می کنیم.
و در نهایت با یک راننده ماهر، اتومبیل ساخته شده را هدایت می کنیم.
دین نیز همین پنج عمل را روی انسان انجام می دهد:
کار اوّل

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 15   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله توحید در نظر حجت الاسلام قرائتی

تحقیق در مورد انسان از نظر اسلام

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد انسان از نظر اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد انسان از نظر اسلام


تحقیق در مورد انسان از نظر اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

 

الف- خلقت انسان

اول – خصوصیات ارزشی انسان

ب- خصوصیات انسان از نظر اسلام

ارزشهای انسان در جهان بینی اسلامی

 

انسان مهمترین موضوع مورد بحث همه مکتبها بوده و هست . مکتبهای الهی هدایت یک انسان را محور اصلی رسالت خود قرار داده‌اند وهدف و نقش و تلاش بی‌وقفة‌ خود را در هدایت و راهبری او جستجو کرده‌اند .

در مکتبهای غیر الهی نیز گرچه تغییر و تحولات تاریخ را به عوامل دیگری غیر از انسان نسبت داده‌اند اما باز انسان به عنوان اصلی‌ترین موضوع مورد بحث آنها مطرح شده است .

از آنجا که بخش اصلی و مهم مدیریت منابع انسانی است ، مهمترین بحث در مدیریت قطعا ً بحث پیرامون انسان خواهد بود . انسان در مکاتب الهی سرگذشت شگفت و جالبی دارد . می‌تواند مسیری طولانی و پرفراز و نشیب را بپیماد که از بلندای علیین تا پرتگاه سافلین فاصله دارد . او هدف آفرینش است و منبع تمامی خیرات و شرارتها . او جهان را به تسخیر خویش درمی‌آورد و در خلقتش ملائک به سجدة او فرمان داده می‌شوند .

از نظر اسلام و قرآن انسان موجودی است که


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد انسان از نظر اسلام

دانلود مقاله منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 علمی در اروپا به وجود آمده است به نام " جامعه شناسی مذهب(جامعه شناسی دینی) " که‏ این علم ابتدا یک چیزی را به عنوان " اصل موضوع " انتخاب می‏کند چنانکه هر علمی یک " اصل موضوع " دارد که ابتدا نمی‏تواند آن را اثبات‏ کند بلکه آن را مفروض می‏گیرد بعد بر اساس آن " اصل موضوع " نظریات‏ خودش را بار می‏کند . در " جامعه شناسی مذهب " از ابتدا فرض بر این‏ است که مذهب یک پدیده‏ای است که مولود فعل و انفعالات جامعه است ، یعنی یک ریشه الهی و ماورائی ندارد ، و اصلا این که مذهب ریشه الهی‏ دارد جزء فرض نیست ، مثل اینکه اگر به ما بگویند راجع به علت‏ پیدایش فکر نحوست " سیزده " بروید تحقیق کنید که چطور شده که فکر نحوست " سیزده " در میان مردم پیدا شده ، چون انسان می‏بیند منطقا هیچ‏ فرقی میان عدد سیزده و عدد چهارده یا عدد دوازده نیست که انسان احتمال‏ بدهد که یک دلیل عقلی یا تجربی در کار است ، می‏گوید این باید یک ریشه‏ غیر منطقی داشته باشد ، آن ریشه غیرمنطقی چیست ؟
اینها درباره دین و مذهب از اول بنا را بر این گذاشتند که دین یک‏ ریشه منطقی که نمی‏تواند داشته باشد ، حال که ریشه غیر منطقی دارد آن ریشه‏ غیر منطقی چیست ؟ پس ، اصل موضوعشان این است که دین یک ریشه منطقی‏ و الهی ندارد . زمانی آمدند گفتند دین مولود ترس است ، بشر از طبیعت می‏ترسیده ، از صدای غرش رعد می‏ترسیده ، از هیبت دریا می‏ترسیده ، از صدای غرش رعد می‏ترسیده ، از هیبت دریا می‏ترسیده ، و نتیجه ترس سبب شده که فکر دین در سر مردم پیدا شود . یکی از حکمای قدیم روم بنام لوکریتوس گفته است : نخستین پدر خدایان ترس است ، در زمان ما هم بوده و هستند کسانی که همین فرضیه‏ قدیمی و کهنه را تأیید می‏کنند و مکرر در سخنان خود بعنوان یک فکر تازه‏ آنرا بازگو می‏نمایند .
بعضی گفتند علت پیدایش دین جهل و نادانی بشر است ، بشر می‏خواسته‏ حوادث جهان را تعلیل نماید و برای آنها علت ذکر کند و چون علتها را نمی‏شناخته است ، علت ماوراء طبیعی برای حوادث فرض کرده است . بعضی دیگر گفته‏اند علت اینکه بشر بسوی دین گرائیده علاقه‏ایست که بنظم‏ و عدالت دارد ، وقتی که در دنیا از طرف طبیعت یا اجتماع بی عدالتی‏ می‏بیند برای اینکه تسکینی جهت آلام درونی خود پیدا کند دین را برای خویشتن می‏سازد . صاحبان فرضیه‏های فوق گفتند : علم را توسعه بدهید ، دین از میان می‏رود . چنین فرض کردند که با توسعه علم خود به خود دین از میان می‏رود ، عالم‏ شدن مساوی است با بیدین شدن . بعضی آمدند برای پیدایش دین یک علت دیگر فرض کردند و گفتند دین‏ وسیله‏ایست برای کسب امتیاز در جامعه‏های طبقاتی . این فرضیه مارکسیست‏ هاست .صاحبان فرضیه‏های دیگر گفتند علم چاره کننده دین است ، اگر علم بیاید دین از میان می‏رود ، اما این فرضیه ، یعنی فرضیه مارکسیست ها ، علم را چاره کننده دین نمیدانند ، اینها بعد از اینکه دیدند علم آمد و دین باقی‏ ماند و دیدند دانشمندان طراز اولی همچون پاستور و غیره در آستانه دین‏ زانو زدند ، گفتند خیر ، علم چاره کننده دین نیست ، دین اساسا مولود جهل نیست ، مولود ترس هم نیست ، مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نیست ، دین اختراع طبقه حاکمه‏ در مقابل طبقه محکوم است تا وقتی که جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنکه‏ علم بعرش هم برسد باز دین هست . جامعه اشتراکی بوجود بیاورید ، طبقات‏ را از میان ببرید ، طبقات را که از میان بردید دین هم خود بخود از میان‏ خواهد رفت دین یک ابزاری است ، یک دامی است ، یک شبکه‏ایست که طبقه‏ حاکم نصب کرده است ، وقتی خود آن طبقه از بین رفت ابزار کارش هم از میان می‏رود ، خلاصه اینکه مساوات کامل برقرار کنید ، دین از میان خواهد رفت . به هرحال به طور کلی می توان نظریات مختلف را در مورد منشأ پیدایش دین اینگونه بیان نمود:

منشأ پیدایش دین از نظر فویرباخ
فویرباخ که یک فیلسوف مادی است حرف عجیبی زده است . خواسته‏ دین و مذهب را تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه کرده باشد بر همان‏ اساسی که از اول فرض بر این است که مذهب مبنای منطقی ندارد . می‏گوید انسان دارای دوگانگی وجود است . ( خود همین حرف را از مذهب‏ گرفته ) . انسان ، وجودی عالی دارد و وجودی دانی . همین چیزی که ما می‏گوییم جنبه علوی و جنبه سفلی . جنبه سفلی انسان جنبه حیوانیت انسان‏ است که مانند حیوان جز خور و خواب و خشم و شهوت چیزی سرش نمی‏شود ، و جنبه علوی انسان همان انسانیت انسان است - که فویرباخ این را دیگر جزء وجود انسان دانسته و ناچار برای آن اصالت‏ قائل شده است - ، و آن همانی است که دارای یک سلسله فضائل است ، شرافت ، کرامت ، رحمت ، خوبی ، نیکی ، همه این حرفها در آنجاست . بعد می‏گوید که انسان ( ناچار باید بگوید که همه انسانها اینجور هستند ) تن‏می‏دهد به دنائتها یعنی تابع جنبه سفلی وجودش می‏شود ، بعد که تابع جنبه‏ سفلی وجود خودش شد می‏بیند آن جنبه‏های علوی با خودش جور در نمی‏آید ، چون‏ خودش حالا شده یک حیوان پست منحط . بعد در حالی که همین شرافتها و اصالتها در خودش است فکر می‏کند که پس اینها در ماورای اوست ، و خدا را بر اساس وجود خودش می‏سازد . طبق نظریه آقای فویرباخ، مذهب عن قریب پایان پیدا می کند، یعنی انسان هر چه خودش را بیشتر بشناسد نیاز او به فرض خدا کمتر می شود و وقتی انسان خودش را خوب شناخت دیگر اصلا جایی برای مذهب باقی نمی ماند و انسان به جای اینکه خدا را بپرستد، به جای اینکه خدا را تجلیل کند خودش را تجلیل کند.
منشأ پیدایش دین ازنظر اگوست کنت و هربرت اسپنسر
اینها گفته اند مذهب مولود جهل است البته به دو گونه :نظر اگوست کنت به همان مسأله تعلیل حوادث است، یعنی می خواهد بگوید بشر بالطبع اصل علیت را پذیرفته است منتها بشرهای اولیه چون علل اصلی حوادث را نمی شناختند اینها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و امثال اینها نسبت می دادند. مثلا می دیدند باران می آید؛ چون علت آمدن باران را نمی شناختند می گفتند «خدای باران»؛ طوفان می آمد، نمی دانستند علت آن چیست، می گفتند «خدای طوفان» و همچنین حوادث دیگر.بنابراین از نظر او این فقط یک فکر است برای انسان، مثل آنچه که ما در باب توحید می گوییم که این فقط مربوط به مرحله شناخت است.
اسپنسر و دیگران به شکل دیگری مطلب را گفته اند و آن این است که انسان، اولین بار به دوگانگی وجود خودش به معنی دوگانگی روح و بدن معتقد شد از باب اینکه در خواب، مردگان و یا افراد زنده را می دید؛ مخصوصا خواب دیدن مردگان.افراد که می مردند، بعد از مردن به خوابش می آمدند، آنگاه فکر می کردکه این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج و آمده نزد او، و چونفکر می‏کرد که این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج آمده‏ نزد او ، و چونمی‏دانست که او جسمش در زیر خاک پوسیده پس معتقد شد که او یک روحی‏ دارد .اینجا بود که معتقد شد همه ما انسانها روحی داریم و بدنی . بعد این را تعمیم داد به همه اشیاء ، یعنی برای همه اشیاء جان قائل شد ، برای‏ دریا جان قائل شد ، برای طوفان جان قائل شد ، برای خورشید جان قائل شد . . . ، آنگاه در گرفتاری و هنگامی که با این نیروهای طبیعی مصادف می‏شد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف می‏شد همچنانکه وقتی با یک‏ انسان قدرتمند مصادف می‏شد برایش هدیه و نذر می‏برد ، احیانا تملق می‏کرد و از اینجور کارها ، شروع کرد همین کارها را یعنی پرستش در مقابل‏ نیروهای طبیعت انجام دادن .اسپنسر مسأله پرستش را توجیه می‏کند که اول‏ بار پرستش از کجا پیدا شد ، و از اینجا پرستش نیروهای طبیعت پدید آمد .پس اگوست کنت فقط توجیه نظری و فکری مطلب را بیان می‏کند ، اسپنسر ریشه پرستش را بیان کرده که اولین بار پرستش از کجا شروع شد ، از پرستش نیروهای طبیعت شروع شد و این عملی است از قبیل تملقها و پیشکش‏ بردنها و هدیه بردنهایی که انسانها برای انسانهای زورمندتر از خودشان‏ انجام می‏دهند . همان طور که برای انسانها هدیه می‏بردند برای آنها قربانی‏ می‏کردند ، و همان طور که در مقابل انسانها تملق می‏گفتند در مقابل آنها عبادت می‏کردند ، ذکر می‏گفتند و امثال اینها .
منشأ دین از نظر راسل
دین ناشی از ضعف و زبونی ( ترس ) است. این نظریه مذهب را ناشی از ضعف و زبونی انسان می‏شمارد . که همان مسأله ترس است و شاید کسی که بیشترین تأکید را دارد راسل‏ باشد . کتاب برگزیده افکار راسل از کتاب تعلیم و تربیت و نظم اجتماعی او چنین نقل می‏کند : اعتقاد بهخدا و زندگی پس از مرگ این امکان را به ما می‏دهد که زندگی‏ را با شهامت پرهیزکارانه کمترین بالنسبه به شکاکیون ادامه دهیم ، یعنی‏ اینکه اعتقاد به دین ، ما را کم شهامت‏تر می‏کند . گروه بسیاری زیادی از مردم ایمان خود را به این احکام مذهبی در سنینی که یأس و نومیدی زود بر انسان چیره می‏شود از دست می‏دهند و بنابراین نسبت به افرادی که هرگز پرورش مذهبی نداشته‏اند باید با ناکامیهای بسیار سخت‏تری مقابله کنند .مسیحیت دلائلی ارائه می‏دهد که از مرگ و یا کائنات نترسیم ولی برای حصول‏بدین منظور در تعلیم مکفی صفت شهامت موفق نمی‏شود در حالی که اشتیاق به‏ اعتقاد مذهبی به مقدار معتنابهی محصول ترس آدمی است . طرفداران مذهب به این فکر که بعضی از انواع ترس را نباید به حساب آورد ابراز تمایل می‏کنند . به نظر من ایشان از این بابت سخت در اشتباهند . اینکه بگذاریم کسی جهت اجتناب از ترسها به اعتقادات دل خوش کننده‏ تمسک جوید هرگز زندگی کردن به بهترین راه ممکن نامیده نمی‏شود . تا مادامی که مذهب به ترس پناه می‏برد از ارزش و مقام انسانی خواهد کاست‏ . همچنین از کتاب اجتماع انسانی راسل چنین نقل می‏کند : فکر می‏کنم انسانی که نتواند وجود مهلکه‏های زندگی را بدون قبول‏ افسانه‏های تسلی بخش تحمل کند وجودی ضعیف و قابل تهدید است . چنین‏ انسانی قطعا در بخشی از وجود خود بدین حقیقت معترف است که آنچه را او قبول کرده جز افسانه و اسطوره نیست و قبول آنها صرفا به خاطر آرامشی‏ است که به وجود می‏آورند اما هرگز جرأت روبرو شدن با چنین افکاری را ندارد . حتی می‏توان گفت که او چون به غیر منطقی بودن افکارش داناست‏ پس بنابراین نسبت به آنها تعصب می‏ورزد و از بحث و مباحثه پیرامونشان‏ گریزان است . تشریح مطلب این است که انسان ، پدیده‏هایی را می‏دیده و می‏ترسیده و در ترس از اینها احتیاج داشته که این اضطراب و نگرانی درون خودش را به‏ یک صورتی به آرامش مبدل کند . نمی‏توانسته با علم و با شناخت واقعی‏ پدیده‏ها که بعد منجر به پیدا کردن یک راه حل مناسبی برایش می‏شود این‏ آرامش را کسب کند ، ناگزیر می‏آمده به جای علاج واقعی به مسکن پناه‏ می‏برده و می‏آمده به جای علاج واقعی به مسکن پناه می‏برده و می‏آمده یک دل‏ خوشی کنکی برای خودش ایجاد می‏کرده ، مثلا با اعتقاد به قضا و قدر ، ناملایمات زندگی را برای خودش حل می‏کرده ، با اعتقاد به بهشت و اعتقاد به اینکه‏ اگر اینجا ما ناراحتی می‏کشیم در عوض بهشتی است ، ناملایمات را برای‏ خودش آسان می‏کرده ، و از این قبیل...
نظریه ویل دورانت در مورد پیدایش دین
ویل دورانت با اینکه خودش یک آدم لامذهبی است ، در کتاب درسهای‏ تاریخ تعبیری دارد که معلوم است از روی ناراحتی و خشم است ، توجیهاتی‏ را که راجع به پیدایش دین کرده‏اند نقل می‏کند و می‏گوید اینها درست نیست‏ ، و در پایان می‏گوید " دین صد جان دارد ، هر چه آن را بکشی دو مرتبه‏ زنده می‏شود " . و این یک حقیقتی است . می‏گوید اینهمه در جاهایی با دین و مذهب مبارزه کردند و به حساب خودشان به کلی آن را ریشه کن کردند اما دوباره زنده شد . هر عادتی ، یک نسل که با آن مبارزه کردند دیگر در نسل دوم نمی‏تواند وجود داشته باشد . می‏گوید هر چه می‏زنندش دو مرتبه‏ از نو زنده می‏شود . باید به او گفت تا جانت در بیاید

نظریه مارکسیسم در مورد پیدایش دین
در نظریه مارکسیستها الزاما باید قبول کنیم که در دوره‏ اشتراک اولیه ، دین حتما وجود نداشته ، دین بعد از مالکیت و بعد از آنکه جامعه به دو گروه استثمارگر و استثمار شده ، غنی و فقیر تقسیم شد ، پیدا شده است . بنابراین دین را طبقه حاکمه وضع‏ کرده‏اند . طبق نظریه اینها ما باید قبول کنیم که واضعین اولیه دین ،خودشان جزء طبقه حاکمه بوده‏اند . ولی نظریات دیگر به طبقات کار ندارد‏ ، طبقه حاکم و محکوم نمی‏شناسد و برایش فرق نمی‏کند . مارکسیستها آمدند و گفتند بشر در ابتدا زندگی اشتراکی داشته است ، آن وقتی که زندگی‏ ابتدائی و قبیله‏ای بوده است ، در آنزمان اساسا دینی وجود نداشته ، بعلل‏ خاصی مالکیت پیدا می‏شود . جامعه طبقاتی بوجود می‏آید ، فئودالیسم بوجود می‏آید ، بعد از فئودالیسم کاپیتالیسم پیدا می‏شود ، طبقه حاکم بوجود می‏آید و طبقه محکوم ، مظلوم و رنجبر و زحمتکش ، بالاخره در جامعه فئودالیستی و کاپیتالیستی طبقه حاکمه برای اینکه منافع خود را حفظ کند دین را اختراع‏ می‏کند تا طبقه محکوم در مقابل او قیام نکند دین وسیله‏ایست ، افساری ، پوزبندی است برای طبقه مظلوم و محکوم از طرف طبقه ظالم و حاکم .
منشأ پیدایش دین از نظر دورکهیم
دورکهیم از کسانی است که روی یک سلسله مسائل دیگری چنین نظریه‏ای‏ را ابراز کرده است ، روی مطالعاتی که گذشتگان او روی قبایل بدوی گذشته‏ که در دورانهای خیلی باستان بوده‏اند یا روی قبایل بدوی‏ای که در زمان ما هم می‏گویند تا قرن هجدهم وجود داشته‏اند و شاید الان هم وجود داشته باشند و به اصطلاح روی ادیان بشرهای اولیه ( ادیان ابتدایی)انجام داده‏اند ، که می‏بینید در همه این‏ کتابها می‏نویسند و معتقد هستند که در آن بدوی‏ترین حالات بشر هم نوعی‏ پرستش وجود داشته است ، پرستش مظاهر طبیعت اما با عنوان یک نوع‏ تقدس بخشیدن به آنها . مثلا می‏گویند که در برخی غارها آثاری هست ، سنگها ، مهره‏ها و تسبیح مانندها پیدا شده است که نشان می‏دهد که بشر اولیه برای‏ آن مهره‏ها یک نوع تقدسی قائل بودهاست ، آنها را می‏بوسیده و برای آنها فوق العاده احترام قائل بوده است . راجع به اینکه آیا اینها دو نوع مذهب بوده یا هر دو یک چیز است ، بحث‏ دارند ، بعضی می‏گویند یک چیز است و بعضی می‏گویند دو چیز است . یکی دیگر از حرفهایی که راجع به اقوام اولیه گفته‏اند مسأله توتم و توتم‏ پرستی است .
معتقدند که اقوام بدوی گذشته و بعضی از اقوام بدوی زمانهای‏ نزدیک به زمان ما در واقع یک نوع حیوان را پرستش می‏کرده‏اند به این‏ اعتقاد که خود را با آن حیوان از نظر نژاد یکی می‏دانسته‏اند یا اساسا خودشان را از نسل آن حیوان می‏دانسته‏اند . این عقیده که انسان از حیوان به‏ وجود آمده است ، که صورت علمی‏اش در داروینیسم هست ، صورت غیر علمی‏اش در همان اقوام اولیه بوده است . مثلا یک قومی نسب خودش را به‏ گاو می‏رسانده ، که معتقدند منشأ اولی گاوپرستی و اینکه گاو تقدس پیدا کرده در هند این بوده که توتم اقوام هندی خیلی قدیم گاو بوده منتها بعد تطور پیدا کرده و آن افکار بعدیش از بین رفته ولی تقدس گاو باقی مانده‏ است یا مثلا بعضی فلان مرغ را توتم خودشان می‏دانسته‏اند . راجع به توجیه این مطلب که چگونه می‏شود که این فکر در مردمی پیدا می‏شود که ما از نسل فلان حیوان هستیم و بعد هم به پرستش آن حیوان‏ می‏پردازند و برای آن حیوان یک قداستی و یک قدرت خارق العاده‏ای قائل‏ می‏شوند ، آن حیوان را محافظ قوم و محافظ قبیله می‏دانند و این جور چیزها ، می‏گویند دورکهیم معتقد بوده است که این همان تجلی روح اجتماعی انسانهاست ، به این معنا که چون واقعا هر انسانی در خودش دو " من " احساس می‏کرده ، یک " من " از آن جهت که من زیدم پسر عمرو " من " ی که در مقابل آن ، " من " فرد دیگر را می‏گذارند : این مال من است نه مال تو و یک " من " دیگر که آن‏ ، من جمعی است ( مثلا برای ما که ایرانی هستیم " من ایرانی " یک " من‏ " مشترک است ) ، آری ، چون چنین بوده است ، این قبایل که آن حیوان را می‏پرستیده‏اند در واقع جامعه را می‏پرستیده‏اند ، این عقیده برایشان پیدا می‏شده که همه افراد این قبیله از اولاد او هستند ، بعد اگر او را پرستش‏ می‏کردند نه فقط به اعتبار این بوده که نسب ما به او منتهی می‏شود بلکه‏ همچنین به اعتبار این بوده است که او مظهر این جامعه است و در واقع‏ می‏خواسته‏اند جامعه خودشان را پرستش کنند .
حال ، آن شکل خیلی عالی‏تر و مدرن‏تری که نوعی " بازگشت به از خودبیگانگی " است ، در انسان واقعا دو نوع " خود " وجود دارد : خود فردی و خود جمعی ، بسیاری از کارها را که انسان‏ می‏کند به اعتبار خود جمعی و من جمعی‏اش می‏کند ، مثلا انسان در یک جا ایثار می‏کند ، شما ایثار را این جور معنی می‏کنید که " ایثار " یعنی غیر را بر خود مقدم داشتن ، بعد دنبال توجیه و تحلیلش هستید که آخر چطور می‏شود انسان که بالفطره برای خودش باید کار کند چه احساسی در انسان هست‏ که غیر را بر خود مقدم می‏دارد ؟ ! یک کاری است که با منطق عقل جور در نمی‏آید ، در عین حال انسان این کار را می‏کند و این را برتر هم می‏داند از اینکه کاری را برای خودش بکند ، و این را یک کار مقدس می‏داند . می‏گوید شما اشتباه می‏کنید که می‏گویید ایثار یعنی غیر را بر خود مقدم‏ داشتن . نه ، او خود را بر خود مقدم می‏دارد ، چون دارای دو " خود " است : خود اجتماعی و خود فردی . این الان آن " خود " ش هست که تجلی‏ کرده است . باز هم " خود " برای " خود " کار کرده ولی نه خود فردی‏ بلکه خود جمعی . بنابراین اخلاق هم به این شکل توجیه می‏شود . حس ملیت و ملت پرستی و فداکاریها و از خودگذشتگیها برای قوم و برای ملت و برای‏ جمع نیز همه توجیه پذیر است : اینها کار کردن برای غیر نیست کار کردن‏ برای " خود " است که همان خود جمعی باشد .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا