اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بندر لنگه

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله بندر لنگه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
در مسیر بنادر خلیج فارس . وقتی که از اقلیم گرم و خشک صحرایی که با وجود زیادی نسبی باران ، این اقلیم خشک است و از حدود بندر دیلم شروع می شود ، بندر بوشهر ، کنگان ، گاوبندی و تا بندر لنگه را در بر می گیرد ، وارد اقلیم گرم و خشک و بیابانی ، که بندر لنگه ، بندر کنگ ، بندر خمیر ، بندر عباس ، جاسک و تا چاه بهار را شامل می شود ، و در تمام سال رطوبت آن زیاد و معدل گرمای سالانه اش بالاست ، می شویم ، می بینیم که چگونه از بندر لنگه به طرف بندر عباس انبوه بادگیرهایی که نسیم خنک دریا را به قلب شهرها و روستاهای گرم در این نواحی کشانند ، سازندة ترکیب عمده و منطقی سیمای شهر و روستاهاست.
در این نواحی گاه به تفاوت بارزی بین روستاهایی که در نواحی کوهستانی کنار دریا واقع شده اند ، با آنان که در امتداد سطح آب دریا بر جلگه قرار گرفته اند ، بر می خوریم که همواره به خاطر آسان رسیدن نسیم دریا به مجموعه های جلگه ای این نوع بادگیرهای فراوان دارد.
مهنه
سر راه تربت حیدریه به گناباد ، در نواحی شمال کوهپایة قائنات و جنوب کوههای باخرز در خراسان به روستاهایی که بادگیرهایشان کوتاه است ، زیاد بر می خوریم. یکی از این روستاها مهنه است. این ترکیب بسته به شرایط میکرو کلیماتیک محل ، تا زابل به چشم می خورد . در مهنه باد موافق در ارتفاع پایین می وزد و به کمک این بادگیرها به اطاقهای کوچک و محل زندگی مردم کشیده می شود. هر خانه معمولاً از تعدادی اطاقهای ساده که نقشه یک نمونه آن نشان داده شده و قسمتهای دیگر تشکیل می شود که دور حیاط قرار گرفته اند. معمولاً اطاقهایی که بیشتر مورد استفاده زندگی است ، بادگیر دارد. در زمستان برای جلوگیری از نفوذ باد سرد مدخل این بادگیرها را می بندند. باد پر گرد و خاک معمولاً بر پشت بادگیرها می وزد. در این نواحی ، صرفنظر از اینکه ، ریخت روستا در مقابل مشکلات اقلیمی به صورت منطقی گسترش یافته ، دو قسمت بادگیر و گنبد با ارتفاعی که از قسمت مسطح بامها گرفته اند ، در بر قرار نمودن شرایط راحتی در مقابل مسایل آب و هوایی سهم بسزایی دارند.
بادگیر سه طرفه
نمونه بادگیر امامزاده حسین طبس . در این نوع بادگیر سطح مقابل به باد مطبوع را وسیع تر و با حفره های بیشتری ساخته اند. دو طرف دیگر نیز در صورت تغییر جهت باد خنک ، هوا را به داخل می کشد. باد همینکه به حفره های بادگیر بر می خورد ، به خاطر شکل منحنی حفره ها آسان به پایین کشیده می شود. سرعت باد در مدخل از سرعت اصلی باد بیشتر است. تقسیم دهانه بادگیر ، گذشته از اینکه ترکیب بادگیر را محکم می کند و آنرا در مقابل باد مقاوم می نماید ، در افزودن سرعت بادی که به پایین کشیده می شود موثر است. در بادگیرهای بلند و چهار طرفه که نمونه های آنرا در یزد زیاد می توان دید ، برای استحکام بیشتر تیغه های تقسیم کننده را با تیرک کلافبندی کرده اند.
مسجد جامع طبس
بادگیر یک طرفه و هواکش ، یک نمونة کامل در مسجد جامع طبس . در طبس طوفانی گرم و پر گرد و خاک ، هنگام تابستان از طرف جنوب وجود دارد. شاید این دنبالة جریان اقیانوس هند باشد و ممکن است هم مربوط به جریان های داخلی خود کویر باشد. بادگیرهای این شهر بیشتر یک طرفه و در جهت شمال غرب و یا شمال قرار دارند. جریان گرمی که بدان اشاره شد بر پشت بادگیرها می وزد. در مسجد جامعه طبس یک ردیف بادگیر در جبهه جنوب شرقی شبستان اصلی ، یعنی رو به باد مطبوع قرار گرفته است. شکل مدخل باد ، در این بادگیرها طوری است که در کشاندن باد به داخل نقش موثری دارد ، به این معنی که باد مطبوع در برخورد با انحنای مدخل بادگیر به پایین هدایت می شود. در سمت دیگر شبستان به یک سری هواکش بر می خوریم ، که در زیر سقف جانب شمال غربی شبستان اصلی ، حفره های آن خودنمایی می کند . این حفره ها از میان سقف ، بالای طاقها و ستونهای شبستان جانب شمال غربی ، به خارج یعنی به پشت مسجد راه دارد. (چون بام مسجد مسطح است و شبستان آن طاقدار . لذا بالای ستونها کلفتی به وجود می آید به همین علت مجرای مکش در بالای ستونها است. ) مدخل هوا که مربوط به هواکش می شود به این ترتیب پشت به باد گرم و در یک حوزه کم فشار واقع شده است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بندر لنگه

دانلود مقاله مونوریل تهران

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله مونوریل تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

آشنایی با مونوریل
مونوریل سیستمی است که به جای دوریل دردو سمت، دارای یک ریل در وسط می باشد و با جریان موسوم به Gulded Train Automatic یا ترن بدون راننده حرکت کرده که ژاپنی ها به آن "نوریکامومه" و در فرانسه به آن ترن چرخ لاستیکی می گویند.

 

سابقه ساخت مونوریل به سال‌های آخر قرن 19 میلادی باز می‌گردد. زمانی که تب استفاده از ریل و وسایل نقلیه‌ای که روی ریل حرکت می‌کنند در دنیا بالا گرفته بود.
بررسی ها نشان می دهد آلمان اولین کشور دنیا بود که در سال 1901 میلادی سیستم منوریل را در شهر «وپرتال» راه اندازی کرد اما از آن به بعد کوچک ترین گسترشی برای این سیستم قایل نشد.
در همین سال‌ها چندین طرح مطرح شد که در آن وسیله‌های نقلیه‌ای با دو چرخ فلزی روی یک ریل حرکت می‌کردند.
«اکسل لنارت ونر» صنعتگر سوئدی نخستین کسی بود که یک خط آزمایشی منوریل احداث کرد. بعدها در سال 1957 «لوسین جادنسون» یک پل ساز برجسته فرانسوی به خط آزمایشی هواپیمای ریلی بنی (Bennie) علاقه مند شد و تحت تاثیر مسیر خط 11 متروی پاریس که در آن از تایرهای لاستیکی استفاده می شد، تصمیم گرفت اصول طراحی این دو را با هم ترکیب کند، نتیجه کار یک منوریل معلق بود.امروزه سیستم منوریل در شهرهای کوچک و بزرگ دنیا با دو کاربری عمده مورد استفاده قرار می گیرد. در برخی از شهرها این سیستم به منظور حمل ونقل درون شهری به کار گرفته شده و در برخی دیگر به منظور جذب توریست در مناطق پرگردشگر مورد بهره برداری قرار می گیرد. اما استفاده از این سیستم در تهران به اعتقاد کارشناسان حمل ونقل باتوجه به شرایط ویژه شهرسازی و ترافیکی، نیازمند بررسی های کارشناسی دقیق و درنظر گرفتن تراکم جمعیت و بافت های مسکونی و همچنین نیاز تهران به حجم بالای جابه جایی مسافران در مدت زمان محدود است.براساس مطالعات کارشناسی انجام شده در وزارت کشور قطارهای سبک شهری ظرفیت جابه جایی 10 تا 35هزار نفر مسافر در ساعت را دارند، درحالی که با بهره گیری از قابلیت های مترو می توان در یک ساعت 30 تا 70هزار نفر مسافر را جابه جا کرد.
شاید بتوان گفت منوریل از خاصیت مدرن بودنش هم ضرر می‌کند و هم بهره می‌برد. آنهایی که طرفدار منوریل هستند، اغلب شیفته ظاهر مدرن آن شده‌اند که نویدبخش دنیایی فانتزی در آینده است و آنهایی هم که منوریل را دوست نمی‌دارند، اغلب آن را فانتزی‌تر از آن می‌دانند که بتوانند به عنوان یک وسیله حمل و نقل عمومی به حساب آورند.
منوریل سالیان سال است که در نقاط مختلف دنیا به عنوان وسیله‌ای فانتزی در پارک‌های بازی و سرزمین‌های عجایب به کار می‌رود. ایده چنین استفاده‌ای از منوریل هم نخستین بار به ذهن والت دیزنی رسید. او در سال 1959 میلادی نخستین منوریل آمریکا را در پارک معروف خود، دیزنی‌لند راه‌اندازی کرد.
این کار او سبب شد بازدیدکنندگان زیادی از نقاط مختلف آمریکا به دیزنی‌لند بیایند تا این وسیله نقلیه عجیب را ببینند و سوار شوند. اما منوریل در همین مرحله ماند و هیچ‌گاه به طور جدی از پارک‌های فانتزی خارج نشد.

 

سالیان سال است که مردم دنیا به منوریل به چشم وسیله نقلیه آینده می‌نگرند. وسیله نقلیه‌ای که در عصر سفینه‌های فضایی و روبات‌های آدم‌نما مردم را جابه‌جا می‌کند.
مونوریل‌های جدید تکیه‌شان روی یک میله بلند جامد، به عنوان سطح پیش‌برنده است. در حال حاضر دو تکنولوژزی برای مونوریل وجود دارد: straddle beam یا همان قطارهای تک ریلی و معلق.
رایج‌ترین نوع مونوریل در زمان حال، همان Straddle Beamها هستند. در این نوع مونوریل‌ها یک میله تقویت‌شده به پهنای 60 تا 90 سانتی‌متر در میانه تحتانی قطار قرار دارد. یک لاستیک از بالا به این میله متصل است که این دو قسمت با هم تعادل قطار را حفظ می‌کنند.
تقریبا تمام مونوریل‌های مدرن با نیروی الکتریسیته کار می‌کنند. در برخی مونوریل‌ها از نیروی الکترومغناطیس برای پایدار نگه‌داشتن قطار استفاده می‌شود. یعنی نیروی مغناطیسی نمی‌گذارد که قطار روی ریل منحرف شود یا در مونوریل‌های معلق، به زمین بیفتد.
استفاده از نیروی الکترومغناطیس سبب می‌شود مونوریل‌ها با اطمینان بیشتری بتوانند حرکت کنند و در نتیجه سرعت هم در آنها بالا برود. هم‌اکنون سریع‌ترین مونوریلی که ساخته شده است، 501 کیلومتر بر ساعت سرعت دارد.

 

البته قابلیت تغییر خط هنوز در بسیاری از سیستم‌های مونوریل در دنیا ایجاد نشده است. یعنی یک قطار تنها می‌تواند روی یک مسیر حرکت کند. به همین دلیل در بسیاری از خطوط مونوریل موجود از یک سیستم چرخشی استفاده می‌شود که ابتدا و انتهای آن به هم متصل است و به همین دلیل نیازی به تغییر خط نیست.

 

جدول خطوط مونوریل در قاره آسیا

 

منوریل؛ منسوخ شده در 68 کشور
براساس مطالعات صورت گرفته در 68 کشور جهان در سال 2007، مونوریل هنوز یک سیستم حمل و نقلی لوکس است که تنها در شهرهایی که در دهه 80 و 90 به ساخت آن تن داده‌اند، دیده می‌شود. گرچه صد سال پیش همزمان ساخت مونوریل و مترو در بسیاری از کلانشهرها آغاز شد، اما مونوریل تنها توانست یک سهم 5 درصدی را نسبت به سهم 95 درصدی مترو و قطارهای سبک شهری در سیستم حمل و نقل داشته باشد.
طبق مطالعات به عمل آمده بر روی سیستم‌های حمل و نقلی 68 کشور جهان، که در سال 2007 جمعا دارای 805 سیستم حمل و نقل همگانی بوده‌اند، 6 نوع سیستم حمل و نقل همگانی در آنها وظیفه حمل و نقلی را در 138 شهر به شرح زیر به عهده دارند:
قطار سریع‌ شهری (مترو) 133 شهر، تراموا 333 شهر، قطار سبک شهری (مترو سبک) 90 شهر، راه‌آهن سبک شهری 148 شهر، تراموای قدیمی 51 شهر، مونوریل 50 شهر.
طبق این نمایه از حدود 805 مورد سیستم حمل و نقل همگانی موجود فعال در قریب به 805 شهر از 68 کشور جهان حدود 8/93 درصد آنها را سیستم‌های ریلی، شامل قطار سریع‌ شهری یا مترو، قطار سبک شهری، تراموای جدید، راه‌آهن سبک و تراموای قدیمی سنتی تشکیل می‌دهد و تنها 50 مورد آن در 50 شهر از 16 کشور جهان به سیستم مونوریل اختصاص دارد.
4کشور ایالات متحده آمریکا، آلمان، ایتالیا و انگلستان علاوه بر مونوریل، 5 سیستم دیگر (مترو، قطار سبک، تراموا، راه‌آهن سبک و تراموای سنتی) را نیز در شهرهای خود احداث کرده‌اند؛ 2 کشور (ژاپن و اسپانیا)، علاوه بر مونوریل از 4 سیستم دیگر نیز استفاده می‌کنند؛ 3 کشور (روسیه، سوئیس و فرانسه)، علاوه بر مونوریل، از 3 سیستم دیگر نیز برخوردار هستند و بالاخره تنها یک کشور (اوکراین) است که علاوه بر مونوریل، 3 سیستم دیگر را نیز در شهرهای خود در دست بهره‌برداری دارد.
با توجه به موارد آماری یاد شده می‌توان چنین نتیجه گرفت که تقریبا در تمام شهرهای کشورهای صنعتی، «طیف گسترده»‌ای از سیستم‌های حمل و نقل همگانی، راه‌اندازی و از آنها استفاده می‌شود و به طور کلی مونوریل در میان 6 نوع سیستم حمل و نقل شهری )شامل مترو، قطار سبک شهری، تراموا، راه‌آهن سبک، تراموای قدیمی و مونوریل)، کمتر از 5 درصد سیستم حمل و نقل شهری این کشورها را به خود اختصاص داده است.
چنانچه در برخی از شهرهای کشورهای پیشرفته صنعتی که به علت شرایط جغرافیایی و مخصوصا شرایط مجمع‌الجزایری شهرها (ژاپن، مالزی و اندونزی) از یک‌سو، و پستی و بلندی متواتر و مخصوصا شرایط رودخانه‌ای- دره‌ای (آلمان)، از سوی دیگر، راه‌اندازی سیستمی از سیستم‌های حمل و نقل ریلی پنج‌گانه یاد شده امکان‌پذیر نبوده است. استفاده از سیستم «مونوریل» به عنوان یک سیستم حمل و نقل همگانی شهری امری اجتناب‌ناپذیر بوده است. البته در این شهرها هم عموما گردشگری و ضرورت تماشا و تسلط بصری از سطح بالاتر هم مطرح بوده است.
در هیچ یک از این کشورها، بدون مطالعه «امکان‌سنجی فنی – اقتصادی» کامل، به مفهوم درست و کارشناسی، هرگز نسبت به راه‌اندازی سیستم حمل و نقل همگانی شهری اقدام نشده است.
و اما ایران:
در ایران نیز گفته می شود اولین قرارداد احداث منوریل در تهران حدود 10 سال پیش، در زمان شهرداری غلامحسین کرباسچی به طول 4 کیلومتر، میان شهردار منطقه 2 تهران و شرکت کنترل مکانیک در مسیر پارک تکنولوژی- بوستان گفت وگوی فعلی- به ارزش 12میلیارد تومان منعقد شد. اما به دلیل همزمانی این موضوع با دوران پایانی شهرداری کرباسچی و به تبع آن تغییر و تحولات مدیریتی در شهرداری تهران احداث منوریل در تهران به دست فراموشی سپرده شد و بالاخره در دوران مدیریت شهری محمود احمدی نژاد در تهران، پرونده منوریل مجددا به جریان افتاد.
شهرداری تهران به ریاست محمود احمدی نژاد اواخر سال 82 و پس از گذشت 5 ماه از عمر شورای دوم شهروندان، طرحی 2 صفحه ای برای احداث قطار هوایی به طول 240 کیلومتر و با اعتباری بالغ بر 3500میلیارد تومان با مشارکت بخش خصوصی ارائه کرد. اما موفق به جلب موافقت اعضای شورای شهر نشد اما به دلیل تاکید شهرداری نسبت به اجرای این طرح، اعضای شورا پس از بازنگری یک ماهه این لایحه، طول پروژه را از 240 به 6 کیلومتر کاهش دادند و با احداث آن در مسیر صادقیه- اکباتان موافقت کردند. به این ترتیب لایحه احداث منوریل در تهران 17 اسفندماه 82 در شورای شهر تصویب و 10 روز پس از آن کلنگ احداث این سیستم ریلی در حالی که گودبرداری آن از قبل انجام شده بود، بر زمین زده و قرار شد این پروژه 6 کیلومتری در مدت زمان 2 سال به پایان و به بهره برداری برسد. این در حالی بود که آغاز این عملیات پیش از اعلام نظر فرمانداری تهران در مهلت قانونی 15 روزه برای اعلام تایید یا رد مصوبه شورا، صورت گرفت.
از این رو فرمانداری اعتراض خود را در هیات حل اختلاف مطرح و مصوبه شورا مبنی بر احداث خط منوریل در تهران رد شد. از سوی دیگر به دلیل اینکه شهرداری وقت برای اجرای این طرح در تهران صرفا به مصوبه شورای شهر اکتفا کرده بود و مجوز شورای عالی ترافیک را نداشت، هزینه کردن بودجه در این طرح، از سوی دولت وقت غیرقانونی اعلام شد.
لذا عدم تایید مصوبه احداث منوریل توسط فرمانداری تهران، مخالفت های مکرر شورای عالی ترافیک کشور به دلیل عدم انجام مطالعات کارشناسی، عدم ارائه گزارش مطالعات انجام شده به این شورا و عدم بهره وری بالای این سیستم با توجه به شرایط ترافیکی ویژه تهران موجب شد بعد از گذشت 2 سال و 5 ماه از کلنگ زنی احداث منوریل صادقیه و بعد از کشمکش های متعدد دستگاه های مذکور با شورا و شهرداری، احداث منوریل در مرداد 85 متوقف شود. ناگفته نماند که تصویب لایحه احداث منوریل در دور دوم شورای شهر تهران در حالی صورت گرفت که اعضای شورا در مقابل اقدامات غیر قانونی شهرداری نظیرانعقاد قرارداد احداث منوریل قبل از تصویب در شورای شهر تهران، واگذاری پروژه به پیمانکار و پیش فروش واحدهای مجتمع تجاری منوریل قبل از آغاز عملیات احداث؛ سکوت کردند. از سوی دیگر، مسوولان شهرداری در طرح اولیه خود هزینه احداث منوریل را 20میلیارد تومان، به ازای هر کیلومتر 3میلیون دلار، عنوان کرده بودند، اما 7 ماه بعد از آغاز عملیات اجرایی، حمید بهبهانی، معاون حمل ونقل و ترافیک شهرداری تهران (وزیر راه و ترابری فعلی) در گزارش عملکرد خود از میزان پیشرفت پروژه، کل هزینه احداث منوریل 6 کیلومتری با 5 ایستگاه و 12 قطار را 52 میلیارد و 605میلیون و 420هزار تومان عنوان کرد، اما این اختلاف هزینه ها هم بازتابی در میان اعضای شورا نداشت.
ضمن اینکه اگرچه اعضای شورا در بررسی های خود به این نتیجه رسیدند که تجربه منوریل در کشورهای مختلف دنیا، یک وسیله حمل ونقل فانتزی است، اما در حمایت از شهرداری تهران نسبت به تصویب و اجرای آن برآمدند و جالب اینکه همان اعضایی که در دوره قبل به اجرای این طرح رای مثبت دادند، امروز و در دور سوم شورا بر این باورند که در شرایط کنونی منوریل دردی از معضل ترافیک تهران حل نمی کند و دولت باید بودجه مرتبط با آن را برای تکمیل و توسعه مترو صرف کند.
از دیگر موارد قابل طرح سوال اینکه قرار بود با اجرایی شدن مصوبه احداث منوریل درآمد حاصل از فروش واحدهای تجاری منوریل به حساب مشترکی میان شهرداری و سرمایه گذار واریز شود تا کل این مبلغ صرف اجرای پروژه شود اما هنوز از اینکه درآمد این واحدها چقدر بوده و به چه حسابی واریز شده، هیچ خبر رسمی منتشر نشده است.
براساس این گزارش، بالاخره اواسط سال 85 و تقریبا یک سال بعد از آغاز دولت نهم، دکتر احمدی نژاد رییس جمهور پروژه منوریل را برای اجرا در تهران و برخی از شهرهای کشور نظیر مشهد مطرح کرد. به طوری که در سفر استانی خود به تهران اختصاص 150 میلیارد تومان اعتبار برای احداث منوریل را تصویب کرد.
البته در ابتدا مجموعه مدیریت شهری بر این گمان بودند که این اعتبار برای تکمیل پروژه نیمه کاره منوریل صادقیه باشد اما بنا به صحبت های مهدی هاشمی، معاون عمرانی وزیر اسبق کشور در بیستم آذر 86 مشخص شد که این اعتبار در قالب تبصره 13 و برای احداث 4 خط منوریل به طول 40 کیلومتر اختصاص یافته است.
در آن زمان از سوی دولت اینگونه عنوان شد که اجرای طرح منوریل در تهران نیازی به مصوبه شورای شهر تهران ندارد. از این رو قرارداد احداث منوریل را در 4 جهت تهران و به طول 39 کیلومتر به ارزش 1500میلیارد تومان منعقد کردند. غافل از اینکه در زمان شهرداری احمدی نژاد که دولت خاتمی با اجرای منوریل بدون مصوبه شورای عالی ترافیک مخالف بود، شهرداری صرفا به مصوبه شورای شهر تکیه داشت و معتقد بود برای اجرای منوریل در تهران نیازی به مصوبه شورای عالی ترافیک کشور نیست در حالی که در دولت فعلی اجرای 4 خط منوریل تهران در شورای عالی ترافیک کشور و در قالب طرح جامع حمل ونقل عمومی تهران مصوب شد.اختصاص اعتبار 150میلیارد تومانی از سوی دولت به اجرای خطوط منوریل در تهران موجب شد برخی اعضای شورای شهر تهران در دوره سوم برای اینکه احداث منوریل در تهران نیاز به مصوبه شورای شهر دارد، اظهارنظرهایی داشته باشند. از این رو عنوان شد که موضوع منوریل در تهران از ابتدا سیاسی بوده همچنان که دکتر احمدی نژاد در زمان شهرداری تهران مخالفت برخی دستگاه های دولتی با اجرای منوریل در تهران را ناشی از رفتار قبیلگی دانسته و گفت که مسائل پشت پرده را برای مردم بیان می کند. قالیباف، شهردار فعلی تهران نیز پس از دستور توقف اجرای خطوط 8 و 9 متروی تهران از سوی شورای عالی ترافیک کشور و جایگزینی آن با منوریل، آن را موضوعی سیاسی برشمرد و گفت که منوریل یک بحث فنی است در حالیکه این موضوع سیاسی شده است.
علاوه بر این اعضای شورای شهر تهران نیز بعد از توقف پروژه منوریل و آشکار شدن مشکلات آن نیز اظهاراتی مطرح و در آن به نوعی سیاسی بودن پروژه منوریل را تایید کردند. اما دلایل احراز دولت برای اجرای سیستمی که هنوز فرآیند آزمایشی آن در بازی های سیاسی معطل مانده و اطمینانی نسبت به پاسخگو بودن این سیستم در تهران و در بعد کلان آن در کشور وجود ندارد، چیست؟
مهدی هاشمی، معاون عمرانی وزیر کشور اسبق دی ماه سال گذشته دلایل احراز دولت برای اجرای منوریل در تهران را این گونه عنوان کرده بود که سالانه درتهران 5/2کیلومتر مترو ساخته می شود، اما در یک سال می توان 20کیلومتر خطوط منوریل ایجاد کرد.اما در همان زمان تشکری هاشمی، معاون حمل ونقل و ترافیک شهردار تهران نیز در واکنش به اظهارات وی گفت که شهرداری تهران قادر است سالانه 20کیلومتر مترو بسازد، اما سالانه معادل یک و نیم کیلومتر بودجه متروسازی به شهرداری داده می شود در حالی که دولت موظف است 50درصد هزینه احداث خطوط مترو را متقبل شود.
محمدباقر قالیباف شهردار تهران نیز در همین رابطه اعلام کرد که برخی می گویند تهران به 130 یا 300 کیلومتر خطوط منوریل نیاز دارد اما در سراسر دنیا در مجموع حدود 303کیلومتر خط منوریل و 5هزار کیلومتر خطوط مترو موجود است.نکته قابل توجه اینکه با وجود این همه تاکیدات و ارائه دلایل مختلف مبنی بر کم هزینه و سریع بودن اجرای خطوط منوریل در تهران از سوی تیم شهردار اسبق تهران و مجموعه وزارت کشور در دولت نهم اما نه تنها آن پروژه 6کیلومتری احداث منوریل در زمان شهرداری تهران در دوره قبل به اجرا و بهره برداری نرسید؛ بلکه برخلاف گفته های مهدی هاشمی، معاون عمرانی وزیر کشور سابق که قرار بود کلنگ منوریل تهران تا پایان سال 86 بر زمین زده شود، تاکنون هیچ گونه اقدام عملی در این رابطه از سوی دولت انجام نشده یا گزارشی از آن در دست نیست.به همین دلیل هم قالیباف به دلیل تاخیر در اجرایی شدن منوریل صادقیه در پایان سال گذشته مستندات فنی و علمی خود را درباره جمع آوری پایه های منوریل به شورای شهر ارائه و با جلب نظر اعضای شورا در سال جاری، موفق به اخذ مصوبه شورا در این زمینه شد.اما هنوز از جمع آوری این پایه ها که بنا به گفته معاون ترافیک شهرداری تهران مکان نصب آنها محل تجمع اراذل و اوباش شده است، خبری نیست و گویا اقدامی اساسی در این رابطه از سوی شهرداری صورت نگرفته است.

 

منوریل میدان صنعت – نمایشگاه
دکتر شهریار افندی زاده، مدیرعامل شرکت مطالعات جامع حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در رابطه با خطوط پیش بینی شده برای قطار هوایی در طرح جامع حمل و نقل گفت: در این طرح 3 خط مکمل پیش بینی شده که مجموع این خطوط 31کیلومتر خواهد بود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 15   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مونوریل تهران

دانلود مقاله هخامنشیان

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله هخامنشیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

داریوش هخامنشی را سازنده نخستین آبراهی می‌دانند که به دست انسان و برای وصل دو دریا در مصر ساخته شده‌است و در محلی ساخته‌شده که اینک کانال سوئز خوانده‌می‌شود.
اما داریوش بزرگ علاوه بر این، مبتکر و سازنده بزرگراه نیز به شمار می‌آید. این حکمران خردمند به موازات ایجاد و ساخت وسایلی برای ارتباط دریایی منظم، در داخل کشور نیز به ایجاد جاده اصلی و فرعی پرداخت، آن چنان که مورخان نوشته‌اند طول جاده سرتاسری به 2900 کیلومتر رسیده و حتی این جاده به کشورهای خارج هم امتداد داشته و ازین راه امور بازرگانی و دادو‌ستد انجام می‌یافته‌است. این جاده‌ها ارابه‌رو بوده، زیرا در آن دوره و آن‌چنان که در نقوش تخت‌جمشید مشهود است، ارابه مورد استفاده‌بوده و به‌خصوص یکی از وسایل سپاهی به‌شمار آمده. هم‌چنین و در این زمان بوده که تشکیلات چاپاری به وجود‌آمده و به فاصله‌های معین چاپارخانه‌هایی ساخته‌اند که برای رد و بدل کردن بسته‌های چاپاری (پستی) آماده خدمت بوده‌است. نگهبانانی در این محل گوش به فرمان سرعت بخشیدن به کار و مجری این فرمان بوده‌اند:
« نه سرما – نه گرما – نه باد – نه باران – چاپار را از رفتن باز نمی‌دارد.»
در این دوره خبرنامه‌ای از مرکز کشور (پایتخت) درصد شماره بر لوحه گلی هر هفته تهیه و به‌وسیله چاپارهای آماده به خدمت به مرکز ساتراپ‌نشین (استان) و شهرستان ارسال و بدین وسیله فرمان و دستور کشور مدار به مسوولان امر ابلاغ می‌شده‌است.
خبررسانی آذرخشی- با ایجاد تپه‌ها به فاصله مشخص و استفاده از بلندی‌های طبیعی و ساخت اتاق‌های دیده‌بانی در شب با آتش‌افروزی در این دیده‌بانی‌ها و باز و بسته کردن پنجره آن خبرهای فوری را به پایتخت می‌رسانیده و یا از مرکز فرماندهی دستورها و فرمان ها را به مسوولان سپاه اعلام می‌داشته‌اند، کما این که بنا به نوشته مورخان خبر فتح آتن پس از 24 ساعت به پایتخت کشور رسید و جشن و سروری برپا گشت.
ساخت راه و بزرگراه‌های ارتباطی در سراسر کشور، سبب می‌شده که هرگاه نیازی وجود داشته‌است، مسوولان و اداره‌کنندگان محلی و استانی نیز بتوانند خود را به پایتخت برسانند و در نشست‌های همگانی که برای مشورت برپا می‌شده‌است،‌ شرکت کنند. یکی از این انجمن‌ها و نشست‌ها که بنا به ضرورت یا به‌طور منظم برپا می‌شده، «انجمن خشتره‌پاون»نام داشته‌است.
درباره این انجمن نوشته‌اند: بنا بر امر داریوش هرچند سال یک‌بار انجمنی از ساتراپ‌ها و فرمانداران و شهربانان کشور در پایتخت تشکیل می‌یافت. در این انجمن مسایل کشور و شهرها به جستار گذاشته می‌شد و دشواری‌ها و کم و کاستی‌ها مورد بحث و گفت‌وگو قرار می‌گرفت و گزارش بازرسان ویژه شاهنشاهی که به نام چشم و گوش شاهنشاه خوانده می‌شدند، در این جمع بررسی می‌شد و چه بسا که خطاکاران شناخته و تنبیه می‌شدند. همچنین به گماردگان (خدمتگذاران) که در انجام گمارش (خدمت) خود نیک کوشیده و مایه خرسندی و آسایش مردم را فراهم ساخته‌بودند، پاداش‌های ارزنده ارزانی می‌گشته‌است. بخشایش اسب والاترین پاداش شمرده می‌شده‌است. کارهایی که در درجه اول اهمیت قرار‌داشته کشاورزی و درخت‌کاری و کندن کاریزهای آبرسانی بوده‌است. همچنین به بهترین فرآورده که روز ویژه‌ای از سال که به پیشگاه شاهنشاه آورده می‌شد، نیز پاداشی داده‌می‌شد.
این آیین در نگاره‌های سنگی تخت‌جمشید گویا است و پیشکش‌کنندگان که از تیره‌ها و نژادهای گوناگون هستند، در آنجا دیده می‌شوند.

 

jpgنیاکان ما نقش بی‌همتا و با ارزشی در پایه‌گذاری تمدن جهان داشته‌اند و صدها سال در شمار پیشتازان دانش و فرهنگ بوده‌اند. آن‌چه در پی می‌آید، یکی از کارهایی است که داریوش هخامنشی هنگامی که مصر را به سرزمین‌های خود افزوده‌بود، برای مردم آن‌جا انجام داده‌است. این متن به نقل از مجله رنگین‌کمان در سال 1348 است.
در موزه واتیکان لوحی مشاهده می‌شود که توسط «آدریان» امپراطور روم قدیم از مصر به روم آورده‌شده و به موزه واتیکان هدیه شده‌است. این لوح توسط یکی از کاهنان قدیمی معابد مصری نوشته شده‌است.
متن لوح از این قرار است:
داریوش شاه شاهان و شاه مصر سفلا در عصر خود و در موقعی که من در دربارش به سر می‌بردم، به من امر کرد که به پایتخت مصر برو و ضمن جمع‌آوری وسایل پزشکی، شرایط آموختن حرفه پزشکی را برای مصریان فراهم ساز.
من به مصر رفتم و چنان کردم که شاه شاهان می‌خواست و چنان انجام‌دادم که شاه شاهان به من فرمان داده‌بود. من وسایل لازم پزشکی و کتاب برای ایجاد چنین دانشگاهی فراهم کردم و من موفق شدم که جوانان مصری را تحت تعلیم و مراقبت و دانش‌اندوزی استادان با تجربه قرار دهم.
چه شاه شاهان به خوبی از ارزش دانش پزشکی آگاه بود و آرزو داشت با ایجاد چنین دانشگاهی جان بیماران مصری را نجات دهد.
نخستین بانوی ایرانی که در حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایار شا هخامنشی دریافت کرد.
آرتمیس نخستین بانویی که در تاریخ دریانوردی در جایگاه فرمانده دریایی قرار گر فت در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایار شا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت و دلاوری‌های بسیاری از خود نشان داد. او همیشه مورد ستایش دوست و حتی دشمن قرار داشت. اودر نبرد سالامین در دشوارترین شرایط جنگ با دلیری و بی باکی کم مانندی توانست بخشی ازنیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد به همین دلیل بود که او به افتخار دریافت فرمان دریا سالاری از سوی خشایار شا رسید. او به خشایار شاه پیشنهاد ازدواج داد که به دلایلی این ازدواج صورت نگرفت.
در دهه چهل خورشیدی یک ناو شکن با نام آرتمیس پاسداری از خلیج فارس را برعهده گرفت.
آرتمیس یا آرتمیز در چم(معنی) راست گفتار بزرگ فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتای وی نیروی دریایی و رزمناوهای تریوم و صدها ناو نبرد ناو ناوچه را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش ‌سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود.ارتمیس چهره ای شگفت انگیز در تاریخ ایران باستان است و شاید گزافه نگفته باشیم در تاریخ سر تا سر جهان میباشد ..او نخستین بانویی است که در سمت فرماندهی نیرومند ترین نیروی دریایی جهان و عضو شورای عالی دفاعی و وزارت جنگ و وزارت دفاع هخامنشیان و همچنین فرماندهی سپاه غربی ایران مستقر در کاریه انجام وظیفه میکرد .این بانو در سال 480 پیش از میلاد مسیح با پنج رزمناو سنگین تریوم و هشت هزار سپاهی پیاده مرکب از هشت هنگ و دو گردان ششصد نفره از نیروهای زبده گارد جاویدان که توسط خشاریارشاه برای محافظت از ملکه ارتمیس اعزام شده بودند در جنگ سالامیس شرکت کرد ..
وی را از سویی یونانی میدانیم و از سویی خشن ترین دشمن یونانیان میدانیم و از سویی دلاور ترین فرمانده ایرانی که ضمن اینکه شکست فاحشی بر یونانیان وارد کرد قوای دریایی فنیقیه را که از نبرد فرار میکردند و در خطوط دفاعی ایران شکاف ایجاد کرده بودند را دنبال نمود و ضمن غرق نمودن ناوگان فنیقی ناوگان یونانی را که در شکاف نفوذ کرده بود و قصد حمله از پشت به ناوگان ایران را داشت شکست بسیار مهلک و سختی داد.با این حال هنوز چهره این بانو پر رمزو راز مانده است.حال انکه پس از شناخت حکومت هخامنشیان و نحوه اداره ارتش و ساتراپیهای ان مشکل خود بخود حل میشود .ایران در دوران هخامنشی گستره ای فراوان یافته بود و یکی از ساتراپهای مهم در مرز با یونان کاریه به مرکزیت هالیکار ناسوس بود این ساتراپ شاهانش خود را ایرانی میدانستند و هرگز زیر بار یونان نرفتند ولی ساکنان شهر عمدتا تاجران و کشاورزان یونانی مهاجر بودند ..
معروفیت ارتمیس در تمام دوران ادامه داشت و حتی در دوره ساسانی و اسلامی نام بسیاری از دختران دربار حتی سلاطین سلجوقی ارتمیس بود و او بسیار محبوب شاهان میهن دوست مثل ملکشاه سلجوقی جلال الدین خوارزم و شاه عباس بود و قبل اسلام نیز که گفتنش لزوم ندارد که چه بسا نام بسیاری از دختران ایرانی ارتمیس بود .ملکه ارتمیس در سال 480 پیش از میلاد با سیصد فرمانده و ناوران مشهور ایرانی در نبرد سالامیس شرکت کردو ترموپیل و چون تنها زن فرمانده ارتش ایران در کل جنگ بود و ایرانیان شاهد دلاوری بانوی زیبای ارتش خویش بودند به جوش خروش درامده و دلیرانه میجنگیدند تا مبادا به بانو اسیب برسد مخصوصا دو گردان محافظ جان ملکه که از سپاه جاویدان بودند انچنان دلاوری کردندکه ملکه نیز تهیج شد و این دلاوری باعث محبویبت وی تا زمان حاضر نیز شده ..
متاسفانه بیشتر اطلاعات ما از وی از هرودوت است مردی از خاندان مهاجرین که دشمن درجه یک خاندان لیگدامیش خاندان ملکه ارتمیس بود و سر ضد ایرانی بودنش توسط همین خاندان تبعید به یونان شد هر چند هرودوت سیاستی ضد ایرانی داشت و گاهی سخنانش بر ضد ملکه است اما وی نیز نتوانسته سخنان نیشداری برملکه ببنددودر جایی از زیبای و دلاوری ملکه سخن گفته و گاهی نیز با سخنان نیش دار او را بدنام کرده.
ارتمیس علاوه بر شجاعت و زیبایی دارای بصیرت کامل در امور جنگی بودبخصوص در امور نبرد ناوگانهای جنگی و به عقیده تیمستوکل زمامدار اتنی دشمن ایران (در هنگام لشکر کشی خشایار شاه)ارتمیس یکی از برجسته ترین دریا سالاران جهان بوده که دشمن دیرینه یونانیان بوده و ان قدر یونانیان از وی میترسیدند از سایر فرماندهان ایرانی نمیترسیدند.

 

وصیت نامه کوروش :
اینک که من از دنیا می روم بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز در ایران دارای احترام می باشند

 


جانشین من خشایار شاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آن ها را محترم بشمارد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه ی سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه این که از آن بکاهی. من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکنی، زیرا قاعده ی این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه برگردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده سال است که من مشغول ساخت انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساخت این انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شوند حشرات در آن به وجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا این که همواره آذوقه ی دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از این که غله ی جدید به دست آمد از غله ی موجود در انبارها برای تامین کسر خوارباراستفاده کن و غله ی جدید را بعد از این که بو جاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه ای نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود. هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آن ها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آن ها به مردم ظلم کنند و استفاده ی نا –
مشروع نمایند نخواهی توانست آن ها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوست بنمایی.
کانالی که من می خواستم بین شط نیل و دریای سرخ به وجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظربازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند. اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ایران، نظم و امنیت برقرار کنند. ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند. توصیه ی دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده. چون هر دوی آن ها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دور نما. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای این که عمال دیوان به مردم مسلط نشوند، برای مالیات، قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت. افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آن ها بدرفتاری نکن. اگر با آن ها بدرفتاری کنی آن ها نخواهند توانست معامله ی متقابل کنند. اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد. ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله ی شکست تو را فراهم نمایند.
امر آموزش را که من شروع کرده ام ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آن ها بیش تر شود و هر قدر که فهم و عقل آن ها زیادتر شود، تو با اطمینان بیش تری
می توانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش. اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کس باید آزاد باشد که از هر کیش که میل دارد پیروی نماید. بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم، بدن من را بشوی و آن گاه کفنی را که خود فراهم کرده ام بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار. اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آن جا ببینی و بفهمی، من که پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد. خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نمی ماند. اگر تو هر زمان که فرصت به دست آوردی وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه خواهد کرد اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگهدارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.
زنهار، زنهار . هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن، یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رای صادر نماید : زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد. هرگز از آباد کردن دست برندار. زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا قاعده این است که وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود. آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول اهمیت قرار بده .
عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت. ولی عفو فقط موقعی باید به کار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد واگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی، ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای. بیش از این چیزی نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در این جا حاضر هستند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ، من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مرگم نزدیک شده است .

 

پاسارگاد:
ُِکوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ، (۵۷۶ - ۵۲۹) شاه پارسی, به‌خاطر جنگجویی و بخشندگی‌اش شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دوره‌ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند". پاسارگاد: «اى رهگذر هر که هستى و از هر کجا که بیایى مى دانم سرانجام روزى بر این مکان گذر خواهى کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکى که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر.» تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می رسد که برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده است. بنیاد‌گذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰می‌زیسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش نتیجه این ازدواج بود. تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هردوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده‌ی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه‌ی ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست." آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. لذا آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم". کوروش در دربار کمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود

 

خاستگاه ایرانی پالاواییان و تامیلیان
رضا مرادی غیاث آبادی
چندی پیش نامه‌ای از آقای آمالا سینگ، یکی از «پالاواییان» جنوب شبه قاره به دستم رسید. ایشان در نامه خود گفته‌اند ما انجمنی هستیم که در زمینه مهاجرت احتمالی پالاواییان یا «تامیلیان» از ایران باستان به هندوستان، و همچنین خاستگاه ایرانیِ پالاوایی‌ها تحقیق می‌کنیم. آنان بر این باورند که تاریخ گمشده و ریشه زبان تامیلی در سرزمین ایران نهفته است و حتی یکی از اعضای آنان به نام آقای دکتر لگاناتان، مدعی است که پیوندهایی را مابین زبان تامیلی و زبان‌های ایرانی، سومری و عیلامی یافته است و حتی چنین می‌اندیشد که نام کشور سریلانکا بازمانده‌ای از نام عیلام است. اعضای این انجمن ابراز علاقه کرده بودند که من با توجه به نکاتی که در کتاب خود به نام «ایران، سرزمین همیشگی آریاییان» در رد نظریه مهاجرت آریاییان از سرزمین‌های شمالی، آورده‌ام؛ در این زمینه سخنانی برای آنان بازگو کنم. (گزیده‌ای از کتاب یادشده بالا به فارسی و انگلیسی در همان صفحه آمده و در گروه تاریخ تامیل نیز به نظرخواهی گذاشته شده است).
آقای سینگ همچنین گفته‌اند که هدفشان شکستن افسانه هجوم آریاییان به هند و تقسیم مردمان آن سرزمین به دو تبار آریایی و پیش‌آریایی است. ایشان در پایان نامه خود گفته‌اند که مطالعات آنان علاوه بر دستیابی به واقعیت، منجر به همبستگی و آشتی میان مردمان گوناگون خواهد شد.
از سوی دیگر، آقای بالا پیلایی عضو دیگر این انجمن، خلاصه مقاله‌ای در این زمینه را فرستاده است که ترجمان فارسی آنرا برای آگاهی خوانندگان در ادامه می‌آورم.
با بهترین آرزوها برای آمالا سینگ و بالا پیلایی و گروه پژوهشی آنان، امیدوارم فرایند رو به گسترش پژوهش در زمینه خاستگاه ایرانیان و ایرانی‌تباران و رد نظریه اثبات نشده مهاجرت آریاییان از سرزمین‌های شمالی، به نتایج بهتر و فراگیرتری دست یابد.
ù
شواهد تاریخی، انسان‌شناختی و زبان‌شناختی جدید، بیانگر این است که سلسلة «پالاوا» Pallava از تبار پارتیان بوده‌اند و نام پالاوا نیز صورتی دیگر از واژة شناخته شدة سانسکریت «پَـهلَـوَه» Pahlava می‌باشد. دکتر کارنگی، پهلوه‌ها را که در زبان فارسی «پهلویان» خوانده می‌شوند، مردمی می‌داند که به زبان پهلوی سخن می‌گفته‌اند. پهلوی از جمله زبان‌هایی است که در ایران بدان تکلم می‌شده است. دکتر بولر نیز می‌گوید که پـهلوه، که ایرانیان آنرا «پَـهلَـو» می‌خوانند، صورت تغییریافتة «پَـرثَـوَه» است. باید به این نکته توجه نمود که در نسخه های متفاوت «پورانا»ها Purana (یکی از متن‌های مذهبی آیین هندو، م.) برای نامیدن گروهی یکسان، در جایی از واژة پَـهلَـوَه، و در جای دیگر از پالاوا استفاده شده است. پالاواها آن دسته از پهلوها یا پهلویان بوده‌اند که هم پیمان با «سکا»ها و «کَـمـبوجَـه»ها Kamboja (در پاکستان امروزی. با کشور کامبوج که ممکن است با هم همریشه باشند، اشتباه نشود. غیاث آبادی) به تدریج در طی سده‌های دوم و یکم پیش از میلاد به درون شبه قاره نفوذ کردند و در سده های نخستین میلادی در جنوب و جنوب غربی هند مسکن گزیدند. در «مَـرْکِـنـدیا پورانا» Markendeya Purana که یکی از پوراناها می‌باشد و نیز در «بْـرهَت سَـمهیتا» Brhat Samhita (کتابی از هندوان از سده ششم میلادی، م.) آشکارا شواهدی است مبنی بر اینکه سکونتگاه‌های پهلوها و کَمبوجَه‌ها در جنوب غرب هندوستان امروزی بوده است .
و. د. مَـهاجان، در کتاب «هند باستان» (صفحة 630) نقل کرده است که پادشاه «قَـنّـوج» Kanauj/ Kannauj بنام «یَـسووَرمَـن» Yasovarman (سلطنت در سده هشتم میلادی) با شاه «ماگَـدهَـه/ مَگَذَه» Magadha (یکی از چهار پادشاهی بزرگ هند در زمان بودا، م.) نبرد کرد. شاه «وَنگَـه» Vanga (بنگال) را بکشت و به سواحل شرقی دست یافت. شاه «دکَـن» Deccan را شکست داد و از کوهستان «مَـلَـیَـه» Malaya گذشت. کوهستانی که به احتمال بر ساحل شرقی رودخانة «مَـلَـبار» Malabar و در جنوب «میسور» Mysore است. آنگاه به دریای جنوبی رسید و با «پارَسیکَه/ پَـرَسیکَه»ها Parasika نبرد کرد. آنگاه از ساکنان کوهستان «غات»های غربی باج ستاند و سپس به سوی شمال راه سپرد تا به کرانه‌های رودخانة «ناربادا» Narbada رسید.
بر مبنای شاهدی که آمد، یک بخش از پهلوها (یعنی پارَسیکَه‌ها) نیز پیشتر و در حدود ربع نخست سده هشتم در نواحی جنوبی هند ساکن بوده‌اند. پس چنین به نظر می‌آید که پالاواهای شهر «کانچی» Kanchi در واقع شاخه‌ای از پهلویان ایرانی بوده‌اند؛ کسانی که در گذر زمان به کیش هندو در آمدند و پیرو آئین برهمنی شدند .
دانشمند فرانسوی ژرژ کوئیده، همچون خیلی‌های دیگر، پالاواها را با ایرانیانِ پهلوی یکی می‌پندارد و همچنین نسبت نزدیکی میان پالاواهای کانچی و فرمانروایان کمبوجه در کشور کامبوج قائل است. این نکته حاکی از آن است که برخی خاندان‌های متهور و ماجراجو از میان کمبوجه‌های هندی (که متحدان پهلوها بودند)، از راه دریا به هندوچین رفته، پادشاهی کمبوجه را در شمال «فونان» Funan و در حدود سده‌های پنجم و ششم میلادی پی ریخته بودند.
همچنین منابع زبان باستانی «سینهالا» Sinhala (یکی از زبان‌های آریایی که در سریلانکا متداول است، م.) شواهدی از مراکز سکونت کمبوجه‌ها با قدمتی تا اوایل سده سوم پیش از میلاد، به دست می‌دهند. در این منابع گفته می‌شود که در میان 96 خاندان «مَـراثاس» Marathas که در ناحیة «مَـهاراشترا» Maharashtra می‌زیسته‌اند، خاندانی به نام «پَـلَـو» Palav نیز وجود داشته است. در این روایت نکته‌ای نهفته است و ما را بدانجا رهنمون می‌شود که شاید بخشی از پهلوها (یا همان پارسیکه‌ها) در حوالی سده های پنجم و ششم میلادی و یا حتی زودتر از آن وارد جمعیت انبوه مهاراشترا شده و با آنها درآمیخته بودند. شواهد مکتوب و مستند بیانگر آن است که پارسیکه‌ها و کمبوجه‌ها در طی سده های پسین میلادی، سرگرم تصرف نواحی هم‌مرز و مجاور «مهاراشترا» بوده‌اند. تخت جمشید
انجمن قانون گذاری جهان باستان
رضا مرادی غیاث آبادی
برگرفته از کتاب «تخت‌جمشید، بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی»، 1379، از همین نگارنده، با بازنگری و افزوده‌ها.
تخت‌جمشید، بنای نمادین ملی ایرانیان و نشانه اقتدار و شکوه آنان و نماد توانایی‌های علمی و فنی و هنری نیاکان ما بوده است. تخت‌جمشید جلوه‌گاه همیستگی ملی و سرزندگی و بالندگی روان ایرانیست. ایرانیان را اراده بر آن بوده که اگر می‌باید بنایی در نشان شکوه و بزرگی ایران برساخته شود، از آن برای کارکرد یکی از نهادهای ملی کشور بهره‌برداری شود و بهترین نماد ملی میهن، همانا «انجمن همپرسگی ملی» یا «انجمن بهان» می‌بود. همان که امروزه آنرا مجلس شورای ملی یا در گستره‌ای پهناورتر، سازمان ملل می‌نامند.
تخت‌جمشید جایگاهی بوده است که فرستادگان اقوام گوناگون برای سگالش و قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری در باره مهمترین نیازهای سرزمینی که از نیل تا سند گسترده بود، گرد می‌آمدند و نه تنها پارسیان، که نمایندگانی از همه سرزمین‌ها و اقوام در آن شرکت می‌جستند. نگاره‌های 23 هیئت نمایندگی ملل که بر نمای خاوری کاخ آپادانا برکنده شده است، نشانه‌ای از حضور آنان است. پوشاک و آرایه‌های ساده، نشان می‌دهد که آنان مردمانی از میان همه گروه‌های اجتماعی و خردمندان هستند و نه تنها از اشراف و بزرگ‌زادگان.
چنین انجمنی، بی‌گمان بجز مجمع عمومی که در تالار آپادانا برگزار می‌شده است، از بخش‌های گوناگون پژوهشی و آموزشی و اداری و مرکز اسناد برخوردار بوده است که با بررسی‌های بیشتر در آینده‌ای که فرصت چنین پژوهش‌هایی فراهم باشد، جایگاه هر یک از این نهادها و نیز کاربری هر یک از دیگر بناهای تخت‌جمشید دانسته می‌آید.
این گردهمایی همگانی مردمانِ شاهنشاهی هخامنشی را خشایارشا در سنگ‌نبشته خود بازگو می‌کند. آنجا که در نبشته‌اش به سه زبان، از دروازه ورودی تخت‌جمشید با نام «دروازه همه کشورها» (دووَرثـیـم ویـسَـه دَهـیـو) یاد می‌کند و نشان می‌دهد که آن دروازه، آمدگاه همه مردمان جهان بوده است.
همچنین واژه «تَـچَـر» که در سنگ‌نبشته داریوش بزرگ برای نامیدن یکی از تالارهای تخت‌جمشید از آن یاد شده است، بنا به پژوهش‌های استاد نصراله برزآبادی فراهانی (نظریه نوین پیرامون معانی حروف الفبای فارسی، تهران، 1376) به معنای «جایگاه گزیدن راه» یا تالار شورا می‌باشد.
از سوی دیگر، شمار بیست و سه گانه اقامت‌گاه‌های مهمان‌خانه تخت‌جمشید (که به اشتباه و بدون هیچ دلیلی «حرمسرا» نامیده می‌شوند) با شمار بیست و سه هیئت نمایندگی ملل که بر نمای آپادانا برکنده شده است، برابری می‌کند و نشانگر این است که آن اقامتگاه‌ها، نه حرمسرای خشایارشا، که مهمان‌خانه تخت‌جمشید می‌بوده است.
دلیل دیگری که کارکرد تخت‌جمشید را به عنوان انجمن همپرسگی ملی و مجلس قانون‌گذاری تأیید می‌کند، گزارش کورتیوس، تاریخ‌نگار یونانی است که آورده است اسکندر بنایی را به آتش کشید که مردمان جهان برای گرفتن «قانون» به آنجا می‌رفتند.
ما از وجود چنین انجمنی، حتی در دوره اشکانیان آگاهی مکتوب داریم. در متن پهلوی «اندرز پوریوت‌کیشان» (بند 44) آمده است: «برای همپرسگی به انجمن بهان فراز شوید» و همچنین در «مادیگان سی‌روزه» آمده است: «در بهمن‌روز، خوب است به درگاه شاهی رفتن، به درگاه دانایان رفتن، عشق و دانش ورزیدن و به انجمن همپرسگی رفتن».
در باره کاربرد تخت‌جمشید، سخنان بسیاری گفته شده است. برخی آنرا پایتخت هخامنشیان یا سکونتگاه دربار دانسته‌اند و برخی دیگر آنرا یک قلعه نظامی یا نیایشگاه دانسته‌اند. اما عجیب‌ترین اظهارنظرها چنین است که تخت‌جمشید، جایگاه برگزاری جشن نوروز بوده است. ادعاهایی که هیچگاه برای آن دلیل و مدرکی به دست نیامده است.
می‌دانیم که هرگونه فرضیه‌ای را می‌باید یا شواهدی قاطع پشتیبانی کند و یا دستکم شواهدی که تنها برانگیزاننده یک گمان باشد. کاربرد تخت‌جمشید به عنوان جشنگاه نوروزی، ادعایی است که تاکنون هیچکدام از دو دسته شواهد لازم برای اثبات آن و یا حتی برای ایجاد یک گمان، به دست نیامده است و تنها بخاطر تکرار فراوان، امری قطعی دانسته شده است.
اما این داستان بدینجا پایان نمی‌یابد و نظرهای دیگری نیز بدان افزوده شد: «شیب ملایم پلکان تخت‌جمشید برای این است که بتوان سوار بر اسب وارد بارگاه تخت‌جمشید شد»، «پلکان سمت راست برای عبور پارسیان و پلکان سمت راست برای عبور مادها است»، «سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید، نشانگر خراج یا هدایای نوروزی است که تقدیم شاه می‌شود». در حالیکه در هیچ‌کجای تخت‌جمشید، جایگاهی به عنوان شاه‌نشین یا سنگ‌نگاره‌ای که پادشاه در حال دریافت هدایا باشد، دیده نشده است.
این نگارنده در چهار سال پیش و در کتاب «تخت‌جمشید، بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپرسگی ملی» و همچنین در نوشتارهای متعددی به این جستار پرداخت و از پیروان چنین فرضیه‌ای تقاضا کرد که هنگام بازگویی چنین ادعاهایی، دلایل خود را نیز بیان دارند.
امیدوارم که به این پرسش‌ها پاسخ داده شود که چه دلیل و مدرکی وجود دارد که تخت‌جمشید تنها برای برگزاری مراسم نوروزی برساخته شده است؟ کدام سند مکتوب تاریخی، کدام کتیبه و کدام سنگ‌نگاره چنین فرضیه‌ای را تأیید می‌کند؟ کدام دلیل و مدرک به اثبات می‌رساند که ایرانیان سواره بر اسب وارد بارگاه می‌شده‌اند. کاری که بسیار زشت دانسته می‌شده و همواره در شمار توهین و تحقیر صاحب بارگاه تعبیر می‌شده است. کدام دلیل و مدرک نشان می‌دهد که ایرانیان، پلکان و راه‌های عبور و مرور جداگانه داشته‌اند؟ کدامیک از نگارکندهای تخت‌جمشید که مردمانی پرمهر را نشان می‌دهد که دستان یکدیگر را برگرفته‌اند و گلی به هم تعارف می‌کنند، چنین جدایی و تبعیضی را بازگو می‌کند؟ و نیز اینکه چگونه ممکن است بنایی که نزدیک به دویست سال، ساخت آن به درازا انجامیده تنها برای یک مراسم یکروزه باشد؟
نیاکان ما از انتخاب انجمن همپرسگی ملی برای تکیه زدن بر باشکوه‌ترین بنای میهنی خود، آرمان ویژه‌ای را دنبال می‌کردند و آن اینکه همه ملت‌ها در ساخت آن مشارکت کنند، آنجا را خانه خود بدانند و دوستش بدارند و گرامی‌اش دانند. اگر آنجا بنایی با کاربرد محلی می‌بود، هرگز نمی‌توانست توجه همه ملل را بخود جلب کند. یک بنای شاهی، یک دژ نظامی، یک انبار جواهرات، یک نیایشگاه بزرگ، یک جشنگاه نوروزی، یک سکونتگاه درباری و یا یک حرمسرا، هیچکدام نمی‌توانست احترام و بزرگداشت همه مردمان و همه اقوام و همه ادیان را بخود جلب کند.
کورتیوس، ضمن اشاره به کارکرد تخت‌جمشید، گزارش می‌کند که «لشکریان اسکندر، تخت‌جمشید را ابتدا غارت کردند، پارچه‌های زیبا را تکه‌تکه کردند تا هر کدام پاره‌ای از آنرا بربایند، پیکره‌های سنگین را خرد می‌کردند تا پاره‌ای از آنرا صاحب شوند. صندلی‌های باشکوه را می‌شکستند تا قطعات عاج و سنگ‌های گرانبهای آنرا به یغما برند و هر چه را که نمی‌توانستند ببرند، نابود می‌کردند».
آنان آنگاه مشعل‌های خود را به میان 873 ستون تخت‌جمشید انداختند و بنایی که یکصدو نود سال بود که با همفکری و همکاری همگی مردمان شاهنشاهی هخامنشی ساخته می‌شد را به آتش کشیدند. آنهمه سقف‌های چوب سدر، آنهمه پیکره‌هایی که ریزه‌کاری‌های آن نه با قلم و پتک، که به دقت یک جواهرتراش و با سوزن تراشیده شده بودند؛ از بلندای بیست متری بر زمین در می‌غلطیدند و خرد می‌شدند.
آنهمه ایوان و تالار و دیوارهای نگارین، آنهمه مردان با چهره‌هایی آکنده از آرامش و وقار، و آنهمه کتیبه‌هایی که در آنها از راستی، از صلح، از عدالت و از شادی گفتگو شده بود، در میان شعله‌های آتش سوخت و رفتتخت جمشید در یک نگاه
تخت‌جمشید مجموعه بنایی است که بر صفه سنگی به گستره ١٢٥ هزار متر مربع در دامنه کوه رحمت، در شهر مرودشت و در ٥٥ کیلومتری شمال شرقی شهر شیراز در حدود سال ٥٢٠ پیش از میلاد توسط داریوش اول بنیان‌گذاری شد. ساخت بناهای تخت‌جمشید به وسیله داریوش اول آغاز و توسط شاهان بعدی ادامه یافت. نام اصلی این محل در کتیبه‌ها، پارسه است. یونانیان به آن پرسه پولیس و بعدها مورخین اسلامی آن را تخت‌جمشید نامیدند.
1- پلکان ورودی
در قسمت غربی صفه برای دسترسی به بالای صفه، پلکان دو طرفه بزرگی توسط خشایارشا ساخته شده است که در هر طرف ١١٠ پله که ٦٣ پله از سطح دشت به یک پاگرد منتهی و از پاگرد تا روی صفحه ٤٣ پله ساخته شده است. هر پلکان ١٠ سانتی متر ارتفاع، ٣٨ سانتی متر پهنا، و ٦٩٠ سانتی متر طول دارد. در کنار پلکان جان پناه کنگره داری ساخته شده است و هر چند پله از یک قطعه سنگ بزرگ تراشیده شده است.
2- دروازه ملل
پس از بالا رفتن از پلکان، دروازه ملل نخستین بنایی است که توجه را به خود جلب می‌کند. این بنا شامل تالار مربع وسیعی است که بر چهارستون استوار شده و دارای سه درگاه به طرف غرب، شرق و جنوب است. دو طرف درگاه غربی مزین به نقش دو گاو عظیم‌الجثه و دو طرف درگاه غربی مزین به مجسمه دو گاو بالدار با سر انسان است. بر روی جرزهای این دروازه چهار کتیبه سه زبانه توسط خشایارشا نقر شده است که در آن خشایارشا به نیایش اهورامزدا و شرح اقدامات خود می‌پردازد.
3- کاخ آپادانا
ساخت آپادانا به فرمان داریوش آغاز و توسط خشایارشا به پایان رسید. این کاخ مشتمل بر یک تالار مرکزی با ٣٦ ستون و سه ایوان هر کدام با ١٢ ستون در شمال، شرق و غرب و تعدادی اتاق در چهارگوشه و ضلع جنوبی است، ارتفاع ستون‌های این تالار و ایوان‌های آن با سر ستون بیش از ١٠ متر است. در جبهه شمالی و شرقی تالار آپادانا دو پلکان ساخته شده که هر پلکان با چهار ردیف پله به ایوان دسترسی پیدا می‌کند. بدنه این پلکان‌ها مزین به نقوش بزرگان هخامنشی، سربازان جاویدان و نمایندگان ملل تابع (هدیه آوران) است.
4-کاخ سه دروازه (کاخ مرکزی یا تالار شورا)
کاخ سه دروازه از نظر موقعیت در مرکز کاخ‌های تخت‌جمشید واقع شده است. این کاخ دارای یک پلکان دوطرفه در جبهه شمالی است که روی آن نقش بزرگان مادی و هخامنشی به صورت مجزا از هم در حال بالا رفتن از پله‌ها حجاری شده است. این کاخ دارای دو ایوان با دو ستون و یک تالار با چهار ستون است که روی درگاه‌های آن نقش پادشاه هخامنشی حجاری شده و تعدادی اتاق نیز در طرفین تالار ساخته شده است. سر ستون‌های این تالار تنها سر ستون‌هایی هستند که به شکل سر انسان حجاری شده‌اند.
5- کاخ صد ستون (تالار تخت)
تالار تخت را می‌توان دومین بنای با اهمیت مجموعه تخت جمشید بعد از تالار آپادانا دانست که شامل یک تالار مرکزی با ١٠٠ ستون سنگی، یک ایوان ١٦ ستونه، ٤ درگاه اصلی و ٤ درگاه فرعی و دالان‌های دراز در سه طرف کاخ است. روی دو طرف درگاه‌های شمالی و جنوبی نقش پادشاه نشسته بر تخت بردست نمایندگان ملل تابعه حجاری گشته و روی بدنه درگاه‌های شرقی و غربی نقش پادشاه در حال نبرد با حیوانات افسانه‌ای دیده می‌شود. تالار مرکزی این کاخ گسترده‌ترین تالار تخت‌جمشید است و از نظر اهمیت بعد از تالار آپادانا دومین کاخ مجموعه است. در انتهای حیاط این کاخ دروازه‌ی ناتمام مشابه دروازه ملل وجود دارد که وضعیت آن می‌تواند روند ساخت بناهای مجموعه را نشان دهد.
6- کاخ تچر (تالار آیینه)
این کاخ، کاخ اختصاصی داریوش شاه است که شامل یک تالار مرکزی با ١٢ ستون و یک ایوان ٨ ستونی، دو تالار چهارستونی در پشت تالار مرکزی و تعدادی اتاق کوچک‌تر در طرفین است. بدنه درگاه‌ها دارای نقوش برجسته با محوریت پادشاه است (دلیل نام‌گذاری این تالار به آیینه، صیقل بودن سنگ‌هاست به گونه‌ای که تصاویر را منعکس می کند.
7- کاخ هدیش
کاخ هدیش کاخ اختصاصی خشایارشا است که ابعاد آن از کاخ داریوش بزرگ‌تر است. این کاخ شامل یک تالار مرکزی با ٣٦ ستون، یک ایوان ١٢ ستونه دو تالار چهارستونی و تعدادی اتاق در طرفین است. روی درگاه‌های این کاخ نیز نقش پادشاه حجاری شده است. از ویژگی‌های این کاخ وجود نقش برجسته درون طاقچه‌ها است که با سایر بناها تفاوت دارد.
8- مجموعه حرمسرا
این مجموعه که در ارتباط با کاخ هدیش بوده توسط خشایارشا ساخته شده و شامل مجموعه ای از اتاق‌ها و تالارها با ابعاد متفاوت است که به وسیله راهروهایی از هم جدا می‌شوند. تالار اصلی و بخشی از مجموعه توسط هر تسفلد بازسازی شده و هم‌اکنون بخش اداری و موزه تخت‌جمشید در آن قرار دارد.

 

9- خزانه
یکی دیگر از مهم‌ترین بخش‌های مجموعه تخت‌جمشید خزانه است که ساختاری متفاوت با سایر بناهای مجموعه دارد. خزانه شامل دو تالار ١٠٠ ستونی، یک تالار ٣٠ ستونی، یک تالار بیست ستونی و تعدادی تالار و اتاق‌های کوچک‌تر است که پیرامون تمام آنها را یک حصار مستحکم در برگرفته؛ تنها یک راه دسترسی برای رسیدن به داخل در حصار ایجاد شده که این موضوع نشان‌گر ارزش و ضرورت حفظ اموال داخل تالارها و اتاق‌ها بوده است.
10- آرامگاه‌ها
در دامنه کوه رحمت دو آرامگاه در دل کوه حجاری شده که نمای آن مشابه هم است و پادشاه را کمان در دست، ایستاده بر سکوی سه پله‌ای نشان می‌دهد که در مقابل او آتشدان و قرص خورشید در حالی که نقش فروهر در قسمت بالای تصویر حجاری شده دیده می‌شود. این صحنه روی تختی نشان داده شده که بر دست نمایندگان ملل تابع امپراطوری حمل می‌شود. پایین این نقش نمای کاخ‌های هخامنشی با ٤ ستون دیده می‌شود که در وسط آن درب آرامگاه قرار دارد این دو آرامگا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هخامنشیان

دانلود مقاله پیامبر اکرم

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله پیامبر اکرم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار:
بی گمان انقلاب اسلامی ایران، بزرگ ترین و عمیق ترین انقلاب ارزشی، فکری و دینی در عصر حاضر است.بنیانگذار این نظام مقدس، حضرت امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ) ، با رهبری های پیامبر گونه اش، اسلام را از انزوای سیاسی بیرون آورده، مسلمانان را بر قله عظمت و عزت نشاند و ابهت قدرت های استکباری را درهم شکست. از این رو ایران انقلابی به عنوان پایگاه اسلام ناب محمدی ( صلی الله علیه و آله ) در جهان شناخته شده و صدای دلنشین حق طلبی و آزادگی آن در دورترین نقاط جهان طنین افکنده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منظور ایفای رسالت عظیم خود، یعنی پاسداری از ارزش ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی و ارتقاء و تعمیق این ارزش ها در میان اقشار جامعه انقلابی، به ویژه نسل جوان، برخود لازم می داند که به (( سربازان وظیفه )) ای که بهترین و حساس ترین دوران زندگی خود را به عنوان خدمت سربازی در این نهاد سپری می کنند، با دید سفیران فکری، سیاسی و اخلاقی انقلاب برای نسل آینده جامعه بنگرد و با انتقال ارزش ها و مفاهیم دینی در قالب آموزش های عقیدتی و سیاسی، به این میهمانان امروز و مسؤولان فردا، به بخشی از رسالت الهی خود عمل نماید.

 

 

 


مقدمه :
از منظر قرآن یکی از منابع شناخت و تفکر انسان هاست و تحولات بشری، براساس سلسله ای از سنت ها و ضوابط صورت می پذیرد. عزت ها و ذلت ها، پیروزی ها و شکست ها، غم ها و شادی ها، همه براساس سنت ها و حکمت هایی دقیق و منظم است؛ و با پی بردن به آن سنن و قوانین می توان تاریخ را تحت فرمان خود درآورد و به سود خود و جامعه از آن بهره جست.
قرآن کریم برای یافتن این سنت ها، انسان را به تفکر فراخوانده و منابع تفکر را نیز ارائه داده است. از این رو در آیات بسیاری، مردم را به تدبر در زندگی همنوعان خود در دوران های گذشته دعوت کرده و نکته های سودمند و ظریفی را مطرح ساخته و آنگاه افرادی را که صلاحیت دارند تا اسوه و الگوی چنین ملتی باشند، معرفی نموده است.
اسوه ها، انسان های بزرگ و برگزیده ای هستند که نه تنها خطا بلکه فکر خطا نیز در خیالشان راه ندارد. پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) ، انسان های برگزیده خداوند هستند که خود هدایت یافته اند و برای هدایت انسان ها از جانب خالق هستی، برنامه آورده اند. اما اولین گام در بهره گیری از هدایت آنان، آن است که اسوه ها را شناخته، از روش و فکر آنها آگاه شده، آنگاه مشی آنها را سرلوحه گفتار و کردار خویش سازیم. راز موفقیت آن است که از سنخ آنها شویم، آنگونه که در معجزه آخرین رسول الهی می خوانیم:
(( لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ الله اُسوَه حَسَنَهُ لَّمَن کانَ یَرجوُا الله وَالیَومَ الاخِرَ وَ ذَکَرَالله کَثیراً ))
همانا در وجود رسول خدا (ع) الگوی نیکویی است برای کسی که امید به خدا و روز رستاخیز دارد و خدا را بسیار یاد می کند.
متنی را که پیش رو دارید، مروری بر زندگی پربار خاتم النبیا و پاره تنش حضرت زهرا و اولاد گرامی اش ائمه هدی (ع) می باشد که شمه ای از تلاش ها و مبارزات و استقامت های آن بزرگواران را در راه استقرار مکتب حیات بخش اسلام تبیین می کند. امید که آشنایی سربازان ارجمند با زندگی این انوار الهی، منشأ تحولی بیشتر و عمیق تر در رفتار آنان به عنوان شیعه چنین رهبرانی گردد.
الف ) تعریف
نظام آموزش های عقیدتی- سیاسی سربازان، به مجموعه مباحث اعتقادی، اخلاقی، فقهی، سیاسی و تاریخی گفته می شود که در مدت دو سال سربازی و در سه سطح و مقطع آموزشی ( دوره رزم مقدماتی، دوره ضمن خدمت و دوره تخصصی ) به منظور آشنایی و تقویت دانش و بینش عقیدتی سیاسی سربازان و ایجاد انگیزه های فکری و معنوی در آنان برای انجام وظیفه و مأموریت محوله به اجرا گذاشته می شود.

 

ب) اهداف کلی نظام آموزش
1- ایجاد حفظ و ارتقاء سطح دانش و بینش عقیدتی سیاسی در بین سربازان،
2- مقید نمودن هر چه بیشتر سربازان به احکام عملی اسلام؛
3- تقویت تعهد عملی سربازان به نظام مقدس جمهوری اسلامی؛
4- تقویت یا ایجاد انگیزه های معنوی در سربازان برای خدمت و انجام وظیفه.
ج) سطوح و دوره های آموزشی
پرسنل وظیفه در بدو ورود به خدمت براساس تحصیلات، به سطوح زیر تقسیم می شوند و در کلاس های مربوط به همان سطح شرکت می کنند :
 زیر سطح( افراد بی سواد ) : سربازانی که توانایی خواندن و نوشتن را نداشته باشند ( با کد شناسایی "0" ).
 سطح یک : سربازانی که دارای مدرک تحصیلی زیر دیپلم می باشند.( با کد "1" ).
 سطح دو : سربازانی که دارای مدرک تحصیلی دیپلم و فوق دیپلم می باشند ( با کد "2" ).
 سطح سه : سربازانی که دارای مدرک تحصیلی لیسانس و بالاتر می باشند. ( با کد "3" ).
هر یک ا زسه سطح اخیر دارای سه دوره رزم مقدماتی، ضمن خدمت و تخصصی می باشد. ( به استثناء سطح یک که دوره تخصصی ندارند. ) دوره های آموزشی نیروهای وظیفه زیرسطح ( افراد بی سواد ) نیز شامل دوره مقدماتی، سوادآموزی، دوره رزم مقدماتی و دوره تکمیلی سوادآموزی است.

 

د ) موضوعات نظام آموزش
1- اصول عقاید
2- اخلاق و تربیت های اسلامی 3- احکام اسلامی 4- علوم و معارف قرآن کریم
5- تاریخ اسلام 6 - دانش سیاسی 7- نظام دفاعی
خاستگاه اسلام
دین مبین اسلام در سرزمینی پهناور، کم آب و علف و دارای منابع اقتصادی اندک یعنی جزیره العرب ظهور کرد. وسعت صحراها و کمی منابع اقتصادی این شبه جزیره، طمع زورمداران آن روز را از سلطه بر این سرزمین بریده بود و همین امر موجب شد تا پیامبر اکرم(ص) از این خلأ قدرت استفاده کند و بدون وجود رقیب خارجی، رسالت خود را در این نقطه از جهان به انجام رساند.
قرآن کریم از دوره تاریخی پیش از اسلام این سرزمین، با نام (( دوره جاهلیت )) یاد می کند و این نامگذاری به منظور بیان تفاوت های اساسی و عمیق آن عصر با عصر پس از ظهور اسلام است.
مورخان نیز به دوره زمانی دویست سال قبل از بعثت تا آغاز بعثت یا تا هجرت پیامبر به مدینه، دوره جاهلیت می گویند.
شناخت خاستگاه اسلام در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی، خود بیانگر عظمت تحولی است که دین اسلام پس از ظهور در آن سرزمین به وجود آورد و این هدفی است که ما در تدوین این درس در پی رسیدن به آن هستیم.

 

 

 

ویژگی های خاستگاه اسلام
مهم ترین ویژگی های جزیره العرب عبارت است از :
1-پراکندگی جمعیت
شبه جزیره العرب به ویژه حجاز در آغاز بعثت، جمعیتی اندک و پراکنده داشت. تنها چند نقطه مثل مکه، مدینه و اطراف آن، خیبر و طائف بود که مردم به صورت متمرکز زندگی می کردند.
کمی و پراکندگی جمعیت هم به گسترش اسلام سرعت می بخشید و هم کار مخالفان را دشوار می ساخت زیرا ایجاد وحدت سیاسی- نظامی میان کسانی که به طور پراکنده زندگی می کردند کار آسانی نبود. تنها در یک مورد آنها توانستند در جنگ خندق، ده هزار نفر را علیه مسلمانان بسیج کنند، که این کار هم در همان روزهای اول جنگ به تفرقه بین آنان انجامید.

 

2- فقدان دولت مرکزی
سرزمین حجاز هنگام ظهور اسلام، فاقد یک دولت مرکزی بود و مردم آن به صورت قبیله ای و پراکنده از هم زندگی می کردند. هیچ عامل مشترکی وجود نداشت که بتواند این قبایل پراکنده را متحد کند. نزاع قبائل دائمی بود و روحیه انفرادی زیستن به آنان اجازه نمی داده زیربار حکومتی واحد بروند. اگر گاهی هم با یکدیگر متحد می شدند، مقطعی و گذرا بوده است.
قبایلی که در حاشیه شبه جزیره زندگی می کردند، هر چند زیر حمایت قدرت های ایران و روم بودند و برخی با آنها پیمان های نظامی داشتند، ولی خود شبه جزیره دولت واحدی نداشت تا با کشورهای همجوار پیمان داشته باشد.
به این ترتیب، وقتی اسلام ظهور کرد، دولتی قوی و قدرتمند در مقابلش وجود نداشت. دین جدید نیز برای همه اعراب به صورت دشمنی مشترک تلقی نشد که علیه آن متحد شوند، چرا که در دوره حضور پیامبر(ص) در مکه تصور نمی کردند. اسلام به آن چنان قدرتی برسد که تهدیدی برای آنان به شمار آید.
3- دین
آمیختگی نژادی و تفاوت شیوه های زندگی در شبه جزیره و نیز همجواری با صاحبان اندیشه ها و مکاتب گوناگون، باعث پیدایش عقاید مختلف در آن سرزمین شده بود. علاوه بر شرک و بت پرستی که آیین اکثر مردم جاهلیت بود، دین هایی مثل حنفیت، یهود، مسیحیت، زرتشتی و ستاره پرستی در آنجا رواج داشت.
دین حنیف : آیین یکتاپرستی موسوم به حنیف، همزمان با بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم پدید آمد. این دین در شمال عربستان رایج بود و علیرغم پیدایش بت پرستی در آن سرزمین، معتقدان به این دین کم و بیش یافت می شدند و حتی بعضی از آنها بعثت پیامبر اکرم (ص) را نیز بشارت دادند.
بت پرستی :

 

بت پرستی دین اکثر اهالی جزیره العرب بود. کعبه به بتخانه ای تبدیل شده بود که اعراب 360 بت را در آن جای داده بودند.
محو بت پرستی و استقرار توحید در جزیره العرب از معجزات اسلام است. زیرا مردمی که بت را انیس و مونس خود در همه جای زندگی می دانستند، در سایه تعالیم اسلام آنان را به دور افکنده، به منادیان توحید ناب بدل شدند.

 

2-تمدن بشری
شبه جزیره عربستان را باید از تمدن به دو بخش جنوب ( یمن ) و شمال و مرکز ( حجاز ) تقسیم کرد. یمن از حاصلخیزترین و پردرآمدترین نقاط این شبه جزیره به شمار می رفت و زیادی نعمت سبب شده بود تا عرب ها آنجا را سرزمین مبارک بنامند. مردم آنجا اغلب تجارت پیشه و کشاورز بودند و با ایران، هند و مصر روابط تجاری داشتند.
حجاز این مهد اسلام، به جهت خشکی و خشونت صحرا و کمی باران از دو راه اداره می شد : صحرا نشینی و پرورش دام به ویژه شتر، و تجارت در راه بازرگانی هندوستان به مصر و سوریه.

 


4- فرهنگ و عادت
خانواده : اساس خانواده بر مرد سالاری بود. زن برای مرد حکم کالا را داشت و جزو دارایی پدر یا شوهر یا پسر به شمار می رفت. زن همیشه خدمتگزار مرد بود و به ندرت به مقام مشاوره با مرد دست می یافت.
وظیفه زن، به دنیا آوردن فرزندان زیاد به ویژه پسران جنگجو بود. هر مردی چند همسر داشت و هر وقت می خواست آنان را از خانه بیرون می کرد. رضایت زن در ازدواج شرط نبود و مصلحت اندیشی پدر یا رئیس قبیله بود که سرنوشت او را تعیین می کرد.
قبیله : واحد اولیه تشکیل دهنده قبیله، خانواده بود که چادرنشین بود. ریاست قبیله موروثی بود ولی شیخ یا رئیس قبیله باید دارای فضایل فردی مثل شجاعت، سخاوت و خردمندی نیز باشد تا اعضای قبیله را ارشاد کند و به فرمانبرداری خود وادارد. افراد هر قبیله، شیخ را برتر از دیگران و قبیله خود را بهتر از دیگر قبایل می شمردند.
عرب جاهلی خارج از قبیله اش شخصیتی نداشت و تنها در پرتو قبیله در جامعه موجودیت پیدا می کرد، چون تمام قبایل دیگر بیگانه به شمار می رفتند. عصبیت قبیله اقتضا می کرد که افراد هر قبیله از قبیله خود دفاع کنند، به حق باشد یا ناحق.
تفاخر : فخر و مباهات بر یکدیگر از صفات بارز عرب جاهلی بود. به شعر تا زمانی بها می دادند که شاعران با یک شعر اغراق آمیز قبیله و نیاکان آنان را بستایند و رقبا را هجو کنند. غیر عرب را عجم ( گنگ ) می خواندند و مقصودشان این بود که آنها نمی توانند مثل عرب ها رسا و فصیح سخن بگویند.
اموری که عرب جاهلی بدان ها بر رقیب خود تفاخر می کرد فراوان بود: برتری نسب، فزونی اولاد پسر، نفرات قبیله و زیادی جنگجویان و شمشیر زنان و ... مفاخراتی که جنگ ها و کشتارهای زیادی را در پی داشته و تاریخ همه آنها را در سینه خود محفوظ داشته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تاریخ بعثت
بزرگان شیعه معتقدند رسول اکرم(ص) در 27 ماه رجب چهل سال پس از واقعه عام الفیل به پیامبری مبعوث شد . ولی علمای سنی بر این نظرند که این رویداد فرخنده، در ماه مبارک رمضان رخ داده است.

 

غار حراء، میعادگاه پیامبر (ص)
در فاصله شش کیلومتری مسجدالحرام در راه مِنی، کوهی جدا از کوه های دیگر با قامت بلند، سربرافراشته است که (( جبل النور )) نام دارد. در دامنه این کوه یک راه باریک کوهستانی است که پس از یک ساعت راهپیمایی به غار (( حرا )) منتهی می شود.
این غار میعادگاه وحی، تجلی گاه بعثت و محل نزول اولین آیات قرآن است. غار، بسیار ساده و کوچک است به نحوی که داخل آن تنها یک متر و نیم فضا دارد.
قبل از پیامبر(ص) اجداد او از جمله عبدالمطلب که همگی موحد و خداپرست بودند، هر سال مدتی را به حالت انزوا در نقطه خلوتی می گذراندند.
امین قریش، چهل سال از زندگی خود را با همه سختی ها و محرومیت هایی که همراه داشت، در نهایت صداقت، نجابت و درست کرداری و پاکدامنی گذراند. آن حضرت در این مدت جز خدای یکتا را نپرستید و عبادت و انس با حق را بر همه چیز مقدم می داشت.
محمد (ص) در سال های نزدیک به نبوت از مردم کناره می گرفت و سالی یک ماه را در این غار گوشه عزلت می گزید و عبادت خدا می کرد. تنها کسی که در این تماشاگه راز با او بود، امیرمؤمنان علی (ع) است که می فرماید :
(( رسول خدا هر سال مدتی را در حراء اقامت می کرد. من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید.))
محمد (ص) در چشم انداز غار حرا، کوه ها، دره ها، دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید و با مشاهده آثار رحمت الهی با عشق و صفای دل به عبادت خالق مشغول می شد.

 

آغاز بعثت
محمد(ص) با سپری شدن ماه عبادت به مکه می آمد و پیش از آنکه به خانه برود، هفت بار کعبه را طواف می کرد. در یکی از همین سال های گوشه گیری وی در حرا بود که به پیغمبری مبعوث شد.
در آن روز جبرئیل امین بر پیامبر (ص) نازل شد و نخستین آیات الهی را بر او چنین خواند :
(( بِسمِ الله الرحمن الرَحیم. اِقرإ بِاسمَ رَبِکَ الَذی خَلَق، خَلَقَ الانسان مَن عَلَق، اقرا و َربِکَ الاکرَم، اَلذی عَلَم بالقَلَم عَلَم الانسان ما لَم یَعلَم ))
بخوان به نام پروردگارت که (( جهان را )) آفرید، همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد، بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد.
رسول اکرم (ص) پس از شنیدن این آیات کریمه و عهده داری منصب نبوت در حالی که از مشاهده عظمت و شکوه مقام کبریایی و برخورداری از نعمت بزرگ رسالت شادمان بود از غار پایین آمد و رهسپار خانه خدیجه شد.
در مسیر راه، کوه ها و صخره ها به امر پروردگار به سخن درآمده، هر کدام در برابر پیامبر (ص) ادای احترام نموده، او را با عنوان (( السلام علیک یا نبّی الله )) خطاب می کردند.

 

اولین گروندگان
قرآن کریم به کسانی که در پذیرفتن و نشر اسلام از دیگران پیشگام تر بوده اند ،کلمه (( السابقون )) را اطلاق کرده است. این سبقت در دوره آغاز اسلام ملاک برتری بود و پیشگام ترین افراد، برترین فضیلت ها را داشتند.
هر چند اولین زنی که مسلمان شد خدیجه بود ولی در روایات زیادی، رسول خدا (ص) امیرمؤمنان (ع) را اولین گرونده اسلام معرفی می نماید، چنانچه می فرماید :
این علی (ع) نخستین کسی است که به من ایمان آورده و تصدیقم کرد و با من نماز گزارد.
امیر مؤمنان نیز درباره اسلام آوردنش می فرماید :
در آن زمان، اسلام در خانه ای نیامده بود مگر خانه رسول خدا(ص) و خدیجه و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.
پس از علی (ع) و خدیجه اولین فردی که به اسلام گروید، (( زید بن حارثه )) خدمتکار پیامبر بود. از (( عمرو بن عنبسه سلمی )) روایت شده است که می گفت : در آغاز داستان بعثت، نزد پیامبر شرفیاب شدم و از حضرت خواستم تا امر خویش را برایم توصیف کند و در آخر پرسیدم که آیا کسی هم در این امر از تو پیروی کرده است؟ فرمود: آری، زنی و کودکی و غلامی و مقصودش خدیجه، علی (ع) و زید بن حارثه بود.

 

آغاز دعوت
رسول اکرم (ص) پس از ورود به خانه، در بستر آرمید و در اندیشه آینده اسلام و چگونگی دعوت آن بود که این سوره نازل شد :
(( یا ایها المدثر قم فانذر و ربک فکبر ))
ای جامه خواب به خود پیچیده! برخیز و انذار کن ( و عالمیان را بیم ده ) و پروردگارت را بزرگ بشمار! بدین ترتیب دعوت پیامبر آغاز شد. این دعوت شامل سه مرحله بود : دعوت سری به مدت سه تا پنج سال، دعوت خویشاوندان و دعوت عمومی.
رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان آخرین پیامبر الهی، آیین جامع و کامل اسلام را از طرف خدا به بشریت عرضه کرد و مأموریت یافت که در سایه تعلیمات نجات بخش خویش انسان ها را از ظلم و فساد و عقاید باطل و خرافات رهانده و به هدایت برساند.
نخستین رسالت الهی پیامبر (ص) ابلاغ پیام وحی بود. رسول گرامی اسلام در اجرای این فرمان الهی تمام سعی و کوشش خود را به کار گرفت و به رغم مشکلات فراوان موفق شد طی 23 سال دوران رسالت، وظیفه مهم و الهی خویش را به انجام برساند.
نبّی مکرم اسلام ابتدا به سراغ کسانی رفت که از آمادگی روحی و فکری بیشتری جهت جذب و هدایت برخوردار بودند و جوهره وجودی شان آلودگی کمتری داشت. رسول اکرم (ص) طی سه سال دعوت سری خود موفق شد عده ای از اینگونه افراد را شناسایی کرده، به آیین اسلام جذب کند.
از ناحیه پیامبر (ص) در طول دعوت سری اقدامی علیه بت پرستی صورت نگرفت، شیوه دعوت به طور کامل مخفی و به دور از چشم کفار قریش بود. در نتیجه این تلاش ها هسته مرکزی (( حزب الله )) تشکیل شد و زمینه گسترش بیشتر دعوت فراهم گشت.
شیوه دعوت رسول خدا (ص) در آغاز بعثت، بیانگر این حقیقت است که اصلاح باید از جای کوچک و محیط محدود شروع شود. خردمندان و رهبران بزرگ اجتماع هر چند دارای اهداف بلند و آرمـان های متـعالی هستند، ولی کار را از جای کوچک آغاز می کنند و به تـدریج در گـسترش آن می کوشند.

 

 

 


نزول تدریجی وحی
اراده الهی بر این تعلق گرفت که آیات قرآنی به تدریج و طبق پرسش ها و نیازهای مردم و جامعه فرو فرستاده شود. از این جهت مجموع آیات قرآن در ظرف 23 سال بر رسول اکرم (ع) نازل گردید.
خداوند در قرآن با اشاره به این موضوع می فرماید :
(( ما قرآن را تدریجاً فرو فرستادیم تا آن را آرام و با تأنی بر مردم بخوانی. این قرآن، کتابی از تنزیلات بزرگ ماست. ))
در آیه دیگری می فرماید :
(( کفار می گویند چرا قرآن یکجا نازل نگردید؛ برای اینکه قلب تو را با تلاش های پیاپی با مقام وحی استوار سازیم. ))

 

دوران تبلیغ و مقاومت
زندگی سراسر مبارزه و جهاد پیامبر بزرگوار اسلام، پس از بعثت، شامل دو دوره پیش از هجرت و بعد از هجرت می شود. مشرکان مکه در فاصله زمانی بعثت تا هجرت پیامبر (ص)، سخت ترین شرایط را برای رسول خدا (ص) و یارانش فراهم آوردند. اما پیامبر (ص) در راستای رسالت خویش در همین سختی ها و فشارها دین الهی را تبلیغ کرده و در مقابل فشارهای مشرکان مقاومت می نمود. دوره قبل از هجرت به مدینه را می توان دوران تبلیغ و مقاومت نامید.
رسول اکرم (ص) در این دوره شیوه های تبلیغی خاصی را اتخاذ کرد و در مقابل، مشرکان نیز عکس العمل هایی نشان دادند که با بیان این کنش و واکنش به خصوصیات این عصر از تاریخ صدر اسلام پی می بریم :
الف- مراحل تبلیغ
1- دعوت سرّی
دعوت پیامبر، با شیوه تبلیغ سری آغاز شد که سه الی پنج سال طول کشید. پیامبر(ص) موفق شد با تماس های سری، افراد مستعد را به آیین خویش فراخواند. ایمان آورندگان در این مرحله که به تدریج به چهل نفر رسیدند در خانه یکی از مسلمانان به نام (( اَرقم )) در بالای کوه صفا جمع می شدند تا از رهنمودهای پیامبر(ص) بهره مند شوند. اینان ایمان خود را از مشرکان پنهان کرده اعمال عبادی خود را دور از چشم آنان انجام می دادند.

 

2- دعوت خویشاوندان
این مرحله از دعوت با نزول آیه شریفه (( وانذر عشیر تک الاقربین ))، آغاز شد. از این رو، پیامبر بزرگان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را به مهمانی دعوت کرد. جلسه نخست با سخنان توهین آمیز ابولهب، عموی پیامبر بدون نتیجه خاتمه یافت، اما در جلسه بعد، آن حضرت دوباره آنها را به اسلام دعوت کرد و تأکید کرد که اولین ایمان آورنده شما به من، وصی، برادر و جانشین من خواهد بود. که تنها علی (ع) برخاست و حمایت خود را از آن حضرت اعلام کرد.
3-دعوت همگانی
پیامبر(ص) پس از دعوت خویشاوندان و ارزیابی های لازم، با نزول آیه (( فاصدع بما تؤمر ))، مأموریت یافت رسالت خود را به عموم مردم ابلاغ کند. از این رو، بر بالای کوه صفا رفت و با اجتماع قبیله های قریش برای آنان سخن گفت و رسالت خود را آشکار کرد.

 

ب) شیوه های تبلیغ
1- پرهیز از خشونت و درگیری
روش پیامبر در برابر مشرکان و کسانی که درصدد دشمنی با اسلام و مسلمانان بودند مسالمت آمیز و بر مبنای رعایت اصول اخلاقی اسلام بود و علی رغم آن همه آزارهای دشمنان هرگز در صدد انتقامجویی و برخورد خشونت آمیز برنیامد. از این رو در سال هشتم هجری پس از فتح مکه و چیرگی بر قریش، آنان را در مورد عفو قرار داد. و در پاسخ بعضی از یاران خود که شعار می دادند : (( الیوم یَوم الملحمه ))؛ امروز روز انتقام است، دستور داد این شعار را بگویند : (( الیوم یَوم المرحمه ))؛ امروز روز رحمت و گذشت است.
مدارا و ملاطفت پیامبر(ص) در برخورد با مخالفان، موجب شد تا بعضی از کافران در رفتار خود نسبت به آن حضرت تجدید نظر کنند و جذب آیین مقدس اسلام شوند.

 


2- حفظ نیروهای مؤمن
رسول اکرم (ص) از یک طرف از برخورد قهرآمیز با کافران پرهیز داشت؛ از طرف دیگر در حفظ نیروهای مؤمن و عناصر حزب الله می کوشید؛ زیرا اگر چنین نمی کرد، با جو ارعاب و تهدیدی که قریش علیه او و یارانش ایجاد کرده بود، نه کسی جرأت می کرد ایمان بیاورد و نه مؤمنان ایمنی و آسایش داشتند.
طـرح انتقال یاران اندک خود به دره های خارج مکه برای انجام مراسم عبادی و انتقال آنان به خانه (( ارقم )) در دوران دعوت سرّی، انتقال مسلمانان به شعب ابوطالب، دستور هجرت به سرزمین حبشه و سرانجام فرمان هجرت به مدینه همگی در راستای حفظ نیروهای مؤمن و وفادار به اسلام صورت گرفت.

 

3- استفاده از فرصت ها
رسول خدا (ص) از هر فرصتی برای تبلیغ دین اسلام بهره می جست. علاوه بر حوادث مختلفی که به تناسب آن، حضرت با استفاده از آیات قرآن، دین خود را عرضه می کرد، یکی از فرصت های تبلیغی برای آن حضرت (ع) مراسم حج و اجتماع قبیله های حجاز در مکه جهت انجام مراسم عبادی و داد و ستد در بازارهای معروف مکه بود. پیامبر(ص) در این اجتماعات حاضر شده، به ایراد سخن می پرداخت، با سران قبایل عرب مذاکره کرده حقیقت دین خود را به آنها عرضه می داشت.

 

4- برخوردهای سازنده
رسول خدا (ع) با اعمال نیک و رفتار شایسته و نیز عمل به آنچه ک مردم را به آن دعوت می کرد، زیباترین روش تبلیغی را برگزیده بود. خداوند هم این اخلاق پیامبرش را ستوده و می فرماید :
(( و اِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ ))؛ تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری.
تاریخ زندگانی نبی خاتم (ع) نشان می دهد که گروه زیادی از مردم گمراه با مشاهده رفتار نیک او مسلمان شدند که از نمونه های بارز آن، مسلمان شدن شخصیت ممتاز عرب (( عدی بن حاتم طائی )) است.

 

هجرت به مدینه
مفهوم هجرت:
واژه هجرت در لغت به معنای بریدن و دور شدن از کسی یا چیزی با تن یا زبان یا قلب است، و در اصطلاح، خارج شدن از (( دارالفکر )) به سوی (( دارالایمان )) را هجرت گویند؛ مانند افرادی که از مکه به مدینه هجرت کردند، ا

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   29 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیامبر اکرم

دانلود مقاله تصویر زن ایرانی در مقالات چرند و پرند

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله تصویر زن ایرانی در مقالات چرند و پرند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


تصویر زن ایرانی در مقالات چرند و پرند
در عصرمشروطه، روزنامه جدید‌ترین و در عین حال گسترده‌ترین رسانه گروهی بود و مشروطه خواهان به جز آن، وسیله دیگری برای رساندن پیام خود به مردم در اختیار نداشتند و به همین دلیل این رسانه برای برقراری ارتباط با مردم به وجود آمد.
این که مقصود از طنز چیست و امروزه چطور از آن استفاده می‌شود باید گفت امروزه طنز در رسانه‌های گروهی آن بار معنایی خاص خود را که در گذشته در ادبیات داشته است، دیگر ندارد و در واقع به هر سخن مسخره یا به هر صحبت فکاهی یا هر نوع جوک، طنز گفته می‌شود در حالی که طنز معنا و کاربرد دیگری دارد و در این معانی نمی‌گنجد. تعریف دقیق طنز عبارت است از سخن ریشخندآمیز و نوع خاصی از هنر است که این سخن می‌کوشد به نقد جامعه موجود بپردازد و از طریق نقد به اصلاح جامعه اقدام کند. بنابراین طنز به هر معنا که زشت، پلید، نازیبا، ناراست و ناعادلانه می‌داند می‌تازد بدین ترتیب طنز به طور معمول غیر شخصی است و دیدگاه اجتماعی دارد و به کل جامعه می‌نگرد. زبان طنز بسیار گزنده است اما زبان زشت و ناسزا‌گویی نیست. در کتابی که آرتور پولارت به نام طنز نوشته و سعید سعید‌پور آن را به فارسی ترجمه کرده است، پولارت نظراتی را ابراز می‌کند. او می‌گوید بسیار آسان است که ما برای خنداندن مردم، قربانی طنز را با صفات مسخره‌ای بیاراییم و به عنوان مثال از صفتی مانند ابله استفاده کنیم تا مردم به خنده بیفتند. اما وظیفه طنز‌پرداز استفاده از این واژه‌ها نیست او باید خواننده یا مخاطب خود را به سمتی پیش ببرد که او واقعا درک کند که قربانی طنز ابله است. بنابراین در طنز ظرافت بسیار نهفته است و همان‌طور که بدان اشاره شد طنز پادزهر زشتی‌های اجتماعی است و می‌کوشد جامعه‌ای بهتر از جامعه کنونی برقرار کند. میان طنز با انواع دیگر سخن ریشخند‌آمیز تفاوت بسیار اساسی وجود دارد به طور مثال اگر هزل را با طنز مقایسه کنیم، هزل هم سخن ریشخند‌آمیز است، اما زمانی که این سخن گفته می‌شود و مخاطبان به خنده می‌افتند کار هزل دیگر به پایان می‌رسد یعنی کار هزل پس از ایجاد خنده شوخ و شاد به اتمام می‌رسد. در حالی که در طنز، خنده ابتدای کار است و پس از آن مخاطب به فکر فرو می‌رود. طنز اساسا به مسائل جدی توجه می‌کند به عبارتی محور بحث طنز، مسائل اجتماعی جدی است بنابراین مخاطب پس از شنیدن طنز به فکر فرو می‌رود و از طریق تفکر به حقایق تلخ دست می‌یابد.
نمونه‌هایی از این دست به قرار ذیل است:
1-در سال 1325 قمری یا 1286 شمسی روزنامه عدالت تبریز مقاله‌ای درباره آزادی زنان نوشت. این مقاله سر و صدای زیادی بر‌انگیخت تا سر‌انجام انجمن ایالتی آذربایجان به این مساله رسیدگی کرد و روزنامه عدالت را توقیف و نویسنده روزنامه - میرزا حسین‌خان - را از شهر بیرون کرد.
2-در دوره مجلس اول انواع و اقسام انجمن‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ایالتی و... در تهران وجود داشت. به نوشته برخی از مورخان در حدود 140 انجمن و به گفته برخی دیگر تا 200 انجمن در تهران وجود داشته است. در طی این های و هوی انجمن‌سازی، بانوان پایتخت نیز انجمنی را دائر کردند که درباره آن مخالفت‌های شدیدی صورت گرفت و کار به مجلس شورای ملی کشانده شد. برخی از نمایندگان تا جایی پیش رفتند که گفتند ایجاد انجمن به دست بانوان و گرد آمدن آنها در این انجمن و صحبت‌های آنان باعث فساد اجتماعی می‌شود و بدین ترتیب خواهان برچیده شدن این انجمن شدند.
3-به دنبال تنظیم متمم قانون اساسی شیخ فضل الله نوری و پیروان او نسبت به چند فصل این متمم اعتراض کردند اما به دلیل آن که اعتراض آنها به جایی نرسید از پایتخت خارج شدند به زاویه حضرت عبدالعظیم رفته و در آنجا به بست نشستند. آنها در آنجا روزنامه‌ای را منتشر کردند که اسمی روی آن نگذاشتند و آن را لایحه خواندند که مجموعه آن به نام لوایح شیخ فضل الله نوری به کوشش خانم دکتر رضوانی منتشر شده است. در یکی از این لوایح نویسنده چنین مطلبی را عنوان می‌کند، او می‌گوید: «اگر در ایران مشروطیت برقرار شود دختران مسلمان به مدرسه می‌روند و سواد می‌آموزند بنابراین او رفتن دختران را به مدرسه و سواد‌آموزی آنها را مانند یک بلیه اجتماعی یا آفت اجتماعی معرفی کرد که ناشی از برقراری نظام مشروطه بود.
در شماره 4 روزنامه مطلبی به نظم به نام «کنسرت دختران قوچان» وجود دارد. در این مقاله دهخدا به موضوع بسیار مشهودی که قبل از مشروطیت در ایران پیش آمده بود، اشاره می‌کند. بدین ترتیب که چون رعایای قوچانی نتوانسته بودند مالیات خود را به حاکم روزگارشان بپردازند. حاکم خراسان - آصف الدوله - با همکاری حاکم بجنورد که سالار مفخم بود تعدادی از این دختران را به ترکمن‌ها فروخت و ترکمانان این دختران را در آسیای میانه در بازارهای سرو به معرض فروش گذاشتند. این مساله یکی از انگیزه‌های حرکت مشروطه‌خواهی بود و خشم و عصبانیت مردم آزاده ایران را بر‌انگیخته بود. این داستان دست‌مایه‌ای شد برای نگارش کتاب پردازش حمایت دختران قوچان نوشته خانم افسانه نجم‌آبادی. دهخدا به این مطلب اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که این دختران در چه وضعیتی در شهرهای مختلف قفقاز به سر می‌برند و اسباب عیش و عشرت اربابان بیگانه خود را فراهم می‌سازند. همینطور در شماره 24 روزنامه باز مطلبی به نام «روسا و ملت» به نظم آمده که عنوان مقاله بیانگر آنست که مطالب کاملا سیاسی است.
بنابراین هم در قطعه شعر شماره 4 و هم در قطعه شعر شماره 24 به زنان و فرهنگ آنان یا وضعیت آنها اشاره‌ای نمی‌شود اما به نظر می‌رسد که در این قطعه‌ها هدف، نشان دادن وضع زنان نیست، بلکه دهخدا با استفاده از این استعاره‌ها قصد دارد نشان دهد که وضعیت سیاسی کشور چگونه بوده و حکومت گران تا چه حد بی‌مسئولیت بوده‌اند و چه بلاهایی را بر سر مردم خود و شهروندان کشورشان آورده‌اند. البته در شماره 11 دو مطلب و در شماره 26 سه مطلب درباره زنان وجود دارد.
باید گفت در بعضی از این مقاله‌ها، دهخدا مسائل زنان را به عنوان مقدمه کار قرار می‌دهد. یعنی مقدمه یا حکایتی را درباره زنان تعریف می‌کند و سپس به مسائل سیاسی و اجتماعی می‌پردازد. به عبارتی از جز به کل می‌رسد و به نظر می‌رسد که این کار را آگاهانه انجام می‌دهد و بدین ترتیب خود را از خطر سانسور، فشار و مخالفت گروه‌های متعصب برکنار می‌دارد.
در اغلب مقالاتی که دهخدا در آنها به مسائل خانوادگی اشاره می‌کند، باورها و اعتقادات را از زبان زن به خانواده بازگو می‌کند و این مساله بیانگر آن است که زن فرهنگ را در خانواده و جامعه رواج می‌دهد و به بیان علمی‌تر فرهنگ را باز تولید می‌کند.
ما اغلب این تصور را در ذهن خود داریم که خانواده سنتی در جامعه سنتی ایران بسیار استوار و نیرومند بوده و روابط اجتماعی در این نوع خانواده‌ها بر اساس عاطفه، مهر و محبت استوار بوده است. برخی معتقدند اگر ترکیب این خانواده از بین رفت به دلیل آن بود که تجدد وارد ایران شد یا به عبارتی مدرنیسم با سنت پیوند خورد. بعضی دیگر از این عقیده فراتر می‌روند و بر این باورند که اگر پایه خانواده سنتی سست شد به خاطر سیاستی بود که برخی از حکومت‌ها در پیش گرفتند یا حتی بدتر از آن معتقدند که توطئه استعمار بود که این بلا را بر سر جامعه ایرانی آورد. در حالی که با مطالعه و ملاک قرار دادن چرند و پرند دهخدا تمام این تصورات از بین می‌رود. یعنی در همه مطالب صور اسرافیل با مادرانی جاهل، بی‌سواد، بی‌مهر و بی‌عاطفه نسبت به کودک، همسر رو به رو می‌شویم که در خانواده آنها همواره دعوا، پرخاش و کتک کاری حاکم است

 


علی‌اکبر دهخدا ـ داستان‌نویس، شاعر، طنزپرداز، روزنامه‌نگار و مبارز سیاسی ـ که نامش در تاریخ یک‌صد ساله ایران جایگاه ویژه‌ای دارد، در سال ‌1258 هجری شمسی در محله‌ی‌ سنگلج به دنیا آمد. در سال ‌1271 مطالعه و آموزش صرف و نحو عربی و اصول و فقه اسلامی را آغاز کرد. یک سال بعد به تحصیل در مدرسه علوم اسلامی مشغول شد و در سال ‌1280 به عنوان دست‌یار محمدحسین فروغی به تدریس ادبیات فارسی در مدرسه علوم سیاسی پرداخت.
به گزارش ایسنا، دهخدا در سال ‌1282 برای مأموریت از طرف سفارت ایران، به وین، رم، بخارست و پاریس سفر کرد و دو سال بعد به ایران بازگشت. در سال ‌1285 در امور راه‌داری و راه شوسه در خراسان به کار مشغول شد و در عین حال به فعالیت‌های سیاسی علاقه‌مند بود.
مجله معروف «صوراسرافیل» را در سال ‌1286 منتشر کرد تا این‌که یک سال بعد و پس از انتشار ‌32 شماره، مجله بسته شد. بسیاری از انقلابیون و مشروطه‌خواهان، محاکمه، تبعید و یا اعدا م شدند.میرزا جهانگیرخان شیرازی در باغ شاه کشته شد و دهخدا به سوییس گریخت و آن‌جا هم چند شماره‌ای از مجله را منتشر کرد.
او شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را شبی، پس از به‌خواب دیدن جهانگیرخان سرود.

ای مرغ سحر، چو این شب تار، بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روح بخش اسحـــار رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گــــــــــــره ز زلف زر تار محبـــــــوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شـــــــــد پدیدار و اهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده، یاد آر
ای مونس یوسف، اندر این بند تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند محسود عـدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند آزاد تـــــــر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند در آرزوی وصــــــــــــــال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوبـــــــــاره خرم ای بلبل مستمنــــد مسکین
وز سنبل و سوری و سپــــرغم آفاق نگارخانـــــــــــــه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر
ای همره تیـــــــــه پور عمران بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهـــــــد نغز بزم عرفان بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیــوان هر صبح شمیم عنبـــــر و عود
زان کو به گناه قـــــــــوم نادان در حســــرت روی ارض موعود
بر بادیه جان سپرده، یادآر
چـــــون گشت زنو زمانه آباد ای کودک دوره طلایی
وز طاعت بندگان خــــود شاد بگرفت ز سر خدا، خدایی
نه رسم ارم، نه اســم شداد گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیـغ جلاد ماخوذ بجرم حق ستایی
تسنیم وصال خورده، یادآر
دهخدا هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی اول مخفیانه به ایران بازگشت و تا پایان جنگ نزد خوانین چهارمحال و بختیاری ماند. آن‌جا با استفاده از کتاب‌خانه خطی و سنگی یکی از خوانین، کار تألیف و گردآوری «امثال و حکم» و «لغت‌نامه» را شروع کرد.
در سال ‌1334 حاشیه‌ای بر دیوان ناصرخسرو نوشت و دو سال بعد هم حاشیه‌ای بر دیوان حافظ.
دهخدا در فاصله سال‌های ‌1308 تا ‌1311 چهار جلد «امثال و حکم» را ازسوی وزارت فرهنگ وقت به چاپ رسانید و اولین جلد لغت‌نامه‌اش نیز در سال ‌1318 منتشر شد. در سال ‌1320 از مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی بازنشسته شد.
در سال ‌1329 حاشیه‌ای بر کتاب معروف «لغت فرس» اسدی توسی نوشت و در سال ‌1332 وقتی رادیو لندن از او درخواست مصاحبه‌ای داشت، پاسخش این بود که: «من کاره‌ای نیستم، با جوان‌ها گفت‌وگو کنید».
این چهره درخشان فرهنگ و ادبیات ایران در جریان کودتای ‌28 مرداد و به‌خاطر دوستی با مصدق مورد بازجویی قرار می‌گیرد. بازجویی‌ها از او در دادستانی ارتش تا نیمه‌شب ادامه می‌یابد، تا این‌که او را در سرما و در خیابان رها می‌کنند. دهخدا بعد از این واقعه با ابتلا به سینه‌پهلوی شدید، سرانجام در هفتم اسفندماه سال ‌1334 زندگی را بدرود می‌گوید.
او در واپسین روزهای عمرش، نامه‌ای به رییس مجلس شورا می‌نویسد و حق‌التألیف لغت‌نامه‌اش را به ملت ایران می‌بخشد.
معروف است که دهخدا بر اثر نوعی سرخوردگی ناشی از فضای سیاسی و اجتماعی وقت، به لغت‌نامه‌نویسی (حدود ‌30 سال) در زیرزمین منزلش روی آرود و بدین ترتیب، ادبیات معاصر ایران از خلاقیت‌آفرینی یکی از داستان‌نویسان خوش‌قریحه‌اش محروم ماند.
ازجمله آثار ماندگار دهخدا تدوین لغت‌نامه بود؛ کاری که هم‌چنان منشأ تدوین و تالیف سرفصل بسیاری از فرهنگ‌نامه‌ها در دوره بعد از دهخدا شد.
در همین زمینه، حسن انوری - فرهنگ‌نویس - در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره‌ی ویژگی تلاش دهخدا در گردآوری و تدوین لغت‌نامه، دهخدا را نوآوری در این عرصه خواند و گفت: هر اندازه که فرهنگ به شواهد متکی باشد، یقینی‌تر و معتبرتر است و مراجعه‌کننده با اطمینان خاطر، به معنایی که شده است، می‌تواند توجه کند که اگر فرهنگ با شواهد هم‌راه نباشد، معنا پا در هواست. انوری یادآور شد: مرحوم دهخدا در مدت بیش از 50 سال متن‌های معتبر فارسی را بررسی و شواهد و لغت‌ها را استخراج کرده و در زمان حیاتش مقدار اندکی از آن تنظیم شد و سپس شاگردان و همکارانش به‌ویژه دکتر محمد معین و دکتر سیدجعفر شهیدی آن را ادامه دادند تا این‌که در سال 59 چاپش به اتمام رسید. فرهنگ لغت‌نامه دهخدا بعدها در 14 جلد تدوین شد و آن‌که الان در بازار است، نسخه‌ی 14 جلدی است. هرچند که سال‌ها از تدوین و انتشار لغت‌نامه می‌گذرد و از جهاتی این اثر کهنه شده است، اما شواهد لغت‌نامه کار بزرگی است؛ به این معنا که هم معنای جدید را می‌توان استنباط کرد و هم استنباط غیرلغوی می‌توان داشت؛ یعنی در بین یک لغت 30 تا 40 شاهد آمده است.
انوری با عنوان این‌که البته ظاهرا دهخدا شیوه‌ی خاصی در تنظیم لغت‌نامه نداشته است، متذکر شد: بنابراین می‌بینیم که درباره‌ی برخی شخصیت‌ها مطلب خیلی جامع و درباره‌ی برخی دیگر مطلب ناقص و یا کم است.
حسن انوری که خود طی سال‌های گذشته فرهنگ هشت جلدی «سخن» را سرپرستی و منتشر کرده است، درباره‌ی نیاز به بازبینی فرهنگ‌های لغت قدیمی‌تر و به‌روز شدن آن‌ها تاکید کرد: این کاملا صحیح است. زبان امری متحول است که هر روز لغت‌های جدیدی به آن وارد می‌شود و لغت‌هایی نیز به فراموشی سپرده می‌شود؛ پس لازم است که در لغت‌نامه‌ها هر چند سال یک بار تجدیدنظر شود. موسسه‌ی لغت‌نامه دهخدا باید این کار را می‌کرد و از این جهت باید از این موسسه گله‌مند شد که این اقدام را انجام نداده است و به‌جای این امر و تجدیدنظر در لغت‌نامه و افزودن واژه‌های جدید، به تدوین فرهنگ لغت‌نامه فارسی پرداخته است که با گذشت بیش از 27 سال از آغاز کار گردآوری‌اش، حرف «الف» هنوز تمام نشده است و هرچند که این کار بی‌فایده نیست، اما به احتمال زیاد ناقص است و به‌روز نخواهد بود....او در پایان گفت: شخصیت دهخدا در تاریخ عمومی ایران و تاریخ ادبیات فارسی کم‌نظیر است؛ در تحول نثر فارسی، طنزنویسی و تحول شعر، هر جا سخن از تاریخ یک‌صد سال اخیر باشد، حتما از دهخدا نیز نام برده می‌شود. بخش دیگر کار دهخدا آغاز طنزنویسی جدیدی در ادبیات فارسی بود که وی آن را با انتشار مقاله‌های «چرند و پرند» در روزنامه‌ی «صور اسرافیل» پی گرفت.
علامه دهخدا
آزادهی سخنور و داناست دهخدا فرزانه ای بزرگ و تواناست دهخدا
غواص بحر ژرف و کران ناپدید علم استاد شعر فاخر و گیراست دهخدا
در نثر عامیانه و در طنز دلنشین بنیان گذار شیوه شیواست دهخدا
آثار و کارنامه او می دهد صلا کازاده ای سخنور و داناست دهخدا

 

یکی از شخصیت های برجسته و سرشناس علمی و فرهنگی ایران که از مفاخر کشور ما به شمار میرود علی اکبر دهخدا معروف به ( علامه دهخدا ) می باشد که تالیف پر ارزش او ( فرهنگ دهخدا ) یکی از مهمترین آثار فرهنگی در زبان فارسی است که خوشبختانه تمام مجلدات آن به چاپ رسیده و مورد استفاده محققین و دانشمندان و فرهنگیان و دانش پژوهان قرار دارد.
علامه دهخدا تنها یک شخصیت فرهنگی نبود بلکه از شروع مشروطیت در فعالیتهای سیاسی شرکت داشت، چه از طریق نوشتن مقالاتی با امضای (دخو) یا با امضای صریح خود دوشادوش مشروطه خواهان قرار داشت و با محمد علیشاه آن چنان جنگید که نزدیک بود نظیر همکارش میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل اعدام گردد. ولی با تقی زاده در سفارت انگلیس پناهنده گردید و سپس به اروپا فرستاده شد که به تکمیل معلومات خود پرداخت و با انتشار روزنامه در خارج از کشور با روش استبدادی محمد علیشاه مبارزه کرد. پس از مراجعت به ایران در کنار تقی زاده قرار داشت و از کرمان به نمایندگی مجلس انتخاب گردید.
سالیان دراز گرد سیاست نگشت و به کار مطالعاتی و فرهنگی اشتغال داشت تا اینکه در دولت دکتر مصدق به یاری او شتافت. در جریان 25 مرداد وقتی شاه از کشور خارج گردید و دکتر مصدق می خواست رژیم سلطنتی ایران با تشکیل شورای سلطنت حفظ شود، علامه دهخدا را برای ریاست شورای سلطنتی دعوت نمود، ولی چون اوضاع تغییر کرد این کار صورت نگرفت.
علامه دهخدا بعد از 28 مرداد 32 مورد تعقیب قرار گرفت. او از جوانی عشق به کارهای سیاسی داشت. پدر دهخدا (خانباباخان) نام داشت که از مالکین قزوین بود و دهخدا در سال 1258 شمسی در قزوین تولد یافت. او از شاگردان غلامحسین بروجردی بود که علوم دینی و زبان عربی را نزد او فرا گرفت. هنگام افتتاح مدرسه علوم سیاسی در آنجا به تحصیل پرداخت و پدر فروغی معلم ادبیات او بود و در آنجا به زبان فرانسه آشنا شد و دو سال هم در اروپا به فراگرفتن زبان فرانسه اشتغال یافت.
پس از کناره گیری از سیاست به چهارمحال بختیاری رفت و شروع به تالیف لغت نامه فارسی نمود و تا آخر عمر به تدوین این گنجینه گرانبها اشتغال داشت. مدتی هم ریاست مدرسه حقوق و علوم سیاسی به او سپرده شده بود. تا کنون 204 جلد از لغت نامه دهخدا با 21400 صفحه چاپ شده که 22 جلد در زمان حیات خودش و 102 جلد در زمان دکتر محمد معین و 80 جلد توسط جعفر شهیدی به زیر چاپ رفت و در سالهای اخیر نیز تجدید چاپ شد. از نزدیکترین یاران و دوستان و همکاران او علامه محمد قزوینی بود که مدت 36 سال در اروپا بسر برده و به کار تحقیق و نویسندگی پرداخت. دهخدا همیشه می گفت (هرگز کسی را در امانت داری و حفظ حرمت ادباء و محققین و وسواس در کار تحقیق چون علامه قزوینی ندیدم). علامه قزوینی بیشتر کارهای تحقیقی خود را با تقی زاده در میان میگذاشت و مشاوره با او را ضروری می دانست. دوستان نزدیک این دو محقق عالیمقام ایرانی: دکتر قاسم غنی - ذکاءالملک فروغی - استاد پور داود - محمد علی جمال زاده - دکتر فروزانفر - حبیب یغمائی - استاد جلال همایی و اقبال آشتیانی بودند و کسانی نظیر احمد کسروی - سعید نفیسی - دکتر معین و مجتبی مینوی که خود از محققین و دانشمندان معاصر بودند به شاگردی این دو علامه افتخار می کردند.
وقتی دکتر مصدق از دادگاه لاهه بازگشت و با انتشار اوراق قرضه از مردم کمک خواست، علامه دهخدا برای او نوشت (مبلغ ده هزار تومان برای مصارف ملی بلاعوض تقدیم داشتم. این آخرین چیزیست که از مال دنیا دارم و از کوچکی آن شرمسارم). می توان گفت در میان اندیشمندان معاصر ایران علامه دهخدا جلوه فروزنده ای داشت و باید او را بزرگمرد فرهنگ نوین ایران خواند. او سرشار از عشق به فرهنگ وطن بود و نامی بلند در میان دانشمندان ایرانی داشت که آثار ابدی و جاویدان از خود به یادگار گذاشته است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   21 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تصویر زن ایرانی در مقالات چرند و پرند