اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره دهه فجر 12 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره دهه فجر 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

انقلاب ما انفجار نور بود.

امام خمینی (قدس سره)

 

در دوران معاصر، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حادثه مهم و حیرت انگیزی برای جهانیان بود. این حادثه ی بزرگ قرن، از یکسو معادلات سیاسی استکبار را در ادامه ی سیاست سلطه و تقسیم استعماری جهان بر هم زد و از سوی دیگر، یکی از استوارترین رژیم های وابسته را که از حمایت قدرت های بزرگ برخوردار بود، ریشه کن ساخت، و در کشوری چون ایران، با اهمیتی که از نظر استراتژیکی و اقتصادی برای قدرت های بزرگ جهان دارد، تحولی سیاسی – مردمی و عظیم به وجود آورد و این جریان سیاسی، یک بار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت جهان اسلام، حرکت عظیم بازیابی خویشتن خویش، گریز از سلطه، ایستادگی در برابر استعمار کهنه و نو، ایجاد قطب سیاسی جدید در جهان و فروریزی رژیم های وابسته و تحمیلی را در سرزمین های پر نعمت اسلامی، در برابر دیدگان مشتاق، بیش از یک میلیارد مسلمان گشود و موجی از وحشت و اضطراب در دل های جهان خواران پدید آورد.

معنای انقلابانقلاب در لغت، برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن، رجعت، تغییر، تحول و ... است و در اصطلاح رایج جهان، شورش عدّه ای برای واژگون کردن حکومت و ایجاد حکومتی نو به منظور تغییرات اساسی و بنیادین در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سیاسی و اجتماعی و جایگزینی سازمانی نوین و مطلوب در چهارچوب اهداف و آرمان های خاص می باشد.

در قرآن واژه ی انقلاب به کار نرفته ولی ده مورد مشتقات آن آمده است. در تمام این آیات، تناسب موضوع و منظور آیات، مفهوم لغوی آن، یعنی تغییر و دگرگونی و برگشتن مورد توجه بوده است، که گاهی انقلاب به سوی تعالی و کمال است (اعراف 119) و گاهی بازگشت به عقب و انحطاط (آل عمران 144) و گاهی نه این و نه آن.

مشروطیت در ایران (1324 ق) که دستاورد تلاش مجموعه ای از اقشار مختلف جامعه و غرب گرایان و روشنفکران برای اصلاح بنیادین در نظام دینی و اجتماعی ایران بود، سرانجام توانست با وضع قانون اساسی و متمم آن، تأسیس مجلس شورا و برخی نهادهای سیاسی و اجتماعی دیگر، گام هایی برای تحقق آرمان های خود بردارد. اما به دلایل فراوان، اهداف نظام مشروطه و مردم، برآورده نشد. استقرار دیکتاتوری رضاشاه (1299 تا 1320 ش) انحطاط عمیقی در ابعاد مختلف پدید آورد. او با نهادهای ملی و مذهبی در افتاد و شعائر دینی مورد دشمنی قرار گرفت. وی آداب مذهبی را خلاف تجدد می دانست حوزه های علمی دینی را تعطیل کرد، لباس روحانیت را خلاف رویه مملکت اعلام نمود و سرانجام در بازگشت از سفر به ترکیه اقدام به کشف حجاب کرد. مشروطیت نیز به طور کلی به فراموشی سپرده شد. در جریان جنگ جهانی دوم، در سال 1320 شمسی، دیکتاتوری بیست ساله فرو پاشید و آزادی های سیاسی و اجتماعی قابل توجهی پدید آمد.

 

در فضای پس از شهریور 20، به طور کلی سه جریان عمده ی فکری – سیاسی پدید آمدند که عبارت بودند از:مارکسیستی، ملی، اسلامی،حزب توده ی ایران مظهر جریان مارکسیستی بود که در برابر این جریان قدرتمند، انجمن های ملی و اسلامی تشکیل گردید. این دوران با کودتای 28 مرداد 1332، پایان گرفت. از سال 1332 تا 1342، اندیشه و سمت گیری افکار دینی به سوی یک تحول انقلابی و عمومی در جامعه و در میان روشنفکران و جوانان اوج بیشتری گرفت.

انقلاب سفیددر سال 1960، جان.اف. کندی، رییس جمهور امریکا به منظور جلوگیری از تعمیق اندیشه های انقلاب و مبارزات ضدِاستعماری و در نهایت حفظ منافع امریکا، برنامه های اصلاحی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چندی را به حکومت های وابسته توصیه کرد. محمدرضا شاه در سال 1339، در جهت اجرای سیاست «کندی» ، لایحه ی اصلاحات ارضی را به مجلس برد، اما لایحه متوقف شد و کاری از پیش نرفت.

 

به توصیه امریکا، دکتر علی امینی در اردیبهشت 1340، به نخست وزیری منصوب شد. وی دست به انجام اصلاحاتی، از جمله اصلاحات ارضی زد، حکومت ایران و مطبوعات خارجی و به خصوص امریکایی، نام این اقدامات را انقلاب نهادند که رفته رفته نام «انقلاب سفید» بر آن اطلاق شد. به خاطر رقابتی که بین شاه و امینی به وجود آمد، شاه امینی را عزل کرد و در تاریخ 27 تیر 1341، اسد الله علم به نخست وزیری منصوب شد. در تاریخ 16 مهر 1341، مطبوعات نوشتند که در دولت لایحه ای با سه نکته تازه به تصویب رسید(1)

1-    به زنان حق رأی داده شد.

2-    قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شد.

3-    به جای سوگند به قرآن «کتاب آسمانی» آورده شد.

پس از انتشار این خبر، نخستین موج مخالفت از سوی روحانیت و مراجع دینی پدید آمد و در میان بازاریان و دیگر اقشار جامعه، گسترش یافت و رژیم ناچار به عقب نشینی شد واسد الله عَلَم طی تلگرافی به علمای قم نوشت:

1-    نظریه دولت در مسأله « اسلامیت» همان نظریه علمای اسلام است.

2-    سوگند با قرآن مجید است.

3-    در مسأله مسکوت بودن عدم شرکت بانوان در انجمن های ایالتی و ولایتی ...

دولت نظرات آقایان را به مجلس تسلیم و منتظر تصمیم مجلسین خواهد بود.

امام خمینی (قدس سره) که در آن دوران یکی از مراجع بزرگ تقلید بودند آن را کافی ندانسته و خواستار ادامه ی مبارزه تا لغو رسمی تصویب نامه شدند. سرانجام، پس از پنجاه روز مبارزه، در 7 آذر 1341، در مطبوعات نوشته شد:

«در هیأت دولت تصویب شد که تصویب نامه مورخه 14/7/1341، قابل اجرا نخواهد بود.»

پس از پایان این ماجرا، تبلیغات دامنه داری علیه روحانیت، که هماورد غیر منتظره ای برای رژیم تلقی می شد، آشکارا و پنهان آغاز شد. در 19 دی 1341، شاه اصول پیشنهادی خود را که بعدها «لوایح شش گانه» نام گرفت و تا سال 1356، تا 19 اصل گسترش یافت، اعلام کرد و از مردم خواست که با شرکت در همه پرسی، به آن ها رأی دهند.

این لوایح عبارت بودند از:

1-    الغای رژیم ارباب و رعیتی.

2-    تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور.

3-    تصویب لایحه فروش کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.

4-    تصویب لایحه ی قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی.

5-    لایحه ی اصلاحی قانون انتخابات.

6-    لایحه ی ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.

مراجع تقلید قم و تهران طی اعلامیه ای رفراندم را خلاف شرع و قانون اعلام و شرکت در آن را تحریم کردند.

دانشگاه ها، بازاریان و اصناف با اجتماعات، تظاهرات، اعتصابات و بیانیه ها در تهران، قم و برخی شهرهای بزرگ به حمایت از روحانیون برخاستند.

در روز ششم بهمن 1341، همه پرسی انجام گرفت و اعلام شد که پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق و چهارصد هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به صندوق ریخته شده است. کندی و دیگر رهبران جهان به شاه تبریک گفتند، در حالی که موج مخالفت روحانیت ایران به خارج از کشور نیز سرایت کرد و علمای عراق در سطح گسترده ای به حمایت از علمای ایران برخاستند.

شروع نهضتنوروز سال 1342 شمسی بر اساس پیشنهاد امام خمینی (قدس سره) و تصویب مراجع قم، عزای عمومی اعلام شد. بعد از ظهر روز دوم فروردین به مناسبت سالروز شهادت امام صادق علیه السلام مجلس سوگواری در مدرسه ی فیضیه قم برگزار گردید. جمعیت انبوهی در آن شرکت کردند، مأموران رژیم، جلسه را به هم ریختند و شرکت کنندگان بخصوص طلاب و روحانیون را مجروح و مضروب ساختند و تنی چند نیز به شهادت رسیدند. پس از این حادثه اعلامیه هایی از علمای قم، تهران، نجف و دیگر شهرها صادر شد که رژیم شاه به دلیل بی حرمتی به دین و اصل دیانت و علما و طلاب محکوم است. رژیم شاه کارت تحصیلی طلاب را لغو و روحانیون جوان را دستگیر و به سربازخانه ها اعزام کرد.

با آغاز محرم سال 1342 شمسی اغلب سخنرانی ها و عزاداری ها به صورت سیاسی برگزار شد. عصر روز عاشورا امام (قدس سره) در مدرسه ی فیضیه ی قم، در حضور انبوه مردم، سخنرانی کرد و در آن از اعمال رژیم شاه و کشتار مردم و قانون شکنی و خطر اسراییل و خطری که اسلام  و کشور را تهدید می کند، یاد نمود و آشکارا شاه را مخاطب قرار داده و گفتند:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره دهه فجر 12 ص

دانلود مقاله کامل درباره تاریخ چه به ما می آموزد؟

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره تاریخ چه به ما می آموزد؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

تاریخ چه به ما می آموزد؟

چرا تاریخ علم مهم است؟ برای دانش پژوه تاریخ علم ساده ترین پاسخ به این پرسش ممکن است این باشد که آگاهی از تاریخ علم لذت بخش است. مگر نه اینکه بسیاری از افراد به تماشای فیلم های تاریخی می نشینند و داستان های تاریخی می خوانند، تاریخ علم نیز به عنوان بخشی از تاریخ بشر، لذت بخش و خواندنی است. اگر تاریخ علم را بخشی از تاریخ بشر بدانیم، آن گاه باید بپرسیم آیا خواندن تاریخ جدا از «خواندنی بودن» سود دیگری هم دارد یا نه. پاسخ این پرسش می تواند راهگشای ما در رسیدن به پاسخ پرسش نخست باشد.

ما در زمان اکنون زندگی می کنیم و به آینده می اندیشیم، پس چرا باید به کندوکاو در گذشته های دور بپردازیم؟ گفته می شود گذشته چراغ راه آینده است و ما با آگاهی از گذشته، اکنون خود را درمی یابیم و با شناخت اکنون خود می توانیم آینده بهتری پدید آوریم. از بررسی گذشته در می یابیم جامعه ما در گذشته برای رساندن ما به وضعیت کنونی چه روندی را پیموده و چه عواملی بر این روند اثر گذاشته و به آن جهت داده است. بنابراین تاریخ گنجینه یی از اطلاعات را در دسترس ما می گذارد تا با تحلیل آنها بتوانیم روند پیشرفت آینده را پی ریزی کنیم.

اکنون پرسش نخست خود را این گونه مطرح می کنیم که آیا تحلیل تاریخ علم به پیشرفت علم در آینده کمک می کند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش کافی است نگاهی گذرا به روند کلی پیشرفت علم در تاریخ چندهزار ساله آن بیندازیم. اکنون بیشتر پژوهشگران تاریخ علم به خوبی از این حقیقت آگاهند که مشرق زمین خاستگاه علم غربی است. با پذیرفتن این حقیقت باید پرسید چه عواملی باعث شد دانش از شرق به سوی غرب کوچ کند و در غرب همچنان به پیش رود اما در شرق به سïستی گراید؟ پاسخ به این پرسش می تواند چراغ راه مردم شرق در پی ریزی برنامه پیشرفت علمی خود باشد.

بی گمان تحلیل تاریخ علم هر کشور می تواند برنامه ریزی برای پیشرفت های آینده را کارسازتر کند. برای داشتن تحلیل درست از دلایل فراز و فرودهای پیشرفت علمی یک جامعه، نخست باید بر میزان اطلاعات خود درباره تاریخ علم آن جامعه بیفزاییم. هرچه پژوهش های بیشتر و عمیق تری از تاریخ علم داشته باشیم، به اطلاعات بیشتر و در نتیجه به تحلیل روشن تری دست می یابیم. اما این پژوهش ها نباید به نوشتن زندگینامه دانش پژوهان پیشین و شرح دستاوردهای علمی آنها محدود شود، بلکه بررسی زمینه اجتماعی که علم در بستر آن رشد و نمو کرده نیز باید در دستور کار باشد. از همین روست که «جرج سارتن» در آغاز هر فصل از کتاب مقدمه بر تاریخ علم نخست نگاهی به زمینه های دینی، فلسفی و فرهنگی هر یک از دوره های تاریخ علم می اندازد.

تاریخ علم علاوه بر ارزشی که برای برنامه ریزی کلان علمی دارد، می تواند برنامه های آموزشی ما را نیز پربار کند. کارشناسان آموزش علوم پیوسته از ارزش آموزش فرآیند علم (یعنی چگونگی تولید یک مفهوم علمی) به جای انتقال مفاهیم علمی از سوی آموزگاران به دانش آموزان سخن می گویند. به عبارت دیگر می گویند به جای دادن ماهی به دانش آموزان باید ماهیگیری را به آنها آموزش دهیم. به راستی چه ابزاری بهتر از تاریخ علم می تواند به دانش آموزان ما چگونگی ماهیگیری در دریای پرسش های گوناگون، یعنی دانشمند بودن را آموزش دهد؟

آموزش فرآیند علم که به عنوان «روش حل مساله» شناخته می شود، با ایجاد پرسش یا طرح مساله برای دانش آموزان آغاز می شود. دانش آموزان برای حل مساله فرضیه پیشنهاد می دهند، آزمایش طراحی می کنند، داده ها را تفسیر می کنند، نظریه خود را پیشنهاد می دهند و منتقدان را متقاعد می سازند. این کار باعث تقویت مهارت های فرضیه سازی، تفسیر، استدلال و برقراری ارتباط با دیگران می شود. به علاوه تفکر انتقادی، توانایی کشف مفاهیم علمی و یادگیری مشارکتی را بهبود می بخشد و جو کلاس معلم محور را می شکند.

بازسازی پژوهش های برجسته دانشمندان بزرگ می تواند بر گیرایی آموزش علوم به «روش حل مساله» کمک بسیار کند. هنگامی که دانش آموزان در جایگاهی قرار می گیرند که یک دانشمند سال ها پیش با آن روبه رو شده و مساله یی را حل کرده است، کوشش آن دانشمند را بازآفرینی می کنند. آنان با مقایسه کار خود با کار دانشمندان می آموزند که چگونه دانشمندان نیز اشتباه می کنند، با نظرهای مخالفان روبه رو می شوند و نظر خود را اصلاح می کنند. بنابراین آنها دانشمند بودن را در عمل تجربه می کنند.

با آموزش فرآیند علم به کمک تاریخ علم، دانش آموزان به خوبی درمی یابند علم زنجیره یی از پرسش هاست که هر پژوهشگری کوشیده است پاسخ بخشی از آن را روشن کند. همچنین می آموزند کشف علمی به زمان، مکان یا فرد خاصی تعلق ندارد، بلکه حاصل رویدادهای به هم تنیده یی است که دانشمندانی در زمان ها و مکان های متفاوت در آفرینش آن سهیم بوده اند. خلاصه آنها علم را واقعی تر می آموزند و برای ایفای نقش واقعی در این زمینه آماده می شوند.

تاریخ علم منبع بی پایانی برای آموزش های اخلاقی و مهارت های زندگی است. آشنایی با کوشش های پیشگامان علم و سختی هایی که در راه کشف حقیقت هستی متحمل شده اند، می تواند الهام بخش دانش آموزان و دانشجویان باشد و انگیزه کوشش بیشتر را در آنها ایجاد کند. همچنین می توان بسیاری از اندرزهای اخلاقی را به طور غیرمستقیم با کمک داستان های شیرین تاریخ علم آموزش داد. برای روشن شدن بیشتر این بحث، در ادامه یکی از داستان های واقعی تاریخ علم را می آوریم.

این نوشتار را به سخنی از جïرج سارتïن به پایان می رسانیم که در پاسخ به پرسش «آیا تاریخ چیزی به ما می آموزد؟» گفت ؛ «تاریخ علم به مردم خواهد آموخت سودمند باشند، که برادر باشند و یکدیگر را یاری کنند. آیا این کافی نیست؟» (مقدمه بر تاریخ علم، ص2026)

انسان امروزی سود گرا است و منافع بالا ترین و بزرگ ترین هدف جنگ ها ، صلح ها و توافقات فیمابین دولت ها را تشکیل می دهد . امروز بشر به هر چیزی دست می زند و هر کاری می خواهد انجام دهد ، ابتدا می پرسد فایده این کار چیست ؟ اگر به سراغ علم می رود ، علمی را انتخاب می کند که برای او سود داشته باشد و اگر دنبال شغل است ، شغلی را اختیار می کند که برایش سود آور باشد و خلاصه اینکه :

جهان بازار و مردم همچو تاجر در این بازار هست دیندار وفاجر

بر این اساس است که باید پرسید فایده و سودمندی تاریخ چیست ؟ برای چه باید ما آن را بخوانیم ؟ و چرا باید در مورد آن تدبر و اندیشه نماییم ؟

فایده تاریخ

مورخان و تاریخ دانان برای تاریخ فواید چندی ذکر نموده اند : ابن خلدون می گوید : بدان که فن تاریخ را روشی است که هرکس بدان دست نیابد ، و آن را سود های فراوان و هدفی شریف است ، چه این فن ما را به سرگذشت ها و خوی های ملت ها و سیرت های پیامبران و دولت ها و سیاست های پادشاهان گذشته آگاه می کند .(مقدمه ابن خلدون ، ج1، ترجمه محمد پروین گنابادی ،ص12)

پس به نظر ابن خلدون فواید تاریخ عبارتند از :

1- آشنائی با سرگذشت ها و خلق و خو های ملت ها

2- آشنائی با سیره و روش رفتاری پیامبران و صالحان

3- آشنائی با سیاست ها و شیوه رفتار دولت ها و پادشاهان گذشته

میر سید ظهیر الدین مرعشی می گوید : بدان که علم تاریخ علمی است مشتمل بر شناختن حالات گذشتگان این جهان ، چون اهل بصیرت به نظر اعتبار بر مصداق « فاعتبروا یا اولی الابصار» نگاه کنند به دلایل عقلی که «فاعتبروا یا اولی الالباب» بدانند که احوال مردم حال را ، مآل کار بر همان منوال خواهد بود و غرض کلی و مقصود اصلی بر آن باشد که از داشتن آن فایده دین و دنیا حاصل آید که : اگر مقصود از آن فایده دارین نبودی خدای تعالی - عزشأنه - در کلام مجید ذکر انبیاء و اولیاء که پادشاهان دین و دنیا اند نکردی و احوال کفره و فسقه را که _ خسر الدنیا والآخره اند_ هم به استقصاء یاد نفرمود (تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، صص5-8)

پس به نظر ایشان در دانستن تاریخ اگر کسی از تاریخ به درستی استفاده برد و در آن نیک تأمل کند ، سود دنیا و آخرت است .

ابوالحسن بیهقی می گوید : تواریخ خزاین اسرار امور است ... لاجرم هرکه در تاریخ تأمل کند در هر واقعه که او را پیش آید ، نتیجه عقل جمله عقلای عالم به وی رسیده باشد و دست غوغا و لشکر وقایع و حوادث از تاراج ذخایر فکرت او بسته باشد .(علم تاریخ در اسلام : صادق آیینه وند ، ص19)

بنا بر نظر بیهقی فواید تاریخ عبارتند :

1_ برخورداری از خرد عقلای جهان

2- تشخیص را درست و صحیح در هر حادثه ای که برای شخص اتفاق افتد با عبرت گیری و پند آموزی از حوادث مشابه تاریخ .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تاریخ چه به ما می آموزد؟

بحث ما دربارة تعلیم و تربیت در اسلام است 17 ص

اختصاصی از اینو دیدی بحث ما دربارة تعلیم و تربیت در اسلام است 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .

تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.

«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .

روح الله الموسوی الخمینی

بحث ما دربارة تعلیم و تربیت در اسلام است . بحت تعلیم و تربیت ، بحص ساختن افراد انسان است . یک مکتب که دارای هدفهای مشخصی است و مقررات همه جانبه أی دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی ، سیستم اقتصادی و سیاسی دارد ، نمی تواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد. زیرا مکتبی که می خواهد در بین مردم یک طرح خاص اخلاقی یا اقتصادی و یا سیاسی را پیاده کند ، قطعاً اینها را برای انسانها می خواهد ، اعم از اینکه فرد اسنان هدف باشد و یا جامعة انسانی. البته این مسئلة اصلت فرد یا اصالت جامعه خود مسئله ایست که در همین جا باید بحث شود.

اگر هدف جامعه باشد بازهم این افراد هستند که بوسیلة آنها باید این طرحها پیاده بشود ، پس بناچار باید آموزش ببینند و طوری پرورش پیدا کنند که بتوانند همین طرحها را در اجتماع پیاده نمایند و اگر هم هدف خود فرد باشد بازهم می باید طرحی و برنامه أی برای ساختن فرد وجود داشته باشد. و اگر مکتبی مثل اسلام باشد که در آن هم اصالت فرد محفوظ استو هم اصالت اجتماع ، قطعاً می باید برنامه أی برای ساختن افراد در دست داته باشد ، هم از آن نظر که هدف بودن خود فرد (اصالت خود) تأمین گردد و هم از آن جهت که باید فرد مقدمه أی و ابزاری برای اجتماع باشد . با توجه به همین نکته است که ضرورت سرشت آدمی است و از خود انسان سرچشمه می گیرد ، معرفتی که از دیگری فرا گرفته نمی شود و منظور همان قوة ابتکار خود شخص است. بعد می فرماید : اگر علم مطبوع نباشد علم مسموع فایده ندارد و واقعاً هم چنین است . این را از تجربه ها یافته ایم . افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند . جهل ایشان در این باب اغلب نتیجة سوء تعلیم و سوء تربیت است ، نه اینکه استعدادش را نداشته اند. بلکه تربیت و تعلیم به نحوی یافته اند که آن نیروی مطبوع به حرکت درنیامده و پرورش نیافته است . این افراد نسبت به آموخته های خویش حکم ضبط صوت را دارند. کسی کتابی را درس گرفته ، خیلی هم کار کرده ، بسیار هم دقت بخرج داده ، درس به درس آنرا نوشته و حفظ نموده و بعد ، مثلاً مدرس شده می خواهد همان مطالب را درس بدهد .

تحقیقاً شخص مورد نظر آنچه را که از استاد فرا گرفته و در کتاب و یا حاشیه و شرح کتاب یافته به نیکوترین وجهی بازگو می کند و هرچه شما راجع به این متن و این شرح و حاشیه بپرسید بخوبی جواب می دهد ، اما یک قدم پایتان را آن طرف بگذارید ، گوینده کاملاً لنگ است . این فقط معلومتاش همان مسموعات است . اما اگر مطلب مشابهی را که در جای دیگر است خواسته باشد با تکیه بر این دانسته ها حل و فصل و استنتاج نماید ، بکلی عاجز است ، بلکه من دیده ام افرادی را که بر خلاف آنچه که اینجا آموخته اند آنجا قضاوت می نمایند و لهذا شما گاهی عالمی را می بینید که مغزش جاهل است . عالم است یعنی خیل چیزها را یادگرفته ، اطلاعاتش وسیع است ، اما به محض اینکه مسئله أی خارج از حدود مسموعات و محفوظاتش طرح می کنید او را صددرصد جاهل می یابید. آنجا که می رسد یک عوام مطلق از کار در می آید . افسانه أی سات که مثل شده و نزد همگان معروف است. می گویند که یک غیبگو یا رمال دانش خویش را به فرزندش آموخته بود . رمال در دربار شاه حقوق خوبی می گرفت ، و سپرده بود که پسرش پس از او این پست را اداره کند. روزی که او را معرفی نمود پادشاه خواست که آزمایشش کند . انگشتری در دست گرفت و پرسید که در مشت من چیست . رمال جوا گفت : آنچه در دست شماست گرد است . پادشاه گفت درست است . گفت سوراخی درمیان دارد گفت سوراخی در میان دارد گفت صحیح است ، حال بگو چیست ؟ پسر غیبگو فکری کرد و گفت خوب؛ سنگ آسیاب است . پادشاه به شدت ناراحت شد و به پدرش گفت : آخر این چه علمی است که به او آموخته أی ؟ مرد به او گفت : «من در آموختن علم کوتاهی نکرده ام ، کوتاهی عقل از اوست»

جوابهای نخستین او از روی علمش بود و ملاحظه فرمودید که درست درآمد ولیکن استنباط و استنتاجش به عقل او بستگی داشت ، در این مرحله گناه از من نیست . شعور او بایستی آنقدر باشد که دریابد سنگ آسیاب در دستجا نمی گیرد و او به دلیل قلت عقل از درک مسئله أی بدین آشکاری عاجز است . داستان معروف دیگری در همین زمینه نقل شده است که من تا به حال از چند نفر آنرا شنیده ام . می گویند و قتی یک خارجی به دهی رفته بود در آنجا با یک دهاتی روبرو می شود ، هر سوالی از او می کند این روستایی جوابهای خیلی نغز و پخته أی به او می دهد . خارجی می گوید : که تو اینها را از کجا می دانی ؟ جواب می شنود که ما چون سواد نداریم فکر می کنیم . این نکتة بسیار پر معنایی است . یعنی آنکه سواد دارد ، معلوماتش را بیان می کند ولی من فکر می کنم و پاسخ می دهم و فکر از سواد خیلی بهتر است .

این مسئله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا بشود یعنی قوة تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود ، یک مطلب اساسی است . حالا کار نداریم به اینکه اسلام به صراحت این را گفته یا نگفته است البته استنباط ما اینست که اسلام آنچه راجعه به عقل می گوید ، همین مطلب را بیان می کند.

در بین علما اصلاً من به کسانی که خیلی معلم دیده اند ، خیلی استاد دیده اند و این را مایة افتخار خویش می شمردند ، اعتقادی ندارم . مثلاً می گویند فلان داشنمند سی سال به درس مرحوم « نائینی » رفته است ، بست و پنج سال در درس «آقاضیاء» حاضر شده است ، من می گویم کسی که پنجاه و پنج سال را یکسره صرف آموختن و تحصیل می نماید دیگر مجال فکر کردن ندارد، تمام نیرویش و عمرش به گرفتن گذشته است . فرصت و توانی برایش باقی نمانده تا خود به مطلبی برسد. فکر و مغز انسان درست به معدة او شباهت دارد . معده باید إذا را از خارج بگیرد و به کمک ترشجات درونی آنرا به اصطلاح بپرورد. برای این ساختن باید آنقدر جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند إذا را زیر و رو کند و بتواند اسیدها و شیره های لازم را ترشح نماید . معده أی که پی در پی إذا بر آن تحمیل می شود ، فراغت ووفرصت و امکان حرکت را برای درست عمل کردن از دست می دهد . آنوقت فعالیتهای گوارشی اختلال پیدا می کند و بر اثر آن عمل جذب در روده ها نیز درست انجام می گیرد. مغز انسان هم قطعاً چنین است. پس در تعلیم و تربیت بایستی به دانش آموز مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد. ما در میان اساتید خودمان ، آنها را که کمتر معلم دیده و بیشتر فکر کرده بودند مبتکرتر می یافتیم .

شیخ انصاری که از مبتکرین فقهای صد و پنجاه ساله اخیر است ، دورة طلبگی و تحصیلش بسیار کم و کوتاه بوده است . وقتی تاریخچة زندگیش را ورق می زنید در می یابید کهپس از گذرانیدن مدت کوتاهی در خدمت علمانی نجف ، در طلب اساتید مختلف به مشهد می رود. آنجا را خیلی نمی پسندد ، به تهران سفر می کند و از تهران به اصفهان روی می آورد . در این شهر مدتی درنگ می کند در خدمت آقا سید محمدباقر که معلم رجال بود در فن رجال چیزهایی می آموزد ، سپس به کاشان رفته و سه سال آنجا می ماند ، در خدمت حضرات نراقیها. سکونت شیخ در کاشان از همه جا بیشتر طول می کشد ولی بهر صورت همة دوران تحصیل او و معلم دیدن های او از هفت هشت ده سال فزونی نمی یابد ، در صورتیکه دیگران لااقل بیست یا سی سال به درس گرفتن و معلم دیدن اشتغال می ورزند . اغلب نسبت به آیت الله بروجردی ایراد می گرفتند که استاد کم دیده است . از نظر ما حُسن آقای بروجردی همین بود. اگر چه آن مرحوم نیز بر خلاف عقیدة منتقدین ده دوازده سال استادهای در«ه اول دیده بود . هفت هشت سال در نجف و سه چهار سال در اصفهان . با اینحال حضرات «نجفی» قبولش نمی کردند و می گفتند مثلاً باید سی سال استاد دیده باشد! در حالیکه مرحوم بروجردی بهمین علت ابتکارش از اغلب علمای معاصرش بیشتر بود . چرا که فکر می کرد ، یعنی مجال فکر کردن داشت . بهر حال جای تردید نیست که در آموزش و پرورش ، رشد فکری دادن به متعلم ، به شاگرد ، به کودک به بزرگ و به جامعه بایستی هدف قرار بگیرد. اگر معلم است ، اگر استاد است ، اگر خطیب است یا واعظ هرکه در مسند تعلیم جای دارد باید بکوشد که رشد فکری یعنی قوة تجزیه و تخلیل به دانش آموز بدهد . اگر همش براین قرار گیرد که هی بیاموزد، هی فرا گیرد هی حفظ کند ، نتیجه أی نخواهد گرفت . آنچه که ما راجع به تعقل می بینیم ، می رساند که شخص به نیروی فکر کردن قادر می شود که استنباط بکند ، اجتهاد بکند ، رد فرع بر اصل بکند . مرحوم آیت الله حجت در تعریف اجتهاد می فرمودند که اجتهاد اصل معنایش این است که یک مسئله جدید که شخص نسبت به آن هیچ سابقة ذهنی ندارد و در هیچ کتابی هم طرح نشده است به او عرضه شود و این شخص بتواند فوراً آن مسئله را بر اساس اصولی که در داست دارد به طور صحیح تطبیق کرده و استنتاج نماید . اجتهاد واقعی این است ، والا آموختن مسائل جواهر و حفظ کردن مقدمه و صغری و کبری و نتیجة آن و اینکه مثلاً فهمیدم که صاحب جواهر چنین می گوید! و من هم نظر او را انتخاب کردم ، اینها اجتها نیست . اجتهاد ابتکار است، یعنی اینکه خودش رد فرع بر اصل بکند لهذا مجتهد واقعی در هر علمی به همین شکل قابل پذیرش


دانلود با لینک مستقیم


بحث ما دربارة تعلیم و تربیت در اسلام است 17 ص

دانلود مقاله کامل درباره ماه همسایه ما در کیهان

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره ماه همسایه ما در کیهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

ماه همسایه ما در کیهان

فهرست

ماه همسایه ما در کیهان

1.ماه از زمین چقدر فاصله دارد؟

2.چرا فاصله ماه و زمین تغییر می‌کند؟

3.چرا خورشید و ماه، طلوع و غروب می‌کنند؟

4.اندازه ماه چقدر است؟

5.چرا ما از روی زمین فقط نیمی از ماه را می بینیم؟

6.هلال و بدر چگونه ایجاد می‌شود؟

7.ماه طی چه مدت یک دورکامل به دور زمین می گردد؟

8.رابطه ماه با «جشن عید پاک» چیست؟

9.آیا ماه نیز شب و روز دارد؟

10.چرا جزر و مد اتفاق می افتد؟

11.چرا ماه به روی زمین سقوط نمی کند؟

12.مه گرفت یا خسوف چیست؟

13.خورگرفت یا کسوف چیست؟

ماه، همسایه ما درکیهان

1.ماه از زمین چقدر فاصله دارد؟

ماه دریک فاصله متوسط 384.400 کیلومتری به دور زمین می چرخد. به عنوان مثال، یک فرد پیاده می تواند این مسافت را در 11 سال، یک ترن مترو در 5 ماه و یک جمبوجت در20 روز طی کند. یک فضاپیما این مسافت را درچند روز و یک علامت نوری یا راداری آن را فقط درمدت 3/1 ثانیه می پیماید. به همین خاطر گفته می‌شود که ماه از زمین 3/1 ثانیه نوری فاصله دارد. این فاصله اگر چه برای ما انسانهای یک مسافت بسیار طولانی است، اما درمقایسه با ابعاد کیهان فاصله بسیار کمی محسوب می‌شود. سیاره زحل یا کیوان (از سیاره های منظومه شمسی که بعد از مشتری بزرگترین سیاره است و هشت قمر دارد) یک ساعت نوری و نزدیکترین خورشیدٍ همسایه سال نوری با ما فاصله دارد. سریعترین فضاپیماهای ما برای رسیدن به آنجا دهها هزار سال در راه خواهند بود.

2.چرا فاصله ماه و زمین تغییر می کند؟

اگر مدار ماه به دور زمین یک دایره دقیق بود، فاصله ماه تا زمین همواره ثابت می‌ماند؛ ولی مدار ماه به صورت یک بیضی است. دراین مدار، فاصله زمین- ماه به طور دائم در تغییر است. ماه درقسمتی از مدار که نزدیک به زمین است، فقط 356.500کیلومتر، و در قسمتی از مدار که دور از زمین است، 406.700 کیلومتر از ما فاصله دارد. به همین خاطر بزرگی ماه درطول زمان متفاوت به نظر می رسد. زمین و ماه با همدیگر به عنوان «سیاره های دوگانه» سالیانه یک بار به دور خورشید می‌چرخند. اگر فضانوردی بتواند از فضا زیادی منظومه شمسی ما را نگاه کند، مدار ماه به دور خورشید درنظر او به صورت یک دایرة دندانه دار جلوه خواهد کرد.

3.چرا خورشید و ماه طلوع و غروب می کنند؟

زمین ما، مثل یک چرخ فلک بزرگ هر 24 ساعت یک بار به دور خود می چرخد. ما انسانها روی سطح کره زمین زندگی می کنیم و به همراه زمین می چرخیم. هنگامی که سرزمین ما مستقیم درطرف خورشید قرار دارد، این پدیده را «روز» می نامیم. وقتی که سرزمین ما چرخیده و از شعاع تابش خورشید خارج می‌شود، آن را «شب» نام می گذاریم. زمانی که شب در حال پایان است، در واقع درحال گردش در جهت خورشید هستیم تا آنکه در افق ظاهر می‌شود. دراین زمان می گوییم که خورشید سربرآورده یا به عبارت دیگر طلوع کرده است. درمورد ماه هم مسئله به همین شکل است. ماه خودش به هیچ وجه درشرق طلوع و یا درغرب غروب نمی کند، بلکه زمینی که ما روی آن زندگی می کنیم، از غرب به شرق به دور خود می چرخد. به این خاطر ما اینطور استنباط می کنیم که ماه درجهت مخالف به دور ما می چرخد؛ در افقِ شرق طلوع می‌کند، از شرق به غرب در آسمان سیر می‌کند و بالاخره درغرب غروب می‌کند. به هر حال به خاطر وضعیت خاصِ مدار ماه، طول و غروب آن دقیقاً درنقاط شرق یا غرب اتفاق نمی افتد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره ماه همسایه ما در کیهان

تحقیق و بررسی در ورد تاریخ روم باستان 25 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی در ورد تاریخ روم باستان 25 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

منابع و ما خذ

تاریخ روم باستان نویسنده:فئودور پ. کوروفکین غلام حسین متین

انحطاط وسقوط امپواطوری روم ادوارد گیبون ابوالقاسم طاهر

روم باستان / نتو نیوژند احمد رضایی

روم ژوزف پیتر محمد بابا طاهری

ضعف های روم فئودور . پ. کوروفکین غلام حسین متین

از تاریخ روم باستان چه می دانید جان ریبون مصطفی غلامی

روم باستان فصل اول تشکیل دولت برده را روم پیرایش شهر روم

طبیت شبه جزیده یی

دردریای .مدتیران درغرب یونان شبه جزیره ی آپنین واقع شده است درامتداد تمامی شبه جزیره سلسله جبال کوهی قرار گرفته که به سلسله

جبال آپنین یا آ پنین شهرت دارد سلسله جبال آپنین از کوه های صخره ای////کم شیب تروقا///// عبورش بیشتر است بین کوه ها ودریا جلگه های ساحلی را من گسترده وبه همین جهت در ایام با ستان نیز به آسانی ممکن می شد از یک بخش شبه جزیره به بخش دیگروفت .

در بخش مرکزی سلسله جبال آپنین، رودخانه ای بنام تیپر جریان دارد. رود از میان کوه ها سر چشمه می گیرد. تیپر ضمن جاری شدن از کوه، از طریق یک جلگه ی پست، آبهای ///// خود را به دریا فرو می ریزد.

در سواحل غربی و جنوبی شبه جزیره، خلیجی قرار دارد که برای لنگر انداختن کشتی ها بسیار مناسب است. معذلک در بستر دریاهائی که شبه جزیره ی آپنین را در احاطه دارند. جزایر کوچک قلیلی وجود دارد که این امر، در دوران های باستان، توسعه ی کشتی رانی را با دشواری روبرو می ساخت.

کوه های سر بفلک کشیده ی آن ها (آلپ) شبه جزیره ی آپنین را از بادهای سرد شمالی، در امان می دارد. بدین سبب شبه جزیره، دارای آب و هوای گرم است. در این جا بیش از یونان باران می بارد. خاک نواحی ساحلی و دامنه های کوهستانی، بسیار حاصل خیز است. در دامنه های آپنین، مراتع زیادی به چشم می خورد که سرشار و پوشیده از علف های انبوه بلند است.

جزیره ی سیسیل که آب و هوایش باز هم گرمتر است و از لحاظ سر سبزی غنی تر می باشد، ادامه ی شبه جزیره آپنین بشمار می رود.

در اواسط هزاره ی اول قبل از میلاد، در شبه جزیره ی آپنین، حداقل دوازده ملیت زندگی می کردند. که به زبان های مختلف سخن می گفتند.

در نواحی شبه جزیره و در خاور سیسیل، کولونی های یونانی واقع شده بود. (بخاطر آورید که در چه قرن هایی بود که اکثر کولونی های یونانی بنیاد گرفت؟ بند 9، ماده ی 3و4 جلد دوم) یونانی ها، شبه جزیره را، ایتالیا می نامیدند. بعدها نام به تمام شبه جزیره اطلاق شد.

در سواحل بخش سفلی رودخانه ی تیپر، لاتین ها بسر می بردند. این قوم نقش بزرگی در تاریخ ایتالیای باستان ایفا نمود.

3- شهر روم در قرن ششم قبل از میلاد

تقریباً در آغاز قرن ششم قبل از میلاد بود که در محل سکونت لاتین ها، شهرکی بوجود آمد بنام روم، روم در ساحل چپ رودخانه ی تیپر قرار داشت و 25 کیلومتر از مصب آن دور بود.

روی تپه ی تند شیبی که بالای رودخانه گردن کشیده بود، دژی بچشم می خورد که در موقع هجوم و یورش دشمنان، اهالی شهرک به پشت دیوارهای آن پناه می بردند و مخفی می شدند.

روی تپه ی هم جوار، کلبه های گلی و چوبی ای قرار داشت که بام هایشان یا با حصیر و یا با سفال پوشیده شده بود. بین کلبه ها، معابر تنگ و پر از پیچ و خمی قرار داشتند. در جلگه ی بین تپه ها، میدانی بعنوان بازار وجود داشت که به زبان لاتینی فروم یا محل نامیده می شد. مسگران و کفاشان و سایر پیشه وران مستقیماً در گوشه و کنار معابر و فروم بکار اشتغال داشتند.

اکثر اهالی این شهرک زارع و پیشه ور بودند.

4- چه کسانی پاتریسین ها نامیده می شدند؟

در دوران باستان سکنه ی دوم بصورت قبیله ای زندگی می کردند.

اراضی متعلق به قبایل « مزرعه ی اشتراکی » نامیده می شد.

قبایل از چند خانواده و یا به زبان لاتینی از چند فامیل تشکیل می شدند. فرزندان سکنه ی قدیم روم، خود را پاتریسین می نامیدند. این عنوان از واژه ی لاتینی «پاتر» که به معنای پدر است، گرفته شده بود.

پاتریسین ها از این امر بخود می بالیدند که پدرانشان بنیاد گذار شهر روم بوده اند. هر یک از فامیل پاتریسین ها قطعه زمینی در مزرعه ی اشتراکی برای خود داشت، ولی احشام خویش را برای چرا به « مرتع عمومی » می برد. در مزارع متعلق به پاتریسین ها، بردگان بکار مشغول بودند، ولی تعداد آن ها زیاد نبود، معمولاً خود پاتریسین ها نیز در صحرا و در خانه، به همراه بردگان خویش کار می کردند. مکور اتفاق می افتاد که آقا و برده پشت یک میز غذا می خوردند. بردگان، عضو خانواده شمرده می شدند.

خانه ی پاتریسین ها بسیار ساده بود و آرایشی معمولی داشت.

در هر یک از این خانه ها، یک اتاق بیشتر وجود نداشت.

وسط اتاق، یک حوض آب واقع شده بود که در بالای آن، توی سقف، روزنه ای 4 ضلعی دیده می شد.

از طریق این روزنه، آب باران از روی بام به درون حوض فرو می ریخت. این روزنه بمثابه وسیله ای برای روشن کردن خانه نیز محسوب می شد.

ریش سفیدان پاتریس، شورایی تشکیل می دادند که « شورای شیوخ » و یا به زبان لاتینی « سنا » نامیده می شد. شورای شیوخ برای بررسی و مذاکره پیرامون مسائل مهم تر، از مردان پاتریس دعوت می کرد تا مجلس ملی را تشکیل دهند.

5- پله بین ها

سکنه ی روم پیوسته رو به افزایش داشت. اهالی سایر شهر ها و ایالات ایتالیا در روم اقامت می کردند. رومی ها، شهر های هم جوار را تسخیر کرده و بخشی از اهالی این شهر ها را در روم اسکان می دادند. در ضمن آن ها بهترین اراضی هم سایگان خویش را نیز تصرف می کردند و به « مزرعه ی اشتراکی » پیوند می زدند.

اهالی غیر بومی روم و فرزندانشان را « پله بین » می نامیدند. اکثر آن ها زارع و پیشه رو بودند. قطعات زمینی که به پله بین ها می رسید، بسیار کوچک بود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در ورد تاریخ روم باستان 25 ص