اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله درباره لیبرالیسم رشته علوم سیاسی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله درباره لیبرالیسم رشته علوم سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره لیبرالیسم رشته علوم سیاسی


دانلود مقاله درباره لیبرالیسم   رشته علوم سیاسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

موضوع تحقیق:

لیبرالیسم

فهرست مطالب

عنوان:

تعریف لیبرالیسم

لیبرالیسم از نظر سیاسی

لیبرالیسم-زمینه ها و عوامل پیداش آن

اصالت فرد وجامعه از دیدگاه لیبرالیسم

لیبرالیسم در مذهب

لیبرالیسم در قرن بیستم

انسان شناسی لیبرالیسم

منابع

تعریف لیبرالیسم(تعریف عام)

الف) سعه صدر و پذیرفتاری نسبت به دگرگونی

ب) دغدغه اینکه دگرگونی تابع نظم و ترتیب و تدریج باشد .

ج) احترام به آزادی و ارزش فرد فرد انسانها ( تاکید اصلی لیبرالیسم مورد سوم است ).

این عناصر ؛ عناصر جاودانه سنت لیبرالی اند

لیبرالیسم

از نظر مفهوم می توان لیبرالیسم را آزاد منشی معنا کرد که از واژه «لیبر» به معنای آزاد مشتق شده است. لیبرالیسم از نظر سیاسی دارای دو مفهوم جداگانه است: 1- در یک مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که در عصر مترقی بودن آن، در زمانی که سرمایه داری صنعتی علیه آریستوکراسی فئودالی مبارزه می کرد و در صدد گرفتن قدرت بود، بوجود آمد و رشد کرد. لیبرال ها یا آزاد منشان در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه ای در حال رشد و بالنده بودند، آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در پارلمان عناصر لیبرال راه یابند و حق رای آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود. 2- در مفهوم سیاسی دیگر لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می شود. در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیر اصولی به ضرر اساس اندیشه های مارکسیسم ـ لنینیسم، نرمش بیجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی بکار می رود. لیبرالیسم در این مفهوم از تظاهرات اپورتونیسم و اندیویدوالیسم است. احزاب مارکسیستی با این جریان که مخالف با پیگیری در اجرای خط مشی و مبارزه اصولی و هشیاری انقلابی است مبارزه می کنند.

لیبرالیسم ، زمینه‌ها و عوامل پیدایش آن

لیبرالیسم (Liberalism) ازجمله نظام‌های اجتماعی است که بر مبنای فردگرایی بنا شده است. لیبرالیسم در اصل اعتقاد به آزادی و فلسفه آزادی است، خواه این آزادی به عنوان اصل نهادهای جامعه و یا به عنوان راه و رسم زندگی فردی و اجتماعی باشد. اصطلاح لیبرالیسم در قرن 19 در زبانهای اروپایی مخصوصاً در زبان انگلیسی پیدا شد. ریشه های تاریخی لیبرالیسم به عنوان یک نهضت اجتماعی که طرفدار آزادی‌های فردی و رهایی از بند هر گونه تشکیلات اجتماعی- سیاسی است. به زمان‌های بسیار دور می رسد. اما ندای این نحو آزادی در اروپای بعد از قرون وسطی، از حلقوم پروتستانها شنیده شد. در اروپای قرون وسطی، قدرت اجتماعی- سیاسی در اختیار طبقه معینی شامل اشراف و نجبا، روحانیون و اولیای کلیسا و فئودالها بود. نظام جامعه چنان بود که فرد از ابتدای عمر تا انتها در طبقه مشخص و غیر قابل تغییری می‌زیست. در زمینه مذهبی نیز سلطه کلیسا در جامعه حاکم مطلق بود و دستگاه تفتیش عقاید کلیسا به سانسور عقاید می‌پرداخت. در چنین جوی لیبرالیسم پا به عرصه


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره لیبرالیسم رشته علوم سیاسی

مقاله درباره لیبرالیسم

اختصاصی از اینو دیدی مقاله درباره لیبرالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

تعریف لیبرالیسم:

اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Liber به معنای آزادی است. لیبرالیسم در قاموس سیاسی نظریه‌ای است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی در برابر هر نهادی است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است. اصطلاح دیگری که در این رابطه وجود دارد، لیبرالیسم مذهبی است که به معنای اعتقاد به حق هر کس در انتخاب راه پرستش خداوند یا بی ایمانی است . لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد .

لیبرال‌ها در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه‌ای در حال رشد و بالنده بودند. آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در مجلس عناصر لیبرال راه یابند و حق رأی آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران و به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود.

در قاموس مارکسیستی، مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می‌شود .

در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیر اصولی به ضرر اساس اندیشه‌های ”مارکسیسم – لنینیسم“، ‌نرمش بجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی به کار می‌رود. لیبرالیسم در این مفهوم از نمودهای فرصت‌طلبی و فردگرایی است .

لیبرالیسم سیاسی کانت

• ایده هاى پیشینى عقل عملىاز سپیده دم تاریخ اندیشه سیاسى تا روزگار ما اندیشه وران و فیلسوفان هر دوره اى از اصل هایى سخن به میان آورده اند که هر چند در بنیاد داراى اشتراک و همسانى بوده اند، اما بحث ها و تفسیر هاى گوناگون و متفاوتى را برانگیخته اند. این اصل ها اندک و انگشت شمارند، اما مباحثه و مشاجره بر سر آنها تا آن مایه ژرف و پردامنه است که کاوش در اقیانوسى مواج، کف آلود و بیکران را همانند تواند بود. در درازناى تاریخ انسان به عنوان موجودى خردورز هیچ گاه از اندیشه آزادى، برابرى، استقلال، عدالت و امنیت فارغ نبوده است. آشکار است که این اصل ها به معنى واقعى کلمه براى انسان ارزش فرعى و دست دوم نداشته اند، بلکه تا آن مرتبه والا و بلند پایه بوده اند که بدون در نظر گرفتن آنها گویى انسان از گوهر انسانى خویش تهى مى شود و دیگر نمى توان او را موجودى خردمند، اندیشه ور و انتخاب گر دانست. انسان خردمند، آزاد و انتخاب گر، نمى تواند در قفس وضع طبیعى براى همیشه باقى بماند. در واقع چنین قفسى سزاوار چنین مرغ خوش الحانى نیست. پس باید دیر یا زود از این قفس رهایى یابد و رهسپار گلستانى شود که شایسته و درخور اوست. این گلستان، البته «گلشن رضوان» نیست که حافظ بزرگ، انسان را مرغ نغمه پرداز آن مى داند؛ بلکه جامعه مدنى است که انسان در آن جاى مى گیرد تا بتواند در سایه سار امنیت و رفاه، از آزادى، برابرى و استقلال برخوردار شود. اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال در دوران نوزایى و روشنگرى نیز در کانون گفت و شنود ها و مشاجره هاى ژرف و همه جانبه قرار مى گیرند. از یکسو کوشندگان آزادیخواه تساوى گرا و استقلال طلب در دفاع از این اصل ها با همه سرمایه نظرى و فکرى به میدان مى آیند. از سوى دیگر مخالفان آزادى، برابرى و استقلال در چارچوب مناقشه ها و احتجاج ها در برابر آنان صف آرایى مى کنند. از دوران تجدد (مدرنیته) تا روزگار ما -که عصر روشنگرى از خاستگاه هاى برجسته آن است _ فیلسوفان و اندیشه وران لیبرال همگى در جانبدارى از اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال هم سخن و همگام بوده اند. لیبرالیسم نه آفرینشگر آزادى، برابرى و استقلال بوده است و نه مدعى مصادره این اصل ها در اردوگاه فکرى خویش. لیبرالیسم بى تردید داراى تفسیر هاى خاص در باب هستى، چیستى و چرایى این اصل ها است. این تفسیر ها نیز متفاوت و گاه متناقض اند و اینگونه نیست که لیبرال ها در مورد تفسیر اصل هاى یاد شده، به طور کامل با یکدیگر هم صدا و هم داستان باشند.شاید تاکید بر این نکته بدیهى ضرورى باشد که اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال از بطن لیبرالیسم سربرنیاورده اند و هیچ یک فرزندان این مادر نیستند. در واقع لیبرالیسم بر شالوده آزادى، برابرى و استقلال قرار دارد و تفسیر خود را از این اصل ها به میان آورده است؛ نه اینکه آزادى، برابرى و استقلال برآمده از لیبرالیسم باشند . اندیشه وران لیبرالیسم رهنوردان راهى مشترک اند، هر چند ممکن است هر یک به گونه اى خاص در این راه گام بردارند: از رهنوردى پرشتاب تا نهادن گام هاى آهسته. در میان فیلسوفان لیبرالیسم، کانت اندیشه ورى است که بر نمط نظام فلسفى خویش به آزادى، برابرى و استقلال مى نگرد. کانت لیبرالى خردمند است که در دلسپارى به اصل هاى یاد شده دچار شوریدگى نمى شود و عصاى احتیاط و حسابگرى را هیچ گاه فرو نمى گذارد. او جانبدار اندیشمند و نقاد اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال است، نه کوشنده اى شوریده سر که در ستایش آزادى قلم فرسایى مى کند و در چالش با آزادى ستیزان و معارضان برابرى و استقلال، قرار از کف مى دهد و درشتى را به جاى برهان مى نشاند. لیبرالیسم کانت در قلمرو فلسفه سیاسى داراى معیار هاى چهارگانه زیر است: نخست بر پایه ارزش اخلاقى انسان، «فردگرایانه» است. دوم بر زمینه جایگاه اخلاقى انسان، «تساوى گرایانه» است. سوم با پذیرش همبستگى اخلاقى در نوع بشر و اهمیت دادن به نهاد هاى تاریخى و شکل هاى فرهنگى در مرتبه بعد «کلیت گرایانه» است. چهارم با تایید اصلاح پذیرى و ارتقاى نهاد هاى اجتماعى و ترتیبات سیاسى «بهبود گرایانه» است. به طور فشرده تر مى توان گفت لیبرالیسم سیاسى کانت بر شالوده فردگرایى، تساو ى گرایى و اصلاح طلبى بر زمینه اخلاق مى کوشد با مدد جستن از اصل کلیت آموزه اى فراگیر و جهانى ارائه کند که در معمارى جامعه مدنى همچون بنیاد هاى استوار به کار آیند.جامعه مدنى کانت سایه اى از سپهر فلسفه نظرى و عملى او بر سر دارد. حتى لیبرالیسم کانت در چنین سپهرى قابل فهم ارزیابى و نقد است. البته زمینه هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و ساخت طبقاتى اروپایى قرن هجدهم و سرزمین پروس نیز براى درک راستین آموزه هاى سیاسى کانت داراى اهمیت بسیار است. کانت در مقاله «نظر و عمل» اصل هاى سه گانه جامعه مدنى یا حکومت مدنى را صورت بندى مى کند. این اصل ها در واقع بر زمینه فلسفه کانت به ویژه عقل عملى وى «ایده » هاى پیشینى هستند و از آنجا که در فراسوى تجربه ممکن قرار دارند، به مثابه ایده فارغ از هرگونه کشمکش و اختلاف اند. جایگاه این ایده هاى سه گانه تا آن اندازه بلندپایه و والا است که بدون وجود آنها جامعه مدنى تصویر پذیر نخواهد بود. این ایده ها عبارتند از:۱- آزادى هر فرد جامعه به مثابه یک انسان۲- برابرى هر فرد با همگان به مثابه یک تبعه۳- استقلال هر عضو جامعه همسود به عنوان شهرونداین اصل ها از بطن دولت هایى که اینجا و آنجا تاسیس شده باشند، سر برنیاورده اند، بلکه مى توانند به مثابه ایده هایى در ساخت یک جامعه مدنى هماهنگ تبلور یابند. • آزادى، قانون و سعادت افرادانسان از آن رو که انسان است از حق آزادى برخوردار است. این حق را نه هیچ قدرتى مى تواند به انسان بدهد و نه از او باز پس ستاند. آزادى


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره لیبرالیسم

دانلود تحقیق و بررسی در مورد لیبرالیسم و مهندس بازرگان

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق و بررسی در مورد لیبرالیسم و مهندس بازرگان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 68

 

« نسبت آینده لیبرالیسم با اندیشه عمل مهندس بازرگان »

« هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

هراس من باری

همه از مردن در سرزمینی است

که مزد گورکن

از آزادی آدمی افزون باشد»

احمدشاملو

مقدمه:

با سلام و صلوات بر واپسین پیام آور خدا، پیشوایان معصوم و یاوران، پیشگامان دین کرامت بشر به مثابه ی مکتبی در صراط معنویت،عدالت و آزادی

و سلام خدا بر مهندس بازرگان، دین داری اندیشمند و اندیشه ورزی دردمند، انسانی عامل به اندیشه و اندیشه ناک به عمل

حالا دیگر هزاران سال میگذرد از نخستین روزی که استبداد و اختناق، ابزار هرگونه هیجان و اندیشه را در این سرزمین بطور علنی نه تنها محدود که ممنوع ساخت و از این رو سنتی پدید آمد تا بزرگداشت ها و مناسبات در گذشت بزرگواران و ابسته به عزاداری یگانه فرصت ذکر مناقب ایشان باشد که شاخصه این فرهنگ را در مراسم عزداری حضرت سیدالشهدا می توان مشاهده نمود و البته ملت هوشمند ایرانی در طی این سالیان با گزینش هویت شیعی و با شناخت و درک این سنت تاریخی در عرصه های گوناگون همواره از این فرصت یگانه عزاداری بهره جسته و اعتراض و نظر را به حوزه عمومی وارد کرده است.

یکی از سنت های مرسوم رایج در بسیاری از جوامع بشری و بویژه در جامعه اسلامی، تشکیک است همواره کسانی که درصدر جریانات سیاسی و اجتماعی بوده اند مورد تردید قرار داشته اند و این موضوع اگرچه از سویی ریشه در هوشمندی و تعقل مردم ما داشته اما از سوی دیگر، علت آن به توسل غیر اخلاقی جریانات دگیر برای تخریب چهره ی رقیب باز می گردد. علی الاصول ترور وسیله ای است برا ی حذف، حال می خواهد این خوف فیزیکی و مادی باشد یا معنوی و شخصیتی.

و شاید یکی از علت هایی که غربی ها امروز به ما مسلمانان اتهام تروریست میزنند درحیطه همین بحث قابل ارزیابی باشد.

دامنه ی این صورت از تروریسم به حدی وسیع است ک حتی حضرت امیر

پس از ضربت خوردن مورد تردید دستگاه تبلیغاتی معاویه و عوام قرار می گیرد که مگر علی(ع) نماز هم می خواند؟

به هر صورت این داستان در مورد بسیاری دیگر نیز اتفاق افتاده است اتهاماتی نظیر جاسوس، عامل بیگانه، عامل حاکمیت، سوپاپ اطمینان و نظایر آن از جمله واژگانی است که ترسینولوژی فرهنگ تردید و سوء ظن را در جامعه ی ما شکل داده است نکته قابل تأسف آن که به تصریح متون دینی ما سوءظن از جمله گناهان برشمرده شده است. وجالب آنکه درمعبودیتی فرهنگ ایرانی مواردی نظیر صلوات فرستادن برای عطه و اسفنددود کردن برای دوری از چشم زخم بسیار رواج یافته و موهبت انجام می شود اما موارد و اصولی نظیر منع دروغگویی، منع سوءظن و...... هیچگاه جدی انگاشته نشده است.

بدیهی است که مهندس بازرگان نیز بعنوان مرد میدان عمل دو اندیشه از این نسبت تاریخی به دور نمانده و در طی حیات پربرکت و حتی بس از آن نیز مورد ادعاها و اتهامات بسیاری قرار گرفته است که موضوع اصلی این نوشتار تنها به یکی از این اتهامات بازمی گرددد.

همه به یاد دارند که اولین اتهام به مهندس، حداقل پس از انقلاب صفت لیبرال بود که اگر چه امروزه این واژه توهین و اتهام تلقی نمی شود اما در آن روزگار بویژه سبب آتمسفری جاری و اتهامی عظیم و درحد خیانت به انقلاب تلقی می شد.

حتی درسالیان اخیر نیز نه فقط دشمنان که حتی برخی دوستان نیز به سهو مهندس بازرگان و پیرو


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و بررسی در مورد لیبرالیسم و مهندس بازرگان

دانلود تحقیق کامل درمورد لیبرالیسم

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق کامل درمورد لیبرالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد لیبرالیسم


دانلود تحقیق کامل درمورد لیبرالیسم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 25

 

لیبرالیسم

مقدمه:

پس از تحولاتی که در نتیجة پیدایش رنسانس در اروپا رخ داد، یکی از پرنمودترین نحله های فکری که تمام ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی را در بر گرفته و زندگی آدمی را در مسیر سلسله ای از تغییرات قرارداد لیبرالیسم بود که مثابه یک ایدئولوژی در سراسر جهان غرب به جای ادیان الهی مطرح شد.

به دلیل اینکه این جریان فکری، اجتماعی و سیاسی در عصرهای اخیر، از جاذبه هایی هم برخوردار شده و در کشورهای شرقی و مقر ادیان ابراهیمی و پایگاه های اسلامی هم مورد توجه خیل روشنفکران قرار گرفته نسبت به آن تبلیغات فراوانی صورت گرفته و نیز به دلیل سنت شکنی ها و دین ستیزهایی که داشته و مدتها است که پس از رنسانس داعیه اداره جهان و رهبری فکری بشر را داشته شایسته بررسی ئ تامیل بیشتر است و این بررسی از آنجا بیشتر اهمیت می یابد که به دلیل توجه و توسعه و به میدان آمدن فناوری نوین و رسانه های پیشرفته ارتباطات جمعی و سطح پوشش هایی که لیبرالیسم مدعی آن می باشند لیبرالیسم نه تنها در حوزه اندیشه بلکه می خواهد دنیای بودن و عمل کردن را به سامان برساند و بسان اقلانیتی ظهور و نمود یابد. از سوی دیگر دین به عنوان یک واقعیت انکارناپذیری وجود دارد که در نوع تفکر، زیست و حیات سیاسی ملت – دولتها می تواند نقش بازی کند و عده ای از منورالفکرهای وطنی در کشورهای اسلامی علی رغم تکوین روحیه و شخصیت ایشان در نظام های غربی و ماهیت لیبرالیستی اما تعلقاتی به حوزة به عومل و دلایل متعددی دارند که هموراه می کوشند تا با خرج کردن از دین به کیسة لیبرالیسم و به نفع جریان غالب نوعی العاب دینی به عملکرد خود بدهند و عملاً آنچه بکنند که نظام جهانی از ایشان توقع دارند.

این مهم در مقولة نسبت دین و لیبرالیسم، می گنجد و اینکه آیا ساسااً دین نسبت و ارتباطی با لیبرالیسم دارد یا نه بحث ها در ادامه در این خصوص می باشد و می کوشیم تا با بررسی اجمالی ماهیت لیبرالیسم و دین به بررسی نسبت، ارتباط و سازگاری یا عدم موارد فوق بپردازیم. (به عون اله متعالی)

تحلیل مساله «نسبت دین و لیبرالیسم»

پرسش از «نسبت دین و لیبرالیسم» یک پرسش «مرکب» می باشد که در حقیقت سوالات و پرسشهای بسیاری را در درون خود دارد که پش از تحلیل مفاهمی مندرج در مساله مذکور وضوح می یابند. اولین ابهام در مفهوم واژه «نسبت» است. گاهی به جای واژه «سبت» در مساله مورد نظر ما واژه «رابطه» به کار می ورد.

«رابطه منطقی – تولیدی، رابطه روش نشاختی، رابطه معرفت شناختی، راذبطه تولدیدی – مصرفی، رابطه مبتنی بر اصل رفع تعارض و رابطه دیالوگی»

همچنین از مفهوم «نسبت» نیز می توان استفاده های زیادی کرد که برخی از آنها عبارتند از:

  • نسبت به معنای مقایسه دو امر که خود به دو بخش تقسیم می شود:

الف – مقایسه ذوشی: به عنوان دو مفهوم کلی از حیث مصادیق یا دو مجموعه از حیث اعضاء

ب – مقایسه دو قضیه

  • نسبت دوشی ء به معنای «تاثیر و تاثر» دو شی برو از هم
  • نسبت دو شی ء به معنای مقایسه آنها از حیث شیء سوم.

در مساله نسبت دین و لیبرالیسم، آنچه بیشتر از مفهوم «نسبت» همراه شده است مربوط به مفهوم سازگاری است.

  • CONPLEX
  • برای بررسی بیشتر به روش شناسی مطالعات دینی نوشته احمد فرامرز قرامکلی مراجعه شود.

- لیبرالیسم در مقام تعریف

لیبرالیسم از تفکرات و فحله های فکری جدیدی است که در اروپای معاضر هم به عنوان یک نظریه و آموزه و هم به عنوان یک برنامه عمل به وجود آمده و به خود سامان بخشیده است و یک جریان غالب در غرب است که امواج آن به گوشه و کنار جهان هم رسیده است.

مهم ترین چیزی که در مرحله نخست باید آن را مورد دقت و ارزیابی قرار داد، تعریفی منطبق بر واقعیت لیبرالیسم است. تا در پرتو آن چیستی لیبرالیسم کاملاً روشن و نمودار گردد.

کلمة لیبرالیسن از واژة Liberty گرفته شده که به مفهوم آزادی است و کلمه Liberall به معنای فرد آزادی خواه است. این کلمه هم اکنون به عنوان جریانی آزادی خواهانه که دارای بنیادهای معرفتی، نظری و تئوریک خاص است، در غرب شناخته می شود. این کلمه به معنای نوعی خاص از آزادی خواهی است نه به معنای هر نوع آزادی خواهی، زیرا اگر چنین باشد باید مخالفان لیبرالیسم را مخالفان آزادی خواهی بدانمیم و حال آنکه همه مخالفان لیبرالیسم، مخالفان آزادی نیستند. پس لیبرالیسم به مفهوم نوعی خاص از آزادی خواهی است که جوهر لیبرالیسم با همان مفهوم خاص انطباق دارد نه با مفهومی دیگر. لذا در یک تعریف کلی تر می توان گفت لیبرالیسم طرز تفکر معرفتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که به نوع خاصی از آزادی فرد منجر می شود و در تمام ظهوذ و عینیت اجتماعی همچون یک ایدئولوژی عمل می نمیاید. این طرز تفکر از محصولات عضر روشنگری و متعاقب آن در حد تعاقب پیدایش رنشانس شکل گرفته و به وجود آمده است.

- مبانی جوهری لیبرالیسم

ما نمی توانیم بدون اینکه به مبانی ظهور لیبرالیسم پی ببریم، مفهوم سازی دقیقی از آن ارایه نماییم. بدین سبب لازم است ابتدا مبانی اصلی پیدایش لیبرالیسم را درک نماییم تا تعریف و مفهوم اصلی آن دریافت شود.

لیبرالیسم در تقابل با نظام و تفکر توتالیتر که با لعابی صوری از مسیحیت در اروپا حاکمیت یافته بود، به وجود آمد، حاکمیتی هزار ساله که در اواخر آن، مخالفت های شدیدی با عقلانیت، علم و آزادی صورت گرفت. در تفکر مسیحی، علم، نوآوری و پرسش گری که منجر به ایجاد سوال در برابر حاکمیت مسیحی می شود، ممنوع شناخته شده بود. این وضعیت، تاریخ طولانی را در اروپا به خودش اختصاص داد.

نهضت پروتستان که افراد ی همچون کالون و لوتر آن را در اروپا عرضه کردند. عصر روشنگری را رقم می زند و لذا گفتمان پرسش گری در عصر روشنگری همچون رویکریدی عالب مطرح می شود.

عضر روشنگری بر هم زننده مناسبت های پیشین است، زیرا نقطه ثقل تلاش های پیش گامان عصر روشنگری در برابر دگماتیزم مذهبی حاک بر ساختار حکومت های مسیحی، بر عنصر آزادی بوده است. پافشاری پیش گامان عصر روشنگری بر سلسله ای از عناصر پایه و بنیادی سب می شود در فاصله ای کوتاهد لیبرالیسم به عرصه حیات فکری سیاسی و اجتماعی غربیان وارد شود. از این جهت لازم می نماید که به مبانی جوهری لیبرالیسم اشاره کنیم تا چیستی و ماهیت آن، به طور عینی و ملموس، مشخص گردد.

  • آزادی فرد

لیبرالیسم را می توان ترجمان اصالت فرد دانست. لیربالیسم ارزش مطلق هستی فرد را با هیچ مانع و رادعی مطرح می کند.

«در شیوه های رنگارنگ لیبرالیسم، اصلی روشن و استوار تر از اصلی که انسان را به غایت برین می رساند، نمی توان یافت، همه نام آوران فلسفه از متالهان گرفته تا سیاسی نگاران آغاز سده ی ما، در این برکشیدن فرد همبازند. و در واقع لحظه های مهم تاریخ، مانند اصلاح دینی، انقلاب های انگلستان،‌ آمریکا و فرانسه در رابطه با این اصل، معنا می دهند و بالاخره، فرد، چون غایت اصلی نگریسته شد»[1]

«در حقیقت لیبرالیسم، اهمیت نقش های متقابل را رد نمی کند و مکانیسم های اجتماعی و تاثیر گروه بر رفتارهای فردی را نادیده نمی انگارد. آنچه لیبرالیسم مردود می شمارد، این است که برای کنش این نیروها هدفی بیرون از فرد درنظر گرفته می شود. از این دیدگاه، همه چیز گرداگرد فرد می گردد و جامعه به معنای کامل واژه، هماتنا محیطی است برای حفظ و نگهداری زندگی فرد و ایجاد امکان لازم برای شکوفایی اش»[2]

  • گرایش به خرد جزئی

عقل و خرد را به دو نوع کلی و جزئی تقسیم نموده اند و این تقسیم، مورد پذیرش اکثر فیلسوفان غرب هم قرار گرفته است. عقل کلی نگاهی سیستمی و کل نگرانه به مجموعه نظام هستی مجموعه تعالی خواهی های روحی می کند، وظایف و رسالت های ماورایی و پیام های قدسی را می شنود و سر در آستانه آفریننده و امر متعالی می ساید اما عقل جزئی عقل سود محور و لذت گراست، عقلی که به امور جزئی عالن نظر می کند و حسابگری ها و سنجش هایش با محور قرار دادن سود و لذت است. عقلی که به امور جزئی عالم نظر می کند و حسابگری ها و سنجش هایش با محور قرار دادن سود و لذت است و به این خاطر هم امور ماورایی را نمی پذیرد و قادر به شناخت خوبی های مطلق و امور ماورایی نمی باشد، زیرا دایره قضاوت هایش، امور محسوس طبیعی و تجربی است.

روح عقلانیت لیبرالی را باید مواجهه با مذهب نامید و چنانکه بدان اشاره نمودیم، لیبرالیسم در پی دست یابی به شویه های حاکمیتی است که بر قانون بشری ابتناد داشته باشد و لذا به نقادی علیه مذهب و امور قدسی مبادرت می نماید، چنانکه در آغاز نشو و نمای لیبرالیسم افرادی همچون مارتین لوتر و کالون دست به یک جنبش مذهبی زدند که با معرفی سازی شریعت مقارنه داشته باشد.

«باری این مهم بدین گونه به انجام رسید که نویسندگان سده هجدهم با یاری خردباوری، الهیات و اخلاق مذهبی را به شیوه ای بی سابقه، با باد انتقاد بی رحمانه ای گرفتند»[3]

نگرش به عقلانیت و خرد جزئی رویکرد می شد که لیبرال ها آن را آموره جوهری دیگر لیبرالیسم می انگاشتند و در اصل، چره واقعی لیبرالیسم را باید در خردباوری محض و افراطی آن بسان یک نحله و همچون قطبی مرکزی تلقی نمودند.

گرایش به عقلانیت جزئی و حل همه امور بشری به وسیله آن، چره واقعی لیبرالیسم را آشکار نمود و لیبرالیسم بدین سان خود را از قیمومیت باورهای دینی رها ساخت.

ژرژ بوردو چنین می نگارد که:

«چنین نگرشی (به عق) سه پیامد مهم داشت، نخستین پیامد عبارت بود از رهایی فرد از دل مشغولی هایی که ایمان دینی می توانست در مورد رفتار اجتماعی، در وی بیدار کند چون قلمرو خدا فراسوی این جهانی است... دومین پیامد، ناشی از به کنار نهادن دریافتهای انجیلی از سازماندهی زندگی مادی، همانا واگذاری نقش فرودست به دین در زندگی اجتماعی بود، در حقیقت به دین در زندگی اجتماعی بود، در حقیقت به دین، تنها نقش تسلی بخش واگذار شد... سرانجام تلقی دین، به مانند امرثی منحصراً خصوصی، پیامد بسیار مهمی در صحنه های سیاسی داشت... و آن ایمان بی عمل بود که تنها جنبة ذهنی می یافت و محدود ساختن خمیرمایه انقلابی انجیل به پهنه وجدان فردی بود...»[4]

در تفکر لیربالی، هیچ موضوعی که با عقل قدسی انظباق یابد وجود ندارد و هرچه هست باید به داوری و آزمون خرد جزئی وانهاده شود. این عقل چنان ره پوییده و از چنان منزلتی برخوردار گشتهخ که انسان فقط به وسیله این عقل باید راه خود را پیدا کند و البته افت و خیزهای خرد جزئی، امری است که در سرشت انسان نهاده شده و از آن مفری نیست.

«در اندیشه لیبرال، انسان باید به یاری عقل خود، راه خود را پیدا کند در عین حال معتقد است انسان جایزالخطاست و خطا پذیر بودن انسان را یک امر طبیعی داخل در ماهیت او می داند و از این مطلب، چنین نتیجه می گیرد که راه دست یابی انسان به حقیقت، تضارب آراء انسانی است و هیچ کس نمی تواند به طور انحصاری ادعا کند که حق با اوست»[5]

- افول فضیلت ها در سنت لیبرالی

اگرچه لیبرالیسم در پروسه عمل به بک هرج و مرج اخلاقی و بی بندوباری حاد اجتماعی منجر شده و گرچه منتقدان بسیار فراوانی در غرب، لیبرالیسم را مورد همجمه خود قرار داده اند و با توجه به نابسامانی شدید اخلاقی، آن را مورد تعرض و انتقاد شدید قرار داده اند چنانکه نقل کرده اند در تمام تلاش های تاریخی بشر مرهون این نکته گشته است که فضایلی بدست آید و جامعه بشری به سوی درک فضیلت ها به پیش رود، اما همة این ها در قربانگاه لیبرالیسم، با تیغی دودم قربانی شده اند.

- چالش های جدی در فرهنگ لیبرالی

چالش های جدی فراروی سنت لیبرالی قرار گرفته که همین چالش ها هم محور نقادی های جدیدی .اقع گردیده که از سنت لیبرالی صورت می پذیر. در اینجا به برخی از این چالش ها که ناشن دهنده ناکامی لیبرالیسم در مقام تحقیق و عمل می باشد اشاره نمی کند و نشان می دهیم که سنت لیبرالی دیگر جانمایه ای برای دوام و بقا و ثبات ندارد.

  • ظهور فقدان کارآیی در حوزه اقتصاد

مساله فقدان کارآیی لیبرالیسم در شرایط حاضر، یکی از جستارهای کلیدی و بنیادی در ناحیه شناخت کنونی لیبرالیسم است. لیبرالیسم علی رغم ادعاهای فراوانی که در خصوص ایجاد توازن اقتصادی در جامعه نموده، نتوانست در هیچ یک از کشورهای غربی و اروپایی به بازنشستن توازن اقتصادی را نشان دهد، بلکه بر مشکلات طبقه های نشل های اروپایی به شکل لفزون تری از پیش منجر گردید و حتی سیاست ها و مناسبات دولت های لیبرالی به گونه ای درآمد که چون مساله سود و لذت فرد مطرح بود، در راه خواسته های خویش و افراد طبقه حاکم، تلاش اقتصادی را معمول ساخت.

این مساله طبقه بورژوا را هم به طمع های سیری ناپذیری واداشت و هر دو (بورژوا و طبقه حاکم) اشتهای افراطی درخواست های اقتصادی نشان دادند.

«بدین سان طبقه بورژوا که بر پایه آموزه ی ناب لیبرالی، نمی بایست چیزی از حکومت کنندگان بطلب به این خو گرفت که سیاست را کمک بسیار شامل برای خویش بینگارد، بهانه هایی مانند پیوندهای خانوادگی یا رابطه یا شو.راهای اداری، مناسبات نوش خوارانه، تماس های اتفاق یا درخواست شده و غیره برای ایجاد پیوند دوسویه میان محافل حاکم و دولت نبود.[6]

«درست از این هنگام عنوان دولت لیبرالی معنایی خلاف معنای نخستین خود یافت. حکومت لیبرالی بدین سان به حکوکتی تبدیل شد که به یاری آزادی به دفاع از موقعیت های اقتصادی به دست آمده پرداخت، نه حکومتی که قلمرو آزادی را بگستراند و بر شمار بهره مندان از آزادی بیفزاید»[7]

آربلاستر بر این نکته پای می فشارد که اقتصاد لیبرالی چهره خبیثی را از شهرهای اروپایی به نمایش گذارد، او در کتاب لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط چنین می نگارد،‌ «منچستر بیش از تمام شهرها به نماد سرمایه داری صنعتی با تمام عظمت و خباثت آن تبدیل شد. منچستر بین سالهای 1815 و 1850 روح مجسم نوگرایی و شگفت انگیزترین شهر دوران جدید بود،‌شهری که به گفته یکی از شخصیت های کتاب کانیگزبای دیزرائیلی، مردم برای بدست آورن سیمای آینده از آن دیدن می کردند اما دیدارکنندگان همان قدری که از نیروی تولدیدی آن به شگفت می آمدند، از کثافت آن و رابطه بین این دو مقوله نیز حیرت زده می شدند.[8] همچنان آربلاستر از قول دوتوکویل، چنین می نگارد:

«از این آبگذر کثیف است که بزرگترین جریان تلاشی بشر جاری می شود تا سراسر جهان را بارور سازد،‌در این فاضلاب کثیف، طلای ناب جریان دارد»[9]

  • بحران ارزش های معنایی

از مهمترین نمادها و نشانه های شکست و ناکامی لیبرالیسم در قرن های اخیر و به ویژه قرن معاصر بحران ارزش های معنایی و غیبت شدید معنا از صحنه زندگی انسان است که در پی کاسته شدن قدسیت ها و عبور مفاهمیم ارزشی از میدان های اشراقی به میدان های ناسوتی و دینامدار بوجود آمده که خودش ریشه و مبنای پیدایش بسیاری از بحران های دیگر جهان محسوب می شود، تظاهر حروشن و عینی این بحران را هم اکنون در قالب های گوناگونی همچون عرفی سازی شرایع آسمانی، غلبه اندیشه های راسیونالیستی و تخلیه ایدئولوژیکی جوامع، صنعتی شدن، مدرنیزاسیون، رواج اندیشه های حس گرایی و تجربه مدار و ... مشاهده می کنیم.

 

منابع:

  • دو ماهنامه فرهنگی سیاسی و اجتماعی اندیشه حوزه ها آذر و دی 1381
  • ژرژ بوردو، لیبرالیسم، نشر نی، 1378
  • آربلاستر، آنتونی، لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، ترجمة عباس مخبر، نشر مرکز، چاپ سوم، 1377
  • فصلنامه فرهنگی اجتماعی دانشجو، شماره 77
  • رضا داوری، عصر اوتوپی، نشر امیرکبیر، سال 1362
  • آیزایابرلین، چهار مقاله در بارة آزادی
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد لیبرالیسم

پاورپوینت درباره دیدگاه محافظه کاران و لیبرالیسم مدرن در مورد علل آلودگی محیط زیست

اختصاصی از اینو دیدی پاورپوینت درباره دیدگاه محافظه کاران و لیبرالیسم مدرن در مورد علل آلودگی محیط زیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درباره دیدگاه محافظه کاران و لیبرالیسم مدرن در مورد علل آلودگی محیط زیست


پاورپوینت درباره دیدگاه محافظه کاران و لیبرالیسم مدرن در مورد علل آلودگی محیط زیست

فرمت فایل : power point  (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد اسلاید  : 21 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاه محافظه کاران علل آلودگی محیط زیست

 

›محافظه کاران بر این باورند که طبیعت می‌ تواند به آنها کمک کند تا نهاد های بشری و روابط بین آنها را بسازد.
›محافظه کاران دیدگاه " اومانیسم سکولار ، " را نمی پذیرند چراکه اومانیسم سعی دارد اهداف انسان را تنها منبع ارزش لحاظ کند در عوض محافظه کاران ، ارزشهای مخالفی را در طبیعت پیدا می‌ کنند و به انسان به دید یک موجود پایبند به اخلاق نگاه میکنند که خود را با این ارزشها را مطابقت می‌ دهد.
›این " روحیه زیاده خواهی انسانی " منجر به بی توجهی به حرمت طبیعت می‌شود
 
 
 
›محافظه کاران ایده " نظارت " ترجیح می‌ دهند، چون این ایده بشر را ملزم به یک پذیرش مسئولیت مقید می‌ کند.که به طور هماهنگ با طبیعت زندگی کند و به سوء استفاده خود را از طبیعت به حداقل برساند.
›جوامع مدرن به چند دلیل آلودگی بیش از حد را تولید می‌ کنند:
›1- افول سلسله مراتب
›2- افول جامعه
›3- سرمایه داری
›4-دموکراسی
›

 


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درباره دیدگاه محافظه کاران و لیبرالیسم مدرن در مورد علل آلودگی محیط زیست