اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

قاعده نفی سبیل

اختصاصی از اینو دیدی قاعده نفی سبیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

قاعده نفی سبیل


قاعده نفی سبیل

 

فرمت فایل: word(قابل ویرایش)تعداد صفحات25

قاعده نفی سبیل

از قواعد فقهی که اصحاب به آن عمل کردند و آن را در ابواب مختلف فقه بر مواردزیادی از جمله عبادات و معاملات و احکام تطبیق داده اند، همین قاعده معروف و مشهور یعنی‌نفی سبیل کفار بر مسلمین است.
و شیخ اعظم ما در صحیح نبودن بیع برده مسلمان بر کافر به همین قاعده تمسک کرده است.
در این قاعده از چند جهت بحث است:
جهت اول: مستند قاعده:
و مستند قاعده چند امر است اول: این گفته خدا در آیه 141سوره نساء: « لَن یَجعَلَ اللّهُ لَلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً». و از معنی‌آیه ظاهر است که خدای‌تبارک و تعالی در عالم تشریع حکمی‌را قرار نداده که آن حکم موجب راه یافتن و تسلط یافتن کفار بر مؤمنین شود. و تشریع جواز فروش برده مسلمان به کافر و نفوذ و صحت این بیع موجب تسلط یافتن کافر بر مسلمان است و با این آیه نفی‌شده است اجاره کردن و عاریه دادن برده مسلمان به کافر هم همین حکم را دارد. إن شاء ا... تطبیق این قاعده را بر موارد آن به صورت مفصل ذکر خواهیم کرد.
شکی نیست که ظاهر آیه شریفه اگردر مقام تشریع باشد همان است که ذکر کردیم و مراد از جعلی که در آیه نفی شده است جعل تشریعی‌است نه تکوینی پس قاعده بر ادله متکلفه(تکلیف آور) برای بیان احکام واقعی می باشد.
مثلا مفاد ادله اولیه ولایت هر پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر است چه دختر باشند چه پسر و مفاد این آیه بنا بر معنای مذکور نفی ولایت است وقتی که پدر یا جد پدری‌کافر باشندو دختر یا پسر مسلمان باشد. و همچنین در دیگر موارد تطبیق آیه؛ پس این قاعده حکومت واقعی دارد بر ادله اولیه و روند آن در این مسئله همانند روند حدیث:« لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ فِی الإِسلامِ» و این گفته خدا:« ما جَعَلَ عَلَیکُم فّی الدّینِ مِن حَرَجٍ»، می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


قاعده نفی سبیل

دانلود مقاله قاعده (من ملک شیئا ملک الاقرار به)

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله قاعده (من ملک شیئا ملک الاقرار به) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله قاعده (من ملک شیئا ملک الاقرار به)


دانلود مقاله قاعده (من ملک شیئا ملک الاقرار به)

قاعده «مَن مَلَکَ شیئا مَلَکَ الاقرارَ بِه» یکی از قواعد حقوقی است که فقیهان اسلام بیش از هزار سال است بدان استناد می‏نمایند و در دادرسیها و حتی مراجع اداری بسیار سودمند است.
این قاعده در قالب یک گزاره شرطی متصل لزومی است که مقدم آن «ملک شیئا» و تالی آن «ملک الاقرار به» است. در این نوع گزاره تلازم و پیوستگی بین دو قضیه حملیه مقدم و تالی است و مقدم، علت تالی است. بنابراین، تسلط بر اقرار چیزی معلول تسلط داشتن بر آن است.
در بندهای ذیل به تحلیل این قاعده می‏پردازیم:

الف) "مفاد قضیه مقدم" داشتن تسلط بالفعل بر امری و یا اهلیت استیفای حقی و یا حق تصرفات حقوقی است. تعبیر به تسلط بالفعل، تسلط بالقوه نظیر تصرفات حقوقی کودکان را خارج می‏کند. البته فقیهان استثنائا تصرفات حقوقی برخی از کودکان را در برخی موارد همچون وصیت به معروف و وقف و صدقه تجویز نموده‏اند. با این وجود، این موارد مشمول این قاعده می‏شود. بنابراین کلمه «مَنْ» به عنوان ادات شرط شامل کودکان نیز می‏گردد. مقصود از «مَلَک» یا تسلط اعم از تسلط اصیل و یا وکیل یا ولی است. بنابراین وکیل و ولی همچون اصیل مشمول قاعده می‏باشند و اقاریر ایشان در حق موکل و مولی علیه نافذ است، حتی اگر در مورد وکالت تصریح بدان نشده باشد.

ب) "مفاد قضیه تالی" تسلط بر اقرار نمودن و یا حق اقرار بر استیفای حق است. اقرار، یک معنای لغوی دارد که عبارت است از جعلُ الشیِ‏ء ذا قرارٍ و ثَباتٍ. وقتی می‏گویند اَقَّرَه عَلی شُغْلِه، یعنی او را در شغلش تثبیت کرد، بنابراین مفاد لغوی اقرار، مرادف با اثبات است، یعنی حقی را به حالت ثبات درآوردن. اقرار در معنای اصطلاحی در ماده 1259 ق.م چنین است: «اخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود». این ماده متخذ از قاعده «اقرار العقلاء علی انفسهم جائز» است.

شامل 19 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قاعده (من ملک شیئا ملک الاقرار به)

دانلود تحقیق قاعده قرعه

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق قاعده قرعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق قاعده قرعه


دانلود تحقیق قاعده قرعه

قاعده قرعه
یکی از قواعد معروفی که در بسیاری از ابواب فقه کاربرد دارد، «قاعده قرعه»است .قرعه در لغت به معنای بلیه و اضطرابی است که به خاطر شدت ترس وارد قلب می شود و این که قیامت را قارعه می نامند ،برای آن است که دل های دشمنان خدا و گناهکاران در آن روز از خوف حساب و پی آمد آن می تپد و دچار فزع شدید می گردد.در این قاعده امور ذیل مورد رسیدگی قرار می گیرد:
1.تاریخچه قاعده قرعه،
2.ادله قاعده،
3.قلمرو قاعده،
4.آیا قاعده قرعه اصل است یا اماره ؟
تاریخچه قاعده قرعه
امام باقر(ع)می فرماید:نخستین کسی که درباره او قرعه زده شد، مریم دختر عمران بود ؛آنجا که خداوند می فرماید:تو نزد آن ها نبودی هنگامی که تیرهای قرعه خود را انداختند.دومین قرعه درباره یونس پیامبر زده شد و سومین درباره عبدالمطلب که وقتی دارای نه پسر شد در مورد دهمین نذر کرد که اگر خداوند پسری را به او روزی کند، وی را در راه خدا سر ببرد، تا این که عبدالله متولد شد و نتوانست او را سر ببرد، زیرا پیامبر خدا در صلب عبدالله بود. پس عبدالمطلب ده شتر در کنار عبدالله قرار داد قرعه زد که به نام هر کدام در آید او را ذبح کند. قرعه به نام عبدالله اصابت کرده، ده شتر دیگر اضافه کرد و میان عبدالله و بیستر شتر قرعه زد باز هم قرعه به نام عبدالله درآمد، پیوسته قرعه به نام عبدالله در می آمد و عبدالمطلب هم ده تا ده تا اضافه کرد ذتا وقتی که به صد شتر رسید قرعه به نام شترها اصابت کرد. عبدالمطلب گفت:من با پروردگار خود به انصاف عمل نکردم، لذا سه مرتبه قرعه را تکرار کرد؛ هر سه مرتبه قرعه ها به نام عبدالله درآمد .عبدالمطلب گفت الان من متوجه شده ام که پروردگار من از نتیجه قرعه راضی است .پس شترها را قربانی کرد.
ادله قاعده قرعه
ادله چهارگانه اجتهادی، قرآن ،سنت، عقل و اجماع هستند این قاعده است .
الف.قرآن
1.«وان یونس لمن المرسلین * اذ ابق الی الفلک المشحون * فساهم فکان من المحدحضین»یونس از پیامبران بوده، به خاطر بیاور زمانی را که به سوی کشتی مملو (پر از جمعیت و بار)فرار کرده و با آنها قرعه افکند (و قرعه به نام او اصابت کرد)و مغلوب شد. مفسران کلمه«فساهم»را به «فاقترعها»تفسیر کرده اند، یعنی حضرت یونس با آنها قرعه انداخت.
یونس فرزند متی لقب او ذوالفنون (صاحب ماهی)است و این لقب به خاطر آن است که سرگذشت او با داستان ماهی گره خورده است . حضرت یونس بعد از حضرت موسی مبعوث شد و مأموریت او در منطقه ای از عراق به نام «نینوا»بود.
یونس همانند سایر انبیا دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستی شروع کرد و با مفاسدی که در محیط رایج بود به مبارزه برخاست ،اما آن قوم متعصب چشم و گوش بسته از نیاکان خود تقلید کرده و دعوت حق و منطقی پیامبر خود را نپذیرفتند و تنها گروه اندکی شاید از دو نفر تجاوز نکرد ، به او ایمان آوردند. یونس از تبلیغ خود مأیوس شد و آنان را نفرین کرد، به دنبال نفرین وحی آمد که در فلان تاریخ عذاب الهی نازل می شود .هنگامی که موعد نزدیک شد یونس خشمگین از میان آنها رفت تا به ساحل دریا رسید و در آنجا یک کشتی پر از جمعیت و بار را مشاهده کرد و از آنها خواهش کرد که او را همراه خود ببرند.یونس سوار کشتی شد .ماهی عظیمی (نهنگ)جلوی کشتی ظاهر و دهان باز کرد و گویی طلب غذا می کرد. سرنشینان کشتی گفتند به نظر می رسد گناهکاری در میان ماست در اینجا قرعه افکندند و قرعه به نام یونس افتاد.یونس را به دریا انداختند و آن نهنگ او را بلعید .خداوند او را در شکم نهنگ سالم نگهداشت و با دعا و درخواست یونس خداوند او را نجات داد.
2.«ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک و ما کنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم و ما کنت لدیهم اذ یختصمون»؛ مریم از خانواده های بزرگ (خانواده عمران)بود که وقتی مادرش او را به دنیا آورد ، به دانشمندان و بزرگان بنی اسرائیل خطاب کرد که این نوزاد برای خدمت خانه خدا نذر شده است و شما سرپرستی او را به عهده گیرید (چون پدر نداشت).دانشمندان و عابدان بنی اسرائیل بر یکدیگر سبقت جسته و در نتیجه اختلاف ، کار به قرعه کشیده شد؛لذا کنار نهری آمدند و قلم یا چوبه هایی که بدان قرعه می کشیدند، حاضر کرده و نام خود را بر آن می نوشتند و بر آب می انداختند .تنها قلمی برنده قرعه بود که روی آب باقی می ماند. قلم زکریا روی آب ماند و قرعه سرپرستی به نام او اصابت کرد .این عمل سه بار تکرار شد و هر سه بار قلم زکریا-که شوهر خاله مریم بود-روی آب آمد و بقیه قلم ها در آب فرو رفت .در نتیجه، حضرت زکریای پیامبر با قرعه کفالت مریم را به عهده گرفت.

 

 

شامل 11 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق قاعده قرعه

تحقیق در مورد قلمرو قاعده درء(2)

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد قلمرو قاعده درء(2) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد قلمرو قاعده درء(2)


تحقیق در مورد قلمرو قاعده درء(2)

لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*

 

فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه :14

 

فهرست مطالب:

 

قلمرو قاعده درء(2)

معناى دیگر براى حدیث درء

تعزیر در لغت

تعزیر در فقه

نتیجه بحث:

تعزیر در روایات

بحث چهارم آیا شبهه در قاعده درء، شامل شبهات حکمیه نیز مى شود؟

بحث پنجم

بحث سوم: آیا لفظ «حد» شامل تعزیرات مى شود؟

 

قلمرو قاعده درء(2)

بحث سوم: آیا لفظ «حد» شامل تعزیرات مى شود؟

آنچه از کلمات لغویان و بیشتر فقیهان و ظاهر بسیارى از روایات استفاده مى شود، این است که لفظ «حد» در این روایت، شامل تعزیرات نمى شود. براى روشن شدن این مدعا عین کلمات لغویان و فقها وروایات را مى آوریم:

تعزیر در لغت

در لسان العرب آمده است:
العزر المنع و التعزیر ضرب دون الحد لمنعه الجانى من المعاودة و ردعه عن المعصیة؛ عزر به معناى منع و تعزیر، زدن کمتر از حد است که براى بازداشتن جانى از انجام دوباره گناه، به آن تعزیر گفته مى شود.

در همین کتاب به نقل از ازهرى آمده است:
اصل التعزیر التادیب و لهذا یسمى الضرب دون الحد تعزیرا» تعزیر در اصل، به معناى تادیب است و به همین لحاظ، زدن کمتر از حد، تعزیر نامیده مى شود.

در لسان العرب اضافه مى کند:
اصل التعزیر المنع و الرد و لهذا قیل للتادیب الذى دون الحد: تعزیر؛ لانه یمنع الجانی ان یعاود الذنب؛((146)) تعزیر در اصل، بر معناى بازداشتن و رد است و به همین سبب، به تادیب کمتر از حد، تعزیراطلاق مى شود؛ چون شخص جانى را از انجام دوباره گناه باز مى دارد.

جوهرى در صحاح اللغه مى گوید:
التعزیر: التعظیم و التوقیر. و التعزیر ایضا التادیب و منه سمى الضرب دون الحد تعزیر؛((147)) تعزیر به معناى تعظیم، توقیر و تادیب است و به زدن کمتر از حد، به همین سبب، تعزیر گفته مى شود.

اجمالا در آثار اکثر لغویان؛ مانند قاموس فیروز آبادى، مفردات راغب، نهایه ابن اثیر، جمهرة اللغة ابن درید، مصباح المنیر فیومى، مغرب مطرزى، مختار الصحاح، منتهى الارب، معیار اللغة و... جمله «التعزیر ضرب دون الحد»؛ تعزیر، زدن کمتر از حد است، به عینه یا با اندکى تفاوت، آمده است((148)).

مطرزى نیز در المغرب مى گوید:
سمیت عقوبة الجانى حد؛ لانها تمنع عن المعاودة اولانها مقدرة. الاترى ان التعزیر و ان کان عقوبة لایسمى حد؛ لانه لیس بمقدر...»؛((149)) مجازات جانى، حد نامیده مى شود، به سبب اینکه او را ازانجام دوباره باز مى دارد یا به سبب اینکه مقدار حد، معین است. دلیل براین مطلب، این است که تعزیر، گرچه نوعى مجازات است، ولى حد بر آن اطلاق نمى شود؛ چون مقدار آن مشخص نیست.

قابل توجه اینکه با دقت در کلام لغویان، به روشنى از کلمات آنان معلوم مى شود که سخن آنان در معناى تعزیر، برگرفته از کتب فقهى و کلمات اهل شرع است.

تعزیر در فقه

شیخ مفید در کتاب مقنعه مى گوید:
هر گاه چهار نفر شهادت دهند که دو مرد را در یک رختخواب برهنه دیده اند و برانجام عمل لواط شهادت ندهند، مجازات آن دو نفر، تازیانه است؛ به مقدار کمتر از حد، به عنوان تعزیر و تادیب. تعدادتازیانه ها طبق صلاحدید حاکم، از ده تا نود و نه تازیانه، به تناسب اتهامى است که بر آنان وارد شده((150)).

همچنین در جاى دیگر از این کتاب آمده است:
هرگاه دو نفر شهادت دهند که زن و مردى را در یک رختخواب دیده اند و یا در حالى که جسمشان به یکدیگر چسبیده بوده است و مانند آن، ولى به زنا شهادت ندهند، شهادت آنان پذیرفته مى شود و آن زن ومرد، تعزیر مى شوند؛ از ده تا نود و نه تازیانه، بنا به صلاحدید حاکم، و تعزیر در این مورد به اندازه حدى که براى زنا در شریعت تعیین شده، نخواهد بود((151)).

وى در مسئله اى دیگر مى گوید: «کسى که با حیوان آمیزش کند، تعزیر مى شود؛ به مقدار کمتر از حد زنا و لواط و قیمت چهار پا را نیز باید به صاحبش بپردازد.((152))»

همو در جاى دیگر از مقنعه مى گوید: «کسى که برده یا ذمى را به زنا قذف کند، به کمتر از حد تعزیر مى شود»((153)).

همچنین در مسئله اى دیگر از این کتاب آورده است: «درموردى که قذف کننده، به قذف تصریح نکند و سخن او تعریض به قذف باشد، تعزیر ثابت مى شود، نه حد»((154)).

نیز در جاى دیگر مى گوید:
هرگاه کسى دیگرى را به جملاتى از قبیل: فرزند حرام، فرزند خبیث و یا فرزند حیض خطاب کند، موجب حد قذف نخواهد بود، بلکه موجب تادیب درد آور و تعزیر بازدارنده وى از عمل زشت خواهد بود((155)).

علامه حلى در تلخیص المرام مى گوید:
هرگاه دو نفر که نسبت خویشاوندى ندارند، برهنه در یک رختخواب باشند، از سى تا نود و نه تازیانه تعزیر مى شوند و اگر این عمل، سه مرتبه تکرار شود، چنان که در مرتبه اول و دوم تعزیر شده باشند، براى مرتبه سوم، حد بر آنان جارى مى شود((156)).

وى در ارشاد الاذهان مى گوید: «هرکس مرتکب حرامى شود یا واجبى را ترک کند، امام، او را به اندازه اى که مصلحت بداند، تعزیر مى کند.((157))»

همچنین در کتاب تبصرة المتعلمین مى گوید: «دو نفرى که در یک رختخواب، برهنه باشند، تعزیر مى شوند و در صورتى که دو مرتبه تعزیر شوند، براى مرتبه سوم، حد بر آنان جارى مى شود»((158)).

سید مرتضى در الانتصار مى گوید:
هرگاه کسى با کنیز پدرش زنا کند، حد بر او جارى مى شود، ولى اگر پدر با کنیز فرزند زنا کند، حد بر او جارى نمى شود، لکن به مقدارى که حاکم صلاح بداند، تعزیر مى شود((159)).

ابوالصلاح حلبى مى گوید:
تعزیر، تادیبى است از سوى خداوند، براى بازداشتن فرد تعزیر شونده و دیگران از انجام جرم، و مورد آن، اخلال در انجام هر عمل واجبى و یا انجام هر کار زشتى است که در شریعت، حد خاصى براى آن تعیین نشده است((160)).

ابن زهره در کتاب غنیه مى گوید:
با انجام هر کار زشتى و ترک هر عمل واجبى که در شریعت براى آن، حد تعیین نشده و یا تعیین شده است، ولى شرایط اجراى آن کامل نیست، تعزیر واجب مى شود((161)).

در الجامع للشرایع یحیى بن سعید حلى آمده است:
«تعزیر، کمتر از حد است.((162))»

محقق در شرایع مى گوید:
«آنچه در شریعت به صورت مجازات تعیین شده است، حد نامیده مى شود و هر چه این گونه نباشد، تعزیر است»((163)).

شهید ثانى در مسالک مى گوید:
حدود، جمع حد، در لغت به معناى منع است و حد شرعى، برگرفته از همین معناست؛ چون حد، وسیله اى براى بازداشتن مردم از انجام گناه، به سبب ترس از اجراى حد شهادت. از نظر شرعى، حد،مجازات بدنى خاصى است براى معصیتى که مکلف مرتکب شده و شارع مقدار آن را با خصوصیاتش معین کرده است. تعزیر در لغت، به معناى تادیب است و شرعا مجازات و اهانتى است که غالبا براى آن،در شریعت، مقدارى معین نشده است.((164))


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد قلمرو قاعده درء(2)

تحقیق در مورد قاعده اضطرار

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد قاعده اضطرار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد قاعده اضطرار


تحقیق در مورد قاعده اضطرار

لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*

 

فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه : 39

 

فهرست مطالب:

 

قاعده اضطرار

محورهاى مورد بحث

قواعد همسو

جایگاه قاعده

مدرک قاعده

نقد وبررسى

آیه دوم:

آیه سوم:

آیه چهارم:

متن وسند حدیث

مفهوم روایت

حدیث چهارم

4 - روش عقلا

5 و 6 - اجماع - سیره متشرعه

شرایط جریان قاعده

قلمرو قاعده

حد اضطرار

کاربرد قاعده

2 - خوردن وآشامیدن محرمات

3 - قطع اعضا وپیوند آنها

4 - تنظیم خانواده وزایمان

 

قاعده اضطرار

از جمله قواعدى که در استنباط واجتهاد احکام فقهى نقش به سزایى دارد، قاعده «کل حرام مضطر الیه، فهو حلال» مى باشد. این قاعده که با نام قاعده اضطرار شهرت یافته، از قواعد کاربردى واساسى فقه، به شمار مى آید وتاثیر وکارایى آن در جاى جاى فقه، به چشم مى خورد. به ویژه در حل مشکلات ومعضلات مباحث ومسائل نو پیدا نقش اساسى دارد.

اگر چه فقها از این قاعده با عنوان یاد شده کم تر بحث کرده اند، ولى استحکام وادله فراوان آن از یک سو ونقش کاربردى آن در سرتاسر فقه از سوى دیگر، ما را واداشت تا اندکى در خصوص آن بحث کنیم. این نوشته در دو بخش سامان یافته: در بخش اول اهمیت وادله اعتبار قاعده است، (بحث کبروى)، ودر بخش دوم بانشان دادن پاره اى از فتواهایى که به استناد این قاعده صادر شده اند، (بحث صغروى) موارد کاربرد نقش وکارآیى آن روشن خواهد شد.

محورهاى مورد بحث

به منظور بیان انگیزه وهدف از بحث وتحقیق در باره این قاعده، به برخى از پرسشهایى که حول آن مطرح است، اشاره مى شود:

1 - در تقسیم بندى قواعد فقهى، جایگاه این قاعده کجاست؟ آیا از قواعد عامه است یا خاصه، از قواعد منصوصه است ویا از قواعد بر گرفته از کلمات فقها، تنها در شبهات موضوعى جریان دارد، ویا در شبهات حکمى نیز جریان دارد؟

2 - با این قاعده، حرمت مورد اضطرار واقعا برداشته مى شود، ویا ظاهرا، ثمره فقهى این دو مبنا چیست؟

3 - قاعده اختصاص دارد به رفع حرمت اضطرارى، ویا وجوب عملى را که اضطرار به ترک آن است نیز بر مى دارد؟

4 - مدلول قاعده عزیمت است یا رخصت، ثمره فقهى این دو نظر در کجا است؟

5 - آیا قاعده اختصاص به احکام اضطرارى دارد، یا موضوعات اضطرارى را نیز فرا مى گیرد؟

6 - ملاک ومعیار اضطرار در مورد قاعده چیست، اضطرار شخصى ویا نوعى؟

قواعد همسو

از آن جا که قواعد فقهى گوناگون است، گاهى چند قاعده فقهى از جهت محتوا وآثار، اشتراک دارند، اگر چه در خصوصیات با هم یکى نیستند.

قواعد فقهى که در راستاى این قاعده هستند واز نظر محتوا با آن همخوانى دارند عبارتند از:

1. قاعده نفى عسر وحرج، 2. الضرورات تبیح المحظورات، 3. کل ما غلب الله علیه فهو اولى العذر، 4. لاضرر ولا ضرار فى الاسلام، 5. سهله ومسمحه بودن دین، 6. الضرورة فى کل شى ء الا فى الدماء.

جایگاه قاعده

قواعد نگاران، قواعد فقهى را از جهات گوناگون دسته بندى کرده اند،(مقصود از«مجله فقه اهل بیت»، شماره 7، مقاله پژوهش در قواعد فقهى) جایگاه قاعده، روشن شدن چگونگى رابطه آن با این تقسیمات مى باشد از جمله:

1 - به لحاظ گستردگى وفراگیر بودن آن در تمامى ابواب فقه ویا در بخشى از ابواب، این قاعده جزو قواعد عامه به شمار مى آید، زیرا در تمامى ابواب فقه، عبادات، معاملات به معناى عام، معاملات به معناى خاص، آداب شخصى، آداب عمومى، سیاسیات، وجزائیات کاربرد دارد.

2 - به لحاظ جریان در شبهات حکمى وموضوعى این قاعده در هر دو مورد به کار گرفته مى شود واختصاص به یکى از آن دو ندارد، زیرا ملاک قاعده در هر دو مورد هست.

3 - به لحاظ مدرک، این قاعده از قواعد منصوصه به شمار مى آید، نه از قواعد مصطاده (گرفته شده از کلمات فقها)، زیرا در آیات وروایات بر این قاعده تصریح شده است.

4 - بین این قاعده وقواعد وادله دیگر نسبت حکومت بر قرار مى باشد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد قاعده اضطرار