اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد پدیده ای به نام فروغ 23 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد پدیده ای به نام فروغ 23 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 23 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

پدیده ای به نام فروغ

فروغ در عرصه ی ادبیات ایران یک پدیده بود . نه تنها بود که هنوز هم هست و همیشه هم خواهد ماند . به قول یکی از معاصرین : " فروغ بدون هیچ گونه ادعای طلبی خواننده ی شعر فارسی بعد از خود را بدهکار کرد و رفت ، چون میوه ی کال بر شاخه ماند تا به رسیدگی رسید و با مرگ ناگهانیش خدا می داند چه مایه از شعر ناگفته به خاک سپرده شد و چه مضامین بسیاری که می توانست در خواننده اش صد ها احساس که یکی از آن ها حس اندیشیدن بود ایجاد کند دریغا نگافته ماند و ماند . "

از یورش توفان مرگ که سرو قامتش را بی هنگام شکست و گرچه از ریشه های کلامش سرود های دیگری به بلندای ماندن در تاریخ قد کشیده است ؛ چهل سال می گذرد .

آری از بهمن سردی که جسم فروغ را به سرمای خاک سپردند ، هزاران دل گرم به یادش تپیده است و صدها قلم با گفتن از او به روی کاغذ پر خیده است ، هر صاحب اندیشه ، شعر فروغ را به نوعی بررسی کرده و در قلمرو نقد با توجه به نکاتی از آن به کندوکاوی علاقه مندانه و موشکافانه پرداخته است که همه این سنجدین ها مُهری بر جاودانه شدن اوست ، اما براستی چرا ؟و چگونه او این چنین دارای جایگاه خاص در ادبیات شعری ایران است ، شاید هیچ کس به خوبی و واقع نگری خودش این حس و بیان نکرده باشد که می گوید :

" من آدم ساده ای هستم ، بخصوص وقتی می خواهمم حرف بزنم ، این مساله را بیش تر حس می کنم . من هیچ وقت آوزان عروضی را نخواندم اما آن ها را در شعر هایی که می خواندم پیدا کردم . بنابر این برای من حکم نبودند ، راه هایی بودند که دیگران رفته بودند . یکی از خوشبختی های من این است که نه زیاد خود را در ادبیات کلاسیک سرزمین خودمان غرق کرده ام و نه خیلی زیاد مجذوب ادبیات فرنگی شده ام ، من بدنبال چیزی در درون خود م و در اطراف خود هستم . در یک دوره ی مشخص که از لحاظ زندگی اجتماعی و فکری آهنگ خودش را دارد . راز کار در این است که این خصوصیات را درک و آن را به شعر وارد نماییم . برای من کلمات خیلی مهم هستند . چون آن ها را صاحب جان و روحیه می دانم و همچنین اشیاء را ، من به سابقه ی شعری کلمات و اشیاء کاری ندارم گیرم کسی کلمه ی انفجار را هرگز در شعر نیاورده است . من از صبح تا شب به هر سو می نگرم همه چیز در حال انفجار می بینم ، چه گونه شعری بگویم که از این احساس تهی باشد . من فکر می کنم کار هنری یک جور بیان کردن و ساختن زندگی ست ، زندگی هم چیزی ست که یک ماهیت متغیر دارد . جریانی است که مرتب در حال شکل عوض کردن و توسعه است و به همین دلیل هنر هر دوره روحیه خودش را دارد و غیر این اگر باشد ، تقلب است . من در مورد شعر خودم باید بگویم چیزی را در آن جستجو نمی کنم بلکه در شعر هایم یا شعر های دیگران تازه خودم را پیدا می کنم . می دانید بعضی ها مثل درهای باز بسته ای هستند که وقتی بازشان می کنی می بینی ارزش باز کردن را نداشته اند . اما بعضی شعر ها اصلا" در چهار چوب نیستند که باز و بسته باشند . جاده های هستند کوتاه و بلند و بلند که همچنان می توان در آن ها رفت و به رفتن ادامه داد و اگر گاهی توقف می کنیم برای دیدن چیز هایی است که در رفت و برگشت های گذشته ندیده بودیم . "

به درستی همین است . شعر فروغ همان جاده ای است که می توان با همه ی فراز و نشیب هایش سال ها در آن رفت و خسته نشد . جاده ای ست بی شباهت و بی تکرار که می توان هزاران تازگی را در آن دید و کشف کرد . ارتباطات ، آدم ها ، عواطف ، اشیاء و اجسام در شعر او دیگر گونه است . یک نگاه تازه که به بطن حقیقی هر چیز را بیش از ایهام و مجاز می بیند و این نوع دیدن برترین عامل نزدیکی ذهنیت او با تصورات خواننده است . شعر فروغ خواننده اش را با اشکال عجیب و بیان های غیر مفهوم نمی هراساند و عدم آگاهی و نفهمیدن را بر او تحمیل نمی کند . شاید نه همه ولی خیلی ها در هنگام خواندن شعر او می توانند برای لحظاتی خود را در جایگاه حسی قرار دهند و در پیچ و خم های اندیشه اش هم مسیر گردند .

در ظهر گرم و دود آلود

ما عشق مان را در نیاز کوچه می خواندیم ،

ما قلب هایمان را به باغر مهربانی های معصومانه ، می بردیم

و به درختان قرض می دادیم

و توپ با پیغام بوسه در دستان ما می گشت .

" آن روز ها " تولدی دیگر

در انتظار دره رازیست

این را به روی قله های کوه

بر سنگ های سهمگین کندند

آن ها که خط به خط سقوط خویش

یک شب سکوت کوهساران را

از التماس تلخ آکندند

" در آب های سبز تابستان " تولدی دیگر

زندگی شاید یک خیابان درازیست که هر روز زنی

به زنبیلی از آن می گذرد

هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد

مرواریدی صید نخواهد کرد

" تولدی دیگر " تولدی دیگر

و هزاران مثال دیگر و یا در حقیقت تمام جمله ها و خطوط شعر فروغ که واگوی آهنگین روز مرگی خای انسان امروز است . در واقع تمام احساساتی است که مبنای پدید آمدن شعر فروغ است ، تکیه بر دیوار واقعیت ها دارد و این امر نه تنها در دو کتاب تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد به چشم می خورد . که در سایر اشعار سه کتاب اسیر و دیوار و عصیان نیز بارها دیده می شود .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پدیده ای به نام فروغ 23 ص

آتش در زرتشت

اختصاصی از اینو دیدی آتش در زرتشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

بنام اهورای فروغ بخش

«مقدمه»

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست

گر بیفروزیش

رقص شعله اش از هر کران پیداست

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

« نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفرید : آهورا مزدا و سزاوار ستایش »

گرد زمان و تاراج و چپاول ، افکار و دیدگان و دلهایمان را پوشانده و مات و مبهوت چشم به زبانه های فروزان و گرمابخشی دوخته ایم که در آیینه چشمانمان

انعکاس یافته. بی اختیار دستها دراز می کنیم و بالای سرش قرار می دهیم و از آرامش حاصل از گرما و حرارتی که زیر پوستمان دویده آیینه چشمانمان بسته می شود.

مدتی در هیمن حالت سپری می شود و دو مرتبه دستها را از روی زبانه های آتش به سوی چهره مةی بریم و با کشیدن دستها به صورت گرمائی را که دستهایمان از آتش هدیه گرفته به چهره تقسیم می کنیم.

شاید باز هم بایستیم و از گرما لذت ببریم ، شاید هم برویم و به دنبال حل مشکلاتی که مجل لذت بردن بیشتر را به ما نمی دهند بدون اینکه لحظه ای بیاندیشیم چرا و از روی کدامین حس و غریزه و عادت دست به صورت کشیدیم ؟

چرا ؟

علت این « چرا » چیزی است که باید آن را با زدودن گرد و غباری که بر چهرۀ فرهنگ کهنمان نشسته به صورت آوریم.

آتش در فارسی امروزه فارسی نو و لحجه های گوناگون به زبان می آید.

آتش ، آتیش ، آذیش ، آذر ، آگِر ، آیر و ...

در زبان اوستایی این واژه براب ر با آترش بوده و همچنین آذر بازمانده آتور یا آدور پهلوی است. آتیش که تلفظ آمیانه امروزی آتش است ، در پهلوی آدیش و در فارسی دری نیز آذیش تلفظ می شده.

به نام بندهش آتش هفتمین آفریننده هرمزد ، هنگام آفرینش جهان مادی بود.

هرمزد آتش را از بهترین و بالاترین ویژگی خود آفریده است . در بندهش آمده :

« آتش برترین آفریده مادی او و نور بخش و روشنایی دهنده جهانیان است. فروغ و نور آتش از روشنایی بی پایان یعنةی جاگیاه هرمزد مایه می گیرد. لاین فروغ ذره است که نور جاویدان و پایان ناپذیر پاک خداوندی ، پس آفریده شدن آتش ، فروغ و روشنایی بیکران ایزدی به او پیوست»

همان گونه که اهورا مزدا با نیروی ناتوان انسانها و موجودات مادی قابل لمس نیست و ما فقط می توانیم وجودش را به وسیله آنچه به وجود آورده احساس کنیم، آتش را هم نمی توانیم لمس کنیم بلکه به واسطه گرما و روشنایی که پدید می آورد احساسش

می کنیم نمی توانیم دست را درون آتش کنیم و لمسش کنیم زیرا فروغ و ذره ایزدی که پروردگار در آن قرار داده دستمان را خواهد سوزاند. مگر آنکه سیاوشی باشیم پاک و راست و مظلوم آنقدر که وقتی پا درون آتشی بزرگ نهادیم قلعه هاظی سوزان به احترام آن راه را باز کنند.


دانلود با لینک مستقیم


آتش در زرتشت

فروغ و سهراب

اختصاصی از اینو دیدی فروغ و سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 97

 

بیوگرافی فروغ فرخزادشاعری نوپرداز و با احساس، هنرمند نقاش، فیلمساز، تهیه کننده فیلم "خانه سیاه" در مورد جذامیان و همچنین فعالیت در امور سینمایی.اشعار فروغ به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و حتی در کشور لیتوانی آثار او ترجمه گردیده است. آثار فروغ فرخزاد هم اکنون هم مورد توجه اغلب جوانها و علاقمندان به شعر نو می باشد.فروغ فرخزاد در دیماه سال 1313 در محله امیریه تهران از پدر و مادری تفرشی پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.او فرزند چهارم یک خانواده نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا.پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "در سال 1329 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با نوه خاله مادرش پرویز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانه پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد. از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کنداولین مجموعه شعر او به نام " اسیر " در سال 1331 در سن 17 سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.

" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستندولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "

در سال 1332 با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شودحتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا می شودقانون فرزندش را از او می گیرد. حتی حق دیدنش را. فروغ  16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید

وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهرقلب چراغ های مرا تکه تکه می کردندوقتی که چشم های کودکانه عشق مرابا دستمال تیره قانون می بستند و از شقیقه های مضطرب آرزوی من فواره های خون به بیرون می پاشیدچیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم : باید، باید، بایددیوانه وار دوست بدارم

مجموعه های از کارهای فروغ فرخزاد الف : مجموعه شعر ـ اسیر 1331 ـ دیوار 1336 ـ عصیان 1338 ـ تولدی دیگر 1341 و مجموعه نا تمام ( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)ب : در حوزه سینما ـ پیوندفیلم (یک آتش) که در سال 1341 در دوازدهمین جشنواره فیلم های کوتاه و مستند ونیز در ایتالیا شایسته دریافت مدال طلا و نشان برنز شد.ـ بازی در فیلمی از مراسم خواستگاری در ایران. سفارش موسسه ملی کانادا به گلستان فیلم بود.ـ همکاری در ساختن بخش سوم فیلم ( آب و گرما)ـ مدیر تهیه فیلم مستند ( موج و مرجان و خارا ) به کارگردانی ابراهیم گلستانـ مدیر و تهیه و بازی در فیلم نیمه کاره ( دریا ) محصول گلستان فیلمـ ساختن فیلم مستند ( خانه سیاه است ) از زندگی جذامیان که در زمستان سال 1342 برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره ( اوبرهاوزن ) آلمان شد.ـ بازی در نمایشنامه ( شش شخصیت در جستجوی نویسنده ) اثر لوئیچی پیراندلو در سال 1342ـ و در سال 1344 از طرف یونسکو فیلمی نیم ساعته و از برناردو برتولوچی فیلمی پانزده دقیقه ای . در رابطه با زندگی فروغ ساخته شد. دهمین جشنواره فیلم ( اوبرهاوزن) آلمان جایزه بزرگ خود را برای فیلم های مستند به یاد فروغ نام گذاری کرد.فروغ فرخزاد سرانجام در 24 بهمن سال 1345 به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز  26 بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف می بارید به خاک سپرده شد.


دانلود با لینک مستقیم


فروغ و سهراب

تحقیق در مورد فروغ مرادی دوم انسانی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد فروغ مرادی دوم انسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

 

اسامی همیار مشاوره دبیرستان راضیه ( س )

 

لیلا مهدی پور سوم ریاضی

فرشته نامدارپور دوم تجربی 1

معصومه نوذر پور سوم انسانی 1

شادی نوذریان اول / 1

سکینه آذری اول / 1

سمیه کیانی سوم تجربی 1

فروغ مرادی دوم انسانی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فروغ مرادی دوم انسانی

فروغ فرخزاد

اختصاصی از اینو دیدی فروغ فرخزاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

نام امین

نام خانوادگی پزشکیان

رشته مکانیک ( تعمیرات نیرو گاهها)

منبع نگاهی به فروغ فر خزاد

مولف دکتر سیروس شمیسا

نام استاد آقای زنگنه

فروغ و سهراب

یک نفر آمد که نور صبح مذاهب

در وسط دگمه های پیرهنش بود

از علف خشک آیه های قدیمی پنجره می بافت

مثل پریروزهای فکر ، جوان بود

بین شاعران معاصر ما صدای فروغ وسهراب به هم نزدیک است . سهراب بهترین شعرهای خود را در اواخر عمر فروغ و بعد از او سرود و محتملاً این سهراب بود که زبان روان و لحن صمیمی را از فروغ آموخته بود

این هر دو شاعر احترام خاصی برای یکدیگر قائل بودند .سهراب در شعرهای خود به فروغ اشاراتی دارد .در ندای آغاز میگوید :

چیزهایی هم هست ، لحضه هایی پر اوج

(مثلاً شاعره ای را دیدم آن چنان محو تماشای فضابود که در چشمانش آسمان تخم گذاشت…)

که شاید اشاره یی به این سطور ‹‹ تولدی دیگر ›› باشد :

و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت

سهراب در شعرهای مستقلی موسوم به ‹‹دوست ›› عواطف و احساسات خود را در مورد فروغ بیان کرده است .

‹‹ دوست ››

بزرگ بود

و از اهالی امروز بود

و با تمام افق های باز نسبت داشت

و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صدایش

به شکل خون پریشان واقعیت بود

و پلکهایش

مسیر نبض عناصر را

به ما نشان داد

و دستهایش

هوای صاف سخاوت را

ورق زد

و مهربانی را

به سمت ما کوپاند

به شکل خلوت خود برد

و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را

برای آینه تفسیر کرد

و او به شیوة باران پر از طراوت تکرار بود .

و او به سبک درخت

میان عافیت نور منشر می شد

همیشه کودکی باد را صدا می کرد

همیشه رشته صحبت را

به جفت آب گره می زد

برای ما، یک شب

سجود سبز محبت را

چنان صریح ادا کرد

که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم

و مثل لهجه یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم

که با چقدر سبد

برای چیدن یک خوشه بشارت رفت

ولی نشد

که روبروی وضوح کبوتران بنشیند

و رفت تا لب هیچ

و پشت حوصلة نورها دراز کشید

و هیچ فکر نکرد

که ما میان پریشانی تلفظ درها

برای خوردن یک سیب

چقدر تنها ماندیم

‹‹ هیچ ›› را که در ‹‹ و رفت تا لب هیچ ›› و چند جای دیگر هم آورده است در

حقیقت از فروغ گرفته است :

ما بر زمینی هرزه روییدیم

ما بر زمینی هرزه میباریم

ما ‹‹ هیچ ›› را در راهها دیدیم

بر اسب زرد بالدار خویش

چون پادشاهی راه می پیمود

‹‹ در آبهای سبز تابستان ››

هیچ را خود فروغ در گیومه قرار داده است و زمین هرزه یاد آور land waste الیوت است که تحت


دانلود با لینک مستقیم


فروغ فرخزاد