اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره لوت lut (ملاح، حسین علی، فرهنگ سازها)

اختصاصی از اینو دیدی مقاله درباره لوت lut (ملاح، حسین علی، فرهنگ سازها) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

لوت lut (ملاح، حسین علی، فرهنگ سازها)

سازی است از خانوادة آلات موسیقی رشته‌ای مفیّد که به آن عود نیز می‌گویند. زاکس نوشته است: «...نام این ساز از واژة العود عربی گرفته شده است. خود ساز در حملة اعراب به شمال آفریقا به آن دیار می‌رود و از آن جا توسط سارازان ها به اسپانیا و سیسیل آورده می‌شود. لوت در اواخر قرون وسطی در اروپا رواج پیدا می‌کند. در قرن پانزدهم میلادی به عنوان یکی از سازهای محبوب اتاقی به شمار می‌آید. در قرن هجدهم با رواج انواع گیتار از اهمیت عود اندکی کاسته می‌شود ولی در قرن اخیر مجدداً برای احیاء این ساز کوشش‌های مفیدی به عمل می‌آید...» سپس زاکس به چگونگی املای واژة عود در کشورهای گوناگون می‌پردازد. از جمله می‌نویسد: «انگلیسی‌ها lute (لوت)، فرانسوی‌ها luth (لوت)، ایتالیایی‌ها liuto (لیوتو)، در اسپانیا laud (لائود)، در پرتغال alaude (آلئوده) و در شوروی ruth (روت) می‌نویسند.» نیز عود، بربط و رود.

سارازان یا ساراسان، نامی که یونانیان و رومیان متاخر به مردم چادر نشین بیابان سوریه و عربستان، که مزاحم مرزهای امپراطوری روم در جانب سوریه بودند اطلاق می‌کردند، و سپس به عرب‌ها و توسعاً، خاصه در موارد مربوط به جنگ‌های صلیبی به مسلمانان به طور کلی اطلاق می‌شد.( دایره المعارف فارسی مصاحب)

وجدانی، فرهنگ تفسیری موسیقی.

Lute(E), luth(F), laute(G), lauto, leuto, liuto(I), Laud(S),

لوت، عود (پرتغال) al-aude

وجدانی، فرهنگ تفسیری موسیقی.

«ایرانیان عود را اختراع کردند و این ساز از طریق اسپانیا به دیگر کشورهای اروپا راه یافت» برکشلی، مهدی ـ موسیقی فارابی

«عود از سازهای زهی زخمه‌ای ( با انگشت یا مضراب) دارای شکمی بزرگ و به شکل گلابی، گردنی دراز که بر روی آن حداقل هفت دستان بسته‌اند و در انتهای فوقانی گردن جعبه‌ای که محل گوشی‌های کوک سیم‌ها است. در نوع دیگر ساز، گردن به عقب شکسته و کوک‌ها در طرفین سطح تخته قرار گرفته ‌اند. در بیان وجه تسمیة ساز به زبان‌های اروپایی برخی از اروپائیان عقییده دارند که کلمه لوت مأخوذ از لیر یونانی است ولی موجه‌تر آن است که کلمه لوت و به خصوص تلفظ اسپانیایی آن را مأخوذ از کلمه عربی عود یعنی العود بدانیم.» منصوری ، پرویزـ چگونه از موسیقی لذت ببریم.

عود( منصوری، پرویز، ساز شاهی)

شکل ظاهری ـ شکم این ساز بسیار بزرگ و گلابی شکل، و دستة آن بسیار کوتاه است، به طوری که قسمت اعظم طول سیم‌ها در امتداد شکم قرار گرفته است. سطح رویة شکم از جنس چوب است که بر آن پنجره‌هایی مشبک ایجاد شده است. عود فاقد «دستان» و خرک ساز کوتاه و تا اندازه‌ای کشیده است. عود داراز ده سیم یا پنج سیم جفتی است. سیم‌های جفت با هم صدا کوک می‌شوند، بدیهی است که هر یک از سیم‌های دهگانه، یک گوشی مخصوص به خود دارد؛ گوشی‌‌ها در دو طرف جعبة گوشی( سرساز) قرار گرفته‌اند.

عود بم‌ترین ساز بین سازهای زهی است؛ نت نویسی آن با کلید سل است که صدای آن عملاً یک «اکتاو» بم تر از نت نوشته شده حاصل می‌شود.

کوک سیم‌های عود بدین قرار است:

سیم بم (سل پائین) معمولاً نقش « واخوان» دارد و گاه این سیم جفت نیست. وسعت ساز از این قرار است:

مضراب عود از پَر مرغ (یا پَر طاووس ) تهیه شده است و گاه نیز نوازنده، با مضراب دیگری ساز را می‌نوازد.

صدای عود کمی خفه، نرم و غم‌انگیز ولی نسبتاً قوی است. این ساز نقش تکنواز و هم‌نواز، هر دو را به خوبی می‌تواند ایفا کند.

عود، چنان که گفته شده، از اخلاف‌سازی قدیمی به نام «بربط» است؛ از سوی دیگر ممکن است بانام عربی خود (العود) به اروپا را یافته و در آن‌جا نام «لوت» گرفته باشد.( شباهت کلمه «العود در تلفظ عربی، یعنی تخفیف همزة اول ـ تقریباً لعود» و تشدید «د» آخر به صورت «ت» را با نام اسپانیایی این ساز، یعنی «Laud» می‌توان احساس کرد)

عود سازی شهری است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره لوت lut (ملاح، حسین علی، فرهنگ سازها)

تحقیق درمورد فرق بین فرهنگ سازمانی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درمورد فرق بین فرهنگ سازمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

تاریخچه مکتب مدرنیسم و پست مدرنیسم و تفاوت این دو را لطفا بیان بفرمائید؟

مدرنیسم یا مدرنیته پس از عصر روشنگری (Enlightenment )در اروپا گسترش یافت و انسان غربی به عقل خود بیشتر اعتماد پیدا کرد که به بعضی ویژگیهای آن اشاره می شود:1. اعتماد به توانایی عقل انسان و علم برای معالجه بیماری های اجتماعی2.تاکید بر مفاهیمی از قبیل: پیشرفت، طبیعت و تجربه های مستقیم 3.مخالفت آشکار با مذهب (به ویژه الهیات مسیحی ) 4. اومانیسم و تبیین جامعه و طبیعت به شکل انسان مداری5. تاکید عمده بر روش شناسی تجربی 6. پوزیتیویسم به عنوان متدلوژی مدرنیسم با این وصف برای شناخت دقیق مدرنیسم باید پایه های اصلی آن یعنی اومانیسم، سکولاریسم ،پوزیتیویسم و راسبیونالیسم را بشناسیم که معرفی آنها از حوصله این نوشتار خارج است .در سالهای اخیر حرکتی علیه آزادی و عقل شکل گرفته است که نه تنها در هنر معماری و ادبیات بلکه به علومی نظیر حقوق، اخلاق، سیاست، جامعه شناسی و اقتصاد نیز سرایت کرده و به پست مدرنیسم شهرت یافته است .کلمه (post )به معنی (تداوم یک جریان )است. بنابراین تعریف پست مدرنیسم به (پایان مدرنیسم )صحیح نیست، بلکه نقد مدرنیسم و تداوم جریان آن است . این اصطلاح در زبان فارسی به فرانوگرایی، پسامدرنیسم و فرامدرنیسم و فرا تجددگرایی ترجمه شده است. بنابراین مفهوم فرا مدرنیسم را نباید با فرا مدرن و فرا صنعتی خلط کرد.ویژگیهای پست مدرنیسم در نزد صاحب نظران متفاوت است و در این زمینه تا کنون توافقی حاصل نشده است با این حال به بعضی از ویژگی‌های مشترک می‌توان اشاره کرد:1. نفی دولت به عنوان سمبل هویّت ملّی.2. ترفیع و ترویج نسبی بودن اخلاق.3. مخالفت با رشد اقتصادی به بهای ویرانی محیط زیست.4. مخالفت با حل شدن فرهنگهای خرد در فرهنگ مسلط.5. مخالفت با نژاد پرستی.6. مخالفت با نظارت بروکراتیک بر تولید.7. رد عقلگرایی و طغیان همه جانبه علیه روشنگری.8. اعتقاد به پایان یافتن مبارزه، طبقه کارگر و مستجیل شدن آن در دل نظام سرمایه داری.لازم به تذکر است که از نقطه نظر شناخت شناسی نگاه پست مدرنیستها، نگاهی هرمنوتیک و تفهیمی است که از برجستگان این تفکر "هانس گئورگ گاوامرا" می‌توان نام برد.پست مدرنیسم تا کنون مورد انتقاد فراوان قرارگرفته که از آن جمله به انتقادات "هابرماس" در سال 1998 می‌توان اشاره کرد. او از طرفداران مدرنیته و خود را محافظ آن می‌داند."تحولات و دستاوردهای دوران رنسانس که در قرن چهاردهم میلادی آغاز گردید،حوزه های متعددی را در برگرفته است . لیکن شاخص ترین حادثه یا رخداد در حوزه فکری و فرهنگی به وقوع پیوست که از میان آنها در عرصه علوم تجربی شاهد ظهور ریاضیات و علوم طبیعی بودیم . در کنار آن رسالتی است که این رخداد، عظیم فکری بر دوش فلسفه تکلیف کرده و خط سیر و سمت و سوی آن را تا دو سده بعد مشخص ساخته بود. پس از طی این دوران می‌رسیم به قرن شانزدهم میلادی و آغاز عصر رفورماسیون یا اصلاح مذهبی و تحولات عظیم حاصل از آن که موجب بر افتادن سیطره دیر پا و طولانی مدت حاکمیت کلیسا از عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فکری، فرهنگی و ادبی جوامع غربی گردید . بسیاری از جزم اندیشی‌ها، خرافه پرستی ها و حاکمیت جهل و موهومات را برانداخت . در این دوران انسان بار دیگر، پس از عصر کلاسیک یونان باستان، مجدداً محور مطالعات و پژوهش های اجتماعی قرار گرفت؛ زمینه های لازم برای رشد و گسترش علم و عقل گردید . سلطه دیر پای کلیسا که از ابتدای قرون وسطی تا اوایل قرن هفدهم ادامه داشت با شروع موج عظیم اصلاح مذهبی در قرن 16، که نخست از آلمان شروع شد و سپس سایر کشورهای اروپایی را در بر گرفت چنان دستخوش تزلزل و فروپاشی گردید که دیگر امکان سربرآوردن مجدد آن برای همیشه منتفی گردید. علاوه بر آن سلسله جریانات متعدد فکری، فلسفی، سیاسی و اجتماعی نیز یکی پس از دیگری ظهور یافتند و به چالش یا تعامل با یکدیگر پرداختند به این ترتیب زمینة این ظهور روشنگری در اواخر قرن هفده تااوایل قرن هجده میلادی، انقلاب فرانسه، و پس از آن انقلاب صنعتی در نیمة دوم قرن هجده و انقلابات اجتماعی ـ سیاسی متعدد قرن نوزدهم و بیستم فراهم گردید.انفلاب صنعتی نیز با تغییر و تحولاتی که در ساختار اقتصادی جوامع غربی ایجاد کرد زمینه بروز یک سری تحولات فکری فلسفی سیاسی و حقوقی عظیمی را فراهم ساخت؛ تغییر در ساختار اجتماعی جوامع با پیدایش طبقات جدید مبارزات طبقات کارگری برای کسب حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بیشتر و تضاد روزافزون کار و سرمایه همراه با دیگر عوامل، زمینه های بروز انقلاب های اجتماعی و سیاسی متعددی را فراهم ساخت. قرن نوزدهم گر چه عصر اکتشافات، اختراعات و پیشرفت های علمی عدیده ای است، لیکن اگر بخواهیم کل ویژگی این قرن را ازباب تاکید و از برخی جهات فلسفی در یک عبارت خلاصه کنیم، می‌توان آن را قرن کشف امر غیر عقلانی نامید . اما نحله های فلسفی متعددی در این قرن سر بر آوردند و به مجادله و مناقشه با یکدیگر برخاستند از جمله :پراگماتیسم در برابر ایده آلیسم، پوزیتیویسم در برابر غیر عقلگرایی (خرد ستیزی )، و مارکسیسم در برابر لیبرالیسم . تمامی جریانات و فرازهای چند گانه در روند تکامل تاریخی نظام اجتماعی - سیاسی مغرب زمین از رنسانس، رفورماسیون، روشنگری، انقلاب صنعتی و جریانات تاثیر گذار سیاسی - اجتماعی گرفته تا انقلاب سیاسی کلاسیک، برافتادن رژیم کهن و برآمدن نظام جمهوریت، کنار رفتن سلسله‌های موروثی چندین قرن و بالآخره انقلابات سیاسی مدرن قرن بیستم جملگی در ظهور، تکوین، تداوم و بقای پدیده عظیم صورتبندی مدرنیته سهیم هستند و به تعبیر بسیاری از نظریه پردازان، فرازهای مذکور جزءعناصر اصلی سازنده صورتبندی مدرنیته و تبلور مادی و عینی آن یعنی مدرنیسم بشمار می‌روند. به عبارت بهتر اینکه مدرنیته و مدرنیسم را می توانیم شکل یافته بر مبنای جریانات فوق الذکر تعریف کنیم .1- دستاوردهای مدرنیته بدین ترتیب مدرنیته و مدرنیسم با ریشه های عمیق در تحولات تاریخی نزدیک به شش قرن متمادی یعنی از قرن چهاردهم و رنسانس به این طرف، میراث خوار این شش قرن تحولات بشمار می روند . آنچه که تحت عنوان مدرنیته از آن یاد می شود چیزی نیست جز دستاوردهای عمیق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی فکری، فرهنگی و ...در تمامی حوزه های حیات فردی و اجتماعی بشر . این دستاوردها و تحولات گر چه از گذشته های دور شروع شدند لیکن اوج آن ها را می توان از قرن هجدهم به این طرف دانست .طی سال های دهه 1960 و 1970میلادی در اروپا شاهد سر بر آوردن جریانات فکری و نظری متعددی در حوزه های مختلف دانش بشری به ویژه در علوم انسانی و علوم اجتماعی هستیم؛ جریاناتی که با عروج خود، افول جریانات پیشین را در پی داشتند . از جمله مهم ترین این حرکت ها می توان به ظهور مکتب پسا ساختارگرایی دراواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در حیات روشنفکری فرانسه اشاره کرد که در واقع بسط و گسترش جریانات انتقادی در برابر ساختارگرایی به شمار می‌رود. این حرکت جدید، جریانات، دیدگاهها و نقطه نظرات عدیده ای را در خود جای داده بود . به عبارت دیگر کل پیکره پسا ساختارگرایی بر مبنای اصول و نظریات مختلفی بنا شده بود :از جمله شالوده شکنی فلسفی ژاک دریدا و آثار متاخرتر رولان بارت نظریه های روانکاوانه پسافرویدی و پسایونگی ژاک لاکان و ژولیاکریستوا، نقدها و چالش های تاریخی میشل فوکو، مفاهیم زبانی - روانی ژیل دلوز و فلیکس گاتاری، و آثار فلسفی، سیاسی، فرهنگی و ادبی نویسندگانی چون ژان - فرانسوالیوتار و ژان بودریار و دیگر نویسندگان مکتب پساساختارگرایی با دست شستن از هر گونه داعیه های مکتب ساختگرایی در خصوص عینیت، قطعیت و جامعیت و کنار گذاشتن و در نهایت نفی و طرد این قبیل داعیه ها راه تازه ای را در برابر تحقیقات و پژوهش های علوم اجتماعی و انسانی گشود . یعنی به جای مفاهیم واحد یکدست کلی، جامع و جهانشمول یا همگانیِ پذیرفته شده در ساختار گرایی، برکثرت، چندگانکی، جزئیت، پراکندگی، عدم انسجام و فردیت مفاهیم تاکید می ورزد . و در مقابل فوریت، آنیت ضرورت، تعلل ناپذیری (یا تاخیر ناپذیری و استعجالِ )معانی و مفاهیم بر عدم فوریت و تعلل پذیری معانی و مفاهیم تاکید دارد . علاوه بر این پسا ساختارگرایی هر گونه قطب بندی ها، تقابل ها و دوگانگی های ثابت، مفروض و مسلم ایجاده شده از سوی ساختارگرایی را رد کرده و به وجوه متضاد یا ابعاد متباین و متخالف عقیده ندارد؛ بر این اساس هر گونه اقتدار قاهره[ authorial authority]را نفی می کند.بسترها و پایه هایی که مکتب پسا ساختارگرایی در عرصه های مختلف بوجود آورده بود در واقع راه را برای ظهور و سربر آوردن جریان نیرومند و چالش بر انگیز دیگری فراهم ساخت که بتدریج توانست حتی پسا ساختارگرایی و دیگر جریانات سازنده آن را نیز تحت الشعاع خود قرار دهد . این چالش نیرومند جدید چیزی نبود جز جریانی به نام پست مدرنیسم که اصول و مبانی آن عمدتاً همان اصول و مبانی پسا ساختارگرایی بود که در آنها تغییر و تعدیل ها و کم و زیادهایی وارد ساخته بود:یعنی استفاده از جریاناتی چون شالوده شکنی دریدایی، روانکاوی لاکانی، نقدهای تاریخی فوکوئی، بی اعتمادی لیوتاری به فراروایت ها، چالش های زبانی دلوز -گاتاری، سبک های ساخت شکنانه و ابداعی جنکز، نئولوژیسم لفظی و واژگانی دریدا بوردیار دریا و بارت و بسیاری ابداعات و ابتکارات نظری و مفهومی دیگر .بدین ترتیب پست مدرنیسم طی سالهای سه دهه آخر قرن بیستم سر بر آورد گر چه همانطور که در بحث های مختلف خواهیم دید بسیاری از نظریه پردازان، منتقدان و شارحان پست مدرن در تبویت تاریخی و ریشه یابی زمانی و تاریخی این مفهوم، به دهه آخر قرن نوزدهم و دهه نخست قرن بیستم اشاراتی دارند . بازتاب اولیه این جریان را قبل از هر حوزه باید در عرصه هنر بطور اعم و معماری بطور اخص مشاهده نمود . پس از آن در حوزه های نقد ادبی، نقد هنری، نقاشی، فیلم و ... نیز می توان نخستین رویکردهای پست مدرن را دید . در تمامی این حوزه ها رویکرد پست مدرن قبل از هر چیز بیانگر نوعی واکنش علیه مدرنیسم و به تعبیری نوعی حرکت یا انحراف یا گسست و فاصله گرفتن از آن بشمار می رود . در این رابطه هسته و اُس اساس آن را باید در عدم اعتماد یا ناباوری کلی و عمومی نسبت به هر گونه نظریه ها و کاربست های کلان نفی هر گونه ایدلوژی ها آموزه ها اعتقادات، دکترین ها و در یک کلام نفی هر گونه فرا روایت ها یا روایت های کلان در تمامی عرصه های دانش، شناخت و معرفت بشری دانست. علاوه بر این به تبع


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد فرق بین فرهنگ سازمانی

مقاله فرهنگ مردم بروجرد

اختصاصی از اینو دیدی مقاله فرهنگ مردم بروجرد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله فرهنگ مردم بروجرد


مقاله فرهنگ مردم بروجرد

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:29

بروجردی ها  همانند دیگر مردم منطقه غرب ایران از نژادهای ایرانی هستند. بنا بر موقعیت جغرافیایی احتمالا باید سرزمین کاسیت ها که در لرستان بوده از شرق تا بروجرد هم گسترده بوده باشد. نشانه های زبان شناسی زبان مردم بروجرد را برگرفته از زبانهای قدیمی ایرانی همانند پهلوی نشان می دهد. در زمان هخامنشیان اقوام پارس و ماد در منطقه غرب ایران می زیسته اند. پارسها در نواحی جنوبی تر بوده اند ناحیه بروجرد نیز به احتمال زیاد در این دوره منطقه مسکونی مادها به شمار می آمده است.

ساکنان امروزی بروجرد را می توان به گروههای مختلفی تقسیم کرد. شاید در این خصوص نحوه تعامل کاری ساکنان منطقه بی اثر نبوده باشد:

1- شهر نشینان بروجردی. بیشتر اینان پیشه ور، تاجر، صنعتگر و یا اهل کارهای خلاق بوده و هستند. در گذشته و پیش از گسترش صنایع جدید، بروجرد در کنار شهرهایی چون اصفهان و دزفول از نواحی صنعتی به شمار می آمده و بوِیژه صنعتگران آن در زمینه های بافندگی و یا کار با فلزات مهارت داشته اند. بازار بروجرد هنوز هم از مراکز عمده تامین ابزارهای سنتی کشاورزی و زندگی عشایری استان لرستان و استانهای همجوار است.

2- یهودیان. یهودیان نیز به عنوان یک نژاد جداگانه از ساکنان قدیمی بروجرد بوده اند. اینان بیشتر تاجران و طبیبانی موفق بوده اند. افراد کم بضاعت تر آنان به خرید و فروش کالا در سطح روستاهای اطراف شهر می پرداخته اند و معمولا با چارپایان کالاهای کوچک را بین روستاها برای فروش جابجا می کرده اند.

3- روستائیان بروجرد. گفتگو در مورد ساکنان روستاهای بروجرد قدری دشوار است. این مساله ناشی از تفاوت های تاریخی است. بطور کلی برخی روستاها تاریخی بسیار کهن دارند و آثار به دست آمده از آنها سکونت چند هزارساله را نشان می دهد. اما گروه زیادی از روستاها نیز دارای تاریخ نه چندان قدیمی هستند و معمولا در 200 سال گذشته و با سکونت برخی ایلهای کوچرو و یا بر اثر جدایی برخی خانواده ها از یک روستا و انتقال به محلی دور و نزدیک و تشکیل یک آبادی جدید به وجود آمده اند. بر خلاف مناطق شهری که مهاجرت معمولا تغییر چندانی در بافت قومی و زبانی آنان ایجاد نمی کند آمدن چند خانواده جدید به یک روستا می تواند تغییرات زیادی در آن ایجاد کند. از این روست که در یک منطقه کوچک ممکن است روستاهایی با زبانهای لری، ترکی و فارسی دیده شود. به هر روی ساکنین اولیه روستاهای بروجرد دست کم به لحاظ زبان و گویش نزدیکی زیادی به شهر نشینان دارند و می توان حدس زد که در گذشته های دورتر تفاوت چندانی بین آنان نبوده است. روستاهایی در شمال شهر بروجرد همانند گیجالی و گندل گیلان از این دست هستند.

مردم شناس4- طوایف لر. اینان در اصل ساکنان مناطق روستایی غرب، مرکز و جنوب لرستان بوده اند که در چند سده گذشته به دلایل مختلف تغییر مکان داده و در روستاهای جنوب و غرب بروجرد ساکن شده اند. به لحاظ آداب و رسوم و نیز گویش، اینان را باید همانند لرهای دیگر نقاط لرستان در نظر آورد.

5- ترک زبان ها. در برخی نقاط شرق و جنوب شرق بروجرد روستاهای ترک زبان دیده می شود. اینان قطعا از تیره های لر نیستند و تفاوت های فرهنگی و انسان شناسی (آنتروپولوژی) آشکاری با طایفه های لر دارند.

6- عشایر کوچرو. بروجرد بطور خاص منطقه ای عشایر نشین به حساب نمی آید و خانواده های محدودی از عشایر در مقایسه با مناطق مجاور به ناحیه بروجرد می آیند. علت این مساله می تواند ناشی از وجود دشت وسیع سیلاخور باشد که زمینه را برای اسکان و کشاورزی مناسب کرده و برعکس مراتع و نقاط جنگلی را در بروجرد محدود کرده است. به هرحال در فصل تابستان گروههای اندکی از عشایر لر در کوهپایه های جنوبی بروجرد مستقر می شوند. عشایر بختیاری نیز در نواحی شرقی تر و نزدیک به الیگودرز تردد می کنند. با این وجود بازار بروجرد از گذشته و بخصوص در فصل بهار و تابستان میزبان خانواده های زیادی از عشایر لر و بختیاری بوده که برای خرید مایحتاج عمومی و یا تامین جهیزیه عروسی و ... به بروجرد می آمده اند و این روند کم و بیش ادامه دارد.

7- غیر از گروههای یاد شده شهر بروجرد به دلیل مهاجر پذیری اش خانواده هایی از سادات، کردها، بختیاری ها، یلرستانی ها، لک ها، ترک زبانها، عرب ها و خوزستانی های فارس زبان را نیز به خود جذب کرده است.

مذهب و اقلیتهای دینی

بروجردی ها عمدتا مسلمان و شیعه هستند ولی در طول تاریخ گروههای مذهبی مختلفی در بروجرد شکل گرفته اند که از میان آنها می توان به دراویش علی اللهی و بهایی ها اشاره کرد.یهودیان نیز اقلیت مهم دینی بروجرد را تشکیل می دهند که دارای یادگارهای تاریخی زیاد، محله، مدرسه، بازار و کنیسه اختصاصی هستند. در گذشته بروجرد از مراکز صوفی گری بوده است و هنوز هم کوی صوفیان در بروجرد برجاست. مسجد جامع بروجرد نیز در زمان ساسانیان از آتشکده های بزرگ بوده است و بر این اساس بروجردی ها نیز همانند سایر ایرانیان در گذشته پیرو آئین های باستانی ایران مانند زرتشتی بوده اند. در سده های گذشته افراد مشهوری بر اثر فشار ناشی از مذهب و مرام خود ترک دیار کرده و به بروجرد آمده اند و در آنجا ساکن شده اند. به هرحال شواهد تاریخی نشان می دهد که این منطقه دارای زمینه های پذیرش فرهنگ ها و مذاهب گوناگون بوده است و به گونه ای می توان بروجرد را از نواحی چند فرهنگی ایران به حساب آورد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله فرهنگ مردم بروجرد

مقاله تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی

اختصاصی از اینو دیدی مقاله تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی


مقاله تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:12

امروزه پیشرفت شتابان دانش، مرز میان ملت ها را درهم شکسته و پدید آمدن سیستم های ارتباطی، جوامع پراکنده انسانی را در یک مجموعه فرهنگی یگانه، جای داده است. به این ترتیب، در اثر ارتباط و نزدیکی روزافزون ملت های گوناگون، انتقال ارزش ها و تاثیر و تأثرهای متقابل فرهنگی، مجموعه ای به نام دهکده جهانی با گستردگی و شتاب باور نکردنی در حال شکل گیری است.  پس باید میان دو مقوله تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی تفاوت گذاشت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در این زمینه می فرماید:

تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است. تبادل فرهنگی لازم است و هیچ ملتی ازاین  که معارفی را در تمام زمینه‎ها‌‌‌ ـ از جمله فرهنگ و مسایلی که عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود ـ از ملت های دیگر بیاموزد، بی نیاز نیست. در همیشه تاریخ همین طور بوده و ملت ها در رفت و آمدهایشان با یکدیگر، آداب، زندگی، خلقیات، علم، لباس پوشیدن، آداب و معاشرت، زبان، معارف و دین را از هم فرا گرفته اند. این مهم ترین مبادله ملت ها با هم بوده که ازتبادل اقتصادی و کالا مهم تر بوده است.

ما ایرانی هستیم؛ باید بگردیم همان چیزی را که متعلق به خود ماست، پیدا کنیم. البته این به این معنا نیست که زیبایی های دیگران را یاد نگیریم. انسان هر چیز خوب و زیبایی را از دیگران می آموزد، ولی خوب است آن را در فرهنگ خودش حل کند و از آن استفاده کند. من یک وقت که پیرامون فرهنگ صحبت می کردم، گفتم: گرفتن فرهنگ دیگران ایرادی ندارد، منتها همان طور که جسم انسان، عنصر خارجی را دو جور

 می گیرد، فرهنگ دیگران را هم  دو جور می شود گرفت. یک وقت هست که انسان یک غذایی را که ویتامین های گوناگونی در آن هست می خورد، با بزاق دهانش مخلوط می کند و به داخل معده می فرستد. معده انسان آن مواد لازم را که با بدنش مناسب است،‌می گیرد و مواد زاید آن را دفع می کند. این گرفتن سالم است. یک وقت هم هست که یک نفر را می خوابانند، دست و پایش را هم می بندند و یک آمپولی را که خود او نمی خواهد، در بدنش تزریق می کنند. این یک جور گرفتن مواد بیگانه است که با آن قبلی یکسان نیست. حالا اگر آن کسی که به بدن تزریق می کند. یک طبیب دلسور و علاقه مندی بود، می گوییم روی چشم، ولی اگر دشمن بود، ‌تکلیف چیست؟

الان ما داریم فرهنگ بیگانه را متاسفانه این طور، مصرف می کنیم؛ یعنی یک چیزی را همین طور به بدن ما وصل کرده اند و تزریق می کنند؛ ما هم هیچ عکس العملی انجام نمی دهیم. آن وقت همین که گفته می شود تهاجم فرهنگی، یک عده ای خیال می کنند طرف قضیه آن ها هستند. حال این که تهاجم فرهنگی از طرف غرب و از طرف دشمن است و ما باید بیدار باشیم.

به دشمن که نمی شود گفت آقا دشمنی نکن! طبیعت دشمن، دشمنی است. من و شما باید بیدار باشیم و نگذاریم دشمنی کند. بله، ما اگر در معلومات غرب چیز مناسبی را یافتیم. مثل یک انسان سالمی که می نشیند غذایی را می خورد، خویش را جذب می کند و بدش را دفع می کند، باید خوبش را بگیریم و جذب کنیم. یعنی همان طور که یک موجود زنده، با عامل خارجی برخورد می کند.

چرا باید فرهنگ بیگانه را این گونه به ما تزریق کنند؟ در حالی که ما خودمان می توانیم آن چه را که مناسب است انتخاب کنیم، ولی امروز عکس این است. منتها با سوزن تزریق نمی کنند، بلکه با رادیو و تلویزیون و کتابچه. مُد و مجله و تبلیغات و جار و جنجال تزریق می کنند.

گرفتن دانش و مهارت های گوناگون و کشف مجهولات و نمونه برداری از ابزار کار و زندگی دیگر ملت ها، بخشی از تبادل فرهنگی به شمار می رود. این همان چیزی است که اسلام آن را تایید کرده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود:

           اطلب العلم و لو کان بالصین                                                                             

دانش را فرا بگیرید، هر چند لازم باشد به چین بروید.                                      

 

بنابراین، تبادل فرهنگی که همان ارتباط منطقی و درست فرهنگ هاست، می تواند در پیشرفت ارزش های انسانی و به سازی زندگی بشر سودمند افتد، زیرا همه مردم جهان از تجربه آگاهی و باورهای درست یکدیگر بهره می برند و از آزمایش روش های نادرست آزموده شده بی نیاز می شوند. بر این اساس، باید از تبادل فرهنگی استقبال کرد. البته باید توجه داشت که خودباوری، اعتماد به نفس، شناخت و ایمان به ارزش های انسانی و الهی فرهنگ خودی، پیش شرط پیروزی در عرصه تبادل فرهنگی است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی

مقاله درباره تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی

اختصاصی از اینو دیدی مقاله درباره تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی


مقاله درباره تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:12

امروزه پیشرفت شتابان دانش، مرز میان ملت ها را درهم شکسته و پدید آمدن سیستم های ارتباطی، جوامع پراکنده انسانی را در یک مجموعه فرهنگی یگانه، جای داده است. به این ترتیب، در اثر ارتباط و نزدیکی روزافزون ملت های گوناگون، انتقال ارزش ها و تاثیر و تأثرهای متقابل فرهنگی، مجموعه ای به نام دهکده جهانی با گستردگی و شتاب باور نکردنی در حال شکل گیری است.  پس باید میان دو مقوله تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی تفاوت گذاشت.

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در این زمینه می فرماید:

تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است. تبادل فرهنگی لازم است و هیچ ملتی ازاین  که معارفی را در تمام زمینه‎ها‌‌‌ ـ از جمله فرهنگ و مسایلی که عنوان فرهنگ به آن اطلاق می شود ـ از ملت های دیگر بیاموزد، بی نیاز نیست. در همیشه تاریخ همین طور بوده و ملت ها در رفت و آمدهایشان با یکدیگر، آداب، زندگی، خلقیات، علم، لباس پوشیدن، آداب و معاشرت، زبان، معارف و دین را از هم فرا گرفته اند. این مهم ترین مبادله ملت ها با هم بوده که ازتبادل اقتصادی و کالا مهم تر بوده است.

ما ایرانی هستیم؛ باید بگردیم همان چیزی را که متعلق به خود ماست، پیدا کنیم. البته این به این معنا نیست که زیبایی های دیگران را یاد نگیریم. انسان هر چیز خوب و زیبایی را از دیگران می آموزد، ولی خوب است آن را در فرهنگ خودش حل کند و از آن استفاده کند. من یک وقت که پیرامون فرهنگ صحبت می کردم، گفتم: گرفتن فرهنگ دیگران ایرادی ندارد، منتها همان طور که جسم انسان، عنصر خارجی را دو جور

 می گیرد، فرهنگ دیگران را هم  دو جور می شود گرفت. یک وقت هست که انسان یک غذایی را که ویتامین های گوناگونی در آن هست می خورد، با بزاق دهانش مخلوط می کند و به داخل معده می فرستد. معده انسان آن مواد لازم را که با بدنش مناسب است،‌می گیرد و مواد زاید آن را دفع می کند. این گرفتن سالم است. یک وقت هم هست که یک نفر را می خوابانند، دست و پایش را هم می بندند و یک آمپولی را که خود او نمی خواهد، در بدنش تزریق می کنند. این یک جور گرفتن مواد بیگانه است که با آن قبلی یکسان نیست. حالا اگر آن کسی که به بدن تزریق می کند. یک طبیب دلسور و علاقه مندی بود، می گوییم روی چشم، ولی اگر دشمن بود، ‌تکلیف چیست؟

الان ما داریم فرهنگ بیگانه را متاسفانه این طور، مصرف می کنیم؛ یعنی یک چیزی را همین طور به بدن ما وصل کرده اند و تزریق می کنند؛ ما هم هیچ عکس العملی انجام نمی دهیم. آن وقت همین که گفته می شود تهاجم فرهنگی، یک عده ای خیال می کنند طرف قضیه آن ها هستند. حال این که تهاجم فرهنگی از طرف غرب و از طرف دشمن است و ما باید بیدار باشیم.

به دشمن که نمی شود گفت آقا دشمنی نکن! طبیعت دشمن، دشمنی است. من و شما باید بیدار باشیم و نگذاریم دشمنی کند. بله، ما اگر در معلومات غرب چیز مناسبی را یافتیم. مثل یک انسان سالمی که می نشیند غذایی را می خورد، خویش را جذب می کند و بدش را دفع می کند، باید خوبش را بگیریم و جذب کنیم. یعنی همان طور که یک موجود زنده، با عامل خارجی برخورد می کند.

چرا باید فرهنگ بیگانه را این گونه به ما تزریق کنند؟ در حالی که ما خودمان می توانیم آن چه را که مناسب است انتخاب کنیم، ولی امروز عکس این است. منتها با سوزن تزریق نمی کنند، بلکه با رادیو و تلویزیون و کتابچه. مُد و مجله و تبلیغات و جار و جنجال تزریق می کنند.

گرفتن دانش و مهارت های گوناگون و کشف مجهولات و نمونه برداری از ابزار کار و زندگی دیگر ملت ها، بخشی از تبادل فرهنگی به شمار می رود. این همان چیزی است که اسلام آن را تایید کرده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود:

           اطلب العلم و لو کان بالصین                                                                             

دانش را فرا بگیرید، هر چند لازم باشد به چین بروید.                                      

 

بنابراین، تبادل فرهنگی که همان ارتباط منطقی و درست فرهنگ هاست، می تواند در پیشرفت ارزش های انسانی و به سازی زندگی بشر سودمند افتد، زیرا همه مردم جهان از تجربه آگاهی و باورهای درست یکدیگر بهره می برند و از آزمایش روش های نادرست آزموده شده بی نیاز می شوند. بر این اساس، باید از تبادل فرهنگی استقبال کرد. البته باید توجه داشت که خودباوری، اعتماد به نفس، شناخت و ایمان به ارزش های انسانی و الهی فرهنگ خودی، پیش شرط پیروزی در عرصه تبادل فرهنگی است.

پیشینه تاریخی تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی، پدیده ای نو و تازه نیست که در قرن بیستم و با پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده باشد. بلکه پیشینه ای به درازای تاریخ دارد. برخلاف پندار ماده گرایان و برخی روشنفکران مادی، جنگ تاریخ، جنگ اقتصادی و تضاد طبقاتی نیست، بلکه همه جنگ های تاریخ، جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی و ارزش ها بوده است. مبارزه پیامبران الهی با مظاهر استکبار و طاغوت ها در طول تاریخ. نبرد دو فرهنگ بوده است: فرهنگ متعالی حق مدار و فرهنگ باطل.

فرهنگ حق، بینش توحیدی، اعتقاد به آزادی و آ‎زادگی انسان ها از زنجیر معبودها و طاغوت های بیرونی و خواهش ها و هوس های درونی و برپایی قسط و عدل در جهان را ترویج می کند. در مقابل، فرهنگ باطل دربردارنده دوگانه پرستی، بردگی و بندگی انسان ها، اسارت در دام بت های گوناگون، پیروی از هواهای نفسانی و حاکمیت جور و ستم است. سرنوشت پیامبرانی چون نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، لوط، هود، شعیب و صالح که در قرآن کریم بدان ها اشاره شده است، این حقیقت را تایید می کند. بنابراین، تهاجم فرهنگی چیزی نیست که امروزه به عنوان شیوه ای جدید به کار رود، بلکه در طول تاریخ بشر به شکل های گوناگون علیه انبیای الهی و حرکت های انقلابی به کار گرفته است. در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام، دشمن بارها از این ابزار استفاده کرده که داستان غم انگیز و عبرت آموز مسلمانان در اندلس، نمونه ای از این تهاجم است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تفاوت تبادل فرهنگ با تهاجم فرهنگی