اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شکسپیر

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد شکسپیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 27 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

شکسپیر

به همان درجه که سعدی ، حافظ و فردوسی مظهر تفکر و زبان ادبیات و ایرانی هستند و گفته های آنان زبانزد خاص و عام است ، شکسپیر هم در تمدن انگلستان مقامی بسیار ارجمند دارد که شواهد آن در تشکیل انجمن های مخصوص برای قرائت نمایشنامه های او، دسته های سیار یا ثابت هنر پیشگان حرفه ای یا تفننی به نام "گروه شکسپیر" و همچنین تصاویر و مجسمه های متعدد از او و بازیگران نمایشنامه های او، نامگذاری خیابانها ، خانه ها و حتی میکده ها به نام او کاملاً مشهود و محقق است . حتی جملات و گفته های او به صورت کلمات قصار و ضرب المثل در گفتگوهای روزمره به گوش می رسد ، بدون این که گوینده یا شنونده از منبع حقیقی آن آگاه باشد.

زندگی نامه ویلیام شکسپیر

در اوایل قرن شانزدهم میلادی در دهکده ای نزدیک شهر استرتفورد در ایالت واریک انگلستان زارعی موسوم به ریچارد شکسپیر زندگی می کرد. یکی از پسران او به نام "جان" در حدود سال 1551 به شهر استرتفورد آمد و در آنجا به شغل پوست فروشی پرداخت و "ماری آردن" دختر یک کشاورز ثروتمند را به همسری برگزید . ماری در 26 آوریل 1564 پسری به دنیا آورد و نامش را "ویلیام" گذاشت. این کودک به تدریج پسری فعال ، شوخ و شیطان شد ، به مدرسه رفت و مقداری لاتین و یونانی فرا گرفت . ولی به علت کسادی شغل پدرش ناچار شد برای امرار معاش، مدرسه را ترک کند و شغلی برای خود برگزیند . برخی می گویند اول شاگرد قصاب شد و چون از دوران نوجوانی به قدری به ادبیات دلبستگی داشت که معاصرین او نقل کرده اند ، در موقع کشتن گوساله خطابه می سرود و شعر می گفت.

در سال 1582 موقعی که هجده ساله بود ، دلباخته دختری بیست و پنج ساله به نام "آن هثوی" از دهکده مجاور شد و با یکدیگر عروسی کردند و به زودی صاحب سه فرزند شدند . از آن زمان زندگی پر حادثه شکسپیر آغاز شد و به قدری تحت تأثیر هنرپیشگان و هنر نمایی آنان قرار گرفت که تنها به لندن رفت تا موفقیت بیشتری کسب کند و بعداً بتواند زندگی مرفه تری برای خانواده خود فراهم نماید.پس از ورود به لندن به سراغ تماشاخانه های مختلف رفت و در آنجا به حفاظت اسبهای مشتریان مشغول شد ولی کم کم به درون تماشاخانه راه یافت و به تصحیح نمایشنامه های ناتمام پرداخت و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمد و نقشهایی را ایفا کرد . بعدا وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده گرفت . این تجارب گرانبها برای او بسیار مورد استفاده واقع شد و چنان با مهارت کارهایش را پیگیری کرد که حسادت هم قطاران را برانگیخت.

در آن دوره هنرپیشگی و نمایشنامه نویسی حرفه ای محترم و محبوب تلقی نمی شد و طبقه متوسط که تحت تأثیر تلقینات مذهبی قرار داشتند ، آن را مخالف شئون خویش می دانستند . تنها طبقه اعیان و طبقات فقیر بودند که به نمایش و تماشاخانه علاقه نشان می دادند.

در آن زمان بود که شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث شهرت او شد و در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کرد و در 1597 اولین کمدی خود را به نام "تقلای بی فایده عشق" در حضور ملکه نمایش داد و از آن به بعد نمایشنامه های او مرتباً تحت حمایت ملکه به صحنه تئاتر می آمد.

الیزابت در سال 1603 زندگی را بدرود گفت، ولی تغییر خاندان سلطنتی باعث تغییر رویه ای نسبت به شکسپیر نشد . جیمز اول به شکسپیر و بازیگرانش اجازه رسمی برای نمایش اعطا کرد . نمایشنامه های او در تماشاخانه "گلوب" که در ساحل جنوبی رود تیمز قرار داشت ، بازی می شد. بهترین نمایشنامه های شکسپیر درهمین تماشاخانه گلوب به اجرا درآمد . هرشب شمار زیادی از زنان و مردان آن روزگار به این تماشاخانه می آمدند تا شاهد اجرای آثار شکسپیر توسط گروه پر آوازه " لرد چیمبرلین" باشند . اهتزاز پرچمی بر بام این تماشاخانه نشان آن بود که تا لحظاتی دیگر اجرای نمایش آغاز خواهد شد . در تمام این سالها خود شکسپیر با تلاشی خستگی ناپذیر - چه در مقام نویسنده و چه به عنوان بازیگر- کار می کرد . این گروه، علاوه بر آثار شکسپیر، نمایشنامه هایی از سایر نویسندگان و از جمله آثار "کریستوفر مارلو" ی گمشده و نویسنده نو پای دیگر به نام "جن جانسن" را نیز به اجرا در می آورند ، اما احتمالا آثار استاد "ویلیام شکسپیر" بود که بیشترین تعداد تماشاگران را به آن تماشاخانه می کشید.این تماشاخانه به صورت مربع مستطیل دو طبقه ای ساخته شده بود ، که مسقف بود ولی خود صحنه از اطراف دیواری نداشت و تقریباً در وسط به صورت سکویی ساخته شده بود و به ساختمان دو طبقه ای منتهی می گشت که از قسمت فوقانی آن اغلب به جای ایوان استفاده می شد.

شکسپیر بزودی موفقیت مادی و معنوی به دست آورد و سرانجام در مالکیت تماشاخانه سهیم شد. این تماشاخانه در سال 1613 در ضمن بازی نمایشنامه "هانری هشتم" سوخت و سال بعد بار دیگر افتتاح شد ، که آن زمان دیگر شکسپیر حضور نداشت ، چون با ثروت سرشار خود به شهر خویش برگشته بود . احتمالا شکسپیر در سال 1610 یعنی در 46 سالگی دست از کار کشید و به استرتفرد بازگشت ، تا درآنجا از هیاهوی زندگی در شهر لندن دور باشد . چرا که حالا دیگر کم و بیش


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شکسپیر

تحقیق درمورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درمورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : آموزشی

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 7 صفحه

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر .
رومئو و ژولیت از دو تا خانواده‌ی کله گنده! بودن که از قدیم‌الایام با هم دشمنی داشتن و عمراً کنار نمیومدن با هم.
هر وقت هم بین اینا درگیری می‌شد، کلی تلفات می‌داد.
رومئو عاشق یه دختری بود به اسم رزالین و خودش رو می‌کشت واسه دختره ولی رزالین اصلاً عین خیال‌ش نبود و این موضوع خیلی رومئو رو اذیت می‌کرد.
یه روز دوست‌جونِ رومئو برای اینکه یه کم تفریح کنن و حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده که خانواده‌ی فلانی - خانواده‌ی ژولیت اینا در واقع! البته اون موقع، رومئو نمی‌دونسته که اصولاً ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن و کلی دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالین و اگه بیای با هم بریم، می‌تونی کلی رزالین رو دید بزنی.
رومئو میگه نه، اونا من رو می‌شناسن.
بعد اگه اونجا ببینن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونی‌شون، فکر می‌کنن قصدم مسخره کردن‌شون بوده، بعد دعوا راه میفته.
ول‌ش کن اصلاً.
دوست‌جون‌ش میگه خب می‌تونی ماسک بزنی.
کسی نمی‌شناسدت، چیز غیر متداولی هم نیست.
خلاصه انقدر اصرار می‌کنه تا رومئو از رو میره و قبول می‌کنه.
روز جشن، رومئو و دوست‌ش میرن توی مراسم شرکت می‌کنن و کلی همه رو دید می‌زنن و اینا تا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو می‌بینه و یک دل نه، صد دل عاشق‌ش میشه.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر

تحقیق وبررسی در مورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر 7 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق وبررسی در مورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر 7 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر

رومئو و ژولیت از دو تا خانواده‌ی کله گنده! بودن که از قدیم‌الایام با هم دشمنی داشتن و عمراً کنار نمیومدن با هم. هر وقت هم بین اینا درگیری می‌شد، کلی تلفات می‌داد.

رومئو عاشق یه دختری بود به اسم رزالین و خودش رو می‌کشت واسه دختره ولی رزالین اصلاً عین خیال‌ش نبود و این موضوع خیلی رومئو رو اذیت می‌کرد. یه روز دوست‌جونِ رومئو برای اینکه یه کم تفریح کنن و حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده که خانواده‌ی فلانی - خانواده‌ی ژولیت اینا در واقع! البته اون موقع، رومئو نمی‌دونسته که اصولاً ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن و کلی دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالین و اگه بیای با هم بریم، می‌تونی کلی رزالین رو دید بزنی. رومئو میگه نه، اونا من رو می‌شناسن. بعد اگه اونجا ببینن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونی‌شون، فکر می‌کنن قصدم مسخره کردن‌شون بوده، بعد دعوا راه میفته. ول‌ش کن اصلاً. دوست‌جون‌ش میگه خب می‌تونی ماسک بزنی. کسی نمی‌شناسدت، چیز غیر متداولی هم نیست. خلاصه انقدر اصرار می‌کنه تا رومئو از رو میره و قبول می‌کنه.

روز جشن، رومئو و دوست‌ش میرن توی مراسم شرکت می‌کنن و کلی همه رو دید می‌زنن و اینا تا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو می‌بینه و یک دل نه، صد دل عاشق‌ش میشه. آخر سر طاقت نمیاره و میره جلو با ژولیت حرف می‌زنه و آمارش رو می‌گیره و می فهمه خانواده‌ش کی‌ن و اینا و تاااازه دوزاری‌ش میفته که عاشق دختر خانواده‌ای شده که شدیداً دشمن خانواده‌ی خودش محسوب میشن ولی بازم از رو نمیره. (جزئیات مکالمات رو ننوشته بود توی یه وجب کتاب که!) وقتی رومئو داشته با ژولیت صحبت می‌کرده، یکی از اطرافیان صدا ش رو می‌شناسه و به پدر ژولیت خبر میده که رومئو بدون دعوت با یه ماسک روی صورت‌ش اومده که مراسم ما رو مشخره کنه و بیاین سریعاً حال‌ش رو بگیریم. پدر ژولیت برای اینکه مراسم به هم نخوره قبول نمی‌کنه و میگه الان نه، بذارش برای یک فرصت مناسب.

شب از دیوار باغ ژولیت اینا میره بالا و توی باغ میره و میره تا می‌رسه زیر پنجره‌ی اتاق ژولیت. همون موقع ژولیت میاد توی ایوون و شروع می‌کنه توی دل‌ش بلند بلند با رومئو حرف زدن! و کلی به عشق‌ش اعتراف می‌کنه و هی رومئو رو ناز میده و اینا. رومئو خان هم که توی تاریکی نشسته بود و همه رو گوش می‌کرد، یهویی میاد بیرون و شروع می‌کنه قربون صدقه‌ی ژولیت رفتن و همون جا این دو نفر بر اساس شناخت عمیقی که از هم پیدا کرده بودن، به هم قول میدن که با هم ازدواج کنن و قرار میشه هر وقت ژولیت آمادگی‌ش رو داشت، خبرش رو بده به رومئو. رومئو هم خوشحال و خندون میاد خونه. فردا صبح کله‌ی سحر، رومئو میره دنبال یکی از دوستان‌ش که آدم مذهبی‌ای بوده که جریان رو بهش بگه و ازش بخواد مراسم ازدواج رو براشون انجام بده. ژولیت هم یکی رو می‌فرسته که خبر بده آماده‌س برای ازدواج. خلاصه مراسم انجام میشه و ژولیت بدو بدو برمی‌گرده خونه. همه چیز گل و بلبل بوده تا اینکه یه روز رومئو داشته برای خودش راه می‌رفته که می‌بینه دوست‌ش با اون یارو! که توی مهمونی صدای رومئو رو شناخته درگیر شدن و کار به توهین و کتک‌کاری و بزن بزن می‌کشه و دوست رومئو کشته میشه. تا اون زمان رومئو سعی می‌کرده مشکل رو مسالمت‌آمیز حل کنه ولی وقتی می‌بینه اینطوری شد، اون رو ش بالا میاد و می‌زنه طرف رو می‌کشه. بعد تازه فکر می‌کنه که این چه کاری بود آخه؟ روابط دو خانواده فقط بدتر میشه با این اتفاق‌ها و دیگه اصلاً جرات نمی‌کنن ماجرای ازدواج‌شون رو علنی کنن. اون آقایی که مراسم ازدواج رو برای رومئو انجام داده بود، بهش میگه برو از ژولیت خداحافظی کن و یه مدت برو یه شهر دیگه، همون جا بمون تا آبا از آسیاب بیفته. بعد من خودم مارجای ازدواج شما رو به خانواده‌هاتون میگم. شاید این جریان باعث شه اینا دشمنی دیرینه‌شون رو کنار بذارن. شب رومئو دوباره از دیوار باغ میره بالا، از پنجره میره توی اتاق ژولیت، طی مراسمی ازش خداحافظی می‌کنه و صبح زود از همون راهی که اومده بود، میره بیرون و عازم سفر میشه. (مراسم‌ش هم به کسی مربوط نیست!(

اوضاع تقریباً خوب بوده تا اینکه پدر ژولیت براش یک عدد همسر با شخصیت انتخاب می‌کنه و میگه فلان روز مراسم ازدواج‌ه. خودت رو آماده کن. ژولیت هم داشته سکته می‌کرده که حالا چی کار کنه؟! کلی عذر و بهانه میاره که ما هنوز عزاداریم و از این حرفا ولی پدرش قبول نمی‌کنه. وقتی می‌بینه دیگه چاره‌ای نداره، میره پیش دوست رومئو - که مراسم ازدواج رو انجام داده بود دیگه - و میگه به نظرت من چی کار کنم؟ اصلاً جرات ندارم که بگم قبلاً ازدواج کرده‌م.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد خلاصه داستان رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر 7 ص

تحقیق و بررسی در مورد شکسپیر

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی در مورد شکسپیر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 1

 

William Shakespeare was an English poet and playwright widely regarded as the greatest writer of the English language, and as the world's preeminent dramatist.He was born on 26 April 1564  . He wrote approximately 38 plays and 154 sonnets, as well as a variety of other poems. Already popular in his own lifetime, Shakespeare became more famous after his death and his work was adulated by many prominent cultural figures through the centuries. He is often considered to be England's national poet.

Orthodox scholars believe Shakespeare produced most of his work between 1586 and 1612, although the exact dates and chronology of the plays attributed to him are under considerable debate as is the authorship of the works attributed to him. He is counted among the few playwrights who have excelled in both tragedy and comedy; his plays combine popular appeal with complex characterisation, and poetic grandeur with philosophical depth.

Shakespeare's works have been translated into every major living language, and his plays are continually performed all around the world. Shakespeare is the most quoted writer in the literature and history of the English-speaking world, and many of his quotations and neologisms have passed into everyday usage in English and other languages. He died on 23 April 1616.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد شکسپیر

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر 7 ص

اختصاصی از اینو دیدی خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر 7 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر 7 ص


خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر  7 ص

خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر


رومئو و ژولیت از دو تا خانواده‌ی کله گنده! بودن که از قدیم‌الایام با هم دشمنی داشتن و عمراً کنار نمیومدن با هم. هر وقت هم بین اینا درگیری می‌شد، کلی تلفات می‌داد.

رومئو عاشق یه دختری بود به اسم رزالین و خودش رو می‌کشت واسه دختره ولی رزالین اصلاً عین خیال‌ش نبود و این موضوع خیلی رومئو رو اذیت می‌کرد. یه روز دوست‌جونِ رومئو برای اینکه یه کم تفریح کنن و حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده که خانواده‌ی فلانی - خانواده‌ی ژولیت اینا در واقع! البته اون موقع، رومئو نمی‌دونسته که اصولاً ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن و کلی دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالین و اگه بیای با هم بریم، می‌تونی کلی رزالین رو دید بزنی. رومئو میگه نه، اونا من رو می‌شناسن. بعد اگه اونجا ببینن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونی‌شون، فکر می‌کنن قصدم مسخره کردن‌شون بوده، بعد دعوا راه میفته. ول‌ش کن اصلاً. دوست‌جون‌ش میگه خب می‌تونی ماسک بزنی. کسی نمی‌شناسدت، چیز غیر متداولی هم نیست. خلاصه انقدر اصرار می‌کنه تا رومئو از رو میره و قبول می‌کنه.

روز جشن، رومئو و دوست‌ش میرن توی مراسم شرکت می‌کنن و کلی همه رو دید می‌زنن و اینا تا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو می‌بینه و یک دل نه، صد دل عاشق‌ش میشه. آخر سر طاقت نمیاره و میره جلو با ژولیت حرف می‌زنه و آمارش رو می‌گیره و می فهمه خانواده‌ش کی‌ن و اینا و تاااازه دوزاری‌ش میفته که عاشق دختر خانواده‌ای شده که شدیداً دشمن خانواده‌ی خودش محسوب میشن ولی بازم از رو نمیره. (جزئیات مکالمات رو ننوشته بود توی یه وجب کتاب که!) وقتی رومئو داشته با ژولیت صحبت می‌کرده، یکی از اطرافیان صدا ش رو می‌شناسه و به پدر ژولیت خبر میده که رومئو بدون دعوت با یه ماسک روی صورت‌ش اومده که مراسم ما رو مشخره کنه و بیاین سریعاً حال‌ش رو بگیریم. پدر ژولیت برای اینکه مراسم به هم نخوره قبول نمی‌کنه و میگه الان نه، بذارش برای یک فرصت مناسب.


دانلود با لینک مستقیم


خلاصه داستان رومئو و ژولیت - ویلیام شکسپیر 7 ص