23 - پرسشنامه سنجش رسمیت در سازمان
شاخص های راهبری اطلاعات در سازمان
هریک از سه قرن گذشته عرصه ظهور یک انقلاب تکنولوژیک بوده است. قرن هیجدهم عرصه بروز ماشینهای مکانیکی ، قرن نوزدهم زمان اختراع ماشین بخارو قرن بیستم قرن تکنولوژی جمع آوری، پردازش و توزیع اطلاعات می باشد. در این قرن شاهد ایجاد شبکه های بین المللی تلفن، اختراع رادیو و تلویزیون تولد و رشد فوق العاده صنایع کامپیوتری و پرتاب و به کارگیری ماهواره ها به منظور برقراری ارتباطات جهانی بوده ایم. از زمان ظهور اولین کامپیوتر های IBM چیزی قریب به بیست سال می گذرد و دراین مدت بسیار کوتاه دنیای کامپیوتر شاهد پیشرفتها ونوآوری های بسیار زیاد و حتی شگفت انگیزی بوده است.
امروزه کامپیوتر از یک وسیله لوکس و تخصصی به یک ابزار عمومی تبدیل شده و با نفوذ به تمام سطوح زندگی جوامع انسانی عامل ایجاد پیوند های جهانی بین آنها شده است. کامپیوترو کلیه ابزارهایی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم فرآیندهای ارتباطی را شکل می دهند هر روز دچار تحولات جدید تر می شوند و ما شاهد هستیم که در عرصه رقابت بین شرکت های نرم افزاری و سخت افزاری ضمن گسترش کمی در ابزارهای ارتباطی سطح کیفی این ابزارها نیز دچار تحول و رشدی باور نکردنی شده اند. ملموس ترین نمونه را می توان از کمپانیMicrosoft با مدیریت ابر قدرت رایانه جهان بیل گیتس مثال زد که تنها در فاصله ای قریب به 10 سال با طراحی چندین سیستم عامل و نرم افزارهای جانبی آن سیطره ای غیر قابل باور بر بازار پیدا کرد و حوزه فعالیت رقیب بزرگی چون مکینتاش و لینوکس را بسیار محدود کرد. در این بین از روند رشد و توسعه اطلاعات در عصر حاضر نباید غافل ماند. رشد و گسترش علوم مختلف زمینه ساز پیشرفت های امروز بشر در فرایند ارتباطات بوده است. به بیان دیگر اطلاعات و تکنولوژی های ارتباطی ضمن رشد درونی با توجه به ظرفیتها و قابلیتهای موجود در هر یک از این عناصر پدیدهICT با ایجاد اثر متقابل موجبات رشد و ارتقا یکدیگر را نیز فراهم می اورند و هر یک به رشد دیگری کمک می کند. نقش عنصر اطلاعات در پدیدهICT با استفاده از سیستم های اطلاعاتی قابل تفسیر و تبیین و بهره برداری می باشد. انتقال این اطلاعات در قالب ابزار های ارتباطی زمینه کاربردی شدن انها را فراهم می کند و در نتیجه کارکردهای سیستم های اطلاعاتی را اشکار می سازد. با بیان این موضوع می توان نتیجه گرفت که ایجاد سیستم های اطلاعاتی دقیق و ارتباطات سریع از ضروریات ساختاری برای ایجاد نظام های اطلاعاتی اشتراکی است. تا با این روند سرعت و دقت استفاده از اطلاعات افزایش یابد و مهتر از همه هزینه های تولید و تکثیر نیز کاهش پیدا کند. سازمان های پیشرو و پویا با ساختار مدیریتی آینده نگر امروزه نا گزیر از استفاده گسترده و منطبق و یگپارچه از سیستم های اطلاعاتی و ابزارهای ارتباطی می باشند. دراین مجال سعی می شود ضمن بررسی سیستم های اطلاعاتی قابل پیاده سازی و انطباق در سازمان، ظرفیتها و قابلیتهای انها معرفی و نحوه تطبیق روند مدیریت اطلاعات با مهندسی اطلاعات بیان شود.
پیش از هر چیز به جاست که تعاریفی از واژه های مدیریت اطلاعات، مهندسی اطلاعات، سیستم و سازمان ارائه شود.
سیستم به مجموعه منظمی از عناصر به هم وابسته اطلاق می شود که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم در تعاملند.
سازمان سیستمی است که از سازماندهی و ترکیب منابع مختلفی از قبیل نیروی انسانی، مواد، ماشین آلات، تجهیزات و... به صورت یک موسسه پایدار و مثر اعم از تجاری و غیر تجاری به وجود می آید.
اطلاعات به مجموعه داده های علمی قابل پردازش و تحلیل علمی اطلاق می شود.
مدیریت: فن تلفیق عوامل گوناگون موثر در روند اجرا، برنامه ریزی و نظارت سازمان گفته می شود.
مدیریت اطلاعات به کلیه مراحل و جریانات راهبر و هدایت کننده و ناظر بر توزیع مناسب و به هنگام اطلاعات گفته می شود.
مهندسی اطلاعات به روند مدیریت کلیه ابزارها و روش های پردازش و انتقال اطلاعات که بر مبنای ابزارهای نرم افزاری و سخت افزاری تعیین می شوند اتلاق می شود. مهندسی اطلاعات با استفاده از قابلیتها و ظرفیتهای ابزار ارتباطی بهترین روش های مدیریت اطلاعات را ازنظر کمی و کیفی تعیین می کند. با مهندسی اطلاعات مراحل پردازش و انتقال اطلاعات با استاندارد های موجود در روند مدیریت اطلاعات و نیازمندی های سازمانی منطبق می شود.
شاید در ظاهر امر دو واژه مدیریت اطلاعات و مهندسی اطلاعات بسیار مشابه جلوه کنند. گو اینکه این دو فرآیند اطلاعاتی همپوشانی بساری هم دارند اما از نظر سیستماتیک تفاوتهای آشکاری دارند و همانطور که پیش تر ذکر شد این دو فرایند بسیار بر هم موثر و از هم متاثر می باشند. در واقع نقش مدیریت اطلاعات در یک سازمان پیشرو نیاز سنجی هر یک از اجزا سازمان و ایجاد زمینه ها و برنامه ریزی های لازم در جهت انتقال داده و نظارت بر سطح دسترسی آنها می باشد در این بین مهندسی اطلاعات با توجه به نقش مهمی که دارد با شناخت و مطالعه بر روی بسترهای اطلاعاتی و ساختار های سازمانی با تعیین و راه اندازی بهترین امکانات و ابزارهای ارتباطی می تواند اطلاعات را به طرق مختلف و با رعایت حداکثر امنیت به کاربران عمومی و اختصاصی مد نظر مدیر سازمان برساند.
امروزه سازمانهای عریض و طویل که دارای صدها دفتر در یک گستره جغرافیایی می باشند انظار دارند که با تبادل سریع اطلاعات و پردازش آنها بتوانند از آخرین وضعیت هر یک از دفاتر خود در کمترین زمان ممکن آکاهی یابند. بهترین و کارآمد ترین شیوه های مدیریت غیر متمرکز و غیر مستقیم در یک سازمان استفاده از شبکه های کامپیوتری می باشد.
بسیاری از سازمانها پیش ازاین از کامپیوتر در بخش های مختلف استفاده کرده اند و چون سازمانهایی که از تعداد زیادی کامپیوترمستقل در فواصل دور و نزدیک بهره برده اند برای مثال یک شرکت با دفاتر متعدد در مکانهای مختلف ممکن است از کامپیوتر در تمامی دفاتر خود استفاده کرده باشد و برای این شرکت ضرورت دارد که آخرین وضعیت هر یک از دفاتر را در اختیار داشته باشند یا در درون سازمان با وجود چارت های مشخص کاری مدیر سازمان باید ازآخرین فعالیت های معاونت ها و مدیریت های مختلف سازمان آگاهی پیدا کند ضمن اینکه خود اجزای تشکیل دهنده چارت سازمانی نیز بایستی در حد لازم از اطلاعات بخش های موثر در فعالیتهایشان آگاهی یابند.
پس به عنوان اولین هدف یک شبکه کامپیوتری می توان اشتراک منابع اطلاعاتی را مورد اشاره قرارداد در گام بعدی هدف افزایش ضریب ایمنی و حفظ اطلاعات می باشد در ساختار شبکه های کامپیو تری ضمن توزیع اطلاعات مخصوص هر بخش اطلاعات در یک سیستم مرکزی حفظ می شود و امکان دسترسی همه افراد به اطلاعات بدو نظارت مدیر سازمان میسر نخواهد بود. این هدف در جایی کاربری خود را نمایان می شود که حساسیتهای امنیتی و مالی در پی دارد مثل سازمانهای نظامی، خطوط هوایی، بانک ها و... شاید مهمترین و اصلی ترین هدف قابل ذکردر استفاده از شبکه ها کاهش هزینه ها و صرفه جویی در مخارج سازمان باشد. زیرا همانطور کهمی دانید یکی از مهترین شاخصهای مدیران پیشرو این است که سازمانهای بهره ور و با راندمان مثبت دارند و بدون شک یکی از عوامل مهم وتاثیر گذار در بهره وری مناسب از سرمایه و زمان و استفاده یکپارچه ساختار سازمان از شبکه های رایانه ای است.
شبکه های کامپیوتری بر اساس فاصله بین کامپیوتر ها و همچنین سیستم ارتباطی بین اجزای شبکه دارای انواع مختلف می باشد.
شبکه محلی(LAN): این شبکه برای برقراری ارتباط بین کامپیوتر ها در یک اداره یا ساختمان استفاده می شود.
در این نوع ساختار شبکه ای که در واقع برای محیط های کوچک تعریف می شود مدیر سازمان نسبت به تعیین خط مشی های لازم در هدایت و نظارت بر توزیع اطلاعات در هر یک از سطوح طولی و عرضی سازمان اقدام می کند و نسبت به کنترل و پی گیری اطلاعات دریافتی از هریک از اجزا سازمان اقدام می کند به طور مثال هر یک از بخش های اداری، بازرگانی، روابط عمومی و... بر حسب شاخص های تعریف شده مورد تغذیه اطلاعی از جانب مدیر سازمان قرار می گیرند و خروجی های مورد انتظار را نیز به بخش های مرتبط و مدیر سازمان منتقل می کنند.
شبکه های شهری(MAN): این شبکه برای برقراری ارتباط بین کامپیوترها در سطح یک شهر استفاده می شود. کارکردهای موردانتظار از این شبکه ها فراتر از یک سازمان محدود می باشد و در واقع سطح اطلاع رسانی و نظارتی را تا محدوده گسترده تری منتشر می کنداز جمله این شبکه ها می توان به مراکز ارسال و فروش پهنای باند اشاره کرد. سازمان هایی که دارای مراکز و شعباتی در سطح یک شهر هستند می توانند از این گونه شبکه ها بهره ببرند.
شبکه های گسترده(WAN): شبکه های جهانی یا شبکه های گسترده که جهت برقراری ارتباط بین کامپیوتر ها در فواصل بسیاردور استفاده می شود. محدوده جغرافیایی که اینگونه شبکه ها می توانند پوشش دهند در حد یک کشور، قاره و یا کل جهان خواهد بود. با توجه به ساختار تعریف شده برای این شبکه به خوبی روشن می شود که در شبکه های گسترده حجم بالایی از اطلاعات قابل پردازش و اشتراک گذاری هستند. سازمانهایی که با گستردگی کشوری به فعالیت می پردازند می توانند با بهره برداری از شبکه های گسترده منابع اطلاعاتی خود را از سطح کشور تامین کنند و مورد تحلیل و تصمیم گیری قرار دهند. اگر با دید سازمانی به به ساختار شبکه WAN نگاه کنیم می توان این استنباط را داشت که چون هرWAN از به هم پیوستن چندینLAN به وجود می آید در نتیجه بستر لازم برای تحقق مدیریت فراگیر و غیر متمرکز از طریق سیستم های رایانه ای و ساختار های شبکه ای فراهم می شود. در این نوع مدیریت اطلاعاتی و سازمانی می توان به طرح مدل های آموزش از راه دور یا دولت الکترونیکی اشاره کرد.
به هر حال در سازمان گزینش هر یک از ساختارهای شبکه ای مسئله توجه علمی و اقتصادی با بهره گیری از توانمندی های مهندسی اطلاعات و مدیریت اطلاعات امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در راه اندازی شبکه ها سه نوع همبندی(Topology) مورد استفاده قرار می گیرد که در اینجا اشاره ای گذارا به نام این همبندی های می شود.
1-هم بندی خطی 2-هم بندی حلقوی 3- هم بندی ستاره ای
مدیران سازمان ها با توجه به ساختارکاری و خطوط تولید اطلاعات این امکان را دارند تا از انواع مختلف هم بندی در سازمان خود استفاده کنند. تا اینجا با مزیت ها و ساختارکاربرد شبکه در سازمان آشنا شدیم ولی شاید این سوال پیش بیاید که مدیر سازمان با توجه به تخصص و گرایش های متفاوت از علوم رایانه چگونه می تواند شبکه سازمان خود را مدیریت کند.
مهمترین گام در مدیریت شبکه سازمان شناخت بهترین ابزارها و امکانات مورد استفاده در ایجاد شبکه هاست که با توجه به عواملی چون بودجه سازمان، کارکردهای مورد انتظار، حجم عملیاتی سازمان و برنامه های آتی توسعه سازمان تعیین می شود که منطبق بر ساختار سازمانی می باشد و کلیه برنامه ها و فعالیت های اجزا مختلف سازمان راپوشش می دهد.
در اینجا یا خود مدیر با داشتن تخصص لازم در مدیریت شبکه اقدام به این کار می کند و یا با استخدام کارشناسان و مشاورین متخصص مدیریت شبکه سازمان خوود را انجام می دهد. اینکه اصولاً یک مدیر می تواند مدیر شبکه سازمان هم باشد. امری دور از ذهن نیست ولی به هرحال ما در اینجا به لطف همپوشانی و انطباق بسیار زیادی که ما بین تعاریف و عملکردهای مدیریت اطلاعات و مهندسی اطلاعات می باشد. مدیر سازمان را مدیر شبکه قلمداد کنیم و فعالیت او را که بایستی دو فعالیت مهندسی و مدیریت اطلاعات را تواماً انجام دهد معماری اطلاعات نام بدهیم.
یک مدیر شبکه یا به اصطلاح(CAN ) باید از روش ها و مهارت های شبکه ای آگاهی داشته باشد. این مسئله باعث می شود تا قابلیت ها و کارکردهای شبکه به سرعت رشد و پیشرفت نماید.
مدیران تنها افرادی هستند که در صورت قطع ارتباط بخش های مختلف شبکه باید به حل مشکل بپردازند بنابراین تا زمانی که شبکه فعال است و عمل می کند و ظیفه یک مدیر اعمال نظارت، نگهداری و اجرای برنامه های شبکه می باشد. وظیفه مهم یک مدیر در شبکه ایجاد و نگهداری بهینه سیستم فایلینگ می باشد.اعطا مجوز دسترسی به منابع شبکه م مجوز های عضویت کاربری برای کار با این منابع از دیگر وظایف مدیران شبکه است.
در این مجال سعی شد تا با بررسی ساختار تعامل یافته سازمان با شبکه های کامپیوتری نقش مدیریت غیر متمرکز را بر روند اجرایی سازمان مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه مدیریت و مهندسی اطلاعات در استفاده از مدل های مختلف ساختار شبکه برای سازمان بررسی شود. امید است که گسترش کاربرد ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی در نظام های مدیریتی سازمان های کشور زمینه ظهور سازمان های بهره ور و پیشرو را فراهم نماید تا توسعه همه جانبه به چیزی ملموس تر از رویا تبدیل شود.
تاثیر مستقیم و غیر مستقیم عوامل محیطی بر سازمان
وظایف مدیر
نظارت
هدایت
سازماندهی
برنامهریزی
خلاقیت
اهداف سازمانی
فصل دوم
سیر تحول اندیشه های مدیریت
سیر تحول اندیشه های مدیریت
نظریه های کلاسیک
مدیریت بوروکراتیک
مدیریت علمی
مدیریت اداری
نظریه های نئو کلاسیک
مطالعات هاثورن
نگرش رفتاری
نگرشهای،کمی،سیستمی،اقتضایی
و جنبش جدید در روابط انسانی
نگرش سیستمی
علم مدیریت
نگرشهای کمی
نگرش اقتضائی
جنبش جدید روابط انسانی
نظریه z
مدیریت عملیاتی
سیستمهای اطلاعاتی مدیریت
رهیافتهای سنتی: که بر ارائهی اصول جهانشمول برای کاربرد در وضعیتهای گوناگون، تأکید دارند؛
رهیافتهای منابع انسانی: که بر تأمین نیازهای انسانی، ایجاد گروه کاری و توجه به نقش عوامل اجتماعی در محیط کار تأکید دارند؛
رهیافتهای کمی ( علم مدیریت ): که بر اهمیت استفاده از فنون ریاضی برای حل مسائل مدیریتی تأکید دارند؛
رهیافتهای سیستمی و اقتضایی: که بر ضرورت اتخاذ دیگاه سیستمی و تفکر اقتضایی در تحلیل مسائل مدیریتی تأکید دارند و تعهدات جاری نسبت به کیفیت و عملکرد عالی را مورد توجه قرار میدهند.
رهیافتهای عمده در سیر تکوین نظریههای سازمان و مدیریت
به طور کلی، رهیافتهای سنتی بر این فرض استوارند
که افراد با انگیزههای مادی به کار میپردازند
فرصتهای فراهم شده برای خود را به طور منطقی بررسی میکنند
برای به حداکثر رساندن منافع شخصی، به هر اقدامی دست میزنند.
در مجموعهی رهیافتهای سنتی به مدیریت، سه شاخهی اصلی مطرح میشود که عبارتند از:
مدیریت علمی
اصول علم اداره یا نظریهی فراگرد مدیریت
نظریهی بوروکراسی
رهیافتهای سنتی به مدیریت
رهیافتهای سنتی به مدیریت
مدیریت علمی
« بهتر آن است که هدف اصلی مدیریت، به حداکثر رساندن کامیابی کارفرما و کارمند باشد».
تیلور بر ضرورت علمی کردن فعالیتهای هر شغل و تدوین قوانین حرکت برای انجام آن تأکید داشت.
شعار مدیریت علمی
انتخاب بهترین روش برای انجام هر کار
اصول مدیریت علمی
علمی کردن فعالیتهای هر شغل، شامل تدوین قوانین حرکت، استاندارد کردن انجام کارها و ایجاد شرایط کاری مناسب.
انتخاب دقیق کارکنان دارای تواناییهای مناسب برای هر شغل.
آموزش دقیق کارکنان انتخابی و فراهم کردن انگیزههای مناسب برای جلب همکاری آنان به انجام علمی کار.
حمایت از کارکنان، از طریق برنامهریزی کردن کار آنها وهموار کردن راه انجام کار.
برخی درسهای عملی حاصل از مدیریت علمی
زحمات کارکنان را بر مبنای نتایج کارشان، به گونه ای که محرک عملکرد آنها باشد، جبران کنید.
روشهای انجام کار را به صورت کارآ و بدقت، برای هر شغل، طراحی کنید.
کارکنان توانمند برای انجام کار را بدقت انتخاب کنید.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 47 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
تشکیل هیئتهای مؤتلفه و تبلیغات اسلامی تحت نظر امام خمینی(ره)
امام، اولین بار پس از جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، در یک دعوت عام ما را به قم دعوت کرد. دعوت به این شکل بود که در شبی که در یکی از جلسات درس تفسیر قرآن شرکت کرده بودیم، شخصی از قم به تهران آمده و پیامی از سوی مراجع و امام داشت. پیام این بود که: من از منزل مراجع، بهویژه حاج آقا روحالله خمینی میآیم. ایشان فرمودهاند فاصلهی تهران تا قم کمتر از 5 ساعت وقت میخواهد و هزینهی رفت و برگشت کمتر از 10 تومان است. چرا شما در شرایط استثنایی کنونی، تماستان با قم مرتب و منظم نیست؟
پس از ماجرای تصویبنامهی لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341، دو هیئت مذهبی از کسبه و تجار بازار تهران که از آغاز نهضت نوپای اسلامی به رهبری آیتالله خمینی در حوادث و وقایع آن حضور و فعالیت داشتند و ضرر جدایی را احساس کرده بودند، تصمیم گرفتند با یکدیگر ائتلاف کنند. سپس یکی دیگر از هیئتهای فعال بازار را نیز مطلع و در ائتلاف خود سهیم کردند. آنها پس از ائتلاف، در یکی از ملاقاتهای مردمی با امام، ماجرای ائتلاف خود را به اطلاع وی رساندند و ایشان نیز ائتلافشان را تأیید کرد.
ائتلافکنندگان که بعدها به «هیئتهای مؤتلفهی اسلامی» معروف شدند، هیئت مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی، و اصفهانیها در بازار تهران بودند. هیأت مسجد امینالدوله، از کسبه و تجار بازار تهران و شاگردان آنها تشکیل میشد که به دلایل متفاوت، تحصیل علوم جدید را در مراحل ابتدایی رها کرده و در بازار تهران به کار پرداخته و شبها پس از پایان کار، به تحصیل علوم دینی نزد شیخ حسین زاهد ومرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حقشناس در مسجد امینالدوله میپرداختند. در میان شاگردان این دو، عدهای مانند حبیبالله عسگراولادی، ابوالفضل توکلی بینا و حبیبالله شفیق با یکدیگر آشنا شدند و بعدها مهدی عراقی نیز به آنها پیوست.مهدی عراقی، در جمعیت فدائیان اسلام سابقهی فعالیت داشت و تحت تعقیب قرار گرفته و به زندان نیز رفته بود و نیروهای امنیتی، او را به عنوان مبارزی فعال میشناختند.
این چهار تن، پس از سال 1333 که حوادث سیاسی، نیروهای مخلص را ناامید کرده بود، تصمیم گرفتند هیئتی مذهبی تأسیس کنند و به فعالیت فرهنگی- اجتماعی بپردازند. لذا به قرآن تفأل زدند و آیهی« و الله یؤید بنصره من یشاء»(2) آمد و براساس آن خود را «هیأت مؤید» نام گذاشتند و تا سال 1339 به فعالیت پرداختند. طلوع نهضت اسلامی به رهبری آیتالله خمینی و دعوت از هیئتهای مذهبی جهت ارتباط با وی، باعث ارتباط این هیئت با او شد. آنان در ایام فعالیت در مسجد امینالدوله و همچنین فعالیت اقتصادی در بازار، با هیئتی دیگر به نام «هیئت مسجد شیخ علی» به رهبری صادق امانی، از کسبهی بازار تهران آشنا شده بودند. حاج صادق و یارانش از آغاز دههی بیست، در جامعهی تعلیمات اسلامی به رهبری شیخ عباسعلی قرائتی سبزواری، معروف به اسلامی، و سپس با تأسیس گروه شیعیان در اواخر دههی بیست، به فعالیت مذهبی پرداختند. حاج صادق امانی، مسجد کوچکی را در بازار تهران به نام «مسجد شیخ علی»، پایگاه فعالیت و مبارزه ساخته بود. اعضای اصلی این هیئت، حاج صادق امانی، حاج حسین رحمانی، اسدالله لاجوردی و صادق اسلامی بودند که با حوادث سیاسی این دوران آشنا و در کنار حاج صادق به فعالیت در این پایگاه میپرداختند.
با طلوع نهضت اسلامی،این گروه نیز با آیتالله خمینی آشنا و به ارتباط با او ادامه داد. پس از مدتی فعالیت و آشنایی با هیئت مسجد امینالدوله، این دو گروه، تصمیم به ائتلاف گرفته و با گروه سومی که در بازار تهران به «هیئت اصفهانیها» معروف و آنها نیز با آیتالله خمینی ارتباط داشتند، آشنا شدند و آنها را به ائتلاف با خود دعوت کردند. اعضای اصلی این هیئت، عزتالله خلیلی، مهدی بهادران، میرفندرسکی و علی حبیباللهیان بودند. پس از جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341، امام فردی را از قم به تهران فرستاد تا مجامع و هیئتهای دینی را به تماس مرتب و منظم با قم، ترغیب و دعوت نماید. پس از آن، در دعوتی عام، با سخنرانی در جمعشان، آنها را به رفتار رژیم در برابر قوانین اسلام متوجه ساخت. حبیبالله عسگراولادی که در این جمع حضور داشته است دربارهی آن میگوید:
«بعضی از برادران در این مرحله، زودتر از ما خدمت(امام خمینی) رسیده و خدماتی را آغاز کرده بودند. منجمله، همین تلگرافها را چاپ و تکثیر میکردند. تعداد اندکی از برادرانمان از جمله شهید صادق امانی (و گروه او)، از قبل با امام رابطه داشتند و بیشتر اعلامیهها و تلگرافات توسط ایشان به دست ما میرسید. امام، اولین بار پس از جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، در یک دعوت عام ما را به قم دعوت کرد. دعوت به این شکل بود که در شبی که در یکی از جلسات درس تفسیر قرآن شرکت کرده بودیم، شخصی از قم به تهران آمده و پیامی از سوی مراجع و امام داشت. پیام این بود که: من از منزل مراجع، بهویژه حاج آقا روحالله خمینی میآیم. ایشان فرمودهاند فاصلهی تهران تا قم کمتر از 5 ساعت وقت میخواهد و هزینهی رفت و برگشت کمتر از 10 تومان است. چرا شما در شرایط استثنایی کنونی، تماستان با قم مرتب و منظم نیست؟ ممکن است شما مطالبی در تهران داشته باشید و ما از آن بیاطلاع باشیم و ممکن است ما در قم اطلاعاتی داشته باشیم که به دست شما نرسد. شخص حامل پیام گفت: «من باید این پیام را به بقیهی مجامع و هیئتهای دینی برسانم تا آنها هم مطلع شوند.»
شخص حامل پیام خداحافظی کرد و رفت. ولی من تا آخر جلسه هیچ نفهمیدم که چه گذشت. تمام ذهنم به دنبال این رفت که چرا از روزی که ایشان مبارزه را شروع کرده و ما هم گاهگاه به قم میرفتیم و وظایف محوله را انجام میدادیم، چرا پس از آن ارتباط منظمی را برقرار نکردیم. پس از تفسیر، با برادران قرار گذاشتیم در اولین جمعه، خدمت ایشان برسیم. در این سفر من از طرف برادران مأمور شدم که به نمایندگی از گروه خودمان مطالبی را خدمت امام عرض کنم. هنگامی که در حضور امام دهان باز کردم تا شروع به سخن نمایم، ناگهان نگاه ایشان به طرف من برگشت و من تمام مطالبی که در ذهنم بود و میخواستم عنوان کنم یکباره در اثر نگاه ایشان فراموش کردم و نتوانستم چیزی بگویم. پس از لحظهای مکث که امام متوجه حالت من شده بود،
خودشان شروع به صحبت کردند و فرمودند: «گویا آقایان که از تهران تشریف آوردهاید به دنبال دعوتی میباشد که از هیئتها و گروهها به عمل آمده است. فکر میکنم لازم باشد من هم سؤالات را مطرح کنم و این سؤالات را دقت کنید. اولین سؤال اینکه، مگر امر به معروف و نهی از منکر و جهاد جزو فروع دین نیست؟ چطور این فروع از فروع دین در رسالههای علمیه وجود ندارد؟ دقت کنید این از چه زمانی برداشته شده؟ و چرا برداشته شده و چه کسانی برداشتهاند؟» بعد فرمودند: «باید متوجه باشیم برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر باید قدرت فرمان باشد، قدرت بازداشتن باشد. امر به معروف با خواهش به معروف، فرق دارد. نهی از منکر با خواهش به نهی از منکر تفاوت دارد. معنای واقعی امر به معروف و نهی از منکر این است که ملت اسلام، قدرتی پدید آورده باشد که این قدرت به معروف، فرمان دهد و با قدرت، از منکر، جلوگیری به عمل آورد.»
سپس فرمودند: «حالا که این توضیح را شنیدید، بروید و ببینید امر به معروف واقعی، به ضرر چه کسانی بوده و چه کسانی از آن ضرر میدیدند که ملت اسلام قدرت آمره و قدرت ناهیه داشته باشد. از همینجا میتوانید بفهمید که چه دسیسههایی به کار رفته که رسالههای علمیهی ما منهای این مسائل باشد.» در طول یک هفته چندین جلسه روی این سخنان بحث کردیم و سرانجام با این معیارها نتوانستیم گذشتههایمان را امضا کنیم. در صورتیکه قبلاً از گذشتهمان خیلی راضی بودیم. هفتهی بعد حدود بیست و هفت و هشت نفری خدمت ایشان رفتیم. باز در این جلسه، مسائلی پیش آمد. درس اوّل را در مسائل سیاسیـ اجتماعی به ما گفتند. سومین جلسهای که ما به خدمت امام رسیدیم درست در تاریخی بود که اسدالله علم (نخستوزیر) پس از یک مدت کوتاهی، که به تعبیر امام آزمایشهایشان تمام شد، مجدداً اعلام کرد که تصویبنامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی به قوّت خودش باقی است و عمل میشود و در ضمن آن، یکی دو جریان که در قم و مشهد و دیگر شهرها به وجود آمده بود، کوبیده بودند و امام طی اعلامیهای، از مسلمانان درخواست کمک نموده بودند که به اعلامیهی استنصار معروف شد.»
در پاسخ به اعلامیهی استنصار آیتالله خمینی، ابوالفضل توکلیبینا به همراه سید محمود محتشمیپور، کسبهی بازار تهران را راضی کردند و به دیدار امام بردند. وی در اینباره میگوید: «شاید اولین جرقهای که جاذبهی امام در تهران و شهرستانها زد [و] مردم را بیشتر جذب کرد، اعلامیهای به نام اعلامیهی استنصار [بود]. اعلامیهی فوقالعادهای بود. از مردم طلب استنصار شده بود. علما و فقهای موجود، به شاه، تلگراف زدند. شاه تلگراف (آنان) را به دولت احاله کرد. دولت، جواب همه را داد الاّ [جواب] امام را. دیدند امام لبهی تیز کارد را روی شخص شاه [گذاشته]؛ [دیدند] که آن زبان، زبان اسلام و قوی و نیرومند است. متوحش شده بودند و پاسخی به ایشان ندادند. میخواستند ایشان را منزوی کنند. یادم هست که اعلامیهی استنصار که آمد و در تهران و شهرستانها توزیع شد، اکثراً، هر کس را که میدیدی، خصوصاً جوانها، میگفتند فقیه و زعیمی که میتواند زعامت جامعهی مسلمین را به عهده بگیرد، حاج آقا روحالله است.
بعد از آن اعلامیهی استنصار، ما فکر کردیم حرکتی را انجام [بدهیم] خصوصاً بنده این را با آقای حاج سید محمود محتشمیپور که آن روزها او هم در بازار حضرتی بود، [در میان گذاشتم و] گفتم: «این اعلامیه را میبینی. این طلب استنصار از مردم است. باید حرکتی بکنیم که مردم را به سوی ایشان متوجه کنیم.» گفت: «پیشنهاد شما چیست؟» گفتم: «تجار و کسبهی بازار حضرتی از موقعیت بالایی برخوردارند. ما همهی اینها را به عنوان یک حرکت جمعی به قم ببریم.» ایشان گفت: «این [کار] پول میخواهد. خرج دارد.» گفتم: «خرجش را یک چیزی [از خودشان] میگیریم. یک چیزی هم [خودمان] میدهیم.» قبول کرد که نصف هزینه را ایشان بدهد. تعدادی ماشین اجاره کردیم و با تجار و کسبهی آن منطقه نیز صحبت کردیم که نفری ده تومان از شما میگیریم. و شما را به دیدار علما در قم میبریم. نامنویسی کردند. چند ماشین بزرگ شد».(3)
قبل از این نیز، توکلی، زمینهی آشنایی مهدی عراقی با امام را فراهم کرده بود. وی در اینباره میگوید:
«اولین روزی که امام اعلامیه دادند، راجع به انجمنهای ایالتی و ولایتی، برای اولین بار به شهید عراقی گفتم: «پنج شنبه شب میخواهم شما را ببرم بعضی آقایان را ملاقات کنی. آقای خمینی را ملاقات کنی.» وقتی ایشان را به قم بردم [در] همان منزل کوچکی که امام داشت، خدمت ایشان رفتیم. عدهای از تهران آمده بودند و درخواست میکردند که تکلیف ما چیست. امام میفرمودند که این رژیم، نیات پلیدی دارد و تا حالا اگر کاری نکرده به خاطر آن یکپارچگی مرجعیت آیتالله بروجردی بود و الان موقعیت را مناسب دیده و این طرح را میخواهد پیاده کند. بنا دارد الغای مذهب بکند. شما اوّل وظیفهتان این است که مردم را به مسائل روز و مسائلی که پیش آمده، آگاه بکنید. این مسئله، مسئلهی مبهمی بود. اولین چیزی که امام اشاره میکنند، همین مسئلهی آگاهی مردم است. از آنجا که به تهران آمدیم، مرحوم عراقی با آن همه یأسی که داشتند گفتند: «این همان چیزی است که میخواستیم».
حبیبالله عسگراولادی در اینباره میگوید:
«حضرت امام استنصار که فرمودند، از هیئتهای دیگر مستقیماً حرکت کرده بودند و با ایشان در ارتباط بودند. با فاصلهی کمی از اسلامشناسان برجستهی همراه خودشان در استانها و شهرستانها هم همین کار را کرده بودند. در یک جمعهای خدمت ایشان رفتیم. بنده و آقای شفیق [به عنوان] دو نماینده در جمع رسیدیم. وقتی فرمایشات ایشان تمام شد، اجازه گرفتیم بیرون بیاییم. امام فرمودند در آن اتاق بمانید. در آن اتاق رفتیم. دیدیم چند نفر از برادرانی که آنها را میشناسیم آنجا هستند. با فاصلهای چند نفر دیگر آمدند و امام تشریف آوردند. فرمودند: «آنجوری که من راجع به شما شناخت دارم، شما همه برای خدا کار میکنید. همه به قیامت معتقدید. همه به نبوت و امامت معتقدید. همه برای عظمت اسلام، همه برای عزت مسلمین کار میکنید. چرا پراکنده باشید؟ مجزا باشید؟ چرا با هم کار نکنید؟» و توصیههایی فرمودند. امّا برای اغلب شنوندگان، مشکل بود که به هم اعتماد کنند. در ابتدا [به صورت] آزمایشی با هیئتهای دیگر جلسه گذاشتیم. حدوداً شاید دوازده هیئت و بعداً این مجموعه به بیست و هفت، بیست و هشت هیئت رسید.
پس از اینکه کار را شروع کردیم، به فکر این افتادیم که با دوازده هیئت، یک شورای مرکزی تشکیل دهیم. و چهار نفر را در ارتباط با مرجع تقلیدمان نماینده کنیم. شهید عراقی، حاج ابوالفضل توکلی، حبیبالله شفیق و بنده. گفتیم ما الآن نمیتوانیم حزب باشیم. باید ویژگیهای یک حزب را بیابیم. بهتر است که اسم جبهه روی خودمان بگذاریم: «جبههی مسلمانان آزاده». اولین تجمعی که دور هم جمع شدیم با دوازده هیئت به نام «جبههی مسلمانان آزاده» [بود]. اولین اعلامیه را صادر کردیم. بعد از مقداری فعالیت، قسمتی از یک اعلامیهی امام را برداشته و به نام «جبههی مسلمانان آزاده» موضعگیری کردیم. [پس از آن] دیدیم اعلامیهی جبههی مسلمانان آزادهی شعبهی تجریش منتشر شد. در صورتی که ما چنین چیزی نداشتیم.
اعلامیهی جبههی مسلمانان آزادهی شعبهی سیمتری و چند جبههی مسلمانان آزاده، بدون اینکه با ما ارتباط داشته باشند، همین اعلامیهی [ما را] برداشتند تکثیر کردند. تعدادی از مجموعهی اینها را از یک هیئت و مسجد دستگیر [کردند] و بردند. اینها در مدتی که در بازداشت بودند تا بازجویی شوند، یکدیگر را شناختند که جبههی مسلمانان تجریش چه کسانی هستند، جبههی مسلمانان سیمتری چه کسانی هستند. اینها به بیست و هفت و بیست و هشت و بیست و نه هیئت به نام جبههی مسلمانان آزاده رسیدند و مورد تأیید امام هم بودند. یک روز ما چهار نفر (عسگری، توکلی، شفیق، عراقی) دیدن حضرت امام رفتیم. حضرت امام پس از اینکه صحبت عمومی تمام شد، فرمودند آن اتاق بمانیم. در آن اتاق رفتیم. متوجه شدیم که از سه گروه دیگر برادران، آنجا هستند و امام تشریف آوردند و فرمودند: «همینطور که جلوتر به شما گفتم، اینبار هم میگویم شما با هم کار کنید.»
از این سه گروه، یک گروهش که در این ائتلاف قرار گرفت، نیامد. حضرت امام فرمودند با هم کار کنید و ما آمدیم سه گروه دور هم نشستیم و توانستیم یک شورای دوازده نفری تشکیل بدهیم و به حضرت امام هم اعلام کنیم که چهار نفر از دوازده نفر، رابط با شما هستند که بنده و شهید عراقی، توکلی و شفیق، رابط این ائتلاف اسلامی در بین هیئتها با امام شدیم. در اینجا، دیگر، هیئتهای مؤتلفهی اسلامی شدیم ولی هیچ نامگذاری برای خودمان نکردیم، تا روز سیزده آبان که بین ما اختلاف افتاد. در این شرایط نمایندگان حضرت امام از روحانیت در درون مؤتلفهی اسلامی مشخص شد. مؤتله در موضعی قرار گرفت که لازمهی آن یک اساسنامه بود و همین بزرگان توسط شهید باهنر، این اساسنامه را فراهم کردند. برای اینکه نیاز داخلی حوزهها را از نظر معارف برآورده کنیم، استدعا کردیم بحث «انسان و سرنوشت»، که شهید مطهری فرموده بودند، جزوه شود و توسط شهید باهنر تدریس شود».(4)
پس از تأکید امام به همکاری هیئتهای ائتلافی، آنها در مدت یک ماه جلساتی تشکیل دادند و طرح اولیهی تشکیلات خود را تهیه کردند. ابوالفضل توکلیبینا که در ملاقات با امام حضور داشته است در اینباره میگوید:
«قبل از تبعید امام در سال 1343، یک شب امام از ما دعوت کردند، از بنده و آقای عسگراولادی و آقای عراقی. رفتیم قم. گاهی کارهایی داشتند؛ اطلاع میدادند. وقتی که شب به قم رفتیم، دیدیم دوستان دیگر هم هستند. دو گروه دیگر هم که مبارزه میکردند آنها هم حضور داشتند. گروه مسجد شیخ علی و بچههای پل سیمان (اصفهانیها). بعد امام رو کردند و فرمودند: «این عجیب نیست که سه گروه مسلمان دارای یک هدف جدا از هم کار کنند؟ شما مؤمن هستید، دارای یک هدف هستید، بروید یکی بشوید، با هم باشید.» آمدیم نزدیک به یک ماهی جلسه تشکیل دادیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که از هر گروهی چهار نفر انتخاب شود که شورای مرکزی دوازده نفره از سه گروه تشکیل شود و ائتلاف کنیم». شورای مرکزی تشکیل و چگونگی عضوگیری و فعالیت اعضا مشخص شد.
حبیبالله شفیق از اعضای شورای مرکزی در اینباره میگوید:
«از گروه ما [مسجد امینالدوله]: آقای عسگراولادی، توکلی بینا، مهدی عراقی، بنده. مسجد شیخ علی: صادق امانی، صادق اسلامی، اسدالله لاجوردی، حسین رحمانی. اصفهانیها: میرمحمّد صادقی، میرفندرسکی، بهادران، عزتالله خلیلی. بعد بناشد که این شورای مرکزی، هیئتهای ده نفره داشته باشند که بعد رابطین آنها یک مرکزیت داشته باشند. ده نفر که میشدند، هیئت رابطین را تشکیل میدادند. آن وقت از رابطین یک نفر رابط با شورای مرکزی بود. ما در آن موقع در مناطق مختلف تهران تعداد زیادی جلسات داشتیم که این جلسات، جلسات ده نفره [نام داشتند]. دوستانی که با هم آشنا بودند، دور هم جمع میشدند تا ده نفر میشدند و اینها از بین خودشان یک رابط داشتند؛ یا یک رابط از قبل تشکیل میشد و این ده نفر را تشکیل میداد. بعد، جلسات هفتگی داشتند. ارتباط اینها با رابطشان بود که مسائلی را که باید از بالا، یعنی از نظر تشکیلاتی به اینها برسد، اطلاع میدادند و همچنین اطلاعاتی را که در جامعه بود و به وسیلهی ده نفر جمعآوری میشد، در آن جلسه گفته میشد، رابط میگرفت و به بخش بالاتر از خودش ارجاع میداد. دوباره [وقتی که تعداد] رابطین به ده تا میرسید، [یک جلسهی ده نفره] تشکیل میدادند.
هر جلسه، ده نفر، که نتیجتاً مجموع آن به صد نفر میرسید، دوباره یک نفر انتخاب میشد؛ میرفت در جلسهی رابطین دیگر که رابط بالاتر باشد. نتیجتاً اینها به شکل ده نفر، ده نفر [بودند]. همهی تشکیلات ده نفره بود و حتی آن رابطین هم ده نفر [بودند] و نهایتاً میرسید به شورای مرکزی که دوازده نفر بودند و ارتباطات منظم هفتگی تشکیل میشد.
مرکزیت این جلسات، مرکز تهران، بازار بود و محدودهی بازار و کوچهی غریبان و گذر لوطی صالح و پامنار و امامزاده یحیی. بخش شرق تهران: خیابان خراسان و شهباز (هفده شهریور کنونی) و میدان خراسان، میدان فوزیه (امام حسین)، میدان ثریا و خیابانهای اطراف. بخش جنوب تهران: خیابان ری. غرب تهران: امیریه، سلسبیل. یعنی نهایتاً همهی مناطق تهران را شامل میشد. تشکیلات مؤتلفه به این صورت شکل گرفت و تا زمان ترور حسنعلی منصور به پیش رفت».
شورای مرکزی در رأس سازمان بود و سازمان مالی و سازمان تبلیغات و انتشارات زیر نظر آن فعالیت میکرد. وظیفهی سازمان مالی، جمع آوری کمکهای مالی از دوستان و آشنایان بود. رابطی نیز برای ارتباط با مراجع قم تعیین شده بود که اخبار مجالس تهران را به اطلاع آنها رسانیده و مسائل شرعی را سؤال میکرد. صادق اسلامی دربارهی چگونگی فعالیت آنها میگوید: «قرار بر این شد که از هر هیئتی دو نفر در سازمان مرکزی و یک نفر در سازمان مالی و یک نفر در سازمان تبلیغات و انتشارات شرکت کند و هر دسته کوشش کند از کمکهای مالی دوستان [و] آشنایان خود استفاده کند؛ وظیفهی خود بداند هر گونه خدمت لازم را انجام دهد. این هیئت که البته تازه تأسیس شده [بود] و کارهای مقدماتی خود را نجام میداد، برای اجرای مواد مرامنامهی خود، که اولین و مهمترین مادهی آن بهتر شناختن اسلام بوده است، اولین اقدام خویشتن را در اصلاح عقیده به اصول دین اسلام برداشت و شاید حدود یک سال پیش [1342] این هیئت تشکیل گردید.
بنده، آقای مدرسی، لاجوردی، عراقی، صادق امانی، میرفندرسکی، خلیلی، بهادران، شفیق، عسگراولادی، توکلی، عراقی، رحمانی و حبیباللهیان در جلسات اولیه شرکت داشتیم. وجوه دریافتی، توسط آقای رحمانی، حبیباللهیان و شفیق نزد آقای شفیق جمعآوری میشد. در حقیقت هر سه نفر وصول میکردند. ولی صندوقدار آقای شفیق بوده است و مخارج پس از تصویب دوازده نفر توسط آقای شفیق پرداخت میشد. برای ارتباط با قم، شخص معینی نبود و داوطلبانه انجام میشد؛ ولی معمولاً بیشتر آقای عسگراولادی ارتباط داشتهاند و مراجعات هم معمولاً برای کسب اجازه یا تکلیف بود که به آقایان مراجع قم، حضرت آیتالله خمینی، شریعتمداری، و نجفی [و] گلپایگانی مراجعه [میشد] و مطلب آنها فقط مطالب شرعی بود و احیاناً اخبار مجالس تهران و کیفیت آن به اطلاع آقایان مراجع مذکور میرسید. معمولاً نمایندهای که به قم میرفت و اغلب آقای عسگراولادی بود، اعلامیهی چاپ شده را هم با خود میآورد و البته ابتدا با آقای خمینی تماس میگرفت (نه همیشه) و بعد آقای شریعتمداری و بعد آقای نجفی و بعد گلپایگانی».
پس از قتل حسنعلی منصور (نخستوزیر) در بهمن 1343، که اعضای شورای مرکزی مؤتلفهی اسلامی دستگیر شدند، برای اولین بار، بازجوهای ساواک از آنها خواستند، نمودار تشکیلاتی هیئتهای مؤتلفهی اسلامی را رسم کنند. صادق اسلامی در بازجویی 13 اسفند 1343 خود، در پاسخ به سؤال بازجو که از وی خواست، «نمودار کامل هیئتهای مؤتلفهی اسلامی و اسامی افراد هر گروه را به طور کامل بنویسید نموداری رسم کرد که در آن:
1- حبیباللهیان، خلیلی، بهادران، میرفندرسکی؛
2- شفیق، توکلی، عراقی، عسگری؛
3- مدرسی، لاجوردی، اسلامی، صادق امانی؛
4- رحمانی، عبدالله مهدیان، رضا خاکسار، جعفر، هیئت مؤسسین مؤتلفهی اسلامی بودند.
از میان آنها، سازمان مالی از رحمانی، حبیباللهیان، شفیق، سازمان مرکزی تصمیمات از صادق امانی، اسدالله لاجوردی، عسگری، عراقی، میرفندرسکی و بهادران و سازمان تبلیغات، از اسلامی، خلیلی، توکلی، تشکیل میشد.
پس از مشخص شدن اعضای شورای مرکزی، تصمیم گرفته شد یک شورای روحانیت نیز در تشکیلات مؤتلفه ایجاد شود؛ لذا پس از مشورت با امام، قرار شد پنج تن از روحانیون را انتخاب و جهت تأیید به ایشان معرفی کنند.
حبیبالله عسگراولادی چگونگی تشکیل این شورا را این چنین روایت میکند:
«در شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفهی اسلامی که دوازده نفر بودیم در اینباره صحبت کردیم که خدمت امام عرض کنیم که ما نمیتوانیم اتکایی که به شما داریم به پیوست مراجع دیگر در قم داشته باشیم. ما بیست و پنج نفر از علمای شناخته شده را در نظر میگیریم و پیشنهاد ما این است که از بین اینها شما یا ما، پنج نفر را انتخاب کنید. فرمودند: خودتان بروید انتخاب کنید و بیایید بگویید. ما آمدیم و از بین صد نفر، بیست و پنج نفر و از بین بیست و پنج نفر، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی، آیتالله انواری، آقای مولایی و گلزادهی غفوری را انتخاب کردیم و به خدمت ایشان رفتیم. ایشان راجع به سه تا صحبت کردند: «من به آقای بهشتی و آقای مطهری ارادت دارم. آقای انواری را هم میشناسم و قبول دارم. اگر به من دسترسی نداشتید، به این آقایان مراجعه کنید، اگر مطلبی را گفتند شما تردید نکنید و عمل کنید. امّا هرگاه به من دسترسی داشتید به خودم مراجعه کنید.» البته جلسات بیشتر پنج نفر بودند. چهار نفر از ما انتخاب شده بودیم که در جمع اینها میرفتیم... بیشتر دو تا میآمدند؛ آقای مطهری و بهشتی شرکت میکردند گاهی هم آقای انواری». پس از مشخص شدن شورای روحانیت، متن زیر به عنوان اساسنامهی مؤتلفه توسط «شهید بهشتی نوشته» شد، و توسط شهید صادق اسلامی، آقای شفیق و شهید باهنر تنظیم و بعد تصویب شد.»(5)
اساسنامه:
«بسمالله الرحمن الرحیم اللهـم لک الحمد و إلیک الرجاء و منک التوفیق. صلّ اللهم علی رسولک الهـادی إلی سبیلک و الائمّـه الهداه من ولده و علی آله و اصحـابه اللهـم انّا نعتصـم بحبل ولیّک القائم المؤمّل و العدل المنتظـر الذی امرتنا بولایته و نصره. ما مردم مسلمان به حکم اعتقادی راسخ که نسبت به آئین مقدّس آسمانی اسلام داریم سلامت روحی و جسمی و سعادت مادی و معنوی خود و زن و فرزندان و جامعه و ملّت خود را در پیروی اسلام و عمل به تعالیم سعادتبخش آن میدانیم. ما و بسیاری از مردم دیگر به هدایت فطری خود این حقیقت اجمالاً دریافتهایم که آرامش درونی و آسایش فردی و امنیّت اجتماعی و ترقّی و تعالیم مادی و معنوی بشر، تنها از یک راه تأمین میشود، آن هم راه خداست. در این راه است که همه میدانند با اطمینانِ خاطر قدم بگذارند، از هر نوع گذشت و فداکاری استقبال کنند و همیشه و در هر حال از نشاطی الهی که در پرتو فروغ ایمان، جسم و جان آنها حیاتی جاوید میبخشد، بهرهمند شوند. این ایمان راسخ به راهی که به سوی خوشبختی انتخاب کردهایم، ما را بر آن داشته که برای:
1- بهتر شناختن تعالیم حیاتبخش اسلام و وظایف فردی و اجتماعی که هر فرد مسلمان به عهده دارد؛
2- بهتر شناساندن آن به دیگران؛
3- بهتر عمل کردن به آن؛
4- انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای به وجود آوردن یک جامعهی نمونهی اسلامی که در عین پاکی، برّنده و متحرّک و فعّال باشد. به کمک هم بشتابیم و با تمرکز نیروهای علمی و فکری انسانی و مالی همهی کسانی که در این هدفهای مقدّس با ما شرکت دارند، قدمهای سریع و مؤثری به سوی تحقق این آرزوهای خداپسندانه برداریم. هماکنون بسیاری از افراد باایمان و جدی روشن، جلسات هفتگی دین دارند که دور هم جمع میشوند و قرآن میخوانند، به تعالیم قرآن آشنا میشوند، دعا میخوانند و به درگاه خدا راز و نیاز میکنند. برای اینکه این جلسات به هر صورتی بهتر و دقیقتر درآید، کاری اساسیتر انجام دهد، تشکیلاتی ایجاد میشود تا در حدود امکانات موجود، اقدام کند و راه را برای اقدامات وسیعتر و کاملتر بعدی و برای رسیدن به هدفهای فوق آماده سازد. تشکیلات برای ادارهی کارهای فعلی سازمان به شرح زیر تشکیل میشود:
1- سازمان مرکزی
2- سازمان مالی
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 48 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقاله با عنوان آسیب شناسی سازمان کارآفرین در هزاره سوم که در اولین کنفرانس بین المللی مدیریت ، نوآوری و کارآفرینی ارائه شده است، آماده دانلود می باشد.
سال برگزاری:1389
محل برگزاری:شیراز
محتویات فایل: فایل زیپ حاوی یک pdf
چکیده
فرایند تغییر و تحول مستمر و پرشتاب، انسان را وادار می سازد تا پوسته سنتی خود را شکافته و در راستای تحقق چشم انداز تعریف شده اش، روشهای نوینی را بیازماید که در این خصوص فرایند کارآفرینی و خلاقیت که اساس و بسترساز تغییر و تحول و دگرگونی است نقش بنیادین و تعیین کننده ای ایفا می کند. دنیای امروز که ما در آن زندگی میکنیم تحت عنوان «عصر خلاقیت» «نوآوری» و «کارآفرینی» و «عصر اطلاعات و عصر دانش و توانایی» نامیده میشود. افزایش رقابتهای جهانی در حوزههای مختلف در سالهای اخیر و موازی با آن محدودیت منابع در دسترس برای پشتیبانی از توسعهی رقابت پذیری به عنوان چالشی مهم فراروی فضای کسب و کار در گسترهی جهانی قرار گرفته است و از سوی دیگر رشد روزافزون جمعیت در جهان و به تبع افزایش میزان تقاضا برای کار نیز بر وسعت این چالش افزوده است. بدون شک برخورد مناسب با چنین چالشی مستلزم بهینه سازی روشهای تسهیل گر در توسعهی فرصتهای کسب و کار و کارآفرینی است. جهان در اواخر قرن بیستم شاهد تغییرات بسیار گسترده در تمامی عرصههای کسب و کار بوده است؛ به طوری که امروزه جهانی شدن، افزایش رقابت، توسعه ی فناوری اطلاعات، توجه به کیفیت کالاها و خدمات، مشتری مداری، ناکارآمدی دولتها و ... ادارهی امور بخش عمومی را در سراسر دنیا و در این عرصهها با چالش های جدی روبرو نموده است. از جمله راهکارهای اثربخشی دولتها برای رویارویی با این چالشها توسل به کارآفرینی است از این رو تجربیات کشورهای پیشرفته در دهههای اخیر حاکی از توجه کامل آنها به مقولهی کارآفرینی و ترویج آن در جامعه است. با توجه به اینکه توسعه و ترویج کارآفرینی در جوامع، با حمایت و پشتیبانی دولت و سازمانهای دولتی امکان پذیر است و نظریهی دولت کارآفرین به عنوان الگوی جدید مدیریت در کشورهای پیشرفته بر تأکید افزایش کارایی و اثربخشی، تمرکز بر ستادهها به جای دادهها، خلاقیت و نوآوری، انعطاف پذیری ساختاری، کاهش اندازه سازمانهای دولتی بوده و سرفصل نوینی را در ادبیات مربوطه به سازمانها باز نموده که بر محور کارآفرینی استوار است. در این مقاله سعی برآن است تا علاوه بر اهمیت کارآفرینی و بیان برنامه ریزی برای کارآفرینی سازمان به ویژگی اخلاقی کارآفرین فردی و بررسی موانع و راهکارهای کارآفرینی در سازمان با توجه به نمودار مدل رفتار کارآفرینانه مدیران پرداخته شود.
مقاله با عنوان ارائه مدل ارزیابی قابلیت نوآوری و خلاقیت در سازمان که در اولین کنفرانس بین المللی مدیریت ، نوآوری و کارآفرینی ارائه شده آماده دانلود می باشد.
سال برگزاری:1389
محل برگزاری:شیراز
محتویات فایل: فایل زیپ حاوی یک pdf
چکیده
امروزه نوآوری و خلاقیت یکی از ارکان ناگزیر برای بقای سازمان می باشد، به عبارت دیگر سازمانی که نوآوری و خلاقیت را به فراموشی بسپارد، خود در عرصه رقابت به فراموشی سپرده خواهد شد. مدل بنیاد اروپایی کیفیت (EFQM) که سرآمدی سازمانها را ارزیابی می کند، بیان می دارد که علاوه بر 9 حوزه مورد بررسی در نتایج و توانمندسازها، اگر نوآوری و یادگیری در سازمان نادیده گرفته شود، سازمان نمی تواند در مسیر توسعه پایدار قرار گیرد. در این راستا لازم است هر سازمانی موقعیت خویش را در مسیر رسیدن به توسعه پایدار، بتواند از نظر قابلیت نوآوری و خلاقیت ارزیابی کند. در این مقاله ضمن بررسی جنبه های نوآوری و خلاقیت در سازمان مبتنی بر استراتژی های مدون شده، این جنبه ها اولویت بندی و هدف گذاری شده و با بهرهگیری از مدل مازلو و بررسی سطوح نیازهای انگیزشی کارکنان، مدلی جهت ارزیابی قابلیت نوآوری و خلاقیت در سازمان ارائه می شود.