اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ‏ جلد 2

اختصاصی از اینو دیدی داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ‏ جلد 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ‏ جلد 2


داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ‏ جلد 2

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

حافظ شیرازى‏

مقدمه‏

اکنون جلد دوم کتاب داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ را مطالعه مى‏کنیم. کودکى بزرگانى که تاریخساز بوده و هر کدام به نوعى، دنیا را تکان داده و سرگذشتهاى جذاب و سرنوشت سازى از خود بجاى گذاشته‏اند.
در این کتاب داستانهاى بزرگانى را مطالعه مى‏کنیم، تا ببینیم کودکى آنان چگونه بوده؟ آنان چه کرده‏اند؟ و با چه شیوه هایى از یک دهکده کوچک، از یک سرزمین گمنام، از چنگال فقر و تهیدستى، از میان دردهاى یتیمى و بى کسى و از کابوس وحشتناک آوارگى و پریشانى، خود را نجات داده و در سایه تلاش و پشتکار و با قدرت دانش و ابتکار خویش، در آسمان تاریخ براى همیشه زنده مانده و درخشان گردیده‏اند.
آرى، کودکان و نوجوانانى که یک روز مانند سایر همسن و سالهاى خود، در مزرعه و دهکده، در بخش و شهر و در مدرسه و کارخانه قدم بر مى‏داشتند و زندگى عادى داشتند، اما در روزگار دیگرى بخاطر تحصیل و کوشش و ابتکار و خلاقیت خود بجایى رسیدند، که یکى میکرب را کشف نمود و از این ناحیه بزرگترین خدمت را به جامعه بشریت انجام داد، افرادى در فیزیک و شیمى اختراعات و اکتشافات معجزه آسایى پدید آوردند، اشخاصى در علوم دینى مشعلدار هدایت و راهبر زندگى انسانیت شدند، برخى با شعر و ادب خویش، چون خورشید در آسمان تاریخ درخشیدند، جمعى با قدرت علم و قلم، کتابهاى عمیق و ماندگار خود غذاى فکرى سالم براى نسلها فراهم کردند، بعضى با حکمت و فلسفه خویش، فکر و فرهنگ الهى و معنوى را گسترش بخشیدند، و بالاخره تعدادى هم با مبارزه و فداکارى خود توانستند ملتهایى را از چنگال بردگى و ستم استعمار نجات داده و به فضاى دلاراى آزادگى و امنیت برسانند.
بارى، در این کتاب هم تعداد بیست و سه داستان و سرگذشت از مردان و زنان مبارز و مجاهد و مخترع و مکتشف و دانشمندانى را مى‏خوانیم، که در طى قرنها هر کدام شخصیت بزرگى گردیده و خدمتهاى فوق العاده‏اى به جهان انسانیت نموده‏اند. اما باید توجه داشته باشیم، این کتاب در مقایسه با جلد اول آن دو تفاوت دارد:
اول: جلد اول کتاب داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ داراى پنجاه داستان بود، در حالى که این جلد، با تقریبا همان تعداد صفحه، از بیست و سه داستان تشکیل گردیده و در نتیجه، داستانها طولانى‏تر تنظیم شده است.
دوم: در جلد اول، داستانها تقریبا بر اساس مراتب تاریخى آورده شده بود، در صورتى که در این جلد، معیار تنظیم داستانها بر پایه حرف اول عنوان آن و ترتیب حروف الفباء تنظیم یافته است.
ولى در این مقدمه، این نکات مهم را هم باید مورد توجه داشته باشیم، که قهرمانهاى این داستانها، که به موفقیتها و مقامهاى بلند انسانى و اجتماعى دست یافته‏اند، همگان این جهات مشترک را داشته‏اند:
1 - آنان هیچگاه نیروهاى جوانى خلاق و سازنده خود را، به هرز و هدر نداده‏اند.
2 - از ولگردى، هوسرانى، تن پرورى، شهوترانى، بى عارى و خلافکارى و کجروى پرهیز جدى داشته‏اند.
3 - آنان استعدادها و شخصیت گرانقیمت انسانى خویش را با هوسهاى زودگذر و با هیچ چیز دیگرى مبادله نکرده‏اند.
4 - از لغزیدن دیگران، درس نلغزیدن و از افتادن دیگران، درس خویشتن‏دارى و خلاصه از بدبختى دیگران، عبرت و درس خوشبختى آموخته‏اند.
5 - و بالاخره، کوشش و تلاش، دقت و پشتکار، استفاده از فرصت، تحمل رنج نادارى و بیمارى، مبارزه با نگرانى و آوارگى و شکستن موانع راه پیروزى، خصلتهایى بوده که براى آنان کامیابى و سربلندى آفریده است.
همه این درسها را هم امام على (ع) در چند جمله بیان نموده است.
آن حضرت فرموده: هر کس خویشتن را در وادى لذتها رها سازد، راه بدبختى و انحراف را پیموده است. ?
هر کس تجربه‏هاى استوار و محکم بدست آورد، شخصیت خود را از غلتیدن در تباهى‏ها مصون داشته است. ?
هر کس دوست مى‏دارد به مقامهاى بلند قدم گذارد، حتما باید خواسته‏هاى خودسرانه نفسانى خویش را مهار سازد. ?
هر کس از سرگذشتهاى دیگران عبرت بیاموزد، مثل این است که با گذشتگان تاریخ مى‏زیسته است. ?
هر کس از نردبان ترقى و پیشرفت بالا رود، مورد تعظیم و ستایش همه ملتها قرار مى‏گیرد. ?

به آسمان سعادت، کسى عروج کند که بند بگسلد و بر هوس خروج کند


در پایان، یادآورى این نکته هم لازم خواهد بود، که کار تنظیم تعدادى از داستانهاى این مجموعه را، فرهنگى خدمتگزار، آقاى حسین تمنایى به عهده داشته، که ضمن سپاس، بهبودى و سلامت و موفقیت ایشان را از درگاه خداوند متعال خواستاریم.
تهران، 25/12/1372
احمد صادقى اردستانى‏

امام على (ع)

فاطمه دختر اسد با عجله خود را به نزدیک خانه کعبه رسانید و در حالى که دست به دعا برداشته بود، اینطور به راز و نیاز پرداخت:
اى خداى من! من به تو ایمان دارم، به همه کتابهاى آسمانى و همه پیامبرانت نیز ایمان دارم، من سخن جدم ابراهیم خلیل را هم تصدیق مى‏کنم، او این خانه کهن را به پاى داشت، تو را به حق آن که این خانه را ساخت و به حق کودکى که در شکم من است سوگند مى‏دهم وضع زایمان را برایم آسان به گردان. ?
سیزدهم ماه رجب، سى سال بعد از حمله ابرهه پادشاه یمن با سپاه فیل سوار او به خانه کعبه و مطابق با سال 600 میلادى بود، در حالى که نه قبل از آن و نه بعد آن چنین حادثه‏اى رخ نداده بود. حادثه اینست که:
وضع زایمان فاطمه در خانه کعبه واقع شده و على (ع) در خانه خدا به دنیا آمده است. ?
وقتى کودک به دنیا آمد، پدر او ابوطالب هم از ولادت این کودک به قدرى شادمان شد، که دست به دعا برداشت: اى خداى من! اى خداى کعبه و طواف! تو را به حق این کودک که او را پاکى و درستى بخشیده‏اى، سوگند مى‏دهم، قبل از آنکه مرگ من فرا برسد، جوانى زیبا و دلدائى او را مشاهده کنم.
ابوطالب غیر از على (ع) سه پسر دیگر هم به نامهاى: عقیل، طالب و جعفر داشت، اما تولد آخرین فرزند او برایش شادى و خرسندى فوق العاده‏اى به وجود آورده بود، بدین خاطر براى تولد او جشنها گرفت، شترها قربانى کرد و افراد دسته دسته به خانه‏اش مى‏آمدند و به او تبریک و تهنیت مى‏گفتند.
زندگانى ابوطالب با داشتن چهار پسر و یک دختر به نام ام هانى طراوت و شکوه زیادى داشت، اما این طراوت و شادابى چندان طولى نکشید و خشکسالى و قحطى که در مکه به وجود آمد، زندگى ابوطالب را هم مانند بسیارى از افراد از لحاظ مادى تحت فشار قرار داد و او که مرد عائله‏مندى بود، طعم تلخ تنگدستى و کمبود مخارج زندگى را بیش از دیگران مى‏چشید.
در چنین وضعى حضرت محمد (ص) که سى و هشت ساله بود، و خود هم درد یتیمى و سختى معیشت را به خوبى احساس کرده بود، مشکل زندگى ابوطالب را با عموى دیگر خود عباس بن عبدالمطلب که از ثروتمندان مکه بود، در میان گذاشت و چاره جوئى آن، مورد قبول او هم واقع شد.
حضرت محمد (ص) و عباس به اتفاق نزد ابوطالب رفتند، مذاکره انجام شد، ابوطالب، عقیل و طالب را نزد خود نگاهداشت و عباس، جعفر را انتخاب کرد و على (ع) را که از همه کوچکتر بود و هفت سال داشت، براى سرپرستى و نگهدارى به حضرت محمد (ص) سپرد.
على (ع) خود در این باره مى‏گوید: به هنگام کودکى، پیامبر اسلام مرا در دامان خویش پرورش مى‏داد، مرا در آغوش خود مى‏گرفت، نوازش مى‏داد و کنار خود مى‏خوابانید، من بوى خوش او را استشمام مى‏کردم، او غذا در دهان من مى‏گذاشت، او هرگز از من دروغ و خلافى مشاهده نکرد. من پیوسته دنبال او حرکت مى‏کردم و از اخلاق و رفتار پسندیده او استفاده مى‏بردم. مرا به کارهاى نیک وادار مى‏ساخت. هر سال هم که به غار حرإ؛ مى‏رفت جز من کسى او را نمى‏دید و از کارش اطلاعى پیدا نمى‏کرد.
البته این در حالى بود که آئین اسلام هنوز در هیچ خانه‏اى وارد نشده بود. ?
آنگاه که بعثت پیغمبر (ص) واقع شد و اسلام ظهور کرد على (ع) نه ساله شده بود، در دامن پیامبر پرورش یافته بود و در چنین سن و سالى که خدیجه هسمر پیامبر هم اسلام آورده بود، على (ع) هم به دامن پرمهر اسلام وارد شد. ?
على (ع) به خود مى‏گوید: نور وحى را که به پیامبر (ص) نازل مى‏شد من مى‏دیدم و بوى دلاراى نبوت را احساس مى‏کردم. ?
عفیف کندى مى‏گوید: یک روز براى خریدن عطر و لباس وارد مکه شدم، در مسجد الحرام کنار عباس بن عبدالمطلب که یکى از بازرگانان مکه بود نشسته بودم، خورشید به وسط آسمان نزدیک مى‏شد، ناگاه مشاهده کردم مردى که حدود چهل سال داشت وارد مسجد الحرام شد و در حالى که به آسمان نگاهى انداخت، کنار خانه کعبه قرار گرفت، بعد نوجوانى وارد شد و در عقب سر او سمت راستش ایستاد، سپس زنى آمد و عقب سر او سمت چپ قرار گرفت و هر سه نفر به عبادت و نماز مشغول شدند.
این صحنه براى من تعجب آور و تماشائى بود، از عباس پرسیدم این مرد کیست؟ من امروز چیز تازه‏اى مى‏بینم!
عباس گفت: این مرد برادرزاده من محمد بن عبدالله و آن پسر على بن ابیطالب پسر برادر من و آن زن هم خدیجه همسر محمد (ص) است.
محمد (ص) عقیده دارد آئینى را از جانب خداوند آورده است و تاکنون در زیر این آسمان همین سه نفر طرفدار و پیرو این آئین هستند. عظمت و ارزش این آئین هم براى آنان به قدرى است، که آن را از همه خزینه‏هاى کسرى و قیصر براى خود بالاتر مى‏دانند.
البته عفیف کندى خود هم بعد مسلمان شد، اما پیوسته افسوس مى‏خورد که اگر من هم از همان روز اسلام آورده بودم، پس از على بن ابیطالب (ع) دومین مرد مسلمان محسوب مى‏شدم. ?
به هر حال پیغمبر (ص) دوشنبه به رسالت مبعوث شد و على (ع) روز سه‏شنبه به او ایمان آورد و پیوسته براى ترویج اسلام در کنار رسول‏ ? خدا قرار داشت، فداکارى‏ها کرد، و جانفشانى‏ها نمود.
بارى، على (ع) از هفت سالگى تحت سرپرستى و تربیت پیامبر قرار گرفته بود، اولین مردى است که در نه سالگى اسلام آورد و به همراه رسول خدا در مسجد الحرام نماز جماعت خواند.
او از ظهور اسلام در مکه پیوسته همراه و همراز پیغمبر بود، پس از هجرت به مدینه هم برادر و یاور پاکباخته رسول خدا بود و در همه صحنه‏ها و جنگهاى تبلیغى و دفاعى پیامبر حضور داشت.
امام على (ع) در جنگهاى: بدر، احد، خندق، خیبر و سایر جنگها به غیر از جنگ تبوک - که جانشین آن حضرت در مدینه گردید - شرکت داشت و عموما فرمانده و پرچمدار سپاه اسلام محسوب مى‏گردید، شجاعتها به خرج داد و پیروزى‏ها براى اسلام بدست آورد.
آرى، على (ع) که از کودکى یارى اسلام را عهده دار شده بود، در همه مدت بیست و سه سال نبوت در کنار پیامبر و همدوش او بود، براى حفظ اسلام و گسترش تعالیم زندگى ساز این آئین مقدس نهایت خلوص و فداکارى را از خود نشان داد و همه سختى‏ها و مشکلات طاقت فرسا را تحمل نمود و همیشه طرفدار حق و درستى بود و هیچگاه از اجراى عدالت و انسانیت غفلت نداشت.
به همین جهت پیامبر اسلام درباره او فرموده است:
على (ع) همراه حق است و حق هم همراه على (ع) است، هرجا حق وجود دارد، على (ع) هم آنجا حضور دارد، هرکس هم از على (ع) اطاعت کند، از حق پیروى کرده است. ?
موضوع خلافت و جانشینى على (ع) از پیامبر (ص) هم، از همان روزهاى آغازین گسترش اسلام روشن بود، زیرا در سال سوم بعثت که آیه قرآن نازل شد: اى پیامبر! خویشان نزدیکتر خود را بیم بده و به اسلام دعوت کن رسول خدا در چند نوبت قوم و خویشان خود را در مجلسى دعوت‏ ? نمود و مسئله رسالت خویش و لزوم اطاعت از خود را اعلام داشت و اضافه کرد: هر کس از شما در این راه مرا کمک دهد، او برادر من وصى من و خلیفه من در بین شما مى‏باشد.
على (ع) مى‏گوید، من آن روز از همه کوچکتر بودم، برخاستم و دعوت پیامبر (ص) را پذیرفتم، آن حضرت هم گردن مرا به دست گرفت و فرمود:

ان هذا افخى و وصیى و خلیفتنى فیکم، فاسمعوا له و اطیعوا

دانلود با لینک مستقیم


داستانهاى کودکى بزرگان تاریخ‏ جلد 2

داستانهاى ما، جلد سوم

اختصاصی از اینو دیدی داستانهاى ما، جلد سوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستانهاى ما، جلد سوم


داستانهاى ما، جلد سوم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

پیشگفتار  
به طورى که در پیشگفتار جلد دوم خاطر نشان ساختیم ، داستان نویسى ، در یک قرن اخیر نخست در دیار غرب و سپس در ممالک دیگر رونق به سزائى یافته تا جائى که گذشته از کتابهاى مستقل که در این خصوص ‍ نوشته و مى نویسند، قسمتى از صفحات روزنامه ها و مجلات جهان را به خود اختصاص داده است .
نویسندگان این گونه داستانها دو نوع هستند: گروهى مطلبى را که دیده یا شنیده اند، یا در کتابى خوانده اند، با شرح و بسط و افزودن دانستنیهاى خود، به صورتى جذاب و دلپذیر در مى آورند تا بدان وسیله توجه خوانندگان را جلب کرده ، و آنچه را مى خواهند در اذهان آنها تزریق نمایند.
گروه دیگر، مطلب بى اصل و اساسى را از پیش خود ابداع نموده ، و پیرامون آن قلمفرسائى مى کنند و با قدرت فکرى و قلمى خود، کاهى را کوهى نموده ، و از هیچ چیزها مى سازند!
ولى (داستانهاى ما) هیچکدام اینها نیست . داستانهاى ما یک سلسله وقایع مسلم تاریخى است که در منابع معتبر و پر ارزش اسلامى آنهم از دیر زمان و به وسیله دانشمندانى صادق و صمیمى ثبت و ضبط شده است ، که ما آنها را طى مطالعات ممتد خود، انتخاب و ترجمه نموده ، و اگر فارسى شیوا بوده عینا با افزودن عنوانى بر آن ، به همان گونه که بوده در این کتاب آورده ایم .
به طورى که در پیشگفتار مفصل جلد یکم یادآور شده ایم ، برخى از این داستانها از سال 1338 شمسى به بعد نگارش یافته و به عنوان (داستانهاى اسلامى ) جداگانه هم چندین بار چاپ و منتشر شده و مى شود، ولى در اینجا با حک و اصلاحى مختصر و تعدادى دیگر از (داستانهاى ما) و داستانهاى جدید، انتشار مى یابد.
در دو جلد گذشته (داستانهاى ما) جمعا 78 داستان ، از سرى داستانهاى سازنده و آموزنده که از لابلاى تاریخ غنى و درخشان اسلام و منابع ادبى و اخلاقى این مرز و بوم ، بیرون کشیده شده و ترجمه و تنظیم گردیده است ، از لحاظ خوانندگان محترم گذشت ، و اینک 42 داستان کوتاه و بلند دیگر در این جلد که جمعا 120 داستان است و مجموعه آن در سه جلد آمده است .
به یارى خداوند متعال اگر توفیق یافتیم جلد چهارم آنرا هم مى آوریم . و از این راه جمعا 150 داستان مستند و متقن و فراگیر را که خود دستورالعمل خوبى براى تهذیب اخلاق مرد و زن و پیر و جوان و پسر و دختر از خانواده هاى شریف ملت مسلمان ایران است ، در 4 جلد کم حجم که مطلوب همگان واقع گردد، تقدیم حضورشان مى کنیم .
در پیشگفتار مجلدات پیشین گفتیم که هر چند نام اینها را داستان گذاشته ایم ، ولى غیر از آن دیگران است . زیرا نه مانند بسیارى از داستانهاى دیگران ساختگى و مخلوق اندیشه و هنر نویسندگان آنها است ، و نه هم منبع و ماءخذ اینها مانند آنهاست !
(داستانهاى ما) دائرة المعارف علمى و اخلاقى و دینى و مذهبى ، و در عین حال ادبى و تفریحى است ، و از اشخاص پارساى دیندار و دنیا دیده سرد و گرم چشیده و عارف به معارف اسلامى نقل شده است ، و از این رو یکى از بهترین وسیله (تفریحات سالم ) هم مى باشد.
چه تفریحى از این بهتر که افراد با سواد (هر چند سواد جزئى ) اوقات بیکارى و فراغت خود را به جاى تماشاى فیلمهاى بى محتوا و مبتذل و گفتارهاى بى حاصل رادیو و تلویزیون ، یا مطالعه آنچه باعث تلف شدن عمر و حرمان دوران بعدى زندگى است ، دروس ساده و تفریحى را به منظور تقویت جان و فکر خود که نیرو و نشاط جسم آنها را نیز تضمین خواهد کرد، به طور جنبى در کنار کار روزمره خود قرار دهند، و از این راه بر بینش و جهش فکرى و سلامتى جسم و جان خویش ‍ بیفزایند.
بنابراین ، این داستانها حتى امثال داستان هزار و یکشب ، ترجمه فارسى کلیله و دمنه ، شمسه و قهقهه ، وامق و عذرا، لیلى و مجنون و امیر و حمزه و حسین کرده هم نیست . زیرا هر چند اینها نیز سرگرم کننده و تفریحى است ولى باز مانند داستانهاى غربیان که بعدها به تقلید از ما پدید آمده از واقعیت و اصالت و جنبه هاى والاى دینى و مذهبى برخوردار نمى باشد.
با این که آن داستانها، و داستانهاى دیگران هر کدام در زمان نگارش و تدوین آنها، توسط نویسندگانى کار کشته و ورزیده به منصه ظهور رسیده ، و با همه مهارتى که در پدید آوردن و نگارش آنها به کار رفته است ، باز در شمار افسانه ها و اساطیر است ، و فرسنگها از واقعیت به دور مى باشد!

تلقین درس اهل نظر یک اشارت است

 

کردم اشارتى و مکرر نمى کنم

امید است خوانندگان از هر جنس و صنفى که هستند، مطالعه این داستانهاى اخلاقى و علمى و دینى و تربیتى را غنیمت شمرده ، و مضامین آنها را براى بهزیستى خود، همیشه در مد نظر داشته باشند، که منظور نویسنده نیز چیزى جز این معنى نبوده و نیست . به امید آینده اى بهتر براى عموم طالبان راه سعادت و نیکبختى .


دانلود با لینک مستقیم


داستانهاى ما، جلد سوم