اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

اختصاصی از اینو دیدی بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته های تحصیلی (ریاضی- فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

چکیده:

به اعتقاد روان شناسان شناختی فرایند آموزش- یادگیری شامل دو دسته هدف کلی است که وین اشتاین و مایر (1986) یکی را به فراورده و دیگری را به فرایند مربوط می دانند. در حالیکه فراورده محتوای اطلاعات آموزش داده شده است. فرایند به چگونگی یادگیری یا مهارتها و روشهای یادگیرنده در پردازش محتوا مربوط می شود. دسته اخیر همان راهبردهای یادگیری هستند که با تاکید کنونی نظریه پردازان شناختی بر نقش فرد در یادگیری، مورد توجه روانشناسان تربیتی قرار گرفته است. بر این اساس به منظور شناسایی رابطه کاربرد انواع راهبرد یادگیری (تمرین، بسط دهی، سازماندهی و نظارت) با موفقیت در سه رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی- فیزیک) از جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه سوم نظری شهر یزد نمونه ای به حجم 222 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای برگزیده شد. و براساس معدل 33 درصد بالاترین معدل ها به عنوان گروه موفق و 33 درصد پائین ترین معدل ها به عنوان گروه ناموفق دسته بندی شدند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از آزمون راهبردهای یادگیری (با ضریب پایای 76/0) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور تعیین تفاوت معنی دار در استفاده از راهبردهای یادگیری میان دوگروه موفق وناموفق در هر یک از رشته های تحصیلی از آزمون T (برای مقایسه دو گروه مستقل) و برای تعیین سهم هر راهبرد در پیش بین موفقیت تحصیلی از آزمون تحلیل ممیز استفاده بعمل آمد. نتایج نشان داد که در استفاده از انواع راهبردهای یادگیری بین دانش آموزان موفق و ناموفق تفاوت معنی دار وجود دارد و از میان راهبردهای چهارگانه به تکفیک دو راهبرد بسط دهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم انسانی و راهبردهای سازماندهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان علوم تجربی نقش معنی داری در پیش بینی موفقیت تحصیلی دارند.

کلید واژگان: فراورده یادگیری، فرایند یادگیری، دانش آموزان موفق، دانش آموزان ناموفق.

مقدمه

اصل مشخص در دنیای نامشخص آینده این است که انسان پیوسته با تغییرات غیر قابل پیش بینی مواجه است و بقایش وابسته به توانای او در اثر گذاری بر این تغییرات و سازگاری دائمی با آنها است. پس یادگیری ضرورت بقا و آموزش ابزار دستیابی به آن است، از طرف دیگر آموزش نمی تواند دانشها، مهارتها یا گرایشهایی را که عملا نمی توان همه آنها را پیش بینی نمود در اختیار افراد بنهد. مع هذا اگر بتوان به افراد کمک نمود تا یک فراگیر خود- رهبر شوند و مسوولیت یادگیری خود را به عهده بگیرند. خواهیم توانست به آنها توانایی نوسازی خویش را بدهیم تا به خلق خود و جامعه خود در یک دنیای همیشه متغیر قادر شدند. در این حالت تدریس جهت دهنده یادگیری خواهد بود جایی که افراد نه به صورت یک شیء بلکه به صورت یک فاعل مطرح هستند. این هدف به خصوص با تغییر رویکرد نظریات یادگیری از رفتارگرایی به شناختی مورد توجه متخصصین تعلیم و تربیت همچون روانشناسان تربیتی و برنامه ریزان درسی واقع شده است.

نظریه های شناختی در مطالعة یاد‌گیری به تبیین فعالیتهای شناختی مانند توجه، ادراک، یادآوری و یادسپاری می پردازند. (گلاور و برونینگ 1990) یکی از دیدگاه هایی که زیربنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. روانشناسان پیرو این رویکرد می کوشند تا فرایندها و ساختارهایی را که از لحظه ارسال خبر تا زمان دریافت و عمل کردن اتفاق می افتد را کشف کنند، برای این منظور ساختار ذهن انسان، فرایندهای میانجی و مراحل پردازش اطلاعات را با ساختارها، فرایندها و مراحل موجود در تحلیل توسط کامپیوتر مقایسه می‌کنند که شامل دو بعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت، سخت افزارهای ذهن را تشکیل می‌دهند که فطری بوده و در همه افراد یکسانند. و راهبردهایی چون مرور ذهنی، بسط‌دهی، سازماندهی، نرم افزارهای ذهن هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند و بهره گیری از آنها اکتسابی است. (اتکینسون و شفرین 1967) نقل از سولسو (1371)

بنا به نظریه های وابسته به رویکرد پردازش اطلاعات یاد‌گیری زمانی رخ می‎دهد که اطلاعات تمام مراحل حافظه را طی کند و در حافظة بلندمدت ثبت شود (سیف 1380) در


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

اختصاصی از اینو دیدی بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان


بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

این مقاله 19 صفحه شامل (مقدمه ، فهرست ، منابع ) با فرمت ورد2010 آماده پرینت می باشد .

 

                        فهرست

عنوان                                       صفحه

بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. 1

مقدمه. 1

فواید انتشار مجلات رشد. 2

جایگاه مجلات رشد در نظام جدید آموزش و پرورش.. 9

ویژگی‌های مجله‌های کمک آموزشی [ رشد ] 10

نقش مطالعه کتاب های غیر درسی و [ مجلات رشد ] در رشد شخصیت کودکان. 13

نقش مطالعه مجلات رشد در تفکر و خلاقیت دانش آموزان. 13

نقش مطالعه [ مجلات رشد ] در پیشرفت تحصیلی کودکان. 14

شیوه های عملی جهت علاقه مند ساختن دانش آموزان به مجلات رشد. 15

پیشنهادات و راهکارهای افزایش اثر بخشی مطالعه مجلات رشد در بین دانش آموزان. 17

منابع و مآخذ. 19

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی تأثیر مجلات رشد بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

اختصاصی از اینو دیدی بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته های تحصیلی (ریاضی- فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

چکیده:

به اعتقاد روان شناسان شناختی فرایند آموزش- یادگیری شامل دو دسته هدف کلی است که وین اشتاین و مایر (1986) یکی را به فراورده و دیگری را به فرایند مربوط می دانند. در حالیکه فراورده محتوای اطلاعات آموزش داده شده است. فرایند به چگونگی یادگیری یا مهارتها و روشهای یادگیرنده در پردازش محتوا مربوط می شود. دسته اخیر همان راهبردهای یادگیری هستند که با تاکید کنونی نظریه پردازان شناختی بر نقش فرد در یادگیری، مورد توجه روانشناسان تربیتی قرار گرفته است. بر این اساس به منظور شناسایی رابطه کاربرد انواع راهبرد یادگیری (تمرین، بسط دهی، سازماندهی و نظارت) با موفقیت در سه رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی- فیزیک) از جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه سوم نظری شهر یزد نمونه ای به حجم 222 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای برگزیده شد. و براساس معدل 33 درصد بالاترین معدل ها به عنوان گروه موفق و 33 درصد پائین ترین معدل ها به عنوان گروه ناموفق دسته بندی شدند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از آزمون راهبردهای یادگیری (با ضریب پایای 76/0) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور تعیین تفاوت معنی دار در استفاده از راهبردهای یادگیری میان دوگروه موفق وناموفق در هر یک از رشته های تحصیلی از آزمون T (برای مقایسه دو گروه مستقل) و برای تعیین سهم هر راهبرد در پیش بین موفقیت تحصیلی از آزمون تحلیل ممیز استفاده بعمل آمد. نتایج نشان داد که در استفاده از انواع راهبردهای یادگیری بین دانش آموزان موفق و ناموفق تفاوت معنی دار وجود دارد و از میان راهبردهای چهارگانه به تکفیک دو راهبرد بسط دهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم انسانی و راهبردهای سازماندهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان علوم تجربی نقش معنی داری در پیش بینی موفقیت تحصیلی دارند.

کلید واژگان: فراورده یادگیری، فرایند یادگیری، دانش آموزان موفق، دانش آموزان ناموفق.

مقدمه

اصل مشخص در دنیای نامشخص آینده این است که انسان پیوسته با تغییرات غیر قابل پیش بینی مواجه است و بقایش وابسته به توانای او در اثر گذاری بر این تغییرات و سازگاری دائمی با آنها است. پس یادگیری ضرورت بقا و آموزش ابزار دستیابی به آن است، از طرف دیگر آموزش نمی تواند دانشها، مهارتها یا گرایشهایی را که عملا نمی توان همه آنها را پیش بینی نمود در اختیار افراد بنهد. مع هذا اگر بتوان به افراد کمک نمود تا یک فراگیر خود- رهبر شوند و مسوولیت یادگیری خود را به عهده بگیرند. خواهیم توانست به آنها توانایی نوسازی خویش را بدهیم تا به خلق خود و جامعه خود در یک دنیای همیشه متغیر قادر شدند. در این حالت تدریس جهت دهنده یادگیری خواهد بود جایی که افراد نه به صورت یک شیء بلکه به صورت یک فاعل مطرح هستند. این هدف به خصوص با تغییر رویکرد نظریات یادگیری از رفتارگرایی به شناختی مورد توجه متخصصین تعلیم و تربیت همچون روانشناسان تربیتی و برنامه ریزان درسی واقع شده است.

نظریه های شناختی در مطالعة یاد‌گیری به تبیین فعالیتهای شناختی مانند توجه، ادراک، یادآوری و یادسپاری می پردازند. (گلاور و برونینگ 1990) یکی از دیدگاه هایی که زیربنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. روانشناسان پیرو این رویکرد می کوشند تا فرایندها و ساختارهایی را که از لحظه ارسال خبر تا زمان دریافت و عمل کردن اتفاق می افتد را کشف کنند، برای این منظور ساختار ذهن انسان، فرایندهای میانجی و مراحل پردازش اطلاعات را با ساختارها، فرایندها و مراحل موجود در تحلیل توسط کامپیوتر مقایسه می‌کنند که شامل دو بعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت، سخت افزارهای ذهن را تشکیل می‌دهند که فطری بوده و در همه افراد یکسانند. و راهبردهایی چون مرور ذهنی، بسط‌دهی، سازماندهی، نرم افزارهای ذهن هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند و بهره گیری از آنها اکتسابی است. (اتکینسون و شفرین 1967) نقل از سولسو (1371)

بنا به نظریه های وابسته به رویکرد پردازش اطلاعات یاد‌گیری زمانی رخ می‎دهد که اطلاعات تمام مراحل حافظه را طی کند و در حافظة بلندمدت ثبت شود (سیف 1380) در


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

اختصاصی از اینو دیدی بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته های تحصیلی (ریاضی- فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

چکیده:

به اعتقاد روان شناسان شناختی فرایند آموزش- یادگیری شامل دو دسته هدف کلی است که وین اشتاین و مایر (1986) یکی را به فراورده و دیگری را به فرایند مربوط می دانند. در حالیکه فراورده محتوای اطلاعات آموزش داده شده است. فرایند به چگونگی یادگیری یا مهارتها و روشهای یادگیرنده در پردازش محتوا مربوط می شود. دسته اخیر همان راهبردهای یادگیری هستند که با تاکید کنونی نظریه پردازان شناختی بر نقش فرد در یادگیری، مورد توجه روانشناسان تربیتی قرار گرفته است. بر این اساس به منظور شناسایی رابطه کاربرد انواع راهبرد یادگیری (تمرین، بسط دهی، سازماندهی و نظارت) با موفقیت در سه رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی- فیزیک) از جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه سوم نظری شهر یزد نمونه ای به حجم 222 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای برگزیده شد. و براساس معدل 33 درصد بالاترین معدل ها به عنوان گروه موفق و 33 درصد پائین ترین معدل ها به عنوان گروه ناموفق دسته بندی شدند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از آزمون راهبردهای یادگیری (با ضریب پایای 76/0) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور تعیین تفاوت معنی دار در استفاده از راهبردهای یادگیری میان دوگروه موفق وناموفق در هر یک از رشته های تحصیلی از آزمون T (برای مقایسه دو گروه مستقل) و برای تعیین سهم هر راهبرد در پیش بین موفقیت تحصیلی از آزمون تحلیل ممیز استفاده بعمل آمد. نتایج نشان داد که در استفاده از انواع راهبردهای یادگیری بین دانش آموزان موفق و ناموفق تفاوت معنی دار وجود دارد و از میان راهبردهای چهارگانه به تکفیک دو راهبرد بسط دهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم انسانی و راهبردهای سازماندهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان علوم تجربی نقش معنی داری در پیش بینی موفقیت تحصیلی دارند.

کلید واژگان: فراورده یادگیری، فرایند یادگیری، دانش آموزان موفق، دانش آموزان ناموفق.

مقدمه

اصل مشخص در دنیای نامشخص آینده این است که انسان پیوسته با تغییرات غیر قابل پیش بینی مواجه است و بقایش وابسته به توانای او در اثر گذاری بر این تغییرات و سازگاری دائمی با آنها است. پس یادگیری ضرورت بقا و آموزش ابزار دستیابی به آن است، از طرف دیگر آموزش نمی تواند دانشها، مهارتها یا گرایشهایی را که عملا نمی توان همه آنها را پیش بینی نمود در اختیار افراد بنهد. مع هذا اگر بتوان به افراد کمک نمود تا یک فراگیر خود- رهبر شوند و مسوولیت یادگیری خود را به عهده بگیرند. خواهیم توانست به آنها توانایی نوسازی خویش را بدهیم تا به خلق خود و جامعه خود در یک دنیای همیشه متغیر قادر شدند. در این حالت تدریس جهت دهنده یادگیری خواهد بود جایی که افراد نه به صورت یک شیء بلکه به صورت یک فاعل مطرح هستند. این هدف به خصوص با تغییر رویکرد نظریات یادگیری از رفتارگرایی به شناختی مورد توجه متخصصین تعلیم و تربیت همچون روانشناسان تربیتی و برنامه ریزان درسی واقع شده است.

نظریه های شناختی در مطالعة یاد‌گیری به تبیین فعالیتهای شناختی مانند توجه، ادراک، یادآوری و یادسپاری می پردازند. (گلاور و برونینگ 1990) یکی از دیدگاه هایی که زیربنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. روانشناسان پیرو این رویکرد می کوشند تا فرایندها و ساختارهایی را که از لحظه ارسال خبر تا زمان دریافت و عمل کردن اتفاق می افتد را کشف کنند، برای این منظور ساختار ذهن انسان، فرایندهای میانجی و مراحل پردازش اطلاعات را با ساختارها، فرایندها و مراحل موجود در تحلیل توسط کامپیوتر مقایسه می‌کنند که شامل دو بعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت، سخت افزارهای ذهن را تشکیل می‌دهند که فطری بوده و در همه افراد یکسانند. و راهبردهایی چون مرور ذهنی، بسط‌دهی، سازماندهی، نرم افزارهای ذهن هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند و بهره گیری از آنها اکتسابی است. (اتکینسون و شفرین 1967) نقل از سولسو (1371)

بنا به نظریه های وابسته به رویکرد پردازش اطلاعات یاد‌گیری زمانی رخ می‎دهد که اطلاعات تمام مراحل حافظه را طی کند و در حافظة بلندمدت ثبت شود (سیف 1380) در


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه کاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشته‌های تحصیلی (ریاضی فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی)

تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی: نقش واسطه ای اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی با توجه به نقش واسطه ا‍‍ ی اهداف پیشرفت ، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی به روش تحلیل مسیر است. برای این منظور 473 نفر از دانشجویان رشته های علوم پایه(283 دختر و190پسر) دانشگاه پیام نور استان فارس به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ای متشکل از خرده مقیاس های باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، راهبردهای شناختی و فراشناختی پاسخ دادند. نمره درس ریاضی 2 نیز بعنوان شاخص پیشرفت تحصیلی ریاضی منظور شد. نتایج پژوهش بطور کلی نشان داد که اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی و درگیری شناختی نقش واسطه ای معناداری را در سطح 05/0>p در میان باور به ثابت بودن توانایی، باور به ساده بودن دانش، باور به قطعی بودن دانش و پیشرفت تحصیلی ریاضی ایفا می کنند ولی نقش واسطه ای این متغیرها در میان باور به سریع بودن یادگیری و پیشرفت تحصیلی ریاضی مورد تایید قرار نگرفت.

کلیدواژه ها: باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت، خودکارآمدی ریاضی، درگیری شناختی، پیشرفت تحصیلی ریاضی.

مقدمه

در عصر کنونی که رشد روز افزون فناوری تحولات شگرفی را در زندگی انسان ها به وجود آورده و زندگی ساده جای خود را به زندگی پیچیده داده است، ریاضیات بیش از پیش جای خود را در همه زمینه های اجتماعی و صنعتی باز کرده و انسان ناگریز است برای پاسخ به مسائل پیچیده زندگی خود از ریاضیات کمک بگیرد. بر این اساس امروزه نظام های آموزش عالی در سراسر دنیا در تلاش هستند که با گنجاندن مباحث ریاضی در برنامه های تحصیلی خود به پرورش توانایی های ذهنی و قدرت استدلال منطقی در فراگیران خود کمک کنند و آنها را برای همگامی با تحولات علمی و پیشرفت های فناوری و زندگی آینده یاری نمایند. بدیهی است که حصول چنین اهدافی مستلزم شناسایی مشکلاتی است که بر سر راه یادگیری دانشجویان در دروس ریاضی وجود دارد. از طرفی به نظر می رسد که برخی از مشکلات فراگیران در یادگیری ریاضیات ریشه درون فردی دارند و ناشی از متغیر های شناختی-انگیزشی و نگرش های دانشجویان می باشند.

در سالهای گذشته، پژوهش های زیادی روی فراشناخت انجام شده است و اخیراَ باورهای افراد درباره ماهیت دانش و یادگیری یا باورهای معرفت شناختی، با این فرض که آنها بخشی از مکانیسم زیربنایی فراشناخت هستند مورد پژوهش قرار گرفته اند(اسپیرو، فلتوویچ و کولسون،1996؛ شومر،1990).

روان شناسان تربیتی به طور نمونه باورهای معرفت شناختی را به عنوان نظامی از فرض ها و باورهای ضمنی و مطلق در نظر می گیرند که دانش آموزان درباره ماهیت دانش و کسب آن دارند(برونینگ، شراو و رونینگ،1999؛ پالسن و فلدمن،2005). این باورها دارای ابعاد مختلفی هستند و مقوله هایی چون منبع دانش، قطعیت دانش، سازماندهی دانش، سرعت اکتساب دانش و کنترل فرایند یادگیری را دربر می گیرند(شومر و دیگران،1997). این مقوله ها در طول پیوستاری که در یک سر آن باورهای خام و ساده لوحانه و در طرف دیگر آن باورهای پیچیده و عالمانه وجود دارد، قرار می گیرند (پالسن و فلدمن،2005). افرادی که دارای باورهای ساده لوحانه هستند معتقدند که دانش ساده و قطعی بوده و از مرجع اقتدار کسب می شود، بعلاوه فرد کنترلی بر یادگیری نداشته و تنها افراد باهوش قادر به یادگیری هستند. از سوی دیگر، افراد دارای باورهای پخته و عالمانه معتقدند که دانش دارای ساختاری پیچیده و اطلاعات آن از ثبات کمتری برخوردار است، فرد خود سازنده معنا و مفهوم بوده و بر یادگیری خود کنترل دارد(شومر، 1990).

همچنین در سال های اخیر اهداف پیشرفت به عنوان یکی از مهمترین چارچوب های نظری برای مفهوم سازی و بررسی پیامد های تحصیلی مورد توجه قرار گرفته است(الیوت،1999و پینتریچ،1994). اهداف پیشرفت در واقع معرف یک سیستم معنایی جامع از موقعیت ها یا بافت هایی است که دارای پیامدهای شناختی، عاطفی و رفتاری هستند و فراگیران برای تفسیر اعمال خود از آنها استفاده می کنند(ایمز، 1992؛ دوئک و لگت، 1988، کاپلان و ماهر، 1999).

مفهوم اهداف پیشرفت اساساَ ناظر بر دلایل فراگیران برای انجام دادن تکالیف است (براتن و استرامسو،2004). به عبارت دیگر فراگیر در ارتباط با این مؤلفه، به این سؤال پاسخ می دهد که "چرا من این تکلیف را انجام می دهم؟". این نظریه فراتر از سایر نظریه ها که برای ایجاد انگیزش در فراگیران بر شناخت و یا عوامل موقعیتی تاکید دارند هم عوامل شخصی(ادراکات، ارزشها و عواطف) و هم عوامل موقعیتی را مورد توجه قرار می دهد. اهداف پیشرفت با توجه به نقش مهارت و توانایی دارای انواع مختلفی هستند از جمله اهداف تبحری (اهداف تکلیف مدار و اهداف یادگیری) که برای نشان دادن بهبود شایستگی ، یادگیری و تسلط بر تکلیف بکار می روند و اهداف عملکردی که برای نشان دادن شایستگی و رقابت با دیگران انتخاب می شوند. اخیرا برخی از محققان با تقسیم اهداف عملکردی به دو بعد اهداف رویکرد - عملکرد و اجتناب - عملکرد نظریه اهداف دوئک را گسترش داده و در پژوهش‌ها اهداف تبحری، اهداف رویکرد - عملکرد و اهداف اجتناب - عملکرد را مد نظر قرار داده‌اند (الیوت و چرچ، 1997؛ الیوت و هارکوایچ، 1996؛ دوپیرات و مارین، 2005) مطابق این دیدگاه افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند فعالیت به منظور پیشرفت و نشان دادن خود به دیگران را نوعی مبارزه تلقی می‌کنند و این نوع ادراک از فعالیت در آنها هیجاناتی تولید می‌کند که باعث می‌شود آنها به فعالیت و تکاپو افتاده و تمرکز بیشتری بر روی تکالیف درسی داشته باشند و تکالیف درسی برای آنها جذاب می‌گردد. همچنین افرادی که اهداف رویکرد- عملکرد را انتخاب می‌کنند بر نشان دادن مهارتهای خود در مقایسه با دیگران تأکید دارند. از طرفی فراگیران دارای اهداف اجتناب- عملکرد بر اجتناب از نداشتن مهارت در مقایسه با همسالان و همکلاسی‌ها تمرکز می‌کنند و توجه آنها بر اجتناب از شکست معطوف است. در نهایت پیامد یک چنین هدف‌گزینی احساس بی‌کفایتی است. سرانجام آنهایی که اهداف تبحری را انتخاب می‌نمایند بر توسعة مهارتها و یادگیری‌های خود و متبحر شدن و تسلط یابی تأکید می‌کنند.

اخیرا برخی پژوهش ها رابطه میان باورهای معرفت شناختی با اهداف پیشرفت را مورد بررسی قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از پژوهش ها باورهایی که دانش آموزان و دانشجویان درباره دانش و دانستن دارند(باورهای معرفت شناختی) را به عنوان یک عامل شخصی و پیشایند بسیار مهم برای اهداف پیشرفت مورد توجه قرار داده است(هوفر و پینتریچ، 1997 و 2002؛ براتن و استرامسو، 2004). براتن و استرامسو(2004) همچنین نشان دادند که باور دانش آموزان به قطعی بودن دانش و سریع بودن یادگیری با اهداف تبحری رابطه منفی و با اهداف اجتناب-عملکرد رابطه مثبت دارد. باور به سرعت کسب دانش با اهداف رویکرد- عملکرد نیز رابطه مثبت داشت؛ به این صورت که دانش آموزانی که اعتقاد داشتند یادگیری سریع رخ می دهد یا اصلا صورت نمی گیرد، کمتر احتمال داشت اهدافی تبحری داشته و بیشتر احتمال داشت که اهداف اجتناب- عملکرد داشته باشند. دانش آموزانی که دانش را ثابت و قطعی تصور کردند، کمتر احتمال داشت اهداف تبحری را برگزینند. گرت- اینگرام (1997) و نبر و شومر-آیکینز (2002) گزارش دادند که باورهای معرفت شناختی ساده انگارانه با جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد (نقل از براتن و استرامسو،2005). نتایج پژوهشهای براتن و استرامسو(2005) این یافته را تائید می کند. آنها در پژوهش خود درباره رابطه باورهای معرفت شناختی، نظریه های ضمنی هوش و یادگیری خود نظم داده شده دریافتند که باورهای معرفت شناختی ساده لوحانه با باورهای انگیزشی انطباقی مانند خودکارآمدی و جهت گیری هدفی تبحری رابطه منفی دارد. در بررسی دیگری باورهای دانشجویان راجع به سریع بودن یادگیری و ذاتی بودن توانایی با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی داشت. همچنین باور دانش آموزان درباره ساده بودن دانش با هدفهای بیرونی(عملکردی) رابطه مثبت و با هدفهای درونی(تبحری) رابطه منفی دارد(پالسن و فلدمن،1999). هوفر(1999) نیز دریافت هرچه دانش آموزان کمتر بر این عقیده باشند که ریاضیات یک فعالیت مجزاست، بیشتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند. پالسن و فلدمن(2005) در پژوهش خود به یافته های مشابهی دست یافتند. یافته های آنها نشان داد دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که توانایی یادگیری ثابت است، کمتر احتمال دارد که جهت گیری هدفی درونی(تبحری) و جهت گیری هدفی بیرونی(عملکردی) داشته باشند. همچنین دانشجویانی که بیشتر دارای این باور خام و ساده لوحانه بودند که ساختار دانش ساده است، یعنی از جنبه های به شکل تکه ها و قطعه های مجزای اطلاعات تشکیل یافته است(دانش ساده)کمتر احتمال دارد جهت گیری هدفی درونی داشته باشند.

از سوی دیگر برخی از محققان به بررسی روابط میان اهداف پیشرفت و پیشرفت تحصیلی پرداخته‌اند. بعنوان مثال برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اهداف تبحری به صورت مثبت و معناداری با پیشرفت تحصیلی مرتبط است (چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ ولترز و پینتریچ،1996). همچنین نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که اهداف رویکرد-عملکرد بصورت مثبت (الیوت و مک گریگور، 2001؛ هارکوایچ و همکاران،1997 و2000؛ محسن‌پور،1384) و اهداف اجتناب-عملکرد بصورت منفی (الیوت و مک گریگور،1999؛ چرچ، الیوت و گیبل،2001؛ الیوت و چرچ،1997؛ محسن‌پور،1384؛ رستگار، 1385) با پیشرفت تحصیلی مرتبط است. برخی از پژوهش‌ها در زمینه روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نتایج متناقضی با یافته‌های بالا دست یافته‌اند. بعنوان مثال یافته‌های تحقیقاتی هارکوایچ و همکاران (2000 و 1997) و الیوت و مک گریگور (2001) رابطة معنادار میان اهداف تبحری با پیشرفت تحصیلی را تایید نکردند همچنین پژوهش‌های ولترز و پینتریچ (1996) و پینتریچ (2000) رابطه معنادار میان اهداف رویکرد - عملکرد با پیشرفت تحصیلی را رد کردند. در مورد رابطه میان اهداف اجتناب-عملکرد با پیشرفت تحصیلی پژوهش ها نتایج مشابهی را گزارش کردند. با توجه به نتایج متناقض پژوهش‌های انجام شده در دو دهة گذشته در ارتباط با روابط میان اهداف پیشرفت با پیشرفت تحصیلی به نظر می‌رسد که اهداف پیشرفت بتواند از طریق واسطه‌گری برخی متغیرهای دیگر مانند خود کارآمدی ریاضی و در گیری شناختی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی تاثیر بگذارد. خودکارآمدی ریاضی به باورهای فرد درباره تواناییهای شخصیاش برای عملکرد موفقیت آمیز در تکالیف مربوط به ریاضی اشاره دارد.

درگیری شناختی به انواع فرایندهای پردازش که توسط دانش‌آموزان برای یادگیری مورد استفاده قرار می‌گیرد، اشاره دارد (راویندران و همکاران،2000) و شامل راهبردهای شناختی و فراشناختی می‌شود. در همین راستا و بر اساس نظریه اهداف پیشرفت، اهداف تبحری با الگوی های سازش یافته یادگیری از قبیل خودکارآمدی (ولترز، یو و پینتریچ، 1966؛ شانک، 1966؛ اسکالویک1997) و پایداری در انجام دادن تکالیف درسی(میلر و همکاران،1993 و 1996؛ الیوت، مک گریگور و گیبل،1999) مرتبط است. در ضمن رابطه ی اهداف رویکرد- عملکرد با بازده های یادگیری با توجه به ماهیت بازده ها، ویژگی افراد و شرایط محیطی متفاوت است. مثلا در تحقیقات میجلی، آندرمن و هیکس (1995)؛ میجلی و اردن (1995) رابطه ای مثبت میان اهداف رویکرد- عملکرد و خودکارآمدی وجود داشت، اما مطالعات آندرمن و یونگ (1994)نشان داد که رابطه منفی میان اهداف رویکرد - عملکرد و خود کارآمدی وجود دارد(نقل از محسن پور، 1385). ضمنا نتایج برخی از پژوهش ها نیز نشان داده که ادراک افراد از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رابطه باورهای معرفت شناختی و پیشرفت تحصیلی ریاضی