اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

الهیات فلسفی اسلامی 51 ص

اختصاصی از اینو دیدی الهیات فلسفی اسلامی 51 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

الهیات فلسفی اسلامی

می‌خواهم‌ آثار دشوار سید حسین‌ نصر را بر اساس‌ سخنرانی‌های‌ گیفورد(lecture Gifford) ، با عنوان‌ معرفت‌ و امر قدسی‌(Knooleadge and the Sacred) بررسی‌ کنم‌ که‌ در تکملهِ آن‌ چند سخنرانی‌ بِجا در باب‌ ملاصدرا و مولای‌ روم‌ افزوده‌ شده، این‌ دو شخصیت، وجوه‌ تفکری‌ را مجسم‌ می‌کنند، که‌ نصر در قبولاندن‌ آن‌ به‌ ما اصرار می‌ورزد، اما وی‌ با توجه‌ به‌ بحث‌ گستردهِ سخنرانی‌های‌ گیفورد، همراه‌ با حوزهِ طرح‌ آن، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ گفتار خود را آشکارا در جهتی‌ تطبیقی‌ پیش‌ ببرد. بدین‌ ترتیب‌ وجه‌ تفکر اشراقی‌ نیز که‌ نصر مدت‌ها در جلب‌ مخاطبان‌ غربی‌اش‌ به‌ آن‌ با دشواری‌ هایی‌ مواجه‌ بود، اینک‌ خاستگاهی‌ برای‌ گفتگوئی‌ روشنی‌ بخش‌ و متقابل‌ به‌ شمار می‌آید. من‌ قریب‌ بیست‌ سال‌ به‌ جستجوی‌ آثاری‌ از تفاهمات‌ متقابل‌ در میان‌ اندیشمندان‌ یهودی، مسیحی‌ و مسلمان، مشغول‌ بوده‌ام‌ -- به‌ ویژه‌ در قرونی‌ که‌ پژوهش‌های‌ فکری‌ آنها با هم‌ تلاقی‌ پیدا کرده‌اند. سخنرانی‌های‌ نصر دقیقاً همین‌ تفاهمات‌ را به‌ من‌ القا می‌کنند. با این‌ همه‌ اندیشه‌های‌ گسترده‌ای‌ که‌ سید حسین‌ نصر به‌ مدد آنها به‌ این‌ امر دست‌ می‌یابد، از سنت‌ ایرانی‌ (یا اشراقی) خاص‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، و به‌ او اجازه‌ می‌دهد که‌ لبهِ تیز انتقاد خود را از سرنوشت‌ فلسفه‌ غرب‌ تیزتر کند - این‌ انتقاد توازی‌ چشمگیری‌ با انتقادهای‌ پیر هادت‌(Pierre Hadot) دارد که‌ من‌ ضمن‌ ادای‌ دین‌ به‌ او، در قرائت‌ انتقادی‌ خود از اثر نصر مواضع‌ آن‌ را به‌ کار خواهم‌ گرفت. افزون‌ بر آن، فرصت‌ ورود به‌ این‌ گونه‌ گفتگو را باید خوشامد گفت، زیرا این‌ فرصت‌ با پرداختن‌ به‌ دانش‌ پژوهی‌ مسلمان‌ که‌ صریحاً از نگرگاه‌ ایمان‌ یک‌ مسلمان‌ ما را مخاطب‌ می‌سازد، کار تطبیقی‌ مرا به‌ فرجام‌ خوشی‌ می‌رساند. با این‌ همه‌ تردید دارم‌ که‌ اگر به‌ شرکت‌ در این‌ همایش‌ دعوت‌ نمی‌شدم، به‌ طریق‌ دیگری‌ جرات‌ می‌کردم‌ از عهده‌ این‌ مهم‌ برآیم. زیرا تا کنون‌ احترام‌ من‌ به‌ اثر نصر و شخصیت‌ خود او باعث‌ شده‌ تا از نوشته‌های‌ گوناگون‌ ایشان‌ بهره‌ فراوانی‌ ببرم‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ در پرداخت‌ انتقادی‌ به‌ این‌ نوشته‌ها مسامحه‌ کرده‌ام. به‌ علاوه، وقتی‌ نخستین‌ بار سخنرانی‌های‌ گیفورد منتشر شدند، حالت‌ گفتمان‌ آنها چنان‌ بود که‌ مرا به‌ درنگ‌ و تأخیر واداشت‌ و از آنجا به‌ علت‌ همان‌ احترام‌ و گرامی‌ داشت‌ تمایلی‌ به‌ در افتادن‌ با این‌ نوشته‌ها نداشتم. سرانجام‌ احساس‌ ادای‌ تکلیف‌ در ورود به‌ این‌ گفتگو بر اکراه‌ و نگرانی‌های‌ آغازین‌ غالب‌ آمد و هر چند نگرانی‌ها هنوز رفع‌ نشده‌ بودند، اکنون‌ امکان‌ بیان‌ آنها در مقیاسی‌ وسیعتر میسر گردید که‌ سخن‌ رانی‌ها خود فراهم‌ آورده‌ بودند. افزون‌ بر آن، مواجههِ فکری‌ با اثر ملاصدرا در همایش‌ بهار 1999 در تهران‌ مرا به‌ شیوهِ تفکر اشراقی‌ سوق‌ داد. نصر می‌کوشد تا این‌ طریقت‌ فکری‌ را در عینِ نگاه‌ تقدیرآمیزش‌ به‌ دیدگاه‌های‌ دیگر به‌ ما بفهماند. در نهایت‌ باید بگویم‌ که‌ من‌ عبارت‌ الهیات‌ فلسفی‌(Philosophical theology) را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر تئوسوفی‌ پیشنهادی‌ نصر، ترجیح‌ می‌دهم. سرانجام‌ مطلبی‌ نیز دربارهِ این‌ طریقت‌ فکری‌(theology Philosophical) باید گفت‌ که‌ من‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر کلمه‌ تئوسوفی‌(theosophy) که‌ نصر آن‌ را ترجیح‌ می‌دهد، پیشنهاد میکنم. من‌ بر آنم‌ که‌ به‌ کارگیری‌ واژه‌ تئوسوفی‌ در غرب‌ یکسره‌ ناممکن‌ است؛ در واقع، قرائت‌ انتقادی‌ مبسوط‌ نصر در نخستین‌ سخنرانی‌ ما را به‌ ملاحظه‌ این‌ نکته‌ یاری‌ می‌دهد که‌ چرا بازتاب‌های‌ طنین‌ این‌ واژه‌ به‌ هر معنایی‌ که‌ از آن‌ مراد کنیم، با توجه‌ به‌ تاریخ‌ اخیر کاربرد آن، همچنان‌ ابهام‌ آفرین‌ میماند. افزون‌ بر آن، من‌ با واگذاشتن‌ واژهِ فلسفه‌ که‌ سقراط‌ و نیز افلاطون‌ در توضیح‌ و شرح‌ وبیان‌ آن‌ عملاً بسی‌ دقت‌ به‌ خرج‌ داده‌اند، موافق‌ نیستم. در همین‌ جاست‌ که‌ نقد پیر هادت‌ میتواند، به‌ مدد بازگرفتن‌ واژهِ فلسفه‌ به‌ جای‌ واگذاری‌ آن‌ به‌ واژه‌ای‌ دیگر، مکمل‌ نظر نصر قرار گیرد. با این‌ همه‌ من‌ این‌ تک‌ واژه‌ را به‌ عبارت‌ ذاتاً مکمل‌ "فلسفهِ الهی" بسط‌ داده‌ام‌ تا بدین‌ طریق‌ برای‌ اعادهِ همان‌ ابعادی‌ که‌ نصر (و هادت) سرسختانه‌ از آن‌ دفاع‌ می‌کنند، اهتمامی‌ صورت‌ گیرد. ساختار معنایی‌ "الهیات‌ فلسفیPhilosophical theology"، قریب‌ به‌ ساختار اضافه‌ در زبان‌ عربی‌ است‌ که‌ مطابق‌ آن‌ دو اسم‌ در کنار هم‌ قرار میگیرند تا مانند "خانهِ خانواده(Family house) " یکی‌ نقش‌ واصف‌ دیگری‌ را1 ایفا کند. در چنین‌ مواردی، ساختار اضافی‌ با پیوند دو کلمه‌ به‌ یکدیگر نسبت‌ وصفی‌ متقابلی‌ را برای‌ هر دو کلمه‌ بنا می‌نهد. البته‌ میان‌ زبانها تفاوت‌ هایی‌ وجود دارد، چنانکه‌ این‌ مقایسه‌ ما را در نشان‌ دادن‌ اضافهِ صفت‌ به‌ اسم‌ در انگلیسی‌ یاری‌ می‌کند: الهیات‌(theology) به‌ آنچه‌ ما مشخصاً در جهت‌ اهتمام‌ به‌ بیان‌ نسبت‌ امر وحدانی‌(the one) به‌ آنچه‌ که‌ هست‌ انجام‌ می‌دهیم، اطلاق‌ می‌گردد؛ واژه‌ فلسفی‌(Philosophical) شیوه‌ای‌ را که‌ برگزیده‌ایم‌ وصف‌ می‌کند، زیرا واقعیاتی‌ که‌ در حیطهِ پژوهش‌ ما قرار دارند، جز از طریق‌ کاربرد ابزار فکری‌ لازم‌ و ضرور قابل‌ درک‌ نمی‌شوند. با این‌ همه‌ ادغام‌ یا همجواری‌ این‌ دو واژه‌ باید به‌ یادمان‌ آورد که‌ پژوهش‌ هایی‌ از این‌ گونه‌ چه‌ بسا هم‌ برای‌ فلاسفه‌ و هم‌ برای‌ الهی‌ دان‌ها نامأنوس‌ به‌ نظر آیند، زیرا نتیجه‌ ادغام‌ یک‌ واژهِ پیوندی‌ ناب‌(genuine hybrid) است. بدین‌ لحاظ، الهیات‌ فلسفی‌ نمی‌تواند ذیل‌ "فلسفه‌ دین" مندرج‌ گردد، زیرا فرض‌ و ادعای‌ این‌آموزه، بر آن‌ است‌ که‌ احکام‌ و گزاره‌های‌ ایمانی‌ به‌ محک‌ و ملاک‌ جنسی‌ فلسفه‌ تحویل‌ می‌گردند، و این‌ احکام، احکامی‌ هستند که‌ وقتی‌ عبارت‌ ما بر اشتغال‌ به‌ الهیات‌ تأکید دارد،به‌ طور رایج‌ به‌ ذهن‌ متبادر می‌شوند. معهذا تأملات‌ ما چه‌ بسا از نظر الهی‌ دان‌ها نیز نامربوط‌ تشخیص‌ داده‌ شود، زیرا اغلب‌ متفکران‌ متعلق‌ به‌ سنت‌ ابراهیمی‌ به‌ ندرت‌ قدرت‌ تحمل‌ (و ذوق) آن‌ تفکراتی‌ را دارند که‌ آنها را ملزم‌ می‌کند تا با توسل‌ به‌ ابزار مفهومی، که‌ بحق‌ نابسنده‌اش‌ می‌شمرند، پذیره‌های‌ ایمانی‌ شان‌ را به‌ پرسش‌ کشند. با این‌ همه‌ کسان‌ دیگری‌ از میان‌ ما، از جمله‌ خود من‌ و نصر، بر این‌ امر واقفیم‌ که‌ پژوهش‌ بشری‌ در امور گوناگون‌ از جمله‌ الوهیت‌ به‌ سهولت‌ نمی‌تواند از ابزار مفاهیم‌ چشم‌ پوشی‌ کند، حتی‌ اگر این‌ پژوهش‌ها به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ در همین‌ ابزار نیز تحول‌ و دگردیسی‌ ایجاد کند. 1) سخنرانی‌های‌ گیفورد: معرفت‌ و امر قدسی‌ بنابراین‌ همانطور که‌ نصر در ارائه‌ و معرفی‌ مؤثر سنت‌ اشراقی‌ اش‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد، در چنین‌ پژوهش‌هایی‌ عقل‌ و ایمان‌ متقابلاً می‌توانند مناط‌


دانلود با لینک مستقیم


الهیات فلسفی اسلامی 51 ص

جزوه متون فقه بخش اول رشته فقه ، الهیات

اختصاصی از اینو دیدی جزوه متون فقه بخش اول رشته فقه ، الهیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه متون فقه بخش اول رشته فقه ، الهیات


جزوه متون فقه بخش اول رشته  فقه ، الهیات

جزوه متون فقه بخش اول رشته  فقه ، الهیات 

توضیحات محصول :جزوات و کتاب های رشته  فقه ، الهیات  -ویژه کنکور سال 95 - به همراه تست ها و پاسخ تشریحی


بخش اول : کتاب نکاح 
 
گفتار اول: صیغه عقد نکاح 
عقد نکاح مانند سایر عقود لازم باید دارای ایجاب و قبول لفظی باشد. الفاظ ایجاب منحصراً عبارت اند از: «زوجتک؛ تو را
به ازدواج خود درآوردم» و «أنکحتک؛ تو را به همسری خود در آوردم» و «متعتک؛ تو را به زناشویی خود درآوردم» و
«أنکحکت؛ تو را به همسری خود در آوردم» و «متعتک؛ تو را به زناشویی خود درآوردم» و قبول عبارت است از: «قبلت
التزویج أو النکاح؛ ازدواج یا نکاح را پذیرفتم» یا «تزوجت همسری را پذیرفتم» یا فقط بگوید: «قبلت؛ قبول کردم»
همچنین ایجاب و قبول هر دو باید به لفظ ماضی باشند. 
مقدم داشتن ایجاب بر قبول شرط نیست؛ زیرا به هر ترتیب که باشد به مقصود لطمه نمیزند. همچنین لازم نیست که  قبول از لفظ ایجاب باشد و مثلاً بعد از «زوجت» بگوید: «قبلت» بنابراین اگر موجب «زوجتک» و قابل «قبلت النکاح
بگوید صحیح است؛ زیرا این لفظ نیز صراحت لازم را دارد و تمام این تعابیر مقصود واحدی را می . رسانند 
با وجود قدرت بر اجرای عقد به زبان عربی نمیتوان عقد را به زبان غیر عربی خواند. گفته شده است که این کار واجب
نیست؛ بلکه مستحب است زیرا اولاً تمام زبآن ها در حکم الفاظ مترادفند و میتوانند به جای هم به کار روند؛ ثانیاً هدف،
رساندن معانی مورد نظر به متعاقدین است که با هر زبانی امکان پذیر است؛ ولی این دلیل مردودند. همچنین شخص لال
هنگام ایجاب و قبول باید به گون های که مقصود را برساند اشاره کند. 
عاقد باید اهلیت داشته باشد بنابراین عقد شخص مست گرچه بعد از مستی آن را اجازه کند باطل است و زن میتواند  ایجاب و قبول عقد را از طرف خود با دیگری به عهده بگیرد و فقهای امامیه در این امر اتفاق دارند. 
حضور دو شاهد در ازدواج دائم و نیز ولی در ازدواج دختر رشیده شرط نیست گرچه بنابر قول اشهر بهتر است اما ابن ابی عقیل حضور هر دو را شرط می . داند 
تعیین زن و شوهر با اشاره یا نام یا وصف لازم است؛ بنابراین اگر فردی چند دختر داشته باشد و بدون آنکه نام ببرد یکی
زا آنها را به عقد مردی درآورد، چنانچه مبهم گذارد و نزد خود نیز معین نکند نکاح باطل است زیرا کامجویی از غیرمعین ناممکن است 
بند ششم: دیه لبها 
دیه هر یک از دو لب نصف دیه کامل است و در مقابل گفته شده است که دیه لب پایین
به نسبت مساحت آن است به این ترتیب که نصف لب، نصف دیه کامل میباشد و دیه قسمتی از آن

دیه دارد و دیه سست شدن لبها
3
2
دیه کامل است و
اگر لبها جمع شوند به گونهای که برعکس حالت سست شدن دندآن ها را نپوشانند حاکم دیه را تعیین می کند زیرا برای آن
مقداری تعیین نشده است از این رو به نظر حاکم مراجعه میشود. 
بند هفتم: دیه زبان 
دیه کندن زبان از بیخ به وسیله بریدن آن به گونهای که چیزی از زبان باقی نماند یک دیه کامل است و نیز دیه کندن مقداری از
زبان که باعث عدم تلفظ تمام حروف گردد که عبارت از 28 حرف است همین مقدار است و دیه تلفظ نشدن بخشی از حروف بر
حسب همان حروف از دسته رفته میباشد و دیه بریدن زبان شخص لال
3
1
دیه کامل است؛ زیرا زبان لال به منزله عضو فلج
میباشد چرا که هر دو در فساد عضو که موجب از بین رفتن منفعت مورد نظر آن میشود مشترکند و دیه قسمتی از زبان لال
متناسب با همان مقدار است. 
بند هشتم: نادیه دند ها 
نادیه همه دند ها یک دیه کامل است و تعدادآنها 28 دندان است دیه دند نا های جلو که 12 عدد است 600 دینار و هر دندان 50
دینار میباشد ناو دیه دند های عقب 400 دینار و هر دندان 25 دینار میباشد ناو دند هایی که به حسب آفرینش، سفید، سیاه و
زرد باشند در این حکم یکسانند و دیه دندان اضافه بر تعداد مذکور اگر به تنهایی کنده شود
3
1
دندان اصلی است و اگر با بقیه دندان ها کنده شود دیه ندارد
سوالات تستی   
1- حق انتخاب یکی از دیات ششگانه با کیست ؟
1) در عمد وشبه عمد با جانی و در خطای محض با عاقله است . 
2) در عمد با ولی دم و در شبه عمد با جانی و در خطای محض با عاقله است . 
3) در عمد با ولی دم و در شبه عمد و خطای محض با جانی است . 
4) در عمد با ولی دم و در شبه عمد و خطای محض با عاقله است . 
 -2 چنانچه در شهادت برزنا شهود کمتر از نصاب باشند حکم چیست ؟
1) با سوگند شهود کمبود آن جبران میشود . 2) شهود حد قذف می خورند . 
3) زنا ثابت نمی شود و شهود رها می شوند . 4) شهود تعزیر می شوند . 
 -3 فی کیفیه الحکم ، المنکر هو الذی ............................ .
1) یترک لو ترک الخصومه 2) لایترک لوترک الخصومه 
3) کان حق الاحلاف و لو مع وجود البینه 4) کلامه مخالف للأصل و الظاهر 
-4 کدام بیان درباره حاجب ابوین نسبت به مازاد متوفی صحیح میباشد ؟
1) فرزندان چه دختر و چه پسر حاحب ابوین نسبت به مازاد بر دو سدس می شوند . 
2) فرزندان چه دختر چه پسر حاجب مادر نسبت به مازاد بر یک سدس می شوند . 
 3) فرزندان جاح ب ابوین نسبت به مازاد از دو سدس هستند مگر آنکه یک یا چند دختر با ایشان جمع شوند . 
 4) فرزندان جاح ب ابوین نسبت به مازاد دو سدس هستند مگر آنکه یک یا چند دختر با ایشان جمع باشند . 
-5 کدام مورد از آثار لعان زوجین نیست ؟
1) پایان زوجیت آن دو 2) حرمت ابدی بین آن دو 
3) سقوط حد از هر دو 4) نفی ولد از هر دو « 236» فقه و مبانی حقوق
 
-6 وکیل شدن زوجه از جانب زوج در مطلقه ساختن خودش چه حکمی دارد ؟
1) جایز نیست . 
2) با اجازه دادگاه جایز است . 
3) به شرط وکالت بلاعزل جایز است . 
4) جایز است . 
-7 اگر در عقد مدت ذکر نگردد مطابق نظر شهید اول حکم آن چیست ؟
1) انقلب دائماً 2) بطل العقد 
 3) صح العقد 4 ) صح العقد لقاعده العقود تابعه للقصود 

نوع فایل:Pdf

  سایز:11.3mb

تعداد صفحه:320


دانلود با لینک مستقیم


جزوه متون فقه بخش اول رشته فقه ، الهیات

عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته فقه ، الهیات

اختصاصی از اینو دیدی عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته فقه ، الهیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته فقه ، الهیات


عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته  فقه ، الهیات

عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته  فقه ، الهیات 

توضیحات محصول :جزوات و کتاب های رشته  فقه ، الهیات  -ویژه کنکور سال 95 - به همراه تست ها و پاسخ تشریحی

بخش اول صرف و نحو 
فصل اول:علم صرف 
گفتار اول :کلیات
 
بند اول: تعریف علم صرف
صرف علمی است که از تغییر کلمه به صورتهای مختلف بر حسب معنی مورد نظر گفتگو می . کند 
همزه وصل : همزه ایست که اگر درابتدای کلمات قرار گیرد ادای لفظش ثابت می باشد در حالی که اگر همـزه در وسـط
کلمه قرار گیرد ادای لفظ ساقط می گردد مانند : اذهب یا خالد – یا خالد اذْهب 
همزه قطع : بر خلاف همزه وصل در هر جا واقع شود لفظش ثابت می باشد. مانند "یا ولد اَکرم معلمک" 
نکات مهم
اگر کلمه ای در ذهن تصویری بوجود آورد ولی معنای مستقلی نداشته باشد حرف نامیده می شود. 
اگر کلمه ای در ذهن تصویری بوجود آورد ولی معنای مستقلی داشته که خود به دوقسم تقسیم می گردد . اگر کلمـه ای
در زمان بکار رفته باشد فعل و در غیر اینصورت اسم گفته می شود. 
زمان عربی : 
 - زمان حال یا زمان در حین تکلم 
 - زمان مستقبل یا زمان بعد از تکلم تا آینده 
 - زمان گذشته ، زمان قبل از تکلم تا قبل از آن 
تبصره : مجموع زمان حال و آینده را مضارع گفته می شود و امر از نظر زمانی جزء قسم مستقبل قرار می گیرد. 
بطور خلاصه می توان در خصوص صرف و نحو گفت: 
تجزیه: صرف ، با کلمه کار دارد – با ساختار و مشخصات فردی کلمه کار دارد 
ترکیب : نحو، با جمله کار دارد – با نقش کلمه در مجموع یک جمله کار دارد

سؤالات تستی 
 -1 عین عبارت التی جاء فیها " لام الجحود" ؟ 
1)انّ الأبرارلفی نعیم 2)فاطمه لتدرس هنا 
3)لم یکن االله لیغفر لهم 4)لمل آمن الکفار
 -2 عین الصحیح فی النسبه؟ 
 1)أب : أبی 2) القاضی : القاضی 3) الأخ : الأخی 4) دنیا : دنیائی 
 -3 عین الجائز فی تقدیم الخبر " إنّ..." ؟ 
1)عند االله الثواب2 )فی قولک لعجباً 
3)فی الحانوت صاحبه 4) لنا للآخره و الاُولی 
 -4 عین نوع " الّا " هفی الآی هالکریم " لو کان فیهما آلهه إلا االله لفسدتا "؟ 
1) استثنائیه 2 )زائده
3)صفه هبمنزل غیر 4) فصل خبر و قصر و توکید 
 -5 عین الخطاء عن فعل التعجب ؟ 
!1)أکرم بزینب2  ) ما الذّ هالعافی ! 
3)ما أعلم تلمیذاً 4) ما أسعداً إنساناً یخاف االله! 
 -6 عین الصحیح عن إعراب المنادی فی العباره هالتالی " یا حسین ابن عمی!"؟ 
1) مبنی علی الضم وجوباً 2) منصوب وجوباً 
3)مرفوع أو منصوب جوازاً 4)مبنی علی الضم جوازاً 
 -7 عین الصحیح عن " راسب " و "إخوان" علی التّوالی " ما راسب إخوانک فی الامتحان"؟ 
 1)خبر مقدم – مبتدای مؤخر 2 -)مبتدا فاعل و قد سد مسد الخبر 
 3)مبتدا – خبر 4 -) مبدا خبر و ساد مسد الفاعل 
-8 هعین العبار التی الجواب فیها فعل مرفوع ؟ 
1)ألا تأتینا فتری مشاکلنا 2) رب انصرنی فلا اُخذل  

)3 صه فأسمع کلامک 4) صه أحسن إلیک 

پاسخ تشریحی 
3 . 1)گزینه صحیح است
2 ) گزینه 2 صحیح است . در نسبت هرگاه یاء در مرتبه چهارم باشد هر دو صورت منصوب جایز است. 
 1 3) گزینه صحیح است . چون تقدیم و تاخیر خبر " ان " جایز است ولی در گزینه 2 و 3و 4 تقدیم خبر واجب است
 3 4) گزینه صحیح است . چون اگر استثناء بگیریم معنی جمله شرک آمیز می شود 
5 ) گزینه 3 صحیح است . چون 1 و 2 معرفه هستند و گزینه 4 نکره مختصه هستند 
 1 6) گزینه صحیح است . حسین منادی علم و مبنی بر ضم وجوباً 
 2 7) گزینه صحیح است. 
 3 8) گزینه صحیح است. فعل مضارع اگر در جواب طلب باشد و بعد از فاء سببیه و واو معیه بیاید منصوب می شـود بـه
شرط اینکه طلب با اسم فعل نباشد

نوع فایل:Pdf

 سایز:5.39mb

تعداد صفحه:396


دانلود با لینک مستقیم


عربی (فقه و مبانی حقوق) رشته فقه ، الهیات

مشتق در الهیات

اختصاصی از اینو دیدی مشتق در الهیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مشتق در الهیات


مشتق در الهیات

 

 فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات89

«مشتق»
(1) – یکی از مباحث دقیق و مفصل، بحث مشتق است. در بحث مذکور، یک جهت مورد اتفاق و یک جهت محل اختلاف هست اما مسأله مورد اتفاق:
1- الف : اگر ذاتی - زید- تلبـّس به مبدئی- ضرب- دارد مثلاً زید تلبـّس به مبدأ دارد و مشغول ضرب هست و ما به لحاظ حالی که اشتغال به زدن دارد، عنوان ضارب را بر او منطبق کرده و بگوئیم « زید ضارب» بلااشکال، استعمال آن مشتق، حقیقی است بنابراین :
« لا خلاف فی کون المشتق حقیقه فی المتلبس بالمبدأ فی الحال»
ب: چنانچه ذاتی - زید - در آینده می خواهد تلبس به مبدئی مانند ضرب پیدا کند ولی به لحاظ این که آن فرد اشتغال به ضرب، پیدا می کند، اکنون عنوان ضارب را بر او نمائیم و بگوئیم « زید ضارب» بلا اشکال، استعمال آن مشتق، مجازی است نه حقیقی.
مثال دیگر: چنانچه به فردی که در دانشکدة پزشکی تحصیل می کند و بنا هست که پنج سال دیگر، دکترای طب، اخذ کند، اکنون بر او عنوان دکتر و طبیب اطلاق نمائیم، مسلماً استعمال آن مشتق، مجازی است نه حقیقی بنابراین : « لاخلاف فی کون المشتق مجازاً فیما لم یتلبس بالمبدأ بعد»
2- اما مسأله مورد اختلاف و محل نزاع : اگر ذاتی- زید- سابقاً تلبس به مبدئی - ضرب- داشته ولی اما اکنون به لحاظ تلبس قبلی بخواهیم عنوان مشتق را بر او تطبیق نمائیم و بگوئیم « زید ضارب الیوم» این محل اختلاف و نزاع هست که آیا استعمال آن مشتق، مجازی است یا حقیقی لذا محل بحث ما این است که :
آیا مشتق، حقیقت است در ما تلبس‌ بالمبدأ فی الحال یا اعم است از ما تلبس بالمبدأ فی الحال که شامل ما انقضی عنه المبدأ هم بشود.
قبل از ورود به بحث و بیان اقوال باید مقدماتی را بیان کنیم که اینک به توضیح آنا می پردازیم.
امر اول : معنای مشتق
(1) – در ادبیات، مشتق را چنین تعریف کرده اند «بانه لفظ مأخوذ من لفظ آخر مع اشتماله علی حروفه و موافقته معه فی الترتیب او مطلقاً» بنابراین هر لفظی که مأخوذ از لفظ دیگری باشد، دارای عنوان مشتق هست مثلاً فعل ماضی، مشتق است زیرا از مصدر، اخذ شده فعل مضارع مشتق است چون از فعل ماضی، مأخوذ است و همچنین افعال امر و نهی هم مشتق هستند زیرا از فعل مضارع گرفته شده اند پس در ادبیات، عنوان مشتق، عام است.
سؤال: مقصود از مشتق اصولی چیست؟
جواب: مراد از مشتق در محل نزاع، مطلق مشتق نیست که شامل افعال و مصادر هم بشود بلکه مقصود از مشتق در محل بحث، مفهومی است که منتزع است از ذاتی به ملاحظه اتصاف آن ذات به مبدأ خواه آن اتصاف صدوری باشد مانند «ضارب» که منتزع است از ذات به ملاحظه اتصاف او به فعلی که صادر است از او یا انتزاعی باشد مانند «مالک» که منتزع است از ذات به ملاحظة انتزاع این صفت از آن یا حلولی باشد مانند مقتل و مسجد که منتزع هستند از ذات زمان و مکان به ملاحظة حلول این صفت در آنها.
به عبارت دیگر، مقصود از مشتق، خصوص آن چیزی است که جاری می شود. بر ذات، عنوان برای ذات هست و با آن ذات به نحوی اتحاد دارد و می توان جملة اسمیه تشکیل داد، آن مشتق را بر ذات، حمل نمود و گفت « زید ضارب» یا « الضارب زید» یعنی ضارب، همان زید است و زید همان ضارب است یعنی بین آن دو فرقی نیست به خلاف جملة فعلیه مانند «ضرب زید»- که فقط در آن، اسناد فعل به فاعل، مطرح است. و یا حتی «زید ضرب» که گرچه از نظر ادبیات، جملة اسمیه است اما جملة اسمیه جملیه نیست زیرا شما «ضرب» را محمول قرار نداده و آن را بر موضوع، حمل ننموده اید لذا زید با «ضرب» اتحاد پیدا نمی کند و نمی توان گفت زید، همان «ضرب» هست.
بنابراین در مشتق اصولی، ذاتی و مبدئی وجود دارد که آن ذات با مبدأ، ارتباط بلکه اتحاد دارد و نحوة اتحادشان ممکن است انتزاعی، صدوری، ایجادی یا حلولی باشد مانند عرضی- بیاض مثلاً - که با معروض، اتحاد پیدا می کند و اتحادشان به این کیفیت است که عرض، حال در معروض- جسم- می‌شود و هنگامی که بیاض با جسم، اتحاد برقرار کرد از اتحادشان عنوان «ابیض» تحقق پیدا می کند و همچنین وقتی زید با ضرب ارتباط و اتحاد برقرار نمود از ارتباطشان عنوان «ضارب» انتزاع می شود و زمانی که فردی کتابی خرید و با ملکیت ارتباط پیدا کرد عنوان «مالک» تحقق پیدا می کند.
خلاصه: در مشتق اصولی، ذاتی و مبدئی وجود دارد که آن ذات با مبدأ، ارتباط و اتحاد دارد مانند اسم فاعل، اسم مفعول، صیغة مبالغه، اسم زمان، اسم مکان، صفت مشبه و اسم آلت- کما هو ظاهر العنوانات وصریح بعض المحققین.
(1)- اشکال : صاحب فصول « ره» فرموده اند نزاع ما در بحث مشتق مختص است به : الف: اسم فاعل ب: صفت مشبهه ای که به معنای اسم فاعل باشد. ج : آنچه که به این صفات مشبهه ملحق است- ما یلحق بها- اما سایر مشتقات و صفات مانند اسم مفعول، اسم زمان، اسم مکان و صیغة مبالغه از محل نزاع خارج هستند.
سوال : علت بیان صاحب فصول چیست؟
جواب : یک قسمت از آن را مصنف در متن بیان کرده اند و قسمت دیگرش را محشین ذکر کرده اند که از کلمات مصنف هم استفاده می شود.
الف: هنگام مراجعه به کتب اصولی می بینیم علماء برای مشتق به اسم فاعل، مثال زده اند اگر تنها اسم فاعل، مورد بحث نبوده چرا آنها به اسم فاعل مثال زده اند.
جواب این قسمت از کلام صاحب فصول «ره» این است که :
تمثیل برای توضیح مطلب است لذا همیشه مثال را یک مصداق واضح، ذکر می کنند لذا می گوییم تمثیل، دلیل بر این نیست که نزاع و بحث، اختصاص به آن مورد دارد.
ب :‌بیان صاحب فصول ک مصنف در متن کتاب آن تصریح ننموده ولی از عبارت تا حدی استفاده می شود: صاحب فصول فرموده اند اسم مفعول نمی تواند داخل محل بحث باشد زیرا دارای یک ضابطة کلی نیست مثلاً عرف، بعضی از اسم مفعول ها را حقیقت در اعم می داند و بعضی از اسم مفعول ها را در خصوص متلبس، حقیقت می شمرد نه در اعم.
مثلاً اگر کسی کتابی بنویسد بعد از صد سال هم می گویند آن کتاب، مکتوب فلانی می باشد و تا صدها سال بعد عنوان «مکتوب» را به نحو حقیقت نسبت به او استعمال می کنند و همچنین اگر کسی بنائی یا مسجدی را بسازد تا سالیان متمادی، عنوان «مصنوع» را به نحو حقیقت در مورد او استعمال می کند
بعضی از اسم مفعول ها هم حقیقت در اعم نیستند مثلاً اگر شما کتاب خودتان را دیروز فروخته باشید، امروز نمی گویید آن کتاب، مملوک شما هست با این که یک روز، بیشتر از انجام معامله نگذشته اما آن کتاب، برای شما عنوان مملوکیت ندارد. اگر اسم مفعول، حقیقت در اعم باشد، باید عنوان مملوکیت، برای همیشه، نسبت به شما حقیقت داشته باشد لذا می گوئیم چون اسم مفعول، دارای ضابطه ای نیست، خارج از محل بحث ما هست.
اسم زمان و مکان هم حقیقت در اعم هستند به عنوان مثال هنوز هم ما روز دهم ماه محرم را مقتل و روز قتل حضرت حسین بن علی (علیه اسلام) می دانیم یعنی با این که بیش از هزارو سیصد سال از روز شهادت آن حضرت گذشته هنوز هم به عنوان یوم مقتل الحسین (علیه اسلام) حقیقت دارد.
و همچنین در مورد اسم مکان، اگر قتلی یا ضربی در محلی واقع شده باشد آن محل، برای همیشه عنوان مقتل و مضرب دارد و عرف هم به چنین مطلبی گواهی می دهد بنابراین بلا اشکال اسم زمان و مکان هم از محل بحث، خارج است.


دانلود با لینک مستقیم


مشتق در الهیات