تعداد صفحات:33
نوع فایل: word (قابل ویرایش)
لینک دانلود پایین صفحه
چکیده
از عصر روشنگری به بعد، جامعهی بشری به تعریف جدیدی از انسان و جهان پرداخت. طی این سالها انسان به عنوان موجودی ذیحق شناخته شده است. شکلگیری و نهادینه شدن یک جامعه دموکراتیک و پایدار مستلزم توجه جدی به حقوق شهروندی میباشد. . و بررسی پیشینه تاریخ در مورد شهروندان نشان میدهد که حقوق شهروندان مورد توجه بسیاری از محققان در حوزههای حقوق، جامعهشناسی، علوم سیاسی و .... میباشد. شهروندی موقعیتی است که شامل مجموعهای از حقوق، وظایف و تعهدات است و به برابری، عدالت و استقلال تکیه و تاکید دارد. حقوق شهروندی از مباحث مهم هر نظام حقوقی است و حقوق بشر که ناشی از کرامت ذاتی انسان و عام الشمول است. اجرای حقوق بشر مستلزم رعایت حقوق شهروندی است. در مفهوم شهروند عنصر اصلی متعلق فرد به یک جامعه سیاسی است و فرد واجد حقوق معین است و شهروند به عنوان گروهی از مردم تعریف میشوند که میپذیرد دارای حقوق مشترکی هستند و این حقوقی است خاص شهروندان نه سوای بیگانگان. و به دلیل اهمیت حقوق شهروندی در جامعه امروزی باعث شده که مورد توجه سازمانهای بین المللی قرار بگیرد و در این راستا قانونهای فراملی وضع کرده اند که ما در اینجا به چند منبع فراملی آن می پردازیم.
کلید واژه:شهروندی،حقوق شهروندی،حقوق بشر،اعلامیه جهانی حقوق بشر
مبحث اول: تاریخچه پیدایش و مبنای حقوق شهروندی در غرب و ایران
گفتار اول؛ مختصری از تاریخچه حقوق شهروندی در غرب
حقوق شهروندی یکی از مبانی فکری دموکراسی و مفاهیم اساسی زندگی دموکراتیک به شمار می رود.[1] واژه شهروند از حقوق یونان باستان است که در مورد ساکنین یونان به کار میرفته و دارای دو درجه بوده یکی شهروند درجه یک که به ساکنان اصلی یونان و شهروند درجه دو به بزرگان و دیگر افرادی که یونانی نبودهاند اما ساکن یونان بوده اند اطلاق میشد.تعریف شهروندی از دولت شهرهای یونان باستان ارتباط فرد به هر دولت شهر بوده است. شهروندان دولت شهرهای یونان خود را با فضیلتترین انسانها نسبت به سایر اقوام میدانستند و ملتهای دیگر را وحشی خطاب می کردند ولی با تشکیل اجتماعات مختلف و اعطای شهروندی به آنها از ادعای برتری خود عقب نشینی کردند و حقوق دیگران را به رسمیت شناختند. مفهوم شهروندی در یونان باستان به معنی داشتن حقوق و تکالیف یکسان نزد قانون و نیز مشارکت در امور سیاسی و عمومی جامعه وجود داشت. حقوق شهروندان اساس تفکر متفکران دوران رنسانس را تشکیل داد و در نظر آنان انسانیت فرد تنها به عنوان شهروند برخورد از حقوق خود در جامعه آزاد تحقق مییابد.[2]
جنگی که در سال 1214 میلادی بین انگلستان و فرانسه صورت گرفت که نتیجه این جنگ باعث شکست انگلیس و صدور منشور کبیر یا ماگناکارتا بود [3]که این منشور نقطه عطفی در تحولات سیاسی و اجتماعی است در بندهای این منشور به آزادی سیاسی و اجتماعی پرداخته و همچنین گرفتن هرگونه مالیات منع مگر به اجازه شواری عمومی که آن را تایید کرده باشد و هیچ فردی از دو موهبت محروم نسازد، هیچ آزاد مردی نباید بازداشت، زندانی، تبعید و محروم از حقوق اجتماعی و ... گردد مگر به حکم مشروع.[4] چنان چه ماکناکارتا را مهمترین فراز از حقوق شهروندی در قرون وسطا به شمار نیاوریم باید آن را یکی مهمترین دستآوردهای بشر در ایجاد حقوق شهروندی در این دوران دانست. این منشور دارای آنچنان اهمیتی است که باید آن را با انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد. مفهوم شهروندی همانند سایر مفاهیم اجتماعی دچار تحولات فراوانی شده است. شاید بتوان نقطه عطف این تحولات را انقلاب کبیر فرانسه دانست که مفهوم شهروندی در اعلامیه جهانی حقوق بشر 1719 کشور فرانسه به اوح شکوفایی خود رسید. جایی که مجلس انقلابی فرانسه درخواست کردند به عنوان قدمی در راه دموکراسی همگانی عنوان شهروند فرانسوی به همه فیلسوفان خارجی که با شجاعت از اصل آزادی دفاع کرده و شایستگی بشری را داشته اند اعطا شود پیام انقلاب فرانسه به همان آزادی نوع بشر مورد استقبال دیگر روشنفکران و عامه اروپائیان و سپس جهانیان قرار گرفت.
از نظر ژان ژاک رسو مفهوم شهروندی به معنای ترجیح خیر و صلاح عمومی بر منافع خصوصی است و براین اساس شهروند ایدهآل کسی است که بتواند مصلحت عموم را اداره کند و منافع عمومی را بر منافع فردی ترجیح دهد.[5]
تحقیق درباره بررسی منابع فراملی حقوق شهروندی