اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نظریه سازمانهای یاد گیرنده

اختصاصی از اینو دیدی نظریه سازمانهای یاد گیرنده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نظریه سازمانهای یاد گیرنده


نظریه سازمانهای یاد گیرنده

 

 

 

 

 

 

 

مقاله حسابداری و مدیریت با عنوان نظریه سازمانهای یاد گیرنده در 62 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:

*مقدمه

* تعاریف

* انواع یادگیری

* زمینه های شکل گیری نظریه سازمان یادگیرنده

* کشش خلاق: اصل تلفیق کننده

* نقشهای جدید

* رهبر به عنوان طراح

* رهبر به عنوان معلم

* رهبر به عنوان خدمتگزار

* مهارتهای جدید

* ساختن دورنمای مشترک

* نمایان ساختن و آزمون مدلهای ذهنی

* تفکر سیستمی

* ابزارهای جدید

* الگوهای سیستمی پایه

* ترسیم شقوق متعارض استراتژیک

* روش ستون سمت چپ برای نمایان کردن مدلهای ذهنی

* نقد نظریه پیتر سنج

* معنای واقعی سازمان یادگیرنده

* مدیریت در سازمانهای یادگیرنده

* اندازه گیری یادگیری

* یادداشتها

* فهرست منابع


دانلود با لینک مستقیم


نظریه سازمانهای یاد گیرنده

فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

اختصاصی از اینو دیدی فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی


فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

وظیفه روشنفکر، البته یکی از وظایف او، نقد اجتماعی است؛ نقد اجتماعی وضعیت معاصر. او دو خط مشی کلی برای این نقد نقد دارد: یکم آنکه مبتنی بر علم باشد و دوم اینکه، استراتژیک باشد. او در جایگاه روشنفکری، فقط یک گام و نه بیشتر از جامعه جلوتر است. از بعد استراتژیک، نکات متفاوت سیاسی و تاکتیکی را لحاظ می کند؛ و در مقام اهل علم، بایستی که اگر از مرز دانش فراتر نمی رود، خود را در مرز آن نگه دارد. هدف وی تعالی است، تعالی جامعه. او، نه همچون سرخوردگان، اهل فرار است؛ بلکه در برابر واقعیت ایستاده است. در این نوشتار، سعی شده است با تاکید اولیه بر مسئله فرار مغزها، یک نظریه جامعه شناسانه و مدیریتی ارائه گردد.

این نظریه، ارائه دهنده راه حل غلبه بر مشکل نیست؛ بلکه برای درک ابعاد مسئله و تعریف صحیح آن است. برای تغییر در واقعیت، اولین گام درک، تجزیه و تحلیل آن است. از این رو ما نیاز به تئوری داریم. چنان که راسل می گوید: یک تئوری خوب از هر چیزی کاربردی تر است. از جمله بحث های امروزه در سطح دولت و جامعه، بحث فرار مغزها است.


دانلود با لینک مستقیم


فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیر فارسی زبانان سطح پیشرفته

اختصاصی از اینو دیدی تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیر فارسی زبانان سطح پیشرفته دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیر فارسی زبانان سطح پیشرفته


تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیر فارسی زبانان سطح پیشرفته

 

این پایان نامه به تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیرفارسی زبانان سطح پیشرفته می پردازد. سوالاتی که این پژوهش به دنبال پاسخ به آنها بوده است عبارتند از:

1ـ کارآمدترین نظریه برای آموزش واژه کدام نظریه است؟

2ـ آیا بهترین روش برای آموزش واژه به زبان آموزان غیرفارسی زبان روش حوزه های معنایی است؟

3ـ آیا آموزش واژه ها براساس نظریه حوزه های معنایی در سطوح زبانی مختلف با هم تفاوت دارد؟

4ـ آیا روش حوزه های معنایی محدودیتی در نوع سوال ها ایجاد می کند؟

فرضیه های این تحقیق عبارتند از:

1ـ بهترین نظریه برای آموزش واژه نظریه حوزه های معنایی است.

2ـ کارآمدترین روش آموزش واژه روش حوزه های معنایی است.

3ـ آموزش واژه در سطوح زبانی مختلف با هم تفاوت دارد.

4ـ روش حوزه های معنایی در نوع سوالها محدودیت ایجاد می کند.

اهداف تحقیق

1ـ تهیه و تدوین متن های آموزش واژه

2ـ تبیین نظریه حوزه های معنایی

3ـ بررسی کارآمدی روش حوزه های معنایی در آموزش واژه

این نوع تحقیق، تحقیقی نظری است که برپایه ی مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. پایان نامه حاضر در 5 فصل تهیه شده است: فصل اول کلیات تحقیق، فصل دوم: مطالعات پیشین، فصل سوم: به تهیه و تدوین متن های آموزش واژه می پردازد، فصل چهارم: شامل ده متن آموزشی براساس موضوعات مختلف فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی است، فصل پنجم: خلاصه و نتیجه، شامل بیان خلاصه ای از فصول مختلف و نتایج تحقیق و نیز پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی.

واژه های کلیدی: حوزه های معنایی ، مدخل های واژگانی، تجزیه مولفه ای، اهمیت معنایی، تثبیت معنا، کوچکترین صورت آزاد، تعمیم افراطی.

 

فصل نخست – کلیات    1
1-1. مقدمه    2
1-2 بیان موضوع    2
1-3. هدف تحقیق و اهمیت آن    3
       1-4. سوالات و فرضیه های تحقیق    4
1- 5 . مفاهیم     5
1-5-1 0 واژه     5
1-5-2 0 آموزش     7
1- 5- 3 0 نظریه آموزش     7
1- 5- 4 0 یادگیری     8
1- 5- 5 0 رابطه ی آموزش و یادگیری     9
1-5-6 0 مقایسه آموزش با یادگیری     9
1- 5- 7 0 حوزه های معنایی     10
1-5-8 0 خلاصه     11
فصل دوم : مطالعات پیشین     12
       2-1 0 اهمیت واژه و مطالعات انجام شده در زمینه ی آموزش واژه     13
    2-2 0 فرایندهای واژه سازی     14
2- 2-1 0 انواع فرایندهای واژه سازی     15
2-2-1-1 0 تصریف     15
2-2-1-2 0 اشتقاق     15
2-2-1-3 0 ترکیب     16
2-2-1-4 0 قرض گیری /وام گیری     16
2-2-1-4-1 0 ترجمه قرضی /عاریتی     16
2-2-1-5 0 گسترش/تعمیم     16
2-2-1-6 0 تخصیص    17
2-2-1-7 0 کوتاه سازی     17
2-2-1-7-1 0 سر واژه سازی     17
2-2-1-7-2 0 اختصار سازی     18
2-2-1-7-3 0 پسین سازی     18
2-2-1-7-4 0 بریدن     18
2- 2- 1- 8 0 تبدیل     18
2-2-2-1-9 0 ادغام / آمیزش     19
2-2-1-10 0 ابداع     19
2-2- 1-11 0 نام آوا     19
2- 2- 1- 12 0 مضاعف سازی     19
2-3- 0 انواع واژه     20
2-3- 1 0 واژه های قاموسی و واژه های دستوری نقش نما     20
2-3-2 0 واژه های دریافتی و واژه های تولیدی     21
2-4- 0 سیر تحول واژه     22
2-4-1 0 دوره ی بی توجهی به واژه     23
2-4-2 0 دلایل بی توجهی به آموزش واژه در گذشته     25
2-4-3 0 دوره ی توجه     26
2-4-4 0دوره ی پیشرفت     28
2-5 0 یادگیری واژه     29
2-5-1 0 مراحل یادگیری واژه     30
2-6 0 اصول اساسی در آموزش زبان     32
2-7 0 راهکارهای یادگیری و یاد آوری      33
2-7-1 0 انواع راهکارهای یادگیری     34
2-8 0 عوامل درون واژه ای موثر بر یادگیری واژه     35
2-9 0 انواع راهکارهای یادگیری واژه     35
2-9-1 0 راهکارهای مبتنی بر تکرار واژه / معنای واژه     36
2-9-2 0 راهکارهای مبتنی برتجزیه و تحلیل ویژگی واژه     37
2-9-3 0راهکارهای مبتنی بر شرح و تفصیل ساده     38
2-9-4 0 راهکارهای مبتنی بر شرح و تفصیل پیچیده     38
2-10 0 روش یارگیری حافظه     39
2-11 0 آموزش واژه     40
2-12 0 روش ها آموزش  واژه     40
2-2-1 0 روش مستقیم و روش غیر مستقیم     41
2-12- 1-1 0 روش مستقیم     42
2- 12-1-1-1 0 آموزش راهکارها    42
2-12-1- 1- 2 0 گسترش واژه + آموزش صریح    42
2-12-1-1-3 0 فعالیت های کلاس     42
2-12-1-2 0 روش غیر مستقیم     43
2-12-1-2-1 0 متن به تنهایی     43
2-12-2-1 0 فعالیت های برنامه ریزی نشده     43
2-12- 2- 2 0 فعالیت های برنامه ریزی شده  روش های آموزش واژه     44
2-12-2-2 -1 0 آموزش واژگان غیر فعال     44
2-12-2-2-1-1 0 تکرار     45
2-12-2-2-1-2 0 روش های جفت پیوسته     45
2-12-2-2-1-3 0 فهرست واژه     46
2-12-2-2-1-4 0 روش واژه کلیدی     47
2-12-2-2-1-5 0 روش ترجمه     49
2-12-2-2-1-6 0 آموزش با کمک روابط واژگانی     50
2-12- 2-2-1-7 0 ارائه ی تصویر     51
2-12-2-2-1-8 0 اجرای نمایش     51
2-12- 2-2-1-9 0 خانواده های واژگانی     52
2-12-2-2-1-10 0 روش های معنایی    52
2-12-2-2-1-10-1 0 روش حوزه های معنایی    52
2-12-2-2-1-10-2 0 تجزیه و تحلیل مولفه های معنایی    54
2-12-2-2-1-11 0 روش شاگرد محوری : دفترچه ی واژگانی     55
2-12-2-2-1-12 0 کاربرد فرهنگ     55
2-12-2-2-1-13 0 یادگیری واژه از طریق بافت     56
2-12-2-2-2 0 آموزش واژگان فعال     58
2-12-2-2-2-1 0 روش سلسه مورسیا و روزن ویگ     59
2-12-2-2-2-2 0 روش پیجین سازی     60
2-12-2-2-2-3 0 روش لوکاس     61
2-13 0 تعداد واژه     61
2-14 0 انتخاب واژه     62
2-15 0 معیارهای انتخاب واژه     63
2-16 0 ارائه ی واژه     65
2-17 0 وسایل کمک آموزش دیداری و یادگیری     66
2-18 0 ملاحظات معنی شناختی     67
2-18-1 0 معنی شناسی ساختاری     67
2-18-2 0 حوزه های معنایی    67
2-18-3 0 انواع حوزه های معنایی     69
2-18-4 0 روابط معنایی    70
2-18-4-1 0 هم معنایی    71
2-18-4-2 0 شمول معنایی    71
2-18-4-3 0 با هم آیی    71
2-18-4-4 0 رابطه جزء –کل    72
2-18-4-5 0 تباین معنایی    72
2-18-4-6 0 تقابل معنایی    73
2-19 0 ملاحظات روانشناسی زبان     74
2-19-1 0 حافظه     74
2-19-1-1 0 انواع حافظه     75
2-9-1-1-1 0 حافظه کوتاه مدت     75
2-9-1-1-2 0 حافظه بلند مدت     76
2-19-1-1-3 0 حافظه معناشناسی     77
2-20 0 واژگان     77
2-20-1 0 واژگان ذهنی     78
2-20-2 0 سازماندهی واژگان ذهنی     79
2-20-3 . اطلاعات واژگانی: دانش واژگانی    81
2-21 0 اصول آموزش واژه     82
2-22 0 خلاصه     85
فصل سوم : تهیه و تدوین متن های آموزش واژه     86
3-1 0 مقدمه     87
3-2 0 نحوه ی انتخاب واحدهای درسی , واژه ها ساختارها    87
3-2-1 0 چگونگی انتخاب عنوان واحدهای درسی    87
3-2-2 0 نحوه ی انتخاب ساختارها     87
3-3 0 ملاحظات کلی     88
3-3-1 0 اطلاعات مربوط به زبان آموز     89
3-3-2 0 اطلاعات مربوط به شرح درس     90
3-3-3 0 اطلاعات آموزش     90
3-4 0 ساختار کلی واحدهای درسی     90
3-4-1 0 مرحله پیش از خواندن     91
3-4-1-1 0 تصویر     92
3-4-1-2 0 پرسش    92
3-4-2 0 مرحله خواندن     93
3-4-3 0 مرحله پس از خواندن     93
3-4-3-1 0 سوال های درک مطلب     94
3-4-3-2 0 تمرین کاربرد واژه     95
3-4-3-3 0 تمرین باهم آوایی    95
3-4-3-4 0 تمرین تطبیقی     95
3-4-3-5 0 تمرین واژه های مترادف و متضاد     96
3-4-3-6 0 متن های خواندنی     96
3-4-3-7 0 تمرین شبکه ی واژگانی     97
3-4-3-8 0 تمرین گروهی     97
3-4-3-9 0 تمرین های تصویری    97
3-4-3-10 0 تکلیف     97
3-4-3-11 0 تمرین مربوط به مراحل انجام یک کار     98
3-4-3-12 0 تمرین های دیگر     98
3-5 0 خلاصه     99
فصل چهارم : متن های آموزش واژه     100
4-1 0 سهراب سپهری     101
4-2 0 گل آقا     107
4-3 0 چغازنبیل     113
4-4 0 زبان آموزی میمون ها     120
4-5 0 پست     126
4-6 0 سال نو    134
4-7 0 فرودگاه     143
4-8 0 طلای سرخ ایران     150
4-9 0 جهانگردی چیست ؟ جهانگرد کیست ؟    156
4-10 0 بوی خوش چای     162
4-11 0 خلاصه     167
فصل پنجم : خلاصه و نتیجه     168
5-1 0 خلاصه و نتیجه     169
5-2 0 موضوعاتی برای تحقیق     172
منابع     173
منابع فارسی    174
منابع انگلیسی    176
واژه نامه     181
فارسی – انگلیسی     182    
انگلیسی – فارسی     186

 

منابع فارسی:

1ـ آکماجین، آندرین و دیگران، 1375، زبان‌شناسی: درآمدی بر زبان و ارتباط، ترجمه خسرو غلامعلی زاده، کرمانشاه: مؤسسه انتشاراتی طاق بستان.

2ـ آلن، ویرجینیا، فرنچ، 1366، فنون تدریس لغت، ترجمه قاسم کبیری، رشد آموزش زبان، س3، ش11 و 12.

3ـ ایچسون، جین، 1371، مبانی زبان‌شناسی ترجمه محمد فائض، تهران، انتشارات نگاه.

4ـ . . . ، 1372، زبان و ذهن: روان‌ ـ زبان‌شناسی، ترجمه محمدفائض، تهران انتشارات آگاه.

5ـ بانان صادقیان، جلیل، 1376، تقریرات درس و تدوین مطالب درسی، تهران: دانشگاه علوم طباطبایی.

6ـ براون، اچ. داگلاس، 1363،‌اصول یادگیری و تدریس زبان، ترجمه: مجدالدین کیوانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

7ـ پالمر، فرانک، 1366، نگاهی تازه به معنی‌شناسی، ترجمه کورش صفوی، تهران: چاپ پنگوئن.

8ـ پالمر، هرولد، 1352، اصول آموزش زبان، ترجمه مجدالدین کیوانی، تهران، 1352.

9ـ ثمره، یدالله، 1372، آموزش زبان فارسی (آزفا)، کتاب چهارم، دوره پیشرفته، انتشارات بین‌الملل الهدی.

10ـ خانلری، پرویز ناتل، 1374، تاریخ زبان فارسی، ج1، تهران: نشر سیمرغ.

11ـ دارابی، سیامک و دیگران، 1338، آموزش فارسی برای خارجیان، لاهیجان: نیک نگار، 1381.

12ـ سیف، علی‌اکبر، 1371، روان‌شناسی پرورشی: روان‌شناسی یادگیری و آموزش تهران: انتشارات آگاه.

13ـ صفوی، کورش، 1378، «تقریرات درس معنی‌شناسی»، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.

14ـ ضرغامیان، مهدی، 2-1372، واژگان خوانداری کودکان دبستانی ایران، رساله کارشناسی ارشد، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

15ـ ضیاء حسینی، سید محمد، 1379، «جزوه اصول و روش آموزش زبان فارسی»، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.

16ـ فالک، جولیا، اس.، 1372، زبان‌شناسی و زبان، ترجمه: خسروغلامعلی‌زاده، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.

17ـ قپانداری بیدگلی، فهیمه، 1378، بررسی روش‌های آموزش واژه در زبان فارسی به عنوان زبان اول، رساله کارشناسی ارشد، تهران: دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی.

18ـ مشکوه الدینی، مهدی، 1378، سیر زبان‌شناسی، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی.

19ـ نصر، محمدرضا، 1379، تهیه و تدوین متن‌های آموزش واژگان فارسی براساس حوزه‌های معنایی ویژه غیرفارسی زبانان سطح متوسط، رساله کارشناسی ارشد، تهران: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی.

منابع انگلیسی:

  1. Aitchison, J. (1993), Linguistics, London: Hordder stoughton.
  2. ...., J, (1992). Teach Yourself Linguistics (4th ed.) London: Hodder & Stoughton.
  3. Akmajian, A, etal (1991), "Linguistics: An Introduction to Language and Communication" MIT press.
  4. Allen, V.F, (1993), Techniques in Teaching Vocabulary, Oxford: Oxford university press.
  5. Anterson, J.R, (1980), cognitive psychology and implication sanfrancisco: H. Freeman.
  6. Brown, H.D, (1999), Principle of Language Learning and Teaching (3rd ed.) Engle wood cliffs: prentice Hall Regents.
  7. Brown, S.T, & F.L.perry (1991). "A comparison of three Learning Strategies for ESL Vocabulary acquisition". TESOL Quarterly 25/4: 655-665.
  8. Carter, R(1987). Applied Linguistics Perspective, London: Allen and Unwi, Ltd.
  9. Carter, R, & M, McCarthy, (1988), Vocabulary and Language Learning, London: Longman
  10. Celce-Murica, &, Lois, (1979), Teaching English as a second or Foreign Language, Rowley, MA: Newburg House Publishers.
  11. Chastain, K, (1988), Developing Second Language Skills: Theory and practice (3th ed). New york: Harcourt Javanovich Inc.
  12. Channell, J. (1988), "Psycholinguistic considerations". In R. Carter & M.McCarthy (Eds.) Vocabulary and Language Teaching. (PP.83-96). London: Longman.
  13. Clark, E, (1993), The Lexicon in Acquisition, Cambridge: Cambridge University press.
  14. Clark, H, & E, Clark, (1997), Psychology and Languages: An Introduction to psycholinguistics. New york: Harcourt Brace and Jonanovich.
  15. Coady, J & T. Hudson (1997), Second Language Vocabulary Acquistion, Cambridge
  16. Cook, V, (1990), Second Language Learning and Language Teaching, London: Edward Arnold (pub) Ltd.
  17. Dubin, F, (1989), "The odd couple reading and vocabulary" ELT Journal 43/4: 283-287
  18. Ellis, Rod, (1988), Classromm Second Language Development: A study of classroom Interaction and Language Acquisition, London: Prentice - Hall International Inc.
  19. Finocchiaro, M, (1987), English as a second/ Foreign Language New york: Regents publishing company, Inc.
  20. Finocchiaro, M, and M, Bonono, (1973), The Foreign Language Learner: A Guide for Teachers, Regents Publishing company, Inc.
  21. Falk, J.S, (1978), Linguistics and Language (2nd ed.) USA: John Wiley and Sons, Inc.
  22. Fischer, Ute, (1994), "Learning words from context and Dictionaries: An Experimental comparison", Applied Psycholinguistics 15:551-574
  23. Fromkin, V. & Rodman (1988). An introduction to Language (4th ed.) USA: Holt, Rinehart and Winston, Inc.
  24. Gairns, R, & S, Redman (1986), working with words: A Guide to Teaching and Learning Vocabulary, Cambridge: Cambridge University press.
  25. Griffn, Gerry & Trevor A. Harley, (1996) "List Learning of Second Language Vocabulary", Applied Psycholinguistics 17: 443-460.
  26. Hatch, E, and C, Brown, (1995). Vocabulary Semantics and Language Education, Cambridge University press.
  27. Hatch Evelyn, and Cheryle Brown, (1995) Vocabulary, Semantics and Language Education, Cambridge: Cambridge University press.
  28. Heltai, pal, (1989), "Teaching Vocabulary by oral Translation", ELT Journal 43/4: 288-293
  29. Hulstijn, Jan H. Merel Hollander & Tine Greidanus, (1996), "Incidental Vocabulary Learning by Advanced Foreign Language Student: The Student of Marginal Glosses, Dictionary use, and Reoccurrence of Unknown words", The Modern Language Journal 80:327-339.
  30. H. (1988). Words and their Meaning London Longman.
  31. Kang, sook- Hi, (1995) "The Effects of a context Embeded Approach to second-language Learning", system 23/1: 43-55.
  32. Katamba, F, (1994), English words, London: Routledge.
  33. Kern, Richard, G, (1989), "Second Language Reading Strategy Instruction: Its Effects on comprehension and word Influence Ability", The Modern Language Journal, 73: 135-149.
  34. Kess, J. F, (1992), Psycholinguistics: Psychology, Linguistics and the Study of Natural Language, Amesterdam: John Benjamins Publishing Company.
  35. Kimble, Gregory A, & Garmezy, Norman, (1963) principles of General Psychology, (2nd ed). Newyork: the Ronald press co.
  36. Krashen, Stephen, (1989), we Acquire Vocabulary and spelling by Reading: Additional Evidence for the Input Hyphothesis", The Modern Language Journal, 73: 440, 464.
  37. ...... (1986). Principle and Practice in second Language Acquisition Oxford: Pergaman press.
  38. Lado, Robert, (1964), Language Teaching: A scientific Approach, Newyork, McGraw-Hill Inc.
  39. B. (1997). "What's in a word makes it hardor easy: some interlexical factors that affect the Learning of words". In N. Schmitt and M. McCarthy (Eds.) Vocabulary: description, acquisition and Pedagogy (PP. 140-155). Combridge: Combridge University press.
  40. Lawson, M, J. and D, Hogben, (1996), "The vocabulary Learning Strategies of foreign students", Language Learning, 4b/1: 109-135.
  41. Lefrancois, G,R, (1991), Psychology for Teaching, USA: WADworth.
  42. Lewis, M, (1991)"Pedagogical Implications of The lexical Approach" In J, Coady, and T, Hudson (Eds.) Second Language Vocabulary Acquisition, Cambridge up.
  43. Mackay, R, (1986), Review of the words you need, more words you need. ELT Journal, 40/1: 75-76.
  44. McCarthy, M, (1990), Vocabulary. Oxford: Oxford University press.
  45. Malka, F, (1997), "Receptive vs. prouductive aspects of vocabulary." In N. Schmitt and M. McCarthy (Eds.) Vocabulary: description, acquisition and pedagogy (PP. 84-102). Cambridge: Cambridge University press.
  46. Nation, P. & J. Coady (1988). "Vocabulary and reading". In K. Carter & M.McCarthy (Eds.) Vocabulary and language teaching. (PP. 97-110). London: Longman.
  47. Nation, P and J, Newton: (1997), "Teaching Vocabulary," In J, Coady and T, Hudson (Eds.), Second Language Vocabulary Acquisition (PP. 238-224), Cambridge Up.
  48. Nation, P. & R. Waring (1997). "Vocabulary size, text converage and word lists". In N. Schmitt & M. McCarthy (Eds.) Vocabulary: description, acquisition and pedagogy (pp. 6-19). Cambridge: Cambridge University Press.
  49. Nattinger, J. (1988). "Some current trends in vocabulary teaching". In R. Carter & M.McCarthy (Eds.) Vocabulary and language teaching. (PP. 62-82). London: longman.
  50. O Harro, K.E., (1984), Vocabulary Development through Language Awarness, English Cliffs, New Jersey: Prentice - Hall, Inc.
  51. Palmer, F. R. (1981). Semantics (2 nd ed). Cambridge: Cambridge University Press.
  52. Palmer, E.H, (1921), principles of Language study Oxford University Press.
  53. Paulston, C.B. & M.N. Bruder (1976). Teaching English as a Second language: techniques and procedures. Cambridge, Massachusetts: Winthrop Publishers Inc.
  54. Richards, J., J. Platt & H. Platt (1992). Longman dictionary of language teaching and applied linguistics (2nd ed.) England: Longman Group UK Limited.
  55. Richards, J. C. & T.S. Rodgers (1986). Approaches and methods in language teaching: a description and analysis. USA: Cambridge University Press.
  56. Rivers, W.M, (1981), Teaching Forign Language Skills, Chicago and London: The University of Chicago Press.
  57. Robinson, P.J. (1989). "A rich view of Lexical Competence" ELT Journal 43/4: 274-282.
  58. Sanaoui, R, "Adult Learners Approaches to Learning Vocabulary in Second Language The Modern Language Journal, 79: 15-28.
  59. Schmitt, N, (1997), "Vocabulary Learning Strategies". In N. Schmitt and M.McCarthy (Eds.) Vocabulary description acquisition and Pedagogy (PP. 199-227) Cambridge: Cambridge University Press.
  60. Schmitt, N. and M, McCarthy (1997) Vocabulary: description, acquisition and pedagogy. Cambridge: Cambridge University Press.
  61. Schmitt, N. and D.S. Schmitt (1995). "Vocabulary notbook: theoretical under pinnings and practical suggestions" ELT Journal 49/2: 133-143.
  62. Seal, B. D, (1991) "Vocabulary Learning and teaching." In M. Celce-Murica (Ed.) Teaching English as a second or foreign Language (PP. 296-311). Boston, Massachusetts: Heinle Publishers.
  63. Sinclair, J. MCH. & A. Renouf (1988). "A Lexical syllabus for language learning". In R. Carter & M.McCarthy (Eds.) Vocabulary and language teaching. (PP. 140-160). London: Longman.
  64. Sokmen, A. J(1997). "Current trends in teaching second language vocabulary". In N. Schmitt & M. McCarthy (Eds.) Vocabulary: description, acquisition and pedagogy. (PP. 237-257) Cambridge: Cambridge University Press.
  65. Sonaiya, Remi, (1991), "Vocabulary Acquisition As Process of Continous Lexical Disambiguation", IRA, Vol. xx/x4, 273-284.
  66. Spear, R. A, (1975). NTC's dictionary of grammer terminology. USA: National Textbook Company.
  67. Stieglitz, E.L, (1983), "A Practical Approach to Vocabulary Reinforcement", ELT Journal, 37/1: 71-75.
  68. Taylor, I, and M.M, Taylor, (1990), Psycholinguistics: Learning and Using Language, London: Prentic - Hall, Inc.
  69. Taylor, L, (1990), Teaching and Learning Vocabulary, Englewood Cliffs, New Jersey: Prentice - Hall, Inc.
  70. Wilkins, D.A, (1972), Linguistics in Language Teaching, Cambridge: The MIT Press.
  71. Yule, G, (1985), The Study of Language: An Introduction, USA: Cambridge University Press.
  72. Zimmerman, C.B, (1997), "Historical trends in second Language Vocabulary Instruction", In J, Coady and T, Hudson (Eds.), Second Language Vocabulary Acquisition (PP.5-19), Cambridge UP.

 


دانلود با لینک مستقیم


تهیه متن های آموزش واژه براساس نظریه حوزه های معنایی ویژه غیر فارسی زبانان سطح پیشرفته

دانلود مقاله نظریه سیستمها

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله نظریه سیستمها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

تاریخچه نظریه سیستمها را از دو دیدگاه می توان بررسی نمود. دیدگاه اول برای بررسی روند توسعه نظریه سیستمها ترجیح می دهد به بررسی روند تحولات و رویدادهایی بپردازد که در دانشگاه های آمریکا ( و بخصوص دانشگاه MIT ) در سالهای 1940 تا 1970 رخ داد . دیدگاه دوم به بررسی روند تحول در شیوه های نگرش به جهان و متدولوژی علم در سطح جهان می پردازد . آنچه در پی می آید ، خلاصه ای از دو نگرش فوق است .
الف) تحولات دانشگاه MIT :
پس از جنگ جهانی دوم ، سه جهش در دانشگاه MIT بوجود آمد که هریک 10 سال به درازا کشید . در این جهش ها اندیشه و علم پیشرفت های بزرگی کردند و دنیا با شناخت های جدیدی از سایبرنتیک(Cybernetics) گرفته تا حادترین مسئله روز یعنی محدودیت رشد اقتصادی آشنا شد .
در جریان بسط و نشر و حرکت و تحول افکار و آراء ، رشته های گوناگون دانش ، از روشها و لغات و اصطلاحات یکدیگر استفاده می کنند و به این ترتیب زمینه های بکر و دست نخورده بارور می شوند .
در سالهای 1940 تا 1950 رابطه میان ماشین و ارگانیسم مورد مطالعه قرار می گیرد . در این دوران مفاهیمی همچون بازخور (Feedback) که تا آن زمان در مورد ماشین ها بکار می رفت ، در مورد ارگانیسم نیز بکار رفتند و راه پیدا شدن دو دانش جدید یعنی اتوماسیون و انفورماتیک هموار گردید .
در دهه 1940 چندین سمینار (بیش از ده مورد) برگزار شد که در آنها متخصصینی از رشته های مختلف (از مکانیک و الکترونیک تا زیست شناسی و فیزیولوژی و ریاضیات ) شرکت جستند و به تبادل اطلاعات و نظریات پرداختند . دانشمندان کم کم دریافتند که برخی مسائل فقط با همکاری متخصصان رشته های مختلف قابل حل اند . به عبارت دیگر ، بررسی و حل برخی مسائل به دیدگاهی فراتر از دیدگاه یک رشته خاص نیاز دارد .
در سال 1948 کتاب "سایبرنتیک" (علم مربوط به چگونگی ارتباطات در انسان و ماشین) توسط وینر (Norbert Wiener) منتشر شد. وینر استاد درس ریاضی در دانشگاه MIT بود که در پروژه ساخت و به کارگیری دستگاههای نشانه گیری خودکار برای توپ های ضدهوایی با همکاری مهندس جوانی بنام جولی ین بیگلاو (Julian Biglow) شرکت جست و به دنبال آن شباهتهایی بین ناهنجاریهای رفتاری در این دستگاهها و بعضی اختلالات در بدن انسان ( که در پی آسیب دیدگی مخچه بوجود می آیند ) پیدا کردند .
بررسی های انجام شده در آن زمان نشان می داد اگر مخچه انسان آسیب ببیند ، بیمار قادر نخواهد بود حتی لیوان آب را بردارد و بنوشد . آنقدر لرزش دستهای بیمار زیاد می شود که سرانجام محتوی لیوان را به بیرون خواهد ریخت . با توجه به شباهت این اختلال با اختلال موجود در دستگاههای هدف گیری خودکار هواپیما ، نتیجه گرفتند که برای کنترل حرکاتی که جهت به انجام رساندن مقصود معینی انجام می شوند ، اولا باید اطلاعاتی در دست داشت و ثانیا این اطلاعات باید در مدار بسته ای گردش کنند . در این مدار بسته ، نتایج و آثار حرکات و فعالیت ها ارزیابی و سپس براساس تجارب گذشته ، حرکات بعدی تعیین می گردد . بدین ترتیب بازخور منفی (Negative Feedback) مطرح شد که هم در تجهیزات و هم در انسان بکار می رفت .
در سال 1948 ، کتاب "نظریه ریاضی ارتباطات" نیز توسط شانون (Shannon) منتشر شد و دو کتاب فوق مبنای سایبرنتیک و نظریه اطلاعات قرار گرفتند .
در دهه 1950 دوباره توجه از ارگانیسم به سوی ماشین منعطف می شود و مفاهیمی همچون حافظه و فراگیری در مورد ماشین هم بکار می رود و به این ترتیب مقدمات پدید آمدن دانش های نوینی همچون بیونیک (علمی که می کوشد ماشین های الکترونیکی را به تقلید از بعضی از دستگاههای موجودات زنده بوجود آورد . ) و هوش مصنوعی بوجود می آید .
در دهه 1960 در زمینه سایبرنتیک و دینامیک سیستم پیشرفت های مهمی بوجود آمد. جی فارستر (Jay Forrester) در سال 1961 به سمت استادی در مدرسه مدیریت دانشگاه MIT برگزیده شد و مبحث دینامیک صنعتی (Industrial Dynamics) را بوجود آورد . هدف او از طرح این موضوع آن بود که سازمانها و موسسات صنعتی را همانند سیستمهای سایبرنتیک بنگرد و از راه شبیه سازی (Simulation) ، نحوه کارشان را دریابد . او در سال 1964 دینامیک صنعتی را به سیستم های شهری نیز تعمیم داد و دینامیک شهری (Urban Dynamics) را مطرح نمود و بدنبال آن در سال 1971 با انتشار کتاب دینامیک جهان(World Dynamics ) ، رشته دینامیک سیستمها (System Dynamics) را بنیان نهاد .
ب ) تحولات متدولوژی علم :
طبق دیدگاه دوم ، شیوه های تفکر را به سه گروه تقسیم می کنند :
1. کل گرایی اولیه :
این شیوه تا رنسانس ، روش غالب تفکر بود . این دوره را دوران حاکمیت فلسفه ها و وجود علامه ها ( که از هر موضوعی ، مقداری می دانستند ) می شناسند . در این دوران به زنجیرة علت ها اعتقاد داشتند اما خیلی سریع به خدا می رسیدند ( علتهای وسطی بسیاری را حذف می کردند ) .
انسانها خیلی چیزها را می دیدند اما توجیهی برای آن نداشتند و آنرا به علت نهایی ( خدا ) متصل می کردند . در قرن شانزدهم همه رویدادهایی را که از شناخت آن عاجز بودند به خدا نسبت می دادند. چرا محصول از بین رفت؟ خدا خواست. چرا زمین می لرزد؟ مشیت پروردگار است . چه چیز عامل نگهداری ستارگان است؟ خدا.
یک اشکال عمده کل گرایی این بود که رشد نداشت .
2. جزء گرایی :
تفکر جزءگرا از زمان تمدنهای باستانی وجود داشته است و آنرا برخاسته از اندیشه فلاسفه یونان باستان می دانند . تفکر جزءگرا هر پدیده ای را ابتدا به اجزاء کوچکتر تقسیم می نماید و می خواهد با مطالعه رفتار هر یک از اجزاء ، به رفتار پدیده اصلی دست یابد . به عبارتی رفتار پدیده اصلی را حاصل جمع رفتار اجزاء آن می داند . رنه دکارت ، فیلسوف فرانسوی (1650-1596) که خود از طرفداران این نظریه است ، اصولی را برای آن وضع نموده است . دکارت می گوید شخص باید در برخورد با هر پدیده ای از اصول زیر پیروی نماید:
a. تنها چیزی را بپذیرد که برایش حقیقتی روشن باشد
b. هر مسئله ای را حتی الامکان به اجزاء و عناصر کوچکتر تجزیه کند
c. کار خود را با بررسی ساده ترین عنصر آغاز نماید سپس بتدریج و با شیوه ای منظم ، به مطالعه عناصر پیچیده تر پردازد تا سرانجام به ویژگی های پدیده اصلی پی ببرد یا دلایل رفتار خاص آن پدیده را دریابد .
وقتی شیئی ناشناخته ای به بچه بدهید ، اجزاء آن را از هم جدا می کند تا بفهمد چگونه کار می کند . یعنی با درک اینکه اجزاء چگونه کار می کنند ، سعی می کند درکی از کل بدست آورد .
روش فوق ، یک فرآیند 3 مرحله ای است :
1) چیزی که باید شناخته شود ، تجزیه می گردد .
2) تلاش می گردد رفتار اجزاء جدا شده از یکدیگر ، درک شود .
3) تلاش می شود درک مربوط به اجزاء ، جهت درک کل ، مونتاژ گردد .
پس از رنسانس، روش فوق، روش غالب و فراگیر علمی شد و به آن تحلیل گویند . دراین دوران ، دانشمندان ، جزء کوچکی را انتخاب و دقیق می شوند . این روش چنان غالب شد که ما امروزه "تحلیل یک مسئله" را با "تلاش جهت حل یک مسئله" برابر می گیریم . اگر از اکثر ما روشی جایگزین برای روش تحلیل بخواهند ، در می مانیم . مشاهده و آزمون دو اصل مهم در این دوران است .
طبق روش تحلیل، برای درک یک چیز ، باید آن را بصورت فیزیکی یا مفهومی تجزیه کنیم . سؤال این است که اجزاء را چگونه بفهمیم ؟ جواب : اجزاء را نیز تجزیه کنید .
سؤال بعدی که مطرح می شود : آیا این فرآیند انتهایی دارد ؟
برای کسی که معتقد باشد درک کامل جهان امکان پذیر است ، جواب سؤال فوق مثبت خواهد بود. اجزاء نهایی را عنصر (Element ) می نامند . اگر چنین اجزائی وجود داشته باشند و ما بتوانیم آنها و رفتارشان را درک کنیم ، درک کامل جهان ، ممکن خواهد شد .
اعتقاد به امکان تقلیل (Reduce ) هر واقعیت به عناصر نهایی بخش ناپذیر را Reductionism گویند .
تاثیر روش فوق را در تاریخ تمام علوم می توان مشاهده نمود :
• در فیزیک و شیمی : اعتقاد بر این بود که همه اشیاء فیزیکی قابل تقلیل به ذرات غیر قابل تقسیم ماده به نام "اتم" هستند . ( مربوط به قرن 19 و جان دالتون )
اعتقاد بر این بود که اتمها دو ویژگی درونی بنام ماده و انرژی دارند . فیزیکدانان تلاش کردند درک خود از طبیعت را بر اساس درک خود از این عناصر بنا نمایند .
شیمیدان ها نیز عناصر را در جدول تناوبی قرار می دهند .
• در زیست شناسی : تمام موجودات زنده قابل تقلیل به یک عنصر بنام "سلول" هستند .
یکی از مباحثی که در برخی از رشته ها (مثل روانشناسی و جامعه شناسی) در مورد آن بحث فراوان شد ، این بود که عنصر در آن رشته چیست .
یکی از مشکلاتی که در جزء گرایی بوجود آمد ، این بود که دانشمندان با هم مرتبط نبودند . هر کدام یک جزء را گرفتند و دستاوردهای رشته های مختلف با یکدیگر همخوانی نداشت .
وقتی عناصر چیزی را تعیین و درک نمودیم ، ضروری است این درک را جهت درک کل ، مونتاژ نماییم . برای این کار نیاز به تشریح روابط بین اجزاء یا چگونگی تعامل آنها داریم . در عصر ماشین اعتقاد براین بود که فقط رابطة علت و معلولی ( Cause-effect ) برای شرح تعاملات ، کافی است . به عبارت دیگر اعتقاد براین بود که هر چیزی ، معلول یک علت است و شانس یا انتخاب معنی ندارد . علت ، معلول را به طور کامل مشخص می کند . اعتقاد فوق را تعین گرایی (Determinism ) گویند .
طبق تعریف ، وقتی رابطه علت و معلول بین دو چیز وجود دارد ، بدین معنی است که علت برای معلول شرط لازم و کافی است. معلول بدون این علت رخ نمی دهد . اگر علت وجود داشته باشد ، حتماً معلول هم وجود خواهد داشت .در این دوران تلاش شد پدیده های طبیعی را بدون استفاده از مفهوم "محیط" درک نمایند . مثلاً در قانون "سقوط آزاد اجسام" ، اصطلاح "آزاد" بمعنی سقوط بدون تأثیرات محیطی است . تحقیقات معمولاً در آزمایشگاه انجام می شود که کمک می کند از محیط تأثیر نگیریم .
تفکری که از تحلیل استفاده نموده و معتقد به Reductionism وDeterminism باشد ، تفکر مکانیستی (Mechanistic) نامیده می شود . طبق این تفکر ، دنیا بصورت یک ماشین در نظر گرفته می شود و معتقد است رفتار جهان بوسیله ساختار داخلی آن و قانون علیت قابل تعیین است .
تفکر مکانیستی در علوم تجربی موجب پیشرفت های بسیاری شد و علوم رشد کردند . بتدریج تفکر مکانیستی در علوم انسانی و مدیریت نیز بکار رفت ولی ماهیت موضوع این علوم بگونه ای بود که با تفکر مکانیستی سازگار نبود .

 

3. نظریه سیستمها :
نظریه سیستمها در سال 1940 بوسیله برتالنفی Von Bertalanffy) (Ludwig مطرح شد. برتالنفی مخالف تقلیل گرایی بود و نظریه خود را تحت عنوان نظریه سیستم های عام (General Systems theory ) منتشر کرد .
نظریه سیستمها بر این اصل استوار است که :
در عمق تمام مسائل ، یک سری اصل و ضابطه موجود است که بطور افقی تمام نظام های علمی را قطع می کند و رفتار عمومی سیستمها را کنترل می نماید . یعنی می توان به یک سری از اصول و ضوابط اولیه دست یافت که تعریف کننده رفتار عمومی سیستمها صرفنظر از نوع آنهاست. این بدان معنا نیست که یک تئوری عمومی بتواند جایگزین تئوری های خاص نظامهای علمی مختلف گردد ، بلکه فقط سعی دارد بصورت یک هدایت کننده (مانیتور) عمل نماید. کوشش برای دیدن کل ، اصل ادعایی است که روش سیستمها در برخورد با مسائل برای خود قائل است .
بیش از 100 نظام مختلف علمی (Discipline) وجود دارد که هر کدام دنیا را از دید خود می بینند. اما طبیعت ، مسائل را بنحوی که دانشگاهها خود را تقسیم کرده اند ، تقسیم بندی نکرده است . بلکه هر مسئله دارای ابعاد و جنبه های مختلفی است که درک آن احتیاج به یک دید چند بعدی دارد .
ولی آنچه در واقعیت رخ داد ، کم شدن تدریجی ارتباط بین علوم مختلف در طول زمان بود . بنابراین ضرورت ایجاد رشته هایی که ماهیت میان رشته ای داشته باشند ، حس شد . رشته هایی همچون مهندسی پزشکی( بیو الکتریک و بیومکانیک ) ، فیزیک پزشکی ، بیوشیمی و ... در اثر همین احساس ضرورت بوجود آمدند . در این رشته ها ، جمع شدن دیدگاههای مختلف ، باعث هم افزایی ( Synergy ) می گردد .
بعنوان مثال ، در بسیاری از رشته ها مفهوم ارتباط یک چیز با محیطش وجود دارد . مثل الکترون ، اتم ، مولکول ، سلول ، گیاه ، حیوان ، انسان ، خانواده ، قبیله ، شرکت، دانشگاه ، هر کدام از موارد فوق تحت تأثیر محیط خود هستند و با آن ارتباط دارند.
در جدول زیر دو تفکر مکانیستی و سیستمی با هم مقایسه شده اند :
تفکر مکانیستی تفکر سیستمی
1. پدیده مورد نظر را به اجزاء ان تجزیه کن
2. رفتار و ویژگی های هر جزء را بطور جداگانه شناسایی کن
3. تعاریفی را که از شناخت اجزاء بدست آورده ای ، با یکدیگر ترکیب کن تا تعرف کل را بدست آوری 1. سیستم بزرگتری را که پدیده مورد نظر تو جزئی از آن است ، شناسایی کن
2. رفتار کل مجموعه را بشناس
3. رفتار پدیده مورد نظر را در مفهوم نقش یا کارکرد آن در قالب سیستم بزرگتر تعریف کن
در تفکر مکانیستی در تفکر سیستمی
1. سیستم را از پیرامونش جدا می سازیم و تنها به شناسایی و تعریف عوامل و اجزاء آن می پردازیم 1. سیستم را درون محیطش بررسی می کنیم
2. اهمیت روابط متقابل اجزاء را بررسی می کنیم 2. آثار ناشی از روابط متقابل اجزاء را می بینیم
3. هدف ما روشن ساختن جزئیات است 3. هدف اصلی ما درک کل سیستم است
4. هر بار تنها یک متغیر را تغییر می دهیم 4. هر بار چند متغیر مختلف را با هم تغییر می دهیم
5. سیستم را مجزا و مستقل از زمان می بینیم 5. سیستم را در زمان واقعی بررسی می نماییم
6. نتیجه کار بررسی ما برنامه ریزی جزء به جزء فعالیت هاست 6. نتیجه کار ما برنامه ریزی مجموعه با در نظر گرفتن کل هدفهاست
7. جزئیات را می شناسیم ، هدفها کاملا روشن نیستند 7. هدفها کاملا روشنند و شناخت دقیق جزئیات مطرح نیست

 

یکی از نکاتی که ماهیت نظریه سیستم ها را بهتر روشن می کند ، وجود تنوع زیاد در رشته و تخصص افراد موثر بر نظریه سیستمها است . این موضوع بخوبی نشان می دهد که نظریه سیستمها ، یک مبحث میان رشته ای است . به عنوان مثال در جدول ذیل نام و تخصص چند تن از بزرگان مبحث سیستمها ارائه شده است :

 


فرد تخصص
Jay W. Forrester مهندسی برق ، دینامیک سیستم
Kenneth E. Boulding اقتصاد
Stafford Beer مدیریت
Lwdwig Von Bertalanffy بیولوژی ، نظریه سیستمهای عام
John Von Neuman ریاضی
Warren McCulloch فیزیولوژی اعصاب
W. Ross Ashby بیولوژی ، سایبرنتیک
Russel L. Ackoff معماری ، فلسفه علم ، تحقیق در عملیات ، سیستمها

 

ارائه یک تعریف کامل از سیستم، بنا به زعم اکثر دانشمندان کار دشواری است. لذا برای سهولت در فهم این معنا، تعریف های چند تن از صاحب نظران را ارائه می دهیم.
فرهنگ وبستر: سیستم مجموعه ای است که از چندین جزء وابسته به یکدیگر تشکیل یافته است.
هال و فاگن: سیستم مجموعه ای است مرکب از گروهی از اشیاء و روابط بین آن اشیاء که توسط ویژگی هایی معین، با هم وابسته یا مرتبط می شوند و این اجزاء با محیط شان یک کل را تشکیل می دهند.(رضائیان)
دروسنی و بیشون: سیستم یعنی مجموعه ای متشکل از عوامل گوناگون که روی یکدیگر به طور دینامیکی اثری می گذارد، و برای به انجام رساندن کار و یا دست یافتن به هدف خاصی سازمان یافته اند.
چرچمن: سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته ای است که آن اجزاء در راه نیل به هدف معینی با هم هماهنگی دارند.(اصلانی)
اما به نظر می رسد که تعریف زیر تعریفی کامل و جامع از یک سیستم باشد.
«سیستم عبارت است از مجموعه ای از عوامل، عناصر، اجزاء، ایده ها، پدیده ها و رویدادهای وابسته به هم که دارای اثرات متقابل نسبت به یکدیگر بوده و در تعامل با هم قرار داشته و به وسیله ی مرزهای شناخته شده ای از سیستم های بزرگتر محیط برخود، جدا می شوند و هدف نهایی مشترک و واحدی را دنبال می نمایند.»
لازم به تاکید است که اصطلاح سیستم در موارد زیادی از جمله سیستم های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، انسانی، اعصاب، حمل و نقل، ارتباطات، مخابرات، آموزش، پژوهش، تولید، فروش، بازرگانی، اطلاعات و... استفاده شده و به کار می رود.
با برداشتی ساده از تعریف های فوق، به این نتیجه می رسیم که سیستم مفهوم گسترده ای دارد. به قول هیچینز باید از میان انواع تعریف ها، وجوه مشترک را دریافت. هر چند که این کار مشکل است وی با برداشت خود، تعریف های زیر را معرفی کرده ا ست.
- کل پیچیده، مجموعه ای از اشیاء با اجزای مرتبط، پیکره ای سازمان یافته از اشیاء مادی یا غیر مادی.
- گروهی از پیکره ها که در فضا تحت یک قانون پویا، مانند قوه جاذبه، پیرامون یکدیگر در حرکت هستند.
- مجموعه ای از اعضاء با اجزای بدن حیوانات که دارای ساختاری یکسان و مشابه است.
- مجموعه دانش ها یا باورهایی که به صورت یک کل سازمان یافته در نظر گرفته می شوند. پیکره جامع و فراگیری از دکترین ها، عقاید، نظریه ها، فعالیت های اجرایی و غیره که به صورت یک مکتب فلسفی، مذهب، دولت و غیره تجلی می شوند.
عوامل کلیدی در تعریف سیستم
وقتی کلمه (سیستم) دربارۀ عملیات بازرگانی بکار برده می شود، گروهی از اجراء که با خواص مشترک و به منظور دستیابی به اهداف مشترکی گرد آمده اند را مشخص می سازدو عوامل کلیدی این تعریف به شرح زیر توضیح داده خواهد شد.
۱- «گروهی از اجزاء» : یک سیستم بایستی بیش از یک جزء داشته باشد. بعنوان مثال یک صخره یک سیستم نیست ولی می تواند قطعه ای از یک سیستم باشد.
۲- « اجزاء گرد آمده و مرتبط»: تمام قطعات یک سیستم بایستی ارتباطی منطقی با هم داشته باشند. بعنوان مثال ساعت ها، ماشین ها، دوچرخه ها بمنظور اجرای کارهای خاصی طراحی شده اند و تمام قطعات در انجام این کارها مشارکت دارند. تصور می شود اجزاء یک سیستم بایستی در حالی مطابق با هم و در کنار هم کار می کنند. گر چه این حالت مطلوب است ولی الزامی نیست. یک ساعت مچی که دیگر زمان صحیح را نشان نمی دهد کما کان یک سیستم است ولی یک سیستم خراب.
۳- «قصد مشترک برای دستیابی به یک هدف»: یک سیستم برای دستیبای به یک یا چند هدف طراحی شده است. تمام اجزاء بجای دستیابی به اهداف مجزای هر جزء ، برای دستیابی به ا هداف سیستم فعالیت می کنند.
ویژگی های سیستم ها
مفهوم سیستم، شامل مفاهیمی مانند کل گرایی، نظم، به هم پیوستگی، اهداف و تعامل است که رفتار یک سیستم را تشکیل می دهد. هر یک از این مفاهیم به هم وابسته هستند، به گونه ای که تعریف یکی از مستقل از دیگری نیست.
ویژگیهای سیستم را می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
۱) هر سیستم حداقل از دو جزء تشکیل می شود.
۲) هر جزء حداقل با یک جزء از مجموعه ی اجزای سیستم، در ارتباط و تعامل می باشد (تعامل و وابستگی بین اجزاء)
۳) هر گونه تغییری در هر یک از اجزای سیستم، منجر به تغییر (هر چند ناچیز) در کل مجموعه ی سیستم می گردد. (یکپارچگی).
۴) مجموعه ی اجزای سیستم خصوصیاتی متفاوت از تک تک اجزای سیستم دارا می باشند. (کل گرایی)
۵) همه اجزای سیستم هدف واحدی را دنبال می کنند (هدف جو بودن)
۶) اجزای سیستم به گونه ای منظم فعالیت می نمایند.(نظم گرایی)
۷) همه سیستم ها دارای مرز معین و مشخصی (فیزیکی و ملموس یا غیرفیزیکی و نامحسوس) می باشند.
انواع سیستم ها
برای پیگیری مطلب، ضروری است در ساده ترین قالب، تعریفی از سیستم داشته باشیم؛ سیستم مرکب از یک سری اجزایی است که برای نیل به مقصود با یکدیگر ترکیب شده و بطور متقابل بر یکدیگر اثر می گذارد. سیستم ها دارای هدفهایی هستند که با هم در ارتباط بوده و ممکن است بر اساس اجزای تشکیل دهنده شان یا خصایشان توصیف شوند.
سیستم ها می توانند انتزاعی یا فیزیکی باشند. یک سیستم انتزاعی (غیر فیزیکی) سیستمی اداراکی است، یعنی محصول و ساخته ذهن بشر است. بدین معنی که به عنوان یک شیئی دیده یا اشاره نمی شود. به عنوان مثال؛ سیستم های اجتماعی، دینی و فرهنگی، سیستم های انتزاعی هستند. هیچ کدام از اینها را نمی توان عکسبرداری، ترسیم و یا به عبارت دیگر به طریق فیزیکی تصویر کرد. در عین حال، آنها وجود دارند و می توان راجع به آنها بحث کرد و مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. در مقابل، سیستم فیزیکی شامل یک سری عناصر غیرذهنی است که در ارتباط با یکدیگر به منظور دستیابی به هدفی مشترک کار می کنند. در مورد سیستم های فیزیکی نمونه های ذیل را می توان ذکر نمود.
سیستم های کامپیوتری، یک سری عناصر سخت افزاری هستند که در ارتباط با یکدیگر کار می کنند و تحت کنترل هستند، تا اینکه اطلاعات را پردازش و گزارش های خروجی (نموده) را تهیه نمایند.
سیستم های ارتباطی: یک سری عوامل هستند که می توانند اقلام اطلاعاتی را انتخاب و آنها را از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل نمایند.
سیستمهای بازاریابی: مجموعه ای از فراد، ابزار و تجهیزات، وسایل و مراحلی هستند که در تولید و توسعه نقش داشته، می توانند کالاها، عقاید، ایده ها و... را بین مصرف کنندگان توزیع و پخش نمایند.
این حقیقت که سیستم را می توان به فیزیکی و غیرفیزیکی طبقه بندی کرد، هیچ گونه قضاوتی را در مورد ارزش آنها تداعی نمی کند، بدین معنی که یک سیستم فیزیکی، بیش از یک سیستم غیرفیزیکی معنی داشته باشد.بلکه این طبقه بندی به منظور تجزیه و تحلیل صورت می پذیرد.
تعریف روش
به طور کلی در یک سازمان، سیستم را مجموعه ای از روشها نیز تعریف کرده اند، روش هایی که به یکدیگر وابسته اند و با اجرای آنها، بخشی از هدف سازمانی تحقق می یابد. روش ها نیز به نوبه خود، مجموعه ای از شیوه های گوناگون انجام کار به شمار می آیند که با استفاده از آنها می توان به هدف های نهایی سازمان دست یافت.
روشها یعنی مجموعه ای از دستورات کتبی و شفاهی که در یک سیستم اداری ضمانت اجرایی می دهد. روشها عناصر از یک سیستم هشتند که شامل گروهی از عملیات و وظایف اداری می باشند و معمولاً افرادی از یک و یا چند قسمت اداری در انجام آن درگیرند. روشها به منظور یکنواختی و هماهنگی در اجرای کارهای اداری و تعیین این که چه نوع کاری باید انجام شود، چه کسی باید آن را انجام دهد، مراحلی که باید دنبال گردد و نیز وسایل و شیوه هایی که برای انجام کار باید به کار روند، برقرار می گردند.
در سیستم آموزشی: روش انتخاب واحدهای درسی، روش برگزاری امتحانات، روش درجه بندی علمی دانشجویان در سیستم های کارگزینی: روش جذب نیرو، روش استخدام، روش انتقال مامورین و...
تعریف شیوه
شیوه عبارت است از تشریح جزئیات و مراحل انجام دادن یک کار. شیوه هر کار، نحوه انجام دادن عملیات یا مراحل انجام دادن آن کار را مشخص می کند. هر نوع وسیله، اعم از دستی، مکانیکی و الکترونیکی که برای انجام دادن هر کی از روشهای معمول در یک سازمان به کار می رود شیوع نامیده می شود. به طور کلی، چند شیوه وابسته به یکدیگر، تشکیل یک "روش" را می دهد و چند روش پیوسته به هم یک سیستم را بوجود می آورد.
معمولاً در سازمان های مختلف، روش های انجام کارها و عملیات و همچنین شیوه های مرتبط با آنها، به صورت مدارک رسمی نگهداری و ضبط می گردد. طبق تعریفی که از سیستم ها، روش ها و شیوه ها داشتیم، سازمان ها را مجموعه ای از سیستم ها معرفی کردیم و هر یک از سیستم های سازمانی را نیز متشکل از چند روش، و روش ها نیز متشکل از چند شیوه معرفی شد. نمودار ۲-۱ سلسله مراتب ارتباط آنان را در یک سازمان به نمایش می گذارد.
عناصر سیستم
یک سیستم مجموعه ای از اجزاء می باشد که با هم، برای برآوردن یک هدف یا مقصود، در کنش متقابل می باشند. تحت چارچوب این تعریف پایدار، عناصر لازم برای وجود هر سیستمی می تواند مشخص گردد. این عناصر مشامل محیط، مرز، ورودی، خروجی، اجزاء و بازخور یک سیستم است. نمودار ۳-۱ مدل ساده ای از یک سیستم را نمایش می دهد.
محیط سیستم
کلیه سیستم ها درون یک محیط ، کار می کنند. محیط سیستم را احاطه می کند. در عین حال هم بر آن اثر می گذارد و هم از آن متأثر می شود.
مرزهای سیستم
مرزهای سیستم، محیط را از سیستم متمایز و یا جدا می سازد. سیستم در درون مرزهایی قرار گرفته و هر چیزی که در خارج آنها قرار گرفته باشد، محیط را تشکیل می دهد. خط مرزی سیستم مشخص می نماید که چه چیزی جزء سیستم هست و چه چیزی جزو سیستم نیست.
اجزاء سیستم
اجزای سیستم در داخل مرز و خود سیستم قرار دارد. سیستم ممکن است از یک جزء ساده و یا از اجزای متعددی تشکیل شده باشد. زمانی که اجزای سیستم، خود سیستمی جداگانه باشند آن را زیر سیستم یا سیستم فرعی می نامند. اجزای سیستم می توانند به عنوان یک واحد با سایر مؤلفه ها (یا سیستم فرعی) عمل کنند تا منظور خاصی را برآورده کنند.
این اجزاء عبارتند از موارد زیر که به تعریف هر یک نیز پرداخته می شود:
(۱)- ورودی ها (درون داده ها):
ورودی یک سیستم شامل عواملی هستند که ممکن است به صورت ماده، انرژی، انسان، کالا، خدمت و یا هر نوع دیگری باشد، به عنوان نمونه ورودی های مورد استفاده در یک کارخانه خودروسازی عبارتند از مواد اولیه ای که فرایند تولید را به کار می اندازد مانند آب، برق، گاز، ماشین آلات، تجهیزات، ساختمان، نیروی انسانی، منابع مالی، قوانین و مقررات و خدماتی که سایر سیستم ها به این کارخانه ارائه می دهند.
(۲)- خروجی ها (برون داده ها، بازداده ها):
خروجی های یک سیستم حاصل و نتایج فرایند تبدیل ورودی ها است که مانند ورودی های آن ممکناست به صورت ماده، انرژی، انسان، کالا، خدمت و یا اطلاعات باشد. مانند گزارش های رایانه ای (خروجی یک سیستم اطلاعاتی) برق تولید شده (خروجی یک دانشگاه)، کارمند بازنشسته (خروجی یک سازمان) و میوه (خروجی یک گیاه).
(۳) – فرایند (پردازش ها، فراگردها):
پردازش، فرایند تبدیل ورودی به خروجی ها است. در فرایندهای درون سیستم، ورودی ها به خروجی تبدیل می شوند. ممکن است عواملی نظیر ماشین، انسان، مواد، رایانه و مانند آن انجام دهنده عمل تبدیل فراگرد یک سیستم باشند. ذوب مواد (در یک کارخانه ذوب آهن) استخدام (در یک سازمان اداری) آموزش (در یک دبیرستان)، فروش (در یک شرکت) و فرایندهای تولیدی محصولات (در یک شرکت تولیدی) مثال هایی از آن می باشند.
(۴)- بازخورد:
بازخوردهای کنترلی ابزار ایجاد تعامل در سیستم ها هستند، بازخورد فرایندی است که اطلاعات بخشی از خروجی ها را به منزله داده به داخل سیستم باز می گرداند و موجب اصلاح و تعدیل و بهبود خروجی های بعدی می شود. این بازخوردها به سه شکل انجام می پذیرد.
بازخورد خروجی ممکن است مربوط به فرایند هایی باشد که در سیستم انجام می پذیرد، یا بازخور خروجی بر روی ورودی ها تاثیر مستقیم بگذارد و موجب تغییر و اصلاح آنها گردد.
حالت سوم نیز باخورد به خروجی ارتباط پیدا نمی نماید بلکه از روی فرایندها بازخورد به ورودی داده شده و موجب تغییر و بهبود و اصلاح آنها می گردد. این موارد در شکل زیر نشان داده شده اند.
محیط سیستم
چنانچه اطلاعات نشان می دهد که نتایج عملکرد همسو و مطابق با استاندارد و برنامه ها است. در این صورت آنرا بازخورد مثبت می نامند و چنانچه اطلاعات بازخورد حاکی از وجود تفاوت ها و انحراف هایی نسبت به استانداردها و برنامه ها باشد، دراین صورت به آن بازخورد منفی می گویند. بازخورد و کنترل به قدری وابسته هستند که به طور معمول بازخورد به عنوان بخشی از مفهوم کنترلی تلقی می شود.

طبقه بندی سیستم ها
اندیشه و ضرورت طبقه بندی اجزا و عناصر پدیده های عالم از دیرباز مطرح بوده است. اغلب طبقه بندی ها بر مبنای یک هدف ذهنی و یامنظوری خاص صورت می گیرد. مبانی طبقه بندی چه مبنی بر یک قرارداد و یا به صورت ذهنی و انتزاعی صورت گیرد، موجب نظم در طرح طبقه بندی می گردد و ما را در مطالعه و درک پدیده های مشابه یاری می رساند.
طبقه بندی براساس قواعدفیزیکی و زیست شناسی
Ludwig Von Bertalanffyg, لودوبک فون برتالانفی براساس قواعد فیزیکی و زیست شناسی ،سیستم ها را باتوجه به نوع ارتباط با محیط بیرونی به دو دسته تقسیم کرده است :
سیستم های بسته (closed systems)
همان گونه که از نام آن پیداست سیستمی است که با محیط خود هیچگونه ارتباط و تعامل و بده بستانی (به صورت انرژی ، مواد، اطلاعات و ...) نداشته باشد. ویژگی این سیستم ها اینگونه است که تمایل فزاینده ای برای رسیدن به وضعیت تعادل ایستا (سکون) و آنتروپی (بی نظمی) دارند.
آنتروپی مبحثی در ترمودینامیک است که تشریح کننده موقعیت سیستم های بسته است. طبق اصل دوم ترمودینامیک اجزای یک سیستم بسته به تدریج به سمت بی نظمی حرکت می کند و در کسب و پردازش ورودی ها ناتوان میگردد و به حالت تعادل ایستا (استاتیکی) و سکون می رسد.
در واقع این سرنوشت تمام سیستم هایی است که با محیط خود ارتباطی برقرار نمی نمایند. البته در دنیای واقعیت ها، سیستمی که به طور مطلق، صد در صد بسته باشد وجود خارجی ندارد و این مفهوم، یک بحث نسبی و نظری است ولی اگر مثالی در این رابطه ارایه می گردد مهم آن است که اثر عوامل محیطی بر این گونه سیستم ها ناچیز و قابل صرف نظر کردن می باشد. [ذاکری, ۳۴].
سیستم بسته سیستمی است که عملیات خودش را به طور خودکار، از طریق ابزار واکنش نسبت به اطلاعات تولید شده توسط خود، کنترل یا تعدیل می کند. سیستم بسته همه ی انرژی لازم برای انجام دادن وظیفه اش را دارا بوده و بدون صرف منابع خارجی عمل می کند [رضائیان, ۵۸].
سیستم های باز ((open systems
سیستم باز سیستمی است که به طور مستمر درون داده هایی (ورودیهایی) از محیط دریافت می کند و پس از تبدیل آنها به صورتی دیگر، آنرا به عنوان برون داده (خروجی) به محیط باز می گرداند. یعنی سیستم های باز با محیط خود تبادل انرژی، ماده، اطلاعات و... دارند.
شاید مناسب ترین روش بررسی میزان باز بودن و بسته بودن سیستم این باشد که آن را بر روی یک یک پیوستار درنظر گرفته به گونه ای که در یک انتها، سیستم باز و در انتهای دیگر آن، سیستم بسته قرار گیرد. همان گونه که در نمودار زیر ملاحظه می شود باز و بسته بودن سیستم ها امری نسبی است که به میزان ارتباط و تعامل آن با محیط بستگی دارد.
به این ترتیب سیستم صد در صد بسته، سیستمی است که به هیچ وجه از محیط، مواد و انرژی و اطلاعات ومنابع انسانی و... دریافت نمی کند و به هیچ وجه غیر از خود به محیط انرژی ساطع نمی نماید.مشاهده کردن و تصور چنین سیستم هایی د ر عالم واقع بسیار دشوار است. ضمن آنکه سیستم های صد در صد باز با برخورداری از ورودی ها و فرایند تبدیل، آنها را به خروجی یعنی چیزهایی مانند مواد، انرژی، اطلاعات، کالا، خدمت، سود و... تبدیل می کنند.
سیستم باز دارای ویژگی هایی مانند بازخورد، آگاهی نسبت به محیط، تبعیت از الگوی تناوبی، آنتروپی منفی، حالت ثبات - تعادل، حرکت به سوی رشد و توسعه، موازنه میان فعالیت های انطباقی و نگهدارنده و همپایانی می باشند [رضائیان ۶۵].
بروز هر یک یا تمام این ویژگی ها در یک سیستم آنرا به یک سیستم صد در صد باز یا سیستم نیمه باز تبدیل می نماید. شاید بتوان ادعا کرد دنیای سیستم های بسته که بر اساس فیزیک کلاسیک بنیان گذاری شده است فقط در بازی بی انتها و بدون هدف اتم ها خلاصه شود
طبقه بندی رفتاری
در این طبقه بندی از دو معیار هدف و روش رسیدن به هدف ، استفاده می گردد . بر این اساس چهار نوع مشهور از سیستمها تعریف می گردد :
۱. سیستم حافظ حالت (State-Maintaining System) سیستمی است که نه هدف و نه روش رسیدن به هدف را خودش انتخاب نمی کند بلکه از قبل در ساختار آن گنجانیده شده است . این سیستم فقط در برابر تغییرات عکس العمل نشان می دهد . آنچه این سیستم انجام می دهد بطور کامل بستگی به رویداد علت رفتار و ساختار آن دارد . به عنوان مثال سیستم حرارتی یک ساختمان را در نظر بگیرید که بطور خودکار دمای ساختمان را در مقدار مشخصی نگه می دارد . مثال دیگر قطب نماست که همواره به جهت مشخصی اشاره دارد . سیستمهای حافظ حالت قادر به یادگیری نیستند چون خودشان رفتارشان را انتخاب نمی کنند . به عبارت دیگر با تجربه بهبود نمی یابند .
یک سیستم حافظ حالت باید قادر باشد بین تغییرات حالتی که در سیستم یا محیط رخ می دهد تشخیص و تمیز قائل شود .
۲. سیستم هدفجو (Goal-Seeking System) سیستمی است که هدف را خودش انتخاب نمی کند اما روش رسیدن به هدف را خود انتخاب می نماید . هدف این سیستم رسیدن به حالت مشخصی است و قادر به انتخاب رفتار است . این نوع سیستمها اگر حافظه داشته باشند ، می توانند در طول زمان کارایی خود را افزایش دهند . به عنوان مثال سیستمهای با راننده خودکار را در نظر بگیرید .
وجودی که بتواند رفتارهای مختلف داشته باشد (راههای مختلف را برگزیند ) ، اما در محیط های گوناگون فقط یک نتیجه را حاصل نماید , سیستمی هدفجو است .
۳. سیستم هدفمند (Purposeful System) هم هدف و هم روش رسیدن به هدف را خودش انتخاب می نماید . انسانها مشهورترین مثال این نوع سیستم هستند . رفتار یک موجود هدفمند , هرگز تماما از بیرون تعیین نمی شود و حداقل بخشی از آن ناشی از انتخاب و تصمیم خود موجود است .سیستم هدفمند حتی تحت شرایط ثابت محیطی نیز می تواند هدفش را تغییر دهد .
۴. سیستم آرمانمند (Ideal-Seeking System ) سیستمی است که به جای هدف ، یک آرمان را دنبال می کند .
برای روشنتر شدن طبقه بندی رفتاری سیستمها لازم است چند اصطلاح زیر را تعریف نماییم :
a. هدف ( Goal ) : می توان در یک دوره زمانی مشخص به آن رسید.
b. منظور ( Objective ) : در یک دوره مشخص نمی توان به آن رسید اما در دوره طولانی تر امکان تحقق دارد . تعقیب یک منظور ، مستلزم توانایی تغییر هدف است . یعنی وقتی یک هدف بدست آمد ، هدف بعدی تعقیب شود .
c. آرمان ( Ideal ) : در هیچ دوره زمانی بدست نمی آید اما بدون محدودیت می توان به آن نزدیک شد . مفهوم آرمان همانند مفهوم حد(Limit) در ریاضیات است که تابع به آن نزدیک می شود ولی هرگز به آن نمی رسد.
سیستم آرمانمند ، سیستمی است که وقتی یکی از اهداف یا منظوراتش بدست آمد ، هدف یا منظور دیگری ( که به آرمان نزدیکتر است) را دنبال می کند . بنابراین یک سیستم آرمانمند ، یک مفهوم کمال(Perfection) دارد و بطور سیستماتیک آنرا تعقیب می کند .
d. رویداد ( event ) : وقوع تغییر در یک یا چند مورد از ویژگیهای سیستم یا محیط آن است . به عنوان مثال , در سیستم روشنایی یک ساختمان , پریدن فیوز (رویداد داخلی) و فرارسیدن شب (رویداد محیطی) دو رویداد هستند .
e. عکس العمل ( reaction ) : یک رویداد از سیستم است که , یک رویداد دیگر درهمان سیستم یا محیط آن وجود دارد که برای رویداد فوق کافی (sufficient) است . بنابراین عکس العمل یک رویداد در سیستم است که به صورت قطعی و معین , معلول رویداد دیگری در سیستم یا محیط آن است . به عنوان مثال بدن انسان در مقابل داروی خواب آور , عکس العمل نشان داده و به خواب می رود .
f. پاسخ ( response ) :رویدادی از سیستم است که رویداد دیگری (از سیستم یا محیط آن) برای وقوع آن لازم است اما کافی نیست . به عنوان مثال روشن شدن لامپ به دلیل برقراری جریان برق , یک عکس العمل توسط لامپ است اما اگر شخصی به خاطر تاریک شدن هوا , کلید را فشار دهد , در مقابل تاریک شدن هوا پاسخ داده است .
g. عمل ( act ) : رویدادی از سیستم است که برای وقوع آن , هیچ رویداد دیگری نه لازم است نه کافی .
h. سیستم reactive , سیستمی است که همه تغییرات آن , عکس العمل است . سیستم responsive سیستمی است که امکان پاسخگویی دارد .
i. سیستم حافظ حالت , در مقابل تغییرات فقط عکس العمل نشان می دهد . سیستم هدفجو پاسخ می دهد چون قادر به انتخاب رفتار خویش است .
طبقه بندی سیستم ها از دیدگاه بولدینگ:
در تقسیم بندی دیگری از سیستم ها، بولدینگ درمقاله معروف خود که مقبولیت عام یافت. سیستم ها را به ۹ سطح (طبقه) تقسیم می کند. به نحوی که قوانین سطوح پایین تر در هر مورد در سطوح بالاتر نیز صادق است. ولی سطوح بالاتر هر یک دارای ویژگی هایی خاص هستند که آن را از سطح قبلی متمایز می سازد.
طرح طبقه بندی براساس میزان پیچیدگی توسط کنث بولدینگ (bouldig ۱۹۵۶ kenneth) ارائه شد سلسه مراتبی را برای سیستم هاو نظامهای مختلف در نظر گرفت که میزان پیچیدگی سیستم های هرسطح از سیستم سطح قبلی بیشتر می گردید، و وانین سطوح پیشین در سطوح بعدی نیز صدق می کرد :
۱. ساخت ( structure )
بولدینگ سطح اول را ساخت یا چارچوب معرفی می کند. این سطح شامل تمام قوانین استاتیک است که در تمام سطوح بالاتر نیز صادق است. حتی انسان که خود در سطح هفتم سیستم ها قرار گرفته، از نقطه نظر ساخت، تابع قوانین سطح اول است.
۲. سیستمهای متحرک یا بطور کلی حرکت ( motion )
سطح دوم شامل سیستم های متحرک یا به طور کلی حرکت می شود که قوانین دینامیک توجیه کننده خصوصیات اصلی این سطح است.
۳. سایبرنتیکس ( cybernetics )
سیستمهایی هستند که توسط مکانیزم بازخور کنترل می شوند . ترموستات ساده ترین و کامپیوتر جالبترین پدیده این سطح است . فهم سایبرنتیک , قدم اول در بررسی رفتار سیستم های سطح بالاتر است .
سطح سوم سایبرنتیکس است یا سیستم هایی که توسط ساز و کار بازخورد کنترل می شوند.
ترموستات ساده ترین و رایانه جالب ترین پدیده سطح سوم است و اهمیت این سطح به حدی است که آشنایی کامل با اصول سایبرنتیک یا علم ارتباط و کنترل آغاز یا قدم اول در بررسی رفتار سیستم های سطح بالا محسوب می شود. برای سه سطح فوق که مجموعه سیستم های بسته را تشکیل می دهد فیزیک به عنوان یک علم پایه به حدی از تکامل رسیده است که داشتن یک تئوری عمومی را برای سطوح سیستم های بسته امکان پذیر می کند.
۴. تک یاخته یا سلول ( cell )
سطح چهارم تک یاخته است که به عنوان اولین سطح سیستم های باز توسط پدیده حیات از سوح قبلی متمایز می گردند. در واقع لایه چهارم، اولیه لایه ای است که زندگی به مفهومی که نسبت به آن آشنایی وجود دارد در قالب یک یاخته مطرح می شود. تمام سیستم های نرم افزاری سعی می کنند به نوعی فرم ساده ترین نوع زندگی را شبیه سازی کنند.
۵. گیاهان (Genetic societal)
سطح پنجم شامل گیاهان می شود که در آن برای اولین بار تقسیم کار مابین سلول های مجتمع دیده می شود و اجتماع سلولی به وجود می آید. در این سطح سیستم ها، دارای فرایند ژنتیکی بوده و قابلیت تکثیر دارند ولی ارگان های حسی آن خیل کم است به دلیل حسیاسیت بسیار ابتدایی این ارگانها، گیاهان نسبت به محیط خود عکس العمل کمی نشان می هند و بیشتر تسلیم شرایط محیطی هستند. مهم ترین ویژگی که در گیاه به عنوان یک سیستم دیده می شود تقسیم وظایف بین زیر سیستم های مختلف است و ریشه، برگ، ساقه، گل و میوه هر کدام زیر سیستم هایی با وظایف مشخص هستند.

۶. حیوانات (animals) سطح ششم دنیای حیوانات است و ویژگی های خاص آن، خوددانی و هوشیاری است و در آن گیرنده های اطلاعاتی (مانند چشم و گوش) برای تشخیص علامات به وجود می آید. این زیر سیستم های تخصصی در هر لحظه حجم عظیمی از اطلاعات را گرفته و پردازش می کنند و دوباره سیستم را تنظیم می نمایند تا سیستم نسبت به تحولاتی که در محیط در حال وقوع است از طریق سیستم های خود واکنش نشان دهد. این سیستم ها به دلیل وجود سیستم های عصب پیچیده، حجم عظیمی از اطلاعات را گرفته، پردازش و ذخیره می نمایند و همین امر باعث هوشیاری سیستم نسبت به مجیط شده و بنابراین این سیستم ها نسبت به تغییرات محیطی خود با هوشیاری عمل می نمایند.
۷. انسان (human)
سطح هفتم انسان است با ویژگی خودآگاهی یا خود هوشیاری و شاید تنها موجودی باشد که می داند که می میرد.گیرنده های اطلاعاتی در این سطح به حد تکامل خود می رسند و با درک بعد زمان و قدرت تشخیص و تحلیل علامت ها و اطلاعات و ربط آن به یکدیگر انسان تصویری از محیط برای خود می سازد و مداخله آن تصویر بین محرک و واکنش شناخت و پیش بینی عکس العمل را مشکل می سازد. به گونه ای که عکس العمل با توجه مستقیم به محرک توجیه نمی شود. ساختن تصویر فقط جمع آوری اطلاعات و تجارب نیست بلکه متضمن فعل و انفعالاتی است که هنوز به درستی شناخته نشده است. بولدینگ تصویر سازی از محیط را به الکترونهایی اطلاعاتی تشبیه می کند که به تدریج دور یک هسته مرکزی به گردش در می آیند.
در واقع انسان یک سیستم خود انعکاسی دارد که نتیجه خود هوشیاری وی است. به غیر از آن سیستم های ارتباطی خیلی پیچیده مانند سخنگویی، سیستم های عصبی و حسی فوق العاده پیچیده، با کمک حواس پنجگانه، اطلاعات را از محیط می گیرد و آنها را از طریق سیستم عصبی به مغز انتقال داده و سپس در آنجا پردازش های بسیار پیچیده ای انجام شده و این امر باعث می شود که سیستم به طور دایم و مرتب نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان داده و از خود مراقبت نماید.
۸. نظام اجتماعی ( system )
پیچیده ترین سطح سیستم های باز ومعرف سطح هشتم از گروهنه گانه سیستم های بولدینگ است و برخلاف تصور، واحد آن انسان نیست بلکه نقشی است که در آن به فرد محول شده است.دراین سیستم ها اطلاعات همان نقشی را به عهده می گیرد که انرژی در سیستم های بسته دارد.
تفاوت اساسی یک نظام اجتماعی با یک موجود زنده را می توان در نکته زیر خلاصه نمود. اجزای سازنده یک نظام اجتماعی یعنی انسان، خود دارای ویژگی خودآگاهی و ذوق و سلیقه و جهت یابی معینی است و در نتیجه رفتار او در کل با توجه به نقشی که به او واگذار شده و یا تصوری که از نقش واگذاری دارد متفاوت می شود. به عبارتی دیگر رابطه یک فرد با اجتماع یا یک کارمند با سازمان خود درست مثل رابطه سلول با موجود زنده نیست و این تفاوت، خود علت وجود ویژگی دیگری در نظام های اجتماعی است که به صورت سلسله مراتب دیده می شود که در یک موجود زنده یافت نمی شود. در هر نظام اجتماعی رسمی یا غیر رسمی، ویژگی این پدیده خاص به صورت مسایل که مهمترین آن مساله رهبری است خودنمایی می کند.
این واقعیت که واحد سازنده نظام اجتماعی فرد نیست بلکه نقشی است که به او محول شده یا تصوری است که از نقش واگذاری به خود دارد، نکته عمیقی است که به توضیح بیشتری نیازمند است. به این معنی که همگی مادر زندگی اجتماعی خودنقش آفریننان زبردستی هستیم که با توجه به نقش خیالی یا واقعی خود در موقعیت ها و گروه های مختلف اجتماعی رفتار متفاوتی از خودنشان می دهیم.
بنابراین در این سطح، ارتباط انسانها با هم است که اجتماع یا سازمان را تشکیل می دهند و نقش اساسی را در این سطح از سیستم ها بازی می نماید. سیستمی که در آن، این نقش های سازمانی از طریق ساز و کارهای ارتباطی، اطلاعات را به یکدیگر منتقل می کند و سعی می شود که سازمان را به سمت اهداف خود هدایت نموده و به بهره وری بالاتر برساند.
۹. سیستمهای ناشناخته(transecendental) : سطح آخر، سطح ناشناخته ها است که اطلاعات زیادی از آن وجود ندارد ولی بایستی دارای سیستم ساختار یافته و منظمی باشد که ارتباط کامل و مناسب سیستمی با سطوح پایین است.
طبقه بندی سیستم ها از دیدگاه سلسه مراتبی
دراین طبقه بندی از سیستم ها می توان سیستم ها را برحسب سلسله مراتب حاکم بر آنها به گونه زیر تقسیم بندی کرد:
۱- رسیستم های جامع یا فراگیر
۲- سیستم های کلی
۳- سیستم های اصلی
۴- سیستم های زیر سیستم
۵- سیستم های خرده سیستم
۶- سیستم های ریز سیستم
۷- سیستم های پاره سیستم
۸- فعالیت یا اجزای سیستم
به این ترتیب باتوجه به مرز سیستم ها و بر اساس سلسله مراتبی که بر سیستم های محیط و محاط حاکم است. آنها را می توان به نوع دیگری دسته بندی کرد. این نوع دسته بندی در سیستم های سازمان ها بیشتر کاربرد دارد.
طبقه بندی بر اساس هدفمندی سیستم و اجزاء
بر اساس هدفمند بودن سیستم و اجزاء تشکیل دهنده آن,سیستمها را به صورت زیر تقسیم می کنند:
۱. سیستم های جبری
سیستم هایی که نه خودشان به عنوان یک کل و نه اجزایشان از خود هدفی ندارند . سیستمهایی هستند که رفتارشان جبری است . ماشینها نمونه کامل این گونه سیستم ها هستند . مثلا اتومبیل , بادبزن برقی و ساعت نمونه هایی از سیستم های جبری محسوب می شوند . اگر چه سیستم های جبری از خود هدف و مقصودی ندارند اما غالبا در خدمت اهداف یک و یا چند وجود خارج از خودشان مثلا سازندگان , کنترل کنندگان و یا استفاده کنندگانشان هستند .
۲. سیستم های جاندار
سیستم های جاندار از خود هدف دارند اما اجزای آنها چنین نیستند . آشناترین مثال برای این دسته از سیستم ها , حیوانات و از جمله انسان هستند .
امروزه حیات با مفهوم "خودتجدیدشوندگی" تعریف می شود که که خودتجدیدشوندگی عبارت است از نگاهداشت و

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریه سیستمها