اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت زندگینامه غیاث الدین جمشید کاشانی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود پاورپوینت زندگینامه غیاث الدین جمشید کاشانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت زندگینامه غیاث الدین جمشید کاشانی


دانلود پاورپوینت زندگینامه  غیاث الدین جمشید کاشانی

پاورپوینت زندگینامه  غیاث الدین جمشید کاشانی

فرمت فایل: پاورپوینت

تعداد اسلاید: 22

 

 

 

 

  • زندگینامه غیاث الدین جمشید کاشانی

غیاثالدین جمشید کاشانی (۷۹۰-۸۳۲ قمری/۱۳۸۸-۱۴۲۹ میلادی) زبردستترین حسابدان و آخرین ریاضیدان برجستهی دورهی اسلامی و از بزرگترین مفاخر تاریخ ایران به شمار میآید. وی به تکمیل و تصحیح روشهای قدیمی انجام چهار عمل اصلی حساب پرداخت و روشهای جدید و سادهتری برای آنها اختراع کرد. در واقع، کاشانی را باید مخترع روشهای کنونی انجام چهار عمل اصلی حساب (بهویژه ضرب و تقسیم) دانست. کتاب ارزشمند وی با نام مفتاح الحساب کتابی درسی، دربارهی ریاضیات مقدماتی است و آن را از حیث فراوانی و تنوع مواد و مطالب و روانی بیان سرآمد همهی آثار ریاضی سدههای میانه میدانند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت زندگینامه غیاث الدین جمشید کاشانی

دانلود تحقیق درباره زندگینامه نامداران جهان (با فرمت word)

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق درباره زندگینامه نامداران جهان (با فرمت word) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

زندگینامه نامداران جهان

101

/

زندگینامه و بیوگرافی مختصری نادر شاه افشارنادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد ازاسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها وروس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایتهرج و مرج بود یکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدربرخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرونریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک وحسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت ودر آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی بهکشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزاراز مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهایبسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت کهبا کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته انددر مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران ازفرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خودعازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس بهلیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایرانباقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطارنمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردمایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاهایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند 800 متجاوز افغان رادر بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی رابه او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشتمحمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از اوبخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتابنیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است محمدگورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود کهبسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است .12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابلذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکانگرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانانآزادیخواهی همپیمان شد …

در اینجا گزیده ای از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ایران زمین را تقدیم می کنم :

نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره زندگینامه نامداران جهان (با فرمت word)

زندگینامه جبران خلیل جبران

اختصاصی از اینو دیدی زندگینامه جبران خلیل جبران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

ا

زندگینامه جبران خلیل جبران

 

دوران کودکی

او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، شش سال بزرگتر از خودش، و دو خواهر کوچکتر به نام‌های «ماریانه» و «سلطانه» داشت که در تمام عمرش به آن‌ها وابسته بود. از آنجا که جبران در فقر بزرگ می‌شد، از تحصیلات رسمی بی بهره ماند و آموزش‌هایش محدود به ملاقات‌های منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبان‌های سوری و عربی آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران تصمیم گرفت با خانواده‌اش به آمریکا کوچ کند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد. وی در بوستون به مدرسه رفت. در مدرسه، اشتباهی در ثبت نام، نام او را برای همیشه تغییر داد و به کهلیل جبران Kahlil Gibran تبدیل کرد که علی رغم تلاش‌هایش برای بازیابی نام کاملش، تا پایان عمرش بر جا ماند. جبران در سال ۱۸۹۶ با فرد هلند دی ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسیر هنر شد. دی جبران را با اساطیر یونان، ادبیات جهان، نوشته‌های معاصر و عکاسی آشنا کرد.

بازگشت به لبنان

همچنین دختر جوانی به نام «ژوزفین پی بادی» که ثروت سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت این جوان بست و در رشد و کمال او بسیار موثر واقع شد. وی در آمریکا به نگارگری پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهای عالی در پاریس در فرانسه شد و مدت سه سال زیر نظر تندیسگر معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن برای جبران آینده درخشان و تابناکی را پیش‌بینی نمود. زنان دیگری نیز بعدها در زندگی جبران ظاهر شدند که از همه مهم ‌تر خانم «مری هسکل» و «شارلوت تیلر» است. این دو زن اخیر بخصوص خانم هسکل شاید بیشترین تأثیر را در زندگی فرهنگی و هنری و حتی اقتصادی جبران داشته‌اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در آمریکا به شوق زادگاه و عشق به آشنایی با زبان و فرهنگ بومی خویش به وطن بازگشت. جبران که به کمک فرد هلند دی کم کم وارد حلقه بوستونی‌ها شده بود و شهرت کوچکی به هم زده بود، با نظر خانواده‌اش تصمیم گرفت به لبنان برگردد تا تحصیلاتش را به پایان برساند و عربی بیاموزد. جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به «مدرسه الحکمه» رفت. جبران در این دوره کتاب مقدس را به زبان عربی خواند و با دوستش یوسف حواییک، مجله‌ای به نام «المناره» منتشر کرد که حاوی نوشته‌های آن دو و نقاشی‌های جبران بود.

مرگ در خانواده و بازگشت به ایالات متحده

جبران دانشگاه را در سال ۱۹۰۲ تمام کرد. زبان‌های عربی و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسیده بود. در این هنگام رابطه‌اش با پدرش قطع شد و از او جدا شد و زندگی محقر و فقیرانه‌ای را از سر گرفت. در همان هنگام شنید که برادر ناتنی‌اش سل گرفته، خواهرش سلطانه مشکل روده‌ای دارد و مادرش گرفتار سرطان است. با شنیدن خبر بیماری هولناک سلطانه، جبران در ماه مارس ۱۹۰۲ لبنان را ترک کرد. اما دیر رسید و سلطانه در چهارده سالگی درگذشته بود. در همان سال، پیتر به بیماری سل و مادرش به سرطان درگذشتند.خلیل جبران بعد از پایان تحصیلاتش در فرانسه دوباره وارد آمریکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگی کرد.

نویسندگی

جبران از همان ایام نوجوانی به میدان هنر و شعر و نویسندگی قدم نهاد. در پانزده سالگی مدیر مجله «الحقیقة» شد و در شانزده سالگی نخستین شعرش در روزنامهٔ جبل به طبع رسید و در هفده سالگی به طراحی چهرهٔ بزرگانی چون عطار و ابن سینا و ابن خلدون و برخی دیگر از حکما و نویسندگان پیشین دست زد و پس از پایان تحصیلات رسمی خود برای تکمیل هنر نقاشی به پاریس رفت و طی دو سال اقامت در فرانسه ضمن آشنایی با مکاتب گوناگون هنر نقاشی، کتابی با عنوان «الارواح المتمردة» (روان‌های سرکش) نوشت و در بیروت به طبع رساند.

این کتاب دولت عثمانی را سخت مضطرب کرد. کشیشان کتابش را محکوم کردند و روزی در میدان عمومی شهر انبوهی از این کتاب را به آتش کشیدند و حکومت وقت بازگشت او را به وطن ممنوع کرد.

در این حال اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بیماری مادر به او رسید و او علیرغم منع سیاسی به میهن بازگشت. پس از دو سال اقامت در وطن باز سفری به پاریس کرد تا از هنرمندان آن دیار بخصوص رودن، لطائف فنون صورتگری را بیاموزد. در این سفر جبران با بزرگانی چون روستاند، دبوسی و مترلینگ آشنا شد و از ذوق و اندیشهٔ آنان بهره‌های فراوان برد. در آن روزگار دفتر نقاشی رودن کعبه آمال هنرجویان جهان بود و جبران مدتی در آن دفتر در کنار آموختن لطائف هنر نقاشی، شیوهٔ نگاه هنرمندانه را نیز از او بیاموخت و رودن چون شعر و نقاشی را در جبران به کمال یافت او را با ویلیام بلیک، شاعر و نقاش شهودی انگیس در قرن هجدهم بیشتر آشنا کرد. و معروف است که او را ویلیام بلیک قرن خواند. جبران وقتی اولین کتاب نقاشی‌های بلیک را خرید چون درویشی که به گنج رسیده باشد. به چنان وجد و نشاط و شادی و مستی رسید که از بیخودی در پوست نمی‌گنجید، گوئی در غربتگاه این عالم دوستی دیرین و آشنایی محرم یافته‌است.

در سال ۱۹۱۰ جبران بار دیگر به آمریکا رفت و در نیویورک در خیابان دهم دفتری تأسیس کرد که سال‌ها مجمع نویسندگان و شاعران و هنرمندان عرب و دوستان و شیفتگان آمریکایی او بود. بهترین و پخته ‌ترین آثار شعری و نقاشی او در این دوران بیست و یک ساله اقامت در آمریکا شکل گرفت و به صورت کتاب‌ها و نمایشگاه‌های متعدد به جهانیان عرضه شد و جبران را در زمانی کوتاه به اوج شهرت و محبوبیت رسانید.

از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌های عربی و انگلیسی بر جا مانده‌است که چندی پیش در یک مجموعه 14جلدی توسط نشر کلیدر و با ترجمهٔ مهدی سرحدی به بازار عرضه شده است. اسامی این کتاب ها به ترتیب سال انتشار عبارت است از:

الف - به زبان عربی:

۱. موسیقی (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بال‌های شکسته ۶. کاروان‌ها و توفان‌ها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها

ب - به زبان انگلیسی:

۸. دیوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پیشتاز ۱۲. خدایان زمین ۱۳. سرگشته ۱۴. مسیح، فرزند انسان ۱۵. پیامبر ۱۶. باغ پیامبر

آنچه در سالهای اخیر موجب سردرگمی خوانندگان و علاقمندان جبران در ایران شده است، به راه افتادن موجی از "کتاب سازی" و جعل عناوین خودساخته برای کتب جبران یا ارائهٔ گزیده‌هایی از چند کتاب او با یک عنوان جدید است که اتفاقی ناخوشایند به نظر می‌رسد و لازم است در این زمینه شفاف سازی صورت گیرد.جبران در سال ۱۹۳۱ به علت سیروز کبدی درگذشت.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه جبران خلیل جبران

زندگینامه ابوالفضل بیهقی

اختصاصی از اینو دیدی زندگینامه ابوالفضل بیهقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

زندگینامه ابوالفضل بیهقی

بیهقی درسال 385 ه. ق در ده حارث آباد بیهق(سبزوار قدیم) به دنیا آمد .نامش را ابوالفضل محمد نهادند. پدر ش اورا در سالهای اول زندگی در بیهق و سپس، در شهر نیشابور به کسب دانش گماشت. ابوالفضل که از هوش ویژه‏ای برخوردار بود و به کار نویسندگی عشق می‏ورزید، در جوانی از نیشابور به غزنین رفته (حدود 412 هـ.ق)، جذب کار دیوانی گردید و با شایستگی و استعدادی که داشت به زودی به دستیاری خواجه ابونصر مشکان بر گزیده شد (صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی ). این استاد تا هنگام مرگ لحظه‏ای بیهقی را از خود جدا نساخت و چنان گرامی اش می‏داشت که حتی اسرار دستگاه غزنویان را نیز با او در میان می گذاشت و این کاربعدها سرمایه گرانبهایی برای بیهقی گردید، چنانکه رویدادهایی را که خود شاهد و ناظر نبوده از قول استادش نقل کرده است.

پس از محمود، بیهقی در پادشاهی کوتاه مدت امیر محمد (پسر محمود) دبیر دیوان رسالت بود و هنگامیکه که مسعود به پادشاهی رسید، ‏شاهد لحظه به لحظه زندگانی او بود، و به همین دلیل است که تاریخ خود را مثل روزشمار زندگی او نوشته است. پس از در گذشت بونصر مشکان (431 هـ.ق) سلطان مسعود، بیهقی را برای جانشینی استاد از هر جهت شایسته ولی« جوان» دانسته ــ هر چند که وی در این هنگام چهل و شش ساله بوده است ـــبه این جهت بو سهل زوزنی را جایگزین او کرد و بیهقی را بر شغل قبلی نگه داشت.

ناخشنودی بیهقی از همکاری با او در کتابش منعکس شده است، تا آنجا که تصمیم به استعفا گرفت، ولی سلطان مسعود او را به پشتیبانی خود دلگرم و به ادامه کار واداشته است.

پس از کشته شدن مسعود (432 هـ.ق) بیهقی همچون میراثی گرانبها، به خدمت دستگاه پادشاهی فرزند او(مودود) مشغول شد و پس از آنکه نوبت فرمانروایی به عبدالرشید ـ پسر دیگر محمود غزنوی ـ رسید، بیهقی چنان تجربه کسب کرده بود که شایسته ی شغل صاحبدیوانی شد. اما مدتی نگذشت که در اثر مخالفت و سخن چینی‏های غلامی فرومایه ، از کار بر کنار گردید، و سلطان دست این غلام را در بازداشت بیهقی و غارت خانه او باز گذاشت. بیهقی سر گذشت دردناک این دوره از زندگیش را در تاریخ خود آورده بوده است که این بخش از نوشته‏های وی جزو قسمتهای از دست رفته کتاب است، ولی خوشبختانه عوفی در فصل نوزدهم از باب سومجوامع الحکایات این داستان را نقل {به معنا} کرده است:

هنگامی که سلطان عبدالرشید غزنوی، به دست غلامی از غلامان شورشی (طغرل کافر نعمت) کشته شد (444 هـ.ق) با دگرگون شدن اوضاع، بیهقی از زندان رهایی یافت، ولی با آنکه زمان چیرگی غلام به حکومت رسیده، پنجاه روزی بیش نپاییده و به قول صاحب «تاریخ بیهق» بار دیگر «ملک با محمودیان افتاد»، بیهقی دیگر به پذیرفتن شغل و مقام درباری گردن ننهاد و کنج عافیت گزید و گوشه‏گیری اختیار کرد.

بیهقی که دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود فراز و نشیبهای بسیار دیده بود، زمان را برای گردآوری و تنظیم یادداشتهای خود مناسب یافته و از سال 448 هـ .ق به تألیف تاریخ پردازش خود پرداخت و در سال 451 این کار را به انجام رساند.

بیهقی هشتاد و پنج سال زیسته و به گفته ابوالحسن بیهقی در«تاریخ بیهق» به سال 470 هـ.ق در گذشته است و به این ترتیب نوزده سال پس از اتمام کتابش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازه‏ای در زمینه کار خود دسترسی می‏یافته، آن را به متن کتاب می‏افزوده است.

تاریخ بیهقی

مشهورترین اثر بیهقی "تاریخ" اوست که از مهمترین کتب تاریخ و ادب فارسی است در شرح سلطنت "آل سبکتکین" در سی مجلد که در آن از تشکیل دولت "غزنوی" تا اوایل سلطنت" ابراهیم بن مسعود" سخن گفته است، اما اکنون فقط قسمتی از وقایع سلطنت "مسعود بن محمود غزنوی" و "تاریخ خوارزم" از زوال دولت "آل مأمون" و افتادن آن به دست سلطان محمود و حکومت "آلتون تاش حاجب"، در تا غلبه ی "سلاجقه"، موجود است.

درباره ی سبک و شیوه نگارش این کتاب و مؤلف آن سخن بسیار گفته و نوشته‌‌‌‌اند و از میان همه نوشته‌‌ها به قول استاد فیاض_بیهقی شناس_ بسنده مى کنیم که :بیهقی گزارشگر حقیقت بود.

معرفی آثار

کتابی که امروز به نام «تاریخ بیهقی» می‏شناسیم، در آغاز «تاریخ ناصری» خوانده می‏شده است به دو احتمال: نخست به اعتبار لقب سبکتگین(پدر محمود غزنوی) که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده، و دیگر لقب سلطان مسعود که «ناصرالدین الله» بوده است. به هر حال کتاب به نامهای دیگری نیز نامیده می‏شده، از این قرار:

تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و سرانجام تاریخ بیهقی، که گویا بر اثر بی‏توجهی به نام اصلی آن (تاریخ ناصری) به این نامها شهرت پیدا کرده بوده است. بخش موجود تاریخ بیهقی را «تاریخ مسعودی» نیز می‏خوانند از جهت آنکه تنها رویدادهای دوره پادشاهی مسعود را در بر دارد.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه ابوالفضل بیهقی

زندگینامه هاتف اصفهانی

اختصاصی از اینو دیدی زندگینامه هاتف اصفهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

زندگینامه هاتف اصفهانی

اصفهانی

ملیت: ایرانی قرن: 12

ادیب ماهر،و حکیم شاعر،از اطبّای معروف،و شعرای نامدار اصفهان است

پدرانش که عموماً از اطبّای معروف زمان خود بوده اند،از اردوباد آذربایجان به اصفهان منتقل شده،و شاعر در این شهر متولد گردیده،و هم در این شهر و ظاهراً نجف اشرف تحصیل نموده،و در فنون ادب و حکمت و ریاضی و منطق،مسلّم زمان خود بود،و از زمره ی شعرایی است که در انجمن ادبی مشتاق شرکت داشته،و در برگشت سبک ادبی حقّی مسلّم دارد.

وی در زبان عربی و فارسی در نهایت استادی شعر می گفته،و ترجیع بند عرفانی او از شاهکارهای شعر فارسی است.

دیوانش مکرّر به طبع رسیده،مثنوی شیرین و فرهاد دارد،و در اواخر عمر در کاشان ساکن شده،و در بین شعرا با آذر بیگدلی و صباحی کاشانی مأنوس و محشور بوده،و این سه شاعر عمری را به خوشی در کنار هم می گذرانیده اند. یک سال هر سه در اصفهان خدمت آذر،و سالی در کاشان منزل صباحی،و سومین سال در قم در منزل هاتف بوده اند.

سرانجام آذر در 1195 در اصفهان،و صاحب عنوان در 1198 در قم،و صباحی در 1207 در کاشان وفات یافتند.

(وف 1198 ق)، طبیب و شاعر. اصل وى از اردوباد آذربایجان بود و اجدادش در زمان سلاطین صفویه به اصفهان مهاجرت کردند و در آن شهر سکنى گزیدند. هاتف در اصفهان به دنیا آمد و در همان جا به کسب دانش پرداخت و ریاضى، حکمت، طب و علوم عربى را آموخت. او در طب و حکمت از محضر میرزا محمد نصیر طبیب اصفهانى، صاحب «مرآت الحقیقه»، بهره برد و به کمک و ارشاد و اشراف او، در این علوم تبحر یافت و از اطباى نامدار عهد کریم خان زند شد. در شاعرى نیز مشتاق را به عنوان استاد خود اختیار نمود. وى با انجمن مشتاق، که محل تجمع طالبان تجدد در شعر بود، ارتباط پیدا کرد و در حلقه‏ى درس و بحث میرزا نصیر و مشتاق، با لطفعلى بیگ آذر و سلیمان صباحى بیدگلى کاشى، دوستى و رفاقت یافت. او مدتى ملازم و مورد توجه میر عبدالوهاب موسوى، حاکم اصفهان بود که پس از عزل حاکم، در آنجا نماند و به همراه لطفعلى بیگ آذر به قم و پس از مدتى به کاشان رفتند و از مصاحبان صباحى شدند. بعضى از تذکره‏ها مى‏گویند که این سه شاعر چندین بار به شهرهاى کاشان، اصفهان و قم سفر کرده‏اند. هاتف سرانجام در قم درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. بعضى از تذکره‏ها فوتش را در کاشان و مدفنش را در قم مى‏دانند. هاتف در نظم عربى و فارسى ماهر بود و اشعار بسیارى در مدح ائمه اطهار (ع) و خصوصا حضرت على (ع) سروده است. وى در غزل شیوه‏ى سعدى و خواجوى کرمانى را، که در آن عصر متروک بود، احیا کرد و در قصیده شیوه‏ى انورى و کمال‏الدین اصفهانى را دنبال مى‏کرد. ترجیع بند او که ظاهراً بلندترین شعر دوره‏ى بازگشت است، به ترجیعات شیخ فخرالدین عراقى شبیه مى‏باشد. این ترجیع بند داراى پنج بند و در موضوع وحدت وجود است که هاتف به واسطه‏ى آن مشهور و معتبر گردید. از آثارش: «دیوان» شعر، مشتمل بر قصاید، غزلیات، مقطعات، ترجیعات و رباعیات سید احمد هاتف اصفهانى شاعر معروف قرن دوازدهم هجرى (ف. 1198- ه.ق 1783- م.) که به خاطر منظومه‏ى عرفانیش با مطلع زیر: «اى فداى تو هم دل و هم جان وى نثار رهت هم این و هم آن» و با ترجیع‏بند: «که یکى هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الا هو» شهرتى فراوان دارد. وى شاعر دوره‏ى افشاریان و زندیان است. خاندان او از قصبه‏ى اردوباد آذربایجان بودند ولى هاتف در اصفهان متولد شد و در آنجا و در قم و کاشان زندگى کرد. هاتف در عربیت توانا بود و به عربى شعر مى‏سرود. دیوان او مرکب از قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات است. در غزل از سعدى و حافظ پیروى نمود. وفاتش در قم مقارن تشکیل دولت قاجاریه است و پسرش سید محمد سخاب (ه.م) است

اسمش سید احمد حکیم.از مشاهیر عرفای اصفهان است. دارای حکمت و طبابت نیز بوده و به اکثر کمالات موصوف،عمری را در کاشان گذرانیده و در قم سنه ی هزار و صد و نود و هشت وفات نمود. در فنّ شعر کسی با او قرین نبود

با حاجی لطفعلی بیگ آذر و حاجی سلیمان صباحی معاصر و رفیق بوده.

از اوست:

خار بدرودن به مژگان،خاره بشکستن به دست

سنگ خاییدن به دندان،کوه ببریدن به چنگ

لعب با دنبال عقرب،بوسه بر دندان مار

پنجه با چنگال ثعبان،غوص در کام نهنگ

از سر پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب

در بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ

تیره (2) غولی روز بر گردن کشیدن خیر خیر

پیر زالی در بغل شب بر گرفتن تنگ تنگ

طعمه بر کردن به خشم از کام شیر گرسنه

صید بگرفتن به قهر از بر تن غضبان پلنگ

تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ

ره بریدن بی عصا فرسنگ ها با پای لنگ

نقش ها بستن شگرف از کلک مو بر آب تند

نقب ها کردن پدید از خارتر در خاره سنگ

صدره آسان تر بود بر من که در بزم لئام

باده نوشم سرخ سرخ و جامه پوشم رنگ رنگ

چرخ گرد از هستی من گر برآرد،گو برآر

دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ

هاتف را دختری است بیگم نام که رشحه تخلّص دارد،و پسری به نام سیّد محمد ملقّب به مجتهد الشعراء،و متخلّص به (سحاب) شاعر ادیب صاحب:

1. دیوان اشعر؛

2. تذکره ی رشحات سحاب؛

3. سحاب البکاء،در مراثی.

در 1222 فوت شده،و جنازه به نجف اشرف منتقل گردیده است.

میرزا عبدالغفار پا قلعه ای نیز متخلّص به (سحاب) بوده،و در اواخر قرن 13 و اوایل قرن 14 در اصفهان می زیسته است،و در شوال 1336 وفات یافته است،و لقب مجتهد الشعراء را نیز پس از فوت سحاب به سید حسین مجمر اردستانی از شعرای عهد فتح علی شاه قاجار،متوفّی در 1225 به سن سی و پنج سالگی،صاحب دیوان اشعار مطبوع دادند.

و غیره.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه هاتف اصفهانی