اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

عنوان مقاله: تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان

اختصاصی از اینو دیدی عنوان مقاله: تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عنوان مقاله: تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان


عنوان مقاله:  تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان

عنوان مقاله:  تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان

 قالب بندی :   Word

 

شرح مختصر : چرا ما ایرانیان چنین خصوصیات اخلاقی یعنی چنین رفتار و گفتار و کرداری را داریم؟ آیا اینها ارثی است؟ اکتسابی است؟ بیماری است؟ اگر بیماری است، چگونه بیماری است؟ آیا علاج دارد؟ ابتدا لازم است در مورد شخصیت انسان به طور اعم صحبت کنیم و سپس به طور خاص به شخصیت ایرانیان بپردازیم درطول تاریخ، موضوعی که برای شناخت انسان همیشه مورد بحث بوده، چند شخصیتی،چندچهره ای و یا چندخلقی بودن انسان ها بوده است. اکثر اقوام به وجود دو شخصیت در هر فرد، اعتقاد کامل داشته و هر کدام برای آن علتی تعیین کرده و آن را به نامی می‌خواندند. آنها اعتقاد داشتند که این دو شخصیت مظهر زشتی و زیبایی، خوبی و بدی در انسان هستند که همیشه در درون او به جدال می پردازند تا یکی بر دیگری فایق آید و وجود شخص را تحت سیطره و کنترل خود درآورد. اریک برن می گوید وقتی شما مردم را تماشا می کنید و به حرفهایشان گوش می دهید، چه بسا جلوی چشمانتان حالت شخصیتشان عوض می شود. تغییرات ناگهانی در قیافه شان، در کلماتی که ادا می کنند، در ژست و حالات بدنشان دیده می شود. گاه رنگ صورتشان تغییر می کند، قلبشان به تپش می افتد، و نفسشان سریع می گردد. شخصی که بدین ترتیب تغییرمی کند، هنوز همان شخص است، یعنی با همان استخوان بندی، همان پوست و همان لباس، چه چیز او را از داخل تغییر می دهد؟ او از چه چیز به چه چیز تغییر می کند؟ این سوالی بود که برن را به تفکر واداشت و بعد از سال ها به این نتیجه رسید که در هر انسانی سه حالت مختلف شخصیت موجود است. برن آنها را Parent (والد یا والدین)، child (کودک) و Adult (بالغ) نام گذاری کرد.

فهرست:

تحلیل شخصیت اخلاقی ما ایرانیان

حق به معنای واقعی کلمه برای ما مطرح نیست

ما ایرانیان عاشق شعر و دلباخته شاعریم

تابلوهای نصب شده در جاده ها و شهرها

ایرانی بسیار وطن پرست است!

منابع


دانلود با لینک مستقیم


عنوان مقاله: تحلیل شخصیت اخلاقی ایرانیان

دانلود مقاله ارزش های اخلاقی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله ارزش های اخلاقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

تعریف اخلاق
اخلاق در لغت بمعنی خویها و خصلتها و سرشت ها می باشدکه جمع خلق است و در اصطلاح ، فنی است که بحث از ملکات انسان می کند که متعلق به قوای نباتی و حیوانی و انسانی انسان می باشد و هم چنین کار این فن تمیز دادن فضائل آن ملکات از رزائلش
می باشد تا انسان بواسطه آراستن خود به فضائل و خالی کردن خود از رزائل کمال وجودی یابد .

 

اخلاق :
« بِمَعنی نَفْس الاَفعالِ الَّتی تَسْتَحِقُ المَدْحِ اَوِ لذَّمَّ »
اخلاق به افعالی گفته می شود که سزاوار ستایش یا نکوهش باشند .
معمولاً در مورد اخلاق گفته می شود که ( عبارت است از علم زیستن یا علم چگونه زیستن ) ولی آنچه مربوط به اخلاق است تنها این نیست که ( چگونه باید زیست ) بلکه این است که ( برای اینکه با ارزش و مقدس و متعالی زیست کرده باشیم چگونه باید زیست ) . البته ناگفته ماند که یک چیز را در تمام این تعریفات باید بعنوان اصل موضوع اتخاذ کرد و آن آزادی و مختار بودن است ، یعنی اخلاق رسیدن به کمال انسانی از راه انجام دادن کارهای نیک و از بین بردن کارهای زشت است .
اختیاراً باید گفت : چیزی که کار را اخلاقی یا غیر اخلاقی می کند اراده و اختیار است و لذا موجوداتی که از راه اراده و اختیار بی بهره اند خارج از این بحث اند و برای همین هیچ گاه نمی گویند : فلان حیوان کار خلاف اخلاق مرتکب شد و یا فلان حیوان کار اخلاقی انجام داد .
موضوع علم اخلاق
موضوع علم اخلاق همانطوری که از تعریفش پیداست شکوفا نمودن خصائص نیک انسان و از بین بردن خصائص پست انسانی است ، بنابراین موضوع علم اخلاق انسان را از حیث رفتار و کردار و گفتار می باشد .

 

هدف و غایت علم اخلاق
هدف علم اخلاق را از موضوعش می توان یافت ، بدینگونه که وقتی موضوعش شکوفا نمودن خصائص خوب انسانی و مضمحل نمودن صفات رذبله او باشد نتیجه این کار بوجود آوردن یک مدینه فاضله بوسیله انسانهای خود ساخته خواهد بود ، زیرا تمام زشتی ها از ناحیه بودن صفات حیوانی و نبودن صفات انسانی بوجود می آیند و وقتی موضوع علم اخلاق ( که نابود کردن صفات رذیله و شکوفا کردن صفات حسنه باشد ) محقق شود ، دیگر جائی برای زشتی ها که شامل افراد بسیاری مانند دزدی ، تجاوز ، خیانت ، دروغ و غیبت و رشوه و غیره باشد ، نخواهد ماند ، در نتیجه انسان از حیوانیت محض بیرون آمده و به سوی الهی شدن پیش خواهد رفت و در نتیجه الهی خواهد شد، پس غایت اخلاق ، الهی شدن انسان است و به همین معنی اشاره دارد . روایتی که
می فرماید :
« تَخلَقوا بالاخلاقِ الله » « خودتان را به خویهای الهی رئوف آراسته کنید »
بنابراین انسان در زندگی باید سعیش بر این باشد که خود را به صفات خدائی متصف کند، همانطوریکه خداوند سبحان رئوف است ، او هم رئوف است ، همانطوری که خداوند سبحان رحیم است ، او هم رحیم باشد ، همانطوریکه خداوند سبحان جبار است او هم به موقعش جبار باشد که :
« محمد رسول الله وَ الَذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ علیَ الْکفارِ اُمحاؤُ بَیْنَهُمْ »
یعنی : « محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند و پیرو او هستند سخت گیران بر دشمن اند و مهربان بر خودشان » .

 

برداشت نادرست از علم اخلاق
از این جا نیز می توان به نادرستی یک تصور شایع در مورد علم اخلاقی پی برد . بدین منظور که عده ای علم اخلاق را نه به سان علمی که قابل تعلیم و تعلم است ، بلکه به صورت مشتی مواعظ و نصایحی می شناسند که تنها از راه ایجاد ( حال‌) می توان آنها را در متعلم تثبیت کرد . چنین برداشت نادرستی در میان کسانی شیوع دارد که به ماهیت این علم و نقش حیاتی ان از لحاظ ایجاد بینش صحیح اخلاقی و تعلیم راه و رسم خودسازی جاهل اند .
توضیح اینکه هر گونه تحول اخلاقی در انسان مسبوق به علم و آگاهی است . اگر چه علم وآگاهی به تنهایی و به خودی خود منتهی با سازندگی اخلاقی نمی شود ؛ اما برای هر نوع تعلیم و تربیت اصولی در زمینه اخلاقی یک عضو لازم و ضروری است ، زیرا در مراحل گوناگون تربیت ، نکات حساس و ظرائف فراوانی پیش می آید که تا شخص از بینش صحیح و معلومات کافی در آن زمینه برخورداز نباشد ، و به تعبیر دیگر ، حریم حق وباطل را در تمامی این زمینه ها به خوبی نشناسد ، قادر به تربیت صحیح خویشن نمی شود . بنابراین هدف علم اخلاق ایجاد احساس های روحی مطبوع ولی زود گذر در متعلمین نیست و نه اکتفا کردن به آن شرط عقل است .
این قبیل احساسها به همان اندازه که سهل الوصولند ، سهل الانهدام نیز هستند و هرگز
نمی توان بنیان تربیت اخلاقی را بر این گونه حالات و احساسها که در زمان تعلیم پیش
می آیند ، استوار کرد .
سازندگی روحی و معنوی انسان قبل از همه محتاج پیدایش بصیرت و معرفت است . تحول و انقلاب درونی که متکی بر علم و معرفت نباشد ، پشتوانه قابل اعتمادی ندارد .
پیامبر اکرم (ص) خطاب به ابن مسعود فرمود :
« ای ابن مسعود ! هرگاه به کاری دست می بری ، با علم و عقل دست ببر . » و باز آن حضرت فرمودند : « آنکه بدون علم به عمل برخیزد پیش از انکه اصلاح کند ، سبب تباهی می شود . »
و از سخنان امام علی (ص ) است که می فرمایند :
« لا یُری الْجاهِلُ اِلا مُفرِطاً اَوْ مُفْرطاً »
«جاهل را نبینی جز اینکه یا افراط می کند یا تفریط »
حضرت علی (ع) خطاب به کمیل می فرمایند :
« یا کُمَیل : مامِن حَرِکةَ الا و اَنتَ مُحتاجٌ فیها الی مَعْرِفَةٍ »
ای کمیل ! هیچ حرکتی نیست جز اینکه تو در آن نیازمند معرفتی هستی :
حال باید پرسید چنان معرفتی را چگونه باید تحصیل کرد ؟ آیا جز این نیست که ایجاد آن محتاج تعلیم و تعلم جدی و اصولی از سوی مربیان شایسته است ؟
غالباً کسانی که حوصله چنان تعلیم و تربیت جدی و پرزحمت را ندارند ، آن را امری غیر ضروری معرفی کرده و به همان حالات زودگذر روحی بسنده می کنند و یا با عنوان کردن مطالبی از این قبیل که ( اخلاق رفتنی است نه گفتنی ) ، ( اخلاق تنها جنبه عملی دارد ) و امثال آن ، از زیر بار تعلیم و تعلم اصولی و آموزش تا مرحله حصول بصیرت و معرفت شانه خالی می کنند . و این خطای بزرگی است که تاوان آن شکست در خودسازی و تربیت نفس است .
کسانی که عملاً در وادی تربیت خود و دیگران قدم نهاده و با حساسیت فوق العاده ای تربیت اخلاقی آشنا هستند ، نیک می دانند که مشکلات و موانع موجود بر سر این راه هدف نه چنان است که بتوان به اتکاء مشتی حالات زودگذر به سلامت از این موانع گذشت و به نتیجه مطلوب دست یافت .
امام جعفر صادق (ع) در اهمیت تحصیل علم و اگاهی بعنوان پشتوانه ضروری برای عمل و نکوهش عملی که همراه با علم و بصیرت نباشد ، می فرمایند :
« العاملُ علی غیْرِ بَصیرَةٍ ، کالسائرِ علی غیرِ الطّریقِ لا یَزیدهُ سُرعَةُ السّیدِ اِلّا بُعْداً »
« کسی که بدون بصیرت و بینش عمل کند ، هم چون کسی است که در طریق و مسیر پیش نمی رود ، از این رو هر چه بر تندی و حرکت خود بیفزاید ، از قصد دورتر
می شود».
امام علی (ع) نیز بی نتیجه بودن مساعی کسانی را که عمل انها از روی بصیرت و بینش نیست ، چنین بیان می فرمایند :
« الْمُعْ‎بدُ بِغیرِ علمٍ کحمارِ الطاحُوتةَ یَدُوُر و لا یَبْرَحُ مِن مکانِهِ »
« عبادتگر بی علم ، هم چون خر اسیاب است که همواره در یک جا می چرخد و گاهی پیش نمی رود .»
از این رو تغییرات تند و تکان دهنده می توان به اهمیتی که اسلام به علم و معرفت و ضرورت تعلیم و تربیت نمی شناسند ، دریافت . .

 

ضرورت ارزشهای اخلاقی
پس از آگاهی به تعریف و ارزش اخلاقی و شناخت نقش و موضوع علم اخلاق و هدف ازآن ، حال باید ارزشهای اخلاقی را بشناسیم ، زیرا که اخلاق فردی یا اجتماعی ، بدون ارزشها واقعیت پیدا نمی کند . باید یدانیم که ارزشهای اخلاقی کدامند ؟ راه بدست آوردن آنها چیست ؟ و ضد ارزش و موانع پیدایش اخلاق اسلامی انسان کدامند ؟ و چگونه باید آنها را از سر راه تکاملی خود برداریم ؟ زیرا دلهای ما مانند یک زمین کشاورزی است که برای بدست آوردن محصول سالم و فراوان باید دو کار اساسی و سرنوشت ساز توجه نماییم .
اول : شناخت بذرهای سالم و مفید و کاشتن دانه ها در زمین و فراهم نودن مسائل رشد و تکامل آن مانند ، آبیاری ، کود پاشی .
دوم : پاکسازی زمن کشاورزی کاشته شده از علفهای هرز و خارهای مزاحم مانند : سم پاشی و کندن و دور ریختن گیاهان هرزه تا هر روز دانه های کاشته شده ، رشد و نمو کنند و علفها و خارهای مزاحم و هرزه نتواند جلوی رشد و تکامل محصولات مورد لزوم را بگیرند .
ارزشها و ضد ارزشها
تواضع و فروتنی
تواضع و فروتنی یکی از ارزشهای اخلاقی پسندیده ای است که می شود با آن بر همه دلها، حتی دلهای دشمنان خود راه یافت و شیطان و شیطنتهای ویرانگر را از جامعه دور ساخت . و آنها را که با ما قهر کردند می توان با تواضع و فروتنی به دوستی و مهربانی وادار کرد و گل بوته های رضایت و لبخند را بر همه دلها کاشت که امام علی (ع)
می فرمایند :
« وَ بالتَّواضُعِ تُتِمُّ النِّعمَةُ »
« با فروتنی و تواضع و خوشروئی و نرمی ، نعمتها کامل می شود .»
امانت داری
یکی از ارزشهای اخلاقی ، امانت داری است که با آن می توانیم بزرگترین خدمت شایسته را به دوستان خود روا داریم . امانت داری گاهی نسبت به اموال دیگران مطرح است و زمانی در رابطه با مسائل اخلاقی است ، یعنی اگر رازی را برای ما فاش کرده اند و یا به اسرار دیگران آگاهی پیدا نمودیم باید راز داری و صبر و پایداری ، امانت دار امینی باشیم وآبروی دوستان خود را حفظ نمائیم .

 

نیکوکاری و ترک منت گذاری و سرزنش دیگران
صفت نیکوکاری و علاقه به انجام کارهای درست و مفید برای دیگران ، وقتی با ارزش است که با صفت و عادت پست منت گذاری و سرزنش کردن ، آلوده نگردد . منت گذاری دلها را می رنجاند و قهر و ناراحتی به همراه دارد و اثر کارهای خوب را نابود
می سازد . امام علی (ع) می فرمایند :
« ایّاکَ وَ اَلْمنَّ 000 فَانَّ امَّنَ یُبطلُ الاحْسانَ »
« از منت گذاری بپرهیزید زیرا اثر نیکوکاری تو را از بین می برد» .
خیر خواهی و اصلاح امور دیگران
یکی از ارزشهای والای اخلاقی این است که نسبت به دیگران خیر خواه و مهربان باشیم، نگذاریم دشمنی ها ، قهر کردن ها ، در میان دوستان ما باقی بماند . اگر متوجه شدیم دو برادر ، دو دوست ، دو همسایه با هم قهر کردند ، تلاش کنیم ناراحتی ها را ازبین ببریم ، زیرا اصلاح امور دیگران یکی از عبادتهای پسندیده و ارزشمند است .
عفو و گذشت
کینه توزی و لجاجت ویژه روحهای حقیر و همتهای پایین است و بر عکس آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند پوزشها را می پذیرند . از خطاهای دیگران چشم می پوشند و از حق شخصی خویش در می گذرند . بلند نظری انسان عامل محبت دلهای دیگران است. برای خود انسان نیز نوعی لذت روحی را دارد و گفته اند : ( در عفو لذتی است که در انتقام نیست ) . عفو و گذشت و چشم پوشی و نادیده گرفتن لغزشهای دیگران دانه های جلب محبت است و دیگران را خوشبین ، وفادار و با محبت نگاه می دارد.
امام سجاد (ع) در دعای بلند « مکارم الاخلاق » از خداوند اینگونه می طلبد : « خداوندا ! 000 مرا ثابت قدم و استوار بدار تا با خالصان و دغلها ، خیرخواهانه برخورد کنم .
بخشش و محبت
آدمیزاد بنداه احسان است . به هر کسی نیکی کند ، او را رام و مطیع خویش می سازی و به هر کس محبت و لطف کنی قلعه دلش را فتح کرده ای . به قول سعدی :
بنده حلقه بگوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش
این تعلیم حضرت رسول (ص) است که:
« ای مردم ! می دانم که نمی توانید با همه اموالتان ، همه مردم را راضی کنید ولی با چهره باز و گشاده روئی و خوش اخلاقی می توانید » .
و سخن مولایمان حضرت امیر (ع) چنین است :
« با الایثارِ یُسْتَرَقُ الاحرارُ »
« آزاد مردان با ایثار ، بنده و غلام می شوند .»
البته بنده و غلام خویها و کرامتهای اخلاقی . این هم گام دیگری در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطه های عاطفی در جامعه بشری است .
حسن خلق
کاملترین مومنین از لحاظ ایمان ، خوش خوترین آنان است . پیامبر اکرم (ص)
می فرمایند: حسن خلق آثار خطاها را از بین می برد ، هم چنانکه آفتاب یخ را و سوء خلف عمل را تباه می سازد ، هم چنانکه سرکه عسل را . امام صادق (ع) لبخند مرد بر روی برادرش حسنه است و دور کردن هر نوع سختی و ناراحتی از وی حسنه است و خدا پرستیده نشده بکاری که محبوبتر باشد نزد او از شاد کردن دل مومن .

 

فصل دوم

 

برتری نظام اخلاقی اسلام و الگو برداری از آن

 

 

 

 

 

 

 


گفتیم که : هر نظام اخلاقی بر سه اصل موضوعی بنا می شود :
1- انسان مختار است .
2- در افعال اختیاری خود هدفی را دنبال می کند که دارای مطلوبیت ذاتی است .
3- یگانه راه وصول به آن هدف انجام افعال اخلاقی خواهد بود ؛ یعنی در حقیقت این افعال اختیاری هستند که موجب سعادت یا شقاوت انسان می شوند و جز این طریق کسی به سعادت یا شقاوت نمی رسد .
البته باید یاد آوری کنم که بسیاری از نظامهای اخلاقی توجه تفصیلی به این اصول نداشته و آنها را بعنوان اصول موضوعه خود مطرح نکرده اند ؛ ولی ما با تجزیه و تحلیل به این نتیجه می رسیم که این سه اصل هر چند به طور ارتکابی و اجمالی مورد قبول و پذیرش هر یک از نظامهای اخلاقی خواهد بود .
نظام اخلاقی اسلام نیز در پذیرش اصول فوق با دیگر نظامها هماهنگی دارد و بر اساس اعتراف به اصول نامبرده پی ریزی شده است و در این زمینه با دیگر نظامها هماهنگی دارد و تفاوتی ندارد . اکنون این پرسش مطرح می شود که بنابراین چه تفاوت اساسی بین نظام اخلاقی اسلام با سایر نظام های اخلاقی وجود خواهد داشت ؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم : نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامهای اخلاقی تفاوتهایی نیز دارد که در اینجا دو تفاوت اساسی را به ترتیب مورد بررسی قرار می دهیم .
سعادت در نظام اخلاقی اسلام
باید بگوییم : اخلاق اساسی نظام های اخلاقی به لحاظ مفاهیم کلی نیست ؛ بلکه بیشتر به مصادیق آن مفاهیم کلی مربوط می شود . یعنی هر انسانی بطور کـلی فطراً طـالب سعـادت است و هیچگاه این خواست را نمی تواند از خویش صلب کند و می توان گفت: این حقیقت را همه نظامهای اخلاقی پذیرفته و در آن اتفاق نظر دارند و اختلاف میان نظامهای گوناگون اخلاقی ، متوجه تشخیص مصادیق ( سعادت ) خواهد بود . مشکل اساسی و نقطه درگیری نظامها و نقطه نظرهای متنوع و متضادی که اظهار می دارند ، در پاسخ دادن به این پرسش خلاصه می شود :
آیا آن سعادتی که گمشده انسان است و او با همه تلاش خود بدنبال آن می گردد.
بدیهی است پاسخگویی به پرسش فوق کار آسانی نخواهد بود و می توان گفت : رمز اشکال و گره کار در اینجاست که سعادت ـ این گمشده همه انسانها ـ یک شیء عینی و موجود خارجی و یا حتی یک حیثیت نفسانی و پدیده روحی و روانی خاص نیست تا بتوانیم به آسانی به آن دست یابیم و زمینه اختلافات کم شود .
در پاسخ به این پرسش اصولی باید بگوییم : ما قبلاً نظر خود را توضیح دادیم و گفتیم : سعادت ، یک مفهوم انتزاعی است که منشاء انتزاع آن ، دوام و شدت لذت است . به طور مطلق و اگر میسر نشد دوام و شدت نسبی خواهد بود . بر این اساس اگر زندگی ما توام با رنج و ناراحتی باشد و در آن جا که آلام کمتر است و به حداقل می رسد و در مقابل آنها لذایذ ما در سطح بالایی قرار دارد ، سعادت صدق می کند .
کوتاه سخن اینکه سعادت خواهی فطری بشر است . همه می خواهند لذایششان دائمی و در عالیترین کیفیت و شدت و در مقایسه با آلامشان بیشتر باشد ولی نمی دانند ، چگونه بایدبه آن دست یافت و هر کس در این زمینه سخنی می گوید .
از اینجاست که می توان گفت : درباره مفهوم سعادت اتفاق نظر وجود دارد ، ولی در تشخیص مصداق سعادت اختلاف فراوان به چشم می خورد .
انسان در نظام اخلاقی
نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر نوعی جهان بینی است که وجود خداوند را به عنوان مبداء وآفریننده موجودات و انسان را بعنوان موجودی وابسته و نیازمند به او معرفی می کند. انسان در این بینش فقر محض است و نسبت به خداوندی وجودی ربطی بیش ندارد . خداوند درقرآن می فرماید :
« یا ایُّها النّاسُ اَنْتُمْ الفُقَرائُ اِلی اللهِ هُوَ الغَّنیُ الْحمیدً »
« ای مردم شما نیازمند به خدا هستید و فقط خداوند بی نیاز و ستوده است »
طبیعی است این نظام برای آنکه مسیرش مبتنی بر حقایق و هماهنگ با واقعیتها و بر کنار از اوهام و تخیلات باشد ، ناگذیر است رابطه عبودیت و ربوبیت فوق را مورد توجه قرار دهد و بر اساس این اصل و با ملاحظه آن برنامه ریزی کند .
البته بایدتوجه داشت آن چه در بالا گفتیم از ویژگی انسان نیست ، بلکه تمام موجودات بدون استثناء نسبت به خداوند از چنین موقعیتی برخوردار بوده و به تمام معنی وابسته و از اعمال هستی نیازمند به خداوند هستند ؛ ولی ، از آن جا که ما درباره نظام اخلاقی بحث می کنیم ؛ منتها از وابستگی انسان یاد کردیم .
با توجه به این وابستگی عمومی به این نتیجه دست پیدا می کنیم که هر گاه انسان در اشیاء دخالت و تصرف می کند و از آنها بهره مند می شود باید بداند که در ملک خداوند تصرف کرده است . البته ما منکر این نیستیم که انسان به یک لحاظ و در یک مرتبه در ملک خود تصرف می کند . حال یا در ملک تکوینی خود مثل اعضای بدنش و یا در ملک تشریعی و اعتباری خود مثل اشیاء خارجی که بر اساس قرار و قانون ، ملک او شمرده می شوند . ولی از این حقیقت نباید غافل شد که همه اینها نهایتاً و در یک مرحله عالی تر مربوط به خداوند بوده و مالک حقیقی همه اشیاء اوست .
حفظ این رابطه نتیجه دیگری نیز به دنبال دارد و ما را برآن می دارد تا حتی اگر کاری را فرض کنیم که به نفع زندگی و نیروی انسان نباشد و خود بخود در سعادت اخروی وی نیز تاثیری نداشته باشد ؛ ولی مع الوصف همین کار غیر مفید و بی خاصیت ، مورد امر خداوند قرار گیرد( که باید ان را انجام دهی ) ما را بر آن می دارد که حتی اطاعت امر خداوند را در چنین مواردی نیز لازم بدانیم .
انسان با حالت انقیاد کامل و بدون هیچ گونه اعتراضی باید در برابر اوامر و نواهی خداوند تسلیم محض باشد ، زیرا اعتقاد به ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند چنین اقتضایی دارد که انسان در مقام عمل ، گوش به فرمان او بوده و مراقبت باشد تا چه کاری ازوی
می خواهد و چه کاری را منع می کند.
این حقیقت واضح است که اوامر و نواهی خداوند تابع مفاسد و مصالح هستند و مفاسد و مصالح نیز صرف نظر از اوامر و نواهی خداوند که تابع مصالح و مفاسد هستند و بوده و واقعیت دارند . ما نیز این حقایق را انکار نمی کنیم ، سخن ما این است که حتی اگر هم تابع مصالح و مفاسد نمی بودند اطاعت آنها بر انسان واجب بود و او در چنین فرضی نیز در برابر خداوند باید چنین توطین نفسی داشته باشد.
اکنون اگر سوال شود که آیا نظریه فوق یک تئوری محض است یا واقعیت دارد و تا کنون چنین فرمانی از جانب خداوندصادر گردیده است ؟ در پاسخ باید بگوییم :
صدور چنین امری از جانب خداوند آن چنان هم دور از باور نیست و بعنوان نمونه
می توان از ف مان خداوند به حضرت ابراهیم (ع) بر ذبح فرزندش حضرت اسماعیل (ع) نام برد زیرا، کشتن فرزند خود بخود نه سعادت دنیا را نتیجه می دهد و نه سعادت آخرت را . با هیچیک از آن دو رابطه تکوینی ندارد و اگر خداوند چنین فرمانی نداده بود و اقدام به ذبح اسماعیل موجب سعادت آخرت نمی شود و حضرت ابراهیم هرگز چنین کاری را تجویز نمی کرد و انجام نمی داد .
در هیچ نظام اخلاقی غیر الهی ، چنین قابل توجه نیست اما از آن جا که حقیقت دیگری هم وجود دارد همه چیز رابطه وابستگی به خداوند دارد و مملوک خداوند است در نظام های الهی هر کاری که او می گوید باید انجام داد ، خواه مصلحتی برای خود یا جامعه دربر داشته باشد و خواه نداشته باشد . همه اینها ملک خداوند است و مکلف ؛ حق ندارد چون و چرا کند .
رابطه عبودیت انسان به ریوبیت خداوند می تواند به تمام کارهای انسان رنگ بزند و چنانکه بعد از این توضیح می دهیم رنگی جالب تر و موثرتر از هر چیز دیگر در وصول انسان به سعادت خویش که خداوند درباره آن می فرماید :
« صِبْغًةَ اللهَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنُ اللهِ صِبْغَةً »
« رنگ خدایی است و چه کسی در رنگ آمیزی ( توحیدی ) از خدا بهتر است »
می توان گفت : در حقیقت این موضوع سبب شد بعضی از اندیشمندان مسلمان ، چنین گمان کنند که اساس ارزشهای اخلاقی در اسلام چیزی جز امر و نهی خداوند نیست .
( خوب ) آن است که خداوند به آن ( امر ) می کند و خوبی آن به لحاظ همین امر است و (بد) آن که خداوند از آن ( نهی )می کند و سرچشمه بدی آن همان ( نهی ) است .
آنان گفتند : کار خود بخود نه خوب است و نه به بی تفاوتی و خنثی است ، هیچ مطلوب و یا مبغوضیتی ندارد ، حسن و قبح ، ذاتی افعال نیست بلکه تابع امر و نهی خداوند خواهد بود .
باید بگوییم : این هم اشتباه بزرگی بود که این گروه مرتکب شدند ، زیرا خوبی یا بدی افعال دربست از طرف امر و نهی خداوند بیاید و ذاتاً عاری از خوبی و بدی باشند . حقیقت این است که حیثیت امر و نهی حیثیتی است جدای از حیثیت ذاتی افعال که چون مورد امر نهی خداوند قرار گرفتند ، علاوه بر ارزش ذاتی خود خود ، زمینه چنین ارزش مثبت یا منفی را نیز برای انسان بوجود می آورند . یعنی ارزش بندگی اطاعت و انقیاد نسبت به خداوند و فرامین او و یا بی بندو بی باری مخالفت و تجدی نسبت به او خواه ، مصلحت مفسده ای هم در متعلق امر و نهی لحاظ شده باشد. نظیر اکثر قریب به اتفاق احکام وفرامین الهی یا نشده باشدنظیر نمونه ای که یادآوری گردید .
آیات قرآن خود شاهدی بر مدعای ما هستند و از ارزش ذاتی افعالی پرده بر داشته اند . خداوند می فرماید :
« اِنَّ اللهَ یا‏مرُ بالعدلِ وَ الاحسانِ »
« محققاً خداوند به عدالت و میکی کردن فرمان می دهد .»
و می فرماید:
«قُلْ انَّ اللهَ لایاْمُرُ بافحْشاءِ »
« بگو محققاً خداوند به انجام کار زشت فرمان نمی دهد .»
از آیات فوق بخوبی می توان دریافت که : عدل و احسان ، متعلق فرمان خداوند هستند و قبل از اینکه بر آنها امر شود بصورت خصیصه ذاتی یک سری از افعال انسان وجود و واقعیت دارند و این افعال به لحاظ همین ویژگی ذاتی ، مورد امر خداوند قرار می گیرند نه آنکه چون خداوند امر کرده است خصیصه ذاتی برای یک سری از افعال دیگر وجود دارد و از این جهت خداوند به انجام چنین کارهائی فرمان می دهد .
بنابراین عدل و احسان یا فحشاء بدون توجه به هیچ امر و نهی ، دارای مصادیق خارجی و چنانکه قبلاً توضیح دادیم انتزاعی هستند .

 

الگوی اخلاقی اسلام
نکته مهم دیگری که ضرورت تحصیل آگاهی و ومعرفت و وجود تعلیم و نعلم جدی در زمینه اخلاقی را روشن می سازد . عظمت هدفی است که در تعالیم اسلامی از سازندگی اخلاقی تعقیب می شود چه ، هدف از تربیت اخلاقی در اسلام تنها ، این نیست که شخصی پاره ای آداب ظاهری را فرا گرفته و یا برخی فضایل سطحی و ظاهری را در خود ایجاد کند ، بلکه هدف نهایی از سازندگی اخلاقی و معنوی در مکتبهای آسمانی عموماً و در مکتب اسلامی خصوصاً ، چنان با عظمت ، حساس و متعالی است که هرگز و در تحت هیچ شرایطی نمی توان با انواع جهالتها ، ساده اندیشی ها و سطحی نگیری ها
بی آنکه شخص از عمق فکری و معنوی لازم بر خوردار گردد به آن دست یافت . از این رو ، تفاوت بسیاری است بین الگوهای اخلاقی و معنوی اسلام ، و آن چه در عرف و اجتماع بعنوان تیپ مقدس مآب معروف خاص و عام است .
این قبیل افراد که تنها به ظاهر آداب شرع توجه کرده و از فضایل به دسته خاصی ، آن هم به صورت صوری و سطحی بنده می کنند ؛ هرگز الگوهای مطلوب اخلاقی اسلامی نبوده و نمی توانند باشند . اینان به جهت بی بهره بودن از فضایل و کمالات اساسی و محرومیت از عمق معنوی لازم ، نتوانستند اهداف تربیتی و معنوی اسلام را به طور هماهنگ و به صورت عمیق در وجود خود پیدا کنند ، بلکه به جهت یک جانبه نگری و تک بعدی بودن ، فرسنگها از انسان نمونه اسلام که شخصیتی چند بعدی ، عمیق و همه جانبه دارد ، فاصله دارد .
اساسی ترین عنصری که شخصیت معنوی این قبیل افراد ظاهراً با تقوا فاقد آن است ، همان عنصر ( آگاهی و معرفت ) است . فقدان علم و آگاهی در این افراد سبب می شود نارسائی فکری بر کل شخصیت آنها سایه افکنده و از آنها انسانهای سطحی و موجودی بسازد که هیچ انسان اگاه و بیداری حاضر نیست آنان را به عنوان الگوی تربیتی خویش بپذیرد یا آرزوی شباهت به آنها را در دل داشته باشد .
الگوی اخلاقی اسلام ، انسان وارسته و بکمال پیسوته ای است که علاوه بر ظاهر از نظر باطن نیز به تسویه کامل نائل آمده و دلش روشن به نور معرفت است . هدف از تربیت اخلاقی در اسلام ، افزایش مراتب و درجات قلبی در سایه معرفت الهی است تا شخص شایستگی لازم برای تقرب به خدا را پیدا کند . از این رو ، تعلیمات اخلاقی باید در جهت نیل به این هدف متعالی قرار گیرد و از هر نوع سطحی نگری و ظاهر گرائی مصون ماند تا به جای ترببیت مقدس مآبان جمود ، انسانهای شایسته ، آگاه و عمیق تربیت شوند که هم از لحاظ بینش و معرفت و هم از لحاظ عمل در سطح بالایی از کمالات قرار گیرد و گرنه تنها توجه به جهات عملی و بی توجهی به نقش و اهمیت علم و بصیرت که آن همه در اسلام به آن تاکید شده است ، از آفات بزرگ تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی است که اگر به طور جدی با آن مبارزه نشود سبب خواهد شد ، انسانهای یک بعدی ، سطحی و متحجرالفکری بار آیند که از کمال لایق انسانی و ارزشهای متعالی اسلام ، فرسنگها فاصله دارند.
اینان نه تنها خود از رسیدن به کمال باز می مانند بلکه با مقدس مآبی ها و تعصبات احمقانه، تیشه بر ریشه اسلام زده و دیگران را از این دین و آئین الهی گریزان می سازد. از این رو ، پیشوایان آسمانی از دست این گروه از متعبدین جاهل دردمندانه شکوه کرده و آنان را در ردیف عالمان فاسد و بی حیا و وسیله شکست اسلام معرفی نموده اند . امام صادق (ع) فرمود :
« قَطَعَ ظَهدی اتُنانِ : عالِمٌ مثتَهَتّکٌ و جاهلٌ مُتَنَسّکٌ ، هذا یَصُدُ الناسَ عنْ علمهِ بتَهتُّکه وَ هذا یَعُدُّ الناسُ عَنْ نُسْکه بجَهْله »
« دو طایفه کمر مرا شکستند : عالم فاسد و بی حیا و جاهل مقدس مآب . اولی مردم را از علم خویش یا فساد و پرده دری باز می دارد و دومی آنان را از عبادت به جهات خویش گریزان می سازد .

 

 

 

 

 

فصل سوم

 

تربیت و اخلاق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آغاز تربیت
نقطه آغاز تربیت ، تربیت خویشتن است . کسی می تواند مربی باشد که پیش از دیگران به تربیت خود بپردازد . کسی می تواند مربی باشد که بیش از آنکه از دیگران انتظار تغییر و اصلاح داشته باشد، از خود چنین توقع کند . انسان بدون تربیت مستمر خود نمی تواند یک مربی موفق باشد . انسانی که خود اهل مطالعه نیست ، چگونه می تواند دیگران را به این کار دعوت کند . کسانی که خود به لحاظ اخلاقی منزه نیستند چگونه می توانند دیگران را به اخلاق پاک دعوت کنند ؟
سه عامل مهم برای تقدم تربیت دیگران عبارتند از :
1- عمل مربی بیش از کلام او بر روی متربی اثر می کند .
2- مربی ومعلم باید همیشه جلوتر از متربی خود حرکت کنند .
3- برای درک مشکلات متربی مربی خود باید بخشی از انتظاراتی را که از او دارد ، در مورد خود عملی سازد .

 

ابعاد تربیتی
خداوند انسان را بگونه ای خلق کرده که دارای شخصیتی چند بعدی است . تربیت او هم باید متوجه همه این ابعاد باشد . مهم ترین ابعاد شخصیت انسان عبارت است از :
بعد شناختی ، بعد عاطفی ، بعد حرکتی - جسمانی ، بعد اجتماعی ، بعد اخلاقی و بعد هنری .
یک تربیت متعادل و متوازن باید همه این ابعاد را در نظر قرار دهد . دین مبین اسلام دینی است که به تمامی این ابعاد توجه کرده ، برای پرورش متعادل و درست آن برنامه دارد.
بنابراین برای تحقق یک تربیت اسلامی و کامل باید با کودک و نوجوان بگونه ای مواجه شویم که او بتواند در همه این ابعاد فعال باشد و رشد پیدا کند کسانی که به ابعاد محدودی توجه دارند کودک را نامتعادل بار می آورند . از آن جمله کسانی هستند که تنها به پیشرفت درسی و یا رشد جسمانی کودک یا نوجوانان توجه دارند و لذا او را ناقص تربیت می کنند .

 

رشد و کمال
انسان در مقایسه با سایر حیوانات رشدی بسیار آرام ولی گسترده و عمیق دارد.فرزندان حیوانات بسیار سریع به این درجه و مرحله می رسند ، ولی فرزند انسان بسیار کند به این درجه و محله می رسد ؛ که هیچ موجودی نمی تواند به آن سطح دسترسی پیدا کند . طی این مسیر در مورد انسان با آرامی و به تدریج انجام می گیرد ؛ لذا در تربیت باید برای رسیدن به اهداف بلند و عالی ، عزم را جزم کرد و با آرامش ، لکن با استواری و استحکام به طرف آن اهداف حرکت کرد .
عجله کردن برای رسیدن به اهداف ، آن هم اهدافی ظاهری ، مانند گرفتن دیپلم و لیسانس، نه تنها به سود تربیت نیست ، بلکه به آن آسیبی جدی وارد می کنند . برای تربیت زمینه لازم را فراهم کنیم ، بگونه ای که بتوانیم تا پایان عمر به رشد خود ادامه دهد .

 

تفاوتهای فردی
توجه به تفاوتهای فردی لازمه یک تربیت متعادل و درست است . انسان ها همه یکسان خلق نشده اند و اساساً باید بگوییم هیچ کدام از مخلوقات الهی دارای شباهت کامل با یکدیگر نیستند و هر موجودی دارای خلقی منحصر به فرد است که گواه وحدانیت خداوند است . از این رو مربیان باید ضمن داشتن برنامه کلی در تربیت ، به ویژگی های منحصر به فرد هر یک از تربیان توجه خاص داشته باشند . بنابراین لازم است :
1- مربیان به ویژگیهای اساسی و بنیادی در تربیت از قبیل هوش ، انگیزش ، خلاقیت و سلامتی روانی توجه داشته باشند و تفاوتهای فردی متربیان را در این زمینه ها مورد عنایت قرار دهند .
2- جایگاه هر متربی را در میان هم سالان خود مشخص کنند .
3- پیشرفت هر کودک و نوجوانی را نسبت به خود او در نظر بگیرند .
4- در طراحی برنامه های تربیت متربی را اصل قرار دهند نه برنامه را .

 

انگیزه و تربیت
آنچه می تواند کودک را به طرف رشد و کمال سوق دهد انگیزه هایی است که از درون او را به سمت اهداف هدایت می کند . انگیزه ها نیروی حرکت به طرف اهداف تربیتی را تامین می کنند . از این رو این انگیزه ها باید شناخته شده در جهت تحریک بیش تر کودک و نوجوان تقویت شوند . به این منظور در مورد انگیزه ها لازم است بدانیم که :
1- انگیزه های اولیه و طبیعی مانند گرسنگی ، تشنگی ، کنجکاوی و 000 می تواند برانگیزاننده تعدادی از رفتارها باشند.محرومیت نسبی در این انگیزه ها می تواند موجب تشدید آن ها شود.
2- به کمک انگیزه های اولیه و طبیعی باید انگیزه های ثانوی ای مانند تمایل به پیشرفت تحصیلی را ایجاد و تقویت نمود .
3- باید با فراهم آوردن زمینه لازم برای عمل موفقیت آمیز کودک و نوجوان انگیزه های او را تقویت کرد .
4- از طریق اجتناب از اجبار آشکار و محسوس ، از تضعیف انگیزه ها جلوگیری کرد .

 

نسبیت در تربیت
تربیت بدون تشویق و تنبیه مناسب امکان پذیر نیست ، لکن باید توجه داشت که هر چیزی در مورد کودک نمی تواند مورد تشویق و یا بخصوص مورد تنبیه واقع شود . مثلاً نباید تغییراتی که خارج از اختیار و اراده کودک و نوجوان است ، زیاد مورد تشویق قرار گیرد و یا خدای ناکرده تنبیه شود .
آشفتگی دوره نوجوانی چیزی نیست که به سبب آن نوجوان را تنبیه و یا سرزنش کنیم ، هم چنین بدلیل زیبایی چهره و یا هوش سرشار یک کودک نباید او را مورد تشویق قرار داد ، بلکه آن چیزی که باید مورد تشویق قرار گیرد ، عمل و بازده موفقیت آمیز کودک و نوجوان است . یعنی چیزی که با تلاش و کوشش او بدست آمده است . هر گام کودک و نوجوان به جلو ، می تواند مورد تشویق قرار گیرد و در مواردی نیز هر کدام از گامهای او به جلو ( در صورتیکه اضافی باشد ) یا عقب تنبیه شود .

تربیت از راه دل
اساساً‌ اگر مفاهیم و روش ها و اقدامات تربیت از طریق مربیان صاحب دل به روش تربیت از راه قلوب و عواطف صورت نگیرد ، جزء آموزشهای سطحی و دانشهای حفظی و صوری حاصلی به بار نخواهد داشت .
در چنین شرایطی می توان تربیت درونی را جایگزین تربیت بیرونی کرد و به جای دانش به تغییر منش اندیشه و در نهایت به جای تاکید صرف بر اطلاعات ذهنی به هدایت قبلی دست یافت . اگر تربیت با روش صاحب دلی و با منش اهل معنا انجام گیرد نیازی به انبوه کاری و انبوه گویی نیست . اگر در فرآیند انتقال پیام به تمایل درونی و رغبت و انگیزش افراد توجه شود تنها یک اشاره کافیست تا قلب آدمی نورانی شود .

 

گرداندن ( ساختن ) با بعد اخلاقی
همه تلاشها و زحمات یک باغبان گل پرور که ممکن است به آموزشها و تکاپوهای علمی فراوان نیازمند بوده باشند ، برای رویانیدن گل هایی است که به مرحله شکوفایی برسند . تخلق به اخلاق والای اسلامی و انسانی ، یعنی شکوفایی همه استعدادها و حقایق مربوط به انسان .
آن پیشتازان فکری که دوران ها را پایان دوران ماقبل تاریخ ( تاریخ انسانی ) می نامند و برای آغاز تاریخ انسانی هرگونه تلاش می کنند و از بکار گرفتن هیچ منطقی مضایقه ندارند ، باید بدانند تغییر دادن وضع زندگی انسانها دررابطه با صنعت و هنر و پول و جریانات نظامی و دیگر شئون امروزی بشری ، به وضعی دیگر ، بدون احساس ضرورت گردیدن و گردادن اخلاقی ، ادامه همان دوران ما قبل تاریخ است ، نه پایان بخشیدن به آن. هیچ راهی برای ختم دوران ما قبل تاریخ ، جز شکوفا کردن انسان ها با اخلاق عالی انسانی که همان شکوفائی حقایق است ، دیده نمی شود.
شاید درباره انسان سخنی نمانده باشد تا گفته شود و تجربه ای نمانده باشد تا انجام شود و تلاشی در مسیر حیات معقولش نمانده است تا صورت پذیرد. محصولی که بشر از سرمایه و تلاش خود برای پیشرفت خود برداشته است به قدری در مقابل آن رسیده است که معلمان و مربیان به هر نحوی که شده است به انسان های مورد تعلیم و تربیت بفهمانند که
( هرگز فراموش مکن که تو انسانی آنان که در زندگی باآنها شرکت داری نیز انسانند . آنان نیز مانند تو خوشی لذت را در می یابند و درد و ناگواری الم را می فهمند و همان عامل جلب سود و لذت که برای تو ، انگیزگی دارد و تحریک می کند . در همه آنان که مستقیم و یا غیر مستقیم با انان در ارتباط هستی ، نیز انگیزگی دارد ).
بدون تحریک و جوشش برای دریافت اصل فوق قرار گرفتن در مسیر گردیدن و گرداندن هرگز به نتیجه ای نخواهد رسید . آن مربیانی که بعد والای اخلاقی انسانهای مورد تربیت خود را تقویت نمی کنند وان را به فعلیت نمی رسانند و در عین حال مراکز دانش و منابع پیشرفتی که هزاران نوع نیرو و واسطه در اختیار انسانها می گذارند ، کاری جز آماده کردن میدان برای تناز ع در بقاء انجام نمی دهند . معلوم است برد در این میدان که خطرناک تر است از جنگل ، با کیست و باخت با کیست .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 71   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ارزش های اخلاقی

مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری

اختصاصی از اینو دیدی مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری


مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری

این فایل در دو قالب ورد و پی دی اف به صورت لاتین و فارسی جمعا  در 26 صفحه ارائه گردیده است.

 

مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری 

مقاله ترجمه شده The Code of Ethics for Arbitrators in Commercial Disputes

این مقاله تازه ترجمه شده است. ترجمه متن بسیار روان و قابل فهم می باشد. در ترجمه مقاله از واژه های سلیس فارسی استفاده شده و در نوع خود بی نظیر می باشند.

مشابه این محصول در سایت های دیگر با قیمتی بسیار بالا ارائه شده است. تیم ما جهت رفاه حال شما دانشجویان عزیز محصول را با قیمتی مناسب عرضه می کند.
برای دانلود رایگان مقاله اینجا کلیک کنید و ترجمه را خریداری نمایید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ترجمه شده رشته حقوق -منشور اخلاقی برای قضات در اختلافات تجاری

تحقیق در مورد دروغ و جنبه های اخلاقی آن

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد دروغ و جنبه های اخلاقی آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد دروغ و جنبه های اخلاقی آن


تحقیق در مورد دروغ و جنبه های اخلاقی آن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

 

 

در زبان عربى

معماى طاووس

نظریه‏اى از قرن سوم

منافقان

نظرى به این نظریه

منافقان مکى

دسته‏هاى منافقان

دزد و خائن به مال بودن. چشم ناپاک داشتن، یعنى خائن به‏ناموس بودن. زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.

سر آن که زبان پر دروغ، بزرگ‏ترین گناه است، در آینده روشن خواهد شد; اکنون‏باید معناى دروغ روشن شود.

دروغ چیست؟

دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغ گو کسى است که بر خلاف حقیقت،خبرى مى‏دهد.

شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوست‏خود بروید، او براى شما غذا بیاورد، شمابگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است; شما نیزدروغ گو هستید، زیرا بر خلاف حقیقت‏خبر داده‏اید.

کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گوینده‏اش دروغ گومى‏باشد، چنان که بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغ گویى مى‏باشد و نیزبد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغ‏خواهد بود.

دروغ و دروغ گویى

دروغ از صفات سخن است و دروغ گویى از صفات سخن گو و این دو همیشه باهم یار نیستند. مى‏شود سخنى دروغ باشد، ولى گوینده‏اش دروغ گو نباشد، چنان که‏ممکن است کسى دروغ بگوید، ولى سخنش دروغ نباشد، بلکه راست و مطابق‏حقیقت‏باشد.

شما اگر به وقوع حادثه‏اى اطمینان پیدا کردید، در صورتى که آن حادثه رخ نداده‏باشد، هنگامى که از وقوع آن خبر مى‏دهید، شما دروغ گو نیستید، ولى خبر شمادروغ است. دروغ گو اگر سخن راستى بگوید که به نظرش بر خلاف حقیقت‏باشد،خبر او راست است، چون مطابق با واقع است، ولى خودش دروغ گفته، زیرا به نظرخودش بر خلاف حقیقت، سخن گفته است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد دروغ و جنبه های اخلاقی آن