دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 43
سال 1966 به عنوان نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری شناخته می شود. در این سال، سفینه آپولو نخستین تصاویر کره زمین را از فضا مخابره کرد. این تصاویر دو دیدگاه متفاوت را نسبت به نظام زیست جهانی در کنار هم مطرح نمود. نخست این که "جهان زیستی، پدیده ای کوچک و آسیب پذیر" و دوم این که "جهان زیستی پدیده ای قابل مدیریت و برنامه ریزی است." این تصاویر نمادی برای جنبش جهانی محیط زیست گردید و عزمی جهانی را برای نیل به نظام پایدار زمین برانگیخت.
پایداری به عنوان رویکرد انسان به جهان زیستی، یک نگرش اخلاقی را مطرح می کند که در آن نحوه زیست و عمل انسان در رابطه با سایر ارکان هستی مورد توجه قرار می گیرد. دیدگاه پایداری به مهمترین چالش امروز تمدن بشری می پردازد: "بقای تمدن در این سیاره". (1997 Buchanan,) آسایش مانای انسان در گرو برقراری و تداوم رابطه متعادل زیستی میان تمام ارکان نظام زیست جهانی است. این معنای پایداری به عنوان نحوه نگرش انسان به جهان زیست است. خطاب این دستور اخلاقی به تمام جوامع انسانی است و نمی توان آن را مختص و محدود به کشور یا منطقه ای خاص از زمین دانست، چرا که بحران های کنونی محیط زیست از مقیاس کشور و یا منطقه ای خاص فراتر رفته و به مساله تمام زمین بدل شده است.
از محافظت تا سازگاری با طبیعت
انسان در طول تکامل فرهنگی خویش، فعالیت های مختلفی را برای رفع نیازهای روز افزون نو شونده اش آغاز کرد همه آنها مستلزم تغییر در محیط بود. محیط زیست برای موجودات زنده حاصل مجموعه ای از تعادل هاست که بر هم برخوردن هر کدام از آن تعادل ها، ضمانت دوام زندگی را تضعیف می کند. وقتی می گوییم «محیط زیست» مقصود آن فضایی است که طبیعت و انسان و فرهنگ و شرایط اجتماعی و تاثیرات متقابل آنها را دربر می گیرد. تحولات عصر صنعت اگر چه بسیاری از معضلات بشر را حل کرده ولی متاسفانه رابطه انسان را با محیط بریده است، این در حالی است که مشکلات زیست محیطی می تواند مسائل اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی مهمی را برای دولت ها اجاد کنند. کمبود منابع قابل تجدید در اختلافات خشونت بار در بسیاری از مناطق در حال توسعه نقش دارد، منابع و ذخایر طبیعی محدودند و چنانکه انسان بی رویه از آن استفاده کند هه چیز برهم خواهد ریخت. خطر به حدی است که برای نسل آینده بحران های بسیار جدی پیش بینی شده است.
نگرانی از ادامه روند موجود منجر به آن شد که الگوهایی از توسعه دنبال شود که آسیب های کمتری به محیط وارد کرده و قابلیت تداوم و استمرار داشته باشد. لذا می باید در پی ایجاد شرایطی در جهت هماهنگی با محیط زیست و بوجود آوردن محیط زیستی پایدار بود. از این رو مباحثی همچون سازگاری با محیط زیست و پایداری مصنوعات و فعالیت های انسان در راس برنامه های سازندگی ددولتها در آمده است و موضوع «پایداری» به این معنی که نیازهای نسل های کنونی تامین شود، بی آنکه نیازهای نسل های آتی نادیده بماند، اکنون یک «ضرورت» است؛ و بنیاد «توسعه» محسوب می شود. معماری نیز از این ضرورت بنیادی بر کنار نیست. چرا که ساختمانها اصلی ترین، وسیع ترین و ماندگارترین تغییراتی هستند که انسان در روی کره زمین به وجود آورده است.
لرد را جرز 1 در نشریه انگلیسی (Architecture Design) در مورد طرح پایدار چنین می گوید:
«طرح پایدار به دنبال برآورده کردن نیازهای امروز بدون به خطر انداختن ذخیره منابع طبیعی، و باقی نهادن آن برای نسل های آینده است. این طرح می بایست با سازگاری با اصول پایداری اجتماعی و اقتصادی، توجه ویژه یی به مصرف انرژی و تاثیر زیست بومی ساختمان ها و شهرها داشته باشد. موارد عمده برای این منظور عبارتند از: انرژی کم، سازگاری مناسب ، بهره گیری مطلوب از منابع.»
«معماری پایدار» و «معماری سبز» موضوع یا پدیده ای است که اکنون در بیشتر کشورهای جهان، و توسط بسیاری از معماران با سلیقه ها و دیدگاههای متفاوت، به آن توجه می شود. ایده ی «معماری سبز» ضمن اینکه مفهوم جهانی است، «محلی» هم هست. یعنی این مفهوم ضمن برخورداری از نکته های مشترک و جهان شمول، در هر موقعیت اجتماعی – فرهنگی مفهوم خاص و متمایز خود را دارد. در این دیدگاه ، با توجه به موضوع «پایداری» نه تنها برای مشکلات جهانی (مثل آلودگی و تغییر آب و هوا) بلکه برای مسائل محیطی محلی (مثل حفاظت از آب و خاک و احیای شهر کوچک) راه حل هایی ارائه می شود. راه حل هایی مبتنی بر فن آوری پیش رفته و فن آوری های ساده و بومی که اغلب در یک پروژه واحد با هم تلفیق می شود. روشی که «فضا» را به عنوان ابزار بیان معماریع با مفهوم «پایداری» تلفیق و آن را متحول می کند.
- معماری پایدار: تعاریف و مفاهیم
شالوده اخلاق پایداری بر نظام اخلاق زیست محیطی بنا شده است و بر مبنای گرایش های مختلف آن، نگرش های متفاوتی در رابطه انسان با دیگر ارکان نظام زیست جهانی تبیین می شود. بر این اساس، بخشی از رویکردهای اخلاقی مبتنی بر پایداری – به خصوص در حیطه توسعه اقتصادی – از موضع اخلاقی سطحی زیست محیطی – محیط زیست گرایی سطحی – برخوردارند که در آن انسان محور اصلی توجهات در تصمیمات است و سایر ارکان محیط زیست به عنوان منابع مورد نیاز برای فعالیت های انسانی می بایست در جهت «تداوم و ارتقای بهره مندی» و «سلامت» جامعه انسانی ، «حفظ، نگهداری و مدیریت» می شوند.
بخش عمده ای از رویکردهای پایداری از یک موضع میانه پیروی می کنند – محیط زیست گرایی میانه – که در آن به نغیر نگاه انسان به جهان زیستی تأکید می شود: «حفظ و برقراری تعادل» زیستی میان «انسان» و «دیگر ارکان نظام زیستی» با اولویت مسائل انسانی. چنین رویکرد اخلاقی، در تصمیم سازی های مرتبط با محیط انسان ساخت (از جمله معماری) مورد نظر و تأکید است. چنین انسانی. چنین نگرشی در غایت تکامل خود، دیدگاهی را تبیین می کند که در حفظ و تداوم تمامیت جهان زیستی به عنوان موجودی زیستمند، در اولویت بالاتری نسبت به ارکان و اجزای تشکیل دهنده آن (انسان و غیر انسان) قرار می گیرد. (محیط زیست گرایی ژرف)
در اخلاق پایداری برخورداری از توانایی تصمیم گیری به یک مسئولیت اخلاقی برای انسان تعبیر می شود؛ نقش امانتداری یا سرپرستی انسان نسبت به جهان هستی: «تلاش برای حفظ و تداوم تمامیت و یکپارچگی بوم شناختی زیست کره» چنین تفکری در عمل تحت تأثیر تفکر انسان مدار مدرنیستی قرار گرفته و بدین صورت تبیین می گردد: «تلاش برای نیل به شرایط مطلوب زیستی برای انسان که کمیتنه اثرات سوء را بر شرایط زیستی دیگر ارکان محیط زیست در پی داشته باشد.» در نظام های اخلاقی خدا محور پایداری مفهوم جدیدی از رشد را تبین می کند: گونه ای از رشد که امکان استفاده هوشمندانه تر و محتاطانه تر از منابع محیط را فراهم می آورد. Van Der Ryn &) Calthorpe, 1986:111) در این معنا رشد به مفهوم توسعه محدوده ها یا دامنه بیرونی یک فعالیت یا نظام نیست، بلکه به مفهوم آن است که موضوع رشد – اعم از یک فعالیت توسعه ای ، یک فرایند و ... – پیچیده تر، خود آگاه تر، دقیق تر و کامل تر می گردد و از این نظر به سمت تصحیح و تکاملی حرکت می کند که برای یک عملکرد یا رفع یک نیاز خاص مناسب تر گردد.
در این رشد تمام اجزا، عناصر و مولفه های یک فرایند توسعه ای – اعم از سرمایه های انسانی ، منابع مواد و انرژی ، سرمایه های مالی ، ارتباطات و نقل و انتقالات و ... دخالت دارند، اما نسبت اجزای مورد استفاده تغییر خواهد نمود. (همان) چنین فرایند توسعه ای "رفتار گونه های جانداران را تداعی می کند که همواره در حال انطباق موثر با محیط در حال تغییر خود می باشند و از این جهت رو به تکامل دارند." (همان:112)
اکنون کمتر کسی بر ضرورت نیل به جامعه ای پایدار تردید می کند، اما مساله اصلی چگونگی نیل به اهداف این دیدگاه در عمل است. در این چالش، فعالیت های مرتبط با توسعه کالبدی محیط، نقش پررنگی بر عهده دارند. چرا که توسعه کالبدی محیط سهم قابل توجهی از منابع طبیعی زمین را به خود اختصاص داده است. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که: «چگونه می توان توسعه کالبدی محیط را در راستای پایداری هدایت نمود و یا به بیان روشن تر چگونه می توان فضاهای زیستی پایدار طراحی نمود؟»
مفهوم معماری پایدار – چه به عنوان عمل خلق فضای انسانی و تنظیم رابطة انسان محیط فیزیکی و چه به عنوان محصول این فرایند – همواره با محیط پایدار در آمیخته و در یک چارچوب کلی می توان آن را به معنای «خلق محیط پایدار انسان ساخت» تعبیر نمود. از این رو در این مقاله، تعریف معماری پایدار، با استناد به ادبیات مرتبط با «محیط پایدار» ارائه می گردد.
1-2. محیط پایدار
شرط اساسی در نیل به پایداری محیطی برقراری تعادل پویا میان نظام های مختلف محیط است. این شرط از دیدگاه عملی دستیابی همزمان به پایداری نظام بوم شناختی، نظام اجتماعی – فرهنگی و نظام اقتصادی را ایجاب می کند و از منظر اخلاقی به برقراری و تداوم راابطه همزیستی میان تمام عناصر و ارکان محیط (انسان و غیر انسان) تعبیر می شود.
بر این اساس «محیط پایدار» را می توان واجد خصوصیات زیر تعریف نمود:
* از منظر بوم شناختی:
در محیط پایدار کار کرد سامانه های زیستی اصلی محیط و سلامت آنها تداوم و ارتقا می یابد. این کارکردهای اصلی برای فعالیت های انسانی عبارتند از: تولید اکسیژن و جذب دی اکسید کربن، جذب پسماندها و آلودگی ها، تنظیم شرایط محیطی (درجه طول و اندازه رطوبت و ...) تولید منابع طبیعی تجدید پذیر: مواد غذایی و مواد خام اولیه محصولات فراوره های تولیدی، تأمین آسایش و سلامت روان شناختی و فیزیکی.
* از منظر اجتماعی – فرهنگی:
در محیط پایدار، همزیستی متعادل میان جامعه انسانی و محیط زیست طبیعی در راستای بهره مندی توامن اجتماعی و اقتصادی بررار گردیده است. از این رو در این محیط امکان بهره مندی از شرایط ارضا کننده در طول زمان (حال و آینده)، در حیطه «ظرفیت بْ«د یا خورند» به منظور نیل به بیشینه منفعت جمعی، فعالیت ها و مسیرهای توسعه ای دنبال می شود که در آنها از قابلیت های بوم شناختی – فرهنگی مکان توسعه بهره گرفته شده است.
*از منظر اقتصادی:
در محیط پایدار، فعالیت های تسعه ای اقتصادی به رشد عادلانه و متوازن جامعه زیستی طبیعی و فرهنگی محیط و در نتیجه استفاده بهینه و پربازده از آن هاست. بنابر این نظام ها و فرایندهای توسعه ای در این محیط همچون یک سامانه طبیعی از خصوصیات: انعطاف پذیری ، تطابق و تغییر پذیری ، قابلیت احیا و استفاده مجدد (بازیافت پذیری) بهره وری و تنوع برخوردارند.
* نیل به پایداری محیط کالبدی انسان ساخت – به عنوان بخشی از محیط زیست انسانی و در برگیرنده و سامان دهنده فعالیت های اقتصادی و اجتماعی – در گرو برقراری حالت تعادل پویا میان فضای کالبدی انسانی، محیط فراگیر و کاربردان فضاست. پویایی این تعادل در نحوه پاسخ گویی و کنش مندی محیط کالبدی به خواست ها و نیازهای کاربران و نیز شرایط متغیر محیط فراگیر است. بر این اساس ون دررین و کتروپ (Van Der Ryn & Calthorpe , 1986: ix) محیط پایدار انسان ساخت را این گونه جمع بندی می کنند:
" یک محیط کالبدی پایدار انسانی به ساکنین خود در طول زمان، کمینه مشکلات روان شناختی و فیزیکی را وارد می کند – به طور مثال عدم تناسب فضاها با نیازها، خواست و یا الگوهای رفتاری کاربران، نیاز به تعمیر، تعویض و یا نگهداری پر هزینه، عدم تأمین شرایط مطلوب محیطی و ... – و کمینه میزان منابع زمینة آب، خاک و سوخت (انرژی تجدید ناپذیر) را از محیط فراگیر خود طلب می کند و [در نتیجه] کمترین بار محیطی را به محیط خود وارد می آورد."
2-2. معماری پایدار
بر این اساس «معماری پایدار» به عنوان رویکرد ایجاد محیط پایدار بر «معماری حساس به محیط» مبتنی است. تعابیر متفاوت از «حساسیت محیطی» و عدم وفاق بر یک مفهوم واحد از پایداری در ادبیات معماری پایدار – که خود ناشی از مواضع اخلاقی متفاوت و شرایط سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی مختلف می باشد – به برداشت های متنوعی از مفهوم معماری پایدار منجر شده است، به طوری که امروزه اصطلاح معماری پایدار برای طیف وسیع و متنوعی از رویکردهای حساس به محیط بکار گرفته می شود.
از معماری بومی سنتی که "همواره به عنوان معماری با گرایش به سمت پایداری بوم شناختی و اجتماعی دیده می شود." (2001:4 Hagan) تا گرایش هایی که با ادعای پایدارتر کردن معماری موجود، "معتقد به حفظ یک سبک خاص و وارد نمودن جنبه ای از حساسیت محیطی در ظاهر طرح یا کارکردهای محیطی آن هستند." (همان:5) و در نهایت آن دسته معدود از معمارانی که معماری را "به سمت کنش مندی و پاسخ گویی به شرایط محیط داخلی و خارجی سوق می دهند." (همان)
بر این مبنا ارائه یک تعریف جامع و مرجع برای رویکرد معماری پایدار، امری دشوار به نظر می رسد. از این رو در ادامه برخی از تعاریف و تعابیر ارائه ششده که از اعتبار و مرجعیت بیشتری برخوردارند مطرح می گردد: تعریف چالزکی برت (1994 Kibert,) از معماری پایدار که در نخستین «کنفرانس بین المللی ساخت و ساز پایدار» (1994) ارائه گردید: "خلق محیط انسان ساخت و مدیریت متعدانه آن بر مبنای اصول بوم سازگاری و بازدهی منابع. این اصول عبارتند از: کمینه کردن مصرف منابع تجدید ناپذیر، ارتقاء بهبود شرایط محیط طبیعی و کمینه آسیب های بوم شناختی بر محیط."
هر چند که این تعریف مدت ها پس از طرح مفهوم پایداری و به دنبال ان پی گیری رویکرد معماری پایدار، ارائه شده است، اما به عنوان تعریف مورد استناد در دستور کارهای فرا ملی در ساخت و ساز پایدار – نظیر دستور کار 21 در ساخت و ساز پایدار – از سندیت و مرجعیت بین المللی برخوردار است. در این تعریف تنظیم رابطه میان محیط انسان ساخت و محیط فراگیر بر مبنای تعبیری انسان مدارانه از اخلاق پایداری بیان شده است، با این وجود به دلیل تأکید بر «رعایت اصول بوم سازگاری» در طراحی معماری قابل توجه است.
سوزان هاگان معماری پایدار را بر مبنای نگرشی میانه رو از اخلاق زیست محیطی تعریف می کند که در آن به برقراری تعادل زیستی با ارکان نظام زیستی محیطی تأکید می گردد و نیل به آن را در گرو کنش مندی و پاسخگویی اثر معماری به شرایط محیطی می داند: "تبیین رابطه معادل تر و همزیستانه اثر معماری با محیط که بر کنش مندی خود آگاه اثر معماری نسبت به شرایط محیطی پی ریزی شده است. (2001:4 Hagan ,)" مفهوم معماری پایدار، یا همان معماری محیطی پایدار، تلویحاً برقراری تعدل و تعامل را میان سه حیطه اصلی اجتماعی – فرهنگی، اقتصادی – سیاسی و کالبدی محیط در بر می گیرد." (همان) چنین چنین رویکردی به معماری ، تحت عنوان «رویکرد جامع معماری پایدار» معرفی شده است.
بنابر این اگر چه تمام انواع رویکردهای حساس به مسائل محیط که امروزه تحت عنوان معماری پایدار یا اسامی دیگری نظیر «معماری سبز» ، «معماری بوم سازگار» ، «معماری محیطی» و نظایر آن شناخته می شوند، تا حدودی ، تبیین رابطه جدیدی میان فضای کالبدی و طبیعت به حساب می آیند، اما تنها بخش کنش مند این طیف متنوع، ضامن ارتقا و پویایی و به تبع آن تداوم سودمند این رابطه است و می تواند به عنوان رویکرد معماری پایدار در عصر حاضر دنبال شود. (همان)
می توان چنین نتیجه گرفت که تعریف هاگان از معماری پایدار، اگر چه در یک چارچوب اخلاقی کلی تبیین شده است، می تواند مبنای جهت گیری های صحیح به سمت خلق محیط پایدار انسانی باشد. محصول چنین فرایند معماری، فضایی است از کار کردهای محیطی بهینه برخوردار است. (2001:7 Hagan ,) و Van Der Ryn & Calthorpe , 1986:x) یعنی:
- نسبت به ویژگی ها و شرایط محیطی و مکان پاسخگو و کنش مند است.
- در طول فرایند حیات خود از نیروها و قابلیت های بستر بوم شناختی در راستای ایجاد شرایط محیطی مطلوب استفاده بهینه می کند.
- از تعدل بوم شناختی برخوردار است، یعنی کمینه صدمات محیطی را در طول فرایند حیات ، برمحیط زیست خود وارد می کند.
- نسبت به تغییرات در شرایط و نیازهای پیش آمده، انطباق پذیر و در نتیجه تداوم پذیر است.
- به واسطه برخورداری از ویژگی های مبتنی بر مکان ، متمایز و قابل تفکیک است.
به هر حال از طرف طیف وسیعی که چه به صورت حرفه ای و چه در حوزه ادبیات نظری به رویکرد معماری پایدار می پردازند، این ادعا وجود دارد که تفکیک لغت «پایدار» از معماری و تأکید بر آن امری موقتی خواهد بود. (2001:13 Hagan) چرا که بر حسب شرایط ، مسیر معماری همچنان به سمت "نگرشی حساس تر به محیط و عاقبت اندیش تر" میل خواهد نمود. (همان) تاجایی که "تمام انواع معماری ها، معماری پایدار محیطی خواهد شد." (همان)
سوزان مکسمن رئیس معماران آمریکا، در کنفرانس بین المللی معماران در شیکاگو (1993) بر این ادعا به صراحت تأکید کرده است: "معماری پایدار شیوه معماری کردن است، شیوة نگرش و نحوه عمل ، بنابر این بهتر است که هیچ عنوان خاصی بدان اطلاق نشود و صرفاً به آن معماری گفته شود. "(1993 Maxman, ) همین مفهوم توسط نورمن فوستر نیز در مورد معماری پایدار مطرح شده است:" پایداری در معماری، یعنی معماری خوب کردن، هر چه کیفیت معماری – یعنی کیفیت فکر و ایده های آن – در ارتباط با محیط بالاتر باشد، یک فضای معماری برای مدت ولانی تر می تواند نقش خود را ایفا کند." (2001:32 Foster,)
هر چند که این ادعا تا حدی ایده آل به نظر می رسد، ولی در آن یک حقیقت گریز ناپذیر وجود دارد. این که پایداری در معماری را نمی توان یک سبک یا گرایش خاص و متعلق به زمان فعلی دانست، چرا که در آن نگرش و رویکردی اخلاقی مطرح می شود که در هر زمان و برحسب هر شرایط ، حائز اهمیت و اعتبار است: برقراری تعادل میان نیازها و خواست های انسان و شرایط دیگر ارکان نظام زیست جهانی در حال و آینده.
اما آنچه در این جا حائز اهمیت است، این است که تعاریف معماری پایدار – همچنان که گفته شد – اغلب در یک چارچوب کلی و بر مبنای یک موضع اخلاقی تبیین شده اند و بنابر این به ندرت به آنچه که در عمل و در حوزه تجزیه معماری می بایست اتفاق بیفتد، می پردازند. از این رو به منظور کسب شناخت کامل و صحیح از رویکرد معماری پایدار لازم است، مسیری که چنین رویکردی در معماری ، به تدریج پیموده است بررسی شود. این که «حساسیت های محیطی» چگونه در عمل در معماری قرن بیستم تجزیه شده و مسیر رشد را – از جایگاه نظری و عملی – در حوزه معماری طی کرده است. این مساله در ادامه مقاله به اجمال مورد بررسی قرار گرفته است.
همانگونه که پایداری را از منظر یک نگرش اخلاقی نمی توان مفهومی قرن بیستمی به حساب آورد، ریشه های معماری پایدار، از نظر رویکرد همزیستانه با طبیعت نیز به اندازة تاریخ معماری به عقب می رود و نمی توان آن را دغدغه ای محسوب نمود که در نیمه قرن بیستم برای نخستین بار شکل گرفته است. با این وجود در نیمه دوم قرن بیستم سیر حوادث اقتصادی و سیاسی و به خصوص آشکار شدن خطر و تهدید پدیده های سوء زیت محیطی در مقیاس جهانی، به ظهور دغدغه تازه ای در جامعه جهانی، نسبت به مسائل محیط زیست منجر گردید و در حقیقت رابطه انسان – طبیعت در چشم اندازی جدید مطرح گردید از این رو در بررسی خاستگاه های این رویکرد معماری، مسیر بازبینی و تکامل معماری مدرن به سمت معماری حساس به مسائل محیط مورد مطالعه قرار می گیرد. به طور خلاصه می توان چنین جمع بندی نمود:
در طول دهه 20 تا 40 میلادی – بویژه دهه 40 – می توان مصادیق متعددی را از آثار معماری مدرن مشاهده نمود که در آن ها از قابلیت های فرم، نوع آرایش، جهت گیری فضاها و طراحی عناصر کالبدی برای جذب و بهره گیری از تابش خورشید (انرژی خورشیدی) و نور روز، استفاده شده است. در مجموع برخی از مهم ترین این تسهیلات معماری عبارتند از:
- استفاده از فضاهای گلخانه ای به عنوان فضای واسطه میان محیط طبیعی و فضای کالبدی جهت تنظیم شرایط داخلی به ویژه مطلوب نمودن هوای داخل
- استفاده از جداره های پوسته شفاف و مات در راستایی که بهترین تابش تأمین می کند، جهت جذب گرمای تابش روز و یا دخول نور روز، تلفیق پرده های ثابت و یا قابل تنظیم با پوست شفاف در جداره ها، استفاده از سایبان های قابل تنظیم و یا ثابت جهت تنظیم عمق نفوذ تابش و نیز تهویه طبیعی
- استفاده از پنجره های سقفی برای نفوذ نور تا عمق فضاها و نیز به منظور تهویه طبیعی (تصویر 1 و تصویر 2)
با وجود آن که نخستین موج «طراحی خورشیدی» در معماری به ویژه در دهه 0 میلادی شکل گرفت، اما چنین به نظر می رسد که با کاهش قیمت نفت و دیگر سوخت های فسیلی در دهه 1950 (دوران پس از جنگ جهانی دوم) توجه و علاقه معماران مدرن نیز به طراحی خورشیدی کمرنگ می شود. نادیده انگاشتن این تمهیدات طراحی، تا دهة 70 میلادی به ظهور مجدد بحران انرژی در غرب ، در اغلب آثار معماری آن دوران قابل مشاهده است.
در عین حال از دهه 1950، در واکنش به غیر انسانی بودن فضاهای معماری مدرن حرکتی در ادبیات و آثار معماری مدرن آغاز می شود که در آن ارزش ها و کارکردهای معماری بومی و سنتی در معماری مجدداً مطرح می گردد. آثار حسن فتحی در مصر در این زمان نمونه شاخصی از تاکید بر فوم ها، الگوها و سنت های معماری بومی و به کارگیری مصالح و شیوه های ساخت سنتی است.
اگر چه در فاصله سال های 1950 تا 1970 میلادی تنها تعداد معدودی از معماران نظیر آلورآلتو (دهه 50 تا اوایل 70) و لویی کان (دهه 60 و 70) همچنان بر بهره گیری از قابلیت های محیط طبیعی در آثار خود تأکید نموده اند، با این وجود در این دوران مطالعات و تجارب برخی از مهندسان و فیزیکدانان بر روی قابلیت های نوری و انرژی خورشید برای محیط انسان ساخت، زمینه ساز جهت گیری ها و رویکردهایی شد که از دهه 70 میلادی در معماری مدرن دنبال گردید.
در سال 1959 «انجمن ترویج انرژی خوشیدی» با هدف مطالعه، تحقیق و تجربه بر روی امانات انرژی خورشیدی برای فضاهای انسان ساخت در ایالات متحده آمریکا تأسیس گردید که اعضای آن را مهندسانی چون فلیکس ترمب و معمارانی نظیر رایت تشکیل می دادند. این انجمن در حقیق نطفة «جامعه بین المللی انرژی خورشیدی» بود که در اوایل 1960 با هدف همکاری های بین المللی در مطالهات و تجارب مذکور، شکل گرفت. (تصویر 3)
می توان چنین نتیجه گرفت که آن دسته از تجارب معماری مدرن دهه 1920 تا 1940 میلادی و نیز طیف تجارب، تحقیقات علمی و ابداعات فنی دهه 1950 تا 1970 میلادی که در زمینه بهره گیری از قابلیت های تابش و تهویه طبیعی (تنظیم شرایط محیطی فضاهای معماری) تلاش نمودند، در کنار طیفی از بیانیه ها، طرح ها و واژگان مؤکد بر معماری حساس به محیط در دهه 1960 ، در پی ریزی مسیر معماری به سمت رشد و تعالی تفکر حساس به محیط نقش به سزایی داشته اند.
این مسیر در دهه 70 و 80 میلادی، به واسطة تغییراتی که در حوزه فرهنگی / ارزشی و نیز اقتصادی / سیاسی در غرب پیش می آید، نیز به دلیل آشکار شدن خطر و آثار سوء مجموعه ای از پدیده های تهدید آمیز زیست محیطی در مقیاس جهانی و طرح مفهوم پایداری، از قالب مشخص و چارچوب جامع تری برخوردار می گردد و تفکر حساس به محیط در معماری وارد برهه جدیدی از رشد و تکوین می شود. بر این اساس می توان مهمترین این تغییرات و عوامل تأثیر گذار را در 4 حوزه دسته بندی نمود: (نمودار 1)
الف. بحران انرژی – دهه 70 میلادی (حوزه سیاسی – اقتصادی)
مسأله کمبود انرژی و گرانی سوختهای فسیلی در دهه 70 میلادی در غرب که به دنبال خود بحران کمبود منابع و مواد اولیه صنعتی را نیز به دنبال داشت و سهم 50 درصدی محیط کالبدی انسان ساخت در مصرف منابع ماده و انرژی از یک سو و افزایش روز افزون جمعیت شهر نشین و به دنبال آن توسعة شهر ها و فضاهای کالبدی از سوی دیگر، معماری مدرن دهه 70 میلادی را به سمت «معماری انرژی کارا» سوق داد. (2001:10 Edwards, )
«ساختمان های انرژی کارا» به بناهایی گفته شده است که با هدف استفاده بهینه از منابع انرژی محیط – تجدید پذیر و تجدید ناپذیر – به کمینه سوخت های فسیلی در جهت تأمین شرایط زیستی مطلوب (گرمایش، سرمایش، تهویه، روشنایی و میزان رطوبت) نیاز دارند. (1992:40 Haves,) و (2002:182 Porteous, ) رویکردهای طراحی در این نوع معماری به دو دسته اصلی قابل تقسیم است: طراحی بر مبنای شیوه های غیر فعال یا کنش پذیر و طراحی بر مبنای شیوه های فعال یا کنش مند در مورد نخست به واسطه بهره گیری از تمهیدات کالبدی (نحوه ساماندهی بنا در بستر، آرایش و جهت گیری فضاها، فرم فضاها، عناصر کالبدی) قابلیت های مواد و مصالح و توجه به امکانات و قابلیت های اقلیم خرد از منابع انرژی محیط (به ویژه انرژی خورشید) و شرایط اقلیمی آن (بویژه میزان و نحوه تابش خورشید، نور روز و قابلیت های تهویه طبیعی) جهت ایجاد شرایط محیطی مطلوب بهره گرفته می شود.
- و بدین اعتبار به عنوان طراحی همساز با اقلیم و یا اقلیم کارا نیز شناخته شده است. (2001:45 Hyde, )
از تمهیدات بکار گرفته شده در این معماری می توان به موارد زیر اشاره نمود:
(2002:147Porteous, - 153) و (1992:193Pitts & Willoughby- 217) (تصویر 4، تصویر 5، تصویر 6)
- استفاده از جرم حرارتی جهت جذب و انتشار انرژی خورشید و گرمایش فضا (شیوه جذب غیر مستقیم)
- - پیش بینی فضاها/ زون های واسطه خورشیدی (بافزون ها) جهت دریافت نور روز و گرمایش خورشیدی و نیز تهویه طبیعی (نظیر آتریوم ها ، گلخانه ها)
- طراحی پوستة انرژی کارا برای بنا به واسطه انتخاب نوع مصالح، شفافیت ها و موانع نوری (سایه بان های افقی و عمودی) و تمهیدات کالبدی نظیر جداره های دو پوسته
- و عیق بندی
بنابر این رویکردهای طراحی انرژی کارا که از دهة 70 میلادی با تأکید بر این عنوان، شناخته و به کار گرفته شد در حقیق دنباله تجارب و تمهیداتی بود که در معماری مدرن دهه 20 تا 40 میلادی به کار گرفته شده بود. (2001:55Hyde, )
در رویکردهای دسته دوم جهت تضمین سطح آسایش گرمایشی، سرمایشی، یا سیستم های تاسیساتی و تنظیمات فنی و مکانیکی کم مصرف انرژی و یا سیستم های تاسیساتی که با انرژی های تجدید پذیر محیط (انرژی خورشیدی و باد) کار می کنند، استفاده می شود. این سامنه ها از دهه 50 میلادی بواسطه تحقیقات و تجارب علمی و فنی روبه رشد و تکامل داشته اند. به طور مثال می توان به جمع کننده های خورشیدی جهت جذب انرژی خورشیدی و تأمین گرمایش و یا آب گرم و (بعدتر) سلول های خورشیدی مولد برق (سلول های فتوولتاییک) جهت ایجاد جریان برق و روشنایی از انرژی خورشید و یا بطور کلی بهره مندی از فن آوری روز در راستای بهره گیری از انرژی های تجدید پذیر محیط اشاره نمود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید