دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
شهروندی واژه غریب و ناشناخته
از تاریخ انقلاب مشروطه، مردم ایران و روشنفکران دردمند، تصمیم گرفتند؛ حکومت قانون برقرار و با خلع محمدعلی شاه و روانه کردن او به روسیه، حاکمیت برسرنوشت خود را بدست آورند.
از آن زمان رابطه ملت و دولت از حالت رعیت و چوپان خارج گردید، یا حداقل در نظر، بطور تئوری و در ظاهر دیگر کسی از صاحبان قدرت گرفته تا مردم عادی آن رابطه قدسی بین شاه و مردم را قبول نداشتند و خواهان تعریف جدیدی از رابطه دولت و مردم بودند که در آن دیگر شاه و حکومت صاحب تمامی حقوق نباشد و مردم تنها تکلیف نداشته باشند؛ بلکه رابطه ای دوسویه بین شان برقرار باشد که هر دو؛ یعنی دولت و ملت نسبت به هم حقوق و وظایف متقابلی داشته باشند و با این انقلاب بود که مردم ایران با یکسری از مفاهیم مدرن از جمله شهروندی آشنا شدند؛ ولی شهروندی نیز مانند سایر مفاهیم بدرستی تعریف نشده و به عمل درنیامد.
اما در این بین یک اتفاق مهم افتاده بود و آن اینکه رابطه قدسی بین شاه و مردم شکسته شده بود. شاه به عنوان سایه مردم به پایین و به روی زمین آورده شده بود؛ ولی متاسفانه تجربه شهروندی مردم در همین اندازه باقی ماند و تجربه ای بر این تجربه افزوده نشد و اگر فعالیت هایی صورت گرفت، اغلب بطور پراکنده بود و باعث پختگی و بلوغ پدیده شهروندی نگردید و هنوز که هنوز است ما تا رسیدن به شهروندی کامل راه درازی در پیش داریم.
همچنین در رابطه با پدیده ی شهروندی با وجود تاکید زیادی که بر حقوق شهروندی می رفت و با جابجایی شاهان برآن تاکید می شد، از مسوولیت و تکلیف شهروندی کمتر سخنی به میان می آمد. در حالی که پدیده ی شهروندی مقابل هر حقی تکلیفی را هم برای خود می شناسد.
شهروند با حساسیت نسبت به شهر خود دارای ویژگی های مهمی چون نقاد بودن، داشتن احساس مسوولیت نسبت به دولت، شهر و سایر شهروندان، فعال بودن در اداره ی امور شهر و نظارت بر امور تصمیمات است. و اصولاًً تفاوت مهم حقوق شهروندی با حقوق بشر در همین مسوولیت های است که در تعریف شهروند وجود دارد؛ یعنی در حالی که حقوق بشر تنها به حمایت مردم در مقابل دولت و به برشماری حقوق آنها از دولت می پردازد. شهروندی هم حق و هم مسوولیت را شامل می شود.
حال با این تفاسیر و با وجود اینکه مردم شهرمان خود را شهروند می دانند، وقتی از آنها در رابطه با حقوق شهروندی، تعریف شهروند و مسوولیت هایش می پرسم، اغلب حضور ذهن نداشته و پاسخ های شان کلی است. برای مثال خانم خانه دار 38 ساله که زمانی شاغل در اداره ای دولتی بوده در جواب تعریف شهروندی با بیان این جمله که تعریف دقیقی از شهروندی ندارد، گفت: مردم شهر آنگونه که باید به یکدیگر احترام نمی گذارند و حقوق همدیگر را رعایت نمی کنند.
او ادامه داد: برای نمونه من پس از ایستادن در صف طولانی بانک، کارمند بانک وقتی که نوبت راه اندازی کار من می رسد، حدود نیم ساعت بدون توجه به وقت من حرف می زند.
او همچنین گفت: وقتی که من به او اعتراض کردم، او برای من حقی قائل نشد و گفت که بایدمنتظر بمانم.
این خانم همچنین از رعایت نکردن حقوق همسایه در آپارتمان گله داشت و بیان کرد: در آپارتمان نیز همسایه ها به حقوق همدیگر تعرض می کنند، سر و صدا راه می اندازند و صدای ضبط شان را بیش از اندازه بلند می کنند، به نظافت راهرو توجهی ندارند و در این مورد هم اعتراض راه به جایی نمی برد و در جواب اعتراض می گویند: چهار دیواری اختیاری.
رعایت حال شهروندان دیگر و تجاور نکردن به حقوق آنان در اماکن عمومی از قبیل صحبت کردن با صدای آرام یا توجه به نظافت این مکان ها از مسایل ابتدایی اما بسیار مهم شهروندی است. همچنین داشتن وجدان کاری و پرداختن و آگاه شدن نسبت به این مساله که کارمندان دولت در ازای گرفتن حقوق از دولت وظیفه خدمت رسانی به ارباب رجوع را دارند و همچنین با این توضیح که حقوق آنها به صورت غیر مستقیم و خود بواسطه مالیاتی که مردم می پردازند، تامین می شود، باید خود را خدمتگزار مردم بدانند و این که حالت روانی عکس این وجود داشته باشد.
جوان 24 ساله ای که صاحب کافی نت در خیابان خیام است، اعتقاد دارد: به نظر من شهروند، کسی است که در اجتماعی مانند کشور پذیرفته شده و از لحاظ قانونی تبعه آن کشور باشد و حقوق شهروندی مجموعه حقوقی است که اجتماعی برهر شهروند و هر شهروند نسبت به شهروند دیگر برعهده دارد. به عنوان مثال آزادی در انتخاب پوشش، برخورداری از امنیت اجتماعی، در اختیار داشتن عادلانه امکانات رفاهی و آموزشی و صداقت دولتمردان با مردم.
