اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فردوسی و سلطان محمود 7ص

اختصاصی از اینو دیدی فردوسی و سلطان محمود 7ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

فردوسی و سلطان محمود

به نظر من این که می‌گویند سلطان محمود فردوسی را تشویق به سرودن شاهنامه کرد و برای فردوسی توسی دستمزد تعیین کرده بود که در برابر هر بیت شاهنامه یک سکه به او بدهد داستانی بیش نیست.فردوسی سرودن شاهنامه را در زمان سامانیان و به خاطر عشقش به فرهنگ ایران آغاز کرد نه در زمان غزنویان و به تشویق سلطان محمود و به خاطر دستمزد. بر پایه‌ی گفته‌ی خود فردوسی شاهنامه در سال ۴۰۰ ق. به پایان رسیده:ز هجرت شده پنج هشتاد بار ---------- به نام جهان‌داور کردگارو می‌دانیم که سرودن شاهنامه نزدیک ۳۰ سال طول کشیده است:بسی رنج بردم در این سال سی ---------- عجم زنده کردم بدین پارسیبنابراین اگر ۳۰ را از ۴۰۰ کم کنیم می‌شود ۳۷۰ قمری. محمود غزنوی در سال ۳۶۰ ق./۹۷۱ م. زاده شد و در سال ۳۸۷ ق./۹۹۷ م. به حکومت رسید. یعنی وقتی فردوسی کار شاهنامه را شروع کرد سلطان محمود طفل ۱۰ ساله‌ای بیش نبود و وقتی محمود پس از شکست دادن برادر بزرگ‌ترش به قدرت رسید ۱۸ سال از شروع کار شاهنامه گذشته بود. با این حساب تعیین مستمری برای فردوسی از سوی محمود غزنوی چندان معقول به نظر نمی‌رسد. اگر این مستمری وجود می‌داشت فردوسی در جاهایی از شاهنامه از تنگدستی و سختی روزگار شکایت نمی‌کرد.البته این که گفتم تنها درباره‌ی انگیزه و شروع کار شاهنامه است.و یا می‌گویند: روزی فردوسی به قصد دیدار محمود غزنوی راهی غزنین می‌شود. در راه به سه شاعر دربار محمود - عنصری بلخی، فرخی سیستانی و عسجدی مروزی - برمی‌خورد که همگی از شاعران بلندمرتبه و بزرگ آن دوران بوده‌اند. و آنها هر یک فی‌البداهه مصرعی می‌سرایند و از فردوسی می‌خواهند مصرع چهارم را بگوید تا بدین ترتیب او را خوار کنند: عنصری: چون روی تو خورشید نباشد روشن فرخی: همرنگ رُخت گل نبوَد در گلشن عسجدی: مژگانت همی گذر کند از جوشن و فردوسی هم بر خلاف انتظار آنان بی‌درنگ می‌گوید: مانند سنان گیو در جنگ پشناین نیز افسانه‌ای بیش نیست. برای مقایسه‌ی مقام شامخ و بلند فردوسی با شاعران دیگر نیازی به این گونه داستان‌ها نیست. کافی است سترگی و نفوذ و تاثیر کار فردوسی را با آن سه شاعر مقایسه کنیم. فردوسی را هر پارسی‌زبانی می‌شناسد یا دست کم نامش را شنیده است اما آن سه دیگر را بیشتر اهل ادبیات می‌شناسند تا مردم عادی. و آن هم شاید بیشتر به خاطر همین داستان و از صدقه سر فردوسی!

حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرا و شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در روستایی در نزدیکی شهر طوس به دنیا آمد. طول عمر فردوسی را نزدیک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاریخ درگذشت وی می گذرد.

فردوسی اوایل حیات را به کسب مقدمات علوم و ادب گذرانید و از همان جوانی شور شاعری در سر داشت . و از همان زمان برای احیای مفاخر پهلوانان و پادشاهان بزرگ ایرانی بسیار کوشید و همین طبع و ذوق شاعری و شور و دلبستگی او بر زنده کردن مفاخر ملی، باعث بوجود آمدن شاهکاری برزگ به نام «شاهنامه» شد .شاهنامه فردوسی که نزدیک به پنجاه هزار بیت دارد ، مجموعه ای از داستانهای ملی و تاریخ باستانی پادشاهان قدیم ایران و پهلوانان بزرگ سرزمین ماست که کارهای پهلوانی آنها را همراه با فتح و ظفر و مردانگی و شجاعت و دینداری توصیف می کند .فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت سی و پنج سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد ،در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود ، عرضه داشت ، تا شاید از سلطان محمود صله و پاداشی دریافت نماید و باعث ولایت خود شود.سلطان محمود هم نخست وعده داد که شصت هزار دینار به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی بپردازد. ولی اندکی بعد از پیمان خود برگشت و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای وی فرستاد.و فردوسی از این پیمان شکنی سلطان محمود رنجیده خاطر شد و از غزنین که پایتخت غزنویان بود بیرون آمد و مدتی را در سفر بسر برد و سپس به زادگاه خود بازگشت.علت این پیمان شکنی آن بود که فردوسی مردی موحد و پایبند مذهب تشیع بود و در شاهنامه در ستایش یزدان سخنان نغز و دلکشی سروده بود ، ولی سلطان محمود پیرو مذهب تسنن بود و بعلاوه تمام شاهنامه در مفاخر ایرانیان و مذمت ترکان آن روزگار که نیاکان سلطان محمود بودند سروده شده بود.همین امر باعث شد که وی به پیمان خود وفادار نماند اما چندی بعد سلطان محمود از کرده خود پشیمان شد و فرمان داد که همان شصت هزار دینار را به طوس ببزند و به فردوسی تقدیم کنند ولی هدیه سلطان روزی به طوس رسید که فردوسی با سر بلندی و افتخار حیات فانی را بدرود گفته بود و در گذشته بود.و جالب این است که دختر والا همت فردوسی از پذیرفتن هدیه چادشاه خودداری نمود و آن را پس فرستاد و افتخار دیگری بر افتخارات پدر بزرگوارش افزود. محمود که خود را «سلطان و سلطانِ غلزی» می خواند و اَلقادرُ بالله، خلیفه‎‎ی عبّاسی ، لقب «یمین الدّوله» بدو داده بود. با چیرگی‎‎ی قهرآمیز بر بخش های بزرگی از سرزمین های ایرانی و


دانلود با لینک مستقیم


فردوسی و سلطان محمود 7ص

دانلودتحقیق درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلودتحقیق درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سلطان حسین بایَقرا

حسین بن منصور بن بایقرا، از نوادگان بایقرا پسر عمر شیخ تیمورى بود که بعد از ابو سعید در هرات به فرمانروایى نشست «875 ق / 1470 م».

دربار هرات :

دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مى‏رفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده اُزبک او ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود.

در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند .

همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است .

به علاوه در مدرسه بزرگى که سلطان به وجود آورد، هزاران عالم و طالب علم به حمایت سلطان و وزیرش ، سرگرم تحصیل و تحقیق و تألیف بودند.

انحطاط نهایی تیموریان ایران :

سلطان حسین بایقرا در 912 ق / 1506 م دار فانى را وداع گفت که با مرگ او، حفظ باقیمانده قدرت تیموریان نیز غیر ممکن شد. انحطاط تیموریان که به خصوص از مرگ شاهرخ شروع شده بود .

چنانچه همزمان با آغاز منازعات خانگى فرزندان و نوادگان تیمور این انحطاط آغاز گشت . خصوصا که نواحى غربى ایران را از همان ایام، عرصه رقابت و نبرد دو طایفه متخاصم ترکمان شده بود .

هر کدام از این دو طایفه ، یعنی قراقویونلو و آق قویونلو مدتى در آذربایجان و حتى در عراق و فارس حکومت و قدرت یافتند .

سرانجام خاندان صفویه در آذربایجان و ولایت جبال( یا همان غرب و مرکز ایران فعلی ) و عراق عجم ( یا همان ایران فعلی بدون خراسان ) ، وارث قدرت آنها شد .

صفویه یا همان اولاد شیخ صفى الدین اردبیلی زاهد و صوفی ساکن و متولد اردبیل ، بالاخره چندى بعد با تسخیر هرات ، آخرین بازمانده قدرت تیموریان در خراسان را نیز خاتمه دادند .

بزم سلطان حسین بایقرا

 

امیرزاده ای تنها

با تکرار چشم های بادام تلخش

در هزار آینه ی شش گوش کاشی

به نیمروزی گرم در سال هزارو پانصد و چهارده ترسایی شاهزاده تهماسب میرزا به امارت هرات قدم به باغ سلطان حسین بایقرا گذاشت. چه دید و چه شنید شاهزاده ی خردسال به درستی نمی دانیم. آنقدر می دانیم که ده سالی از مرگ سلطان حسین بایقرا و میرعلیشیرنوایی وزیر خردمند و هنردوست آخرین شاه تیموری می گذشته است. شاید در شش - هفت سالی که ازبک ها بر شهر فرمان رانده بودند چندان هم ویرانی به بار نیامده بوده و شاهزاده ی جوان صفوی می توانسته است که بازمانده ی محفل هنرمندان و شاعران روزگار افسانه ای هرات را گرد هم آورد. خیلی زود جمعی تازه شکل می گیرد که شمع محفل آن کمال الدین بهزاد و هاتفی شاعر هستند. شاهزاده ی خرد سال در میان هنر و فرهنگ این بزرگان می بالد و بخت آن دارد که از بزرگترین نقاش همه دوران ها درس نگارگری بگیرد و آیین هنرمندی بیاموزد. و در کنار هنرآموزی با اندیشه ی باغ ایرانی و زمینه های اشراقی و فلسفی آن آشنا شود

لحظه هایی از تفرج شاهانه در باغ را که اینک می داند برساخته ی اندیشه ای کهن است، راه به ساختمان زیبای آجری کاخ کج می کند تا تک مضراب های کاشی های فیروزه و لاجورد را بر تاقی های سرسرا و حوضخانه در ذهن معنا کند. دستار دوازده ترک سرخ حیدری، بر سر و گردن کودکانه اش سنگینی می کند اما سکوت دلپذیر حوضخانه دوباره به اندیشه ی باغ بازش می گرداند؛ به راستی چگونه بزمی بوده است بزم سلطان بایقرا

استاد بهزاد و هاتفی شاعر از بزم سلطان حسین بایقرا یاد می کنند و شاهزاده را هوای درک آن بزم قلم به دست می دهد تا بیاموزد طرح زدن و خوشنویسی را و بیاموزد آیین هنرپروری و هنرمندی را. شاهنامه ی شاه تهماسبی میوه ی این اشتیاق تهماسب میرزا بود برای درک لمحه ای از آن باغ رویا، باغ سلطان حسین بایقرا و محفل اندیشه و هنر فرزین خردمند سلطان، میرعلیشیر نوایی

بازگشت زودهنگام شاهزاده به تبریز و تلخی دل کندن از رویای نا تمام هرات او را بر آن داشت که آن را در تبریز که اینک خیلی زود می بایست در آن بر تخت پادشاهی بنشیند ادامه دهد. بهزاد به سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود و سلطان محمد نقاش آموزش شاه جوان را پی می گیرد. دلشدگان و هنرآموختگان نگارگری در کارگاه های هنری تبریز گرد می آیند تا تجلی بخش شاعرانگی همه جانبه ی هنر ایرانی شوند نه از آن گونه که برخی اندیشیده اند که آن ها تنها کتاب تزیین می کرده اند. کتاب مصور ایرانی چگاله ی همه ی دانش ها و هنرها ست. میوه ی خرد است و خردی که از مرزهای روزمرگی و داد و ستد فراتر می رود و به افقی شاعرانه دست می یابد. و خطاست تقلیل دادن آن تنها به واکنشی عارفانه به طبیعت و برابر گرفتن اندیشه ی شاعرانه و اندیشه ی عارفانه آنسان که بسا بارها در صحبت از هنر ایرانی این روزها می شنویم

باری کارستان های ادبی – شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، بوستان سعدی و دیوان حافظ- یکی پس از دیگری با زیباترین خط و زیباترین رنگ و زیباترین نگاره ها به هیات کتاب در می آیند و کمی پیش از رسیدن سده ی شانزدهم ترسایی به نیمه ی خود، هنرایرانی به غایت آراستگی و شکوه دست می یابد

برادر کهتر شاه تهماسب، سام میرزا نیز همچون برادر تاجدار خود فرهیختگی پیشه کرد و هنرپروری را تا آن جا رسانید که خود موضوع یکی از نگاره های سلطان محمد نگارگر در دیوان حافظ اش شد. نگاره ای که آذین این نوشتار است و شاید سرانجام رویای باغ شاهزاده ی خردسال در تجسم بزم عید برادر کهتر تحقق یافته باشد

لالای نجواوار فواره ای خرد


دانلود با لینک مستقیم


دانلودتحقیق درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

تحقیق و بررسی درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

سلطان حسین بایَقرا

حسین بن منصور بن بایقرا، از نوادگان بایقرا پسر عمر شیخ تیمورى بود که بعد از ابو سعید در هرات به فرمانروایى نشست «875 ق / 1470 م».

دربار هرات :

دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مى‏رفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده اُزبک او ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود.

در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند .

همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است .

به علاوه در مدرسه بزرگى که سلطان به وجود آورد، هزاران عالم و طالب علم به حمایت سلطان و وزیرش ، سرگرم تحصیل و تحقیق و تألیف بودند.

انحطاط نهایی تیموریان ایران :

سلطان حسین بایقرا در 912 ق / 1506 م دار فانى را وداع گفت که با مرگ او، حفظ باقیمانده قدرت تیموریان نیز غیر ممکن شد. انحطاط تیموریان که به خصوص از مرگ شاهرخ شروع شده بود .

چنانچه همزمان با آغاز منازعات خانگى فرزندان و نوادگان تیمور این انحطاط آغاز گشت . خصوصا که نواحى غربى ایران را از همان ایام، عرصه رقابت و نبرد دو طایفه متخاصم ترکمان شده بود .

هر کدام از این دو طایفه ، یعنی قراقویونلو و آق قویونلو مدتى در آذربایجان و حتى در عراق و فارس حکومت و قدرت یافتند .

سرانجام خاندان صفویه در آذربایجان و ولایت جبال( یا همان غرب و مرکز ایران فعلی ) و عراق عجم ( یا همان ایران فعلی بدون خراسان ) ، وارث قدرت آنها شد .

صفویه یا همان اولاد شیخ صفى الدین اردبیلی زاهد و صوفی ساکن و متولد اردبیل ، بالاخره چندى بعد با تسخیر هرات ، آخرین بازمانده قدرت تیموریان در خراسان را نیز خاتمه دادند .

بزم سلطان حسین بایقرا

 

امیرزاده ای تنها

با تکرار چشم های بادام تلخش

در هزار آینه ی شش گوش کاشی

به نیمروزی گرم در سال هزارو پانصد و چهارده ترسایی شاهزاده تهماسب میرزا به امارت هرات قدم به باغ سلطان حسین بایقرا گذاشت. چه دید و چه شنید شاهزاده ی خردسال به درستی نمی دانیم. آنقدر می دانیم که ده سالی از مرگ سلطان حسین بایقرا و میرعلیشیرنوایی وزیر خردمند و هنردوست آخرین شاه تیموری می گذشته است. شاید در شش - هفت سالی که ازبک ها بر شهر فرمان رانده بودند چندان هم ویرانی به بار نیامده بوده و شاهزاده ی جوان صفوی می توانسته است که بازمانده ی محفل هنرمندان و شاعران روزگار افسانه ای هرات را گرد هم آورد. خیلی زود جمعی تازه شکل می گیرد که شمع محفل آن کمال الدین بهزاد و هاتفی شاعر هستند. شاهزاده ی خرد سال در میان هنر و فرهنگ این بزرگان می بالد و بخت آن دارد که از بزرگترین نقاش همه دوران ها درس نگارگری بگیرد و آیین هنرمندی بیاموزد. و در کنار هنرآموزی با اندیشه ی باغ ایرانی و زمینه های اشراقی و فلسفی آن آشنا شود

لحظه هایی از تفرج شاهانه در باغ را که اینک می داند برساخته ی اندیشه ای کهن است، راه به ساختمان زیبای آجری کاخ کج می کند تا تک مضراب های کاشی های فیروزه و لاجورد را بر تاقی های سرسرا و حوضخانه در ذهن معنا کند. دستار دوازده ترک سرخ حیدری، بر سر و گردن کودکانه اش سنگینی می کند اما سکوت دلپذیر حوضخانه دوباره به اندیشه ی باغ بازش می گرداند؛ به راستی چگونه بزمی بوده است بزم سلطان بایقرا

استاد بهزاد و هاتفی شاعر از بزم سلطان حسین بایقرا یاد می کنند و شاهزاده را هوای درک آن بزم قلم به دست می دهد تا بیاموزد طرح زدن و خوشنویسی را و بیاموزد آیین هنرپروری و هنرمندی را. شاهنامه ی شاه تهماسبی میوه ی این اشتیاق تهماسب میرزا بود برای درک لمحه ای از آن باغ رویا، باغ سلطان حسین بایقرا و محفل اندیشه و هنر فرزین خردمند سلطان، میرعلیشیر نوایی

بازگشت زودهنگام شاهزاده به تبریز و تلخی دل کندن از رویای نا تمام هرات او را بر آن داشت که آن را در تبریز که اینک خیلی زود می بایست در آن بر تخت پادشاهی بنشیند ادامه دهد. بهزاد به سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود و سلطان محمد نقاش آموزش شاه جوان را پی می گیرد. دلشدگان و هنرآموختگان نگارگری در کارگاه های هنری تبریز گرد می آیند تا تجلی بخش شاعرانگی همه جانبه ی هنر ایرانی شوند نه از آن گونه که برخی اندیشیده اند که آن ها تنها کتاب تزیین می کرده اند. کتاب مصور ایرانی چگاله ی همه ی دانش ها و هنرها ست. میوه ی خرد است و خردی که از مرزهای روزمرگی و داد و ستد فراتر می رود و به افقی شاعرانه دست می یابد. و خطاست تقلیل دادن آن تنها به واکنشی عارفانه به طبیعت و برابر گرفتن اندیشه ی شاعرانه و اندیشه ی عارفانه آنسان که بسا بارها در صحبت از هنر ایرانی این روزها می شنویم

باری کارستان های ادبی – شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، بوستان سعدی و دیوان حافظ- یکی پس از دیگری با زیباترین خط و زیباترین رنگ و زیباترین نگاره ها به هیات کتاب در می آیند و کمی پیش از رسیدن سده ی شانزدهم ترسایی به نیمه ی خود، هنرایرانی به غایت آراستگی و شکوه دست می یابد

برادر کهتر شاه تهماسب، سام میرزا نیز همچون برادر تاجدار خود فرهیختگی پیشه کرد و هنرپروری را تا آن جا رسانید که خود موضوع یکی از نگاره های سلطان محمد نگارگر در دیوان حافظ اش شد. نگاره ای که آذین این نوشتار است و شاید سرانجام رویای باغ شاهزاده ی خردسال در تجسم بزم عید برادر کهتر تحقق یافته باشد

لالای نجواوار فواره ای خرد

که بر وقفه ی خوابالوده ی اطلسی ها

می گذشت

تا سال ها بعد

آبی را


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی درمورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

تحقیق و بررسی در ورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی در ورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سلطان حسین بایَقرا

حسین بن منصور بن بایقرا، از نوادگان بایقرا پسر عمر شیخ تیمورى بود که بعد از ابو سعید در هرات به فرمانروایى نشست «875 ق / 1470 م».

دربار هرات :

دربار او یک مرکز درخشان از ادب و هنر عصر بود . به طورى که هرات کانون بزرگى از فرهنگ و دانش عصر به شمار مى‏رفت. وزیر دانشمند، شاعر و نویسنده اُزبک او ، امیر علیشیر نوایى، روح واقعى این کانون و حامى و مربى دانشمندان و هنر پروران وابسته به دربار سلطان حسین بایقرا بود.

در این کانون پر آوازه افرادى همچون عبدالرحمن جامى، شاعر و عارف نامدار، کمال الدین بهزاد، نقاش و صنعتگر معروف، و میر خواند مورخ مشهور عصر، درخشیدند .

همچنین پاره ای علمای معروف نیز در هرات پرورش یافتند و توسط سلطان حمایت شدند . از میان ایشان نام ملا حسین واعظ کاشفى معروف است .

به علاوه در مدرسه بزرگى که سلطان به وجود آورد، هزاران عالم و طالب علم به حمایت سلطان و وزیرش ، سرگرم تحصیل و تحقیق و تألیف بودند.

انحطاط نهایی تیموریان ایران :

سلطان حسین بایقرا در 912 ق / 1506 م دار فانى را وداع گفت که با مرگ او، حفظ باقیمانده قدرت تیموریان نیز غیر ممکن شد. انحطاط تیموریان که به خصوص از مرگ شاهرخ شروع شده بود .

چنانچه همزمان با آغاز منازعات خانگى فرزندان و نوادگان تیمور این انحطاط آغاز گشت . خصوصا که نواحى غربى ایران را از همان ایام، عرصه رقابت و نبرد دو طایفه متخاصم ترکمان شده بود .

هر کدام از این دو طایفه ، یعنی قراقویونلو و آق قویونلو مدتى در آذربایجان و حتى در عراق و فارس حکومت و قدرت یافتند .

سرانجام خاندان صفویه در آذربایجان و ولایت جبال( یا همان غرب و مرکز ایران فعلی ) و عراق عجم ( یا همان ایران فعلی بدون خراسان ) ، وارث قدرت آنها شد .

صفویه یا همان اولاد شیخ صفى الدین اردبیلی زاهد و صوفی ساکن و متولد اردبیل ، بالاخره چندى بعد با تسخیر هرات ، آخرین بازمانده قدرت تیموریان در خراسان را نیز خاتمه دادند .

بزم سلطان حسین بایقرا

 

امیرزاده ای تنها

با تکرار چشم های بادام تلخش

در هزار آینه ی شش گوش کاشی

به نیمروزی گرم در سال هزارو پانصد و چهارده ترسایی شاهزاده تهماسب میرزا به امارت هرات قدم به باغ سلطان حسین بایقرا گذاشت. چه دید و چه شنید شاهزاده ی خردسال به درستی نمی دانیم. آنقدر می دانیم که ده سالی از مرگ سلطان حسین بایقرا و میرعلیشیرنوایی وزیر خردمند و هنردوست آخرین شاه تیموری می گذشته است. شاید در شش - هفت سالی که ازبک ها بر شهر فرمان رانده بودند چندان هم ویرانی به بار نیامده بوده و شاهزاده ی جوان صفوی می توانسته است که بازمانده ی محفل هنرمندان و شاعران روزگار افسانه ای هرات را گرد هم آورد. خیلی زود جمعی تازه شکل می گیرد که شمع محفل آن کمال الدین بهزاد و هاتفی شاعر هستند. شاهزاده ی خرد سال در میان هنر و فرهنگ این بزرگان می بالد و بخت آن دارد که از بزرگترین نقاش همه دوران ها درس نگارگری بگیرد و آیین هنرمندی بیاموزد. و در کنار هنرآموزی با اندیشه ی باغ ایرانی و زمینه های اشراقی و فلسفی آن آشنا شود

لحظه هایی از تفرج شاهانه در باغ را که اینک می داند برساخته ی اندیشه ای کهن است، راه به ساختمان زیبای آجری کاخ کج می کند تا تک مضراب های کاشی های فیروزه و لاجورد را بر تاقی های سرسرا و حوضخانه در ذهن معنا کند. دستار دوازده ترک سرخ حیدری، بر سر و گردن کودکانه اش سنگینی می کند اما سکوت دلپذیر حوضخانه دوباره به اندیشه ی باغ بازش می گرداند؛ به راستی چگونه بزمی بوده است بزم سلطان بایقرا

استاد بهزاد و هاتفی شاعر از بزم سلطان حسین بایقرا یاد می کنند و شاهزاده را هوای درک آن بزم قلم به دست می دهد تا بیاموزد طرح زدن و خوشنویسی را و بیاموزد آیین هنرپروری و هنرمندی را. شاهنامه ی شاه تهماسبی میوه ی این اشتیاق تهماسب میرزا بود برای درک لمحه ای از آن باغ رویا، باغ سلطان حسین بایقرا و محفل اندیشه و هنر فرزین خردمند سلطان، میرعلیشیر نوایی

بازگشت زودهنگام شاهزاده به تبریز و تلخی دل کندن از رویای نا تمام هرات او را بر آن داشت که آن را در تبریز که اینک خیلی زود می بایست در آن بر تخت پادشاهی بنشیند ادامه دهد. بهزاد به سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود و سلطان محمد نقاش آموزش شاه جوان را پی می گیرد. دلشدگان و هنرآموختگان نگارگری در کارگاه های هنری تبریز گرد می آیند تا تجلی بخش شاعرانگی همه جانبه ی هنر ایرانی شوند نه از آن گونه که برخی اندیشیده اند که آن ها تنها کتاب تزیین می کرده اند. کتاب مصور ایرانی چگاله ی همه ی دانش ها و هنرها ست. میوه ی خرد است و خردی که از مرزهای روزمرگی و داد و ستد فراتر می رود و به افقی شاعرانه دست می یابد. و خطاست تقلیل دادن آن تنها به واکنشی عارفانه به طبیعت و برابر گرفتن اندیشه ی شاعرانه و اندیشه ی عارفانه آنسان که بسا بارها در صحبت از هنر ایرانی این روزها می شنویم

باری کارستان های ادبی – شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، بوستان سعدی و دیوان حافظ- یکی پس از دیگری با زیباترین خط و زیباترین رنگ و زیباترین نگاره ها به هیات کتاب در می آیند و کمی پیش از رسیدن سده ی شانزدهم ترسایی به نیمه ی خود، هنرایرانی به غایت آراستگی و شکوه دست می یابد

برادر کهتر شاه تهماسب، سام میرزا نیز همچون برادر تاجدار خود فرهیختگی پیشه کرد و هنرپروری را تا آن جا رسانید که خود موضوع یکی از نگاره های سلطان محمد نگارگر در دیوان حافظ اش شد. نگاره ای که آذین این نوشتار است و شاید سرانجام رویای باغ شاهزاده ی خردسال در تجسم بزم عید برادر کهتر تحقق یافته باشد

لالای نجواوار فواره ای خرد

که بر وقفه ی خوابالوده ی اطلسی ها


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در ورد سلطان حسین بایَقرا 15 ص

دانلود پاورپوینت حمام سلطان امیر احمد کاشان در 22 اسلاید پاورپوینت

اختصاصی از اینو دیدی دانلود پاورپوینت حمام سلطان امیر احمد کاشان در 22 اسلاید پاورپوینت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت حمام سلطان امیر احمد کاشان در 22 اسلاید پاورپوینت


دانلود پاورپوینت حمام سلطان امیر احمد کاشان در 22 اسلاید پاورپوینت

حمام سلطان امیر احمد کاشان

نمونه ای از حمام های عمومی محلات اعیانی قدیم

تاریخچه ی حمام در متون و فرهنگ اسلامی

نگاهی گذرا به متون دوران های مختلف تاریخی موید این امر است که حداقل در همه ی دوره های اسلامی ، حمام های عمومی فراوانی در شهر های مسلمین وجود داشته و با توجه به تعداد آنها در هر شهر ، از حیث اهمیت قابل مقایسه با مساجدند . هر محله یا گذر شهر قدیم ، در کنار دیگر بناهای عمومی ، دارای حمام یا حمام هایی برای استفاده مردم بوده که معمولاً توسط افراد خیّر و متمکّن ساخته و وقف می شده است .
قرار گیری حمام های عمومی در زمره ی آثار برجسته ی معماری این سرزمین اعجاب آور است که تأکید شرع اسلام بر طهارت عامل موثری در توجه به ساخت حمام بوده است .
حمام ، بنایی خدماتی است که لازمه ی زندگی انسان است اما اقوام و فرهنگ های مختلف کمتر به اهمیت معماری آن نظر افکنده اند . اهمیت حمام و ظرافت و دقت در معماری آن را باید بیش از هر چیز ، نشانه احترام به انسان در فرهنگ ما دانست . انسان موجودی والاست پس حمام هم مانند سایر مکان های زیست باید در خور و شایسته انسان بوده تا روحش را نوازش دهد و دلش را آرام کند .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت حمام سلطان امیر احمد کاشان در 22 اسلاید پاورپوینت