1- مزاح یا شوخ طبعی
مزاح به عنوان یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان، کیفیتی منحصر به نوع آدمی است. اگر چه ارائه تعریف دقیقی از مزاح دشوار است، اما حتی در تمدنهای باستان نیز در این باره نظرات و مطالب گسترده ای مطرح شده است. مثلاً در کتاب عهد عتیق، پندی به این مضمون وجود دارد که «دلی شاد به خوبی یک طبیب کار می کند» افلاطون، ارسطو و اندیشمندان و فلاسفه سایر اعصار و قرون نیز دربارة مزاح به اظهار نظر پرداختند. در متون احادیث اسلامی نیز روایاتی از پیامبر و ائمه وجود دارد که حاکی از تأثیرات مثبت مزاح در زندگی مؤمنان است. در روایاتی از پیامبر اکرم (ص) ایشان فرموده اند «هیچ مؤمنی نیست جز این که او را شوخی و مزاح است».
متون اخیر روان شناسی بر نقش مزاح در سازگاری و مقابله با استرس از یک سو و اثرات آن در افزایش بهبود کیفیت زندگی از سوی دیگر تأکید کرده اند (نجاریان، براتی و ابراهیمی قوام، 1373). در اصطلاح Humor (به معنی مزاح) از کلمة لاتین Humere به معنای «جاری ساختن» و «مرطوب بودن» مشتق شده است. از دیدگاه فلاسفه و اندیشمندان باستان، مزاح متأثر از اخلاط چهارگانه بدن است که سبب علامت جسمی و روانی اند. آنان معتقد بودند خون قرمز، جاری، گرم و مرطوب است و چنانچه بر سایر اخلاط غالب شود، فرد سالم، امیدوار، با نشاط و سر حال می گردد. اما چنانچه ترشحات سایر اخلاط غلبه یابند فرد در حالتی مرضی قرار می گیرد برای مثال اگر ترشحات کبد که صفرای سیاه است غالب شود فر دچار نوعی حالت مرضی می شود و از نظر خلقی، حساس، زودرنج، کج خلق و دچار حالات مالیخولیا و افسردگی می شود که سبب نگ`رشی منفی و غمگنانه به زندگی می گردد. بدین ترتیب علت انتخاب اصطلاح Humor به جاری و مرطوب بودن خون به مثابة علت سببی مزاح است. در قرون میانه و پس از آن نیز پیرامون مزاح و شوخی نظراتی ارائه شده است. مثلاً توماس هابز فیلسوف انگلیسی معتقد بود که شوخی در درجه اول، روشی در جهت ابراز خشم و غضب آدمی است و هدف آن توهین به مخاطب یا شخص ثالث است (به نقل از راسکین ، 1985). کانت مزاح را احساس و تأثیر حاصل از تغییر شکل ناگهانی و بی ربط یک توقع یا انتظار به هیچ و پوچ می دانست.
آشنایی با متون روانشناسی دربارة مزاح
روان شناسان مزاح را به مثابه یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان در نظر گرفته و آن را از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار داده اند. در دهه 1960 م. علاقه روان شناسان به نقد و بررسی مزاح و خنده برای وجود آدمی جلب شد. برخی از روان شناسان معتقدند که مزاح و خنده برای وجود آدمی و زندگی او، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است (کورتکف ، 1991؛ میندس و کوربین ، 1985). دیدگاه عمده دربارة نقش روان شناختی مزاح معتقد است که مزاح نوعی سبک سازگاری و انطباق است. فروید (1916) معتقد است که مزاح یکی از سازوکارهای دفاعی «من» و نوعی تلاش اقتصادی جهت صرف انرژی روانی است. آریتی (1975) معتقد است ارتباط تنگاتنگی بین حدس بذله گویی و میزان خلاقیت فرد وجود دارد. پلاچیک (1981) هشت سبک سازگاری برای آدمی برشمرده که در این میان سازوکار وارونه سازی، یعنی توجه به وجوه مضحک شرایط و موقعیت های فشارزا از آن جمله است. از یک دیدگاه جامع تر زیستی – روانی اجتماعی می توان مزاح را نوعی پیام هدفمند اجتماعی دانست که با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی ویژه ای همراه است. بدیهی است که این پیام کارکردهای اجتماعی خاص خود را داراست و محتوا و مسیر ویژه خود را نیز دارد. به عبارت دیگر مزاح به مثابه یک پیام هدفمند به دنبال تحقیق کارکردهای معینی است و در این راه با استفاده از شیوه های ویژه در موقعیت های معینی به کار می رود. توجه به کارکردهای اجتماعی و اهداف مزاح از دیدگاههای مختلف، مورد بحث و بررسی علمای رفتاری و به خصوص روان شناسان قرار گرفته است. برخی از روان شناسان، مزاح را اساساً خصومت بار، عده ای آن را دردناک و تحقیرآمیز و تعدادی دیگر مزاح را سرگرم کننده و لذت بخش می دانند. به طور کلی نظرات روان شناختی پیرامون مزاح و بذله گویی را می توان در قالب چند رویکرد نظری مورد بررسی قرار داد. شوخی و شوخ طبعی اساساً خلاق بوده و خود تسهیل کننده خلاقیت بیشتر است. تقریباً تمامی تعاریف شوخ طبعی شامل ضوابطی از قبیل ترکیبهای غیرمعمول، شگفتی، عدم تجانس مفاهیم و برداشتها و نظایر آن می گردد. بر طبق یک تعریف شوخ طبع کسی است که خلاقیتش منجر به اظهار نظرها، داستانها و نمایش نامه های خنده آور است. علاوه بر آن، در بینشی وسیع شوخ طبع کسی است که خود و دیگران را به نحوی فراتر و منفک تر می بیند. چنین شخصی قادر است به خود و وقایع زندگی بخندد و در عین حال با مردم و وقایع مرتبط باقی بماند.شوخ طبعی فرایندهای فیزیولوژیک، روانی و اجتماعی را ادغام یا سنتز می کند. بنابراین توانایی ایجاد شوخی و مزاح یا «داشتن توانایی شوخ طبعی» ویژگی خلاق مهمی است. بدون شوخی زندگی برای غالب مردم غیرقابل تحمل است. برای بسیاری از مردم شوخی یک راه بقا و یک نیروی شفابخش است. برای افراد نادری که در خود استعداد شوخ طبعی را پرورش می دهند و در این راه به کار می برند مشاغل پر اجری در کاریکاتور نویسی، قصه گویی و نویسندگی یا هنرپیشگی و نمایش های خنده آور به انواع مختلف وجود دارد. بسیاری از پژوهشگران حل خلاق مسائل را یادآور شده اند که جرقه راه حل های موفقیت آمیز از طریق شوخ طبعی زده شده است. با وجود این روش های ساخت دار حل مسائل تأکید کمی بر پرورش توانایی ایجاد مزاح و به کار بردن آن در حل مسائل گذارده اند. در بسیاری از پژوهش های اولیه «ویلیام جی – جی – گوردن» و همکارانش در گروه نشان می دهد که راه حل های سدشکنانه غالباً با جوی از بازی همراه بوده است. این نوع بازی شامل مقدار زیادی شوخ طبعی بوده است ولی وقتی کوشش هایی برای تدریس ایجاد جوبازی به کار برده شده، با عدم موفقیت همراه بوده است. با وجود این معلوم شده است که بازی با تشابه ها تغییرات درجه دومی به وجود می آورد که ایجاد مزاح، خنده و جوی مناسب برای بازی ایجاد می کند. مشاهدات تورنس نشان می دهد که این پدیده مکرراً هم در هنگام کاربرد مشابه ها و هم در موقع یورش فکری برای حل خلاق مسائل به وقوع می پیوندد.
2- سلامت روان یا سلامت روانشناختی
مفهوم سلامت روان یا سلامت روان شناختی، جنبه ای از مفهوم کلی سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است، که علی رغم تلاشهایی که از سوی پیشگامان سلامت روانی در جهان به منظور تأمین هر چه بیشتر سلامتی انسانها به عمل آمده است هنوز معیار قاطعی در زمینة تعریف و مصداق کامل سلامتی روانی در افراد وجود ندارد. توجه به سلامت فکر و روان پس از جنگ بین الملل اول در برخی از دانشکده های اروپا به تدریج متداول شده است تا آنجا که در سال 1944، نوزده کشور در اروپا و آمریکا دارای جمعیت های طرفدار بهداشت روانی شدند. ولی پس از جنگ بین الملل دوم و برملا شدن وقایع وحشت انگیز آن موضوع سلامت فکر و بهداشت روانی با تأکید بر کیفیت روابط افراد بشر، مورد توجه جدی و عمیق حکما و فلاسفه پزشکان، کارشناسان، مربیان تعلیم و تربیت، دانشمندان، روحانیون و متفکران علوم اجتماعی قرار گرفت. در سال 1948 با شرکت نمایندگان 48 کشور از جمله ایران «فدراسیون جهانی، سلامتی فکر» در لندن تأسیس شد و مقرر شد که 4 سال یکبار، کنگره جهانی سلامت فکر با حضور نمایندگان کشورها و با اهداف بررسی مسائل مربوط به روابط فرد با خانواده، فرد با اجتماع، فرد با مسایل و مشکلات زندگی مدرن ماشینی و … برگزار و مورد بحث قرار گیرد. سلامت روانی علاوه بر بدن سالم، به محیط و شرایط زندگی سالم نیاز دارد. این که محیط و عوامل مختلف آن چگونه بر ساختار روانی فرد و سلامت روانی او تأثیر می گذارد و فرد با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کند، موضوعی است که رویکردهای مختلف روان شناسی هر کدام با توجه به دیدگاه اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزشی او سلامت روانی انسان را به شیوة خاصی تبیین کرده اند. به عنوان مثال برخی از این رویکردها، سلامت روانی را فرآیندی مستمر دانسته اند و برخی دیگر آن را در قالب هنجارها و پیروی از آداب و سنن اجتماعی جستجو کرده اند و گروهی دیگر به هر دو جنبه توجه نموده اند. به عنوان مثال روانپزشکی و روانشناسی بالینی در آسیب شناسی روانی بر اصل انسان بهنجار تأکید داشته اند و بهنجاری یا سلامت روان را معادل «فقدان علایم بیماری» می پنداشته اند اما وضعیت جاری روانشناسی جهان حاکی از توجه شایان روان شناسان به مفهوم سلامت روانی در قالبی ورای بهنجاری و فقدان علایم بیماری است (خدا رحیمی، 1374).
- بیان مسئله تحقیق
در این تحقیق روابط میان متغیرهای شوخ طبعی با سلامت روانی در دانشجویان روان شناسی ورودی 1380 در دانشکده روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر گامی در جهت پی بردن به رابطة شوخ طبعی با سلامت روانی است.
- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به توسعه زندگی ماشینی و بالا رفتن فشار روانی بر افراد لازم است که بررسی شود از چه طریقی می توان فشار روانی را کاهش داد بنابراین اهمیت تحقیق حاضر در این است که اگر مشخص شود که بین شوخ طبعی و سلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد می توان در مورد آموزش شیوه های شوخ طبعی، به عنوان یکی از روشهای مقابله با استرس، اقدام کرد تا بدین طریق از شدت فشار روانی بر افراد کاسته شود و افراد به هنگام مواجهه با استرس نیز بتوانند از عهدة آن برآیند.
- اهداف تحقیق
بهترین هدف تحقیق حاضر آن است که مشخص نماید آیا بین شوخ طبعی با سلامت روانی دانشجویان روان شناسی ورودی 80 در دانشکده روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز رابطه ای وجود دارد یا نه؟ هدف کاربردی دیگر این تحقیق آن است که می توان درک عمیق تری از شوخ طبعی به دست آورده و به اهمیت آن به عنوان یکی از راهبردهای مقابله با چالش ها و به تأثیر آن بر سلامت روانی فرد پی برد.
- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1- تعریف مفهومی شوخ طبعی
شوخ طبع کسی است که خلاقیتش منجر به اظهار نظرها، داستانها و نمایش نامه های خنده آور شود. شوخ طبع کسی است که خود و دیگران را به نحوی فراتر و منفک تر می بیند و قادر است به خود و وقایع زندگی بخندد و در عین حال با مردم و وقایع مرتبط باقی بماند. (تورنس، 1993).
2- تعریف عملیاتی شوخ طبعی
شوخ طبعی عبارت است از نمره ای که فرد از طریق پرسشنامه هفت ماده ای (مارتین ولفکورت، 1983) به دست می آورد.
- تعریف مفهومی سلامت روانی
سلامت روانی عبارتست از سازگاری فرد با جهان اطراف به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر از سوی فرد شود (میلانی فر، 1373).
سلامت روانی عبارتست از توانایی افراد برای دست یابی به اهدافی که برای خود در نظر گرفته است (پاتی، 1994).
- سلامت روانی عبارتست از حالتی که کارکردهای روانی افراد و از جمله اندیشه ها، عاطفه، ادراک و رفتار دچار اختلال نباشد و رابطه آنها با خود، خانواده و اجتماع، رابطه ای هماهنگ و صمیمانه باشد و وظایف و مسؤلیتهای محوله را در قبال خانواده و جامعه به خوبی انجام دهد (فدایی، 1373).
- سلامت روانی عبارتست از داشتن سازگاری کافی و احساس خوب بودن از دیدگاه روان شناختی، متناسب با معیارهای قابل قبول روابط انسانی و جامعه (ساعتچی، 1375).
- سلامت روانی عبارت است از واکنشهای مطلوب، متناسب و مستمر شخصیت انسان در موقعیتهای مختلف که راهنمای تحولات رفتاری فرد در برابر ناراحتیها و فشار درونی یا بیرونی است (جاهورا، 1982).
- تعریف عملیاتی سلامتی روانی
سلامت روانی عبارت است از نمره ای که فرد از طریق جمع ارزشهای عددی درجات انتخابی اش، برای همة سؤالهای پرسشنامه فرم کوتاه فهرست تجدید نظر شدة علایم روانی به دست آورد (نجاریان، 1379).
فصل دوم
مبانی نظری و
یافته های پژوهشی
1- مبانی (رویکردهای) نظری روان شناختی مزاح
راسکین (1985) در مقاله یی نظریه های روان شناختی مزاح را به اختصار توضیح داده است و سه رویکرد نظری عمده روان شناختی را در تبیین علل روانی مزاح و شوخ طبعی مورد بررسی قرار می دهد.
الف- نظریه اهانت :
خاستگاه این نظریه در آرای قدیم است. براساس نظریه اهانت مزاح در درجه اول روشی است جهت ابزار غضب. بدینسان که هدف از بذله گویی و مزاح، توهین به مخاطب یا شخص ثالث است. صاحبنظران این رویکرد معتقدند که مزاح بدان دلیل مثبت و پسندیده تلقی می گردد که جایگزین مناسبی جهت روشهای خشن تر و غیر مؤدبانه تر ابراز خشم (نظیر توهین و ناسزاگویی) است. اشاراتی از مباحث فوق را می توان در نوشته های افلاطون، ارسطو، سیسرو و هابز یافت (راسکین، 1985). بارون ، برن و گریفیت (1974) نشان داده اند که وادار کردن افراد عصبانی به خندیدن با ایجاد حس سرگرمی و تفنّن، به طور معنی داری تمایلات پرخاشگرانه آنان را تعدیل می کند.
ب- نظریه تخلیه هیجانی و آسودگی :
طرفداران این نظریه معتقدند که مزاح و خنده منجر به گشایش خلق و خوی و تشفی انرژی روانی شده نتیجتاً موجب تعادل و آرامش روانی فرد می شود. شاید مشهورترین نظریه تخلیه و آسودگی متعلق به فروید باشد. فروید (1916) در کتاب (شوخیها و ارتباط آنها با ناهشیاری ) اظهار می دارد که مزاح راهی جهت رهایی از رفتارها و افکار بازدارنده و سانسور شده است. براساس نظریه فروید (1916)، تخلیه انرژی روانی از طریق مزاح نوعی تلاش اقتصادی و حسابگرانه و صرفه جویانه و در عین حال ناخودآگاهانه برای برون ریزی تنشهاست او معتقد است که بین رؤیاها و مزاح تشابهات فراوانی وجود دارد و در هر دو مورد فرد به طور ناخودآگاه و به شیوه یی نمادین نسبت به ارضای تمایلات واپس زده شده و کنش زای خویش مبادرت می ورزد.
ج- نظریه ناهماهنگی و تباین
پیروان این نظریه معتقدند مزاح از کنار هم گذاشتن دو یا چند مفهوم ظاهراً نامرتبط که در ذهن مزاح کننده با یکدیگر مقایسه و در کنار هم گذاشته می شوند و به دست می آید. روان شناسان طرفدار این نظریه معتقدند که دریافت مشابهت یا تفاوت بین امور، عامل مزاح است و از آن جا که مزاح معمولاً سبب تبدیل بحثی منطقی به بحثی نامربوط و بیهوده می شود لذا خنده آور می شود. به خوبی مشخص است که این نظر با نظرات شناختی نوین در روان شناسی مطابقتهایی دارد. راسکین (1985) معتقد است از نظر پیروان این نظریه در موقعیت های فشارزا، شوخ طبعی، پهنه دیدگاه فرد را به سوی حل هر چه مؤثرتر مشکلات و سازگاری بیشتر با محیط و فشارها گسترش می دهد. طبق این دیدگاه، مزاح در موقعیتهای فشارزا موجب افزایش احساس تسلط، عزت نفس و اعتماد به خود می شود (راسکین، 1985). ساراسون و ساراسون (1987) نیز بر این باورند که مزاح می تواند به عنوان روشی جهت کسب آرامش روانی در شرایط تشنج زا و پر دردسر به کار رود. در سالیان اخیر نظریه های دیگری از سوی روان شناسان دربارة مزاح ارائه شده که از آن جمله می توان به نظریه راسکین (1985) اشاره کرد. نظریه راسکین مبتنی بر معنی شناسی است نظریه راسکین توجهی به موضوعی یا علل خنده ندارد بلکه به این مسئله می پردازد که چگونه یک مطلب، رفتار یا مسئله شوخی تلقی می گردد.
تئوریهای متعددی دربارة شوخ طبعی وجود دارد و در جستجو برای سر نخ هایی که رشد خلاقیت را ارتقا می بخشد می توانیم از همة آنها استفاده کنیم. تئوری برتری بر آن است که ریشه های شوخ طبعی در پیروزی بر دیگران است. تئوری عدم تجانس تأکید دارد که شوخ طبعی ناشی از ساختن جفت های بی اربتاط و نامتناسب ایده ها یا وضعیت هایی است که از آداب معمول ناشی می شوند. بر طبق تئوری غافل گیری عوامل شگفت زدگی، هراس ناگهانی یا شوک، یا غافل گیری شرایط لازم بریا شوخ طبعی است. تئوری دو جنبگی مدعی است که اساس شوخ طبعی وقوع همزمان احساسات یا عواطف ناسازگار است. تئوری فراغت یا رهایی ادعا می کند که اساس شوخ طبعی رهایی از تنش یا محدودیت یا آزاد کردن تنش اضافی است. طبق تئوری پیکربندی شوخ طبعی وقتی اتفاق می افتد که عواملی که بدواً غیر مربوط تلقی می شده اند ناگهان به هم ارتباط داده شوند. در تئوری روان کاوی اساس بر این است در شوخ طبعی نوعی صرفه جوئی در به کار بردن احساسات وجود دارد. به عبارت دیگر شوخ طبعی واقعه ای است که حادث شدن آن معمولاً آنچه را که ممکن است باعث تحمل رنج شود به چیزی بی اهمیت تبدیل می کند.
واکنشهای مزاح
محققان در بررسی کارکردهای مزاح عمدتاً به کنشهای روان شناختی و جسمانی مزاح توجه داشته اند. بررسی متون اولیه مربوط به مزاح بیانگر آن است که با توجه به زمینه های حمایت کننده پسیکوفیزیولوژیک مزاح این پدیده به عنوان عامل تسهیل کننده سلامت روحی و جسمی در نظر گرفته می شود (مارتین و لفکورت ، 1983).
آلپورت (1950) معتقد بود فرد نورتیکی که یاد می گیرد به خود بخندد، ممکن است به کنترل خود توانا شده و به این ترتیب معالجه شود. از بررسیهای جالب توجه و حمایت کننده در رابطه با نقش مزاح [به ویژه در رابطه با بیماریهای جسمی] نوشته فرهان کاسنیز (1979) است. او معتقد بود که با خنده و مزاح و نیز با استفاده از ویتامین های خاصی رهایی از یک بیماری عفونی جدی ممکن است. وی بر این باور است که در اثر 10 دقیقه خنده با صدای بلند بیمار می تواند خوابی راحت، بدون دردی به مدت 2 ساعت داشته باشد براساس این نظریه ها عده ای از نویسندگان تصور کرده اند که خنده ممکن است اثری مشابه اثر آندروفینها یا سایر مواد آندروژنی مغز داشته باشد (به نقل از مارتین ولفکورت، 1983). دیکسون (1980) و مارتین ولفکورت (1983) معتقدند که مزاح به عنوان راهبرد و مقابله ای جهت سازگاری با استرس به کار می رود. محققان معتقدند در افرادی که کمتر مزاح می کنند همبستگی بالایی میان آشفتگی و پریشانهای خلق و حوادث منفی زندگی وجود دارد (مارتین ولفکورت، 1983؛ مارتین و دابین ، 1988؛ نزو و بلیست ، 1988). در تحقیقات این پژوهشگران و نیز سایر پژوهشهای انجام یافته، بر نقش مزاح به مثابه نوعی راهبرد مؤثر سازگاری و انطباق با شرایط دشوار، تأکید شده است (دیکسون، 1980؛ گلداشتین ، 1982). به بیانی دیگر مزاح به مثابه تعدیل کننده و تسکین دهندة پاسخ های هیجانی منفی هم چون اضطراب یا افسردگی در نظر گرفته شده است. تحقیقات اخیر ضمن تأکید بر نقش مزاح در تعدیل کردن فشارهای روانی مدعی هستند که نقش آن در سوی دیگر پیوستار هیجانات نادیده گرفته شده است. کیوپر ، مارتین و دانس (1992) در تحقیقی نشان داده اند که مزاح در غنی سازی و پر محتوا کردن تجارب زندگی و در نتیجه در افزایش بهبود کیفیت زندگی به گونه ای مثبت نقش دارد. پژوهشهایی که بر این جنبه از نقش مزاح تأکید دارند معتقدند مزاح در بهبود کیفیت زندگی مشارکت دارد. مثلاً لفکورت و مارتین (1986) نشان داده اند که مزاح به خودپنداره مثبت تر از خود منجر می گردد. یک مطالعه اخیر دیگر نیز مؤید آن است که داشتن نمرات بالاتر در سنجش های مربوط به مزاح با سطوح بالاتر عزت نفس، خود رتبه بندی مثبت تر (برحسب قابلیت اجتماعی بودن) و همگرایی بیشتر بین خودپنداره آرمانی و خودپنداره واقعی همراه است (کیوپر و مارتین، به نقل از کیوپر و همکاران، 1992).
مزاح و سیستم ایمنی بدن
تعدادی از پژوهشگران نقش تعدیل کننده مزاح را به واسطة تأثیر آن بر سیستم ایمنی بدن مورد بررسی قرار داده اند و معتقدند که مزاح ارگانهای ایمنی بدن را در مواجهه و مقابله با عوامل آسیب زا تقویت می کند (جموت و لاک ، 1984؛ لابوت، آهمن، ولور و مارتین، 1990). همان گونه که پیش از این بیان شد کاسنیز (1979) در این باره معتقد است که مزاح و خنده می تواند حتی درمانی مناسب برای بیماریهای عفونی باشد. لابوت و همکاران (1990) در تحقیقی آزمایشگاهی به بررسی نقش مزاح و خنده و تأثیر آن بر وضعیت ایمونوگلوبین بدن پرداخته اند. نتایج نشان داد صرف نظر از میزان خنده ابراز شده، حرکات خنده آور مزاح گونه، سیستم ایمنی بدن را بهبود می بخشد.
مزاح و عملکرد تحصیلی
نقش مزاح در سایر حیطه های روان شناسی نیز مورد توجه قرار گرفته است. اخیراً به کنش مؤثر مزاح در طرح و برنامه ریزی مواد درسی و آموزشی عنایت شده است. دیکسون (1980) و کیوپر و همکاران (1992) معتقدند که مزاح در نگهداری حافظه و قدرت یادآوری آن تأثیر مثبت دارد. بر این اساس جانسون (1990) اعتقاد دارد که می توان از مزاح در طراحی آموزش متون درسی استفاده کرد. او در پژوهشی نتیجه می گیرد که کاربرد مواد و محتویات آموزشی به همراه مزاح به افزایش درک مطلب و نیز افزایش میزان یادآوری و نگهداری منجر می شود و لذا میزان استعدادهای ذهنی را بهبود می بخشد. در همین رابطه گفتنی است که ارتباطهای بین مزاح و خلاقیت گزارش شده است. به طور نمونه، مازلو (1972) معتقد است که یکی از خصوصیات بارز افراد خود شکوفا، شوخ طبعی غیرخصمانه و فلسفی است. تلقی افراد خودشکوفا از مزاح، پیوستگی نزدیکی با فلسفه دارد، به گونه یی که بذله گویی های آنها را می توان مزاحهای واقعی نامید. هیلگارد ، اتکینسون (1962) همبستگی آماری معناداری بین میزان خلاقیت و درجه بذله گویی در دانش آموزان یک دبیرستان گزارش می دهند.
نقش درمانی مزاح
نقش درمانی مزاح از دیرباز مورد توجه بوده است. همان گونه که ذکر شده، پزشکان باستان مزاح را نتیجة تعادل اخلاط بدن دانسته اند و نیز آن گونه که کوسنیز (1979) نشان داده است، در درمان بیماریهای خاصی می توان از مزاح استفاده های کارآمد کرد. آرتور ، کریستین و سونیا (1987) معتقدند برای بیماران افسرده، مزاح نوعی روش مناسب و موفق جهت بازیابی حالت تعادل خلق است. آلپورت (1950) و فروید (1916 نیز بر کنشهای درمانی مزاح تأکید کرده اند و ساراسون (1987) مزاح را در مواردی بهترین دارو می دانند. بسیاری از روان درمانگران بر نقش درمانی مزاح تأکید کرده اند (برای مطالعة پیرامون نقش لطیفه و شوخی در فرآیند روان درمانی به هاشمیان، 1369؛ مراجعه کنید). لوین (1977) به دو هدف عمده مزاح در روان درمانی اشاره کرده است: 1) از آن جا که مزاح موجب لذت و سرور می شود لذا به مثابه یک شیوة درمانی، طریق قابل پذیرش جهت لذت بردن در بسیاری از امور ناگوار است. 2) مزاح ممکن است موجب ارتباط بین فرد و افرادی شود که بیمار از آنها ناراحتی و نگرانی دارد. اخیراً اسپر (1990) نشان داده است که مزاح یک شیوة درمانی بسیار مؤثر در مراقبت از آشفتگیهای روانی، دوران سالخوردگی و کهولت است. او در این باره اعتقاد دارد که افراد سالخورده نسبت به سایر افراد به مراتب بیشتر از مزایای درمانی و مراقبتی مزاح بهره مند می شوند.
تبیین روان شناختی از تأثیر مزاح در مقابله با استرس
گفته شد که عمده ترین نقش مزاح از نظر روان شناسان تأثیر آن در مواجهه، مقابله و سازگاری با استرس است. علی رغم این اعتقاد که مزاح کنش تعدیلی در برخورد با استرس دارد، با این حال کمتر توصیف و تبیینی پیرامون نحوه این فرایند وجود دارد. ادامه این نوشتار، تبیینی روان شناختی از اثر تعدیل گر واسطه ای مزاح را ارائه می دهد، که براساس فرمول بندیهای مدلهای شناختی استرس و به ویژه مدل تعاملی استرس تدوین شده است.
مدل تعاملی استرس
لازاروس (1966) در فرمول بندی مدل مشهور خویش از استرس، بر این باور است که رابطه بین فرد و عامل استرس زا و محیط ارتباطی پویاست و محرک فشارزا تنها زمانی استرس آور است که شخص آن را چنین ارزیابی کند (لازارویس و فالکمن ، 1984؛ 1984). بدین ترتیب در این دیدگاه هیچ محرک محیطی ذاتاً استرس آور نیست، مگر این که فرد آن را در مقابله با توانائیهای خود، چنین ارزیابی کند. براساس نظرات لازاروس، ارزیابی و مقابله دو رکن عمده در فرایند استرس محیط و فردند. این ارزیابی، فرآیند شناختی است که در مراحل اولیه و ثانویه صورت می گیرد. ارزیابی اولیه در این برخورد با عامل استرس زا صورت می گیرد و فرد محرک برحسب شدت، میزان و نوع استرس زایی آن مورد ارزیابی قرار می دهد آن را عاملی آسیب زا، تهدید کننده یا هماورد جویانه (چالش گرانه) ارزیابی و ادراک می کند. بدیهی است محرکی که چالش گر و هماوردجو ارزیابی شود، کمتر استرس زاست تا عاملی که آسیب زا و تهدید کننده ارزیابی می شود. ارزیابی ثانویه، در واقع نوعی (خودارزیابی) است و در آن فرد براساس ارزیابی اولیه به برآورد بررسی توانایی های خود جهت مقابله با عامل استرس زا می پردازد به این ترتیب فرایند ارزیابی شناختی به مثابه تعدیل کنندة استرس است (لازاروس، 1996؛ فالکمن، 1984؛ لازاروس و فالکمن، 1984). فرایند مقابله به عنوان دومین رکن در نظریه لازاروس، به تلاشها، راهبردها، رفتارها و شیوه هایی اطلاق می گردد که فرد به منظور کسب مهارت و تسلط بر محیط و کاهش یا تحمل مشکلات و تبعات پدید آمده توسط محرک استرس زا به کار می برد. راهبردهای مقابله اساساً یا مشکل مدار یا هیجان مدارند که انتخاب نوع آن بستگی به عوامل و شرایطی است که بحث پیرامون آنها از حوصله این مقاله بیرون است. نکته جالب توجه در این فرمول بندی آن است که عوامل شخصیتی و موقعیتی ویژه ای می توانند هم بر مرحله ارزیابی و هم بر فرایند مقابله تأثیر گذارند و باعث تعدیل یا تشدید اثر استرس شوند. تری (1991) از جمله به نگرشها و اعتقادات افراد، باور فرد به قابل کنترل بودن موقعیت و محرک استرس زا، عزت نفس شخص، اهمیت حادثه و محرک استرس زا، حمایتهای اجتماعی و میزان فاصله هیجانی و عاطفه ایی که فرد می تواند از محرک فشارزا و موقعیت بگیرد، اشاره می کند. محققان نشان داده اند که مزاح به مثابه راهبردی جهت سازگاری و مقابله با عوامل فشارزاست. تحقیقات اخیر مبین این نکته اند که سازوکار اساسی نقش تعدیل کننده مزاح، فرایندهای شناختی ظریفی است که افراد در برخورد با استرس به کار می برند (دیکسون، 1980؛ مارتین و لفکورت، 1983؛ کیپور و همکاران، 1992). محققان اخیر معتقدند که در مزاح فرایندهای شناختی خاصی دست اندرکارند که مربوط به ارزیابی از عوامل استرس زایند. دیکسون و همکاران (1988) اعتقاد دارند افراد بذله گو و شوخ طبع با ایجاد دیدگاهها و نظرگاههای شناختی بدیل و چاره ساز، بهتر قادرند از حادثه بالقوه استرس زا فاصله هیجانی بگیرند. این دیدگاههای شناختی بدیل موجب می شود تا حادثه از سوی افراد مزاح گر کمتر تهدیدآمیز، یا مخرب ارزیابی شود. کیوپر و همکاران (1992) معتقدند که به این ترتیب فرایندهای شناختی مزاح با موضوع ارزیابی و خودارزیابی همراهند، لذا نتیجه می گیرند که مزاح بیشتر با ارزیابیهای شناختی مثبت تری از حوادث بالقوه استرس زا همراه است (کیوپر و همکاران، 1992). آنها هم چنین دریافتند که افراد شوخ طبع و بذله گو نسبت به افراد کمتر مزاح گو مردودی در یک امتحان تحصیلی را کمتر تهدید آمیز و منفی (بلکه بیشتر نوعی چالش و هماوردی مثبت) ارزیابی کرده بودند.
علاوه بر نقش مزاح در فرایندهای ارزیابی شناختی، مطالعات دیگر بر نقش مقابله یی مزاح تأکید کرده اند در حقیقت در این مطالعات، مزاح به سان راهبردی مقابله یی بررسی شده است (آرتور، کریستین و سونیا، 1988؛ وارنر، 1991). وارنر (1991) در مطالعه یی روی دانشجویان پرستاری دریافت این افراد که در یک بخش روانپزشکی مشغول به آموزش بودند، با مواجهه و برخورد با شرایط، رفتار تازه و افکار تازه و عجیب و غریب، دچار اضطراب، ترس و بیم و تنش درباره خود و نیز سلامتی خود شده بودند. نتیجه تحقیق وارنر (1991) بیانگر آن است که این دانشجویان به منظور تعدیل روابط محیطی – شخصیتی استرس آور و کسب بازده های مثبت در آن شرایط، ضمن ارزیابیهای شخصیتی از موقعیت، مزاح را به عنوان یک شکل از سازگاری مورد استفاده قرار داده بودند. مزاح یکی از ویژگیهای شخصیتی آدمی است که از دیرباز از سوی فلاسفه، اندیشمندان و متفکران مورد توجه قرار گرفته است. روان شناسان نیز به بررسی حیطه های گوناگون مزاح علاقه مند بوده اند و آن را از دیدگاههای متفاوت مورد بحث قرار داده اند. در این رابطه رویکردهای نظری اهانت، تخلیه و آسودگی، ناهماهنگی و تباین و نظریه راسکین از آن جمله اند. اخیراً تلاشهایی به عمل آمده تا سایر جوانب مزاح نیز مورد بررسی قرار گیرد و در این باره به کنشهای مزاح صرفنظر از جنبه های نظری آن، عنایت شده است. به طور کلی مزاح دارای کارکردهای جسمانی و روان شناختی ویژه ای است. مزاح می تواند سیستم ایمنی افراد را در برابر عوامل آسیب زا تقویت کند. هم چنین کنشهای روان شناختی مزاح در برخورد با استرس به نوعی با کنشهای جسمی مربوط است و با توجه به تأثیر استرس بر سیستم های ایمنی بدنی، کارکردهای سازگاری مزاح جایز اهمیت است. در زمینه های تعلیم و تربیت، روان درمانی و نیز ایجاد نوعی نگرش مثبت به زندگی که موجب بهبود در کیفیت زندگی می شود نیز بر نقش مزاح تأکید شده است. تبینهای چندی از مزاح به عمل آمده است که از جمله می توان به تبیین شناختی از مزاح به مثابه یک راهبرد مقابله ای در سازگاری با استرس اشاره کرد. با توجه به آن چه بیان شد، درک مزاح به عنوان عاملی در کیفیت بهتر و مؤثرتر زندگی و نیز درمان مشکلات روانی، انکارناپذیر است. بنابراین می توان با ساراسون و ساراسون (1987) هم رأی شد که خنده می تواند در برخی موارد بهترین دارو باشد (شوخ طبعی خود را هرگز از دست ندهید، ص 116).
2- مبانی نظری سلامت روانی
تاکنون نظریه های بسیاری که در آنها سلامت روان مورد توجه قرار گرفته است ارائه گردیده اند با نگاهی گذرا به برخی از معروفترین آنها می پردازیم (به نقل از خدارحیمی، 1374).
نظریه فروید
به عقیده فروید اکثر مردم به درجات مختلف، روان نژند هستند و سلامت روانی یک آرمان است نه یک هنجار آماری (هوگان، 1976). طبق نظریه فروید ویژگیهای خاصی برای سلامت روانی ضرورت دارد. نخستین ویژگی خودآگاهی است. یعنی هر آن چه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود و خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر این که کنترل غیرواقعی و غیرضروری یا زیاد از حد (من برتر) در هم شکسته شود. به نظر فروید خودآگاهی عنصر اصلی (ولی نه عنصر کافی) سلامت روانی است. (کورسینی، 1973). فروید بیگانگی منطقی از علاقمندیها و اشتیاقهای عمومی را، معیار نهایی سلامت روانی می داند (گلداستینک، 1939).
نظریة موری
به عقیدة موری (1983) فرد سالم از ساختار روانی خودش آگاهی لازم دارد. هم چنین وی در حین این که بین نیازهای مختلفش تعارضی ندارد از انواع نیازها نیز به نحوة مقتضی استفاده می کنند. در انسان سالم بهنجار بین (من برتر) و (من آرمانی) فاصله زیادی وجود ندارد. موری عقیده دارد که در انسان سالم ابتدا «نهاد» سپس (من برتر) و آن گاه «من» به ترتیب، نقش عمده را در کنترل رفتار ایفا می کنند و با نظارت خردمندانه (من) و مواظبت (من برتر) تکانه های نهاد به صورت قابل قبولی ارضا می شوند. به عقیدة موری تمام انسانها با شدت و ضعف متفاوت، دچار «عقده» هستند. اما فقط عقده های افراطی و شدید، موجب نابهنجاری و بیماری می شوند. موری معتقد است که تخیل و خلاقیت مهم ترین ویژگی سلامت روانی هستند.
نظریة آدلر
سلامت روان به عقیده آدلر (1973) یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفه ای استوار و مستحکم برای زیستن، داشتن روابط خانوادگی و اجتماعی مطلوب و پایدار، مفید بودن برای همنوعان، داشتن جرأت، شهامت و قاطعیت عمل کردن برای نیل به اهداف خود، کنترل داشتن بر روی عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل آنها.
نظریه فروم
فروم (1968) معتقد است که انسان دارای سلامت روان کسی است که عمیقاً عشق می ورزد، آفرینشگر است، قدرت تعقل و خرد را در خویش کاملاً پرورانیده است. خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک می کند، احساس درست پایدار دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه و اصالت دارد و حاکم بر سرنوشت خویش است. فروم انسان سالم را دارای جهت گیری بارور می داند، یعنی آن نوع جهت گیری که در آن خود قادر است تمام استعدادهای بالقوه و قدرتهای خویش را به کار گیرد.
نظریه مزلو
به عقیده مزلو (1968) افراد برخوردار از سلامت روان، نیازهای سطح پایین را برآورده کرده اند و اختلال روان شناختی ندارند. می دانند که هستند؟ چی هستند و به کجا می روند. ادراک افراد سالم از واقعیت، صحیح است. آنها جهان را به صورت عینی ادراک می کنند. این افراد خودانگیخته، سالم و طبیعی هستند، عواطف خود را صادقانه و بدون رنجش دیگران نشان می دهند. افراد سالم نیز به خلوت و استقلال دارند. کنش آنها متصل است. این افراد را تجارب عارفانه یا اوج دارند و همین تجارب، موجب اعتلا و احساس قدرت و قاطعیت آنها می شود.
نظریه اسکینر
سلامت روانی و انسان سالم به عقدیه اسکینر (1973) معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است. و چنین انسانی وقتی با مشکلی روبرو می شود از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش استفاده می جوید و این کار را تا وقتی ادامه می دهد که به سطح هنجار مورد پذیرش جامعه برسد. انسان سالم کسی است که تأییدات اجتماعی بیشتری را به خاطر رفتارهای متناسبش، از محیط و اطرافیان دریافت کند.
نظریه کارل یونگ
به نظر یونگ سلامت روان شناختی و خودشناسی یکسان هستند. تحقق خود با سه معیار مشخص می شود. نخست بایستی واپس زنی تخلیه شود. تنشهای بین کنشها و نگرشهای ناخودآگاه و خودآگاه به آرامش مبدل شوند، فرد بتواند از راه معرفت به آرامش و صفای درونی برسد. دوم فرد بایستی بیان نمادین ناخودآگاه را درک کند. سوم شخص بتواند از طریق ایمان شخصی به نماد یا اسطورة خصوصی خوشناسی نزدیک شود. به نظر یونگ خودشناسی و (خودبرون) حالت گریز از بودن و میل به شدن است. به نظر یونگ بودا و مسیح افرادی هستند که در نهایت به تفرد رسیده اند. به عقیده یونگ کیمیاگری قرون وسطی یعنی تلاش برای تبدیل عناصر پست به عناصر عالی مانند طلا، تمثیل و تجسمی از تلاش روان انسان برای متحد ساختن عناصر پست و عالی روان خویش. این فرایند ذاتی روانی است و منظور از آن همانند فرایند تفرد است. فرایند تفرد نوعی تلاش درونی برای خودیت و تحقق خود است. از طریق این فرایند کلیت شخصیت به ثمر می رسد به عقیده وی روان نژندی نیز از اختلالات تفرد است. لذا کانون توجه در روان درمانی او معطوف مسیر طبیعی این فرآیند بوده است (هیزپاک، 1996).
افراد سالم از نظر روانی
مشکل است که بگوئیم که یک شخص از لحاظ روانی تا چه حد سالم و طبیعی است. میزان آن برحسب تمدن جامعه، زمان، مکان فرهنگ و انتظارات هر جامعه تفاوت دارد. آن چه در زیر می آید برای پی بردن به سلامت روانی انسان می تواند راهنمای کوچکی باشد.
1) شخص سالم از زندگی بیشتر راضی است و اظهار خوشی می کند و کمتر ناراحت و دل گیر است.
2) از استقلال فردی خود آگاه است. امکانات، خواستها، امیال و هدفهای خود را می داند، کیفیت و واقعیت وجود خویش و محیطش را درک کرده، روش خود را با واقعیت هماهنگ می کند.
3) می تواند مناسبات دوستانه و صمیمانه با دیگران برقرار سازد که هم خود از این دوستی احساس رضایت کند و هم طرف صحبتش از دوستی او برخوردار باشد.
4) در برابر پیشامدها و وقایع معمولی روز احساس رضایت کند و زندگی را زیبا و سالم می بیند و هر چند که ممکن است در مقابل مشکلات و وقایع سخت، شخص احساس ناتوانی کند.
5) خود و دیگران را دوست دارد و از محبت کردن به آنها لذت می برد.
6) شخص سالم عهده دار زندگی خویشتن است و انتظار ندارد که دیگران، زندگی خوب و راحت برایش تأمین کنند.
7) در موارد بخصوص و حاد، حق دارد که خشمگین و عصبانی شود.
8) به ماهیت وجود خود پی می برد، بد و خوب خویشتن را قبول دارد و از تأثیر رفتار خود روی دیگران آگاه است.
9) دیگران را تحقیر نمی کند و برای خود مزیّت اضافی قایل نمی شود.
10) آشفتگی و ناراحتی هایش را به نحوی اظهار می کند که قابل قبول جامعه ای که در آن زندگی می کند باشد. تأثر و آشفتگی خود را مهار می کند که باعث ناراحتی اطرافیانش نشود.
11) به امکان انجام یک کار معتقد است، پر توقع نیست و همیشه راهی را انتخاب می کند که می داند در آن راه امکان عملی شدن یک منظور بیش از راههای دیگر است.
12) شخص سالم حس بذله گویی دارد که اغلب با آگاهی و خوش خلقی همراه است. از فرصتهای عادی، برای شادی دوری نمی کند و از غصه و نگرانی استفاده نمی کند.
13) آن چه را که هست قبول می کند و می داند که زندگی مطلوب و دلخواه خیالی بیش نیست و همیشه یک نوع ناتمامی و نقص در همه جا می توان یافت.
14) هم در میان جمع احساس خوشی می کند و هم در تنهایی.
15) قبول دارد که کشمکش و ناسازگاری همیشه وجود دارد و باید به هر صورتی با ناسازگاری ها و کشمکش ها مقابله کند.
16) با این که بین دیگران است ولی همیشه شخصیت و ماهیت خود را حفظ می کند.
نظریه اسلام
اسلام علاوه بر نظریات معنوی و فلسفی و علمی در مورد انسان، الگوهای عینی شخصیت کامل و سالم را نیز مدنظر قرار می دهد و در واقع پیامبر خاتم و ائمه معصومین (ع) و فاطمه زهرا (س)، نمونه های عالی انسان کامل در اسلام و مذهب تشیع می باشند، آنها مظهر سلامت روانی و مظهر حیات روانی هستند. آنها خودآگاهانه ترین، پویاترین و متکامل ترین رابطه را با کل هستی دارا هستند و سایر انسانها به میزان تقرب به ملاکهای آنها، از سلامت و تکامل روانی برخوردارند (احمدی، 1371؛ شهید مطهری، 1362).
به طور خلاصه ویژگیهای انسان سالم و کامل، از دیدگاه اسلام به شرح زیر می باشد:
پیوسته در حال تزکیه و تهذیب نفس باشد (سورة شمس، آیة 2)، ارزشهای انسانی را در حد اعلا در خودش بپروراند (سورة بقره، آیه 124) پرهیزکار و با تقوا می باشد از هر گونه قید و بند مادی و موانع دنیوی سر راه کمال رسیدن به قرب الهی، آزاد است، هرگونه ناملایمتی را با ذکر خداوند تسلی می بخشد، صبر، شکیبایی، استقامت و شهامت دارد (سورة بقره – آیه 153)، اعمال و رفتار با نیات او هماهنگ است و نفاق و دورویی در رفتار و گفتار را یکی از مقدم ترین صفات انسانی می داند، شفقت و دلسوزی، مهربانی، تعهد و مسئولیت در مقابل هم نوعان از ویژگیهای مهم اوست، هم از عقل و هم از عشق، برای رسیدن به کمال، استفاده می نماید، خودخواهی، خودپرستی و پیروی از هوای نفس ندارد، خودش را فریب نمی دهد، فریب و وسوسة درون خود را نمی خورد، نسبت به خودش آگاهی و هشیاری دارد و کنترل نفس خود را بر عهده دارد، اجتماعی، مسئول و متعهد است، ایثارگر است و حتی در آن چه که کمال احتیاج را به آن دارد، دیگران را بر خودش مقدم می دارد (سورة حشر – آیه 9)، خودشناسی دارد و خودشناسی او مبنای شناخت خداوند است، رفتار و موضع گیریهای او، قابل پیش بینی است، چون اعمال و رفتار او بر مبنای اعتقادات او صورت می گیرد و به همین علت دچار رفتارهای تکانشی، غیرقابل پیش بینی و خارج از آداب معاشرت و اصول اخلاقی نمی شود، «عشق» از ویژگی های مهم اوست و عشق او به جایی می رسد که در حضرت حق محو می شود و به منبع فیض و حقیقت می پیوندد. هرگاه از مسیر حق منحرف شود بلافاصله توبه و بازگشت نموده و به خداوند اتکا می نماید، هشیار و خودآگاه می باشد و بطرف هشیاری و خودآگاهی کامل در حرکت است، با جهان درون و جهان برون خود، ارتباطی مبتنی بر واقعیت و پذیرش دارد، همواره با یاد خدا زندگی می کند و متکی به خداوند است و در همه حال خدا را ناظر بر اعمال خود می داند، عدالت جو، عدالت گر و عدالت دوست است، خوش رو، خوش برخورد، منظم و پرتلاش، امانت دار و سخاوت مند و … است. قرآن مجید در سورة مؤمنون و حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه و شهید مطهری در کتابهای «انسان کامل» و «هدف زندگی» ویژگیهای مؤمنین یا انسانهای سالم و کامل را به تفصیل بیان فرموده اند که به منظور جلوگیری از اطاله کلام از ذکر کامل آنها خودداری می شود و علاقه مندان می توانند به این منابع مراجعه فرمایند.
اهمیت سلامت روان
مفهوم سلامت روان در واقع جنبه ای از مفهوم کلی سلامتی است. سازمان بهداشت جهانی، علامت روانی را چنین تعریف می کند. «حالت سلامتی کامل فیزیکی، روانی و اجتماعی، نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی». برخی چنین تصور کرده اند که نقطه مقابل سلامت روانی، بیماری روانی است، در حالی که چنین نیست و مفهوم سلامت روانی بسیار گسترده تر از این است (خدارحیمی، 1374). سلامت روان قدرت آرام زیستن و با خود و دیگران در آرامش بودن است. فرد سالم احساس می کند «راحت» است و می تواند با خودش و دیگران زندگی کند. او محدودیتها و استعدادهای خود را می شناسد، کمبودهای خود را می پذیرد و برای بهبود رفتار خویش، گام بر می دارد، وی از درون و احساسات خویش آگاه است و بر آنها تسلط دارد و معیارهای جامعه ای را که در آن زندگی می کند، زیر پا نمی گذارد. سلامت روان، قدرت تصمیم گیری در بحرانها و مقابله با مشکلات زندگی و فشارها است. زیرا چنین شخصی می داند که در طول زندگی با فراز و نشیبهای بسیاری ممکن است مواجه شود، بنابراین برای دست یابی به سعادت که یک امر نسبی است باید تلاش کند. شخص سالم از کار و زندگی خود احساس رضایت می کند و از وقت آزاد خویش استفاده مفید می نماید. شخصی که از نظر درونی نقصی ندارد، با دیگران از در تفاهم وارد می شود و برای احساسات و عواطف مردم، اهمیت قائل شده و آنها را محترم می شمارد. چنین فردی تفاوتهای افراد را می پذیرد و به آنها خرده نمی گیرد و در میان هر گروهی که قرار می گیرد با حفظ فردیت خویش، قادر است جزئی از آن گروه شود. چنین فردی می تواند دوست بدارد و محبت بپذیرد، به دیگران اعتماد کند و مورد احترام و اعتماد دیگران قرار گیرد. شخص سالم اهداف «واقع گرایانه» برای خود در نظر می گیرد و برای دست یابی به آنها اقدام می کند. او سعی می کند حقایق را قبول کرده و خود را با آنها وفق دهد و با اجتماع سازش می کند. شالودة سلامت روانی در زمان کودکی پی ریزی می شود و هیچ گاه از تکامل باز نمی ایستد. خانواده ای از سلامت روانی برخوردار است که همة افراد آن رابطه خوبی با هم داشته باشند و تنشها و درگیری هایشان با هم کم باشد، در غیر این صورت خانواده از نظر سلامت روان بیمارگونه است. با توجه به پی ریزی اساس سلامت روان در دوران کودکی می بینیم که بتدریج که سن فرد بالا می رود در اثر همین روند تکاملی است که رفتارهای کودکانه نیز کنار گذاشته می شوند و به جای آنها، رفتارهای منطقی و مناسب سن از فرد سر می زند. عواملی وجود دارند که بر هم زنندة سلامت روانی انسانها می باشند این عوامل در سه دسته جای می گیرند.
الف- عوامل زیستی:
تعدادی عوامل زیستی وجود دارند که از طریق ژنها به نسل بعد منتقل می شوند، مثلاً افسردگی مادران قابل انتقال به فرزندانشان می باشد. تعدادی عوامل زیستی نیز وجود دارند که بر کارکرد سیستم عصبی مرکزی اثر گذاشته و سلامت روانی فرد را بر هم می زنند، مثلاً اختلال در ترشح غده تیروئید بر مغز اثر می کند و موجب کم طاقتی و عصبا
دانلود مقاله بررسی رابطه شوخ طبعی با سلامت روانی در دانشجویان