لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 41
جاهلیت فرهنگی عصر حاضر
مکان اصلاح جوان عصر حاضر
اولین بحثى که باید صورت بگیرد این است که آیا امکان تربیت و اصلاح جوان عصر حاضر وجود دارد؟
الف) نگاههاى بدبینانه
ممکن است کسانى با دیدى بدبینانه و مأیوسانه بگویند چنین امکانى وجود ندارد، زیرا اولاً جوان عصر حاضر داراى غرور علمى است. ثانیا فریبخورده فناورى (تکنولوژى) پیشرفته جهانى است. ثالثا بر بىمهرى و بىعاطفهاى و جدایى از پدر و مادر خو گرفته است. بنابراین چون داراى غرور علمى است، براى خداوند کرنش نمىکند و چون فریبخورده فناورى است، سر در مقابل تعالیم آسمانى فرود نمىآورد و چون بر بىمهرى خو گرفته است، نظیر درختى گشته که ساقه آن محکم شده است و تغییر آن به راحتى امکانپذیر نیست. پس تفکر براى اصلاح او هدر دادن عمر است.
ب) نگاههاى واقعبینانه
واقعیت این است که صاحبان دیدگاه فوق، جوان عصر حاضر را نشناخته اند و تصورى را که از انسانهاى عصر نیوتن و لاپلاس، در ذهنشان به وجود آمده است، بر جوان عصر حاضر منطبق مىکنند، در حالى که پس از کشف نیروى جاذبه و امورى نظیر آن، در دوره کوتاهى غرورى علمى، دانشمندان را فرا گرفت، به گونهاى که «لاپلاس» خود را بىنیاز از خدا مىدید و همه روابط عالم را روشن و همه قوانین را کشف شده مىدانست، ولى امروزه اکثر قریب به اتفاق دانشمندان، به مجهولات بیشتر از معلومات، اعتراف دارند و ناشناختههاى جهان را افزون از شناخته شدهها مىدانند و به ویژه در باره انسان و چگونگى پرورش یافتن روح و روان او به ناآگاهى خود اعتراف دارند. به همین جهت، هر احتمال و هر فرضیه را در دستور کار خود قرار مىدهند تا با محک تجربه، آن را بیازمایند. آنها در مقابل دادههاى دینى، چونان گذشته موضعگیرى نمىکنند و پس از یکى دو قرن غرور علمى، اکنون بازگشته و سخن بوعلىسینا را آویزه گوش خود قرار دادهاند که «کلما قرع سمعک من العجائب فَذَره فی بقعة الإمکان؛ ما لم یزدک عنه قاطع البرهان؛
هر چه از عجایب که به گوشت مىخورد [انکار نکن و] در حیطه ممکنها قرارش ده تا وقتى که دلیل قاطعى بر رد آن بیابى.» بنابراین در چنین عصرى، سخن و پیام دین، گوشهاى شنوا دارد و احتمال صحت آن منتفى نیست.
اما در مورد بىمهرى و بىعاطفگى جوان عصر حاضر شایان یادآورى است این مشکل، مشکل ذاتى او نیست، بلکه زندگى ماشینى چنین حالاتى را بر او تحمیل کرد، و نبودن پرورش دینى، رشد نیافتن عواطف انسانى او را موجب شده است. در واقع او نیز همچون سایر انسانها در طول تاریخ داراى گرایشهاى فطرى بوده و هست، اما متأسفانه کسى به فکر پرورش فطرت نوعدوستى او نبوده، بلکه با غفلت از آن و فشار مشکلات عصر ماشینیسم، به خمودى گراییده، اما نابود نشده است، زیرا که اولاً فطرت نابودشدنى نیست و ثانیا کلمات و رویکرد کنونى آنان به مکاتب الهى، گواه بقاى رگههایى از فطرت در وجود آنان است.
بنابراین سخن و دیدگاه بدبینانه در مورد جوانان عصر جدید قابل قبول نیست.
ویژگیهاى مثبت جوان عصر حاضر در مقایسه با جوان عصر جاهلى
بر خلاف کسانى ک جوان عصر حاضر ـ خصوصا جوانهاى کشورهاى غربى ـ را منحرف و غیر قابل هدایت مىدانند، به نظر مىرسد با یک مقایسه اجمالى بین جوانان این عصر با جوانان عصر نزول قرآن، روشن مىشود زمینههاى هدایت اینان به مراتب بیش از آنان است. بنابراین به راحتى مىتوان نتیجه گرفت اگر آنان هدایت شدند و بهترین صحنههاى عاطفى و عقلانى و عبادى را آفریدند، جوان عصر حاضر بهتر مىتواند از این موهبت بهرهمند شود.
ویژگیهاى جوان عصر جاهلى
از بررسى آیات قرآن و روایتهاى رسیده و قضایاى تاریخى و حالات و روحیات و رفتارهاى انسان عصر جاهلى روشن مىشود. برخى از مهمترین آنها چنین است:
- آنان انسانهاى متعصبى بودند که حتى اگر حق برایشان واضح و روشن مىشد، در مقابلش سر تسلیم فرود نمىآوردند و حتى مىگفتند اگر آنچه مىگویى حق است، ما مرگ را بر پذیرفتن حق ترجیح مىدهیم:
«و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارةً من السماء اوِ ائتنا بعذاب الیم؛(1)
و [یاد کن] هنگامى را که گفتند: خدایا! اگر این همان حقِ از جانب توست، پس بر ما از
آسمان سنگهایى بباران یا عذابى دردناک بر سر ما بیاور!»
- آنان بسیار به حرف و سخن پدران و بزرگان خود معتقد بودند و در مقابل سخن آنان حتى عقل خود را تخطئه مىکردند. بنابراین هیچ حرفى حتى کلام خدا را برنمىتافتند. قرآن در این باره مىفرماید:
و چون به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید، مىگویند: نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم، پیروى مىکنیم!(2)
در اینجا خداوند، رسوایى آنان را نمایان مىسازد، به گونهاى که تعجب همگان را برمىانگیزد و مىپرسد:
«اَ وَ لو کان آبائهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون؛(3)
آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمىکرده و به راه صواب نمىرفتهاند، [باز در خودپرستى هستند]»؟!
نظیر این مضمون در آیه 104 سوره مائده که آخرین سوره نازل شده بر پیامبر اکرم(ص) است، نیز وجود دارد و نشان مىدهد این روحیه چنان در مردم آن عصر رسوخ کرده بود که به راحتى قابل سلب نبود. جستجوگر در آیات قرآن بیش از ده نمونه آیه که با صراحت بر این مطلب دلالت کند، مىتواند بیابد.
- ویژگى دیگر مردم آن عصر، خشونت و بىرحمى و سنگدلى بود، که ناشى از گرمى هوا و خشونت طبیعت حجاز و نبود امکانات محیط بود. برخى صفات خشن، طبیعت ثانوى آنان شده بود و از نسلى به نسل دیگر منتقل مىشد. آنان دختران را زنده به گور مىکردند(4) و پسران را به خاطر ترس از فقر مىکشتند.(5) هر طایفهاى به مجرد اینکه قدرت و نیروى بیشترى پیدا مىکرد، بر قبیله مجاور حمله مىکرد و آنان را از بین مىبرد تا علاوه بر به دست آوردن مال و دارایى، مزاحمى در استفاده از طبیعت و منابع قلیل آبى، برایش وجود نداشته باشد. در بین آنان این مَثَل معروف بود که من و پسرعمویم در مقابل بیگانه با هم هستیم و در هنگام فراغت از بیگانه، دشمن یکدیگریم! نگاه اجمالى به کتابهایى که قبیلههاى عرب را طرح مىکند، گامى است تا معلوم شود برخى از طوایف گاهى منقرض مىشد و هیچ کس از نسلشان باقى نمىماند. بیشتر این انقراضها در اثر جنگهایى بود که طایفه قوى بر طایفه ضعیف تحمیل مىکرد.
- ویژگى دیگر مردم آن عصر، جهالت به معناى خاص آن یعنى عجز و ناتوانى از خواندن و نوشتن بود، به گونهاى که باسوادان آنان از تعداد انگشتان تجاوز نمىکرد. در نتیجه امکان مفاهمه و ارتباط علمى با آنان بسیار محدود بود و تنها ممکن بود آنان را از راه شنیدن و شنواندن مستقیم به راه حق سوق داد.
- فساد و انحرافات اخلاقى در بین آنان به شدت رواج داشت و حتى براى موجه جلوه دادنش، آن را میراث پدران و فرمان الهى مىدانستهاند. قرآن مىفرماید:
«و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آباءنا و اللّه أمرنا بها؛(6)
و چون کار زشتى کنند، مىگویند: پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است.»
خداوند در جواب آنان مىفرماید:
«قل ان اللّه لا یأمر بالفحشاء؛(7) بگو: قطعا خداوند به کار زشت فرمان نمىدهد.
- ویژگى دیگرى که جوانان آن عصر با آن مواجه بودند این بود که رهبران از جهالت آنان استفاده مىکردند و از نذر و نیازهاى آنان براى بت و غیر بت بهره مىبردند. بنابراین پیوسته مواظب بودند آگاهى و شعور در جوانان نباشد و آنان در خواب خرگوشى باشند، تا رهبران به منافع خود برسند. جوانان نیز از این توطئه بىخبر بودند و به همین جهت براى اینکه سخنى از پیامبر اکرم(ص) به گوششان نرسد، در هنگام طواف خانه خدا یا جاهاى دیگر که احتمال برخورد با پیامبر اکرم(ص) و شنیدن سخنان او را مىدادند، در گوشهاى خود پنبه مىگذاشتند!
این، برخى از ویژگیهاى جوانان عصر نزول قرآن بود که با توجه به مجموع آن، هر کس یقین مىکند راه هدایت و راهنمایى و اصلاح چنین مردمى تقریبا، به طور کامل مسدود بود، ولى هدایت شدن آنان در پى زحمات طاقتفرسا و شبانهروزى پیامبر اکرم(ص) این نوید را به همگان مىدهد که راهنمایى و هدایت و اصلاح همه جوامع انسانى امکانپذیر است. اگر چه این کار در برخى جوامع، نظیر آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد، به معجزه بیشتر شبیه است. اگر کسى اصلاح شدن انسانهاى آن چنانى و تبدیل آنان به انسانهاى رؤوف و مهربان و داراى عاطفه و حافظ قرآن را از معجزات حضرت پیامبر(ص) بداند، سخنى گزاف نگفته است.
به هر حال، با توجه به آنچه گذشت روشن مىشود هدایت انسانهاى عصر حاضر، امرى ممکن، بلکه بسیار راحتتر از آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد، مىباشد.
ویژگیهاى جوان عصر حاضر
اگر چه در مقاله هاى قبل اشکالات و ایرادهاى زیاد جوان عصر حاضر، در مقایسه با جوان پرورش یافته در مهد دین را بیان کردیم، ولى بیان آن اشکالها و ایرادها هیچ گاه جوان عصر حاضر را در حد انسانهاى دوران جاهلى سقوط نداده است و اساسا مقایسه بین جوانهاى عصر حاضر با جوانهاى عصر جاهلى بى معنى است، زیرا اکثر ویژگیهاى اینان کاملاً بر عکس ویژگیهاى انسانهاى آن عصر است، از باب نمونه:
- جوان عصر کنونى، پیروى بىقید و شرط از گذشته را هرگز نمىپذیرد، و نه تنها از پدر و مادر تقلید کورکورانه نمىکند، حتى سخن دانشمندان را بدون دلیل و برهان نمىپذیرد. به عبارت دیگر: انسان این عصر، به مرحلهاى از عقلانیت و شعور رسیده است که به تمامى میراث گذشتگان با دید سؤال مىنگرد و مىخواهد با نور علم و تجربه بر آنها نور بتاباند و سره از ناسره جدا سازد. وى اگر چه در عصر رنسانس، مقدارى راهِ افراط را پیمود و بر تمامى داشتههاى گذشته خط بطلان کشید، ولى امروزه به آنها با دید سؤال مىنگرد تا راهى براى اثبات یا ردّ پیدا کند.
- جوان عصر کنونى تا حد زیادى از تعصب دور است و مطلب خوب و علمى و مطابق با ذوق و عاطفه بشرى را هر کجا که یافت، استقبال مىکند. براى او مهم نیست گوینده سخن فارس یا عرب و یا انگلیسى باشد، بلکه برایش مهم است سخن علمى باشد و در آن، امکان رخنه و شبهه نباشد، و اگر سخنى این جهانى و مادى است، قابل تجربه و اثبات علمى باشد.
- انسان عصر حاضر از خشونت و بىرحمى متنفر است، به گونهاى که تصویر حمله چند اسرائیلى به یک کودک فلسطینى، او را به عکسالعمل وا مىدارد و جنگ و جنایت در سراسر جهان را محکوم مىکند. همین ویژگى است که راه سوء استفاده و دروغپردازى را براى یهودیان باز کرده تا آمار غیر واقعى از کشتار یهودیان به دست نازیهاى آلمان را ارائه دهند و کورههاى یهودسوزى را بزرگ جلوه دهند تا با مظلومنمایى، اهداف خود را پیگیرى کنند.
به هر حال انسانِ عصر حاضر خواهان احقاق حقوق خود مىباشد و در مقابل از بین برنده حقوق خود کوتاه نمىآید، ولى ترجیح مىدهد گرفتن حق، حتىالامکان از راههاى مسالمتآمیز یعنى از راه گفتگو و مذاکره و پیروى از عقل و برهان باشد.
حال این صلح طلبى چه محصول پیشرفت علمى باشد یا محصول زندگى شهرنشینى یا محصول بى حالى و بى تحرکى جوانان، فرقى نمىکند. مهم این است که از خشونت، به عقل و منطق پناه بردن ویژگى بسیار خوب و ارزشمندى است. در عصر حاضر در مقایسه با عصرهاى گذشته، خشونت کاربرد کمترى دارد.
- بر خلاف مردم عصر جاهلیت که اکثر قریب به اتفاق آنان اعم از پیر و جوان و زن و مرد و شهرى و روستایى از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند و ارتباط فکرى با آنان، تنها از راه گفتن و شنیدن حضورى امکانپذیر بود، مردم این عصر، همگى از حداقل سواد بهرهمندند و با روزنامه و کتاب سر و کار دارند.
علاوه بر آن فیلمهاى سینمایى و رادیو و تلویزیون و عکس و تلفن و کامپیوتر و اینترنت مىتوانند وسیله برقرارى ارتباط و در انتقال دانش مؤثر باشند. پس انتقال دانش به او، بسیار سریع انجام مىپذیرد.
- فساد و انحرافات جنسى در آن دوره و این دوره، بوده است و نمىتوان دورهاى را از دورهاى دیگر بهتر دانست، اگر چه ممکن ست کسى ادعا کند در زمان حاضر وسایل تحریککننده شهوت جنسى بیشتر است، ولى در مقابل مىتوان گفت در این زمان، شعور جمعى، بالاتر رفته و بسیارى از امور جنسى از زندگى افراد شهوتران بیرون رفته است و آنها به دفع شهوت از راههاى معقولتر روى آوردهاند.
- سوء استفاده نوع حکومتها از مردم و تلاش براى استفاده ابزارى از آنان در هر زمانى بوده، اگر چه ابزار آن متفاوت بوده است.
در قسمت پنجم و ششم شاید انسانهاى هر دو عصر مشابه باشند.
ج) نتیجه مقایسه
به هر حال جوان عصر حاضر با انسان عصر جاهلیت در چهار جهت اصلى که در فهم
دین و پیروى صحیح از آن، دخالت مستقیم دارد، متفاوتند و انسان عصر حاضر در هر چهار جهت به گونهاى است که زمینه روى آوردن به حقایق دینى برایش بیشتر فراهم است. بنابراین، نه تنها امکان اصلاح جوان عصر حاضر وجود دارد که زمینههاى هدایتى او به مراتب بیشتر از اعصار گذشته است. در نتیجه اگر قرآن و سخن پیامبر اکرم(ص) توانست در آن زمان چراغ هدایت را در دل افراد متعصب و بىسواد و خشن روشن کند، همان منابع نورانى در عصر حاضر خواهند توانست نور هدایت را در دل انسانهاى باسواد و عارى از خشونت و تعصب روشن کنند.
بلى اگر قرآن یا حدیث درست فهمیده نشود و بیان نگردد یا خصوصیات زمانى و مکانى لحاظ نشود، ممکن است تأثیر معکوس داشته باشد، که آن بحث دیگرى است.
ناکارآمد بودن ابزارو وسایل هدایتى
ممکن است گفته شود اصل هدایت پذیرى انسانها مسلم است و اینکه مردم و جوانان عصر ما امکانات هدایتپذیرى بهترى نسبت به مردم عصر پیامبر اکرم(ص) دارند، قابل تردید نیست، لیکن ابزار و وسایلى که در آن زمان مورد استفاده قرار گرفت تا مردم را به سوى حق و حقیقت هدایت کند و آنان را از گمراهى برهاند، امروزه موجود نیست یا اگر موجود است، همان ابزار قدیمى است که براى آن عصر کاربرد داشت و براى این عصر کاربرد چندانى ندارد.
به عبارت صریح و روشن، در مباحث گذشته از قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص) به عنوان امورى که مىتواند جوان امروزى را به سوى حق و حقیقت سوق دهد، نام برده مىشد، در حالى که قرآن مربوط به هزار و چهار صد سال پیش است و از مثالها و تشبیهاتش پیداست براى جامعه آن زمان و جوامع نظیر آن تهیه شده است و براى جوامع پیشرفته کنونى و انسانهایى که فضا را نیز مسخّر خود قرار دادهاند، مناسب نیست. از طرف دیگر سخنان پیامبر اکرم(ص) سالم به دست ما نرسیده و آن قدر کم و زیاد شده و دروغهایى در بین آنها قرار داده شده که یقین به گفتن آنها توسط آن حضرت مشکل است.علاوه بر اینها در آن زمان پیامبر اکرم(ص) بود و اخلاق و رفتارش، جذبکننده انسانها به اسلام بود، ولى متأسفانه اکنون چنین معصومى بین ما نیست. بنابراین ابزار هدایتگرى در زمان ما ناقص و ناکارآمد است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد جاهلیت فرهنگی عصر حاضر