قرآن در موارد مختلف به این صفت الهی اشاره می کند: 2
«شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»
«خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مىدهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز گواهى مىدهند که] جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودى نیست» (آل عمران/ 18(
«وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَى بِنَا حَاسِبِینَ»
«و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مىنهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمىبیند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مىآوریم و کافى است که ما حسابرس باشیم» (انبیاء/47(
اساسا معیار و مقیاس برای فعل الهی قرار دادن نوعی تعیین و تکلیف و وظیفه، و تحدید و تقیید مشیت و اراده برای ذات حق محسوب میشود. عدل، مقیاس فعل پروردگار نیست، بلکه فعل پروردگار، مقیاس عدل است
معناى عدل
در مناسبات انسانی عدل عبارت است از ادا کردن حق دیگران و استیفای حق خود از دیگران. پس عادل کسى است که حقوق دیگران را پایمال نمى کند. تعریف عدالت در مناسبات انسانی با مسئله حق درآمیخته است. اما حق همیشه یک تکلیف را به دنبال خود دارد؛ من حق دارم مورد احترام واقع شوم و در مقال وظیفه دارم که احترام دیگران را نیز حفظ کنم. اما در مورد خداوند تکلیف معنی ندارد چرا که هیچ کس با خداوند در شرایط مساوى نیست تا با فلان عملِ خویش استحقاق خاصى پیدا کرده و از این طریق، خداوند مکلف شود. پس عدالت خداوند به چه معناست؟
«عدل» در لغت به معانی مختلفی بکار رفته است. برخی از معانی بکار رفته برای عدل عبارت است از تعادل و تناسب، تساوی 3 و برابری4، اعتدال در امور و حد وسط میان افراط و تفریط، استواء و استقامت:
«العدالة و المعادلة لفظ یقتضی معنی المساوات...فالعدل هو التقسیط علی سواء...»(مفردات راغب، ص 325(
اگر بخواهیم قدر متیقن تعاریف ذکر شده از معنای عدل را مدّنظر قرار دهیم می¬توانیم بگوییم زمانی مفهوم عدالت محقق می شود که هر چیزی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد.
امام علی(علیه السلام) در کلماتشان به همین معنا از عدل اشاره می کنند:
«العدل یضع الامور مواضعها»؛ «عدل هر چیزی را در جایگاه ویژه خود قرار میدهد» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 437(
این معنای از عدل در کلمات فلاسفه نیز به چشم میخورد؛ حکیم سبزواری در تعریف عدل گفته است:
«وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حقّ حقّه»
«هر چیزی را در جای مناسب خود نهادن، و حق هر صاحب حقی را به او اعطا نمودن» (شرح الاسماء الحسنی، ص 54(
بطور کلی تعریف فلاسفه اسلامی از مفهوم عدل را می توان در این جمله خلاصه نمود:
«العدل هو وضع کل شىء فى موضعه»
«عدل نشاندن هر چیز در جایگاه بایسته خودش است»
این تعریف مبتنی بر این دیدگاه است که هر چیز جایگاه مشخص و معلومی در جهان دارد و وظیفه اى معیّن به عهده اوست. در مقالات بعدی بحث عدل را مورد بررسی بیشتری قرار خواهیم داد.
سؤال:
با وجود این همه تبعیض و بی عدالتی که بین انسانها هست، و بسیاری همه زمینه های یک زندگی خوب را دارند و از سیری نمی دانند چه کنند، در حالی که در کنار آنها انسانها و خانواده های فراوانی در پیچ و خمهای بی شمار مشکلاتاقتصادی، اجتماعی و غیر آن کمر خم کرده و گاهی از داشتن امکانات اولی و ضروری زندگی محروم اند، چگونه از عدالت الهی سخن می گویید؟
پاسخ:
این چکیده دو غمنامه ای بود که این خواننده گرامی به قلم آورده و برای مجله ارسال کرده و خواستار پاسخ آن شده است.
برای یافتن جواب این پرسش توجه بر چند امر بایسته است:
1ـ آفریدگار بزرگ هستی اراده فرمود تا جهان آفرینش را در مظاهر گوناگون و مراتب مختلف با اشکال و صورتهای متنوع بیافریند تا عالم خلقت تک چهره و متحدالشکل نباشد. البته اختلاف و تفاوت در کارگاه هستی به معنای وجود تضاد و نفی یکدیگر و از هم گسیختگی و در هم ریختگی نیست که چنین چیزی از نظر قرآن(1) و علم مردود است. بلکه مقصود همان گونه که ذکر شد، اختلاف مراتب وجودی پدیده ها و گونه گون بودن اندازه ها، صورتها، کمیتها و کیفیتهای مظاهر آفرینش است، و این نوع از خلقت به عنوان بهترین نظام برگزیده شده است. از جماد و نبات و حیوان و انواع و اقسام بی شمار هر یک و مراتب و درجات آنها.
16 صفحه ورد
تحقیق در مورد عدل الهی