لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 79
مقدمه
در حال حاضر کشور ما گرفتار شش معضل است که اگر برای آنها فکر عاجل نشود این کشور خدای ناکرده رو به انقراض خواهد رفت.
این شش معضل عبارتند از :
1) اعتیاد (موضوع مورد بحث ها) و قاچاق مواد مخدر
2) جمعیت
3) آلودگی شهرهای بزرگ (بخصوص تهران) و محیط زیست
4) آموزش و جوانان
5) آشفتگی فرهنگ و اخلاق
6) رنجوری تولید
این مشکلات، همه با هم ارتباط دارند، هر یک دیگری را بر می انگیزد، و بدون دست زدن به یک اقدام جامع و همه جانبه، گره هیچ یک به تنهایی گشوده نخواهد شد.
اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، موضوع مورد بحث ما
سیستان و بلوچستان، زادگاه رستم دستان و یعقوب لیث، و انبار غله شرق، اکنون تبدیل به سرزمین پر آوازه قاچاق مواد مخدر شده است.
هامون متبرک، به باتلاقی نیمه خشکیده بدل گردیده، و از هیرمند خروشان که زمانی اسب اسفندیار از آن سویش بر رخش رستم شیهه می کشید، اکنون پس آبی بیش نمانده است. پس از بسته شدن سد بر هیرمند در افغانستان، در سال 1352 قراردادی میان ایران و افغانستان منعقد شد، که به موجب آن بخش اندکی از آب، به سوی ایران سرازیر می گشت. این قرارداد اگر به ظاهر مفهومی غیرعادی نداشت، منشاء آثاری بیش از قابلیت خود گردید، و حوادثی پی در پی پدید آورد.
این است فصلی از ماجرای هیرمند و وضع امروزی آن، که آن همه تاریخ و افسانه و برکت و مردانگی آفریده بود. استان سیستان و بلوچستان سالهاست که جزو فقیرترین استانهای ایران محسوب می شود. مساحت کویری گسترده، جمعیت هوای داغ با بادهای تند و باران اندک، انزوای جغرافیایی، فقر صنایع، یا منابع تولیدی دیگر و همسایگی با دو کشور فقیر (پاکستان و افغانستان) همه و همه سبب شده است تا ساکنان این منطقه محروم برای گذران زندگی و تأمین معیشت به راه های دیگر کشیده شوند.
راه عمده باقی مانده، قاچاق است. در این جهت همه عوامل نامساعد، تبدیل به عوامل مساعد می شوند. از زمینه های مساعد یاد شده در بالا که بگذریم، مرزهای بی در و پیکر و پناهنگاههای طبیعی منطقه نیز، پدیده قاچاق را تسهیل می کند. با این ترتیب، خرده پاها به وارد کردن غیر مجاز کالاهای کوچک اکتفا می کنند، از نوع سیگار، لباس خارجی، ضبط صوت و غیره. دلاورها، دانه های درشت بر می چینند که عبارتند از : تریاک، حشیش و مشتقات آنها از نظر آنها درآمد سرشار این نوع قاچاق ارزش آن را دارد که جان خود را به خطر اندازند. زندگی کوتاه، با پول فراوان ، به زندگی دراز مشقت بار برتری دارد.
جوانی که برای کسب هزار تومان درآمد روزانه، مجبور است به دست فروشی در کنار خیابان دست بزند، بنشیند و عاجزانه از سرما و گرما بلرزد و بپوسد ، تملق هر کس و ناکس را بگوید، اکنون کمر بسته، مسلسل به دوش، با گردن افراشته، پشت تویوتا، سالار بیابان شده، یک شبه می تواند صدها هزار تومان و شاید صدها میلیون تومان مالک گردد. فرقی نیست میان صد تومان و صدها هزار تومان آن هم پولی که با جلادت از حلقوم زندگی گرفته شده است، نه با گدایی؟ وقتی که به خانه بیاید، نامزدش، معشوقه هاش یا همسرش، با یک مرد روبرو می شود. از دیدنش احساس غرور می کند. بدنی را در آغوش می گیرد که در دانه کوهسار است. در برابر قدرت و عرف شهر و فقر و زندگی قیام کرده است. چه باک اگر در کتل، محاصره اش کنند یا شبانگاه از دیوار خانه اش بپرند و از رختخواب بیرون بکشند؟ سپس دستبند و زندان و محاکمه و اعدام. همان چند ماه یا چند سال به اندازه ده ها سال زندگی کرده است، آزاده بوده و دارا. به بهای شهامتش پول به دست آورده و هر قدمش مزد گزافی برایش داشته، از این سوی مرز تا آن سوی مرز، یک ثروت.
بدیهی است که منظور از بیان مطالب بالا، بر شمردن مزایای قاچاقگری نبود بیان اندیشه ای بود که در سر یک جوان بیکار و درمانده (اما گرانبار از انرژی) موج می زند. او از زندگی امن (ولی از جهت معیشت ناامن) بیرون می آید، و به دامان حادثه ها می افتد. سوال این است :
چه چیز باعث رواج قاچاق مواد مخدر می شود؟ احتیاج.
طبایع سرکشی هستند که وقتی از راه مشروع نتوانند پول درآورند، از راه نامشروع وارد می شوند. اینها به پول کم قانع نیستند، زیرا توقع های کلان در آنها بیدار شده است. قاچاقچی، احساس نیاز به پول فراوان می کند و عمل خود را نیز توجیه می کند. بعضی از آنها گفته اند : ما مسلمانیم و در اسلام نه قاچاقچی منع شده است و نه استعمال مواد مخدر.
یعنی با خود فکر کرده اند که حساب و کتابی در کار نیست. پس ما چرا نکنیم؟ برای جلوگیری از این عمل ، البته مجازات مؤثر و شاید لازم باشد، ولی به هیچ وجه کافی نیست. دو نفر و ده نفر و صد نفر نیستند که بشود نسل آنها را برانداخت. کار به قدری جاذبه دارد که هر چند تن که کشته شوند، کسان دیگری جای آنها را خواهند گرفت.
روش حذف را در قبیله ای می توان به کار گرفت که تعداد افراد شرور آن محدود است، ولی نه در جایی که از 70 نفر جمعیتش 40 نفر شرورند.
همان طور که از قدیم گفته اند : « در خانه را ببند و همسایه را دزد نکن» راهی جز این نیست، تا بتوان سامان تازه ای به اجتماعی داد، هم کار ایجاد نمود و هم رگ غیرت و وجدان مردم را تحریک کرد.
لحظه ای کج بنشینیم و با خود راست بگوییم که منشاء این فاجعه ها کجاهاست؟
وقتی که در شهرهای بزرگ «بخصوص تهران» در زیر نگاه حکومت، یک صندوق قرض الحسنه یا شرکت مضاربه ای، کلاه دهها وصدها نفر بر می دارد و فرار می
آمار ـ پیشگیری و درمان اعتیاد