دین و دینداری یکی از قدیمیترین پدیده های اجتماعی و از نیرومندترین و پایدارترین نهادهای زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ بوده است. توجه و باور به جهانی فراتر از این جهان مادّی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن جهان، یکی از ارکان اساسی دینداری انسانها به شمار میرود. این اعتقاد و روشهای دستیابی به آن ارتباط در فرهنگهای مختلف و در ادیان گوناگونی که در طول تاریخ ظهور کردهاند به اشکال بسیار متنوعی بیان و ابراز شده است. هر یک از آن ادیان، اعتقادات خود را برحق شمرده و داعیه به سعادت رساندن بشر را داشته است و به تبع آن، ادیان دیگر را لااقل ناقص تلقّی و در بدترین حالت، انحرافی و الحادی قلمداد کرده و با آن به جنگ و ستیز پرداخته است.
اینک در آغازین سالهای قرن بیست و یکم میلادی که جهانی شدن و جهانیسازی در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به فرایند و روندی سریع و گسترده بدل شده است؛ اغلب سنّتهای بزرگ دینی (اسلام، مسیحیت و...) که به تبلیغ خود در سراسر جهان میپرداختند، با چالشی بزرگ روبهرو شده و به مقابله با آن برخاستهاند. این چالش بزرگ، اثرگذار و نیرومند، همان «جنبشهای دینی جدید» هستند که در بازار رقابتی کالاهای دینی در عصر جدید، گوی سبقت را از رقبای قدیمی خود ربوده و به طور روزافزونی پیروان ادیان سنّتی را به خود جذب میکنند. در این میان، وضعیت رو به رشد این ادیان جدید در ایران که دارای حکومت سیاسی برگرفته از دین مبین اسلام است، دارای اهمیتی انکار ناپذیر و در خور بررسی میباشد.
طرح مسئله
دانشمندان شناخت انسان ـ اعم از انسانشناسان، روانشناسان، جامعهشناسان و... ـ برای انسان، نیازهای متعدد و گاه بیانتهایی ذکر کردهاند. نیاز به تغذیه، مسکن، پوشاک، آموزش، پرورش، کسب تجارب جدید، کشف عرصههای نوین زندگی، خلق آثار هنری و... از جمله مهمترین این نیازهای بیشمارند. در طول تاریخ، برآورده ساختن این نیازهاـ از نیازهای فیزیولوژیک گرفته تا نیازهای خودشکوفایی ـ در سطوح مختلف، فعالیتهای انسانی را به خود معطوف نموده است. در یک تقسیمبندی کلّی، این نیازها در سه بخش امنیت (تغذیه، مسکن، پوشاک و...)، تازگی و معنا)تامس هریس، 1369) طبقهبندی شدهاند که طبق نظریۀ سلسلهمراتب نیازهای مازلو (که با نظریۀ هریس، همپوشانی دارد)، افرادی که نیاز به امنیت و تازگی (کنجکاوی، کشف و تجربه عرصههای جدید زندگی) خود را در یک سطح مطلوب پاسخ دادهاند، شکاف عمیقی در زندگی خود احساس میکنند که تنها با یافتن معنایی برای کلّیت زندگی میتوانند از آن رهایی یابند. (هجل وزیگلر، 1379) در واقع بازیابی این معنا، یکی از دلایل اساسی گرایش این افراد به نظامهای اعتقادی معنوی است که تفسیری خاص از جهان، انسان و فلسفه زندگی ارائه میدهند؛ تفسیری که با دیدگاه و اندیشۀ مادّیانگارانه رایج در عصر مدرنیته، تفاوت ماهوی دارد.
دنیای غرب پس از فتح عرصههای مادّی و علمی و تسلّط نسبی بر طبیعت، طبق آنچه که مازلو و هریس تأکید کردهاند، سطح مطلوبی از نیازهای اولیه افراد جوامع خود را برآورده ساخت. گذر از سطوح اولیه نیازهای بشری، جوامع غربی را به تکاپویی برای پاسخ دادن به نیازهای معناطلبی مردم خود وا داشت. این امر سبب گرایش هر چه بیشتر مردم جامعههای غربی به «جنبشهای دینی جدید» شد که عمدتاً منبعث از سنّتهای کهن عرفانی هند بودند.
با اینکه فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، آکنده از مکاتب و فرقههای معنوی و عرفانی نظیر فرقههای متعدد اهل حق (عالی قلندری، نورعلی الهی و...)، فرقههای درویشی مختلف (خاکساری، قادری، نقشبندیه و...) و مکاتب عرفانی حول محور علمای اسلامی است و جوانانی با خصوصیات مختلف و گاه متضاد، جذب این گروههای عرفانی سنّتی میشوند؛ با این وجود، گرایش تحصیلکردهگان دانشگاهی به مکاتب و آیینهای عرفانی شرقی نظیر بودیسم، هندوئیسم، جینیسم، یوگا، مدیتیشن و... پدیدۀ نوینی است که در خور بررسی و مداقه است. شیوع این پدیده را با افزایش روزافزون تیراژ کتابها و مجلاتی از این «گونه معرفتی» و برپایی جلسات رسمی و غیررسمی میتوان مشاهده کرد.
تعریف مفهوم «جنبشهای دینی جدید» آنچه که به عنوان جنبشهای دینی جدید در جهان شهرت یافتهاند، اغلب فرقههایی دینی هستند که یا با دین سنّتی خود دچار تعارض شدهاند یا تفسیری نو از آموزههای
شامل 34 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله پدیدههای نوظهور در اندیشههای اجتماعی ایران