لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :25
بخشی از متن مقاله
کاریزماتیک (به انگلیسی: Charismatic) یا (رهبری کاریزماتیک) در اصطلاح سیاست به حکومت مبتنی بر فرمانبرداری غیرعادی و استثنایی از یک فرد به خاطر تقدس دینی و الگو بودن وی میباشد.
تاریخچه
گرچه، ماکس وبر به عنوان مبدع و نشردهنده نظریه رهبری کاریزماتیک شناخته شده است، اما تقریباً تمام کسانی که پس از رنسانس صاحبنظر در مسائل فلسفی و انسانی بودهاند، به نوعی به این مطلب اشاره کردهاند. در دوران پس از رنسانس نظریات مختلفی در شناخت طبیعت و سرشت انسان ارائه شده است. گروهی از صاحبنظران معتقد بودند که انسان دارای بعد منطقی، عقلایی و استدلالی است. در مقابل آنها، گروهی اعتقاد داشتند که انسانها از مجموعهای از احساسات، عواطف و هیجانات برخوردارند که موجب بروز رفتار میشود. تا زمان ماکس وبر نظر دقیقی وجود نداشت که کدام بعد از وجود انسان باعث ایجاد رفتار شده و یا آن را تحتالشعاع قرار میدهد. کار مهم ماکس وبر این بود که در بعد عقلایی، مفهوم دیوانسالاری و در بعد عاطفی، مفهوم کاریزماتیک را ارائه کرد و تمایز بین این دو مفهوم را کاملاً مشخص ساخت. امروزه، مفهوم دیوانسالاری به عنوان زیر بنای نظریههای مدیریت شناخته میشود، اما مفهوم کاریزماتیک در ابتدا با برخوردهایی تخطئهآمیز روبهرو شد. با گذشت زمان، این مفهوم سرانجام توانست در فرهنگ نظری رسوخ کند. البته شرح و بسطهای فراوانی نیز بر نظریات ماکس وبر شده است که از بیان آنها خودداری میشود. کاریزما، در لغت یعنی فرهمند یا فرمندی و یا به عبارتی دیگر جاذبه استثنایی. کاریزماتیک کلمهای یونانی به معنای موهبت است. کلمه کاریزما در کتاب مقدس مسیحیان به کار رفته است تا روح مقدس را توصیف کند. وحی، حکم، تعلیم، کشیش، عقل و شفا دادن، نمونهای از موهبتهای پرجذبهاند که در کتاب مقدس مسیحیان توصیف شدهاند.
کاریزما چیست
کاریزما، در اصطلاح به خصوصیت کسی گفته میشود که بشخصه و یا به عقیده دیگران، دارای قدرت رهبری فوقالعاده است. این اصطلاح اغلب در علوم سیاسی و جامعهشناسی به کار برده میشود تا زیرمجموعهای از رهبرانی را که با استفاده از نیروی توانایی شخصی خود میتوانند تأثیراتی عمیق و استثنایی در پیروان خود داشته باشند، توصیف کنند. وبر، کاریزما را چنین توصیف میکند:
ویژگی خاصی از یک شخصیت پدیده
رهبری کاریزماتیک یا رهبری مبتنیبر جاذبه استثنایی، بهگونهای از رهبری گفته میشود که دارای قدرت و توانایی الهامبخشی به پیروان باشد و این در حالی است که تواناییها صرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد. در این نوع رهبری، رابطهای بدون استفاده از پاداشهای مالی و اعمال زور برقرار میشود.
عوامل ظهور رهبری کاریزماتیک
به طور کلی، دو دیدگاه در مورد عوامل ظهور رهبری کاریزماتیک وجود دارد:
- شرایط اجتماعی و تاریخی: بعضی محققان علم مدیریت گفتهاند شرایط اجتماعی و تاریخی عوامل اصلی بحرانی در ظهور رهبران کاریزماتیک هستند (کانگر و کانانگو، 1987: 2). وبر، رهبری کاریزماتیک را پدیدهای میداند که اغلب در شرایط و وضعیتهای منحصر بفرد و نادر ظهور میکند (حداقل از نظر آماری این چنین است). آقای آبربچ براساس تحلیلهایی که در زمینه بسیاری از رهبران کاریزماتیک صورت گرفته است، میگوید:
رهبران کاریزماتیک، پیش از بحرانهایی که آنها را به قدرت میرساند، اغلب نالایق، معمولی و کمجاذبه به نظر میرسند
وی معتقد است پیوند عمیق احساسی پیروان با رهبران کاریزماتیک، احتمالاً از موقعیتها و وضعیتهایی خاص در سازمان سرچشمه میگیرد. روچ معتقد است زمان اوج شکوفایی رهبران کاریزماتیک اغلب در خلال زمانهایی است که ناآرامی و نارضایتی اجتماعی، بویژه داخل شرکت وجود دارد. در چنین مواقعی، بیتجربگی و ارزشهای ضدانسانی سازمانها باعث میشود تا پیروان، از رهبران اطاعت کنند و واکنشهای روانی تازهای از خود نشان دهند. از نظر آنها، وجود بحران، عامل اصلی رفتارهایی است که به شخصیت رهبر کاریزما (به عنوان هسته مرکزی) پیوند میخورد.
- پویاییهای بین رهبر و پیرو: سه نوع رابطه عاطفی و احساسی بین رهبران و پیروان وجود دارد. این روابط در نهایت منجر به شکلگیری رهبران کاریزماتیک در سازمانها و حتی جوامع میشوند. این سه نوع رابطه عبارتند از:
- انعکاسی
- نمادین (سمبلیک)
- توسعهای
- روابط انعکاسی: این نوع روابط ریشه در مکانیسم روانشناسی فرافکنانه دارد. خصیصه اصلی فرافکنی، در این حقیقت خلاصه میشود که فرایندهای ناخودآگاه رخ داده در روابط متعدد را نشان میدهد. لیند هولم (۱۹۸۸) روابط رهبری را همانند افتادن در دام عشق میداند. در چارچوب این نظریه، طرحهایی مشابه انسان عاشق برای پیروان وجود دارد، نظیر رفتارهای عاشقانه، بزرگنمایی معشوق و یا چشمپوشی و کوچک دیدن اشتباهات او. فروید، به روابط با رهبران در قالب اظهار فرافکنی یک پدر مینگرد. «قاطعیت و قدرت اراده و فعالیت پرانرژی (خصیصههای مرتبط با رهبران) بخشی از تصویر یک پدر است. به بیانی دیگر، مطابق با این توصیف، رهبر لزوماً «شخص واقع» نیست بلکه نتیجه اشتیاق ناخودآگاه پیروان است. البته این که چرا هزاران نفر به سمت شخصی همسو میشوند در نوع خاصی از فرافکنی است که فرافکنی خودشیفتگی نامیده میشود. کسانی که از خودشیفتگی محرومند، ممکن است بعدها در زندگی برای جبران آن، سراغ جهاتی دیگر بروند؛ مثلاً به سراغ کسانی بروند که رهبر نامیده میشوند». 2. روابط نمادین: برخلاف روابط انعکاسی رهبران با پیروان که معمولاً بر مبنای فرایندهای روانشناسی ناخودآگاه بود، روابط نمادین بر مبنای مفاهیم، پیامها، ایدئولوژیها و ارزشهای مفهوم محور یا مضمون محوری رشد میکند که از رهبر انتظار ارائه یا تأکید بر آنها میرود. مثلاً، ستایش ماندلا (رهبر افریقای جنوبی) پیش از آزادی از زندان و پس از آن ستایش یک شخص نبود. او «تجسمی از شخصیت آینده» بود. او همان طوری که هم خودش و هم دوستانش تصریح کردهاند، یک «تمثال» و نمادی از آزادی، استقلال و هویت نوین ملی بود. در روابط نمادین، رهبران بر خود ادراکی پیروان تأثیر گذاشته و انگیزه آنها را برای خود ابرازی برمیانگیزانند. از آنجا که مکانها، مردم، موضوعات و موجودات خاص، مضامین عاطفی گویایی دارند، رهبران خاص هم ممکن است مقاصدی روشن در ارتباط با هویت پیروان خود داشته باشند. بنابراین آنها ابزاری روانی برای ارتقای ارزش پیروان خود هستند. این حقیقت که پیروان، خود را به رهبری خاص پیوند میدهند، آنها را به بخشی از جوهره رهبر تبدیل میکند. افزون بر این، چون ارزشها و هویت، پایهای اجتماعی دارند، رهبری که الگوی این ارزشهاست، در واقع نقش اتصالدهنده بین ادراکهای فردی پیروان و ارزشها و هویت مشترک اجتماع بزرگتر را برعهده دارد. مسینتیر در 1981 نظر جالبی در همین مورد ارائه کرد. از نظر او، رهبر قصد و حکایتی را بیان میکند و هنگامی که مردم خودشان را به رهبر پیوند میدهند، در حقیقت خود را به داستانی پیوند میدهند که همگی بهطور مشترک خویشتن را در آن میبینند. در کل، عنصر عاطفی در روابط نمادین، از طریق طبیعت ایدئولوژیک چشماندازی که رهبر ارائه میکند و نیز تأکید رهبر بر هویت اجتماعی، شکل میگیرد. مثلاً از طریق ارتباط با تاریخ مشترک جمعی و نمادهای مشترک که آن را از دیگر مجموعهها متمایز میسازد. 3. روابط توسعهای: تبیینهای انعکاسی و نمادین در روابط رهبر و پیرو، بیشتر در مورد رهبران سیاسی و اجتماعی رخ میدهد و معمولاً در وضعیتهایی فعال است که با تغییرات زیاد همراهند. مطلب مهم این است که کاریزما به ویژگی عادی تبدیل میشود که فقط مربوط به رهبران سیاسی و اجتماعی نیست بلکه مربوط به سطوح یکنواخت رهبران در سازمانها، مربیها، مسئولان شهری، رهبران تیمهای ورزشی و به بیانی دیگر، هر کسی که بر روی احساسات دیگران تأثیر میگذارد نیز باشد. رابطه توسعهای، این گونه توصیف میشود: «تأثیری عاطفی که باعث میشود افراد روابط خود را با رهبر افزایش داده، رفتار افراد اخلاقیتر شده و کارهایی انجام دهند که این کارها، ماورای هنجارهای پذیرفته شده در محیط هستند، مثل اختراعات و ابداعات». رهبرانی که احساس امنیت را برای پیروان فراهم میکنند، باعث میشوند مجموعهای از انرژیهای بالقوه محسوس رها شود که این انرژیها به کارکردهای توسعهای بشری منجر میشود، مثل پیشرفتهای شخصی و پاسخ به درخواستهای عقلانی جامعه.
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل
دانلود مقاله کامل درباره رهبری کاریزماتیک