لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
مشارکت و آزادی
مقدمه
در این نوشتار، خواهم کوشید تا با ارایهی تحلیلی از جنبش زنان در ایران، نسبت و رابطهی میان این جنبش و جنبش دموکراسیخواهی را روشن سازم. پرسش از وجود یا عدم وجود هر کدام بحثی است و رابطهی میان این دو بحثی دیگر. از اینرو ابتدا به این پرسش خواهم پرداخت که آیا در ایران جنبشی تحتعنوان جنبش اجتماعی زنان وجود دارد یا خیر؟ و ویژگیهای آن کدامند؟ فرض بر آن است که بررسی هر نوع رابطهای میان این دو پدیده، باید مسبوق به پاسخ به این پرسشها و نظایر آن باشد. از این رو در بخش نخست این نوشته به بررسی اجمالی مطالبات زنان در ایران و در قالب جنبش اجتماعی پرداخته خواهد شد و سایر بخشها به بررسی رابطهی میان این دو پدیده اختصاص خواهد داشت . جنبش زنان در ایران بهعنوان یک جنبش اجتماعی جدیدبا پیدایش و طرح مطالبات زنان در ایران به ویژه در چند سال اخیر، به کرات با این پرسش مواجه بودهایم که آیا اساساً میتوان به وجود جنبش زنان در ایران متعهد بود؟ این پرسش بارها به صور گوناگون در محافل مطرح شده است. پرسش را میتوان از دیدگاههای گوناگون به بحث گذاشت.
در اینجا نخست به این موضوع پرداخته میشود که جنبشهای اجتماعی چههستند؟ و چهگونه میتوان مطالبات گروهی از افراد را در قالب یک جنبش تعریف نمود . در واقع در میان نظریهپردازان علوم اجتماعی، در مورد ویژگیهای دقیقی که جنبشهای اجتماعی را مشخص میکنند، (همچون سایر موارد) اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. این همه مطابق تعریف اجمالی یک جنبش اجتماعی، عبارت است از بیان ترجیحات اعضای یک یا چند گروه اجتماعی بهمنظور ایجاد تغییر در وضعیت موجود .
جنبش های اجتماعی
جنبشهای اجتماعی به لحاظ گستردگی حمایت، پشتوانههای مادی و معنوی، اهداف، تعدد هواداران و فعالان، استراتژیها و تاکتیکهای اتخاذ شده جهت ایجاد تغییر، جایگاهشان در ساختار اجتماعی، نحوهی شکلگیری رشد و افول و نیز میزان موفقیت در دستیابی به اهداف با یکدیگر تفاوت دارند. این تفاوتها گاه تا حدی است که بعضاً اصل وجود یک جنبش اجتماعی ممکن است محل تردید و پرسش باشد. همچنین مطابق برخی دیگر از نظریهها، میتوان میان جنبشهای اجتماعی قدیم و جدید قایل به تمایز بود. منظور از جنبشهای اجتماعی قدیم، آن دسته جنبشهایی هستند که در آنها گروهی از افراد جهت ایجاد تغییر به تجهیز و بسیج امکانات، منابع، نیروی انسانی و راهکارهایی میپردازند که ایجاد تغییر در مناسبات قدرت در یک جامعه را هدف میگیرد. در این موارد، آنچه حایز اهمیت است، وجود عنصر آگاهی هویت بخشی است که اعضای گروه هم مسلک را بهرغم تفاوتها به یکدیگر پیوند میزند برای مثال در جنبش زنان آمریکا در موج اول که از اواسط قرن 19 آغاز شد، آگاهی از اینکه زنان بهواسطهی جنسیت خود در مبارزات ضد بردگی راه ندارند، به شکلگیری نوعی آگاهی هویتبخش انجامید که متعاقب آن بسیج سیاسی و اجتماعی پدیدار شد.
آگاهی هویتبخشی بدان معنا است که گروهی دریابند که به واسطهی تعلق داشتن به یک هویت خاص (جنسی، نژادی، طبقاتی، قومی، زیستمحیطی) بهقدرت (در معنای موسع آن) دسترسی نابرابر دارند. این موضوع احساس نظم و تبعیض را بهدنبال میآورد که در صورت پدید آمدن شرایط دیگر که بهآنها پرداخته خواهد شد)، شکلگیری یک جنبش اجتماعی امکانپذیر میشود. اغلب جنبشهای اجتماعی در گذشته، جنبشهایی چون جنبش مدنی سیاهان، جنبشهای کارگری، دانشجویی، اقلیتهای مذهبی، نژادی، قومیتی و ... با ابتنا بر این عنصر هویت بخش و تجهیز کننده شکل گرفتهاند. آگاهی از اینکه شخص یا اشخاص دیگری وجود دارند که درست از همان شرایط تبعیض آمیز رنج میبرند، از شروط لزوم ایجاد یک جنبش اجتماعی است.
علاوه بر آگاهی هویتبخش، در جنبشهای اجتماعی قدیم و جدید (نوع اول و دوم) شرط لازم دیگری وجود دارد که شکلگیری و بقای جنبش منوط به آن است. این شرط عبارت است از عدم امکان شکلگیری سیاستهای جایگزین از جمله لابیکردن، مذاکرهی مستقیم با نخبگان و نیز عدم امکان خروج از سیستم.از این رو از لوازم ایجاد یک جنبش، وجود حداقلی از تصلب سیاسی غیر دموکراتیک عام (غیر دموکراتیک بودن سیاسی بهطور کلی) و خاص (غیر دموکراتیک بودن در موردی خاص مثل تبعیض نژادی یا قانون خانوادهی تبعیض آمیز) است بهگونهای که نه امکان تحمل شرایط تبعیضآمیز باشد و نه امکان خروج از سیستم موجود و چنانچه در شرایط غیر دموکراتیک عام و خاص تغییر و تحولی ایجاد شود که وضعیت برای گروه هدف مناسب بهنظر برسد، امکان شکلگیری جنبش منتفی است. نیز ممکن است وضعیت تصلب سیاسی بهگونهی باشد که معترضین ترجیح دهند به کودتا یا مهاجرت جمعی بپردازند. در این هنگام جنبشهای اجتماعی به ندرت مجال بروز خواهند یافت. بنابراین جنبشهای اجتماعی را در شرایطی میتوان باز جست که امکان خروج از سیستم یا وفاداری به آن محتمل نباشد.
انواع جنبش اجتماعی و شرایط آن
علاوه بر شروط لازم برای شکلگیری یک جنبش اجتماعی شکلگیری یک جنبش اجتماعی از نوع اول منوط به شرایط کافی نیز هست. این شرایط اگر چه به قدر شروط لازم از اهمیت برخوردار نیستند، اما در مواردی میتوانند از تعیین کنندگی برخوردار باشند. این شرایط را بهطور کلی میتوان در دو مورد خلاصه کرد.
وجود رهبری، وجود حداقلی از آزادی سیاسی و مدنی برای ایجاد یک ارتباط هویت بخش میان اعضای هم گروه در جهت انجام کنش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رهایی بخش، و نیز وجود حداقلی از منابع انسانی و مادی در جهت تجهیز و بسیج نیروها. بهنظر میرسد که امکان شکلگیری یک جنبش اجتماعی با وجود شرایط لازم برای آن، در مواقعی
تحقیق درباره مشارکت و آزادی