اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد محسنین

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد محسنین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

و چون آثار اسراف در نفس آدمى تاءثیر مى کند و بر آن مستولى مى شود و او را از مسیر معتدل صحیح گمراه مى سازد، قرآن کریم اسراف را، به مفهومى عام ، براى هر انحراف و فسادى به کار مى برد؛ بدینگونه هر تجاوز را در هر کار که باشد، اسراف و زیانبخش مى شمارد و مى فرماید: کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون (607) ((بدینگونه اسرافکاران هر چه مى کردند در نظرشان خوشنما بوده )). پس آیه ، اسراف را چیزى (خصلت و کردارى ) به شمار مى آورد که سبب آراستن عمل و زیبا جلوه گر شدن آن در برابر چشمان شخص مسرف مى شود، هر چه باشد و آیا چرا چنین است ؟ براى آنکه رهایى یافتن از فریبندگیهاى نفس و آرایشى که به اعمال مى دهد، تنها از این راه میسر است که انسان ، حقیقت واقع را - به همان صورتى که هست - ببیند (یعنى اینکه آدمى کار نیک را نیک ببیند و کار بد را بد). و به این واقع بینى علاقه مند باشد. و این بسته به اعتدال و میانه روى و ملتزم شدن به آنهاست ، لیکن در هنگام تجاوز از حد اعتدال و میانه ، آدمى به گودالى بس گود، از فریبخورى و پندار گرایى (و دیدن واقعیت بر خلاف آنچه هست ) سقوط مى کند، و فاسد را صالح مى بیند و صالح را فاسد. و در این هنگام همه آنچه موجودیت انسانى بر آنها بنا مى شود. یعنى اندیشیدن و ارزشهاى معنوى نزار و خرد مى شوند، تا اینکه سرانجام ، در بعد اجتماعى - به دلیل حضور افراد در اجتماع - سستى و پستى به هنر و مدیریت و سیاست و علم و دفاع و نظایر اینها نیز سرایت مى کند، و در نتیجه ، امیال و آرزوهاى نفسانى منفى افزایش مى یابد، و مقیاسهاى ارزشى در نظر شخص دگرگون مى شود، و چشم بصیرت او از دیدن حقایق باز مى ماند.بنابر آنچه گفته شد، آراسته شدن کارهاى زشت به توسط نفس ، نتیجه انحرافى است که در فطرت و هویت آدمى به وجود آمده است . و از اینجا معلوم مى شود که اسراف چگونه بد گمانى یا گمراهى را به وجود مى آورد - که در دو آیه گذشته به آن اشاره شد - و شخص مسرف چگونه گرفتار گردنکشى و خودبزرگ بینى مى شود، زیرا هماره خواستار بیشتر و بیشتر مى گردد و ان فرعون لعال فى الارض ، و انه لمن مسرفین ((فرعون در زمین گردن فرازى کرد، و او از جرگه مسرفان بود))در پرتو آنچه گفته شد، مى دانیم که اسراف - باخاستگاه نفسى تمرکز یافته اى که دارد - از عمده ترین سببهاى تباهى و گمراهى است ، که نتیجه آن منحرف شدن اوضاع فرد و اوضاع اجتماع است . مسرفان تنها خود را به مهلکه نمى اندازند، بلکه توده هاى مردم را به تباهى و بى بند و بارى و کوردلى و سقوط مى کشانند، و سرچشمه هایى مى شوند براى فسادهاى فردى و اجتماعى و اخلاقى و تربیتى و اقتصادى و معیشتى ... که هیچ امید صلاح و اصلاحى از آنان نمى رود، براى همین قرآن کریم درباره آنان چنین هشدار مى دهد و با این تعبیر کوبنده (608) مردمان را از آنان مى پرهیزاند. و موقعیت اجتماعى آنان را خرد مى کند: و لاتطیعوا امر المسرفین ، الذین یفسدون فى الارض و لایصلحون (609) دستور مسرفان را اجرا نکنید، آنان کسانیند که در زمین فساد مى کنند و (هرگز) دست به اصلاح نمى زنند.3- واقعیت اسراف :لازم است متوجه این حقیقت باشیم که میانه روى و اسراف از امور واقعى است و آثار محسوس و عینى دارد؛ و آن دو، یعنى میانه روى و اسراف (که ضد میانه روى است )،(610) دو طبیعت متضاد با یکدیگر دارند، و این دو امر، در همه بعدهاى کمى و کیفى زندگى طبیعى و در سطوح مختلف تلاشهاى مادى در جریانند. و تنها به خرج کردن و مصرف کردن و کیفیت و کمیت آن دو اختصاص ندارند، بلکه - بطور ضرورى - اصل مال و مالکیت را، پیش را آن که به مرحله مصرف برسد نیز، شامل مى شوند، بنابراین ، جمع تکاثرى مال نیز گونه اى اسراف است . که سخن درباره آن پیش از این گذشت .(611)در پرتو آنچه گفته شد، هر تجاوز از اندازه میانه اسراف است ، خواه کمیتى و مقدارى باشد و خواه کیفیتى و اوصافى ، پس اسراف در این موارد واقع مى شود:1- در کمیت مالکیت .2- در کیفیت مالکیت .3- در کمیت مصرف کردن .4- در کیفیت مصرف کردن .و تعالیم اسلامى ، اسراف را - بصراحت - عام دانسته و از فراگیر بودن آن سخن گفته است :- کل مازاد على الاقتصاد اسراف (612) ((هر چه از حد میانه روى (و صرفه جویى ) بگذرد، اسراف است )).- ما فوق الکفاف اسراف (613) ((آنچه بیش از اندازه کفاف (بسندگى ) باشد، اسراف است )).و این احادیث تفسیر کننده و توضیح دهنده آیات قرآنیند.4- آثار مشترک دو اسراف (اسراف در مالکیت ، اسراف در مصرف ):قرآن کریم درباره مسرفان فرموده است که ((یفسدون و لایصلحون ، فساد مى کنند و اصلاح نمى کنند)). پس فساد از لوازم اسراف است ، خواه در مالکیت مال باشد و خواه در مصرف کردن آن . و آشکار است که در پى فساد و تباهى سقوط و هلاک مى آید، پس عاقبت کار شخص مسرف چیزى جز فساد و تباهى نخواهد بود. بنابراین ، هلاک به همانگونه که از گذشتن از حد در مصرف بر مى خیزد من لم یحسن الاقتصاد، اهلکه الاسراف (614) هر کس بخوبى میانه روى نکند، اسراف او را هلاک خواهد کرد. به همانگونه هم از تجاوز از حد در مالک شدن نتیجه مى شود من یستاثر من الاموال یهلک (615) هر کس اموال زیادى را به خود اختصاص دهد، هلاک خواهد شد. بنابراین ، فزون داشتن مال یکى از خاستگاههاى فساد در امت و اجتماع است ؛ پس چگونه مى توان گفت که مالکیت در اسلام آزاد است ، خواه تکاثرى باشد یا نباشد؟ آیا اسلام آنچه را که مایه فساد فرد و ویرانى اجتماع است جایز مى شمارد؟5- فهم مجموعى موضوع :قرآن کریم ، بر میانه روى و رعایت اقتصاد، در خوردن و آشامیدن تاءکید کرده است ، زیرا که فرموده خدال متعال : ((لاتسرفوا)) بدین معنى است که از حد میانه و معتدل تجاوز مکنید، و این معنى در این فرموده دیگر خداى متعال : ((و لاتعتدوا)) بصراحت بیان شده است ، پس نهى از اسراف در ((لاتسرفوا))، حد و میزان خوردن و آشامیدن را تعیین مى کند، یعنى همان حد مقتصدانه و متعادل در زندگى فرد، که مراعات آن موجب مى شود تا در زندگى اجتماع نیز موازنه (همخوانى و هماهنگى ) به وجود آید. و این حدیث - که در فصل نیز آورده شد- مفهوم و مراد آیه مبارکه را بخوبى بیان مى کند؛ امام صادق (ع ) مى فرماید: ...و جزولهم ان یاءکلوا قصدا، و یشربوا قصدا... و من عدا ذلک کان علیه حراما برایشان روا داشت تا از آن (مالى که دارند) با میانه روى بخورند و با میانه روى بیاشامند...و آنچه از این حد تجاوز کند حرام است .سپس این آیه را مى خواند: و لاتسرفوا، انه لایحب المسرفین اسراف نکنید، که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد. پس تصرف انسان در مال خویش و به مصرف رساندن آن ، اگر افزون بر اندازه اعتدال و میانه روى و صرفه جویى باشد، ممنوع است . و همین امر دلیل بر آن است که مصرف اسرافى ، تصرف در حق دیگران است (اگر در مال ایشان نباشد)؛ و به همین جهت حدیث آن را حرام شمرده است . و در حدیث آمده است که المسرف یاءکل ما لیس له (616) شخص مسرف چیزى را مى خورد که به او تعلق ندارد، یعنى استفاده تا آن اندازه ، حق او نیست ، اگر چه مال خود او باشد (بژرفى بنگرید)!6- اسراف در تولید و واردات :اسراف به تولید و وارد کردن کالاها نیز تعلق مى گیرد. کسى که در تعالیم اسلامى بژرفى بنگرد - بویژه در ((آیات اسراف و مسرفان ))، خواهد دانست که هدف این تعلیمات ، تثبیت یک اصل کلى و عام است ، درباره رابطه انسان با مواد طبیعى و امکانات مادى زندگى و فرآورده هاى صنعتى و وارداتى ، اصلى که رابطه مذکور را محدود مى سازد...و بوضوح مى گوید که این ارتباط ارتباطى وسیله اى است نه هدفى . پس هر چه دست آدمى به آن مى رسد و فرصت بهره بردارى از آن پیدا مى کند، لازم است که تنها به اندازه نیاز متعارف - نیاز فردى یا نیاز اجتماعى - از آن استفاده کند، و در همه موارد در صدد رفع نیاز بر آید نه بیشتر؛ چنانکه واژه هایى که در قرآن کریم آمده است ، چه خود واژه و چه مشتقات آن ، محدودیت یاد شده را یادآور مى شود، مانند ((الرزق ، روزى ))، ((اکل ، خوردن ))، ((الشرب ، نوشیدن ))، ((المتاع ، کالا))؛ پس اسلام اجازه نمى دهد که پیوندهاى وسیله اى محدود میان انسان و چیزها به پیوندهایى هدفى و نامحدود بدل شود، و روابط افزارى عرضى به روابط اصل ذاتى و بهره برداریها و مصرف کردنهاى آزاد تبدیل یابد؛ زیرا که این چگونگیها همه ، تحریف واقع است و مغشوش کردن طبیعت و چیزها، و مانعى است براى قرار گرفتن انسان در تراز اصلى خود، در زندگى طبیعى و مواهب و وجود و تکلیف ، و وسیله اى است براى غصب حقوق دیگران .و آشکار است که اسراف و تجاوز از حد، در تولید و وارد کردن اجناس از خارج کشور، به دست کارخانه داران و وارد کنندگان اسرافگر متکاثر صورت مى گیرد، چه آنان به تولید بیشتر و وارد کردن افزونتر مى پردازند، تا از این راه به درآمدهاى کلانتر و فراوانتر دسترس پیدا کنند، و به همین جهت در تولید و وارد کردن ، از نظر کمى و کیفى ، به اسراف مى پردازند، و در میان مردمان ، از راه تبلیغات فریبنده ، تقاضاى کاذب پدید مى آورند، و اینها همه ، مایه فاسد کردن افراد است . و مصرفى کردن اجتماع ، و زیان رساندن به مواد اولیه ، و مکیدن خونها و ایجاد نابسامانى اقتصادى .و همه این امور که یاد شد، از پیامدهاى اقتصاد و مالکیت آزاد است . اسلام اینگونه آزادیهاى فساد آور را (که امکان هر گونه قسط و عدلى را بر باد مى دهد)، طرد مى کند، و متوسل شدن مسرفان و متکاثران به عنوانهاى ظاهر الصلاح سودى براى ایشان ندارد، چه نمى توان پذیرفت که برخى از دستورها و اوامر اسلام برخى دیگر را از میان ببرد، و امکان تحقق آنها را بر باد دهد.7- مسرفان مفسدانند:تاکنون بخوبى آشکار شد که شخص مسرف هم به خود ستم مى کند و هم به مردم ، زیرا که از حد قوامى و اقتصادى مال و مالکیت آن ، و از حد اقتصادى کالا و مصرف کردن آن تجاوز مى کند، یعنى در داشتن افراط مى ورزد، و در مصرف نیز، زیرا که آنچه را حق مصرف آن را ندارد به مصرف مى رساند. و این هم ظلم فردى است و هم ظلم اجتماعى .و آشکار است که آنچه انسان اسرافکار - چه اسراف کمى و چه اسراف کیفى - مصرف مى کند، مى تواند وسیله رفع نیازهاى اصلى و حیاتى مردمان دیگرى باشد، پس خوراکى که بیش از اندازه مى خورد، یا از سفره او نیمخورده بر جاى مى ماند، مى تواند شکمهاى گرسنگان را سیر کند؛ و آنچه براى گرم نگاه داشتن کاخهاى خود و اطاقهاى فراوان آنها به مصرف مى رساند، مى تواند برهنگان و خانه بدوشان را در شبهاى سرد زمستانى گرم کند، بلکه این خود حق ایشان است که - بنابر احادیث امامان معصوم ما(ع )- به دست مسرفان تضییع مى شود. به همینگونه فرشها و بسترها و اثاث و پوششهاى تجملى و اترافى و نظایر اینها نیز از همین قبیل است که همه آن ها مى توانند رفع نیاز از نیازمندان کنند و برهنگان را بپوشانند و کلبه هاى مستمندان را آباد سازند...پس مسرفان بیقین مفسدند، و به گفته قرآن کریم : ((الذین لا یصلحون ))اند که هرگز امید اصلاحى و پیمودن راه درستى از آنان نیست ، مگر اینکه از این راه نادرست بازگردند، و از این کار نادرست دست بردارند.8- عالمان دین و مسرفان دنیا:چون اسراف از عوامل سقوط فردى و ستم اجتماعى و از اسباب رواج فقر و ناکامى از سویى ، و خودنمایى و بى بند و بارى از سویى دیگر در میان مردم است ، بر علماى دین است که با اسراف به مبارزه برخیزند و با مسرفان و بردگان مصرف بیحساب کارزار کنند، و در این راه از همه وسایل و روشهایى که دارند مدد گیرند، تبلیغ ، فتوى دادن ، انتشار دادن کتابها و رساله ها، سخن گفتن بر منبرها، در مجالس و محافل و جمعه و جماعت ، و تنظیم برنامه هاى تربیتى براى دانش آموزان کلاسهاى ابتدایى ، تا از نخستین سالهاى آموزش و پرورش زیانهاى اسراف را بیاموزند و آن را ترک کنند.نیز لازم است که روال زندگى شخصى خود ایشان و کسانشان از هر رنگى از رنگهاى اسراف و اتراف منزه و بدور باشد، و همچنین است مراسم و مجالس دینى که بر پا میدارند، یا بناهاى اسلامى که به ساختن آنها اقدام مى کنند و نظایر اینها.9- امت مسلمان و مسرفان :لازم است مسلمانان نیز مسرفان را طرد کنند، و هر کس که با مصرف کردن آنچه حق او نیست به دیگران زیان مى رساند از خود برانند، چه یکى از مهمترین مصداقهاى فریضه بزرگ ((نهى از منکر))، نهى از اسراف است و ایستادگى سخت در برابر مسرفان و مصرف گران ، که اغلب در میان ثروتمندان رفاه زده و اطرافیان و هواداران ایشان - و همچنین کسانى دیگر...- بهم مى رسند، لیکن مبارزه با اسراف در هر مورد که باشد لازم است .و شاید در میان زنان و افراد خانواده ها کسان بسیارى باشند که به این امر مهم توجه نداشته باشند و از اسراف و مصرف بیش از اندازه اجتناب نکنند، پس بر هر فرد از افراد خانواده واجب است که خود را به پرهیز کردن از اسراف عادت دهد، و هر جا با آن روبه رو شود به مبارزه با آن بپردازد، و ریشه هاى آن را به هر صورت که ممکن است برکند.و بر ائمه جمعه و جماعت و خطیبان لازم است که آثار بد و منفى مصرف تکاثرى و اسرافى را به مردم همواره بگویند، و از آنها آگاهشان سازند، و از بى توجهى به آن آثار ویرانگر فردى و اجتماعى و اخلاقى و...سخت بیمشان دهند.10- حاکمیت اسلامى و مسرفان :براى حکومت اسلامى در راه مبارزه با اسراف میدانى گسترده وجود دارد، و دستگاه حکومت باید در این موارد به کار برخیزد:(1) - اجرا کردن فتواهاى علماى آگاه و منزه از مداهنه ، و رواج دادن گفته هاى ایشان در میان مردم .(2) - تنظیم برنامه هایى تربیتى و عملى ، در جهت شناساندن ((اسراف )) و موارد آن و مبارزه آموزنده با آن ، در مراحل مختلف درسى ، تا نسلهاى نوجوان و جوان بر شالوده پرهیز از اسراف و مصرفیگرى و حذف آن از زندگى پرورش یابد.(3) - مراقبت کامل و قاطع در همه دوایر و مؤ سسات ادارى ، به - صورتى که در آنها هیچگونه اسرافکارى در هزینه ها و افزارها و لوازم و مصالح ، در مراسم اجرایى و جشنها و مهمانیها و مسافرتها و نظایر آنها صورت نگیرد، و در اداره کوچک و بزرگ امور مسلمانان زیانى به آنان نرسد.(4) - نظارت قاطع و دقیق بر تولید، تا تولید کنندگان به هیچ وجه نتوانند از لحاظ کمى و کیفى تولید را، براى مقاصد سودجویانه خویش که مضربه حال اجتماع است ، مورد سوء استفاده قرار دهند.(5) - مراقبت قطعى بر امور مربوط به واردات و صادرات .تتمیم (1): اسراف در اموال عمومىدر فصل دوم ، از این باب (617)، در این باره حدیثى آوردیم ، در جاهایى دیگر نیز آیات و احادیثى آمده است که این موضوع را از بحث مستقل بى نیاز مى سازد. هنگامى که اسراف ، در اموال فردى و مال شخصى جایز نباشد، و آنگونه از آن نهى شده باشد، چگونه در اموال عمومى - که همه گروه مردم در آن اموال شریکند - جایز باشد؟ در اینجا - بمناسبت فصل اسراف و مبارزه با آن - منشورى عظیم را که امام على بن ابیطالب (ع )، براى کارگزاران حکومت اسلامى صادر کرده است مى آوریم . این حدیث چکادوار که ستیغ حق و عدل را نشان مى دهد، و تا هماره روزگار اجراى آن بر هر کس مدعى مسلمانى است لازم است ، در فصل یاد شده آورده شد، لیکن در اینجا نیز باید آورده شود، تا نسلهاى بى پناه (و ایتام آل محمد (ص )، که پدران تربیتى و قرآنى خویش را از دست داده اند، یعنى انسانها همه ). هر چه بیشتر با حقایق الاهى و تعالیم اوصیایى آشنا گردند، و در پاسدارى از عقاید و ایمان خویش بکوشند، و بدانند که این ((ارزشها)) همواره در خور باور داشتن و وفادار ماندن به آنها و دفاع کردن از آنها هستند، تا روزى که توفیق عمل به آنها و انطباق یابى با آنها نصیب کسان بشود.حدیث :1 الامام على (ع ): اءدقوا اءقلامکم ، و قاربوا بین سطورکم ، واحذفوا من فضولکم ، واقصدوا قصد المعانى ؛ و ایاکم و الاکثار، فان اءموال المسلین لا تحتمل الاضرار.(618)امام على (ع ): قلمهاى خود را ریز سر کنید، سطرها را نزدیک بهم بنویسید، هیچ چیز زیادى ننویسید، مقصود را هر چه فشرده تر بنگارید، مبادا زیاده روى (اسراف ) کنید؛ زیرا اموال مسلمانان (اموال عمومى جامعه )، نمى تواند کمترین زیانى را تحمل کند.و نباید کمترین زیانى به این اموال برسد، حتى به این اندازه که کارمندى در اداره اى ، یک سطر را درشتتر بنویسد، یا جمله اى را - که مى خواهد در نامه اى ادارى بیاورد - کمى طولانى کند - و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم ... و انالله و انا الیه راجعون .تتمیم (2): دزدى از همه1 الامام على (ع ) - قدم علیه عقیل ...فلما حضر العشاء فاذا هو خبز و ملح ، فقال عقیل : لیس ما ارى . فقال : ((اولیس هذا من نعمه الله ؟ فله الحمد کثیرا)). فقال (عقیل ): اعطنى ما اقضى به دینى ، و عجل سراحى حتى ارحل عنک ! قال : ((فکم دینک ...؟)) قال : مئه الف درهم . قال : ((و الله ماهى عندى و لا اءملکها، و لکن اصبر حتى یخرج عطاى فاواسیکه ، و لو لا انه لابد للعیال من شى ء لاعطینک کله )). فقال عقیل : بیت المال فى یدک و انت تسوفنى الى عطائک ؟ و کم عطاؤ ک و ما عسى یکون و لو اعطیتنیه کله ؟ فقال : ((ما انا و انت فیه الا بمنزله رجل من المسلمین )). و کانا یتکلمان فوق قصر الاماره ، مشرفین على صنادیق اهل السوق ، فقال له على (ع ): ((ان ابیت یا ابا یزید ما اقول ، فانزل الى بعض هذه الصنادیق ، فاکسر اقفاله و خذ ما فیه !)). فقال : و ما فى هذه الصنادیق ؟ قال : (( فیها اموال التجار)). قال : اتامرنى ان اکسر صنادیق قوم قد توکلوا على الله و جعلوا فیها اموالهم ؟ فقال امیر المؤ منین : ((اتامرنى ان افتح بیت مال المسلمین فاعطیک اموالهم ، و قد توکلوا على الله و اقفلوا علیها؟ و ان شئت اخذت سیفک و اخذت سیفى و خرجنا جمیعا الى الحیره ، فان بها تجارا میاسیر، فدخلنا على بعضهم فاخذنا ماله !)). قال : اوسارقا جئت ؟ قال : تسرق من واحد خیر من ان تسرق من المسلمین جمیعا(619)امام على (ع )- عقیل من ابیطالب (در روزگار تنگدستى ) نزد حضرت على (ع ) آمد... چون وقت شام خوردن رسید، مقدارى نان و نمک آوردند،- عقیل : این که چیزى نیست ؟!- على (ع ): آیا این نعمت خدا نیست ؟ خدا را هزار بار شکر!- عقیل : به من چیزى بده تا بتوانم بدهکارى خود را بدهم ، و اجازه بفرما هر چه زودتر از خانه تو بروم !- على (ع ):...چه مبلغ بدهکارى ؟- عقیل : صدهزار درهم .- على (ع ): به خدا قسم من چنین پولى ندارم ، ولى تو مى توانى صبر کنى تا جیره ام از بیت المال داده شود، و آن را با تو تقسیم کنم ، و اگر خرج خانه نبود همه آن را به تو مى دادم .- عقیل : بیت المال در دست تو است ، و تو مرا به جیره خود از بیت المال و وقت گرفتن آن وعده مى دهى ؟ تازه جیره تو چه مبلغ خواهد بود؟ و اگر همه آن را به من بدهى چه خواهد شد؟- على (ع ): من و تو هر کدام فردى از مسلمانان هستیم و حقى مساوى داریم (و نمى توانیم افزون از دیگران برداریم ).(جایى که با یکدیگر سخن مى گفتند بام دارالاماره بود، و از آنجا صندوقهاى اجناس مردم بازار دیده مى شد)،- على (ع ): ...اگر به آنچه گفتم قانع نیستى ، پایین برو، و قفل یکى از این صندوقها را بشکن ، و آنچه در آن است بردار!- عقیل : توى این صندوقها چیست ؟- على (ع ): اموال اهل کسب و تجارت .- عقیل : آیا به من مى گویى صندوقهاى مردمى را بشکنم که بر خدا توکل کرده اند و اموال خود را در آنها نهاده اند؟- على (ع ): آیا به من مى گویى بیت المال مسلمانان را بگشایم ، و اموال ایشان را به تو بدهم ، در صورتى که آنان نیز بر خدا توکل کرده اند و بر آنها قفل نهاده اند؟ اگر مى خواهى مى توانى کار دیگرى بکنى : شمشیرت را بردارى و من نیز شمشیر خود را بردارم و با هم روانه ((حیره )) شویم ،


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد محسنین