اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فتوت نامة سلطانی

اختصاصی از اینو دیدی فتوت نامة سلطانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 462

 

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

TUمقدمة مصححUT . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

3

TUمقدمة مؤلفUT . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

103

TUباب اول : UT

در بیان منبع و مظهر فتوت و معنی طریقت و تصوف . . . . . . . . . . . . . . . . . .

114

TUباب دوم :UT

در بیان پیر و مرید و آنچه تعلق بدان دارد . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

149

TUباب سوم :UT

در بیان نقیب و استاد شدّ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

171

TUباب چهارم UT:

در بیان خرقه و سایر لباسهای اهل فقر . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

219

TUباب پنجمUT :

در آداب اهل طریق . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

266

TUباب ششمUT :

در شرح حال ارباب معرکه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

334

TUباب هفتمUT :

در بیان اهل قبضه و حالات ایشان . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

414

مقدمه

فتوت در لغت عرب صفتی است که از کلمة < فتی > مشتق شده است همان‌گونه که رجولت از رجل و ابوّت از اب و اخوّت از اخ و امومت از امّ و انوثت از انثی و مانند آن. فتی نیز در لغت عرب، تازه جوان و کسی را گویند که پای در دوران جوانی نهاده و روزگار خوش شباب را آغاز کرده است. در فرهنگ‌ها فتوت به ضم اول و دوم و تشدید و فتح سوم را < جوان‌مردی و مردمی> معنی کرده‌اند (منتهی‌الارب) و فتَیٰ به فتح اول و الف کوتاه در آخر، به معنی جوان و جوان‌مرد نیکوخوی است. فتی به کسر اول جوانسال از هر چیز و فتاء بر وزن سماء جوانی و جوان شدن و جوان‌مردی نمودن است.

این لغت معنی‌های دیگری نیز دارد از قبیل فتیان به فتح اول و دوم به معنی شب و روز، و فتیان به کسر اول نام قبیله‌ای از بجیله و مانند آن‌ها که اکنون از موضوع بحث ما بیرون است.

در عصر جاهلی فتوت را مجازا" به معنی شجاعت و فتی را به معنی شجاع می‌گرفتند چنان‌که در شعر طرفة بن العبد آمده است :

اذا القوم قالوا من فتی خلت اننی

عنیت فلم اکسل ولم اتبلد

و متمم بن نویره گفت :

اذا القـوم قـالـوا مـن فتی لعظیمة

فما کلـهم یـدعـی ولکنـه الفتـی

از آن پس فتی را به معنی بخشنده به کار بردند، چنان که در شعر حطیأه آمده است:

و ذاک فتـی ان تأته فـی صنیعة

الـی مـالـه لاتأته بـشـفیـع

بدین ترتیب در عصر جاهلی دو معنی مجازی برای لفظ فتی پدید آمده : شجاعت و سخاوت؛ و عرب این دو صفت را از تمام صفات پسندیده‌تر و ستوده‌تر می‌دانست. وقتی لفظ فتی بر سر زبان‌ها افتاد و بسیار کسان را < فتی> خواندند، شاعران ممدوح خویش را برای مبالغه < فتی الفتیان > گفتند و نظایر چنین ترکیبی در عربی وجود داشت مانند اشجع الشجعان، اسخی اﻻسخیاء و نظایر آن‌هاTPPT.

مشتقات گوناگون کلمة فتوت ده بار در قرآن کریم آمده است بدین شرح : فتَیٰ (12/ 61) فَتَیان (12/ 36) فِتْیَه (18/13) اَلْفِتیَه (18/10) لِفَتیه (18/59-61) فتَیٰ (12/30) لِفِتْیانِهِ (12/62) وَ فَتَیاتِکُم (4/29-24/33) .

در تفسیر این آیت‌ها فَتَیٰات را کنیزان و پرستاران و فَتَیان و فِتْیان را غلامان و کارگزاران ترجمه کرده‌اند. لیکن فتَیٰ را جوان و جوان مرد و نیز شاگرد (در مورد اطلاق فَتی به یوشع بن نون خلیفه و مصاحب حضرت موسی علیه السلام) گفته و فِتْیَه (در مورد اصحاب کهف) را نیز جوان‌مردان ترجمه


دانلود با لینک مستقیم


فتوت نامة سلطانی

دانلود پاورپوینت فتوت نامه و تاثیر آن در معماری(ppt)

اختصاصی از اینو دیدی دانلود پاورپوینت فتوت نامه و تاثیر آن در معماری(ppt) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت فتوت نامه و تاثیر آن در معماری(ppt)


دانلود پاورپوینت فتوت نامه و تاثیر آن در معماری(ppt)

دوستان گلم سلام.این پاورپوینت قابل ویرایش است و نتیجه ی چندین کرکسیون با استاد و بوده و بسیار عالی ارائه شده است.خیلی کامل و جامع بوده و مطمئنا اونیه که شما دنبالش هستین میباشد و بسیار حرفه ای و گرافیکی طراحی شده است حتما دانلود کنید.و برای این درس پاورپوینت های زیادی را داریم الطفا سایت مارا دنبال کنید

شامل 50 اسلاید میباشد و از منابع های بسیار معتبری گرداوری شده است حتما دانلود کنید.فهرست این پاورپوینت رو میتوانید در تصویر زیر مطالعه کنید و به ما از جامع و کامل بودن پروژه هامون اطمینان کامل را داشته باشید و در صورت هرگونه مشکل با ما تماس بگیرید.

و هر گونه پروژه ای خواستین با ما تماس بگیرید و ما با یک تیم سه نفری پروژه ای حرفه ای با قیمتی توافقی و ارزان برای شما کار میکنیم.امتحانش مجانیه اگه پروژه خواستین  به شماره ای که در بالا نوشتیم حتما پیام بدین.با تشکر

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت فتوت نامه و تاثیر آن در معماری(ppt)

دانلود کتاب کمیاب تحفة الإخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان چاپ بنیاد فرهنگ 1351

اختصاصی از اینو دیدی دانلود کتاب کمیاب تحفة الإخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان چاپ بنیاد فرهنگ 1351 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب کمیاب تحفة الإخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان چاپ بنیاد فرهنگ 1351


دانلود کتاب کمیاب تحفة الإخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان چاپ بنیاد فرهنگ 1351

تحفةالاخوان کتاب ارزشمندی است در اصول فتوت و جولنمردی و آداب فتیان این کتاب در سال 51 با تصحیح و تعلیق دکتر محمد دامادی چاپ شده در اینجا می توانید این کتاب را ا فرمت پی دی اف و اسکن شده دانلود کنید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب کمیاب تحفة الإخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان چاپ بنیاد فرهنگ 1351

دانلود مقاله فتوت نامه سلطانی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله فتوت نامه سلطانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه

 

فتوت در لغت عرب صفتی است که از کلمة < فتی > مشتق شده است همان‌گونه که رجولت از رجل و ابوّت از اب و اخوّت از اخ و امومت از امّ و انوثت از انثی و مانند آن. فتی نیز در لغت عرب، تازه جوان و کسی را گویند که پای در دوران جوانی نهاده و روزگار خوش شباب را آغاز کرده است. در فرهنگ‌ها فتوت به ضم اول و دوم و تشدید و فتح سوم را < جوان‌مردی و مردمی> معنی کرده‌اند (منتهی‌الارب) و فتَیٰ به فتح اول و الف کوتاه در آخر، به معنی جوان و جوان‌مرد نیکوخوی است. فتی به کسر اول جوانسال از هر چیز و فتاء بر وزن سماء جوانی و جوان شدن و جوان‌مردی نمودن است.
این لغت معنی‌های دیگری نیز دارد از قبیل فتیان به فتح اول و دوم به معنی شب و روز، و فتیان به کسر اول نام قبیله‌ای از بجیله و مانند آن‌ها که اکنون از موضوع بحث ما بیرون است.
در عصر جاهلی فتوت را مجازا" به معنی شجاعت و فتی را به معنی شجاع می‌گرفتند چنان‌که در شعر طرفة بن العبد آمده است :
اذا القوم قالوا من فتی خلت اننی
عنیت فلم اکسل ولم اتبلد

 

و متمم بن نویره گفت :
اذا القـوم قـالـوا مـن فتی لعظیمة
فما کلـهم یـدعـی ولکنـه الفتـی

 

از آن پس فتی را به معنی بخشنده به کار بردند، چنان که در شعر حطیأه آمده است:
و ذاک فتـی ان تأته فـی صنیعة
الـی مـالـه لاتأته بـشـفیـع

 

بدین ترتیب در عصر جاهلی دو معنی مجازی برای لفظ فتی پدید آمده : شجاعت و سخاوت؛ و عرب این دو صفت را از تمام صفات پسندیده‌تر و ستوده‌تر می‌دانست. وقتی لفظ فتی بر سر زبان‌ها افتاد و بسیار کسان را < فتی> خواندند، شاعران ممدوح خویش را برای مبالغه < فتی الفتیان > گفتند و نظایر چنین ترکیبی در عربی وجود داشت مانند اشجع الشجعان، اسخی اﻻسخیاء و نظایر آن‌هاTP PT.
مشتقات گوناگون کلمة فتوت ده بار در قرآن کریم آمده است بدین شرح : فتَیٰ (12/ 61) فَتَیان (12/ 36) فِتْیَه (18/13) اَلْفِتیَه (18/10) لِفَتیه (18/59-61) فتَیٰ (12/30) لِفِتْیانِهِ (12/62) وَ فَتَیاتِکُم (4/29-24/33) .
در تفسیر این آیت‌ها فَتَیٰات را کنیزان و پرستاران و فَتَیان و فِتْیان را غلامان و کارگزاران ترجمه کرده‌اند. لیکن فتَیٰ را جوان و جوان مرد و نیز شاگرد (در مورد اطلاق فَتی به یوشع بن نون خلیفه و مصاحب حضرت موسی علیه السلام) گفته و فِتْیَه (در مورد اصحاب کهف) را نیز جوان‌مردان ترجمه کرده‌اند. بنابراین در سراسر قرآن کریم، جز در دو سه مورد، یادی از جوان‌مرد و جوان‌مردی در تفسیر لفظ فتی نشده است و آن‌ها نیز یکی در مورد حضرت ابراهیم (ع) و دیگری در حق حضرت یوسف صدیق (ع) و سومی دربارة اصحاب کهف است.
در غزوة احد حضرت مولای متقیان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام فتی خوانده شده و آن‌چنان بود که رسول اکرم (ص) درفش را به علی سپرد و او با جمعی از یاران بزرگوار رسول روی به جنگ آوردند و چنین روایت شده است که چون در روز احد کار جنگ بالا گرفت و حمله و کشتار شدت یافت رسول اکرم (ص) در زیر عَلَم انصار نشست و علی را فرمود تا رایت اسلام را به پیش ببرد. علی چنین کرد و در میان صف‌ها ندا درداد < انا ابوالقصم > و چندان دلیرانه به مبارزه و مقاتله پرداخت که در حق او گفته شد : لا فَتی إلاّ عَلِیّ . این روایت را صاحب فردوس المجاهدین در کتاب خویش آورده است.
ظاهراً قسمت دوم این عبارت یعنی لا سَیْفَ إلاّ ذُوالْفقارِ مدتی بعد به قسمت اول افزوده شده است. علاءالدین علی دده‌سکتواری گفته است : < بعد ازآن، هنگامی که وصایت حضرت رسول اکرم (ص) و وراثت شمشیر معروف به ذوالفقار علی علیه‌السلام را مسلم شد، نیکان علویان جملة لا سیف الاذوالفقار را نیز بدان افزودند. ذوالفقار نام شمشیری است که مقوقس آن را به رسول (ص) هدیه کرده بود و در بعضی اخبار آمده است که آن جزء غنیمت‌هایی بود که از قلعة خیبر به چنگ مسلمانان افتادTP PT.
در عصر امویان اسم‌هایی به منظور تخصیص بر کلمة فتی افزوده شد و ترکیب‌هایی چون فتی الندی و فتی الطعان پدید آمد. نیز این کلمه را به قبیله افزودند (فتی القبیله)TP PT و افرادی با وصف فتی به صورت مضاف شهرت یافتند چون فتی العشیره ابوسلیمان خالدبن ولید مخزومی، و فتی العرب عبدالعزیزبن زرارة کلابی که در عصر یزید بن معاویه به قصد جهاد به روم رفت و در آنجا بمرد، و فتی قریش ابوعیسی بن مصعب بن زبیر بن العوام، و فتی العسکر ابو عبداللّه محمدبن منصوربن زیاد غسّانی کاتب که دیوان لشکریان را در ایام هارون‌الرشید اداره می‌کرد و هارون وی را فتی العسکر لقب داد و نیز شیخ‌الفتیان فضیل بن عیاض، که بعد در باب کار و کردار او سخنی خواهیم داشت.
این گونه صفات چندان در لغت عرب رواج و فزونی یافت که شاعران اگر می‌خواستند ممدوح خود را به فتوت نسبت دهند ناگزیر بودند به تمام آن صفت‌ها به‌صورتی کلی اشاره کنند. از این روزگار به بعد دیگر معنی حقیقی فتی فراموش شد و فقط مفهوم مجازی آن _ که هیچ‌گونه پیوندی با سن و سال نداشت _ در کـارآمد؛ و شواهد این گونه استعمال نه چندان است که بتوان آن‌ها را در شمار آوردTP PT.
به‌طور خلاصه می‌توان گفت که در عصر اموی معنی فتوت وسعت یافت و جنبه‌های مختلف مردانگی و مروت را شامل شد. معاویة بن ابوسفیان در تعریف فتوت گفته است: < فتوت آن است که دست برادرت را بر مال خویش گشاده داری و خود طمع در مال وی نکنی، و با او به انصاف رفتار کنی و از او انصاف نخواهی، و خود پیرو او باشی و پیروی از او چشم نداشته باشی و جفای او را برتابی و خود بدو جفا نکنی، و نیکویی اندک او را بسیار شماری و نیکویی‌های خود را بدو اندک دانیTP PT.>
رکن اساسی این گونه فتوت ایثار بود و آن نخستین عنصر فتوت صوفیان، یعنی فتوتی است که مورد نظر ماست و از آن سخن خواهیم گفت. در صدر اسلام یکی از وظایفی که زاهدان و مسلمانان راستین برای خود می‌شناختند رفتن به جهاد و جنگیدن در مرزهای اسلام بود و بسیاری از صوفیان متقدم بارها به غزای کافران رفته و بعضی از آنان در این راه به شهادت رسیده بودند. از آن پس صوفیان در خانقاه‌ها اقامت گزیدند و از جهاد اصغر به جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس اماره پرداختند. به همین سبب فتوت، که نخست مفهوم آن مترادف با شجاعت و بخشندگی بود، تغییر معنی داد و به ایثار، و برخاستن از سرهوای نفس و هوس‌های نفسانی و تخلق به اخلاق حسنه اطلاق شد. چنان‌که معروف کرخی در باب علامت‌های جوان مردان گفته است : < جوان‌مردان را سه نشانه است : وفای بی خلاف و مدح بی چشم‌داشتِ پاداش و بخشیدن بی سؤال.>
برای فتوت نیز، مانند تصوف، تعریفی جامع و مانع نمی‌توان یافت، و همان‌گونه که صوفیان هریک تصوف را به نوعی تعریف کرده‌اند و اگر در کتاب‌های صوفیان بنگریم می‌توانیم تعریف‌های بسیار متعدد از آن بیابیم، در مورد فتوت نیز حال بدین منوال است و صوفیان و جوان‌مردان و نویسندگان فتوت‌نامه‌ها و حتی صاحبان داستان‌های عوامانه در تعریف آن اختلاف دارند و هریک آن را به نوعی تعبیر و تفسیر کرده‌اند. ابوبکر محمدبن احمد شبهی که در حق وی گفته‌اند بیش از تمام مشایخ صوفیان جوان‌مرد بود، در باب فتوت گفته است : < فتوت نیکویی خلق و بذل معروف است.> جعفر خلدی گفت: فتوت کوچک شمردن خویش و بزرگ داشتن مسلمانان است. ابوعبداللّه بن احمد مغربی آن را چنین تعریف کرد : فتوت نیکویی خُلق است با کسی که بدو بغض داری و بخشیدن مال است به کسی که درنظر تو ناخوش آیند است و رفتار نیکو است با کسی که دل تو از او می‌رمد.
شیخ ابوعبداللّه محمدبن ابی المکارم معروف به ابن معمار حنبلی بغدادی، که ظاهرا ً قدیم‌ترین کتاب فتوتی که در دست داریم از اوست، در کتاب خویش موسوم به کتاب الفتوة چنین گوید : < و اما در سنت، اخباری در باب فتوت وارد شده است و گزیده‌تر آن‌ها آن است که حضرت امام جعفر صادق (ع) آن را از پدرش و سرانجام از جدش روایت کرده است و گوید رسول خدا (ص) گفت: جوان‌مردان امت مرا ده علامت است. گفتند ای رسول خدا آن علامت‌ها کدام است؟ فرمود: راست گویی و وفای به عهد و ادای امانت و ترک دروغ گویی و بخشودن بر یتیم و دست‌گیری سائل و بخشیدن آنچه رسیده است و بسیاری احسان و خواندن مهمان و سر همة آن‌ها حیاستTP PT.>
این حدیث از آن جهت نیز اهمیت دارد که راوی و ناقل آن مردی حنبلی است و گفتة او برای پیروان مذهب سنت نیز سندیت دارد. از حسن بصری روایت کرده‌اند که گفت : < در این آیت مفهوم فتوت جمع آمده است. قَوْلُهُ تَعالی : إنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ والإحْسانِ وَ ایتآیء ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَن الْفَحْشآء والمُنْکَرِ والْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکّرُونَ.TP PT>
از این‌گونه تعریف‌ها و اظهارنظرها بیش از آن می‌توان یافت که یاد کردن تمام آن‌ها در این مقدمه بگنجد. اغلب این قول‌ها در کتاب الفتوة الصوفیه از ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری و کتاب طبقات الصوفیه هم از او و در رسالة قشیریه از امام ابوالقاسم قشیری مندرج است و خواهندگان می‌توانند بدین مآخذ مراجعه کنند. اما از مطالعه تمام آن‌ها چنین مفهوم می‌شود که فتوت از همان آغاز کار به صورت مذهبی از مذاهب تصوف درآمدTP PT، چنان که در هنگام توصیف صوفیان بزرگ می‌گفتند وی در میان صوفیان نیکوترین طریق فتوت را داشت؛ و یا وی دارای فتوتی کامل بود ؛ و همچنان که صوفیان برای خرقه و مرقع خود سند دارند، جوان‌مردان نیز برای فتوت خویش و شعار آن (که سراویل یا تنبان یا کسوت نامیده می‌شود) اسنادی ایجاد کردند و تمام این سلسله سندها _ بدون استثنا _ حاکی از آن بود که فتوت و مبدأ عملی آن از سیرت و رفتار حضرت امام علی بن ابی‌طالب (ع) گرفته شده است.
بحث در باب مدارک علمی و معتبر و قدیم فتوت را با آنچه در تفسیرها آمده است پایان می‌دهیم و به گفتگو در باب سیر و تحول آن می‌پردازیم :
در کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار اثر ابوالفضل رشیدالدین میبدی (تألیف شده در سال 520 هـ . ق . ) در تفسیر این آیت کریم : نَحْنُ نَقُصّ عَلَیْکَ نَبَأهُمْ بِالْحَقِ إنّهُمْ فِتْیَة اٰمَنُوا بِرَبِّهِمْ (18/13) در نوبت ثانی آمده است : إنّهُمْ فِتْیَة حَکَمَ اللّهُ لَهُمْ بِالفُتُوَّةِ حینَ اٰمَنُوا بِلا واسِطَةٍ کَذلِکَ قالَ بَعْضُهُمْ رَأسُ الفُتُوَّةِ الایمانTP PT . یعنی : حکم کرد خداوند در حق ایشان به فتوت، هنگامی که ایشان بی‌ هیچ میانجی ایمان آوردند، از آن روی گفته‌اند سرِ جوان‌مردی، ایمان است. و در < النوبة الثالثه> بدان افزاید : < اینت شرف بزرگوار و کرامت تمام و نواخت بی‌نهایت که رب‌العالمین بر اصحاب کهف نهاد که ایشان را جوان‌مردان خواند. گفت : إنّهُمْ فِتْیَة با ایشان همان کرامت کرد که با خلیل خویش ابراهیـم (ع) که او را جوان مـرد، خواند: قالوا سَمِعْنا فَتی یَذْکـُرُهُم یُقـالُ لَهُ إبـْراهیم (21 / 60) و یوشع بن نون را گفت : و إذ قالَ مُوسی لِفَتیه (18 / 60) و یوسف صدیق را گفت تُراوِدُ فَتیها (13 / 30) .
و سیرت و طریقت جوان‌مردان آن است که مصطفی (ص) با علی (ع) گفت: یا علی جوان‌مرد راست‌گوی بود؛ وفادار و امانت‌گزار و رحیم دل، درویش‌دار و پر عطا و مهمان‌نواز و نیکوکار و شرمگین.
و گفته‌اند سرور همة جوان‌مردان یوسف صدیق بود علیه‌السلام که از برادران به وی رسید آنچه رسید از انواع بلیات، آن‌گه چون بر ایشان دست یافت گفت : لا تَثْریب َ علَیْکُمُ الْیَوْمَ (12 / 92 ) .
و در خبر است که رسول (ص) نشسته بود. سائلی برخاست و سؤال کرد، رسول (ص) روی سوی یاران کرد و گفت: با وی جوان‌مردی کنید. علی (ع) برخاست و رفت؛ چون باز آمد یک دینار داشت و پنج درم و یک قرص طعام. رسول (ص) گفت: یا علی، این چه حال است؟ گفت: یا رسول اللّه ، چون سائل سوال کرد بر دلم بگذشت که او را قرصی دهم؛ باز در دلم آمد که پنج درم به وی دهم؛ باز به خاطرم فراز آمد و بر دلم بگذشت نکنم. رسول (ص) گفت : <لا فتی الا علی> جوان‌مرد نیست مگر علیTP PT.
در این تفسیر در جاهای دیگر که کلمة فتی آمده، ذکری از فتوت و جوان‌مردی نشده است. اما علت این که میبدی در کشف‌الاسرار نسبة با تفصیل بیش‌تر از فتی و فتوت گفتگو کرده، همانا مشرب تصوف اوست، که بدین گونه گفتارها متمایل بوده؛ ورنه سخن شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر خویش، در موقع بحث از همین آیت، بسیار مختصرتر است. وی گوید :
< ایشان جوان‌مردانی بودند که به خدا ایمان آوردند، از آن‌جا گفتند که اصل جوان‌مردی ایمان به خداست. اگر آن را که از سر کفر ایمان آرد او را جوان‌مردی رسد، آن را که ایمان آرد لاعن کفر لاجرم چنان‌که در ایمان رجحان هست در فتوتTP PT آن رجحان دادند او را که از همة جهان نفی کردند و او را اثبات، برزبان جبرئیل، که لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علیTP PT.>
دربارة فتوت در منابع معتبر و عالمانة دینی و مذهبی بیش از این گفتاری نمی‌توان یافت و هر تفسیری را که بنگریم، کم و بیش همین اندازه (یا کم‌تر) در باب فتوت بحث کرده‌اند ؛ و هرچه تفسیر قدیم‌تر باشد بحث آن در این باب کوتاه‌تر است. بنابراین اطلاعات مربوط به فتوت را نخست در کتاب‌های صوفیان، و سپس در فتوت‌نامه‌ها و داستان‌های عوامانه‌ای که با شور و اشتیاق و صمیمیت تمام، جنبه‌های مثبت این مسلک را ستوده‌اند باید یافت. اما بیش از آن که در این باب به جستجو در مدارکی که یاد شد بپردازیم، باید گفت که در شعر فارسی جای جای به اجمال تمام جوان‌مردی مورد ستایش گویندگان قرار گرفته است :
جوان‌مردی از کارها بهتر است جوان‌مردی از خوی پیغمبر است
(عنصری)
جوان‌مردی و راستی پیشه کـن همـه نیکـویی انـدر اندیشه کن
(فردوسی)
گویندگان و نویسندگان صوفی مشرب نیزگاه به همین شیوه جوان‌مردی را می‌ستایند:
جوان‌مـرد باشـی دو گیتی تـو راست دو گیتی بود بر جوان‌مرد راست
جوان‌مرد اگر راست خواهی ولی است کـرم پیشه شاه مردان علی است
(سعدی)
و گاه به تفسیر آن می‌پردازند. مانند تفسیری که شیخ ابوسعید ابوالخیر، برای کارگر حمام از جوان‌مردی کرده و عطار آن را به نظم آورده است :
بـوسعیـد مـهنـه در حمـام بـود قـائمش کافتـاد ، مردی خام بود
شـوخ شیخ آورد تا بـازوی او جمـع کرد آن جمـله پیـش روی او
شیخ را گفتا بگو ای پاک جـان تا جوان‌مردی چه باشد در جهان؟
شیخ گفتا شوخ پنهان کردن است پیـش چشم خلـق نا آوردن است
ایـن جـوابـی بـود بـر بـالای او قـایم افتـاد آن زمـان بـر پـای او
چون به نادانی خویش اقرار کـرد شیخ خوش شد، قایم استغفار کردTP PT

 

یکی دیگر از مدارک معتبر و متقدم در باب فتوت کتاب گرانقدر قابوس‌نامه اثرعنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندربن قابوس است که مؤلف آخرین باب آن (باب چهل و چهارم) را در آیین جوان مردپیشگی پرداخته و به اشباع و تفصیل در آن سخن گفته است چنان که هیچ‌یک از باب‌های چهل و چهارگانة کتاب بدان درازی نیست و چون قابوس‌نامه بارها به طبع رسیده و در دسترس همگان است. نقل گفتار عنصرالمعالی را در این مقدمه روی نیست، لیکن تعریفی را که وی از جوان مردی کرده است می‌آوریم :
< .... گفته‌اند اصل جوان‌مردی سه چیز است : یکی آن که هرچه گویی بکنی و دیگر آن که خلاف راستی نگویی، سوم آن که شکیب را کار بندی؛ زیرا که هر صفتی که تعلق دارد به جوان‌مردی به زیر آن سه چیز است.P2P>
نکتة قابل ملاحظه در این باب از قابوس‌نامه آن است که مؤلف برای هر طبقه از مردمان شرایطی خاص برای جوان‌مردی قرار داده است: جوان‌مردی عیاران و سپاهیان دیگر است و جوان‌مردی بازاریان دیگر. صوفیان برای احراز فتوت شرایطی غیر از این دو طبقه دارند و انبیاء علیهم السلام بیش از هر کس و هر طبقه در فتوت پیش رفته‌اند و فتوت ایشان برتر از همه است و تمامی جوان‌مردی ایشان راست.
برای مثال، در شرح جوان‌مردی و سپاهیان گفته است :
<بدان که جوان‌مردی عیاری آن بود که او را از آن چندگونه هنر بود : یکی آن که دلیر و مردانه و شکیبا بود به هر کاری و صادق الوعد و پاک عورت و پاک‌دل بود و زیان کسی به سود خویش نکند و زیان خود از دوستان روا دارد و بر اسیران دست نکشد و اسیران و بیچارگان را یاری دهد و بد بدکنان از نیکان بازدارد، و راست شنود چنان که راست گوید و داد از تن خود بدهد و بر آن سفره که نان خورد بد نکند و نیکی را بدی مکافات نکند و از زنان ننگ دارد و بلا راحت بیند. چون نیک بنگری بازگشت این همه هنرها بدان سه چیز است که یاد کردیم .....TP PT>.
از توضیحات صاحب قابوس‌نامه چنین برمی‌آید که در عصر او و پیش از آن، فتوت به صورت دستورهای عملی اخلاقی در میان طبقات گوناگون جامعه راه یافته بود، و هریک از آنان می‌کوشید در کار خود جوان‌مرد باشد و اصول فتوت را مراعات کند و به همین سبب است که از یک سوی پهلوانان و ورزش‌کاران و زورگران و سپاهیان و عیاران خویشتن را جوان‌مرد می‌خوانند ؛ و از سوی دیگر پیشه‌وران و بازاریان آداب و رسوم و دستورهایی برای جوان‌مردی خاص خویش دارند (و بسیاری از آن‌ها در همین کتاب حاضر شرح داده شده و خواهیم دید که فتوت‌نامه‌هایی مختصر برای یک صنف خاص نیز نوشته می‌شده است.) و صوفیان و خانقاه‌نشینان هم در دستگاه خود راه و رسم جوان‌مردی را مراعات می‌کنند و آن کس را که در رعایت آن آداب کوشاتر و کامل‌تر باشد در فتوت برتر از دیگران می‌شمارند ؛ درصورتی که در ظاهر، این طبقات با یکدیگر پیوستگی و همانندی ندارند و زندگانی مادی و معنوی هریک از آن‌ها پایه و اساسی غیر از طبقة دیگر دارد.
در طول تاریخ نیز بارها اتفاق افتاده است که کار فتوت یکی از این طبقات بیش‌تر بالا گرفته و مردم بدان اقبال کرده‌‌اند: وقتی عیاران در ناحیه‌ای روی کار می‌آمدند و قوتی می‌گرفتند، جوان‌مردی و عیاری و پهلوانی و سپاهی‌گری بر سر زبان‌ها می‌افتاد و داستان‌ها از سیرت و اخلاق این گروه پدید می‌آمد (چنان که در جوامع الحکایات عوفی حکایت‌های بسیار از جوان‌مردی یعقوب لیث نقل شده است) هنگامی که جامعه ثبات و آرامش و امنیت می‌یافت و وضع اقتصادی صنعت‌گران و پیشه‌وران و بازاریان رو به بهبود می‌رفت، کتاب‌های فتوت نیز بیش‌تر این جنبه را مورد توجه قرار می‌دادند و در عمل نیز لنگرها و مراکز اجتماع کسانی که از طریق پیشه‌وری و داد و ستد امرار معاش می‌کردند و خود را جوان‌مرد می‌خواندند رونق می‌گرفت و آداب و تشریفات مجلسی فتوت رایج می‌شد و در همان حال که فتوت عامة مردم به اقتضای تغییر اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هر روز گونه‌ای دیگر به خود می‌گرفت، فتوت صوفیان نیز با همان عفت و ایثار و مکارم اخلاق که معهود آن است در میان این گروه ادامه می‌یافت.
درعین حال _ چنان‌که می‌دانیم، و در هر مشرب و مکتب و مسلکی نیز ممکن است این جریان پیش آید _ گروهی یا به قصد سوء استفاده از حسن شهرت و قبول عام این آیین، و یا به علت جلب شدن به ظاهر آن، فتوت را بر خود می‌بستند و خویشتن را جوان‌مرد می‌خواندند بی آن که در این راه سلوکی کرده و برای تخلّق بدین اخلاق رنجی بر خود نهاده باشند.
گروهی از طالبان دنیا و دوست‌داران لهو و لعب و خواستاران لذت و عیش به فتوت روی می‌آوردند و جنبة دلیری و شجاعت آن را که نخست برای مقابله با دشمنان دین و ملت مورد استفاده قرار می‌گرفت به جلدی و گربزی و همان راه و رسمی که کم و بیش اکنون نیز در بین داش‌مشدی‌ها رایج است بدل کردند. در این فتوت، می‌گساری و تفریح و لذت و موسیقی و آواز و بالاچاقی کردن و زورمندی نمودن از صفات بارز بود و البته این گونه جوان‌مردان لذت‌طلبی را با بعضی صفات اصلی فتوت چون درست قولی و وفای به عهد و بزرگواری و بخشندگی جمع کرده بودند.
در اواخر عصر بنی‌امیه یعنی در ثلث اول قرن دوم هجری در شام و عراق طبقه‌ای از مردم که فتیان خوانده می‌شدند برای تفریح و می‌گساری و آواز خواندن فراهم می‌آمدند و داشتن ساز و آواز و غنا و طرب از شرایط بارز ایشان بود. در آن هنگام خالدبن عبداللّه قسری که امیر عراق بود انعقاد این گونه مجلس‌ها را منع کرد و تنها شخصی به نام حنین حیری را از این فرمان مستثنی داشت به شرط آن که در بزم خود بی‌خردان و ستیزه‌جویان را راه ندهد.
در اخبار همین حنین آمده است که وی در پی کسب روزی از حیره به حمص رفت و از جوان‌مردان آن ناحیت نشان گرفت. بدو گفتند که آنان صبح‌گاه در حمام‌ها فراهم می‌آیند. وی به یکی از گرمابه‌ها رفت و گروهی از آنان را در آنجا بیافت و با ایشان گفتگو کرد و گفت که در این شهر، غریب است؛ آنگاه جوان‌مردان از گرمابه بیرون آمدند و او نیز با ایشان بیامد و همگی به منزل یکی از آن گروه رفتند و چون بنشستند، غذا و شراب آوردند و خوردند و نوشیدند؛ آنگاه حنین پیشنهاد کرد که آوازی برای ایشان بخواند و آنان با شوق و رغبت پذیرفتند و از ایشان عودی خواست، عود را حاضر آوردند، آن را بگرفت و بنواخت و آهنگی از یکی از خوانندگان معروف را بخواند، لیکن آنان را پسند نیفتاد.
گویند حنین در آغاز کار خویش برای جوان‌مردان و توانگران کوفه و جوان‌مردان عشرت‌طلب حیره گل می‌برد.
از همین روزگار بود که آیین فتوت با عیاری آمیخته شد و راه و رسم و آداب و ترتیب و حتی زبانی خاص برای آن پدید آمد. جوان‌مردان (مثل داش‌مشدی‌ها و جاهل‌های امروزی) در لباس پوشیدن روشی خاص داشتند و موی سر خود را روغن می‌زدند و بر سر گور ابوالهندی غالب بن عبدالقدوس نخستین شاعری که در اسلام خمریه ساخت و به وصف می در شعر می‌پرداخت می‌رفتند و شراب می‌خوردند و پیاله‌ای نیز بر گور وی می‌ریختند.
در آغاز قرن سوم این گونه فتوت کاملاً نضج و قوام یافت و پایه‌های آن مستحکم شد و آداب و رسوم آن چندان استقرار یافت که قاضی نیز یافتند. ابوالفاتک بن عبداللّه دیلمی در این عصر ملقب به <قاضی الفتیان> بود و محمدبن نجار بغدادی در تاریخ بغداد از او یاد کرده و گفته است که وی در بغداد نزدیک باب الکرخ سکونت داشت و جوان‌مردان نزد او جمع می‌شدند و او آداب فتوت را بر ایشان املا می‌کرد. آنگاه عبارتی نیز در باب شرایطی که جوان‌مرد از داشتن آن‌ها ناگزیر است از او نقل و تصریح کرده است که وی فصولی در آداب فتوت پرداخته استTP PT.
از این پس رفته رفته فتوت در شعر و ادب نیز راه یافت و شاعران به فتوت گرویدند یا فتیان شعر گفتند و در کتاب معروف اغانی اخبار بعضی از ایشان آمده است مانند علی بن جهم شاعر معروف که به گفتة ابوالفرج وی با جماعتی از جوان‌مردان بغداد آمیزش و معاشرت داشت و چون از زندان آزاد شد و از تبعید بازگشت مجلس طربی در خانة یکی از آنان که مفضل نام داشت برپا کردند و علی بن جهم در شعر خویش به تفصیل آن مجلس را وصف کرده است. وی در این شعر طرب خانه‌ها و آداب و ترتیب آن‌ها و وجود زنان زیبا را در آن وصف می‌کند و در شعر او به وجود پسران نوجوان زیبا روی نیز اشارت رفته است.
بنا به گفتة ابوحیان توحیدی در البصائر و الذخائر، جوان‌مردان در قرن سوم هجری در فساد و رذائل اخلاقی غوطه‌ور شده بودند و از هیچ منکری _ حتی هم‌جنس‌بازی _ روی نمی‌گردانیدند و وقتی کسی از قاضی فتیان در باب لواط سؤال کرده بود که آیا آن را نیز می‌توان در ردیف زنا یا نوعی از آن به حساب آورد؟ و آن قاضی در گفتار خویش آن کار را برتر از زنا می‌شمارد و به گوینده اعتراض می‌کند که چرا آن دو را برابر نهاده است!
گفته‌اند که در همین عصر فتح بن خاقان وزیر معروف متوکل خلیفة عباسی به غلامی از خلیفه، شاهک نام، عشق می‌ورزید و ابوعبداللّه بن حمدون ندیم می‌کوشید تا وسیلة ارتباط بین آن دو را فراهم کند و آن‌ها را به یکدیگر برساند. این خبر به گوش متوکل رسید و ابن حمدون را گفت : <تو را برکشیدم و به خود نزدیک کردم تا ندیم و هم‌صحبت من باشی نه آن که برای غلامان من قوادی کنی.> ابن حمدون قضیه را انکار کرد و سوگند به دروغ خورد و سپس کار از پرده بیرون افتاد و بر اثر آن سوگند، طلاق زنان و آزاد کردن بردگانش بر وی واجب شد و نیز سی بار حج بر عهدة وی ماند و او هر سال به حج می‌رفت. آن‌گاه متوکل او را به تکریت تبعید کرد و غلامی زرافه نام را بفرمود تا یکی از گوش‌های ابن حمدون را ببرد. غلام چنین کرد و آن‌گاه بدو گفت : امیرالمؤمنین گفته است با تو همان رفتاری را کردم که جوان‌مردان با یکدیگر می‌کنند.
این خبر به‌‌صورتی دیگر در کتاب الدیارات شابشتی آمده و یاقوت آن را در معجم الادبای خود نقل کرده است. یاقوت از قول امین‌الدولة افطسی می‌نویسد : <گویند که متوکل بر راه ابونواس می‌رفتTP PT و روزی غلامی سخت زیبا به مجلس او درآمد، ابوعبداللّه بن حمدون خیره در وی نگریست و شیفتگی نمود. متوکل وی را گفت : حکم جوان‌مردان دربارة جوان‌مردی که به غلام جوان‌مردی دیگر تعرض کند چیست؟ ابن حمدون گفت : بریدن گوش. آن‌گاه متوکل او را گفت : ما نیز دربارة تو به همین صورت حکم می‌کنیم و گوش وی را بریدن فرمود.> این داستان در کتاب‌های دیگر، ازجمله در نثرالدر از منصور آبی نیز نقل شده است.
در این روزگار انتشار فتوت در بین مردم نیز بسیار وسعت یافت و مذهب مختار عصر شد. از جوان‌مردان مشهور این روزگار یکی اسحاق بن خلف معروف به ابن طبیب حنفی بهرانی است که به راه فتوت می‌رفت و با عیاران وشاطران آمیزش داشت و با سگ به شکار می‌رفت و به طنبورنوازان بخشش‌ها می‌کرد. وقتی به اتهام ارتکاب جنایتی گرفتار آمد و به زندان افتاد و در زندان به سرودن شعر پرداخت و گفته‌اند شعر را بسیار نیکو می‌خواند. وی تا روز مرگ بر راه فتوت رفت و به طنبور نواختن خویش ادامه داد تا به سال 230 هجری در عصر الواثق باللّه بمرد.
از این گونه شواهد و امثال در کتاب‌های ادب و بلاغت عرب بسیار توان یافت، چنان که نوشته‌اند ابوعتبه احمدبن فرج کندی حمصی به سال 219 در سوق الرستن با جمعی از جوان‌مردان به می‌گساری نشسته بود و چون شراب کم آمد دردی شراب را با ریش خود صاف کردTP PT.
از مجموعة این قراین و مدارک چنان برمی‌آید که جوان‌مرد این روزگار شاطر و عیار نیز بود و شاطران و عیاران خود را <جوان‌مردان> می‌خواندند و آنان به گروه صعالیک در عصر جاهلی شباهت بسیار دارند.
در قرن چهارم هجری لفظ‌های فتی و فتوت کاملاً با شاطر و عیار و شطارت و عیاری مترادف شد، چنان‌که مسعودی در اواسط این قرن در ضمن یاد کردن شاهان چین از مردی شورشی و یاغی یاد می‌کند که <از خاندان شاهی نبود و یانشو نام داشت. وی شریری فتنه‌جو بود و مردم بدنام و شرور به دور وی جمع شدند و شاه و اهل تدبیر از کار وی غافل ماندند که شهرت چندان نداشت و قابل اعتنا نبود. به‌تدریج کارش بالا گرفت و شهرتش افزایش یافت و غرورش بیفزود و شوکتش بسیار شد. مردم شرور از مسافت‌های دور رو به جانب وی آوردند و سپاهش بزرگ شد و از محل خود حرکت کرد و در شهرها به تاخت و تاز و چپاول پرداخت .....TP PT> مسعودی این شخص را چنین وصف می‌کند : <و کان شریراً یطلب الفتوة> .
از آن پس دزدان و راه‌زنان نیز <فتوت> را راهی برای توجیه دزدی و غارت خویش فرا نمودند. بعضی مورخان گفته‌اند که ابونصر فارابی فیلسوف معروف قرن چهارم هجری از دمشق به عسقلان می‌رفت که جماعتی از دزدان او را غافلگیر یا درست‌تر بگوییم تعقیب کردند. این دزدان خویشتن را <فتیان> می‌نامیدند. ابونصر ایشان را گفت : آنچه از چارپای و سلاح و جامه با من است بگیرید و مرا راه دهید تا بروم. آنان این پیشنهاد را قبول نکردند و آمادة کشتن وی شدند. ابونصر ناگزیر به جنگ با ایشان پرداخت و او و کسانش جملگی کشته شدند. این حادثه چندان در امیران شام اثر کرد و دل ایشان را به درد آورد که به تعقیب جدی دزدان جوان‌‌مرد یا جوان‌مردان دزد همت گماشتند و همگی آنان را دستگیر کردند و نزدیک قبر فارابی ایشان را به دار آویختند. قاضی تنوخی قصه‌های عجیب از این گونه راهزنان در کتاب خویش: ”الفرج بعدالشده“ نقل کرده و ابن جوزی بعضی از آن‌ها را در کتاب الاذکیاء خود آورده است. اینان ذوق سرشار ادبی و ظرافتی به کمال داشتند.
گویند روزی دزدی از گروه جوان‌مردان راه بر صاحب بستانی گرفت و بدو امر کرد لباس‌های خود را بیرون آورد. میان ایشان گفتگو آغاز شد و صاحب بستان به دزد گفت : برای تو قسم یاد می‌کنم که وقتی به باغ خویش رسیدم لباس خود را بیرون آورم و آن را به تو دهم. دزد گفت : نه، روایت کرده‌اند از امام مالک بن انس که گفت : قسمی که برای دزدان خوردند الزام‌آور نیست! بستانی بدو گفت : به خدا سوگند که در آن صورت لباس خود را به طیب خاطر و از روی میل به تو خواهم داد. دزد لختی به اندیشه فرو رفت، سپس سر برداشت و به مالک باغ گفت : می‌دانی به چه می‌اندیشم؟ تمام کار دزدان را از دوران رسول خدا (ص) تاکنون در نظر آوردم، و هیچ دزدی نیافتم که معاملة نسیه کرده باشد و من اکراه دارم از آن که بدعتی در اسلام بگذارم که گناه آن و گناه هر کس که تا روز قیامت چنان کاری کند بر گردن من افتد. لباست را بیرون آر. بستانی بدو گفت: آیا مرا عریان می‌کنی و عورت مرا آشکار می‌سازی. دزد گفت بر تو باکی نیست چه از مالک بن انس روایت کرده‌اند که گفت : اگر مردی عریان غسل کند، اشکالی ندارد. صاحب باغ گفت: مردم به من برخواهند خورد و عورت مرا خواهند دید. دزد گفت: اگر مردم در این راه رفت و آمد می‌کردند من کی به تو دست می‌یافتم؟ بستانی بدو گفت : تو را مردی ظریف و با ذوق می‌بینم. بگذار به باغ خویش روم و لباس خود را بیرون آرم و به تو دهم. دزد گفت : هرگز! خیال داری که چهار تن از بندگان خویش را با خود بیاوری تا مرا بگیرند و نزد والی برند تا مرا زندانی کند و پوست مرا بدرد و پایم را در قید و بند بگذارد؟ جامة خود را بیرون آر، و او را لخت کرد و برفت.
در عصر سلطنت آل بویه در عراق، جوان‌مردان و عیاران دسته‌های مخالف و موافق یکدیگر تشکیل دادند و تعصب مذهبی نیز بر عصبیت مسلکی ایشان افزوده گشت. ابن اثیر در حوادث سال 361 نویسد : در این سال در بغداد فتنه‌ای بزرگ افتاد و مردم دسته‌دسته شدند و عیاران پدید آمدند و فساد را آشکارا کردند .... و در میان ایشان گروه‌هایی به نام <نبویه> و <فتیان> تشکیل شد و سنیان و شیعیان و عیاران درهم افتادند و مال‌ها به تاراج رفت و مردم کشته شدند و خانه‌ها بسوخت و ازجمله محلة کرخ بغداد که مسکن شیعی مذهبان و جایگاه بازرگانان بود آتش گرفت و بدین سبب دشمنی بین نقیب ابواحمد موسوی فرزند شریف رضی و ابوالفضل شیرازی وزیر بالا گرفت و در این فتنه گروهی از سران عیاران سلطه و فرمانروایی در بغداد را میان خود قسمت کردند.
در سال 361 هـ . ق . سلطان روم به رُها و اطراف آن حمله برد و تا نصیبین رسید و شهرهای مسلمانان را خراب کرد و آتش زد و اسیر بسیار گرفت و در دیار بکر نیز چنین کرد. درنتیجه گروهی از ساکنان این شهرها به بغداد آمدند تا مسلمانان را به جنگ با رومیان برانگیزند. آنان در مسجدها می‌رفتند و آنچه رومیان با ایشان کرده بودند شرح می‌دادند و از قتل و غارت و اسیر گرفتن و کشتن و سوختن و کندن ایشان داستان‌ها می‌گفتند و مسلمانان را از گشوده شدن راه حملة رومیان بدیشان می‌ترسانیدند و می‌گفتند رومیان در شهرهای اسلام طمع کرده‌اند و اکنون مانعی هم در سر راه ایشان نیست.
در نتیجة این گونه تبلیغ‌ها گروهی انبوه از مردم بغداد با فریاد‌خوانان و دادخواهان یار شدند و روی به قصر خلیفه _ الطائع‌للّه _ آوردند و قصد حمله و هجوم بدان کردند و بعضی از پنجره‌های آن را از جای بکندند. پاسبانان مردم را از ورود به مسکن خلیفه باز داشتند و درهای دارالخلافه را ببستند. آن‌گاه مردم زبان بگشودند و سخنان قبیح در حق خلیفه بگفتند و او را به ناتوانی و عجز، از ادای تکلیف‌هایی که خداوند بر پیشوایان واجب کرده است، نسبت دادند. در این روزگار عزالدوله بختیار پسر معزالدولة دیلمی بر عراق و بعضی شهرهای ایران حکومت می‌کرد. وی چنین فرا نموده بود که به شکار می‌رود و قصد وی جنگ با مردی به نام عمران بن شاهین بود که یاغی‌گری آغاز نهاده و در واسط خودسرانه حکم می‌راند. عده‌ای از مردم سرشناس بغداد نزد عزالدوله رفتند و از آن که وی به شکار رفته یا آهنگ جنگ با عمران بن شاهین، که مسلمان و اهل قبله است، کرده و جهاد با رومیان و بازداشتن ایشان را از حمله به شهرهای مسلمانان فرو گذاشته است بدو اعتراض کردند عزالدوله بدیشان وعده داد که خویشتن را برای جهاد آماده سازد. لیکن وی عاجزتر از آن بود که بتواند به وعدة خویش وفا کند.
درنتیجه بسیاری از مردم با سلاح‌های گوناگون چون شمشیر و نیزه و تیر و کمان مسلح شدند و کار شورش و آشوب بالا گرفت تا جایی که والی بغداد سبکتکین ترکی از ضبط ایشان عاجز آمد و آتش فتنه افروخته شد و مال‌ها به تاراج رفت و بغداد به خرابی گرایید. ابوحیان توحیدی در باب این فتنه گوید : <هرچه در آن اتفاق افتاد عجیب و بدیع و زشت بود. تمام آن آتش‌ها به دست عیاران افروخته شد و معروف‌ترین سران ایشان ابن کبرویه و ابوالدود و ابوالذباب و اسودالزبد و ابوالارضه و ابوالنوایح بودند. قتل و غارت و آتش‌سوزی بدان جای رسید که آب از دجله به ما _ یعنی به کرخ بغداد _ نرسید. از عجایب روزگار یکی این است که این اسودالزبد برده‌ای بود که بر سر پل زبد مسکن داشت و هستـة خرما از زمین برمی‌چید و از کسانی که برای تفریح و عیش بدان‌جای می‌آمدند لقمه‌ای غذا می‌طلبید و خود را بدان سیر می‌کرد و بدن وی عریان بود و جز خرقه‌ای صد پاره برتن نداشت و هیچ کس بدو اعتنایی نمی‌کرد و او را به چیزی نمی‌گرفت. روزگاری بر این وضع بگذشت، چون آتش فتنه روشن شد و کار هرج و مرج بالا گرفت و اسود دید کسانی که از او ناتوان‌ترند شمشیری برگرفته و آن را به کار داشته‌اند، او نیز شمشیری به دست آورد و آن را تیز کرد و به قتل و غارت و لخت کردن مردم پرداخت و از او شیطانی در صورت آ‌دمیان پدید آمد. با این حال وی زیباروی و خوش‌سخن بود و اندامی نیکو داشت و عشق می‌ورزید و بدو عشق می‌ورزیدند و روزگار همچنان در کار پدید آوردن عجایب و غرایب بود. وقتی اسود پیشوا شد و گروهی مردان فرمان‌برداری او را گردن نهادند، دست به بذل و بخشش گشود و پایه‌های فرمانروایی خویش را استحکام بخشید و با آن که بسیار شریر و خونریز و بی‌پروا و بدکار بود و از هیچ منکری روی نمی‌گردانید خلقی نیکو داشت چنان که در موصل از برده‌فروشان کنیزی زیباروی را به هزار دینار بخرید و چون خواست از وی کام گیرد، زن بدو دست نداد. اسود بدو گفت : چرا مرا خوش نمی‌داری؟ گفت راه و روش تو در نظر من ناخوش آیند است و تو را دوست نمی‌دارم. اسود گفت : پس چه دلت می‌خواهد ؟ کنیزک جواب داد : این که مرا بفروشی. اسود بدو گفت : یا بهتر از آن، تو را آزاد کنم و هزار دینارت ببخشم؟ زن گفت : نیکوست. آن‌گاه وی را به محضر قاضی ابن الدقاق نزدیک مسجد ابن رغبان برد و آزاد کرد و هزار دینارش داد و مردم از همت و جوان‌مردی و شکیبایی او در برابر سخنان سرد کنیزک و نیکویی کردن در برابر بدرفتاری وی غرق شگفتی شدند؛ زیرا اگر کنیز را به قتل نیز می‌رسانید، چندان شگفت‌انگیز نبود و بسیار کسان در برابر چنان رفتاری چنین کاری کرده بودند.
اگر چه ابن اثیر پدید آمدن فرقه‌های گوناگون مذهبی و گروه‌های مختلف عیاران را زادة سال 361 و فتنه‌ها و آشوب‌های آن معرفی می‌کند، لیکن درحقیقت این دو دستگی‌ها و اختلافات مانند آتش زیر خاکستر، به حیات نهانی خود ادامه می‌داد، اما محیط اجتماعی و وضع جامعه اقتضای آن نداشت که این آتش برافروزد و شعله‌های آن بالا گیرد و چون اوضاع و احوال برای رشد و عرض وجود این دسته‌ها مساعد گردید، آنان نیز نیرو گرفتند و کار خویش را آشکار کردند.
فرقه‌های فتوّت منحصر بدان‌ها که ابن اثیر یاد می‌کند نیست و علاوه بر نبویه که وی نام برده است در مدارک دیگر _ و ازجمله کتاب الفتوة ابن معمار حنبلی _ نام گروه‌هایی دیگر مانند رهاصیه و شحینیه و خلیلیه و مولدیه برده شده استTP PT.
در اواسط قرن چهارم هجری عیاران و فتیان کوشیدند تا راه و رسم و مسلک خویش را به تکیه‌گاهی دینی متکی سازند و فتوت را بر اصلی دینی نسبت دهند، خواه این اِسناد درست باشد و خواه مورد تردید گروهی قرار گیرد. همین امر نفاق و شقاق را در بین بیوت و قبایل و احزاب جوان‌مردان برانگیخت و خطری بزرگ برای جامعة اسلامی پیش آورد؛ چه فتیان به جای اتحاد کلمه و یگانگی وسعی برای رسیدن به هدفی واحد، و کوشش برای سرکوب کردن دشمنان دین، به فرقه‌ها و گروه‌ها منقسم شدند و بر اثر تعصب وابستگی به گروه خویش، قتل و غارت و زدن و کشتن را آغاز نهادند و این کار را به نام پیش بردن طریقة خویش و پیروز شدن بر حریفان و هم‌چشمان انجام می‌دادند. این فتنه و آشوب خطری بزرگ را برای دولت عباسی و پادشاهان آل بویه که در آن عصر بر بغداد حکومت می‌کردند پیش آورد. و دستگاه حکومت تصمیم به مقاومت در برابر آن و طرد عوامل فساد و انکار رفتار و کردار و نقض دعاوی ایشان گرفت.
از این مبارزة جوان‌مردان و عیاران، که اینک دین را نیز چون زرهی بر بالای دوش خویش آراسته بودند، با دولت و قدرت حاکمة آن عصر، در کتاب‌های تاریخ جز اشارت‌هایی مختصر و به‌صورت استطراد و جملة معترضه ، چیزی بر جای نمانده است و مخصوصاً از وقتی که فتوت سیمای عیاری و شاطری یافت، یا شاطران و عیاران خود را جوان‌مرد خواندند _ و نتیجة هر دو یکی است _ این اشارت‌ها کم‌تر می‌شود. مثلاً از عیب‌هایی که بر مستکفی، خلیفة عباسی می‌گرفتند یکی این بود که سخن گفتن او به عیاران می‌مانست و قبل از رسیدن به خلافت پرنده‌باز بود و با کمان گروهه تیراندازی و نشانه‌گیری می‌کرد و برای لهو و لعب و گشت و گذار به بستان‌ها می‌رفت، و این کارها جزء عادت‌های جوان‌مردان آن عصر بوده است.
از اواخر قرن چهارم به بعد، لفظ عیار و شاطر وقتی کاملاً با یکدیگر مترادف شد و در تاریخ‌ها این اصطلاحات مترادف با یکدیگر به کار می‌رود، چنان که به سال 393 وقتی که نایب بهاءالدوله پسر عضدالدولة دیلمی به دستور او برای جنگ با قبیله‌های بنی عقیل و بنی اسد به نواحی کوفه رفت و قوای انتظامی در بغداد کم‌تر شد باز عیاران فتنه آغاز نهادند و کار فساد بالا گرفت و نفوس بسیار کشته شدند و مال‌ها به تاراج رفت و خانه‌ها سوخته شد و خبر آن به بهاءالدوله رسید. وی ناگزیر ابوعلی بن ابوجعفر، معروف به استاد هرمز و ملقب به امیرالجیوش را برای فرو نشاندن فتنه به بغداد فرستاد و او به تنبیه و سیاست مفسدان پرداخت و بلوا و آشوب فرو نشست و مردم ایمن شدند. فتنة عیاران باز در ماه رجب سال 415 آشکار شد. آنان آشکارا به آدم‌کشی می‌پرداختند و در شب یا روز، به زور وارد خانة مردم می‌شدند و مال صاحب‌خانه و پس‌اندازها و ذخیره‌های وی را طلب می‌کردند و مانند مصادره‌کنندگان به ضرب شکنجه به جایگاه آن دسترس می‌یافتند و کسی که در این بلا افتاده بود فریادرسی نمی‌یافت. در همین روزگار خانة شریف مرتضی را که بر لب نهر صراة واقع بود بسوختند و او خانة خویش را تغییر داد و ترکان نیز طاق الحرانی از محله‌های شهر منصور را در نتیجة نزاعی که بین ایشان و عیاران و عامة مردم رخ داده بود، آتش زدند و بدین واسطه قحطی پدید آمد و بهای مایحتاج مردم ترقی فاحش کرد.
در سال 424 و بعد از آن نیز بارها آتش فتنة عیاران بالا گرفت. در این هنگام پیشوای ایشان ابوعلی برجمی بود و بسیاری از مردم بغداد جرأت نداشتند او را جز به لقب قائد (= پیشوا) بخوانند و یکی از دلایل وابستگی این شخص به جوان‌مردان این بود که شهرت داشت وی متعرض زنان نمی‌شود و چیزی که با ایشان است از آنان نمی‌گیرد. در همین زمان مردم روز جمعه در مسجد جامع رصافه آشوب کردند و خطیب مسجد موسوم به ابوالحسین ابن الغریق را از خطبه خواندن بازداشتند و بدو گفتند : اگر به نام برجمی خطبه خواهی خواند، بخوان وگرنه به نام خلیفه و پادشاه نباید خطبه بخوانی. ابن اثیر وابستگی برجمی را به فتوّت تصریح می‌کند و گوید : <داستان‌های وی بسیار است و با این همه در او فتوت و مروتی بود که متعرض زنان و کسانی که بدو تسلیم و پناهنده می‌شدند نمی‌شد.>
در تاریخ بیهقی داستانی در باب خویشتن‌داری عمرولیث و رضا و تسلیم وی در هنگام مرگ فرزند، آمده است. در این کتاب فرزند عمرولیث را <برنایی سخت پاکیزه> خوانده‌اند که لقب فتی العسکر داشتTP PT.
در اوایل قرن پنجم هجری در شهرهای شام گروهی جوان‌مردان پدید آمدند که آنان را <احداث> و هریک تن را <حَدَث> می‌نامیدند و این کلمه به دو فتح در لغت مترادف فتی است و در اصطلاح نیز معادل آن مورد استعمال قرار گرفتTP PT. معروف‌ترین احداث شام جوان‌مردان شهر حلب بودند که برای به دست آوردن امیری و سروری در سیاست دخالت کردند و جنگ‌‌ها و فتنه‌ها انگیختند و گاه به یاری امیری یا دشمنی با امیر دیگر برمی‌خاستند و در باب ایشان خبرهای بسیار در کتاب‌های تاریخ وجود دارد و جوینده می‌تواند در هریک از تاریخ‌هایی که به کلمة <احداث> برمی‌خورد _ مانند ”زبدةالحلب مِنْ تاریخ حلب“ از کمال‌الدین عمربن عدیم حلبی _ اخبار و آثار ایشان را بجویدTP PT.
در عصر سلجوقی فتوت شاطران و عیاران با مقاومتی سخت و شدید مواجه شد. علت این امر یکی آن بود که فتنه‌انگیزی و فساد و آدم‌کشی این قوم از حد گذشته بود؛ دیگر آن که دولت سلجوقی در دوران درخشش خود دولتی سخت نیرومند و توانا بود و سیاستی قوی و قاطع داشت و نمی‌خواست که جز دولت و کارگزاران آن هیچ حزب و گروهی در کار ملک‌داری دخالت کند.
در این باب نیز شاهد و مثال از آن بیش‌تر است که بتوان تمام آن‌ها را در این مقدمه گرد آورد. لیکن شاید نخستین برخورد سلجوقیان با عیاران _ خاصه در بغداد _ همان دفع فتنة بساسیری به وسیلة طغرل بک سلجوقی نخستین پادشاه این سلسله باشد که داستان آن به تفصیل در راحةالصدور راوندی: 107 به بعد آمده استTP PT و منجر به تسخیر بغداد به دست طغرل شد و در نتیجة حسن تدبیر وزیر بیمانندش عمیدالملک کندری، خلیفة عباسی نیز جیره‌خوار و دست‌نشاندة وی گشت.
نتیجة این سخت‌گیری‌ها آن شد که بار دیگر جوان‌مردان به تقوی و دیانت پناه بردند و اجتماع‌های خود را یا پنهانی و یا در تحت نام‌هایی دیگر تشکیل دادند و مستقیم یا غیرمستقیم به دولت و خلافت فاطمیان مصر پیوستند. از پیشوایان مشهور جوان‌مردان در این روزگار یکی ابونصر محمدبن عبدالباقی خباز معروف به ابن رسولی، ادیب و شاعر و خوش‌نویس نیمة دوم قرن پنجم هجری است و دیگری عبدالقادر هاشمی بزاز. این عبدالقادر شیخ کسانی بود که در سلک جوا‌ن‌مردان درمی‌آمدند و آنان خویشتن را شاگرد وی می‌خواندند. عبدالقادر برای هریک از ایشان منشوری می‌نوشت و وی را به ناحیه‌ای مأمور می‌کرد و خود را کاتب الفتیان لقب داده بود. دنبال کردن این روش راهی بود برای دعوت و تبلیغ آیین جوان‌مردی و تشکیل دادن جلسات آن ؛ و نیز نامه‌ای به یکی از بندگان خلیفة فاطمی موسوم به ریحان اسکندرانی مقیم مدینه نوشت.
از این پس تمام مکاتبه‌ها و نامه‌هایی که از شهرها می‌آمد بدو می‌رسید و جواب آن از طرف وی نوشته می‌شد و اظ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فتوت نامه سلطانی