دلبستگی[1] پیوند عاطفی هیجانی نسبتاً پایداری است که بین کودک و مادر یا افرادی که نوزاد در تعامل منظم ودائم با آنهاست ، ایجاد میشود (پاپالیا، 2002). فروید[2] بر این باور بود که دلبستگی نوزاد به مادر به خاطر تغذیه و رفع نیاز فیزیولوژیکی است (سانتراک، 2002). هارلو[3] و زیمرمن[4](1959؛ نقل از لسترام،1384/2002) فرضیه فروید را نقض کردند و بیان داشتند در ایجاد و تقویت دلبستگی کودک به مادر، تماس بدنی در مقایسه با تغذیه، عامل مهمتری است. سپس بالبی[5] (1969، 1973، 1980 نقل از کرین،1384) مفهوم دلبستگی را از دیدگاه تحولی مورد ارزیابی قرار داد و نظریهاش را براین اساس بناکرد که احساسها و رفتارهای دلبستگی، از قبیل گریه، خنده، مکیدن و چنگزدن، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازند، و جدایی از مادر، اضطراب و درماندگی کودک را برمیانگیزد. تجربههای واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن، حضور فعال مراقب همچنین خلق و خوی کودک و هماهنگی روابط والد- کودک، اساس شکلدهی به سبکهای مختلف دلبستگی (ایمن[6]، اجتنابی[7] و دوسوگرا[8])، در خلال سالهای نوزادی و کودکی است (کاپلان، 1383/2000). تجربه هایی که نوزاد با مراقبش دارد در الگوهای روابط وی با دیگران درونی سازی میشوند و این الگوی عملی درونی شده، تعیین کننده چگونگی مفهوم نوزاد از خود و دیگران است ،مفهومی که بعدها در روابط با دیگران تعمیم می یابد (پینز، 2005).
تداوم الگوهای دلبستگی تا بزرگسالی و تأثیر آن بر روابط بین فردی افراد، در آینده و بزرگسالی،به پژوهشهای متعددی منجر شد که از آن میان می توان به پژوهش شارف وبارتو لومیو (1994)درباره ثبات و اعتبار الگوی درونی دلبستگی بزرگسال به وسیله مقیاس پیوسته و رتبهای در سه روش خودگزارش دهی، مصاحبه نیمهساخت یافته و گزارش همسرانشان، که ثبات متوسطی را نشان داد،اشاره کرد.
کویت[9]،کوهن[10]وهامیلتون[11]،1999؛ وینفلد[12]،اسروف[13]واگلوند[14]،2000(نقل از استنبرگ،2002) بیان داشتند که الگوهای دلبستگی افراد، در صورتی که واقعه مهمی مانند طلاق یا از دست دادن والدین رخ ندهد ، ثابت باقی می مانند.
از مشهورترین پژوهشها در این زمینه پژوهشهای هازن[15] و شیور[16]،1987؛اینزورث[17]،1991(نقل از پینز،2005)هستند که با الهام از، نظریه بالبی (1969)، در مورد ماهیت پیوندهای عاطفی، نقش دلبستگیهای متقابل[18] بزرگسالان را در روابط زوجین بررسی کردند. نتایج نشان داند که مشخصههای پیوند عاطفی بین زوجین با مشخصههای پیوندهای عاطفی کودک-مادر قابل مقایسه است و سبکهای شناخته شده دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا، افکار، احساسها و رفتار زوجین را در روابط زناشویی تحت تأثیر قرار میدهند.
از جمله تحقیقات انجام شده در این زمینه میتوان به پژوهشهای (بشارت، 1380؛ بشارت، شریفی و ایروانی، 1380؛ بشارت، گلینژاد و احمدی، 1381؛ اصغری نژاد و دانش، 1384) اشاره کرد که همگی بیانگر این مطلب هستندکه آزمودنیها با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به آزمودنیها واجد سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، برخوردارند. نتایج پژوهش(فینی،1999 ؛ داویلا ، برادبوری و فینجام ، 1998)در زمینه ارتباط سبک دلبستگی بزرگسالان با میزان مهار احساسات وعواطف ، این نکته را برجسته کردند که افراد دلبسته نا ایمن ( آرامش کم ، عدم ارتباط نزدیک وافزایش اضطراب در ارتباطها ) در مقایسه با افراد ایمن در روابط خود با دیگران ، بیشتر متمایل به مهار عواطف و احساسهای مثبت خود هستند . همچنین کسب ، داویلا و براد بوری ( 2001 ) ، نشان دادند که درک مثبت از همسران که از ویژگیهای افراد با سبک دلبستگی ایمن است رفتارهای حمایتی و رضایتمندی زناشویی در زوجین را پیش بینی می کند
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 70صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
مقاله بررسی رابطه بین سبک دلبستگی ، حساسیت اضطرابی ، نگرانی با علائم اضطراب منتشر