لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
بابا طاهر عریان
خداوندا به فریاد دلم رس
کس بی کس تویی مو مانده بی کس
همه گویند که طاهر کس نداره
خدایار منه چه حاجت کس
پیری وارسته و درویشی فروتن که دل به حقیقت بسته و صفای عشقه به معبود را با خلوت دل در هم آمیخته و گوشه عزلت برگزیده و ازهای وهوی این جهان فنای دل فروشسته . بابا از شاعر اواسط قرن 5 و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است امروزه آگاهی زیادی از زندگی او در دست نیست . فقط در بعضی از کتب صوفیه ، ذکری از مقام معنوی و مسلک و درویشی ، تقوی و استغنای او آمده است .
چنانکه خود می گوید :
من از روز ازل طاهر بزدام
ازین رو نام باباطاهر ستم
نامش طاهر و باطنش طاهر و منزه تر از نامش شهرتش به بابا بخاطر سیر کامل او در طریقت زهد عشق به حقیقت و شیدایی او بوده است . و در جایی دیگر گفته اند : کلمه بابا در اول اسم عنوان طریقتی او است و در فارسی به معنای پدر ریش سفید و بزرگ ، بابا را پیران کامل اطلاق می کردند که به منزله پدر باشند . و بعضی دیگر گویند : بابا از عناوین ممتاز سلسله بکتاشیه بوده است . کلمه عریان که به او نسبت داده اند به علت بی توجهی به علایق دنیوی و لخت و عور زیستن وی می باشد. او مسلک درویشی و از خود فانی بودن و بی توجهی به علایق دنیوی را در زندگی همواره مراعات می کرد. آنچنانکه در خور سالکان حقیقی است دل در گرو دوست بسته و بابا را از جنبه خود بینی و خویش گرایی دور ساخته و موجب شده که او هیچگاه درصدد تظاهر و خود ستایی بر نیاید . ودر واقع باید تصور نمود این عارف ربانی مافوق تصورات مادی و قبل و قال های عادی سیر می کرده و افکار او در فراسوی این زمین بوده و در کرآن ها جولان می داده . تا آنجا که به آنچه مردم روزگارش بدان اشاره می کردند یا شعار می دادند وی به دادن عمل می نمودند و آن کسوتی را که سایرین برای پوشش آن به تن می کردند او از تن دریده خود را از آنها عریان ساخته و بدین جهت هم لقب رعیان گرفته بابا هرگز به خود توجه نداشته و به توجه دیگران هم نسبت به خویش بی اعتنا بوده کلمات قصار و شیوای او با معنای بلند و دل انگیز آنچنان است که در تار و پود جان هر شنونده ای رسوخ می کند . بابا با همه مقالات و الا و کمالات انسانی در تمام عصر گمنام و گوشه گیر زیسته و همین عزلت گزینی او هم یکی از عواملی است که موجب شده تا نام و نشانی از این بزرگ شوریده باقی نمانده باشد اما نام و نشان او را می توان در همه جا یافت و این بخاطر اندیشه والای اوست که در لا به لای اشعارش منعکس شده و مشهود است . بابا دل در گرو حق داشته تا آنجا که حتی ناملایمات روزگار را به راحتی تحمل نموده از جمله این حوادث غمناک مرگ فرزندش فریدون بوده .
بوره گزیده جیحونی بسازیم
بوره لیلی و مجنونی بسازیم
فریدون عزیزم رفتی از دست
بوره کز نو فریدونی بسازیم
طاهر سال های بسیاری از عمر خود را به سیر و سیاحت گذرانید و مسافرتی به اصفهان و شیراز نیز داشته مهمترین ذکری که برای اولین بار از بابا شده از این قرار است :
راوندی گوید :
« شندیم که چون سلطان طغرل بیک به همدان آمد ، از اولیاء سه پیر بودند باباطاهر ، بابا جعفر ، یحخ ، حمشاد کوهی است بر همدان است بر همدان که آن را خضر خوانند و این سه بر آن جا ایستاده بودند. نظر سلطان بر ایشان آمد . پیاده شد و با وزیر خود ابونصر کندری ، نزد شان رفت و دستهایشان را بوسید . باباطاهر عارفی شیفته بود سلطان را می گفت : ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد ؟سلطان گفت که آنچه تو فرمایی گفت :
تحقیق درمورد بابا طاهر