اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ضرورت حکو مـت

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله ضرورت حکو مـت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
برای اثبات نیاز بشر به حکومت بیان دو مقدمه ضروری است :
نخست اینکه اجتماعی زیستن آدمی مورد اتفاق تمامی دانشمندان می باشد. تاریخ زندگی بشر نیز گویای این واقعیت است که وی به صورت جمعی می زیسته است. طریقه زندگی انسانها با حیوانات فرق می کند بیشتر حیوانات به صورت فردی زندگی کرده و احتاجاتشان را خودشان فراهم می کنند. اما خداوند انسانها را بگونه ای آفریده است که :
۱) نیازهای متفاوتی دارند.
۲) دارای استعدادهای مختلفی هستند که بدین وسیله نیازهای گوناگون یکدیگر را بر طرف می سازند.
۳) کمال آنان در گرو شکوفایی استعدادها و تامین نیازهای آنان است.
۴) این نیازها تنها در اجتماع بر آورده می شود استعداد ها نیز در میان جمع و با فعالیتهای جمعی و موقعیت های مناسبی که جامعه در اختیار فرد قرار می دهد شکوفا می شود.
ویژگیهای فوق نشانگر این است که انسان اجتماعی آفریده شده است و به اجتماع و زندگی اجتماعی نیازمند است .
از سوی دیگر انسان دارای غریزه حب ذات و خود دوستی است و همواره در صدد جلب منفعت و دفع ضرر از خود می باشد. هر کس می خواهد بر دیگران تفوق و بر تری پیدا کند و آنها را به استخدام خود در آورد . اینجاست که در زندگی اجتماعی تضاد منافع و اصطکاک و در نتیجه هرج و مرج - اختلاف - بی نظمی و بی ثباتی اجتماعی به وجود می آید و این اختلاف و هرج و مرج - انسانیت - بقا نسل و زندگی اجتماعی انسان را به خطر می اندازد.
بنابراین هر عقل سلیم و هر فطرت پاکی حکم می کند که برای جلو گیری از هرج و مرج - درگیری - حفظ نظام اجتماعی و وصول به هدفهای والای انسانی جوامع گوناگون بشری نیاز مند دو اصل زیر هستند :
۱) قوانینی که حدود و وظایف و تکالیف عموم را معین کرده پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان باشد.
۲) رهبر و نظام حکومتی که اجرای قانون و هدایت عموم مردم را عهده دار شود و در میان آنها قضاوت کند.
بر کسی پوشیده نیست که مجموعه قانون به تنهایی برای اصلاح جامعه کفایت نمی کند و برای اینکه قانون مایه اصلاح جامعه و سعادت بشر بشودبه قوه اجرائیه ( حکومت ) و مجری ( حاکم ) احتیاج دارد به همین جهت خداوند در کنار تشریع قوانین یک حکومت و دستگاه اجرایی به وسیله پیامبر ص ایجاد کرد. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص۲۳ تلخیص )
قران کریم بر این حکم عقل مهر صحت زده و در تایید آن می فرماید : « کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ... » ( بقره :۲۱۳) مردم گروهی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را فرستاد که نیکو کاران را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با ایشان کتاب را به راستی فرستاد تا در باره آنچه مردم اختلاف کردند .
ضرورت حکومت از دیدگاه امامان معصوم :
امامان معصوم ع وجود حاکمی را که رهبری اجتماع را به عهده گیرد و جامعه را از هرج و مرج و اختلالهای مضر به حیات اجتماعی نجات دهد یک امر لازم و طبیعی می دانندو بر ضرورت حکومت در جامعه اگر چه حکومت ایده آل اسلامی هم نباشد تاکید کرده اند.
حضرت علی ع می فرماید : و انه لا بد للناس من امیر بر او فاجر... ( نهج البلاغه خطبه ۴۰ ص ۱۲۵و۱۲۶) وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است چه حاکم نیکو کار و چه بد کار ...
سیره پیشوایان دین در تشکیل حکومت :
پیامبر گرامی ص پس از ابلاغ رسالت خویش به منظور اجرای قوانین و دستورات نجات بخش الهی حکومت تاسیس کرد و خود در راس حکومت زمام امور جامعه اسلامی را به دست گرفت . سپس اقدامات اساسی و حیاتی حکومتی را به اجرا گذاشت از جمله : به مناطق مختلف اسلامی حاکم اعزام و قضات را برای داوری نصب نمود سفرایی به نزد روسای قبایل و پادشاهان گسیل داشت و به جمع آوری مالیات و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی پرداخت. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص۲۵)
بعد از اتمام دوران رسالت ختمی مرتبت ائمه معصومین ع نیز هر کدام به نوبه خود و شیوه متناسب با زمان خودشان بی وقفه برای ایجاد حکومت در جامعه تلاش کردند که بعنوان نمونه به دوران حکومت حضرت علی ع و امام مجتبی ع می توان اشاره کرد. البته بیشتر آنان به دلیل عدم آگاهی سیاسی مردم و نیز سلطه دشمنان موفق به تشکیل حکومت نشدند.
انواع حکومت :
در جهان بینی اسلامی که بر پایه دین و ایمان به خدای یگانه استوار است رژیم های سیاسی در یک تقسیم کلی به « حکومت الهی » و « حکومتهای غیر الهی ( طاغوتی ) » تقسیم می شوند.
این تقسیم بندی در قران با تعبیر به « ولایت الله » و « ولایت طاغوت » آمده است .( بقره : ۲۵۷ ) حکومت الهی یعنی حکومتی که بر اساس احکام و قوانین الهی و نیازهای فطری انسان اداره و حاکم آن نیز با معیارهای الهی انتخاب می شود.
حکومت و ولایت طاغوتی و غیر الهی یعنی هر حکومتی که با معیارهای الهی همخوانی ندارد و حق حاکمیت و حاکم را زر و زور ( در رژیم های استبدادی ) و تبلیغات مسموم ( در مدعیان دموکراسی ) تعیین می کند و قوانین آن بر اساس خواست اکثریت مردم تدوین می شود. ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه حبیب الله طاهری ص۱۶ )
انواع رژیمهای سیاسی موجود در جهان را می توان از دو زاویه مورد بر رسی قرار داد : میزان مشارکت مردم و شکل و ساختار حکومت.
انواع حکومتها بر مبنای میزان مشارکت مردم :
یکی از ملاکهای طبقه بندی انواع حکومت میزان مشارکت مردم در آن است که بر این اساس رژیم های سیاسی را می توان به سه دسته استبدادی - دموکراسی و مختلط تقسیم کرد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ضرورت حکو مـت

مقاله ضرورت نماز

اختصاصی از اینو دیدی مقاله ضرورت نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ضرورت نماز


مقاله ضرورت نماز

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:43

فهرست مطالب:

مقدمه    1
ضرورت نماز    1
اهمیت و ضرورت فریضه نماز    2
آیات واحادیث وروایات معتبر    3
عوامل مؤثر در گرایش نوجوانان وجوانان به نماز    5
نماز جمعه    8
دیدگاه اسلام:    12
گناه:    12
نماز توانبخش روح و روان    13
نماز امید بخش ترین عمل    14
آثاربهداشتی ودرمانی نماز    15
بهداشت عمومی بدن    15
اسرارنماز وعبادت بانوان    17
اهمیت نماز در ایجاد ارتباط خدا و خلق    27
نماز موجب گشایش مشکلات دنیا    28
نماز باعث بخشش گناهان    30
نماز عامل نجات از عذاب الهی‌    31
بوعلی سینا و توجه او به نماز    34
نماز در آیینه قرآن    35

 

 

مقدمه
نماز مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز ونیاز با او است که درآن جنبه‌های ارزنده و آموزنده خاصی درنظرگرفته شده و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است.
سرود توحید ویکتاپرستی
سرود فضیلت وپاکی
نماز سرود توحید ویکتاپرستی وسرود فضیلت وپاکی است که باید فکر وروح مارا دربرابر عوامل شرک زا وآلوده کننده یی که درزندگی روزمره با آنها سروکارداریم پاک ویکتاپرست نگهدارد.
هریک از مادرزندگی روزانه خود سرگرم کاروهدف خویش است وکمتربه چیز دیگربه جز آن می‌اندیشد.
سرگرمی به کاروتلاش روزانه درراه زندگی برای بشر امری طبیعی وضروری است، به جسم وجانش نشاط می‌بخشد، راههای جدید زندگی را به روی او می‌گشاید واورا درراه علم وهنر وصنعت وایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو می‌راند، ولی درعین حال اورا چنان درخود وآرزوهایش فرو می‌برد که گهگاه برای رسیدن به این آرزوها دربرابراین وآن به چم وخم اش وا می‌دارد، از خود وشخصیت واقعی وانسانی خود بیگانه اش می‌سازد وجسم وجانش را آلوده می‌کند.
ضرورت نماز
نماز از انسان بالغ وعاقل واجد شرایط درهیچ حالی ساقط نمیشود حتی درحال درگیری مسلحانه، حمله دزد یا درنده به هرشکل ممکن باید نماز خودرا بخواند اگر ممکن باشد ایستاده وگرنه نشسته یا درحال راه رفتن، پیاده یا سواره یا خوابیده وباید تاممکن است تکبیره الاحرام را روبه قبله بگوید وبقیه نماز را هم هرقدرکه می‌تواند روبه قبله انجام دهد واگرنمیتواند رکوع وسجود را به طورکامل بجا آورد با اشاره انجام دهد.
و چنانچه نماز خواندن برای او به این اندازه هم ممکن نباشد، بنابر احتیاط باید پس از نیت، تکبیره الاحرام را به قصد مافیالذمه (1) بگوید وبه جای هررکعت یک سبحان الله والحمدلله ولاله الاالله والله اکبر گفته وبه دنبال آن دعای دیگری هم بخواند وسپس با تشهد وسلام نماز را تمام نماید و اگر به وظیفه خود عمل نماید نمازش اعاده یا قضا ندارد.
اگر به جهت ضرورت، بعضی از نماز را به عنوان مثال درحال راه رفتن یا سواره بخواند ودربین نماز ضرورت برطرف شود، باید باقیمانده نماز را برطبق وظیفه فعلی تمام وکامل بجا آورد واگر وقت باقی است بنابر احتیاط دوباره نماز را به طور کامل بخواند. همچنین اگربعضی از نماز را کامل انجام داده ودربین آن خوف وضرورت پیدا شده است، باقیمانده را برطبق ضرورت بجا آورد.
درقرآن کریم وسیره اهل بیت (ع) امت اسلامی به برپاداشتن نماز دعوت شده اند وهمانگونه که عدالت اجتماعی نماد حکومت دینی دراموردنیایی است، اقامه نماز نیز نماد حکومت دینی در امور معنوی جامعه است بدین جهت است که مسئولان ومدیران حکومت درهررده ای که باشند به برپاداشتن نماز دراجتماع ونه صرفاً خواندن نماز، توصیه وتوصیف شده اند.
انقلاب اسلامی ایران نیز که درراه آرمان‌های حکومت دینی گام برمی دارد از آغاز تا امروز توجه بسیاری به نماز داشته است. ولی این توجه کمتردارای نظام وهماهنگی بوده است. لذا ضرورت ایجاد انسجام بیشتر دراقامه نماز درجامعه وخصوصاً دردانشگاه ها احساس می‌شود.
اهمیت و ضرورت فریضه نماز
اهمیت وضرورت فریضه نماز به قدری مهم است که قرآن بعد از ایمان آن را متذکرشده است «یقیمون الصلوه» از این جا به اهمیت نماز پی می‌بریم زیرا یکی از پایه‌های دین شمرده شده است ودررأس همه عبادتها نماز است، اسلام بدون نماز هرگز معنایی ندارد، نماز خود سازی است، قرآن عجیب سخن می‌گوید «ای اهل ایمان ! ازنماز استمداد کنید، اگرشما میخواهید دراجتماع یک مسلمان واقعی باشید ومی خواهید یک مجاهد نیرومند باشید. باید نماز خوان خالص ومخلص باشید» واهمیت نماز درجریان اجتماعی شدن نیز بسیار مهم است. عمده ترین فریضه مذهبی که درفرآیند اجتماعی شدن، افکارنگرش ورفتارهای مذهبی کودکان ونوجوانان راتحت تأثیر قرارمیدهد نماز است اگر ما بتوانیم نماز را به عنوان یک هنجارمذهبی دررفتاروکردارفرزندان خود درونی سازیم قدم اساس برا تربیت دینی آنها برداشته ایم نماز درایجاد وحفظ شخصیت سالم مذهبی افراد جامعه نقش دارد ودارای اثرات مثبت اجتماعی است نکته مهم: توجه دادن جوان به نماز، ایجاد رابطه انس او با خدا احساسات مذهبی اورا اقناع می‌کند. تمایلات طبیعی وهواهای نفسانی اورا مهارکرده ورفتار اورا تحت کنترل درمی آورد.
آیات واحادیث وروایات معتبر
نماز را برپادارید که نماز (انسان را) از زشتی ها وگناه باز میدارد ویاد خدا بزرگتراست وخداوند میداند که شما چه کارهای را انجام می‌دهید . پیامبر اکرم (ص) فرمود: برای هرچیز چراغی است وچراغ قلب مؤمن نمازهای پنجگانه است . حضرت علی (ع) فرمود: کسی که نماز بخواند وحق نماز را بشناسد گناهش بخشوده خواهد شد .
در عصرروز تاسوعا وقتی که دشمن تصمیم گرفت حمله به لشگریان امام حسین (ع) را آغاز کند، حضرت به برادرش حضرت ابوالفضل (ع) فرمود: «به سوی آنان بروواگر میتوانی کاررا به فردا واگذار. تا امشب رابه نماز وطلب آمرزش از اوسپری کنیم خدا میداند که من نماز، تلاوت قرآن، بسیاری دعا ودرخواست آمرزش را دوست دارم ».


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ضرورت نماز

دانلود مقاله ضرورت معاد به استناد عدالت خداوند

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله ضرورت معاد به استناد عدالت خداوند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اعتقاد به معاد و اعتراف به روز جزا نقش سازنده ای در تربیت جان دارد و فراموشی قیامت و نسیان آخرت چه اثر سوئی در تباهی جان دارد. لذا قرآن کریم خطر تباهی مردم را در اثر فراموشی قیامت می‌داند فرمود: «بما نسوا یوم الحساب» .
(بمانسوا) سبب آنکه فراموش کردند (یوم الحساب ) روز شمار و جزای کردار و اعراض نمودند از ذکر آن یعنی به جهت مخالفت حق و ملازمت هوای مشعرو نسیان .
اینکه خداوند تعالی افراد نمونه انسانیت را در پرتو یاد معاد به مقام شامخ اخلاص نائل می‌نماید و می‌فرماید : این گروه ممتاز چون به یاد قیامت بودند به جایی رسیده‌اند که از بندگان خاص خدا به شمار می‌روند (انا اخلصنا بخالصه ذکری الدار) چون آنها به یک وصف ویژه و خاصی موصوف بودند که آن قیامت بود ، ما آنها را جزو بندگان خالص خود قرار دادیم .
(همانا ما خالص گردانیم ایشان را به خالص کردن یاد انسرای) یعنی قرار دادیم آنان را خالص برای خودمان به اینکه برای ایشان یاد آن سرا خالص باشد.
برهان رحمت که حد وسط آن رحمت خداست ، معنایش این است که رحمت خدا یک وصف عاطفی و انفعالی نیست (ربنا وسعت کل شی رحممه و علما) رحمت خدا ، رحمت انعطافی و انفعالی نیست. رحمت عبارت از عطا کردن هر کمال به هر مستعد و آماده است. هر مستعدی که پذیرای کمال باشد ، مقتضای رحمت الله این است که آن کمال را به این مستعد عطا کند.
این جمله حکایت متن استغفارملائکه است ، ملائکه قبل از در خواست خود نخست خود را به سئه رحمت و علم ستوده‌اند و اگر در بین این صفات خداوندی رحمت را نام برده و آن را با علم نصیحت کردند، بدین جهت است که خدا را با رحمت خود بر هر محتاجی انعام می‌کند و با علم خود احتیاج هر محتاجی و مستعد رحمت را تشخیص می‌دهد.
لذا در سوره انعام جریان معاد را مطرح می‌کند و می‌گوید :(کتب علی نفسه الرحمه لیجمعکم الی یوم القیمه لا ریب فیه) چون رحمت را بر خودش تثبیت کرد ، حتما با بشر رحیمانه رفتار می‌کند و معنای رحمت او هم این است که هر کمالی را به مستعد و آماده آن کمال اعطا می‌کند و جان انسانی آماده کمال ابدی است و عالم جاوید کمال بشریت است. خدا آن کمال را به بشر اعطا خواهد کرد.
برهان عدالت
خدا عادل است و چون خدا عادل است ظلم در آفرینش نخواهد بود ، و اگر کسی ستم کرد و به کیفرش نرسد ظلم است. اگر کسی خدمت کرده به پاداشش نائل نشود ظلم است. اگر بد و خوب یکنواخت به سر بردند ظلم است، اگر زشت و زیبا یکسان قرار گیرند ظلم است و این با عدل خدا سازگار نیست. خدا چون عادل است یک موطن حسابرسی دارد که به حسابها رسیدگی می‌کند و در آن محکمه حسابرسی ، در برابر خوبی‌ها پاداش می‌دهد و در برابر زشتی‌ها کیفر می‌کند که این باید روشن شود.
قرآن خدا را به عنوان عادل معرفی کرد و ظلم را به عنوان یک وصف سلبی از خدا سلب کرد که: (ولا یظلم ربک احدا) خدا بر احدی ستم نمی کند.
خدای تو بر کسی ظلم نکند. حق او باز نگیرد و نقصان نکند و به گناه کسی دیگر را نگیرد و بار کسی بر کسی دیگر ننهد.
(وما ربک بظلام للعبید ) خدا هرگز به احدی ستم نمی کند چون اگر خدا بخواهد یک ذره ظلم کند آن مقدار اندک فراگیر می‌شود ، چون یک ذره بی نظمی ، رشته هماهنگ جهان آفرینش را از هم می‌گسلد و این شیرازه گسیخته می‌شود و به مرز همه تجاوز می‌شود ، لذا اگر خدا معاذالله یک لحظه و یا یک ذره ظلم صادر شود ، خدا می‌شود ظالم. به تعبیر علامه طباطبایی رضوان الله علیه در تفسیر قیم المیزان می‌فرماید قرآن که فرمود: خدا ظلام نیست نه به این معناست که خداوند زیاد ظلم نمی کند ، زیرا او اصلا ظلم نمی کند ، چه کم و چه زیاد زیرا اگر یک ذره ظلم کند می‌شود ظالم. چون ظلم یعنی تجاوز از حد وتعدی از مرز اگر یک لحظه مرز بعضی از موجودات آسیب ببیند آن اسیب به همه سرایت می‌کند ، زیرا آن رشته منسجم و آن رشته هماهنگ اگر یک گوشه اش لطمه ببیند ، همه گوشه‌ها آسیب می‌بیند. خدا اصلا ظلم نمی کند و عادل است.
وضعیت پروردگار تو ستم کننده (للعبید) مر بندگان را فراخور مکافات نکند و ثواب طاعت کسی را بغیر دهد و بجهت معصیت شخص غیری را عقوبت فرماید.
آن خدایی که ما را به عدل و قسط دعوت کرده است (قل امر ربی بالقسط) به پیامبرش فرمود: بگو پروردگار من مرا به قسط و عدل دعوت کرده است.

 

بر رسول گرامی (ص) خطاب نموده که حکم فطری دین اسلام را برای جامعه مسلمانان بیان نماید. هم چنانکه پروردگارمردم را در آیه گذشته از هر عمل ناپسند و ستم نهی فرمود به عدالت و میان روی نیز در همه امور تاکید فرموده است.
آن خدایی که هدف رسالت پیام آوران را قسط و عدل مردم می‌داند (لیقوم الناس بالقسط) هرگز خود ستم نمی کند.
و ما در جهان می‌یابیم که مردم دو نوعند گروهی عادل و گروهی ظالم‌اند گرچه انبیا اهلی در طی تلاش‌ها موفق شدند عده ای را پارسا و وراسته کنند و عده را به فضائل اخلاقی برسانند و در حیات آنها علم و عدل روشن باشد، ولی متاسفانه در برابر انبیا همواره گروهی بودند که موضع گیری سخت می‌کرند و سخنان آنها را نادیده می‌گرفتند و در برابر آنها به مبارزه بر می‌خواستند. تا جایی که (تقبلون النبیین بغیر الحق) به کشتن ظالمانه انبیا دست درازی کردند. پس مردم در برابر ره آورد انبیا دو دسته‌اند همانطور که قرآن هم اینها را به دو گروه تقسیم کرد. اگر حساب و جزا و پاداش نباشد، اگر بررسی و رسیدگی نباشد، اگر نیکان هم با مرگ نابود شوند بدان هم با مرگ از بین بروند و حساب و کتاب و پاداش و کیفری نباشد، ظلم لازم می‌آید زیرا آنکس که برای حفظ قسط و عدل تا مرز شهادت پویا بود و کوشید و آنکه برای از بین بردن قسط و عدل تا کشتن انبیا هم دست و پنجه اش به خون آلوده شد نباید یکسان باشند. پس باید بین اینها امتیازی باشد. این اصل اول مطلب بود اصل دوم آنکه این امتیاز بین پارسا و تبهکار کجاست؟ آن عالمی که بین زشت و زیبا جدایی می‌اندازد آنجا که به حساب همه می‌رسند کجاست؟ آیا در همین دنیاست که حقش در کنار باطل زشتش در کنار زیبا تقوایش در برابر نفاق موجود است؟ نه اینجا دار عمل است نه دار جزا اینجا جای امتحان است نه جای داوری، اینجا محل آزمایش است نه موطن مجازات. احیانا گوشه‌هایی از جزا و پاداش و کیفر، در جهان طبیعت رخ نشان می‌دهد ولی این نشاه عالم جزا نیست. زیرا در این دنیا عصیان کتمان، تحریف و هر گونه خلافی ممکن است، چون عالم عالم امکان و عالم حرکت و عالم تکلیف است. پس دنیا دار مجازات نخواهد بود. دار جزا داری است غیر از دار دنیا، روی همین اصل نه می‌شود موطن جزا را قبل از مرگ دانست و نه می‌شود موقف جزا را بعد از مرگ در همین دنیا به صورت تناسخ دانست. چون گذشته از اینکه تناسخ محال است، دنیا نمی تواند ظرف مجازات باشد، زیرا دنیا ظرف آزمایش است. هر آسیبی که می‌رسد انسان در مقابل می‌تواند عکس العمل خوب داشته باشد. پس دنیا نمی تواند ظرف مجازات باشد، زیرا دنیا ظرف آزمایش است. هر آسیبی که می‌رسد انسان در مقابل می‌تواند عکس العمل خوب داشته باشد. پس دنیا نمی تواند دار جزا باشد. طبق این اصول که باید بین بدان و خوبان فرقی باشد، نیکان باید به پاداششان و بدان باید به کیفرشان برسند و از طرفی دنیا نمی تواند دار جزا باشد گرچه به نحو تناسخ محال باشد، پس عالمی لازم است که در آن عالم به تمام اعمال و به اعمال همه انسان‌ها برسند و در آن روز چیزی کتمان نشود و عصیان در آن روز راه نداشته باشد، و آن روز روز فراموشی نباشد، روز ظهور عدل و حق باشد و عمل را با حق بسنجند تا به پاداش نیکان و کیفر بدان رسیدگی کنند. خدا از این معنا به عنوان یک امر ضروری یاد می‌کند که در اثر عدل الهی روز معاد ضروری است چون خدا عادل است پس قیامت ضروری است اصل طرح قیامت در نظام کلی هستی ضروری است. و ممکن نیست روز حساب و روز پاداش و کیفر محقق نشود و این نقشه پیاد ه نشود. زیرا نه مانعی از درون جان است و نه مزاحمی از بیرون. درجان آفرینش چیزی نیست که جلوی اعمال عدل الهی را بگیرد نه جوامع انسان که باید به محکمه عدل احضار شوند و نه موجودات دیگری فرض می‌شود که جلوی ظهور عدل خدا را بگیرند. اگر خدا عنی عن العالمین است در اجرای عدالت نیازی به احدی ندارد. و اگر خدا واحد و قهار است در قلمرو نفوذ اراده خدا احدی نفوذ ندارد. خدا در اجرای عدلش نه به غیر نیاز دارد و نه غیر می‌تواند مزاحم کار خدا باشد.
و می‌کشتند پیغمبران را بدون آنکه با اعتقاد ایشان مستحق قتل شده باشند و چون اخلاف راضی با فعال اسلاف خود می‌باشند بنابر این دلیل جزیه یهودان این زمان را انکار آیات و قتل انبیا گردانید.
در اثر غوطه وری در شهوات و کفر بایات پیامبران و مصلحین عالی قدر را که بدستگیری و هشیاری آنان می‌شتابند چون معارض با هواها و شهوات آنها هستند بناحق می‌کنند و اگر هم بظاهر نکشند پیوسته دعوت و صدای آنها را خاموش می‌کنند.
غیری در جهان نیست، چون خداست و اسماء حسنای خدا و آیات الهی که (کل اتوه داخرین) همه خاضع و خاشع پیشگاه الهی اند.
و همه مردمان آیندگان بموقف بعد از نفخه ثالثه و حفظ استو خواند بصیغه جمع ماضی بمعنی مستقبل یعنی همه بیایند به عرصه گاه و یا راجع شود به امر او. در حالی که خوارشدگان باشند و مطیع و منقاد و ذلیل او.
روی این دو معنا و دو امر ، تعبیر بلند قرآن کریم درباره قیامت این است (ان الساعه الاتیه لا ریب فیها) قیامت آمدنی است شک بردار نیست.
(و ان ساعته آتیه) و ایراد این دلایل بواسطه آن است که تا بدانند این معنی را که قیامت آینده است . لاریب فیها، هیچ ریبی و شکی در آمدن آن نیست.
همانطور که وجود خدا و در وحی حدا تردیدی نیست (ذلک الکتاب لاریب فیه) در حقانیت قیامت و حتمی بودن معاد هم تردید و شکی نیست.
ذلک از اسمای اشاره مفرد مذکر است و اسم اشاره ذا و کاف برای خطاب و لام برای تاکید است و این اسم اشاره برای بعید است چنانچه ذاک برای متوسط و هذا برای اشاره به غریب می‌باشد. و در قرآن هم اسم اشاره بعید بر قرآن اطلاق شده مانند همین آیه و اسم اشاره غریب مانند هذا (کتابنا ینطق علیکم بلحق و شاید از جهت علو مقام و عظمت شان و رفعت درجه قران به اشاره بعید از آن تعریف نموده و به واسطه وصول و نزول به فهم مسلمانان به اشاره قریب اشاره نموده است.
در برهان حقیقت آنجا که حد وسطش ظهور حق و حقیقت بود این مطلب مبسوطا بیان شد که اگر خدا قیامت را به عنوان روز حق معرفی کرد (ذلک الیوم الحق فمن شاء اتخذ الی ربه مابا) به این معنی است که تمام واحدهای تشکیل دهنده روز قیامت حقند ، یعنی ترازو حق است و عمل را با حق می‌سنجند.
ذلک الیوم الحق یعنی این روز حق است و شکی در وقوع و وجود آن که قیامت است نیست، فمن شا اتخذ الی ربهی معابا پس هر کس بخواهد که به سوی پروردگار خود مرجعی بگیرد یعنی برای طاعت خدا و معنایش این است پس هر کس بخواهد عمل صالح انجام دهد که به سوی پروردگار خود برگردد پس البته علتها برطرف و راهها اشکار و پیغمبران تبلیغ رسالت نمودند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ضرورت معاد به استناد عدالت خداوند

دانلودمقاله ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی

اختصاصی از اینو دیدی دانلودمقاله ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی
سیداحمد خاتمی
ضرورت رهبری
مبنای مشروعیّت رهبری
بحث بیعت
حریم مردم در نظام اسلامی
حضور مردم و تحقق خارجی ولایت
حکومت اسلامی، استبداد نیست
________________________________________
"رهبری" جایگاه برجسته ای در کلام امام علی(ع) دارد و ابعاد مختلف این مسأله، در کلمات
دُرَربار ایشان، تبیین شده است.

 


ضرورت رهبری

 

اساس ِبحث از جایگاه رهبری، ضرورت رهبری برای جامعه است. بداهت این مسأله،
آنچنان است که تشکیک در آن، تشکیک در امر بدیهی است. عقل و شرع، اتّفاق دارند که هرج
و مرج، محکوم است و سامان جامعه، تنها در سایه حکومت و رهبری است.
مرحوم آیت الله نائینی، عدم رضای شارع به اختلال نظام را، دلیل ثبوت نیابت فقها در عصر
غیبت می داند. او گفته است:
از جمله قطعیات مذهب ما طائفه امامیه، این است که در این عصر غیبت، علی مغیبه
السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضای شارع مقدس به اهمال آن، حتی در
این زمینه معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهای عصر غیبت را در آن،

 


|89|
قدر متیقن و ثابت دانستیم، حتی با عدم ثبوت نیابت عامّه در جمیع مناصب، و چون
عدم رضای شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام، بلکه اهمیت وظایف ِ
راجعه به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه، از اوضح قطعیّات است،
لهذا ثبوت نیابت فقها و نوّاب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره، از قطعیات
مذهب خواهد بود. [1]
در این کلام، این فقیه بزرگ، با ارتکازی دانستن عدم رضای شارع به اختلال نظام ـ که همان
هرج و مرج است ـ ولایت فقیه را در عصر غیبت ثابت می داند.
در عصر امام علی(ع) خوارج نهروان، با برداشت نادرست از توحید، در صدد نفی حاکمیت
امام علی(ع) برآمدند، آنان، به استناد اینکه ولایت و حاکمیت، اختصاص به خدا دارد (لا حکم
إلاّ لله) گفتند، امام، حقّ ِحاکمیت ندارد. حضرت، در برابر این انحراف گفت:
کلمةُ حقٍّ یراد بها باطلٌ! نعم إنَّهُ لا حکم إلاّ لله و لکن هؤلاء یقولون لا إمْرَةَ و إنَّهُ لابُدَّ
للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِه ِالمؤمن و یستمتع فیها الکافرُ و یُبَلَّغُ اللهُ فیها
الأجل و یُجْمَعُ به الفَیءُ و یقاتَل به العدُّو و تأمَنُ به السبلُ و یُؤْخَذُ بها للضعیف ِمن
القویّ، حتّی یستریح بّرٌ و یُستَراحُ من فاجرٍ. [2]
[این] سخن ِحقّی است که از آن، اراده باطل شده است! آری، حکم جز از آن ِخدا
نیست، ولی این گروه می گویند: "اِمارت و حکومت، ویژه خداوند است و بس"، و
حال آنکه مردم، نیازمند امیر و حاکمی هستند، خواه نیکوکار یا بدکار، تا مؤمن، در
سایه حکومت او به کار خویش پردازد و کافر، از زندگی خود بهره گیرد تا زمان هر
یک به سر آید، و حقِّ بیت المال ِمسلمانان به دست او گرد آورده شود و به کمک او،
با دشمنان مبارزه شده و جاده ها امن گردد و حقّ ِضعیف را از قوی بستاند، تا نیکوکار
بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند.
پاسخ مولا(ع) به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است، زیرا ضرورت نیاز جامعه به نظام، امر
بدیهی است و این، جز با رهبری، امکان پذیر نیست.
امام(ع) در این سخن، در صدد تبیین ضرورت رهبری است، نه مشروعیت بخشیدن به
حکومتِ فاجر، امام علیه السلام در این صدد است که حتی حاکمیت جائر، بر هرج و مرج، ترجیح
دارد! آن حضرت، در سخنی دیگر، گفته است:

 


|90|
والٍ ظلومٌ غشومٌ خیرٌ من فتنة تدوم؛ [3]
حاکم ستمگر ِبیدادگر، بهتر است از فتنه ای که ادامه یابد.
نیز گفته اند:
أسدٌ حطومٌ خیرٌ من سلطانٍ ظلومٍ و سلطانٌ ظلومٌ خیرٌ من فتن تدوم؛ [4]
شیر درنده، بهتر از حاکم ِستمگر است و حاکم ستمگر، بهتر از فتنه هایی است که
ادامه یابد.
برخی به انگیزه تشکیک در ولایت فقیه، اصل ضرورت ولایت و رهبری را زیر سؤال برده
و می گویند: "ولایت، مخصوص محجورانی مانند صغار و مجانین است و عقلا، نیاز به ولیّ
ندارند"!
در این شبهه، ولایت کلامی با ولایت فقهی، خَلط شده است. آری، ولایتی که در فقه مطرح
است، اختصاص به کسانی دارد که به جهت نقصان و ناتوانی عقلی، حقّ ِتصرف ندارند، اما ولایتی
که در بحث امامت مطرح است، ولایت کلامی است. این ولایت، نه تنها اختصاص به محجوران
ندارد بلکه مورد نیاز کامل عقلا است، همانند ولایت خداوند. در سایه ولایت خداوند و آنان که
برگزیده او هستند، عقل ِانسان رشد یافته و راه سعادت خود را می یابد.

 


مبنای مشروعیّت رهبری

 

از مباحث مهم و قابل توجه در بحث حکومت و رهبری، مبنای مشروعیّت آن است. این
بحث، در دو محور، مورد ارزیابی قرار گرفته است:
1ـ در رابطه با رهبری پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام؛
2ـ در رابطه با ولایت فقیه.
در رابطه با محور نخست، نظریه مشهور شیعه، آن است که مشروعیت رهبری پیامبران و
امامان، با نصب ِبدون واسطه الهی است و در این زمینه، مردم نقشی ندارند.
آری، در سالهای اخیر، نظریه ای خلاف این نظریه، مطرح شده است. این نظریه می گوید:
"مشروعیت سیاسی، یک صورت بیشتر ندارد و آن، الهی ـ مردمی است و در این مورد، میان
عصر حضور و غیبت امام، فرقی نیست."
این نظریه معتقد است که تدبیر سیاسی، همواره بر عهده مردم است و منصب الهی رسالت و

 


|91|

 

امامت، تلازمی با حکومت و مدیریت سیاسی ندارد. [5]
اهل سنت، در رابطه با پیامبران و پیامبر گرامی اسلام(ص) سخنی از انتخاب مردم ندارند. بلی
در رابطه با خلافت ِبعد از پیامبر، طرفدار انتخاب مردم اند، گرچه تاکنون حدود و ثغور آن را
مشخص نکرده اند.
در رابطه با محور دوم، می توان گفت که نظریه رایج در میان اکثریت فقهای شیعه، همین
مشروعیت الهی است. گرچه برخی از متأخران از فقها، نظر دیگری ابراز کرده و یا بر نظریه بالا،
حاشیه زده و بُعدی از آن را پذیرفته و برخی از ابعاد آن را نپذیرفته اند.
مبنای نظریه مشروعیت الهی در باب حکومت، عبارت است از:
الف) اصل، این است که هیچ فردی، بر کس دیگر، ولایت نداشته و حقّ ِدخالت در زندگی او
را ندارد، مگر خداوند که عقل، حکم به ولایت ذات مقدسش می کند، از آن رو که منعم است و
شکر منعم، از بدیهیات و فطریات است. بنابراین، ولایت ِذات مقدس خداوند بر انسان، مبتنی بر
اصل محکم و استوار و خدشه ناپذیر عقلی است. او خالق همه موجودات جهان هستی و از جمله،
انسان است و نیازها و مصالح حال و آینده مردم را می شناسد و قانون اوست که تأمین کننده
سعادت انسان است. این حقیقت، در آیات ِفراوانی، از جمله موارد زیر آمده است:
إن ِالحکمُ إلاّ لله یَقُصُّ الحقَ و هو خیر الفاصلین؛ [6]
فرمان، تنها از آن ِخداست. حق را از باطل جدا می کند و او بهترین جداکننده حق از
باطل است.
"یقص" به معنای "قطع کردن و بریدن چیزی" است و "یقص الحق"، یعنی حق را از باطل
جدا می کند.
ثم ردّوا إلی الله مولاهم الحق ِألا له الحکمُ و هو أسرع الحاسبین؛ [7]
سپس تمام بندگان به سوی خدا که مولای حقیقی آنهاست باز گردانده می شوند.
بدانید که داوری، مخصوص اوست و او سریعترین حسابگران است.
... فالحکم لله العلی الکبیر؛ [8]
... داوری، مخصوص خداوند ِبلندمرتبه بزرگ است.
أفحکم الجاهلیّة یَبْغُونَ و مَنْ أحسن من الله حکماً لقوم یوقنون؛ [9]
آیا آنان حکم جاهلیت را از تو می خواهند؟ و چه کسی برای افراد ِباایمان، بهتر از

 


|92|
خدا، حکم می کند؟
و مَنْ لمْ یحکمْ بما أنزل اللهُ فأولئک هم الکافرون؛ [10]
و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده، حکم نکند، پس آنان، خودشان، کافرانند.
و مَنْ لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الظالمون؛ [11]
و کسانی که بر طبق آنچه خداوند نازل کرده، حکم نمی کنند، پس آنان، خودشان،
ستمگرانند.
و مَنْ لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الفاسقون؛ [12]
و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده، حکم نمی کنند، پس آنان، خودشان، فاسقانند.
اثبات حق حاکمیت، به معنای حقوقی آن، تنها راه سعادت بشر بوده و هر راهی غیر از آن،
ضلالت است. بهترین قانون، قانونی است که منطبق با نیازهای انسان بوده و قانونگذار، تنها در
پی سعادت انسان بوده باشد و سخنی از منافع خودش را به میان نیاورد. آیا جز در حاکمیت الهی،
این ویژگیها هست؟ هرگز!
بنابراین، سخن زیر، سخنی گزاف و تهی از دلیل است:
اثبات ِحقّ ِحاکمیت به معنای حقوقی آن، برای خدا، اشکالات فراوان دارد. آیه إنِ الحکمُ إلّا
لله به این معنا نیست که خداوند، حقّ ِحاکمیت بر مردم دارد، تا بحث شود که "این حق را، به چه
کسی سپرده است؟"> [13]
گزافی و تهی بودن از دلیل سخن بالا، به دلایل زیر است:
اولاً ، کدام اشکال بر حقّ ِحاکمیت، به معنای حقوقی آن برای خداوند هست تا چه رسد به
اشکالات فراوان؟ آفرینش و تکوین و در عالم احکام دینی و تشریع، به دست خداست. واژه "حکم"، به معنای
ثانیاً ، معنای آیه شریف إن ِالحکم إلّا لله این است که هر گونه فرمانی در عالم ???"منع" است،
بر این اساس، به لگام حیوان، "حکمة" گفته می شود و به علم فلسفه، از آن رو، این واژه اطلاق
می گردد که مانع ِجهل است [14] و به فرمان الهی (تکوینی و تشریعی)، "حکم" اطلاق شده، زیرا که
مانع از سستی و فروپاشی است.
در قرآن، این واژه، بر علم و عقل، [15] فرمان نبوت و رسالت، [16] حکومت و قضاوت، [17] ... به
کار رفته که همگی، مرتبط با معنای لغوی آن است.

 


|93|

 

ثالثاً ، بر فرض که آیه إن ِالحکم إلّا لله به معنای حاکمیت خداوند به معنای حقوقی آن نباشد، با
آیاتی که ولایت را برای ذات مقدس ربوبی اثبات می کند، چه می کنید؟ بی تردید، آن آیات، در
ولایت به معنای عام آن صراحت دارد:
قل أغیرَ الله ِأتَّخِذُ ولیّاً فاطر ِالسماوات و الأرض؛ [18]
بگو: "آیا غیر خدا را سرپرست خود بگیرم، خدایی که پدیدآوردنده آسمان و زمین
است؟">
أم أتَّخَذُوا من دونه ِأولیاءَ فاللهُ هو الولیُّ و هو یُحیی الموتی و هو علی کلّ شیء قدیر؛ [19]
آیا از فرودست خدا برای خود، سرپرستانی برگزیدند، حال آنکه تنها او، سرپرست
است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر کاری قادر و تواناست.
در این دو آیه، از ولایت تکوینی حضرت حق، سخن به میان آمده و سخن، به ولایت
تشریعی کشانده شده است. از این، استفاده می شود که بالاصالة، او، سزاوار حکومت و سرپرستی
انسان است، از آن رو که ولایت تکوینی جهان هستی، در اختیار اوست.
ب) خالق هستی که بالاصاله، ولایت دارد، ولایت و تدبیر در امور اجتماعی و سیاسی مردم را
به پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام واگذار کرده است:
النبّی أوْلی بالمؤمنین من أنفسهم؛ [20]
پیامبر، نسبت به مؤمنان، از خود آنان، سزاواتر است.
برای این آیه شریف، چهار معنا شده است. معنایی که تقریباً مورد اتّفاق است، ولایت و
رهبری پیامبر(ص) در جامعه است؛ یعنی، ولایت ِپیامبر(ص) از دیگر ولایتهایی که در جامعه
هست، قوی تر است. این اولویت، اولویت ِفراگیر بوده و همه امور دین و دنیای مردم را شامل
است. امام باقر(ع) فرموده است که این آیه، در باره رهبری و فرماندهی پیامبر نازل شده است. [21]
شأن نزول این آیه نیز می تواند به این تفسیر کمک کند. مرحوم طبری، در مجمع البیان آورده
است که وقتی رسول خدا(ص) تصمیم به جنگ تبوک گرفت و فرمان بسیج عمومی صادر کرد،
عده ای به دنبال کسب اجازه از پدر و مادر خویش، جهت شرکت در جنگ بودند. خداوند، با
نزول این آیه، ولایت رسول اکرم(ص) را برتر از دیگر ولایتها معرفی کرد. [22]
مرحوم شیخ طوسی، این اولویت را به صراحت به "شایسته تدبیر" معنا کرده است: "أحق
بتدبیرهم."> [23]

 


|94|

 

پیامبر گرامی اسلام(ص) بر اساس همین ولایت الهی، به نصب حاکم و فرماندار برای مناطق
مختلف، اقدام کرد و دستورالعمل برای آنان تعیین کرد و به عقد پیمانهای سیاسی و فرستادن
نماینده به مناطق مختلف آن روز جهان، مبادرت ورزید و قاضی منصوب کرد و کسانی را به
عنوان مسؤول جمع آوری مالیات قرار داد و به سرکوب فتنه گران پرداخت.
پیامبر اکرم(ص) بر همین اساس، به معنای دقیق کلمه، "حاکم" جامعه بود و حدود الهی را
اجرا می کرد و مجرم و متهم را به زندان می انداخت و حکم به حجر و تصرف در اموال محجور
می داد و هدایت و تنظیم اقتصاد جامعه را با به وجود آوردن تشکیلات گردآوری زکات و
واگذاری منابع طبیعی و قراردادهای اقتصادی و کنترل بازار تجارت، بر عهده می گرفت.
از طرفی، در آیات فراوانی، سخن از اطاعت پیامبر و مراجعه به حضرت در اختلافات و
حرمت تخلف از دستورهای حضرت، و ... است. مجموعه این نکات، گویای این است که در
بینش قرآنی، پیامبر اسلام(ص) صرفاً، در جایگاه مسأله گویی و بیان احکام قرار ندارد و حوزه
نفوذ و دخالت او، به ابلاغ وحی، محدود نمی گردد و مسلمانان، در تمامی عرصه ها، از جمله
عرصه های سیاسی، باید از او پیروی کنند. [24]
بنابراین، سخن زیر، سخنی بدون منطق و استدلال است:
اقدام پیامبر در رهبری غزوات و نصب قضات و گردآوری صدقات و جزیه و غنایم، همگی
کارهایی در جهت اداره شؤون دنیوی مسلمانان و خارج از دایره رسالت بوده است. قرآن، در
آیات متعددی، شهادت می دهد که پیامبر(ص) فراتر از رهبری دینی، رهبری سیاسی را بر عهده
ندارد و او، تنها وظیفه راهنمایی و اندرزگویی مردم را دارد. [25]
نیز سخن زیر، ناشی از بی توجهی به رسالت پیامبر(ص) و وظایف مسلمانان در برابر ایشان
است:
یک بررسی هرچند نه چندان عمیق، به صراحت، نشان می دهد که زمامداری سیاسی
رسول اکرم(ص) نه جزء مأموریتهای حضرت(ص) بوده است و نه از نهادهای امامت علی(ع)
به شمار می آمده است. [26]
ج) از روایات فراوان، استفاده می شود که در عصر غیبت، اداره جامعه اسلامی، به فقهای واجد
شرایط واگذار شده است و آنان، نایب عام امام عصر، عجّل الله تعالی فرجه الشریف، هستند.
از آنجا که محور بحث ما، امامت و رهبری معصومان علیهم السلام است، شرح و تفسیر این

 


|95|

 

قسمت، به فرصتی دیگر موکول کرده، بحث از مشروعیت الهی امامان معصوم و رهبری امام
علی(ع) را پی می گیریم.
آنچه ذکر شد، توضیح مبنای مشروعیت الهی بود، اینک، بحث این است که "دیدگاه امام
علی(ع) در باب مبنای مشروعیت رهبری چیست؟"
آنچه از کلمات علی(ع) استفاده می شود، آن است که حضرت، مبنای مشروعیت رهبری
خویش را، نصب پیامبر اکرم(ص) می دانسته است. دلیل این سخن، استناد فراوان حضرت به
حدیث متواتر و صحیح غدیر است:
1ـ در سال بیست و سه یا اوایل بیست و چهار هجری قمری، در جلسه شورایی که عمر برای
خلافت تشکیل داد و همان گونه که قابل پیش بینی بود، عثمان، برگزیده شد، حضرت با قسم، از
اعضای شورا، چند سؤال کرد از جمله آنکه:
أنشدکم بالله أمنکم مَنْ نَصَبَهُ رسول الله یومَ غدیر خم للولایة غیری؟ قالوا:
"اللّهم لا."؛ [27]
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما، کسی هست که در روز غدیر خم،
پیامبر او را به ولایت منصوب کرده باشد جز من؟ همگی گفتند: "خدا، شاهد است که
نه.".
2ـ از سلیم بن قیس هلالی، نقل شده که حضرت امام علی(ع) در زمان خلافت عثمان، روزی
در مسجدالنبی، در حالی که دویست نفر مجتمع بودند، سخن از خلافت و ولایت خویش به میان
آورد و از وصایت پیامبر از او و فرزندانش سخن گفت و از صحابه ای که این سخن را شنیدند،
درخواست کرد، شهادت دهند. زید بن اَرقم و براء بن عازب و ابوذر و مقداد و عمار، برخاستند،
گفتند: ما شهادت می دهیم که پیامبر، بالای منبر، در حالی که شما جنب منبر بودی، فرمود:
أیّها الناس! إنَّ اللهَ عزّ و جلّ أمرنی أنْ أنصبَ لکم إمامکم و القائم فیکم بعدی و وصیّی
و خلیفتی و الّذی فَرَضَ اللهُ عزّ و جلّ علی المؤمنین فی کتابه، طاعتَهُ، فَقَرنَ بطاعتِه ِ
طاعتی و أمَرَکُمْ بولایته، و إنّی راجعتُ ربّی خشیةَ طعن ِأهلِ النفاق و تکذیبهم
فأوْعَدَنی لَأبْلُغها أوْ لَیعذِّبَنی؛ [28]
مردم! خداوند عزّ و جلّ، مرا فرمان داده تا امامتان و آن کس که بعد از من، عهده دار
امر شماست و وصیّ من و خلیفه ام خواهد بود را نصب کنم، آن کس که خداوند، در

 


|96|
کتابش، بر مؤمنان، اطاعتش را واجب کرده و اطاعت از او را همانند اطاعت از من
قرار داده و شما را مأمور به ولایت پذیری از او کرده است، [ولی] من، از پیشگاه
خداوند، به خاطر ضربه اهل نفاق و تکذیبشان، عذر خواستم، و اما خداوند، مرا تهدید
کرد که یا این پیام را ابلاغ کنم و یا عذابم خواهد کرد.
ـ سپس فرمود ـ : مردم! خداوند مرا فرمان داد تا نماز را ابلاغ کنم، [و من نیز] برایتان
بیان کردم و مرا فرمان داد تا زکات و روزه و حج را ابلاغ کنم [و من نیز] آن را برایتان
بیان و تفسیر کردم. میهمان خدا، شما را مأمور به ولایت کرده است و من، شما را گواه
می گیرم که ولایت از آن ِاین کس است (پیامبر، دستش را بر شانه علی گذارد)، سپس،
از آن ِدو فرزندش (حسن و حسین) سپس، بعد از آن دو، از آن ِاوصیای از
فرزندانشان است. اینان، از قرآن، جدا نشده و قرآن نیز از آنان جدا نخواهد شد تا در
بهشت، در کنار حوض ِکوثر، بر من وارد شوند.
3ـ در سال سی و پنج قمری، برخی این زمزمه را ساز کردند که پیامبر(ص) امام علی(ع) را به
خلافت نصب نکرده است. حضرت، در محل اجتماع مردم در رحبه کوفه حاضر شده و آنان را
سوگند داد که هر کس حدیث غدیر را از پیامبر(ص) شنیده، برخیزد و شهادت دهد. در این
هنگام، بیش از بیست نفر از صحابه برخواستند و شهادت دادند که ما از پیامبر(ص) شنیدیم که
فرمود:
ألا مَنْ کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه. اللهم! والِمَنْ والاهُ و عاد ِمَنْ عاداه و أحبّ مَنْ أحَبَّهُ وَ ابْغضْ مَنْ
أبْغَضَهَ و أعِنْ مَنْ أعانه؛ [29]
آگاه باشید! هر کس که من، مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا!! هر کس ولایت علی را
پذیرد، او را در کنف ولایت او قرار ده! و هر کس او را دشمن می دارد، دشمن بدار! دوست دار آن
کس که علی را دوست دارد! و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض می دارد! و کمک کن آن کس
که علی را کمک می کند!
برخی از اینان که برخاستند، عبارت بودند از:
1ـ ابو ایوب انصاری که در جنگ بدر شرکت داشته و در جنگ با رومیان به شهادت رسیده
است؛
2ـ ابوعمرة بن عمرو بن محض؛

 


|97|

 

3ـ ابو زینب بن عوف انصاری؛
4ـ سهل بن حنیف که از رزمندگان جنگ بدر بوده است؛
5ـ خزیمة بن ثابت که در جنگ بدر شرکت داشته و در صفین به شهادت رسیده است؛
6ـ عبدالله بن ثابت انصاری؛
7ـ حبشی بن جناده سلولی؛
8ـ عبید بن عازب انصاری؛
9ـ نعمان بن عجلان انصاری؛
10ـ ثابت بن ودیعه انصاری؛
11ـ ابوفضاله انصاری که در جنگ صفین به شهادت رسید؛
12ـ عبدالرحمان بن عبدرب انصاری؛
13ـ ابوقدامة انصاری که در جنگ صفین به شهادت رسید؛
14ـ ابولیلی انصاری که او نیز شهید جنگ صفین است؛
15ـ ابوهریره دوسی؛
16ـ ابوالهیثم بن تیهان که شهید صفین است؛
17ـ ابوشریح خویلد بن عمرو خزاعی؛
18ـ زید یا یزید بن شراحیل انصاری؛
19ـ ابوسعید سعد بن مالک خدری؛
20ـ ابوالعباس سهل بن سعد انصاری؛
21ـ عامر بن لیلا غفاری؛
22ـ ابوطریف عدی بن حاتم؛
23ـ عقبة بن عامر جهنی؛
24ـ ناجیة بن عمرو خزاعی.
نام این افراد، در روایات مختلف و در هر روایت، نام تعدادی از این کسان آمده است.
از عجایب این است که تاریخ این مناشده، سال سی و پنج قمری است و با اینکه از زمان حادثه
غدیر بیش از بیست و پنج سال گذشته است و در خلال این مدت، بسیاری از صحابه ـ که شاهد
صحنه غدیر بودند ـ از دنیا رفته اند و برخی در جنگها کشته شده اند و بسیاری از آنان در شهرهای

 


|98|

 

مختلف پراکنده گشته اند و کوفه، مرکز اجتماع صحابه نبوده است و جز عده اندکی از صحابه، به
کوفه، به عشق علی(ع)، هجرت نکرده بودند، در عین حال، این حجم عظیم از روات، آن هم در
مجلسی که از پیش برای این کار تشکیل نشده، نشان دهنده شهرت فوق العاده این حدیث است.
در این مراسم، زید بن ارقم، با اینکه حدیث را از پیامبر شنیده بود، شهادت نداد. امام علی(ع)
نفرینش کرد و از خداوند خواست چشمش را از او بگیرد و او در پی این نفرین مولا، نابینا شد،
ولی بعد از نابینایی، پیوسته حدیث غدیر را برای مردم بازگو می کرد.
این جریان را چهار نفر از صحابه و چهارده نفر از تابعین، به سند صحیح نقل کرده اند.
این حدیث، گویای آن است که امام علی(ع) اصرار بر این نکته داشت که نصب الهی حضرت
از خاطره ها نرود.
4ـ علی(ع) در سال سی و شش قمری به هنگام جنگ جمل، طلحه را به حضور طلبید. از او
پرسید: تو را به خدا! آیا از پیامبر شنیدی که فرمود: "مَنْ کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه. اللهم! والِمَنْ
والاه! و عاد من عاداه!"؟ او گفت: "بلی." حضرت فرمود: "پس چرا با من می جنگی؟!" او
جوابی نداشت. [30] در این سخن، امام علی(ع) مشروعیت حکومت خود را به حدیث غدیر
منتسب کرده و بر این اساس از طلحه می پرسد: "چرا با من قتال می کنی؟"؛ زیرا، با آن
مشروعیت الهی دیگر جایی برای خیره سری نیست و به همین جهت، طلحه، جوابی برای گفتن
نداشت.
در موارد دیگری هم امام علی(ع) مناشده به حدیث غدیر را داشته که همگی این موارد،
گویای آن است که حضرت، مشروعیت حکومت خویش را به نصب الهی می دانسته است. جای
تعجب فراوان است که کسانی با این همه نصوص صریح، می گویند، هیچ جا مولا علی(ع) در
رابطه با خلافت خود، از مشروعیت الهی سخن نگفته و پیوسته از رأی مردم دم زده است!
برخی، با غمض عین از این بیانات صریح امام علی(ع) با استناد به برخی از کلمات حضرت،
در پی آنند که بگویند: امام علی(ع) هم، مشروعیت رهبری خود را به رأی مردم می دانست:
علی(ع) حکومت و ولایت را، یک امر مردمی، و امانتی از سوی مردم و حکومت شونده،
تلقی می کند، نه از طرف خدا. در ختم جنگ صفین و آتش بس هم، تسلیم رأی عمومی شد. [31]
اگر امامان، برای خود، مشروعیت حکومت قایل بودند، چرا همواره از مردم برای حکومت
کردن خود مشروعیت می طلبیدند، همچون بیعت امام علی(ع) و صلح امام حسن(ع) و دعوت

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ضرورت و مشروعیت رهبری از دیدگاه امام علی

مقاله ضرورت حمایت از توسعه تجارت الکترونیکی درSMES

اختصاصی از اینو دیدی مقاله ضرورت حمایت از توسعه تجارت الکترونیکی درSMES دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ضرورت حمایت از توسعه تجارت الکترونیکی درSMES


مقاله ضرورت حمایت از توسعه تجارت الکترونیکی درSMES

شرکت‌های کوچک و متوسط امروزه به عنوان عامل عمده رشد ساختار صنعتی بسیاری کشورها محسوب می‌شوند و اینگونه صنایع برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه که درصدد احیای ساختار اقتصادی خود هستند، بسیار حائز اهمیت است. این کشورها دریافته‌اند که برای سرعت بخشیدن به روند صنعتی شدن، اولویت باید به رشد صنایع کوچک و متوسط داده شود نه صنایع بزرگ. به همین دلیل در حال حاضر اشتیاق و تمایل بی‌سابقه‌ای نسبت به صنایع کوچک در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد. (موسی‌نژاد، 1372)

بسیاری از کشورهای جهان حمایت قابل توجهی از صنایع کوچک خود به عمل آورده‌‌‌اند و در جهت گسترش و تقویت آنها سیاست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اقتصادی متعددی را تدوین کرده‌اند. این مسأله آنقدر اهمیت یافته که کمتر کشوری می‌توان یافت که در آن قانون یا قوانینی در جهت حمایت از صنایع کوچک وجود نداشته باشد.

اخیراً بسیاری از کشورها دریافته‌اند که واحدهای تولیدی کوچک قادر به ایفای نقش عمده‌ای در اقتصاد ملی هستند. در برخی از کشورها چنین به نظر می‌رسد که اقتصاد ملی بر پایه واحدهای کوچک بنا شده است. در تایوان 90 درصد صادرات توسط این بخش تامین می‌گردد. تجربه تایوان باعث شد که بسیاری از کشورها همانند سنگاپور و مالزی اقتصاد خود را به سمت واحدهای کوچک و متوسط سوق دهند(کیانی، 1372). در ایران، حدود 7/99 درصد کارگاههای صنعتی کشور، سازمان‌هایی هستند که کمتر از 50 نفر پرسنل دارند و این سازمان‌های کوچک 8/53 درصد ارزش تولیدات صنعتی کشور را تشکیل می‌دهند. در دیگر کشورهای جهان نیز بخش مهمی از درآمد ملی صنعتی توسط این سازمانها تامین می‌‌شود. شرکت‌های کوچک و متوسط با سرمایه‌‌گذاری کم، اشتغال قابل ملاحظه‌ای می‌‌آفرینند و به علت انعطاف پذیری جغرافیایی، اجرای برنامه عدم تمرکز در فعالیت‌‌‌های صنعتی را آسان می‌سازند، ضمن اینکه می‌توانند به صورت صنایع جنبی در خدمت صنایع بزرگ باشند. امتیازهای عمده صنایع کوچک عبارتند از:

الف) غالباً دارای تکنولوژی ملی بوده و وابستگی آنها به خارج کمتر است.

ب ) روش تولید آنها نسبتاً ساده و امور فنی و اداری آنها توسط یک نفر و یا چند نفر می‌‌تواند اداره شود.

ج ) انعطاف‌‌‌پذیری زیادی دارند که بواسطه آن می‌‌‌‌‌توان تصمیمات لازم را به سرعت اتخاذ و اجرا کرد. (خاکی 1372)

ظهور اینترنت و آغاز قرن دیجیتالی، تحولات عظیمی را در ابعاد مختلف فعالیت‌های اقتصادی پدید آورده، و چالش‌‌‌های نوینی را در مقابل فعالان اقتصادی مطرح نموده است. ویژگیهای خاص صنایع کوچک و متوسط باعث شده که این شرکت‌ها در پذیرش تکنولوژی‌‌‌‌‌‌های نوین با موانع و مشکلات خاص خود روبرو شوند. کشورهای مختلف جهان با علم به اینکه عدم رفع این موانع و عدم استفاده از قابلیت‌ها و فرصت‌‌های ارائه شده بوسیله اینترنت، توان رقابتی کسب و کارهای کوچک و متوسط را کاهش می‌دهد و باعث محدود شدن فعالیت تجاری آنها می‌شود و با توجه به اینکه این مسأله می‌تواند ضربات جبران‌ ناپذیری به اقتصاد ملی وارد نماید، سیاست‌های حمایتی وسیعی را جهت استفاده از اینترنت در این بخش (شرکتهای کوچک و متوسط) اتخاذ نموده‌اند. در تدوین سیاست‌های حمایت از کسب و کارهای کوچک و متوسط، اقدامات باید بر پایه مطالعات وسیع علمی صورت گیرد، تا سیاست‌های اتخاذ شده از کارایی لازم برخوردار باشند. از جمله این مطالعات می‌توان به بررسی تجربه کشورها در این زمینه اشاره کرد که هدف اساسی این گزارش می‌باشد. این گزارش در چهار بخش اساسی تدوین شده است. در بخش اول تعریف شرکتهای کوچک و متوسط(SMEs)[1] و نقش آنها در توسعه اقتصادی مطرح می‌شود. سپس تعریف تجارت الکترونیکی و کسب و کار الکترونیکی ارائه شده و کاربرد آن در شرکتهای کوچک و متوسط، مزایا و معایب تجارت الکترونیکی برای این شرکتها و چالش‌های پیش رو برای پذیرش آن مورد توجه قرار گرفته است. در بخش بعدی به بیان سیاستهای حمایتی از SME ها در توسعه تجارت الکترونیکی و بیان تجربه کشورها در این رابطه پرداخته و آموزه‌‌هایی از این تجربیات ارائه خواهد شد. در بخش پایانی نیز نتیجه‌گیری و توصیه‌های سیاستی ارائه شده است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 48صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ضرورت حمایت از توسعه تجارت الکترونیکی درSMES