دانایی:
بدان کوش تا زود دانا شوی چو دانا شوی زود والا شوی
نه دانا تر آن کس که والاتر است که والا تر است آن که داناتر است
نبینی ز شا هان که بر تخت گاه ز دانندگان باز جویند راه ؟
اگر چه بمانند د یر و د راز به دانا بود شان همیشه نیاز
نگهبان گنجی تو از دشمنان و دانش نگهبان تو جا ودان
به دانش شود مرد ، پرهیزکار چنین گفت آن بخرد هوشیار
که دانش ز تنگی پناه آورد چو بیراه گردی به را ه آورد
بوشکور بلخی
بدان کوش تا زود دانا شوی / چو دانا شوی زود والا شوی:
۱- بدان کوش : تلاش زیادی کن
۲- زود : قید زمان
۳- دانا : صفت فاعلی ( بن مضارع + ا ) نقش دستوری آن مسند است.
۴- شوی : فعل اسنادی
۵- چو : وقتی که ، هنگامی که ، حرف پیوند است.
۶- والا : ارجمند ، بلند مرتبه ، نقش دستوری آن مسند است.
** معنا و مفهوم : برای دانا شدن تلاش زیادی کن تا ارجمند و بلند مرتبه گردی .نه دانا تر آن کس که والاتر است / که والاتر است آن که داناتر است:
۱- آن کس : نهاد
2- داناتر : مسند ، نه دانا تر آن کس : آن کس داناتر نیست. بیت دارای چهار جمله است.
3- آرایه ی تکرار دارد. واج آرایی دارد.
** معنا و مفهوم : هرکسی که ارجمند است و مقام بلندی دارد به معنای دانا بودن او نیست ولی هرکسی که دانا باشد، مقام و منزلت او بالا است.
نبینی ز شاهان که بر تخت گاه / ز دانندگان باز جویند راه :
۱- نبینی : نمی بینی
۲- ز : مخفّف از است.
۳- شاهان : متمّم
۴- تخت گاه : جایگاه مخصوص که پادشا هان بر آن می نشینند. منظور تخت پادشاهی است. پسوند ( گاه ) پسوند مکان است.
۵ -دانندگان : صفت جانشین اسم به معنی افرادِدانا و نقش دستوری آن متمّم است.
۶- باز جویند راه : راه و روش درست زندگی کردن را می آموزند.
** معنا و مفهوم : مگر نمی بینی پادشاهان ، راه و رسم درست زندگی کردن را از افراد دانا و خردمند می پرسند ؟
اگر چه بمانند دیر و دراز / به دانا بُوَد شان همیشه نیاز:
۱- اگر چه : حرف پیوند
۲- دیر و دراز : قید
۳- همیشه : قید زمان
۴- شان : سوم شخص جمع ، مضاف علیه نیاز ؛ یعنی ، نیازشان همیشه به دانا است.
۵- دانا : صفت فاعلی و نقش مسندی دارد.
** معنا و مفهوم : پادشاهان در تمام دوره ی حکومت خود به تجربه افراد دانا نیاز مندبودند.
نگهبان گنجی تو از دشمنان / وُدانش نگهبان تو جاودان:
۱- نگهبان گنجی : نگهبان گنج هستی ، پسوند ( ی ) فعل اسنادی است.
۲- دشمنان : متمّم . بیت دارای آرایه ی تکرار و واج آرایی است. مصراع دوم سبک خراسانی داردو واژه ها شکل کهنی و لهجه ای دارند.
** معنا و مفهوم :تو نگهبان گنج هستی امّا دانش، حافظ و نگهبان توست.
به دانش شود مرد، پرهیزگار / چنین گفت آن بِخرد هوشیار:
۱- دانش : نقش آن متمّم است .
۲- مرد : نهاد ، منظور از مرد، مطلق همه ی انسان ها است.
آن بخرد هوشیار : گروه نهادی
3- پرهیز گار : صفت فاعلی ( بن مضارع + گار ) نقش دستوری آن مسند است.
** معنا و مفهوم : دانش اندوزی سبب پاکدامنی انسان می شود و چه زیبا دانایان گفته اند !
شامل 23 اسلاید powerpoint
دانلود پاورپوینت ادبیات فارسی سوم راهنمایی , درس پنجم (دانایی)