اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

100 داستان کوتاه انگلیسی ( سری 5 )

اختصاصی از اینو دیدی 100 داستان کوتاه انگلیسی ( سری 5 ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

100 داستان کوتاه انگلیسی ( سری 5 )


100 داستان کوتاه انگلیسی ( سری 5 )

خواندن کتاب داستان برای هر سطح و هر سنی توصیه می شود، زیرا خواندن داستان باعث می شود که بسیاری از مهارت ها در زبان آموزان تقویت شود. با خواندن کتاب داستان علاوه بر خواندن داستان های مورد علاقه خود، می توانید مهارت مکالمه، نحوه کاربرد لغات در جملات و مهارت نوشتاری خود را تقویت کنید. به پیوست 10 داستان دیگر از این مجموعه 100 داستانی ارایه گردیده است: 

1- Huckleberry Finn

2- Ivanhoe

3- Jane Eyre

4- Kenilworth

5- Kidnapped

6- Little Women

7- Madame Bovary

8- Martin Chuzzlewit

9- Middlemarch

10 - Moby Dick or The Whale


دانلود با لینک مستقیم


100 داستان کوتاه انگلیسی ( سری 5 )

تحقیق درباره داستان خانم هاشمی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درباره داستان خانم هاشمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره داستان خانم هاشمی


تحقیق درباره داستان خانم هاشمی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:19

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسأله

اهمیت موضوع

هوا گرم بود و من بدون توجه به این همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زیر مطالب مهم کتاب خط می کشیدم تنها امیدم این بود که بتوانم در کنکور رتبه ی خوبی به دست بیاورم و بعد هم در بهترین دانشگاه درس بخوانم و همیشه به این حرف مادرم که می گفت تو آینده ی روشنی را در پیش داری دلگرم می شدم درخت گردو با سخاوت سایه اش را به رو سرم انداخته بود من روی تخت چوبی که با هر حرکت جیرجیرش درآمد و تمرکزم را به هم می زد نشسته بودم این امکان روزی محل بازی های کودکانه ام بود ولی هم اکنون جایی بود برای پیدایش آینده ای زیبا . آخرین صفحه از عربی را هم به پایان رسانیدم و دراز کشیدم تمام کتاب ها را حداقل دو سه بار دوره کرده بودم و هنوز یک هفته ی دیگر تا کنکور مانده بود تصمیم گرفتم دو روز استراحت کنم و بقیه ی ایام را به دوره ی جزوه های زبان اختصاص دهم هر وقت بیکار بودم در ذهنم برنامه ریزی می کردم و از این خصلت خودم خیلی خوشم می آمد چون با این کار هیچ مشکلی برایم به وجود نمی آمد . حس کردم قلبم مرا به یاد آوری کسی می خواند . آری، او نیز با چشمان از حدقه درآمده منتظر بود که ببیند آیا من قله های رفیع پیروزی را فتح خواهم کرد احسان را می گویم ، پسر خاله اعظم ، همیشه در دروس با من رقابت می کرد و کافی بود که معدل من از او کمتر شود تمام دنیا را خبردار می کرد و به همه شیرینی می داد . در همین افکار بودم که مادرم صدایم زد از تخت چوبی پایین آمدم موهایم را از روی پیشانی به کناری زدم و دمپایی هایم را به پا کردم و به طرف صدا رفتم مادرم دستکش هایش را به دست کرده بود و مشغول درست کردن باغچة قدیمی بود دیشب گفته بود که می خواهد کمی سبزی خوردن بکارد تا مجبور نباشد برای یک کیلو سبزی تازه تمام بازار را زیر پا بگذارد . نگاهی به سر تا پایم انداخت و گفت : درس می خواندی؟

گفتم : بله مگر در این چند وقت کار دیگه ای هم دارم فقط درس کارم داشتی ؟

مادرم پوزخندی زد و گفت : به به عجب دختری برو حمام یک دوش بگیر شب میهمان داریم گفتند : درس و دانشگاه نه اینکه . . . و بعد سرش را با تأسف تکان داد . بدون اینکه بپرسم چه کسانی هستند با غرولند گفتم : هزار بار تأکید کرده ام من درس دارم و به این جور میهمانی ها نمی رسم فقط چند روز دیگر تحمل می کردید و کسی را دعوت نمی

کردید و بعد هم پاهایم را با عصبانیت به زمین کوبیدم و به طرف درب ورودی حال رفتم به اطاقم سرکی کشیدم تمیز و مرتب مادرم دکراسیون اتاق را عوض کرده بود پرده های رنگ و رو رفته جای خود را به حریرهای سبز رنگی داده بودند میز کامپیوتر و در کنار کتابخانه قرار داده شده بود و تمام عروسک هایم از سقف آویزان بود فقط یکی از آنها که لباس سبز فسفری داشت رومیزی تلفن گذاشته شده بود میز آرایش پر از عطر و ادکلن با مارک های مختلف بود روی تختی هم عوض شده بود نمی دانم مقصود مادرم از این تغییر و تحول ناگهانی چه بود شاید می خواسته روحیه ی مرا عوض کنه خودم را به خاطر عکس العملی که در مقابل میهمان دعوت کردن مادر انجام داده بودم سرزنش کردم و از آینه نگاهی به خودم انداختم . موهای بلند و مشکی ام پر از خاک و برگ درخت گردو شده بود رنگم پریده بود و چشمانم به خاطر نخوابیدن پف کرده بود یک مقدار از غذای ظهر هم روی لباسم ریخته بود ناخن هایم بلند و زیرشان کثیف بود از خودم بدم آمد اگر میهمان ها می آمدند و مرا با این وضع می دیدند . . . چه افتضاحی باید از نگاه های تمسخر آمیز مادرم می فهیدم بدوم معطلی یک دامن هشت ترک آبی و یک بلوز فیروزه ای برداشتم و راهی حمام شدم بعد از آن هم مادرم برایم یک لیوان شیر و کیک آورد آن وقت بود که فهمیدم آه از نهاد معده ام برآمد . ناخن هایم را گرفتم و سوهان کشیدم به اتاقم رفتم و دوباره به خودم نگاهی کردم من واقعا زیبا بودم موهای مشکی و بلندی که تا کمر می رسید با هر لبخندی رو گونه ام چال می رفت ابروهای پر و چشم هایی که مژه های بلند و فر آنها را در بر می گرفت همچون جاده ای رؤیایی که توسط درختان احاطه گشته کمی رژ صورتی روی لب هایم زدم و جلوی موهایم را توسط دو سنجاق آبی که پر از اکلیل بود بالا بردم و پشت موهایم را شانه زدم وقتی از اتاق بیرون آمدم مادرم لبخندی زد و گفت حالا شدی یک دانشجوی تمیز و مرتب راستی نمی خواهی بپرسی کی مهمونمونه ؟ کنترل تلویزیون را برداشتم و همانطور که خودم را رو مبل رها می کردم گفتم من قدرت حدس زنی ام زیاد جالب نیست خودت بگو ؟


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره داستان خانم هاشمی

داستان نشانه( هـ )

اختصاصی از اینو دیدی داستان نشانه( هـ ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

داستان نشانه( هـ )


داستان نشانه( هـ )

 از داستان نشانه های الفبا برای درک بهتر نشانه ها نیز می توان استفاده کرد

داستان نشانه (هـ) برای درک و فهم بهتر دانش آموزان در اختیار شما بزرگواران قرار می گیرد


دانلود با لینک مستقیم


داستان نشانه( هـ )