اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت ایران از سقوط صفویه تا پایان حکومت زندیه - 10 اسلاید

اختصاصی از اینو دیدی دانلود پاورپوینت ایران از سقوط صفویه تا پایان حکومت زندیه - 10 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت ایران از سقوط صفویه تا پایان حکومت زندیه - 10 اسلاید


دانلود پاورپوینت ایران از سقوط صفویه تا پایان حکومت زندیه - 10 اسلاید

 

 

 

 

نادر از افراد ایل افشار بود او دوران جوانی خود را در خدمت حاکم ابیورد گذرانیده بود هنگامی که تهماسب، شاهزاده صفوی از نادر درخواست کمک کرد، به همراه سپاهیان خود به خدمت وی درآمد.

مهم ترین رویدادهای زندگی نادر در این مرحله عبارت است از:

١- از میان برداشتن فتحعلی خان رئیس ایل قاجار و رسیدن به مقام فرماندهی سپاه تهماسب دوم

٢- شکست دادن اشرف افغان و پراکنده کردن نیروهای او

٣- پس گرفتن سرزمین های اشغالی ایران از روسیه و عثمانی

برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت ایران از سقوط صفویه تا پایان حکومت زندیه - 10 اسلاید

دانلود تحقیق حکومت سلجوقیان

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق حکومت سلجوقیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق حکومت سلجوقیان


دانلود تحقیق حکومت سلجوقیان

دولت ترکمانان سلجوقی ، یکی از وسیعترین و قویترین و پایدارترین دولتهای بوده که از سال 429 ه.ق. که سال پیروزی طغرل سلجوقی بر سلطان مسعود غزنویی در دندانقان سرخس است – تا سال 590 ه.ق.- که سال سقوط آخرین پادشاه سلجوقی به دست اینانج است – ادامه داشته است .
تحکیم موقعیت دولت سلجوقی ، به دو دلیل عمده صورت گرفته است : نخست آنکه برای اداره این دولت پهناور – که از ماورای سیحون تا سواحل مدیترانه و از عمان تا تفلیس گسترش یافته بود – از جناح ایرانی فارسی زبان برای تدوین ادارات دواتی ( دواوین ) و تعیین وزیران و همکاران اداری استفاده کردند . طبعا" ، مقاومتی در برابر آنان که اصولا"‌ترک ( ترکمان ‌) بودند و به زبان ترکی نیز سخن  میگفتند پیش نیامد. وزرای معروف آنان عبارت بودند از : عمیدالملک کندری ، خواجه نظام الملک طوسی، مجد الملک قمی، شرف الملک خوارزمی ، سعد الملک آبی ، شرف الدین انوشیروان خالد کاشانی و امثال آنان . دلیل دوم ، موقیعت دولت سلجوقی بود . البته ، به علت اضطراری که خلیفه عباسی ( القائم لامرالله )‌ در استفاده از نیروهای ترکمان دچار آن شده بود ، ناچار حکومت آنان را به رسمیت شناخت و بغداد نیز در همه موارد ، آنان رامورد تایید و تجلیل قرار می داد .
این تایید بر اساس آن صورت گرفت که امیری از امرای دیلمیان فارس به نام "‌ ارسلان بسا سیری " ( اهل فسا ) که خود شیعه اسماعیلی بود ،‌بر بغداد تسلط یافت . وی خلیفه القائم را از شهربیرون راند و خود به منصب حکومت نشست و در بغداد خطبه به نام خلیفه فاطمی مصر المستنصربالله خواند .
خلیفه القائم که در تبعید به سر می برد ، از طغرل – نخستین پادشاه سلجوقی – کمک خواست . طغرل هم تازه در خراسان پایدار شده ، سلاطین غزنوی را از خراسان به هندوستان رانده و نیشابور را پایتخت قرار داده بود . وی ابونصر کندری ( نیشابوری ) رابه وزارت انتخاب کرده و در رقابتهای خانوادگی بر برادر خود ، ابراهیم ینال ( در همدان ) ، پیروز شده بود . همچنین ، آل زیار را برانداخته و با شکست نوشیروان پسر منوچهر بر گرگان و مازندران تسلط یافته و خوارزم را در سال 434ه.ق. به دست آورده بود . سال بعد (‌435 ه.ق. )‌  با حمله به ری و بلاد عراق ،‌آل کاکویه و آل بویه را نیز از این سرزمین بیرون کرد و نیروهای که به سرداری برادرش قاورد به کرمان فرستاده بود ، توانستند آخرین حکمران ال بویه ( بهرام بن لشکرستان ) را از فارس و همچنین کرمان بیرون رانند .
 

 

 

 

شامل 22 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق حکومت سلجوقیان

دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

اختصاصی از اینو دیدی دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی


دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 11

 

در اکثر ادوار تاریخی ایران، نظامهای سیاسی حاکم، از نوع نظام استبدادی با ساخت قدرت شخصی بوده‌اند. نظامی که یک شخص براساس یک نهاد دیرپای بر مردم، حاکم مطلق بوده و رابطه‌ی مردم به عنوان شهروندان بدون حقوق شهروندی با حاکمیت، بدون واسطه و از نوع یکجانبه بوده است و مردم بدون اینکه گفت و شنودی با بالاترین مقام قدرت سیاسی، یعنی شاه، داشته باشند اسیر تصمیم‌های فردی و بی‌چون و چرای پادشاهان بوده‌اند.

با بررسی جامعه‌ی ایران در دوره‌ی باستان و دوره‌ی پس از اسلام می‌توان گفت که: "دولتی متکی بر تمرکز اقتدار و حق حاکمیت بر جمیع قوای مملکتی به صورت حکومت فردی سلطنتی پدید آمد، رئیس دولت با عنوان شاهنشاه، قدرت نامحدود و اختیارات کامل را در دست داشت و حکومتش ناشی از اراده و مشیت خداوند شمرده می‌شد و جنبه‌ی الوهیت داشت. پس از اسلام حکومت سلاطین ساسانی مورد تقلید حکام قرار گرفت و تمایلات استبدادی سلاطین همچنان به قوت خود باقی ماند تا به آنجا که به استبداد مطلق و نامحدود رسید.1 مطالعات تاریخی گواهی می‌دهند که نظامهای سیاسی دولتها در ایران از قدیم‌‌الایام به عنوان نهادی در خدمت مردم و جهت‌ تنظیم و تمشیت امور آنان نبوده است، بلکه دولت صرفاً جهت حفظ منابع و مصالح طبقه‌ی حاکم بکار گرفته می‌شده است.
با تأمل در نظامهای سیاسی گذشته ایران در می‌یابیم که حکومتهای ایران عموماً فردی، مطلقه، استبدادی و خودمحور بوده‌‌اند و متأسفانه این امر، تمامی قدرتهای حاکمه ایران را در تمامی ادوار تاریخ این کشور در بر می‌‌گیرد.

در باب سلسله مراتب قدرت نیز باید گفت : "نظام حکومتی نیز متکی بر سلسله مراتب زنجیره‌ی دراز قدرت بوده که از سرحلقه‌ی اصلی آن شاه نشأت می‌گرفت و در درجات پائین‌تر تا استانداران، فرمانداران وبخشداران و کدخداها ادامه پیدا می‌کرد. " 2

بدین‌سان،‌ حکومتها با وجود همه‌ی وسعتی که داشته‌اند،‌ حرمت خود را حفظ می‌کردند و هر کس که بر اثر تغییر شرایط اجتماعی و حدوث تحولات فوق‌العاده‌ی تاریخی به قدرت دست می‌یافت و بر تخت فرمانروایی تکیه می‌زد ودر مقام امن و حصن حصین دولت و دستگاه دولتی جای می‌گرفت، از تمامی امتیازاتی که در اختیار حکومتگران پیشین بود، برخوردار می‌شد.

از دیگر سو، جامعه به یکباره از حقوق سیاسی محروم بود و قدر و منزلت مردم تنها در خلوص بی‌پایان برای فرمانبری و خاکساری خلاصه می‌شد و نهاد یا سازمان حمایتگری که بتواند از پایمال شدن عرض و ناموس مردمان جلوگیری کند، وجود نداشت. کین و نفرت عناصر غیرحاکم تنها در هنگامه کشمکش‌هایی که میان قدرتمندان به و جود می‌آمد، به صورت خاموشی گزیدن و از گروه یا دسته جانبداری نکردن ظاهر می‌شد. به عبارت دیگر، حاکمیت، را پروای زیردستان نبود و چون قوانین شرعی و عرفی به تناسب قدرتمندی ارباب زور، ضعیف و حتی نادیده انگاشته می‌شد، بنابراین، خداوندان شمشیر تنها به اتکای خلقیات و سلایق و منافع خویش و اطرافیان بر جامعه حکم می‌راندند و مصالح آنی و آتی خود و گروه حاکم را ملاک و معیار هرگونه ارتباط به حساب می‌آوردند. فاصله‌های کوتاه رفت و آمد سلاطین و تغییر سلسله‌ها، مجالی برای توده‌ها فراهم نمی‌کرد که قدرت عکس‌العمل یابند. 3 علیرغم دست به دست گشتن مکرر حکومتها در ایران و علیرغم تحولات عظیم در کشور و تسلط عناصر بسیار متفاوت از عالم و عامی، شهری و روستایی، بیگانه و خودی بر ایران باز روال حکومتها همیشه همان بوده که مشهود است و اصول کار و مدار قرار آنها نیز به هیچ وجه تغییری نشان نداده است. یعنی حکام ایرانی از هر منشاء و مبدأیی که بودند، به هیچ وجه در اصل حکومت فردی و استبدادی مطلقه اختلاف نظر نداشتند. انگار که مقدّر ایران و ایرانی از صدر تاریخ حکومت فردی مطلقه بود و هیچ حاکمی نیز خود و اعمالش را مستوجب پاسخگویی نمی‌شمرد. در مقابل نیز احوال مردم بود که تمامه تکلیف دیگری پذیرفته و باب چون و چرای را یکبار برای همیشه بر روی خویش بسته بود. 4

به عبارت بهتر اگر نظام استبدادی و خودکامگی را نظامی بدانیم که در آن قدرت حاکمه با اختیارات نامحدود در اختیار شخص خاصی قرار می‌گیرد و حقوق فردی در جامعه تابع علایق دولتمردان و حکام مستبد قرار می‌گیرد، با اینحال به جای استفاده از روشهای اقناعی، از سرکوب، اجبار و قهر استفاده می‌شود و در نهایت وجود جامعه نادیده گرفته می‌شود پس اگر بگوییم که این شکل از حاکمیت و نظام سیاسی از ویژگیهای مستمر نظامهای سلطنتی در ایران بوده است، غلط نگفته‌ ایم.
مطالعات تاریخی در خصوص ویژگیهای ساختاری، قدرت سیاسی در ایران، گویای این است که "استبداد " با شروع سلطه شاهان همزمان و از بدو شکل‌گیری ویژگیهای این نظام‌های سیاسی بوده است. جوانه‌های خودکامگی و استبداد از آن موقع شکفته و رفته رفته به غده‌ای بدخیم تبدیل شده و در طول قرنها ملت ایران رابی‌چون و چرا اسیر خودش ساخته و به عنوان صفت اصلی‌ نظام سیاسی ایران درآمده و آن را فاسد کرده است. برای فهم درست چرائی و چگونگی ویژگی مستمر نظامهای سیاسی در ایران می‌بایستی به متن فرهنگ سیاسی در جامعه رجوع کرد.


از ویژگی‌های جامعه ایران در این دورانها می‌توان از عدم مشارکت عمومی در تصمیم‌گیریها، عدم آگاهی مردم از حقوق خود و آشنا نبودن آنها با وظائف نظام سیاسی، بی‌تفاوتی و کناره‌جویی از سیاست و امور اجتماعی نام برد.
در واقع، دولت نقش یک دیوانسالاری عظیم را که همه امور خود را رأساً به انجام می‌رساند، ایفاء می‌کرد که دامنه‌ی کارکردهای آن پایان ناپذیر بود، لذا مردم در همه چیز خود را وابسته به دولت احساس می‌کردند که امکان فاصله از آن و قیام علیه دولت امکان ناپذیر می‌نمود.
ساختار نظام سیاسی در ایران نیز عمدتاً متکی بر ارتش (نظام میلیتاریزه) و بر استبداد فردی و شخصی متکی بوده است. مسأله‌ی تمرکز، گسترش قدرت و انحصار‌طلبی قدرت در ایران قبل از آنکه به متغیرهایی چون روحیات اخلاقی حاکم مربوط باشد به فرهنگ سیاسی جامعه و نیز ماهیت قدرت در آن جامعه بر می‌گردد. در یک نظام سیاسی که فاقد هرگونه ساختار تهدید کننده‌ی قدرت باشد، حاکمیت سیاسی در پی بدست آوردن انواع انحصارهای دینی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. بنابراین، اگر در این حاکمیت در نهایت قدرت دینی نیز جلب و جذب و حتی تسلیم بلاشرط قدرت سیاسی شود تعجب‌انگیز نخواهد بود.

روند تاریخی استبداد در ایران پهلوی
در طول تاریخ پرنشیب و فراز ایران، استبداد یا قدرت شخصی به عنوان ویژگی اصلی ساخت قدرت سیاسی در این کشور حضوری مستمر و مداوم داشته است.
در دوره‌ای که ارتش شهرها یا پادگانهای شهری بوجود آمدند، شاه به عنوان کسی که قدرت سیاسی را در دست داشت، اهمیت برجسته‌ای به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک ایران برای خود کسب کرده بود. در دوره‌هایی از تاریخ ایران زمین،‌حضور مدام استبداد حکومتی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در بین مردم بوجود آورد. شورشهای اجتماعی، نهضتها و انقلاب‌‌های بزرگ توده‌ای مانند انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی 1357 را می‌توان شدید‌ترین واکنش اقشار جامعه در قبال نظام سیاسی استبدادی دانست.
با بررسی ساختار قدرت، ماهیت هر نظامی را می‌توان دریافت. ساخت قدرت در نظامهای حکومتی شخصی، از نوع عمودی، مطلق و یکجانبه است. در این نوع ساخت قدرت، به دلیل تمرکز شدید قدرت سیاسی در دست شاه،‌نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که بتوانند به طور رسمی در نظام سیاسی اثر بگذارند وجود ندارند و نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که به طور غیر‌رسمی فعالیت دارند، بسیار ضعیف و سازمان نیافته هستند که بتوانند در برابر قدرت مطلقه شاه عملی مؤثر انجام دهند. نظام سیاسی در دوره‌ی پهلوی نیز از نوع نظام سیاسی فردی بوده و قدرت در دست شاه تمرکز داشت و نیروهای مردمی در تصمیم‌گیریهای سیاسی مؤثر نبودند و در ساخت قدرت پهلویان،‌حکومت برای پایداری خود بر مبنای اصل اطاعت و فرمانبرداری درصدد بر می‌آمد که مشروعیت سیاسی را در میان اتباع خویش برانگیزد.
حال که پیشینه‌ی ساخت قدرت و نحوه تعامل حکومت و مردم ادوار گوناگون تاریخ ایران آشنا شدیم، به دوره‌ی پهلوی که در آن مان انقلاب اسلامی چهره نمود توجه می‌‌کنیم. پیداست که "منابع مشروعیت در این نوع نظامها، اعتقاد به قداست سنتهای موجود و اعتقاد به خصوصیات خارق‌العاده شخص شاه است. در ساخت عمومی قدرت، این فرض وجود دارد که مردم توانایی تشخیص مصالح خویش را دارا نبوده و این شخص شاه است که مصلحت عمومی را تشخیص می‌دهد و مردم را چون رمه‌ای هدایت می‌کند. " 5
ساختار سیاسی در دوره‌ی حاکمیت رضاشاه مبتنی بر "پایه‌ی اصلی ارتش، دیوان سالاری و دربار بود و از این نظر، قدرت اصلی در برابر‌ هرگونه نهاد مردم سالارانه و مبانی مشروع کننده مردمی بود. " 6
در هر حال "در عصر پهلوی، ساخت قدرت به شکل عمودی مطلق بود. در رأس هرم قدرت شاه قرار داشت، اقتدار و مشروعیت شاه ناشی از قدرت ارتش در جهت اعمال فشار و سرکوب بود و علاوه بر این، رضاشاه با توسل به احساسات میهن دوستانه مردم،‌از شور و احساسات آنها برای تأمین وحدت کشور و نیروهای نظامی بهره‌برداری می‌کرد. 7
همانطوری که اشاره شد پایه سوم قدرت شاه، دربار بود. از این رو، پس از شاه، وزیر دربار عنصر دیگر ساخت قدرت بعد از شاه بود و کنترل پایه‌ی حکومت یعنی دیوان‌سالاری اعم از دستگاه‌های اداری و دیوانی از طریق او صورت می‌گرفت و نخست‌وزیر به لحاظ سلسله مراتب قدرت و نفوذ پس از وزیر دربار قرار می‌گرفت. وزیر دربار مستقیماً تحت نظر شاه انجام وظیفه می‌کرد. اگر چه او عضو هیأت دولت نبود، ولی دستورات شاه را به هیأت دولت ابلاغ می‌‌کرد. همین امر یکی از نشانه‌های یکجانبه‌ بودن و عمودی بودن شکل حکومت پهلویان بود.
این رویه از سلسله مراتب قدرت زمانی آغاز شد که "جنگ جهانی دوم " شروع شد و هجوم متفقین به ایران، حکومت رضاشاه را در شهریور 1320ساقط کرد و دوره‌ای جدید در ایران بوجود آورد.
در این دوره، به دلیل کاهش قدرت دربار، شفافیت سیاسی در جامعه پدیدار گشت. پس از آن، گروه‌ها و دسته‌های مختلف اجتماعی وارد عرصه فعالیت سیاسی شدند که هر یک، نمایندگی بخشی از منافع اجتماعی و طبقاتی را به عهده داشتند. در این زمان (32 ـ 1320) اگر چه قدرت نهادی سلطنت ـ به صورت مظهر حکومت مطلقه ـ‌ همچنان یک عنصر اصلی بود، اما سیطره‌ی آن بر جامعه کاهش نسبی یافته بود و قدرت سیاسی بین قطبهای مختلف؛ دربار، مجلس، کابینه، سفارتخانه‌های خارجی و عامه مردم تقسیم شده بود که بی‌ثباتی سیاسی یکی از پیامدهای آن بود. " 8
"اگر چه دیکتاتوری شاه بر همه این جناحها کنترل داشت ولی کسانی چون تیمورتاش ‌و فروغی، سپهبد زاهدی، تیمور بختیار، علاء، اقبال، امینی و مصدق درتعیین سیاست کشور دست کمی از شاه نداشتند. شاه و دربار در آن سالها یکی از مراجع قدرت به حساب می‌آمدند و نه همه آن. از آن به بعد، شاه قدرت خود را تحکیم کرده و همه مراجع قدرت را تحت سیطره خود قرار داد. او مخالفان را به شدت سرکوب نمود و آن دسته از وزراء و یا فرماندهان نظامی را که ممکن بود، خطری محسوب شوند از کار برکنار یا به قتل رسانید. برای نمونه، در زمان رضاشاه، تیمورتاش که برای به قدرت رسیدن او تلاش بسیار کرده بود، به قتل رسید. علی امینی، مصدق و سپهبد زاهدی نیز با وجود اینکه به تثبیت قدرت محمد‌رضا شاه کمک زیادی کرده بودند به محض احساس خطر از کار برکنار و یا تبعید شدند. " 9 همانگونه که هانتینگتون مطرح می‌کند، در این نوع رژیمها ابزارهای نهادمندی چون انتخابات، مجالس قانونگذاری وجود دارد، اما دارای کارآیی لازم نیست. در ایران، این نهادها از جمله ابزارهای فرمانبردار حکومت سلطنتی بودند و هرگاه این نهادها کوشیده‌اند تا مستقل از شاه عمل کنند، شاه به مقابله با آنها برخاسته است. این را نیز باید متذکر شد که در ایران عصر پهلوی تمامی مراجع تصمیم‌گیری سیاسی از مجلس تا هیأت دولت زیر نظر شخص شاه قرار داشت و بدون اجازه شخص شاه این نهادها قادر به هیچ اقدامی نبودند و هیأت دولت بیشتر به کارگزاران شاه شباهت داشت تا کسانی که مسئولیت اداره کشور را بر عهده دارند. وزراء حق هیچگونه اظهار نظر مستقلی نداشتند و تحت فرمان مستقیم شاه کشور را اداره می‌کردند. شدت مداخله شاه در امور تا بدان حد بود که "شاه در کوچکترین امور مملکتی شخصاً دخالت می‌‌کرد خواه این امر کاشتن فلان درخت در کویر بود و یا خرید فلان کالا از شرکت خارجی. " 10
بدین گونه بود که "دیکتاتوری فردی در اواخر رژیم پهلوی یکی از خشن‌ترین دیکتاتوریها در جهان به شمار می‌رفت. اعمال روشهای خشن سرکوب حتی توان حق رأی و اظهار نظر را از تمامی جناحها حتی جناح‌هایی که از سیستم منتفع می‌شدند، سلب کرده بود. برای نمونه شا ه سعی می‌‌کرد حتی مسائل اقتصادی مانند تورم و افزایش قیمتها را با زور سرنیزه و با تکیه بر دادگاه‌های نظامی حل و فصل کند. در دیکتاتوری فردی شاه حتی حامیان و سرسپردگان رژیم، چه شخصی و چه نظامی و چه صاحبان سرمایه، از تعیین حق سرنوشت محروم بودند وحتی بزرگترین سرمایه‌داران جرأت اظهار نظر بر خلاف نظر شاه را نداشتند. دیکتاتوری شاه حد و مرزی نداشت. او به ویژه ارتش را که نقطه اتکاء او بود، سخت زیرنظر داشت. فرماندهان نظامی حق هیچگونه تصمیم‌گیری را نداشتند. ارتقاء درجه از سرگردی به بالا تماماً زیر نظر شخص شاه انجام می‌گرفت. در نیروی هوایی به ویژه این نظارت از رده‌های پایین‌تر یعنی افرادی که وارد مدارس آموزشی می‌شدند، دقیق‌تر صورت می‌گرفت. وی غالباً فرماندهان عالی را تعویض می‌کرد و برای مراقبت از ارتش علاوه بر دستگاه‌های پلیسی و اطلاعاتی،‌ یک دستگاه ویژه به نام ضد اطلاعات ارتش بوجود آورده بود. در عصر پهلوی، سیاست جنبه شخصی داشت و نه نهادی. سازمانهای دولتی و قانونگذاری و قضایی به جای تداوم بخشیدن به ثبات سیاسی، ابزاری جهت پیشبرد مقاصد خصوصی شاه بودند. عناصر غیر‌سلطنتی هیأت حاکمه معمولاً از میان کسانی برگزیده می‌شدند که سرسپردگی خود را به شاه و دربار پهلوی از راههای مختلف به اثبات رسانده باشند. وزارت دربار به رهبری مستقیم شاه با توسل به سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن و براساس یک شبکه‌ی گسترده‌ی پلیسی همه امور کشور را زیر نظر داشت. شاه از طریق وزارت دربار با ایجاد رقابت، حسادت و کینه میان نخبگان و گزینش ناظران و جاسوسهایی حتی برای نزدیکترین فرمانبران و اعضای محفل درونی‌اش می‌کوشید پایه‌های قدرت خود را تحکیم بخشد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

دانلود مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران


دانلود مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران

 

مشخصات این فایل
عنوان: تاثیر حکومت مصر بر ایران
فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 23

این مقاله درمورد تاثیر حکومت مصر بر ایران می کند.

خلاصه آنچه در مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران می خوانید :

اهرام
مصطبه زوسر
پایه اولیه اهرام را ایمحوتپ، در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد، برای فرعون خود زوسر بنا کرد. او در آغاز مصطبه‌ای (در زبان عربی به معنای سکو) ساخت-ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبره اش درون آن قرار می‌گرفت. آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل می‌شد که عمق آن از روی زمین ۲۷ متر بود. این مقبره دو طبقه را با سنگ خارای سرخ پوشانده بودند. مدفن اصلی در طبقه زیرین قرار داشت. ورودی محل دفن، دریچه‌ای دایره‌ای شکل بود که بعد از مرگ زوسر آن رابا تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.
هرم خوفو
در زمان خوفو (۲۵۵۱ تا۲۵۲۸ پیش از میلاد) و با ساخت هرم او در جیزه، فن هرم‌سازی به نقطه اوج خود رسید. هر ضلع از قاعده هرم خوفو ۲۳۰ متر طول داشت و ارتفاع اولیه هرم نیز ۶/۱۴۶ متر بود. امروزه قسمت راس این هرم دچار فرسایش شده و ارتفاع آن ۱۳۶٫۵ متر است پایین‌تر از هرم خفرع مجسمه ابولهول قرار دارد. این تندیس در یکی از معادن سنگ قدیمی شاه خفرع (۲۵۲۰ تا ۲۴۹۴ پیش از میلاد) قرار دارد.

گسترش اسلام و دولتهای اسلامی
محمد، پیامبر اسلام با هجرت از مکه به مدینه پایه‌های سیاسی اسلام را پایه گذاشت، و برای دفاع از آن در مقابل دشمنان خود بخصوص مخالفان مکی ایستادگی کرد. همچنین چندین جنگ (جنگ موته و تبوک) را برای تحکیم و حفظ ثغور اسلامی با رومیان در شام داشت. و بدنبال صلح حدیبیه با مکیان در نهایت موفق به فتح مکه بدون خونریزی شد. از آن پس به امپراتوری‌های اطراف خود نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد. پس از درگذشت محمد، خلیفه اول برای دفع مدعیان پیامبری و برگشتگان از اسلام جنگهای رده ترتیب داد. در زمان وی مسلمانان به سوی نبرد با رومیان و فتح شام نیز شتافتند و فلسطین به دست مسلمانان درآمد. ادامه کار در زمان خلیفه دوم، عمر بن خطاب منجر به فتح دمشق و یرموک شد و هرقل شام را رها کرد و به قسطنطنیه گریخت و شام بتدریج دردست مسلمانان افتاد و تا کوههای توروس در آسیای صغیر پیش رفتند. بیت المقدس که در آن زمان «ایلیاء» نام داشت به هنگام سفر عمر به شام از سوی اسقف اعظم تسلیم شد. از آن پس عمر به گسترش فتوحات در مصر و شمال آفریقا شتافت. در دوره پیامبر اسلام، محمد نیمه غربی شبه جزیره العرب در دست مسلمانان بود. در عهد ابوبکر تمام شبه جزیره تصرف شد. در عهد عمر مسلمانان تا ماوراءالنهر و شمال دریای مکران و همه ایران (بجز سواحل شمال آنسوی دیواره‌های البرز) و سرزمین عراق، شام، مصر و باریکه سواحل لیبی را متصرف شدند. در زمان عثمان، تا دریاچه آرال و کناره‌های دریای کاسپین تا دریای سیاه (شرق آسیای صغیر و جنوب قفقاز)، جنوب آسوان و قسمت اعظم سواحل لیبی متصرف شد.   گستره ممالک اسلامی در شرق تا سیستان و خراسان بود. در شمال غرب ایران، شامل آذربایجان و ارمنستان، و در غرب شامل تمامی آنچه شامات نامیده می‌شد، بود، یعنی اردن، سوریه، فلسطین، لبنان و مصر. این مناطق پیش از آن زیر سلطه دولت بیزانس (روم شرقی) بود. مردمان این مناطق، بخشی عرب و بخشی رومی بودند. پس از اسلام، ترکیب جمعیتی این دیار به سود اعراب چرخید و فرهنگ عربی به جز برخی از اقلیت‌های قومی-مذهبی، در این مناطق غالب گردید.  در دوره اموی شمال غرب آفریقا تا مغرب، اندلس تصرف شد و بر متصرفان شرق اسلام افزوده شد.

مصر و سوریه
ابتدا ابوعبیده جراح از سوی خلیفه مامور فتح شام شد؛ اما ابوبکر پس از مدتی خالد بن ولید را به همره ابوسفیان و دو فرزندش یزید و معاویه به همراه تنی چند از صحابه به یاری وی فرستاد. سرانجام در نبرد یرموک در سال ۱۳ه سپاهیان روم از مسلمین شکست خوردند و دروازه‌های شهرهای آباد شام برروی مسلمانان باز شد. مصر در اواخر خلافت عمر توسط عمروبن عاص فتح گردید.

ایران
اوضاع ایران در اواخر عصر ساسانیان بسیار اشفته بود. اقدامات نسنجیده خسروپرویز اوضاع را اشفته تر کرد. کشتن حاکم حیره باعث از بین رفتن سد حیره در مقابل اعراب شد. این اشفتگی اعراب را تحریک کرد که به ایران حمله کنند. با صدور فرمان حمله به ایران در سال ۱۲ هجری مثنی بن مخربه شیبانی حمله به ایران را آغاز کرد. پس از وی ابوعبید بن مسعود ثقفی داوطلب شد. اما وی در جنگ جسر (پل) کشته شد. بعد از وی سعد بن ابی وقاص مامور حمله به ایران شد. سعد در جنگ قادسیه در سال ۱۶ هجری رستم فرمانده سپاه ایران را شکست داد. آخرین رویاروی ایرانیان و اعراب در سال ۲۱ هجری و در نبرد نهاوند به فرماندهی نعمان بن مقرن صورت پذیرفت که با پیروزی اعراب پایان یافت. با مرگ یزدگرد درسال ۳۱ هجری ایران به وسیله اعراب فتح شد.
اسپانیا ، شمال آفریقا ، یمن و حجاز ، ماوراءالنهر ، شبه قاره هند ، خاور دور ، جنوب شرقی آسیا و سایر نقاط جهان

بخشی از فهرست مطالب مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران

مقدمه
تاریخچه :
دوره آغازین دودمانی
پادشاهی کهن (۲۱۸۱ - ۲۶۸۶ پ. م(
پادشاهی میانه
فرهنگ
زندگی روزمره
بر تارک جامعه
قدرت و مناصب
سالشمار استقلال و تابعیت مصر در دوران هخامنشیان
مصر در زمان سلوکیان و اشکانیان
مستخدمان خداوند
زندگی پس از مرگ
آداب و رسوم
اهرام
هرم خوفو
گسترش اسلام و دولتهای اسلامی
مصر و سوریه
ایران
منابع

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاثیر حکومت مصر بر ایران

دانلود مقاله کامل درباره حکومت یقین بر شک (استصحاب)

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره حکومت یقین بر شک (استصحاب) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره حکومت یقین بر شک (استصحاب)


دانلود مقاله کامل درباره حکومت یقین بر شک (استصحاب)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 33

 

(استصحاب) حکومت یقین بر شک

مقدمه

گـفـتـیـم کـه فـقـیـه براى استنباط حکم شرعى به منابع چهارگانه رجوع مى کند. فقیه گـاهـى در رجـوع خـود موفق و کامیاب مى گردد و گاه نه . یعنى گاهى (و البته غالبا) بـه صـورت یـقـینى و یا ظنى معتبر (یعنى ظنى که شارع اعتبار آن را تایید کرده است ) بـه حـکم واقعى شرعى نائل میگردد، پس تکلیفش روشن است ، یعنى مى داند و یا ظن قوى مـعـتـبـر دارد کـه شـرع اسـلام از او چـه مى خواهد. ولى گاهى ماءیوس و ناکام میشود یعنى تکلیف و حکم الله را کشف نمى کند و بلا تکلیف و مردد میماند. در اینجا چه باید بکند؟ آیا شـارع و یـا عـقـل و یـا هـر دو وظیفه و تکلیفى در زمینه دست نارسى به تکلیف حقیقى معین کرده است یا نه ؟ و اگر معین کرده است چیست ؟.
جـواب این است که آرى ، شارع وظیفه معین کرده است ، یعنى یک سلسله ضوابط و قواعدى بـراى چـنین شرایطى معین کرده است . عقل نیز در برخى موارد مؤ ید حکم شرع است ، یعنى حـکـم اسـتـقـلالى عـقـل نـیـز عـیـن حـکـم شـرع اسـت ، و در بـرخـى مـوارد دیـگـر لااقل ساکت است یعنى حکم استقلالى ندارد و تابع شرع است .
عـلم اصـول ، در بخش ((اصول استنباطیّه )) دستور صحیح استنباط احکام واقعى را به ما مـى آمـوزد، و در بـخـش ((اصـول عـمـلیـّه )) دسـتور صحیح اجراء و استفاده از ضوابط و قواعدى که براى چنین شرایطى در نظر گرفته شده به ما مى آموزد.

چهار اصل عملى : 1- اصل برائت  
اصـول عـمـلیـه کـلیـه کـه در هـمـه ابـواب فـقـه مـورد استعمال دارد چهار تا است :
1. اصل برائت .     
2. اصل احتیاط.   
3. اصل تخییر.     
4. اصل استصحاب   .
هـر یـک از ایـن اصـول چـهـارگـانـه مـورد خـاص دارد کـه لازم اسـت بـشـنـاسـیـم . اول این چهار اصل را تعریف میکنیم .    
((اصل برائت )) یعنى اصل ، این است که ذمه ما برى است و ما تکلیفى نداریم .
چـهـار اصـل عـمـلى : 2- اصـل احتیاط   
((اصـل احـتـیـاط )) یـعـنـى اصـل ، ایـن اسـت کـه بـر مـا لازم اسـت عمل به احتیاط کنیم و طورى عمل کنیم که اگر تکلیفى در واقع و نفس الامر وجود دارد انجام داده باشیم .   
چهار اصل عملى : 3- اصل تخییر  
((اصـل تـخـیـیـر )) یـعـنـى اصـل ایـن اسـت کـه مـا مـخـیـریـم کـه یـکـى از دو تـا را بـه میل خود انتخاب کنیم .     
چهار اصل عملى : 4- اصل استصحاب     
((اصـل اسـتـصـحـاب )) یـعـنـى اصـل ، این است که آنچه بوده است بر حالت اولیه خود باقى است و خلافش نیامده است حـالا بـبـینیم در چه موردى باید بگوییم اصل ، برائت است ، و در چه مورد باید بگوییم اصـل ، احـتـیـاط یـا تـخـیـیـر یـا اسـتـصـحـاب اسـت . هـر یـک از ایـنها مورد خاص دارد و علم اصول این موارد را به ما مى آموزد.
اصولیون میگویند: اگر از استنباط حکم شرعى ناتوان ماندیم و نتوانستیم تکلیف خود را کـشف کنیم و در حال شک باقى ماندیم ، یا این است که شک ما تواءم با یک علم اجمالى هست و یـا نـیـسـت ، مـثـل اینکه شک میکنیم در اینکه آیا در عصر غیبت امام ، در روز جمعه نماز جمعه واجـب اسـت یـا نـمـاز ظـهر؟ پس هم در وجوب نماز جمعه شک داریم و هم در وجوب نماز ظهر. ولى عـلم اجـمالى داریم که یکى از این دو قطعا واجب . ولى یک وقت شک میکنیم که در عصر غیبت امام نماز عید فطر واجب است یا نه ؟ در اینجا به اصطلاح شک ما ((شک بدوى )) است نه شک در اطراف علم اجمالى .
پـس شـک در تـکلیف یا تواءم با علم اجمالى است و یا شک بدوى است . اگر تواءم با علم اجمالى باشد یا این است که ممکن الاحتیاط است یعنى میشود هر دو را انجام داد یا احتیاط ممکن نـیـسـت . اگـر احـتـیاط ممکن باشد باید احتیاط کنیم و هر دو را انجام دهیم ، یعنى اینجا جاى اصـل احتیاط است ، و اگر احتیاط ممکن نیست زیرا امر ما دائراست میان محذورین ، یعنى وجوب و حرمت ، یک امر معین را نمى دانیم واجب است یا حرام ، مثلا نمى دانیم در عصر غیبت امام اجراء بـعـضـى از وظـایـف از مختصات امام است و بر ما حرام است یا از مختصات امام نیست و بر ما واجـب اسـت ، بـدیـهـى اسـت کـه در ایـنـگـونـه مـوارد راه احـتـیـاط بسته است پس اینجا جاى اصل تخییر است .
و امـا اگـر شک ما شک بدوى باشد و با علم اجمالى تواءم نباشد. در اینجا یا این است که حـالت سـابـقـه اش مـعـلوم اسـت و شـک مـا در بـقـاء حکم سابق است و یا این است که حالت سـابـقـه مـحـرز نـیـسـت . اگـر حـالت سـابـقـه مـحـرز اسـت جـاى اصـل اسـتـصـحـاب اسـت و اگـر حـالت سـابـقـه مـحـرز نـیـسـت جـاى اصل برائت است .
یـک نـفـر مـجـتـهـد بـایـد در اثـر مـمـارسـت زیـاد، قـدرت تـشـخـیـصـش در اجـراء اصـول چـهـارگانه که گاهى تشخیص مورد نیازمند به موشکافى هاى بسیار است ، زیاد باشد و اگر نه دچار اشتباه مى شود.از ایـن چـهـار اصـل ، اصـل اسـتـصـحـاب ، شـرعـى مـحـض اسـت ، یـعـنـى عـقـل حـکـم اسـتـقـلالى در مـورد آن نـدارد بـلکـه تـابـع شـرع اسـت ، ولى سـه اصل دیگر عقلى است که مورد تاءیید شرع نیز واقع شده است .
ادلّه اسـتـصـحـاب ، یـک عـده اخـبـار و احادیث معتبر است که با این عبارت آمده است : (لاتنقض الیـقـیـن بـالشـک ).(7 ) یـعنى یقین خود را با شک ، عملا نقض نکن و سست منما. از متن خود احـادیـث و قـبـل و بـعـد آن جـمـله کـامـلا مـشـخـص مـیـشـود که منظور همین چیزى است که فقهاء اصولیون آنرا ((استصحاب )) مى نامند.
روایتى در باب اصل برائت     
در بـاب اصـل بـرائت نیز اخبار زیادى وارد شده است و از همه مشهورتر ((حدیث رفع )) اسـت . حـدیـث رفـع حـدیـثـى اسـت نـبـوى و مـشـهـور کـه رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرموده است :
(رفـع عـن امـتى تسعة : و ما لایعلمون ، و ما لایطیقون ، و ما استکرهوا علیه ، و ما اضطروا الیـه ، والخـطا، والنسیان ، والطیره ، والحسد، والوسوسة فى التفکر فى الخلق ).(8 )
نـه چـیـز از امـت مـن بـرداشـته شده است : آنچه نمى دانند، آنچه طاقت ندارند، آنچه بر آن مـجـبـور شـده انـد، آنـچـه بـدان اضـطـرار پـیـدا کـرده انـد، اشـتـبـاه ، فـرامـوشـى ، فـال بـد، احـسـاس حـسـادت (مـادامـى کـه بـه مـرحـله عمل نرسیده است و یا محسود واقع شدن ) و وساوس شیطانى در امر خلقت اصـولیـون درباره این حدیث و هر یک از جمله هایش بحثها و سخنان فراوان دارند و البته مـحـل شـاهـد بـراى اصـل بـرائت همان جمله اول است که فرمود: آنچه امت من نمى دانند و به آنهاابلاغ نشده از آنها برداشته شده است و ذمه آنها برى است .     
جریان اصول چهارگانه ، در موضوعات 
اصـول چـهارگانه اختصاص به مجتهدین براى فهم احکام شرعى ندارد، در موضوعات هم جارى است ، مقلدین هم میتوانند در عمل هنگام شک در موضوعات از آنها استفاده کنند.
فـرض کـنـیـد کـودکـى در حـال شیرخوارگى چند نوبت از پستان زنى دیگر شیر مى خورد و بعد این کودک بزرگ میشود و مـیخواهد با یکى از فرزندان آن زن ازدواج کند، اما نمى دانیم که آیا آن قدر شیر خورده کـه فـرزنـد رضـاعى آن زن و شوهرش محسوب شود یا نه ؟ یعنى شک داریم که آیا 15 نـوبـت مـتـوالى یـا یـک شـبـانـه روز متوالى یا آنقدر که از آن شیر در بدن کودک گوشت رویـیـده بـاشـد شـیـر خـورده اسـت یـا نـه ؟ ایـنـجـا جـاى اصـل اسـتـصـحـاب اسـت . زیرا قبل از آنکه کودک شیر بخورد فرزند رضاعى نبود و شک داریم که این فرزندى محقق شده یا نه ؟ استصحاب میکنیم عدم تحقق رضاع را.اگـر وضـو داشتیم و چرت زدیم و شک کردیم که واقعا خوابمان برد یا نه ، استصحاب میکنیم وضو داشتن را. اگر دست ما پاک بود و شک کردیم که نجس شده یا نه ، استصحاب مـیـکـنـیـم طـهـارت آن را. و امـا اگـر نـجـس بـود و شـک کردیم که تطهیر کرده ایم یا نه ، استصحاب میکنیم نجاست آن را.اگـر مـایـعـى جـلو مـاسـت و شک میکنیم که در آن ماده الکلى وجود دارد یا نه ؟ (مانند برخى دواهـا) اصـل ، بـرائت ذمـه مـا است ، یعنى استفاده از آن بلامانع است . اما اگر دو شیشه دوا داریـم و یقین داریم در یکى از آنها ماده الکلى وجود دارد، یعنى علم اجمالى داریم به وجود الکل در یکى از آنها، اینجا جاى اصل احتیاط است  .
و اگر فرض کنیم در بیابانى بر سر یک دو راهى قرار گرفته ایم که ماندن در آنجا و رفتن به یکى از آنها قطعا مستلزم خطر جانى است ولى یک راه دیگر مستلزم نجات ما است و مـا نـمى دانیم که کدامیک از این دو راه موجب نجات ما است و کدامیک موجب خطر، و فرض این اسـت که توقف ما هم مستلزم خطر است ، از طرفى حفظ نفس واجب است و از طرف دیگر القاء نـفـس در خـطر حرام است ، پس امر ما دائراست میان دو محذور و ما مخیّریم هر کدام را بخواهیم انتخاب کنیم .به تجربه ثابت شده است که هیچ قانونگذاری نمی تواند تمام روابط پیچیده و گونه گونه اجتماعی را پیش بینی کند و برای همه آنها حکمی روشن و قاطع بیاورد . انسان ماشین زنده نیست ، عواطف و بازتاب های این موجود اندیشمند و مبتکر چندان متنوع و تغییر پذیر است که نمی تواند در حصار قالب های حقوقی زندانی شود....

پاره ای از نویسندگان این فرض را تابع موردی دانسته اند که تصرف کننی با مالکیت سابق متعارض باشد. بنظر آنها اگر تصرف از زمانی آغاز شود که ملک هنوز وقف است و امکان فروش آن وجود ندارد، به تنهائی دلیل بر مالکیت نیست ، ولی ، هرگاه این نکته معلوم نباشد یا احتمال رود که شروع به تصرف در زمانی بوده است که فروش وقف امکان داشته ، تصرف کنونی مقدم است. زیرا تصرف اماره است و بر استصحاب وقف بودن ، که در زمره اصول فعلی است، حکومت دارد. گذشته از آنچه درباره تعارض تصرف و مالکیت سابق گفته شد، پذیرفتن نظریه یاد شده با این اشکال روبروست که تصرف حداکثر می تواند دلیل بر انتقال مال متصرف باشد و این دلالتدر صورتی امکان دارد که موضوع آن قابلیت انتقال را داشته باشد ولی در مورد وقف ، ابتدا باید ثابت شود که بدلیل وجود حادثه ای فروش آن ممکن گشته است. و این امری است که تصرف هیچ دلالتی برآن ندارد. پس در اینگونه دعاوی ، متصرف نمی تواند مدعی مالکیت را از اقامه دلیل بی نیاز کند و ، به بیان دیگر ، استصحاب وقف بودن برآن مقدم است.

تعارض استصحاب و ظاهر(اماره قضائی)  
اماره قضائی ”عبارت از اوضاع احوالی است که … در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می شود” ( ماده ۱۳۲۱ ق.م.) ، ظاهری است راهنمای مواقع، که بحکم عرف و غالب ، برای دادرس ایجاد ظن می کند . این دلالت ناشی از طبیعت اماره است و نیازی به امضاء قانونگذار ندارد. بنابراین ، در تعارض بین ظاهر و اصل عملی ، باید حکم ظاهر مقدم باشد. آنچه در فتاوای نویسندگان درباره حکومت اصل استصحاب بر ظاهر دیده می شود، بدلیل آنست که با استصحاب را نیز از امارات شمرده اند، یا ظنی را که از این راه بدست می آید معتبر ندانسته اند. ولی ، اگر از این دواشکال بگذریم، در تقدم ظاهر بر اصل تردید نمی توان کرد، چنانکه محقق قمی ، که از پیروان اعتبار این ” ظن ”و اصل بودن برائت است. در تعارض بین اصل برائت و ظاهر ، بطور شایسته و جالبی ، ظاهر را مقدم می شمارد و ” اصل صحت ” را نتیجه حکومت ظاهر بر اصل دانسته است؟        
بهر حال، این بحث تنها جنبه نظری نداردو در حل بسیاری از اختلافها بکار می آید ، که از آن جمله است      :      
۱-زن و شوهری مدتها با هم بسر برده اند و پس از آن نکاح در اثر فسخ یا طلاق بهم خورده است. زن مدعی است که بین آن دو نزد یکی واقع شده و او حق گرفتن تمام مهرالمسمی یا مهرالمثل را دارد. شوهر این گفته را نادرست می داند و نزدیکی را انکار می کند. در این صورت اگر زن از ابتدا دوشیزه نباشد و هیچکدام نتواند دلیلی بر راست بودن ادعای خود بیاورد . گفته کدامیک مقدم است؟ از طرفی اصل ( استصحاب ) عدم وقوع نزدیکی است و از سوی دیگر ظاهر اینست که زن و شوهر جدای از هم نبوده اند. بنظر می رسدکه دادرس نباید این ظاهر را ندیده بگیرد و بحکم اصل شوهر را از نصف مهرالمسمی یا تمام مهر المثل بری بداند.

۲-زن و شوهری بآسودگی و باهم زندگی می کنند و مرد نیز درآمد کافی دارد پس از چندی زن ادعا می کند که باو نفقه پرداخته نشده است و مرد پاسخ می دهد که هزینه معیشت را او تحمل کرده است . ادعای زن موافق با اصل است و گفته مرد را ظاهر حال آنها تأئید می کند پس زن باید دلایلی بیاورد که هزینه زندگی کشترم را او پرداخته و از بابت نفقه طلبکار است.       
۳-طلبکاری برای گرفته طلب خود بدادگاه رجوع می کند. بدهکار اصل دین را میپذیرد ولی مدعی پرداختن آن می شود و برای اثبات ادعا سند طلب را ارائه می دهد. در این اختلاف اصل بقای دین است ، لیکن ظاهر امر دلالت دارد که دین پرداخته شده است. زیرا عادتاً طلبکار پیش از گرفتن حق خویش سند دین را به بدهکار نمی دهد و بطور معمول نیز این کار به رضای او انجام می گیرد نه بوسیله قهر و غلبه و نیرنگ .
اصول دیگری که از استصحاب گرفته شده است:      
در نتیجه ابقای حالت سابق دواصل دیگر نیز فراهم گشته وزبانزد حقوقدانان است :   
۴-اصل عدم: در هر مورد که در وجود امری تردید شود اصل عدم آنست بسیاری از نویسندگان کوشیده اند تا ” اصل عدم ” را از استصحاب عدمی ممتاز سازند ، باین اعتبار که در اصل عدم بی آنکه حالت سابق امری در نظر باشد ، خردمندی بنای کار خود را بر نبودن آن می گذارد. ولی جز در مواردی که” اصل ” بمعنی ظاهر بکار رود و بر مبنای ” غلبه ” استوار است ، اصل عدم نتیجه باقی دانستن وضع سابق امری است که وجود نداشته . بهر حال ، یکی از نمونه های اجرای این اصل ماده ۸۷۶ قانون مدنی است که می گوید ” با شک در حین ولادت حکم وراثت نمی شود”.       
۵-اصل تأخر حادث ، این اصل در موردی بکار میرودکه موضوع استصحاب از بین رفته ولی در تاریخ آن تردید است. پس ، اگر مردن شخصی مسلم باشد ولی تردید بمیان آید که در روز معین زنده بوده است یا مرده ، باستناد اصل ” تأخر حادث” او را زنده فرض می کنند. یا، اگر سند بدون تاریخی در دست باشد و اختلاف شود که در فلانتاریخ تنظیم شده بوده است یا نه ، اصل ” تأخر حادث ” اقتض دارد که آن را نوشته شده بدانیم . بنابراین اصل تأخر حادث از طرفی بر استصحاب وجود سابق و از طرف دیگر بر استصحاب عدم حادثه استوار است.

شرایط اصل استصحاب

شرایط اصل استصحاب هر آن چیزى است که در جریان استصحاب و یا در فعلیت یافتن آن مؤثر بوده , ولى در ماهیت استصحاب داخل نیست ـ از ارکان آن محسوب نمى شود ـ مانند آن که در جریان استصحاب شرط است که ادله اجتهادى ( اماره ) راجع به مورد استصحاب موجود نباشد .و یا آن که در فعلیت استصحاب شرط است که این استصحاب معارض با استصحاب دیگرى نباشد. در بعضى از کتاب ها , شرط را طورى معنا کرده اند که شامل عدم المانع نیز شده است . نکته: در بعضى از کتاب ها, شرایط استصحاب و ارکان آن با هم یکى گرفته شده است ; یعنى همان چیزى که در برخى از کتاب ها به عنوان ارکان آورده شده ,در بعضى دیگر به عنوان شرایط استصحاب خوانده شده , اما بعضى از سندها, مثل کتاب " المحکم فى اصول الفقه " میان آن دو تفاوت گذارده است .

استصحاب

اِسْتِصْحاب‌، یکى‌ از ادله‌ در برخى‌ از مکاتب‌ فقهى‌ و یکى‌ از اصول‌ عملى‌ در مکتب‌ اصولى‌ متأخر امامیه‌ که‌ عبارت‌ است‌ از صدور حکمى‌ در یک‌ موضوع‌ بر پایه یقین‌ پیشین‌ در شک‌ کنونى‌. معنای‌ نخستین‌ این‌ واژه‌ در لغت‌، آنچنانکه‌ از کاربردهای‌ کهن‌ آن‌ استنباط مى‌شود، به‌ همراهى‌ طلبیدن‌ چیزی‌ است‌ مثلاً نک: نصر بن‌ مزاحم‌، 32-33؛ نیز بیتى‌ شاهد در العین‌ خلیل‌، /24. در کتاب‌ العین‌ خلیل‌ و پیرو آن‌ در آثار ازهری‌ و جوهری‌، استصحاب‌ با عبارت‌ تکرار شوندة «کل‌ شى‌ء لازم‌ در برخى‌ نسخ‌: لاءم‌ شیئاً فقد استصحبه‌» تفسیر شده‌ است‌ که‌ بیانى‌ نه‌ چندان‌ رسا از همان‌ معناست‌ خلیل‌، همانجا؛ ازهری‌، /62؛ جوهری‌، /62. آنچه‌ در آثار جوهری‌ و ابن‌ فارس‌، افزون‌ بر این‌ دیده‌ مى‌شود، یک‌ ترکیب‌ مثال‌ گونه‌ به‌ صورت‌ «استصحبته‌ الکتاب‌ و غیره‌» است‌ که‌ جوهری‌ آن‌ را فعلى‌ دو مفعولى‌ به‌ معنای‌ همراه‌ قرار دادن‌ چیزی‌ با چیزی‌ دیگر گرفته‌ است‌ همانجا؛ نیز نک: زمخشری‌، 49، حال‌ آنکه‌ در نقل‌ فیومى‌ از ابن‌ فارس‌، فعل‌ به‌ صورت‌ «استصحبت‌ الکتاب‌» آمده‌، و یک‌ مفعولى‌ انگاشته‌ شده‌ است‌

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره حکومت یقین بر شک (استصحاب)