لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 80
مقدمه
در شعر معاصر فارسی
ادبیات فارسی گنجینه گرانبهائی است شاید با تفاوت کمی ادبیات یکی دو زبان دیگر به وسعت و غنای زبان فارسی باشد ادبیات فارسی خصوصاً آنچه بصورت شعر است شاهکارهای بی نظیری دارد که نظرشان در ادبیات جهان کم است اگر ادعا شود که با خصوصیات آنها اثری نیست سخن به گزاف نرفته است مثل شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی و نظایر آنها و اگر کتابی شبیه اینها وجود داشته باشد با این شاهکارها قابل قیاس نیستند.
چنین ادبیاتی با عمری بطول دوازده قرن همگام با تاریخ پر نشیب و فراز مملکت ما راه پر پیچ و خمی را پیموده است و در طول این زمان طولانی اصالت خود را حفظ کرده است چنانکه شاگرد دبستانی این زمان شعر رودکی را بهمان سادگی میخواند که شاگردان مکتب خانه های عصر رودکی، در صورتیکه مثلا در انگلستان باسوادان آن مملکت زبان شکسپیر را نمیفهمند زیرا انگلیسی زمان شکسپیر با انگلیسی جدید بحد زیادی تفاوت دارد.
از زمانی بسیار قدیم که در سرزمین ما قومی برتر، از نژاد آریا بر آسیا حکومت میکرد سرودههای پیامبر بزرگش زردشت شعر بود شعری که تا زمان ما هم جاودان بیادگار مانده است.
در طول قرن و اعصار حتی هجومهای وحشیانهی اقوام همسایه و غارتگریهای بی حساب و آتش سوزیهای مدهش و قتل عامهای بی شمار نتوانست شعله فروزان ادبیات زبان ما را خاموش کند و آنچه را از آن همه ویرانی مانده است خود گنجینه گرانبهائی است.
در طول این زمان دراز در هر عصری هر تحولی که در جامعهی ما رخ میداد بدون شک روی ادبیات زبان ما هم تاثیر میگذاشت و در آن تحولی بوجود میاورد که نه تنها از عظمت آن نمیکاست بلکه بر شکوهش میافزود و تاریخ ادبیات ما همدوش تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور ما شاهد بوجود آمدن آن عظمتها است که حمله اسکندر و تازی و مغول آنرا از بین نبرده است.
آخرین تحولی که تاریخ سیاسی و اجتماعی مملکت ما بخود دیده است انقلاب مشروطیت است که خود موجب تحولی در ادبیات زبان ما شده است که قسمتی از آنرا بررسی میکنیم.
مقصود از این بررسی این نیست که بی جهت از کسی تمجید شود یا حق کسی پایمال شود بلکه مقصود این است که اگر از کسی حقی پایمال شده است که وجود او در تکوین شعر معاصر فارسی مؤثر بوده است آن حق به او اعاده شود و نیز راهی که بنام شعر معاصر فارسی باز شده است روشن و هموار گردد تا عدهای به دنبال حرف دیگرانی که آنرا نمیفهمند این مسئله را به دیده حقارت ننگرند زیرا این شیوه بحست تفنن بوجود نیامده بلکه تحولی ناگزیر بوده و در آن مردان بزرگی کار کردهاند تا آنرا براهی که اکنون وجود دارد راهی کردهاند.
اگر این راه روشن شده و تحول شعر فارسی و انگیزهها و علل آن بررسی شده بود و اگر فقط به ظواهر امر از قبیل شکستن قالب شعر و کوتاه و بلند کردن مصراعها توجه نشده بود بلکه عمق مطلب به مردم تفهیم شده برود شعر فارسی در روزگار ما چنین به لجن خود کامگی و خود خواهی و غرض ورزی جمعی متشاعر کشیده نمیشد و در روزگار که ادبیات و شعر باید رل اساسی در زندگی و وضع اجتماعی مردم بازی کند این چنین به فلاکت روسپی بازی و هیپیگری نمیافتاد و آلت دست سور چرانهای کافهها و بارها و قهوهخانههای اسلامبول و نادری نمیشد.
اگر راه روشنی وجود داشت هر روز کسی بلند نمیشد بنام نقد و بررسی کسی را به رسوائی بکشد و در مقابل کسی دیگر را بدون هیچ شخصیت ادبی و علمی به عرش اعلا برساند.
این را ما میبینیم که هر روزنامهای، صفحه یا صفحاتی مخصوص این نقد و بررسیها دارد و هر روز و هفته با یک شخصیت ادبی مصاحبه میکند و نظر او را در مورد شعر معاصر میخواهد و به دنبالش چند ژست شاعرانه و مقداری حرف مفت تحویل خوانندههای خود میدهد.
اول دفتر
روزگاری بود که اگر میگفتی :« کی عیب سر زلف بت از کاستن است» دهانت را پر از جواهر میکردند و مطربان پیش میخواندند و تا بامداد بر این سرود که در پی کوتاه کردن زلف مرد بوده است میخواندند و باده میپیمودند و شادیها میکردند.
هزار گام یک ساله از آن روزگار را پشت سر نهاده ایم زمان دیگر شده است و زمانه دیگر تاریخ در مسیر خود دگرگونیها یافته است اینک کشی آن سرودهها به گل نشسته است در زمانهای هستیم که از کنار « شب فرق باشد بیمارستان» به راحتی میگذرند در زمانهای هستیم که شاعر و نویسنده باید بر پای خود ایستد، بی تکیه بر دیگران. در چنین حال و هوایی است که شاعر و نویسنده با مردم است نه رویاروی مردم؛ و از این روست که خواه پشت بر قبله نماز نمیگزارد. در چنین زمانهای است که شاعره و نویسنده از درون به جامعه مینگرد و نه از فراز، و نه بر خنگ راهوار خیال.
در چنین زمانه ای است که شعر و داستان رنگ و بویی دیگر میگیرد و از حالا و هوایی دگر سخن میگوید و چنین است که شاعر و قصه نویس
تحقیق درباره ادبیات