لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
هماهنگی استراتژی های سرپرستی و ساختار به منظور بهبود عملکرد سازمان
چکیده
با طراحی واحدهای سازمانی و تعیین ادارهها و بخشهای داخلی، کارهای سازمان میان واحدهای اصلی تقسیم میشود و امکان استانداردکردن کارها و تخصصیکردن فعالیت کارکنان فراهم میگردد؛ ولی موفقیت سازمان در تحقق اهدافش، مستلزم هماهنگ ساختن فعالیتهای مذکور است. در واقع بدون هماهنگی، احتمال بروز تأخیر و اتلاف وقت در انجام فعالیتها، پروژهها و برنامهها افزایش مییابد و ممکن است سازمان با عجز و ناکامی مواجه شود. اگرچه تدوین استراتژی برای پیشبرد اهداف یک سازمان ضروری است ، آنچه مهمتر به نظر می رسد وجود هماهنگی بین عناصر سازمان و نیز استراتژی های مختلف آن است. هماهنگی فرآیندی است که طی آن همه بخشهای تشکیل دهنده یک کل برای کسب هدف مشترک ، ترکیب میشوند. هماهنگی با مجموعهای از ساز و کارهای ساختاری و رفتاری تحقق مییابد که برای مرتبط ساختن اجزای سازمان با یکدیگر به کار میروند و نیل به اهداف سازمانی را تسهیل میکنند. مقاله حاضر در راستای دستیابی به این مهم در نظر دارد رابطه هماهنگی بین استراتژیهای سرپرستی و ساختارهای عملی و نظری را به منظور بهبود عملکرد سازمان تبیین نماید. در این راستا بر اساس تئوری نقاط مرجع استراتژیک، نقاطی برای برقراری هماهنگی همه جانبه شناسایی می شوند. سازمان ها می توانند با تعیین وضعیت موجود خود نسبت به نقاط مرجع استراتژیک اقدام به انتخاب استراتژی مناسب نمایند. در این مقاله از تئوری نقاط مرجع استراتژیک برای جانمایی و نمایش گونهشناسی استراتژی های سرپرستی و ساختارهای نظری و عملی و تبیین هماهنگی بین آنها بهره گرفته شده است.
استراتژی، استراتژی سرپرستی، هماهنگی استراتژیک، نقاط مرجع استراتژیک، ساختار، ساختار نظری، ساختار عملی بر اساس نوع فعالیت، ساختار عملی بر اساس پنج بخش اصلی سازمان، عملکرد.
1- مقدمه
اصلاح ساختار سازمانی همواره از دغدغههای مدیران است زیرا بخش مهمی از فعالیتهای مدیران معطوف به سازماندهی مناسب عوامل است که مستلزم ایجاد ساختار سازمانی مناسب میباشد. ساختار سازمانی، چارچوبی است که بوسیله فعالیتهای سازمان تقسیم، سازماندهی و هماهنگ میشوند. هر سازمان دارای ساختار خاصی است و مهم آنست که این ساختار به گونهای باشد تا نه تنها عوامل انجام کار با یکدیگر هماهنگ باشد بلکه قابل کنترل نیز باشند.
ساختار سازمانی تعیین کننده روابط رسمی و نشان دهنده سطوحی است که در سلسله مراتب اداری وجود دارد و حیطه کنترل مدیران را مشخص میکند. همچنین ساختار سازمانی دربرگیرنده طرح سیستمهایی است که بوسیله آنها همه واحدها هماهنگ و یکپارچه میشوند و در نتیجه ارتباط موثر در سازمان تضمین خواهد شد. گرچه وجوه مختلف خود نشان دهنده اهمیت آن است ولی از آنجا که ساختار سازمانی یکی از ارکان مهم اجرای استراتژی است پرداختن به آن جزء لاینفک وظایف مدیران است. از آنجا که ساختار خود موجد استراتژی است و از سویی تعیین کننده در تخصیص منابع نیز میباشد، تغییر در ساختار سازمانی همواره میبایست مورد توجه قرار گیرد. ساختار باید به گونهای طرح ریزی شود که اجرای استراتژی تسهیل گردد.
مسلماً رابطه بین استراتژی و ساختار در شرکتهای مادر نیز نه تنها دارای ابعاد گستردهای است بلکه با خود تبعات وسیعتری به دنبال خواهد داشت. تاکنون توجه محدودی به شرکت های مادر از حیث ساختار سازمانی شده است و بحث جداسازی مالکیت از مدیریت و نحوه کنترل و اداره اینگونه شرکتها و همچنین تعیین ترکیب سبد دارایی یا پرتفوی سرمایهگذاری در شرکتهای مادر چنان از اهمیت ویژه ای برخوردارند که میتوانند موجب رشد و بالندگی و یا بالعکس مانعی در این راه باشند. مقاله حاضر در راستای دستیابی به این مهم در نظر دارد رابطه هماهنگی بین استراتژی های سرپرستی و ساختارهای عملی و نظری را به منظور بهبود عملکرد سازمان با توجه به الگوی نقاط مرجع استراتژیک تبیین نماید.
2- مفهوم استراتژی
یک استراتژی عبارت است از برنامه جامع و همه جانبه که نشان می دهد شرکت چگونه به ماموریت و هدف های خود دست یابد.دفت میگوید استراتژی عبارت است از یک برنامه برای ایجاد رابطه متقابل با عوامل محیطی جهت تعیین هدف های سازمان که معمولاً ضد و نقیض هستند. برخی از مدیران هدف را مترادف استراتژی می دانند، ولی از دید وی هدف مشخص می کند که سازمان به کجا می خواهد برود و استراتژی تعیین کننده شیوه رسیدن به آنجاست
کنت اندروز معتقد است استراتژی تدوین فعالیتی است که در سلسله مراتب مدیریتی انجام می شود و نه اینکه در بالاترین سطح هرم متمرکز شود.
به عقیده چندلر، استراتژی می تواند به عنوان فرایند تعیین اهداف بنیادی بلند مدت، اتخاذ شیوه کار و تخصیص منابع لازم برای تحقق این اهداف تعریف شود. اتخاذ تصمیمات راجع به توسعه فعالیت های برپایی کارخانجات و ادارات در مناطق مختلف، ورود به فعالیت های اقتصادی جدید و ایجاد تنوع در خطوط تولید مستلزم تعیین اهداف بنیادی جدیدی است. راه کارهای جدید باید ابداع شوند و منابع لازم برای تحقق اهداف تخصیص داده شوند و همچنین برای تحقق اهداف، حفظ و گسترش فعالیت های شرکت در حوزه های کاری جدید در پاسخ به تقاضاهای متغیر، تغییرات منابع، نوسانات شرایط اقتصادی، پیشرفت های فنی و فعالیت رقبا باید تخصیص مجدد صورت پذیرد.
نگرش استراتژیک مسائل و موضوعات را در سطح ذهنی، مفهومی یا نظری در نظر می گیرد. بنابراین استراتژی نیز بصورت ذهنی و مفهومی بیان می شود و هیچ گاه نمی تواند به صورت عینی و عملیاتی مطرح شود. این موضوع تمام دیدگاه هایی را که استراتژی را به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف های بلند مدت و دارای قید زمان می دانند ، رد می کند بلکه استراتژی « جهت گیری کلی حرکت سازمان جهت نیل به طرف وضعیت مطلوب در سطح ذهنی و مفهومی » می باشد.
حرکت عبارت است از رهایی تدریجی چیزی از قوه و استعداد رسیدن به فعلیت . حرکت در همه شئون جهان طبیعت حکمفرما می باشد. از دیدگاه متالهین، جهان و هر چه در او هست مخلوق خداوند حکیم است و این خلق و ایجاد، حکمت و غایتی دارد که همه رو به سوی آن سیر می کنند.
در هر لحظه ای که موجودات متحرک به کمال و غایت خویش برسند از حرکت باز می ایستند و پس از وصول هم، دیگر حرکت معنی و مفهومی نخواهد داشت،بنابراین باید کمال خلقت در مرتبه ای باشد که رسیدن و وصول موجودات بدان و گذشتن از آن ممتنع باشد و صرفاً میل به طرف آن در عینیت نمود یابد. به این ترتیب باید غایت و کمال خلقت فارغ از زمان و مکان و ورای آن بوده به طوری که در بستر زمان و مکان، وصول بدان ممتنع باشد. از این مطلب نکته ای دانسته می شود و آن اینکه چنانچه غایت و کمال ورای زمان و مکان باشد اساساً باید از تغییراتی که در بستر زمان و مکان حادث می شود، تاثیر نپذیرد. بنابراین غایت و کمال مقوله ای است که نسبت به زمان و مکان ثابت است و تحت تاثیر تغییرات زمان و مکان متحول نمی شود، که از آن به «وضعیت مطلوب» تعبیر می کنیم. هر حرکتی به صرف اینکه حرکت است دارای «جهت» است و به تعبیر دیگر چون حرکت شیء به سوی غایتی است لذا حرکت بودن «جهت» ممتنع است و نظر به اینکه غایت حرکت ورای زمان و مکان است لذا «جهت حرکت » نیز مقوله ای ورای زمان و مکان می باشد و ما از این مفهوم به «جهت کلی حرکت» یا «استراتژی» تعبیر می کنیم و آن را همانند وضعیت مطلوب از تاثیر زمان و مکان مصون دانسته و در هر حال حرکت در راستای استراتژی انجام می شود
3-سطوح استراتژی
بیشتر سازمان ها به جای اتخاذ یک استراتژی جامع و واحد، از مجموعه ای از استراتژی های مرتبط استفاده می کنند، که هر یک در سطوح مختلفی از شرکت طراحی می شوند. سه سطح مهم استراتژی در بیش تر سازمان های بزرگ چند محصوله عبارتند از: استراتژی بنگاه (شرکت)، استراتژی کسب و کار (تجاری) و استراتژی کارکردی ( وظیفه ای ) که بر روی یک محصول- بازار خاص متمرکز شده اند. هر استراتژی علاوه بر پاسخگویی به شرایط محیطی، با استراتژی های سطوح دیگر و نیز با نقاط قوت و شایستگی های رقابتی واحد تجاری مربوط و با سطح شرکت به عنوان یک
دانلود مقاله کامل درباره هماهنگی استراتژی های سرپرستی و ساختار به منظور بهبود عملکرد سازمان