شمارهٔ: 1
April_1966
دوستـان عـزیـز
نامههای طریق نور خدمتی است که ماهانه به دوستداران راه باستانی علم " اکنکار" عرضه میگردد و به دانش شما در مورد روشهای برتر روحانی برای رسیدن به ملکوت آسمـانهـا مـیافـزایـد.
اولین مبحثی که به آن میپردازیم، و یکی از بحث برانگیزترین آنها نیز میباشد تسلیم است. تنها معدود افرادی میدانند" تسلیم به چه معناست. بهطور کلی طرز فکر عمومی مردم نسبت به تسلیم به سه بخش تقسیم می شود:
اول آنها که ایدهٔ کمرنگی از آن دارند.
دوم آنان که ایدهای ذهنی از آن دارند.
سوم کسانی هستند که آن را احساس کردهاند.
اما هیچیک از اینها تسلیم حقیقی نیست. تسلیم کلید واقعی موفقیت روحانی در حالت خارج از بدن است. اگر کسی خواستار موفقیت در هر یک از جهانهای نادیدنی است، تنها راه همین است. چرا که تنها با "تسلیم" است که اشراق، بصیرت و دانش حقیقی روحانی کسب کرده و صد البته به پادشاهی خدا قدم مینهیم. حال سئوالی که به ذهن میرسد این است که به چه کسی باید تسلیم شویم؟ جواب کاملاً مشخص است تسلیم به استاد درون. البته نه به شکل ظاهر او که با چشم فیزیکی دیده میشود بلکه آن کسی که در کالبدی نورانی به سویتـان میآیـد، "استـاد حقیـقی" اوست.
تسلیم به استاد حقیقی یکی از اصولی است که بر خلاف ظاهرش معنایی کاملاً پیچیده دارد و هر آنکه به والاترین قلمرو اولوهیت وارد میشود با آن روبرو خواهد شد. مشکلی که تقریباً همه پویندگان واقعی مسیر خداوند با آن مواجه هستند همین مسئله تسلیم است. بدون تسلیم واقعی زمانی که انتظار رسیدن به اهدافمان و یا تابیدن نوری بر مشکلاتمان را داریم و کمکی دریافت نمیکنیم، عصبی و سرخورده میشویم و ناامیدانه دچار تضاد میشویم.
در میان همهٔ عارفان و عاشقان خداوند فقط یک راه عملی و جهان شمول وجود دارد و آن راهی است ساده که از سرچشمهٔ اصلی نشأت میگیرد، به همین دلیل به آن توجهی خـاص مبـذول میداریـم.
این راه افراد با شهامت، جسور و مشتاق است. بهطور کلی استاد درون معمولاً با نشستن در سکوت و نگریستن به چشم روحانی یافت میشود، البته با شکیبایی و ملایمت بالاخره بعد از مدتی نور، همچون پردهای بیننده را در بر میگیرد و گوش درون باز شده و جریان صوتی را میشنود و اغلب حرکت ملایمی نیز در بدن احساس میکنیم ـ گویی بر روی صندلی تابی نشستهایم.
سپس استاد درون یا آن که به نام" مسافر معنوی" ( Spiritual Traveler ) میشناسیمش به چشم روحانیمان قدم نهاده و بیننده را از آگاهی فیزیکی به طبقات نامرئی میبرد. خوب، روند کار تا اینجا ساده است اما هیچیک از اینها " تسلیم حقیقی" به شکل روحـانی " مسـافـر معنـوی" ( استـاد درون ) نیـست.
شخص، گاه از حضور مسافرین معنوی بهرهمند میشود در حالی که هنوز به آنان تسلیم نیست و این همان طبیعت در ظاهر متناقض، اما پر محتوای پروردگار است و همچون رشتهای زندگیمان را در بر گرفته و موقعیتهای فیزیکی را به تجربیات والای معنوی تبدیل میکند. یا اینکه شاید فرد خدا را در زندگی احساس کند. اما از حضورش بهرهمند نباشد و شاید استاد درون در زندگی فردی حضور داشته باشد اما او از آن بهرهمند نگردد. بههرحال اگر در این تضاد بهدرستی عمیق شویم، خود به خود موضوع حل خواهد شد. اولین اصل تمرکز، توجه بر خویش درون است چرا که استاد درون نیز در واقع روح است و مـا بـه کمـک شکل ظاهرش او را در این جهـان میشناسیـم که به ما مسیر فتــح آسمـانهـا را مـیآمـوزد.
اولین گام تسلیم، رها کردن تمام تنشها و تضادهاست. سپردن همهٔ مشکلات و مسائل به استاد درون و جالب اینجاست که درست هنگامی فرد بدین مرحله ( یعنی تسلیم حقیقی ) رسیده است که یقین داشته باشد روح ( استاد درون ) کنترل او را به دست گرفتـــه است و او را در رسیـدن بـه خــداونـد راهنمـایی میکنــد.
او همهٔ مسائل جهان فیزیکی را کنترل نموده و همچنین از هر نوع موقعیت احتمالی او در طبقات درون مراقبت به عمل میآورد. البته این دانشی است ماورای تشخیص حواس و درکی ماورای جهان حواس و به همین سادگی، فرد وسیلهای میشود که روح از طریق آن به راحتی جریان مییابد و میتواند اعمالی فراسوی انتظار انجام دهد. مثلاً خود درمانی کند و یا دیگران را در زمینههای مختلف یاری رساند. او در این مرحله خود را سوار بر جریان الهی میبیند که به اوج آسمانها و قلمرو خداوند به پرواز در میآید و سپس به بـدن فیـزیکـی در جهـان تحتـانـی بـاز مـیگــردد.
به هر حال سلیم شدن به "استاد درون"، "مسافر معنوی"،" روح" یا هرچه بنامیدش، چیزی بیهوده نیست بلکه در جهت " اهداف معنوی" از آن استفاده میشود. توجه بر شکل درونی استاد متمرکز میشود. بنابراین شخص بر اساس خرد راهنمایی که از طبقات درون دریافت میکند تصمیمگیری مینماید. اینجاست که قوهٔ خلاقیت و اختیار به کار میآیـد. این دو استعداد نیز همچون دیگر تواناییهای بشر، الگو و نمونهای نیز در طبقات درون دارند و از این الگوها و نمونهها، نیرویی به سوی استعداد همترازشان در ذهن فیزیکی جاری میگردد. بههر حال اگر فرد در سکوت بنشیند در انتظار اینکه " مسافر معنوی" بیاید و او را به جهانهای ماوراء ببرد، احتمالاً مأیوس خواهد شد. در حالی که میبایست اراده و میل قوی باطنیاش را نیز بکار گیرد و مطمئن باشد که به هر کجا که مایل است میرود و آنچه انتظار دارد اتفاق میافتد. البته تحت هدایت " مســافـر معنــوی".
اگر به صلاح شما باشد که به طبقه مورد علاقهتان سفری داشته باشید، حتماً به خواستهتان میرسید، اما این موضوع را نیز کاملاً به یاد داشته باشید که برای رفتن و دیدن آنچه پیش رویتان قرار میگیرد میبایست از قوهٔ خلاق روح نیز سود جویید، باید تصمیم بگیرید و بدانید که چه میخواهید. بر اساس قاتون جهانهای ماوراء، همه چیز بر طبق تجـربـه و عقیـده شمـا از آن مـکان خـواهـد بـود.
انسان، استاد زندگی خویش است. تنها هنگامی که قوهٔ اختیـارمان را با روح الهی هماهنـگ کنیـم مـیتوانیـم مسیـر روح را بپیمـائیـم.
همیشـه با شمـا هستـم
دوستـدار شما
پالتوئیچل
شمـارهٔ: 2
May_1966
دوستـان عـزیـز
اکنکار دیدگاه وسیعی است که آگاهی را گسترش داده و به همهٔ آنان که قادرند ماورای جسـم و ذهـن بـه پـرواز در آینـد، آزادی اعـطاء میکنـد.
این همان آزادی است که همه در جستجوی آنند، البته با رهایی از قید و بندهای جهان مادی، قادریم در جهانهای آسمانی به پرواز درآییم. این بدان معناست که ما خود را به هیچوجه سرگرم طبقات پایینتر از روح نمیکنیم و فقط به منظور آشنایی، گذری از این جهـانهـای پـایـین داریـم.
به طور کلی اکنکار نه مذهب است و نه یک فلسفه یا سیستم متافیزیکی، بلکه راهی است به سوی خدا. راهی است برای همه اشخاص، چرا که راه، درون هر یک از ماست، درون آگاهی یعنی همان روح. بنابراین انسان چیزی نیست جز آگاهی و به هیچوجه نمیتوان او را موجودی فیزیکی، ذهنی و یا هر چیز دیگر نامید. روح کانالی است برای انسان که در صورت باز بودن، حقیقت به واسطهٔ آن به جهانهای بیرونی جریان پیدا میکند. در این صورت، ما چیزی را به ظهور میرسانیم که آرزوی قلبی ماست و قصد داریم اوج شکوفاییمان در جهان فیزیکی باشد. بنـابـراین هریک از ما همان وضعیتـی از آگاهـی را بـه ظهـور مـیرسـانیـم کـه هـماکـنـون در آنیـــم.
بنابراین زندگی ما در جهان بیرونی دقیقاً مطابق با وضعیت بهخصوصی از آگاهی است که در آن هستیم. پس میبینیم به این ترتیب زندگی چقدر ساده میشود. یعنی اگر ما علاقهای به آنچه هستیم نداریم میتوانیم آگاهیمان را تغییر دهیم. پس بنابراین از آنجا که ما واقعاً در صدد رسیدن به وضعیت خدایی هستیم، بادی در آگاهی خداوند زندگی نماییم. پس وقتی میگوییم زیستن در آگاهی خدا ساده است، بدین معنی است که فقط با نام خدا اندیشه و عمل نماییم. با این کار در حالی که هنوز در کالبد فیزیکی بهسر میبریم در والاترین مکانهای آسمانی قرار میگیریم و این همان گسترش آگاهی است که همیشه در دیسکورسهای " طریق نور" در بارهاش صحبت کردیم. اما متأسفانه خیـلیهـا آن را هنـوز درک نکـردهانـد.
در حقیقت سفر روح، بدانگـونه که اکثراً میپندارند، تنها مختص افراد زیرک و باهوش نیست بلکه تنها گسترش آگاهی است به مکانهایی که میخواهیم در آن باشیم و هیچ ربطی به سفر اثیری ( که شکل محدودی از حرکت است) و یا کالبد ذهنی و دیگر کالبدهای جهانهای پایین که به منظور حفاظت از روح در جهانهای پایین به دورش پیچیده شده، ندارد. به همین منظور میدانیم که روح میتواند به کوچکی یک دانهٔ بلوط یـا بـه وسعت کل عـالـم باشـد و این فقـط بستگـی بـه آرزو و تـصمیـم قلبـی خودش دارد.
شامل 83 صفحه Word
دانلود کتاب نامههای طریق نور