در بخش نخست از گفتگوی پیش رو، حسن رحیم پور ازغدی به پیام تازه انقلاب ایران در نسبت با انقلاب های گذشته اشاره کرده و تئوری انقلاب دینی امام را در مقایسه با دیگر تئوری های دوران معاصر چون مارکسیسم ، لیبرالیزم و فاشیسم که همگی زاییده سرگشتگی انسان در دوره مدرنیته بودند، بررسی کرد.وی مهمترین بعد انقلاب امام را تغییر پارادایم حاکم بر جهان در سده های اخیر و همچنین حل بسیاری از معادلات مجهول جهان معاصر ذکر کرده و بر این نکته تاکید ورزید که امام با انقلاب خویش نشان دادند که حکومت دینی نه تنها ممکن است ، بلکه جایز نیز می باشد. امام با اتکا به آن منبع اصیلی که منشائ تفکرات ایشان بود ، به نقد آراء و نتایج ایدئولوژی های بشری در قرن 19 و 20 پرداختند و صادقانه با درک عمیق و درستی که از وضعیت بشریت داشتند، تمام معادلات و پیش بینی های این نظریه پردازان را شکست خورده اعلام کردند. در بخش پایانی این گفتگوکه هم اینک از نظر شما می گذرد ، وی به تضادها و تناقض هایی اشاره می کند که ناقدان تئوری انقلاب دینی و ایدئولوژی براین نظریه وارد می کنند، ولی خود با ظاهری متفاوت و آرایش کرده ، همان نظرات را بر بشریت تحمیل می کنند.این متفکران با طرح نظراتی تحت عنوان نظم نوین جهانی ، جهانی شدن ، پایان تاریخ و برخورد تمدنها سعی در اعمال نظرات خود بر کل دنیا در جهت تسلط هر چه بیشتر بر بشریت دارند.
دستاوردهای انقلاب امام که نشات گرفته از اندیشه و بینش عمیق ایشان بودعمدتا چه مواردی است؟من بعضی از ارکان اندیشه امام را که اصلا فصلهای جدیدی در مطالعات دین و انقلاب ، جدا جدا و متصل باهم ایجاد کرد، عرض می کنم :
1- امام در تعریف جدیدی که از مشروعیت دینی و مردمی ارائه کرد، روشن ساخت که هر دو سوال افلاطونی «چه کسی باید حکومت کند؟» - که رکن مشروعیت محسوب می شد - و همچنین سوالی که آقایان معتقدند سوال جدیدی است ولی ما معتقدیم که این سوال ، قدیمی و ریشه دار است و آن این که «چگونه باید حکومت کرد؟»، به یک اندازه مهم بوده ، قابل تفکیک از هم نیستند و در تئوری حکومتی او، هر دو سوال و همین طور بحث رابطه خردورزی و دینداری پاسخ گرفت .
2- کسانی گمان می کردند و البته هنوز هم می گویند که روشنفکری در یک دوره ای ، خرافه زدایی از دین را به عنوان هدف اعلام می کرد، اما در یک دوره دیگری که ما اکنون با آن درگیر و گرفتار هستیم ، در واقع روشنفکری می خواهد از دین ، عقلانیت زدایی کند، یعنی بگوید که دین اصلا یک پدیده عقلانی و عقلایی نیست و نباید له و علیه آن استدلال کرد؛ به عبارت دیگر آمدن دین همان و رفتن عقل ، همان . امام نشان داد که چگونه دین برای برانگیختن عقل بشر، عقلها را تحریک کرده ، سازمان داده و فعال می کند؛ همچنین جمع عاقل بودن و متشرع بودن و این که چگونه شریعت و عقلانیت کاملا باهم منسجم و در یک راستا هستند، از معادلات بزرگی بود که امام آن را در انقلاب حل کرد و البته پیام جدیدی هم بود و اصلا عقلانیت در تعریفی که اسلام و تشیع دارد، معقوله ای جدا از شریعت و دیانت نیست.
3- همین طور امام مساله حق حاکمیت الهی با مفهوم آرائ مردم ، حقوق آنها، رضایت عامه ، جمهوریت و اسلامیت و انتصاب و انتخاب را حل کرد و نشان داد چگونه می توان جمهوریت را در چارچوب اسلام معنا کرده و انتخاباتی صد در صد دمکراتیک در راستای اهداف شریعت و در چارچوب یک انتصاب عام الهی مطرح نمود.
4- معادله دیگری که امام برای عصر جدید حل کرد، مساله رابطه دین و ملیت بود. امام مفهوم «امت دینی» را مطرح کرد که در برابر آن ممکن است کسانی مفهوم «دولت - ملت» را علم کنند. امام بدون آن که با افتخارات ملی در هیچ جایی درگیر شود و اهانتی به هیچ نوع ملیتی داشته باشد، نشان داد که چگونه می توان همه ملیتها و نژادها را در ذیل مفهوم «امت دینی» به رسمیت شناخت . در واقع امام با آن مفهومی از ناسیونالیزم و ملی گرایی مخالفت می کرد که ضدانسانی بود؛ فلذا می توان گفت که امام با سیم خاردار کشیدن بین انسان ها به بهانه نژاد و ملیت مبارزه کرد.
5- ابتکار دیگر ، حل مساله جمع اصول گرایی و تکثرگرایی بود ، یعنی امام یک تکثرگرایی محدود ، ضابطه مند و مشروط ، کاملا در چارچوب اصول گرایی دینی اعمال کرد؛ این که چگونه بتوان رقابت و مباحثه داشت و در عین حال ، در ذیل گفتمان اصلی پیش رفت ، بدون این که تمامی مسائل را تحت عنوان قرائت بازی زیر سوال ببریم . در جاهایی که نصوص صریح وجود دارد ، امکان بیش از یک قرائت درست وجود ندارد و بحث ، بحث محکمات است ، ولی در سایر مواردمتشابهات و موارد اختلافی که جای اجتهاد در آنها وجود دارد، امام کاملا باب تکثر و قرائت را در ذیل قرائت اصلی (تکثر قرائت با متد درست) باز کرد؛ البته امام به گره گشایی و حل مشکلات دیگری هم پرداخت که به خاطر کمی وقت نمی توان در اینجا به آنها پرداخت .
شما اشاره فرمودید که ما در قرن 19 و ابتدای قرن 20 ، با مکاتب زیادی روبرو شدیم که به ترتیب در عرصه مجامع بین المللی ظهور پیدا کردند. فهوای بیانات شما، وقتی که از ابتکارات حضرت امام یاد کردید، اینگونه به نظر می رسید که گویی امام به این مکاتب توجه داشته اند؛ به عبارت دیگر از فهوای بیان شما چنین نظری را هم می توان استنباط کرد. آیا می شود چنین تلقی کرد که امام به این مکاتب نظر نموده و بعد سعی می کردند تا نظر اسلام را در یک فضای مناسبی طرح کنند یا این که امام ، یک منبع اصیلی داشتند که آن را طرح نمودند و آن نظر،به نحوی که ما امروز تبیین می کنیم ، بروز پیدا کرده است؟
البته روشن است که خاستگاه تئوریک امام ، یک خاستگاه تطبیقی با تاثیرپذیری از مکاتب و ایدئولوژی های مختلف نبود. ایشان البته به عنوان یک مرجع تقلید، کاملا حوادث اجتماعی و تاریخی را تحت مطالعه داشتند. آنطور که نزدیکان ایشان نقل کردند، مطالعات امام از انواع رمان های داخلی گرفته تا نوشته های روشنفکری با گرایش مارکسیستی یا ناسیونالیستی را شامل می شد؛ در عین حال خاستگاه فکری ایشان که یک خاستگاه محض دینی است هم روشن بود. امام به عنوان یک متفکر اسلامی ، یک مجتهد و فقیه و در عین حال عارف و فیلسوف ، در ابعاد مختلف دینی ، جامعه را بررسی کرده و وارد عمل می شد. من به سخن «الوین تافلر» در کتاب «جابجایی قدرت» اشاره می کنم : «کار بزرگ امام این بود که برای اولین بار، یک نفر غرب را با تمامی محتویاتش نادیده گرفت و بجای این که بنشیند و با ما به صورت جداگانه وارد بحث شود، در کل همه ما را دور زد.» این نکته ، نکته بسیار مهمی است . بنابراین ضرورتی ندارد که امام ، تفصیلا تمام ایدئولوژی ها و نظریه پردازان آنها را جدا جدا بررسی نماید، در واقع اینها بیش از این که یک مکتب بمانند، می توان گفت که هر کدامشان یک گفتمان بودند یعنی تمامی این مکاتب به نحوی سیال بودند بخصوص که قبلا عرض کردم با همه آنها به صورت گزینشی برخورد شد. یعنی درگیری سوسیالیزم و لیبرالیسم ، خیلی زود تبدیل به یک سوسیالیزم لیبرالیزه شده و یا بالعکس شد؛ به عبارت دیگر اینها با هم تلفیق شدند. حتی خیلی از عناصر تفکر فاشیستی ، امروزه در دیدگاهها و هژمونی لیبرال سرمایه داری حفظ شده است . پس خود آنها هم به نحو خالص و با مرزهای متمایز از هم باقی
شامل 22 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله اندیشه الهی امام خمینی ره در برابر اندیشه ایدئولوژی ستیز دوران معاصر