اگر انسان مقایسهای بین وضع انحطاط اخلاقی مسلمانان امروزه و رهبریهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اخلاق داشته باشد، متوجه میشود که تا چه اندازه میان آن برنامه و این روش رفتار فاصله و بیگانگی وجود دارد!
با دقت در این وضع اسفبار به این نکته پی میبریم که مشکلات و گرفتاریهای کنونی ممالک اسلامی بر اثر نقشههای وسیع استعمار است که در نتیجه آن، هستی مسلمانان را یعنی راه و روش اسلامی و دین و فضیلت را از آنها ربودهاند.
در نتیجه همین نقشههاست که میان قرآن و سنّت و جوانان ما فاصله و شکاف عجیبی به وجود آمده است، به اندازهای که دیگر برای مسلمانان باقی نگذاشتهاند و هیچکس در صدد انتقام از استعمار، این قاتل جنایتپیشه که با چنگال وحشیانه و خونآلودش عزت و شرافت، دنیا و آخرت، استقلال واقتدار مسلمانان را از بین برده است، نیست.
کار به جایی رسیده است که مسلمانان تصور میکنند علّت عقبماندگی آنان دینشان است و علّت منتشر شدن فساد اخلاقی در جامعه راه و رسم دینی آنان است، به همین دلیل افراد مریض جامعه با سرعت هرچه تمامتر از درمان خود میگریزند و به همان اندازه به سوی نابودی و هلاکت پیش میروند.
اما اگر شخص با اطلاعی در مورد اسلام منصفانه قضاوت کند، اعتراف خواهد نمود که اسلام کاملاً غنی است و از هر نوشته آسمانی و زمینی، کلمات حکما و دانشمندان و آدابی که نوشتهاند و قصیدهها و اشعاری که سرودهاند بینیاز است، زیرا اسلام در زمینه اخلاق و آداب دارای معادن غنی و سرشاری است که اگر همه سخنان حکمتآمیز دانشمندان، اشعار شعرا، نثر ادبا و میراثهای تمام پیامبران و فلاسفه را یکجا جمع کنند در قسمت اخلاقیات باز هم نسبت به آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام ناقص است، البته با صرف نظر از میراث اخلاقی عظیمی که علما و صلحا برای مسلمین به یادگار گذاشتهاند.
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به سر حدّ کمال برسانم» حقیقتی را در دین مقدّس اسلام آشکار نمودند که تا آن زمان مخفی مانده بود و آن حقیقت چیزی نیست مگر ارتباط محکمی که میان دین و اخلاق وجود دارد، به طوری که حتی کوچکترین جزء شعائر اسلامی دارای فضیلتی اسلامی میباشد. به عبارت دیگر دین به تنهایی و جدای از اخلاق نمیتواند دین کامل و مستحکمی باشد، همینطور است اخلاق بدون دین، در این کتاب خواهیم گفت که موارد اخلاقی بر قسمتی از احکام اسلامی عرضه میشوند تا مشخص شود که چه اتصال و پیوند ناگسستنی میان اسلام و فضایل اخلاقی وجود دارد.
بنابراین کسی که دارای فضایل اخلاقی نباشد دین ندارد، حتی اگر نماز بخواند، روزه بگیرد، زکات بدهد و حج برود و در مقابل، کسی که دین ندارد دارای هیچ فضیلت اخلاقی نیست، حتی اگر با سخاوت باشد، بذل و بخشش نماید، ثروت خود را با مردم تقسیم کند و با وفا و با صفا باشد. آری، همانگونه که جسم بیجان ارزشی ندارد، صفات اخلاقی نیز تا زمانیکه دارای روح نباشند فاقد هرگونه ارزشی میباشند، زیرا فقط دانستن صفات خوب و صفات بد برای انسان سودی ندارد، هرچند انسان در دسته بندی و تقسیم نمودن آنها دارای تخصّص باشد و بداند کدام صفت به قوّه شهوت و کدام صفت به قوّه غضب مربوط میشود و... چرا که فقط آشنایی با انواع داروها و چگونگی استفاده از آنها برای شخص مریض سودی ندارد.
آنچه برای انسان مفید است ملکه و نیرویی است که بر اثر تکرار و تمرین در انسان به وجود میآید به طوری که صفات پسندیده در روح انسان ثبت و صفات زشت از روح و روان وی دور شود، به عنوان مثال: چنانچه سخاوت و بخشش آرزوی انسان باشد و شجاعت در طبیعت او نقش بسته باشد باید در هر مورد مناسبی سخاوت کند و در اموری که به شجاعت نیاز دارند بیباکانه اقدام نماید.
در چنین صورتی انسان میتواند باور کند که فضیلت اخلاقی در او وجود دارد یا صفات پست از او برطرف شده است. ولی برای رسیدن به این مرحله پیمودن گردنهها و پستیها و بلندیهای زیادی لازم است. تنها امری که میتواند برای دستیابی به چنین ملکه و نیرویی به ما کمک کند یادآوری، تذکر و استمرار در عمل است، زیرا روح انسان مانند کاغذ سفیدی است که عوامل فراوانی مانند محیط، اوضاع و احوال زمانه و تعلیم و تربیت در آن نقاشی میکنند و صفات بسیاری در آن ترسیم مینمایند، البته نقش بستن و ملکه شدن صفات فراوان در روح انسان کار سادهای نیست و به تکرار و مداومت فراوان احتیاج دارد، حال اگر صفت زشتی در روح انسان نقش ببندد کار بسیار مشکل میشود، زیرا ابتدا باید آن ملکه ناپسند و عادت زشت را از خود دور سازد، سپس به جای آن، صفت پسندیدهای در خود ایجاد نماید.
البته یادآور میشویم که هر اندازه انسان برای به دست آوردن صفات پسندیده و ترک صفات ناپسند متحمل سختی شود، (آنگونه که برخی تصوّرمیکنند) کار بیهوده یا کم فایدهای انجام نداده، زیرا میزان پیشرفت بشر و باقی ماندن نام نیک، به غیر از فضایل اخلاقی مطلب دیگری نیست. برخلاف مطالبی مانند شرافت نسب، داشتن پست، مقام، ریاست و ثروت فراوان، حتی علم و دانش بسیار، که این موارد تا زمانی که با اخلاق نیک و پسندیده همراه نباشند برای انسان موجب ارزش و پیشرفت نمیشوند، شاید برای مدت کوتاهی مردم به خاطر احتیاجی که به او دارند در مقابل او کرنش کنند و به اواحترام گذارند، ولی همه این امور زوالپذیر بوده و دوام و بقایی ندارند.
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن صفحه29 آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید .
مقاله اخلاق فردی وخانواده