مقدمه
زورخانه جایی است که مردان در آن ورزش می کنند و بیشتر در کوچه پس کوچه های شهر ساخته شد است. بام آن به شکل گنبد و کف آن گودتر از کف کوچه است . در آن کوتاه و یک لختی است و هر که به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود باید خم شود . می گویند در زورخانه را از این رو کوتاه می گیرند که ورزشکاران و کسانی که برای تماشا به آنجا می روند به احترام ورزش و ورزشکاران و آن مکان خم شوند. این در به یک راهروی باریک با سقف کوتاه باز می شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» می رود . درمیان زورخانه گودالی هشت پهلو و گاهی شش پهلو به درازی 5 یا 4 متر و پهنای 4 متر و ژرفای 3 چارک تا یک متر کنده شده که «گود» نامیده می شود. در کف گود چند لایه بوته و خاشاک گذاشته و روی آن بوته و خاشاک خاک رس ریخته و هموار کرده اند. بوته و خاشاک را برای نرمی کف گود می ریزند و هر روز روی این کف را پیش از آن که ورزش آغاز شود با آب «گل نم» می زنند تا از آن گرد برنخیزد.
سراسر دیواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جای هزاره آجری با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشکاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمی نشود. در بالا و دور گود غرفههایی ساخته شده که جای نشستن تماشاچیان و گذاشتن جامه ورزشکاران و لنگ بستن تنکه پوشیدن آنان است . یکی دو غرفه از این غرفهها نیز جایگاه افزارهای ورزشی است .
سَر دم
سر دم زورخانه در یکی از غرفه های چسبیده به راهروی زورخانه درست شده است و آن صفه ای است نیم گرد که کف اش از کف زورخانه یک متر تا یک و نیم متر بلندتر است. در جلوی «سر دم» چوب بستی است که به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آویخته است. بر روی سکو زیر چوب بست اجاقی کنده شده که در آن آتش میریزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلی زیر چوب بست می گذارند و مرشد تنبک خود را با آتش اجاق یا منقل گرم می کند تا صدای آن رساتر درآید .
میگویند نخستین کسی که طرح ساختمان زورخانه را ریخت «پوریای ولی» بود. نام پوریای ولی (محمود قتالی خوارزمی) است و او در نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخستین سده هشتم هجری می زیسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمی گرم و گیرا داشته است.
با لب زمزمه آرا چه خفی و چه جلی جرگه را گرم بکن از دم پوریای ولی
افزارهای ورزش باستانی
تخته شنا: چوبی است هموار به درازای 70 سانتی متر و پهنای 7 و ستبری 2 سانتیمتر و گاهی کوچکتر و بزرگتر از این اندازه هم ساخته می شود. به زیر تخته نزدیک دو سر آن دو پایه زنخی (ذوزنقه ای) به بلندی چهار سانتیمتر میخکوب شده است.
میل ورزش: افزاری است چوبی و کله قندی و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت یا گرد است و در میان آن دستهای به درازای پانزده سانتیمتر فرو برده اند . وزن هر میل از پنج کیلو تا چهل کیلو گرم است .
میل بازی: مانند میل ورزش است ولی دسته آن بلندتر از میل ورزش و وزنش کمتر از آن است تا در هنگام بازی و پرتاب کردنش آسان باشد .وزن هر میل بازی از چهار تا شش کیلو گرم بیشتر نمی شود .
سنگ: دوپاره و راست گوشه است که از درازا با بست های فلزی به یکدیگر چسبانیده شده و یک بر آن هلالی است، درازای سنگ یک متر و پهنای آن هفتاد سانتیمتر است. در میان سنگ سوراخی است که در آن دستگیره ای گذاشته اند و روی آن را با نمد یا کهنه پوشانده اند تا دست ورزشکار را هنگام سنگ گرفتن زخم نکند. وزن هر دو سنگ از بیست کیلو تا صد و بیست کیلو است. سنگ را در قدیم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم می نامیدند زیرا به شکل نعل است.
کبـّاده: افزاری است آهنی، مانند کمان و سراسر تنه آن از آهن است و در میانش «جا دستی» دارد. درازای آن نزدیک به صد و بیست تا صد و سی سانتیمتر است. چله کبـّاده زنجیری است شانزده حلقه ای ـ و گاهی کمتر یا بیشتر ـ و در هر حلقه شش پولک آهنی دارد و میان آن جا دستی گذاشته شده است. وزن کباده از ده کیلو تا چهل کیلو است. گاهی نیز کبادههای سنگینتر و سبکتر هم می سازند و بکار میبرند.
جامههای ورزش باستان
تنکه یا تنبان نطعی : شلوار کوتاهی است که ران را تا زیر زانو می پوشاند و آن را هنگام ورزش کردن و کشتی گرفتن می پوشند. این تنبان از یک رویه چرمی یا پارچه ماهوتی ستبر و چند لایه آستر کرباسی دوخته شده است . رویه آن بیشتر به رنگ آبی مایل به سبز است.
کمر و نشیمنگاه و سر دو زانوی تنکه از چرم است. روی رانهای تنکه گل و بوته های بزرگی ـ بیشتر بوته جقّه سرکج قلاب دوزی شده است . بالای تنکه را «برج»، پیش روی تنکه را که زیر شکم می افتد «پیش قبض»، روی زانو را (پیش کاسه) یا ( سر کاسه) و پشت زانو را (پس کاسه) می نامند.
لُنگ: همان لنگی است که مردان در گرمابه میبندند. در روزگار ما به جای پوشیدن تنکه ، ورزشکاران لنگی روی «زیر شلوار» خود می بندند و در گود میروند و بستن آن چنین است : دو سر از پهنای لنگ را در کمر گاه بر روی ناف گره می زنند و پایین لنگ را که آویزان است از پشت پا می گیرند و از میان دو پا بالا می برند و در «پیش قبض» که همان «گره» است فرو می کنند.
گردانندگان زورخانه
مرشد: امروز در زورخانه مرشد به کسی می گویند که آوازی خوش دارد و هنگام ورزش روی «سر دم» می نشیند و با آهنگ های گوناگون که هر کدام ویژه یکی از حرکات ورزشی است ضرب میگیرد و شعرهای رزمی که بیشتر از شاهنامه فردوسی برگزیده می شود می خواند و صدای ضرب و آواز خود را با حرکات ورزشکاران ، هماهنگ می کند و آنان را به ورزش بر می انگیزد. در قدیم « مرشد» یا «کهنه سوار» کسی بود که کار آموزش ورزشکاران و پهلوانان با او بود. کهنه سوار در هنگام ورزش لنگی به دوش می انداخت و چوبی هم که به آن «تعلیمی» می گفتند در دست می گرفت و در کنار گود می نشست و باستانی کاران یا کشتیگیران را در کارهای ورزشی و کشتی گیری راهنمایی می کرد. کهنه سواران یا مرشدان از چابکترین و آزمودهترین پهلوانان و ورزشکاران بودند . ( گویا مرشد امروزی را «ضرب گیر» می خواندند).
مُشتُ مالچی: کسی است که پیش از ورزش به ورزشکاران و پهلوانان لنگ و تنکه میدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال میکند، تا کوفتگی و خستگی از تنشان بدر رود و پادویی زورخانه نیز با مشت مالچی است.
مقام ورزشکاران در زورخانه
پیش کِسوَت: پیش کسوت در زورخانه به کسی می گویند که سالمندتر و آزموده تر از ورزشکاران دیگر باشد . پیش کسوت از همه گونه ورزشهای باستانی و ریزه کاریهای یکایک آنان آگاه است و می تواند بهتر و سنگین تر از دیگران ورزشهای باستانی را انجام دهد.
میاندار: ورزشکاری است که در گود روبروی مرشد و میان ورزشکاران دیگر می ایستد و گرداندن ورزش و پیش و پس انداختن کارهای ورزشی را به عهده می گیرد. ورزشکاران هنگام ورزش به او نگاه و از حرکات ورزشی او پیروی می کنند. میاندار باید مانند پیش کسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ریزه کاریهای یکایک آنها باشد. معمولاً پیش کسوت هر زورخانه میاندار آنجا می شود.
پهلوان: به کسی گفته می شود که بسیار آزموده و چابک و کار کرده باشد و هماوردی نداشته باشد.
نوخاسته: جوان نوچهای است که آزمودگی یافته و پهنه کارهای ورزشی خود را گسترش داده و برای کشتی گرفتن و ورزشهای «تو گودی» به زورخانه های دیگر می رود.
نوچه: به جوان ورزشکاری گفته می شود که زیر نظر پهلوانی، فن های کشتی را می آموزد و شاگرد او به شمار می رود. او از نظر تردستی و چابکی برگزیدهترین شاگردان آن پهلوان است.
شیوه ورزش باستانی
سنگ گرفتن: سنگ گیرنده در بالای گود در جایی از زمین که لنگ انداخته اند به پشت میخوابد و سه بالش، یکی را زیر سر و دوتای دیگر را زیر بازوی راست و چپ می گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان می گیرد که سرهای هلالی آن دو به سوی سرش باشد و پی در پی به پهلوی چپ و راست میغلطد. هنگامی که بر پهلوی چپ است سنگی را که در دست دارد مستقیم چنان بالا می برد که بازوی خمیدهاش راست شود و به همان شیوه هنگامی بر پهلوی راست است سنگی را که در دست چپ دارد مستقیم به بالا می برد. این گونه سنگ گرفتن را «غلطان» می گویند. گونه دیگر سنگ گرفتن آن است که ورزشکار به پشت میخوابد و پاهایش را دراز می کند و دو سنگ را باهم پی در پی روی سینه بالا و پایین می برد، این سنگ گرفتن را (جُفتی) مینامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشکاران را تا (117) یا (114) بار می شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن برای ورزشکاران درون گود باشد، یکی از دوستان سنگ گیرنده سنگهای او را می شمارد. شماره (117) و (114) مسان باستانی کاران مقدس است و مرشد یا دیگران از این دو شماره بیشتر نمی شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن کمربسته مولا است و (114) اشاره به یکصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار یا مرشد پیش از سنگ گرفتن برای شور بخشیدن به سنگ گیرنده (سرنوازی) می خواند:
هر کار که می کنی بگو بسم اللهتا جمله گناهان تو بخشد الله
دستت که رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله
و سپس شمارش را چنین آغاز می کند:
لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلی الَعظیم.
بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحیم
اول خدا ـ دو نیست خدا ـ سبب ساز کل سبب یا (سید کائنات) چاره ساز بیچارگان الله ـ پنجه خیبر گشای علی ـ شش گوشه قبر حسین ـ امام هفتم باب الحوایج ـ قبله هشتم یا امام رضا ـ یا اما محمد تقی روحی فداه و جسمی ـ دهنده بی منت الله ـ یا امام حسن عسگری دخیل ـ جمال امام زمان صلوات. یا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زیاده باد دین خاتم انبیاء ـ ای چهارده معصوم پاک ـ نیمه کلام الله مجید ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد و هفده کمر بسته مولا ـ خدای هجده هزار عالم و آدم ـ بر بی صفتان روزگار لعنت ـ یا (بر نمک نشناس لعنت) ـ بیس (بیست) لعنت خدا بر ابلیس ـ یک بیس (بیست و یک) آقای قنبر علیس (علی است) ـ دوبیس مرد دو عالم علیس ـ چاربیس بیمار دشت کرب و بلا (کربلا) یا (ناز چهار ستون بدنت) ـ پنج تن زیر کسا ـ شش ساق عرش مجید یا (باقر العلوم بعد از نبی) علی است ـ سه بیس یا علی مثلت کیس(کیست) هفت بیس یا علی موسی بن جعفر ـ هش بیس یا علی بن موسی الرضا ـ نُه بیس نوح نبی الله ـ سی ختم کلام الله ـ یک سی گرفتی ماشاءالله ـ دوسی برایش ذولفقار ـ نیستی جان کفار ـ چاره بیچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ یا ابوالفضل العباس دخیل ـ یا موسی بن جعفر ـ یا علی بن موسی الرضا بطلب ـ نه سی طوفان بلا ـ چهل ختم اولیاء و انبیاء ـ یک چل بزرگ است خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل علیس شیر خدا ـ چار چل یا فاطمه زهرا ـ پنج چل خدیجه کبرا ام المؤمنین ـ شش چل ابراهیم خلیل الله ـ هفت چل موسی کلیم الله ـ هش چل عیسی روح الله ـ نه چل آدم صفی الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبیاء صلوات ـ ز آدم و حّوا دگر نبی الله ـ شعیب و یوسف و یعقوب ـ پس خلیل الله ـ ملائکان مُقّرب ـ دگر ز جبرائیل ـ ز حسُن یوسف ـ جمال شصت بند دیو ، علی را صلوات .
در این هنگام مرشد برای دنبال کردن شماره و رساندن آن به (114) یا (117) از پنجاه به پایین می شمارد بدینگونه:
نه چل آدم صفی الله ـ هش چل عیسی روح الله ـ هفت چل موسی کلیم الله . . . . . . . تا به شماره یک برگردد. (17) شماره یا (14) شماره بازمانده از (117) یا (114) را دوباره از یک به بالا می شمارد. ولی اگر مرشد از شماره شصت به پائین شمرده باشد سه شماره یا شش شماره به یک مانده که روی هم (117) یا (114) شماره می شود شماره را به پایین می رساند. البته این اندازه شمارش در صورتی پیش می آید که سنگ گیرنده به تواند (117) یا (114) بار سنگ بگیرد.
جای ایستادن ورزشکاران در گود
در گود هر یک از ورزشکاران به فراخور مقام خود در جایی می ایستند. کار کُشتهترین و کار آزمودهترین و سالمندترین آنها که پیش کسوت دیگران خواهد بود «میاندار» می شود و میان گود روبروی مرشد می ایستد. ورزشکاری که پس از او از ورزشکاران دیگر سالمندتر و آزموده تر است پای (سر دم) میایستد. اگر در میان ورزشکاران «سیّد» ی باشد و در ورزش باستانی پختگی چندان هم نداشته باشد پای (سر دم) می ایستد و اگر شایستگی میانداری داشت در میان گود می رود و میانداری می کند. در این صورت پیشینهترین ورزشکار روبروی او (پای سر دم) یا پشت او می ایستد. ورزشکاری که از دیگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه کار) می گویند، جایش در گود پشت سر میاندار است. دیگر ورزشکاران از بزرگ تا کوچک (از نظر آزمودگی) به ترتیب کنار گود دورادور میاندار می ایستند.
شنا رفتن
پیش از شنا رفتن، میاندار یکی از تخته شناها را که در غرفه ای روی هم ریخته شده است برمیدارد و به دنبال او ورزشکاران یکی پس از دیگری ، تخته ای را برمی دارند و درو گود میایستند. سپس میاندار دور گود میگردد و به هر یک از ورزشکاران میانداری کردن را تعارف می کند. آنگاه از همه رخصت می طلبد و تختهاش را در میان گود می گذارد و زانوان و پنجه پا در کف گود قرار می دهد و دو لبه تخته شنا را با دست می گیرد . گاهی مرشد یا میاندار از ورزشکاری که آوزای خوش و گیرا دارد درخواست می کند که چند بیتی به مناسبت حال و مقام بخواند و پیش از اینکه او خواندن را آغاز کند «میاندار» یا «مرشد» می گوید: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات می فرستند و با صلوات فرستادن ورزشکاران، آوازه خوان کمی خستگی در می کند و سرانجام آواز خود را چنین به پایان می رساند:
یا رب به حـّق ناد علیاً سینجلی یا رب به حـّق شاه نجف مرتضی علی
افتادگان وادی غم را بگیر دست یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 22 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله تاریخچه زورخانه در ایران