اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تاریخچه یهود 13 ص

اختصاصی از اینو دیدی تاریخچه یهود 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

تاریخچه یهود

 

دین‌ یهود یک‌ آئین‌ توحیدی‌ و یکتاپرستی‌ است‌ که‌ حدود سال‌ 1350 م‌. توسط‌ موسی‌بن‌عمران‌ که‌ از نژاد بنی‌اسرائیل‌ (حضرت‌ یعقوب‌) بود، به ‌جهانیان‌ عرضه‌ گردید. گرچه‌ اساس‌ این‌ آئین‌ بر پایه ی‌ توحید استوار می‌باشد، ولی‌ در اثر تحولات‌ و دگرگونی‌هایی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ بدان‌ راه‌ یافته‌ و به‌ویژه‌، تحریفات‌ و دست‌کاری‌هایی‌ که‌ در متن‌ تورات‌ (کتاب‌ حضرت‌ موسی‌) داده‌ شده‌ است‌، انسان‌ را نسبت‌ به‌ توحیدی‌ ماندن‌ آن‌ دچار شک‌ّ و تردید می‌نماید.«پیروان‌ این‌ آئین‌ را یهودی‌ می‌نامند که‌ اغلب‌، آن‌ها را با لقب‌ «بنی‌اسرائیل‌» معرفی‌ می‌نمایند. بنی‌اسرائیل‌ در شهر «کنعان‌» که‌ از اراضی‌ فلسطین‌ می‌باشد، اقامت‌ داشتند.» بعد از این‌که‌ حضرت‌ یوسف‌ فرمانروای‌ مصر شد، قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ مصر مهاجرت‌ نمودند و علاوه‌ بر این‌که‌ جمعیّت‌ آن‌ها رو به‌ افزایش‌ گذاشت‌، در علوم‌ و فنون‌ نیز به‌ پیشرفت‌های‌ قابل‌ توجّهی‌ دست‌ یافتند و همین‌ امر موجب‌ نگرانی‌ مصریان‌ شد که‌ مبادا این‌ قوم‌ با نیروی‌ خود، زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرند. از این‌ رو، یکی‌ از فراعنه ‌تصمیم‌ گرفت‌ از جمعیّت‌ آن‌ها بکاهد؛ لذا دستور کشتن‌ نوزادان‌ پسر بنی‌اسرائیل‌ را صادر نمود.«در باب‌ دوّم‌ سفر خروج‌ تورات‌ آمده‌ است‌ که‌ در آن‌ ایام‌ زنی‌ از بنی‌اسرائیل‌ فرزند پسری‌ به‌ دنیا آورد و به‌ منظور نجات‌ وی‌ از چنگال‌ مأموران‌ فرعون‌، او را به‌ مدت‌ سه‌ ماه‌ پنهان‌ نمود.» از آن‌جایی‌ که‌ مخفی‌ نگه‌ داشتن‌ کودک‌ برای‌ همیشه‌ ممکن‌ نبود، صندوقی‌ را تهیه‌ کرد و کودک‌ را در آن‌ نهاد و در نیزارهای‌ رود نیل‌ رها کرد؛ همین‌ که‌ صندوق به‌ نزدیکی‌های‌ قصر فرعون‌ رسید، به‌ دستور همسر فرعون‌ از آب‌ گرفته‌ شد و با وساطت‌ وی‌ کودک‌ از خطر مرگ‌ جان‌ سالم‌ به‌ در برد؛ این‌ کودک‌، موسی‌ بود.«حضرت‌ موسی‌ (ع‌) در دامن‌ دشمن‌ سرسخت‌ بنی‌اسرائیل‌، یعنی‌ فرعون ‌پرورش‌ یافت‌.» آن‌ حضرت‌ به‌ جهت‌ مخالفت‌هایی‌ که‌ با عقاید فرعون‌نمود، جان‌ خویش‌ را در خطر دید و برای‌ حفظ‌ جان‌ خود و فرار از خشم‌ فرعون‌ و فرعونیان‌ از مصر خارج‌ شد و به‌ «مدین‌» وطن‌ حضرت‌ شعیب‌ (ع‌) پناه‌ برد. او پس‌ از هشت‌ یا ده‌ سالی‌ که‌ در خدمت‌ حضرت‌ شعیب‌ (ع‌) بود، مدین‌ را به‌ قصد زادگاه‌ خودش‌ (مصر) ترک‌ کرد و در بین‌ راه‌ مدین‌ و مصر، به ‌پیامبری‌ مبعوث‌ و برای‌ دعوت‌ فرعون‌، با همرامی‌ برادرش‌ هارون‌ به‌ سوی‌ مصر رهسپار شد.حضرت‌ موسی‌ (ع‌) یکی‌ از پیامبران‌ «اولوالعزم‌» و صاحب‌ شریعت‌ مستقل‌می‌باشد که‌ در زمان‌ سلطنت‌ یکی‌ از فراعنه ی‌ مصر به‌ نام‌ «مفتاح، فرزند رامسس‌ دوّم‌، در حدود 1350 قبل میلاد مسیح‌ به‌ پیامبری‌ مبعوث‌ گردید. داستان ‌بعثت‌ حضرت‌ موسی‌ (ع‌) و کیفیت‌ تبلیغ‌ و چگونگی‌ دعوت‌ آن‌ حضرت‌، از پرماجراترین‌ حوادثی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌ بشریت‌ به‌ وقوع‌ پیوسته‌ و قرآن‌ کریم ‌نیز در سوره‌های‌ متعدد، در ضمن‌ آیات‌ فراوانی‌، از چگونی‌ برخورد حضرت‌ موسی با فرعون‌ و درگیری‌های‌ او با امتش‌، یعنی‌ بنی‌اسرائیل‌، سخن‌ گفته ‌است‌.تورات‌ (کتاب‌ حضرت‌ موسی‌) در سفر خروج‌، باب‌ سوّم‌، عدد 13، ابتدای‌ بعثت‌ موسی‌ (ع‌) را چنین‌ به‌ تصویر می‌کشد. موسی‌ به‌ خدا گفت‌:اینک‌ من‌ می‌روم‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ و چون‌ به‌ ایشان‌ بگویم‌، خدای‌ پدران‌ شما، مرا به‌ سوی‌ شما گسیل‌ داشته‌ است‌، پس‌ اگر از من ‌پرسیدند که‌ نام‌ او چیست‌، من‌ در جواب‌ ایشان‌ چه‌ بگویم‌؟ خدا به ‌موسی‌ گفت‌ «آهیة‌ الذی‌ آهیة‌» هستم‌ آنکه‌ هستم‌، تو به‌ بنی‌اسرائیل‌ بگو «آهیة‌» مرا به‌ نزد شما فرستاده‌ است‌. دوباره‌ خدا به‌ موسی‌ گفت‌: به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو: یَهُوَه‌، خدای‌ پدران‌ شما، خدای‌ ابراهیم‌ و خدای‌ اسحاق و خدای‌ یعقوب‌، مرا به‌ سوی‌ شما فرستاده‌ است‌؛ این‌نام‌ من‌ است‌ تا ابد و همین‌ است‌ یادگار من‌ نسلی بعد از نسل.مسلم‌ این‌ است‌ که‌ دعوت‌ حضرت‌ موسی‌ (ع‌) به‌ سوی‌ توحید و یکتاپرستی‌ بوده‌ است‌. او علاوه‌ بر توحید، مردم‌ را از ستمکاری‌ منع‌ و در مقابل‌ ظلم‌ و بیدادگری‌، آن‌ها را بسیج‌ می‌نموده‌ است‌. خدایی‌ که‌ حضرت‌ موسی، مردم‌ را به‌ آن‌ دعوت‌ می‌کرده‌، خدایی‌ واحد و این‌ دعوت‌ برای‌ عموم‌ جهانیان‌ بوده‌ است‌ و هرگز خدای‌ اختصاصی‌ که‌ تنها طرفدار یهود باشد، مدنظر آن‌ حضرت‌ نبوده‌؛ امّا ملّت‌ یهود طبق‌ برداشتی‌ که‌ از تورات ‌فعلی‌ و مخصوصاً از کتاب‌ «تلمود» می‌نمایند، خودشان‌ را بهترین‌ نژادها و عزیزترین‌ امّت‌ها نزد خدا می‌دانند و خدا را تنها به‌ خودشان‌ اختصاص‌داده‌ و او را تنها، حامی‌ یهود قلمداد می‌کنند.یهودی‌ها معتقدند: دنیا و آنچه‌ در آن‌ می‌باشد و حتی‌ افراد بشر، همه‌ برای بنی‌اسرائیل‌ و به‌ خاطر آن‌ها آفریده‌ شده‌ است‌. یهودی‌ها روی‌ این‌ پندار، به خودشان‌ حق‌ می‌دهند تا به‌ هر نحوی‌ که‌ بتوانند از همه‌ ی مواهب‌ آفرینش‌ بهره‌گیری‌ نموده‌ و حتی‌، انسان‌ها را نیز به‌ استخدام‌ خودشان‌ درآورند. ملّت‌ یهود معتقد است‌ که‌ از نژاد برتر آفریده‌ شده‌ و آسمانی‌منش‌ می‌باشد. این ‌است‌ که‌ این‌ ملّت‌ در جمع‌آوری‌ ثروت‌، بسیار حریص‌ هستند و همیشه‌ در صدد بسط‌ نفوذ خود بوده‌ و خواهان‌ تصرف‌ جمیع‌ کشورهای‌ دنیا می‌باشند.حضرت‌ موسی‌ (ع‌) رسالت‌ یافت‌ تا فرعون‌ و فرعونیان‌ را از گمراهی‌ نجات‌ دهد. خداوند به‌ وی‌ قدرت‌ داد تا در مسابقه‌ای‌ که‌ فرعون‌ با جمع‌ کردن‌ جادوگران‌ و ساحران‌ برای‌ مقابله‌ با حضرت‌ موسی‌ (ع‌) ترتیب‌ داده‌ بود، با اژدها شدن‌ عصای‌ آن‌ حضرت‌ و بلعیدن‌ مارها و آلات‌ و ادوات‌ ساحران‌، پیروز گردد و تعداد کثیری‌ به‌ او ایمان‌ بیاورند. فرعون‌ با شکست‌ در مقابل ‌حضرت‌ موسی‌ (ع‌) در زمینه‌های‌ مختلف‌، برای‌ حفظ‌ تخت‌ و تاج‌ خود، تصمیم ‌به‌ نابودی‌ او گرفت‌ و لذا با لشکر خود به‌ تعقیب‌ آن‌ حضرت‌ که‌ به‌ سمت‌ رود نیل‌، عزیمت‌ نموده‌ بود پرداخت‌؛ امّا قبل‌ از رسیدن‌ لشکر فرعون‌ به ‌اردوگاه‌ آن‌ حضرت‌، به‌ امر خدا، حضرت‌ موسی‌ و یارانش‌ از رود نیل‌ گذشتند و با وارد شدن‌ فرعون‌ و لشکریان‌ به‌ رود نیل‌، همه ی‌ آنها به‌ هلاکت‌ رسیدند.«حضرت‌ موسی‌ و یارانش‌ با عبور از رود نیل‌ وارد صحرای‌ سینا شدند. در همین‌ ایام‌ «یَهُوَه‌» خدای‌ بنی‌اسرائیل‌، موسی را به‌ بالای‌ کوه‌ طور فرا خواند و اصول‌ دین‌ یهود را به‌ وی‌ وحی‌ فرمود.» «چنانچه‌ در تورات‌ آمده‌ است‌، موسی‌ آن‌ احکام‌ را برد و بر لوح‌ سنگی‌ نوشت‌ و برای‌ مژده‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ آورد که‌ از جمله آن‌ احکام‌، به‌ شرح‌ زیر می‌باشد:»1 ـ مَن‌ «یَهُوَه‌» خدای‌ تو هستم‌ و جز من‌، تو خدای‌ دیگری‌ نخواهی ‌داشت‌.2 ـ تو نباید نام‌ مرا به‌ باطل‌ ببری‌، زیرا مرتکب‌ گناه‌ خواهی‌ شد.3 ـ روز «شباط‌» (شنبه‌) را برای‌ روز قربانی‌ و تقدیس‌ قرار بده‌، شش‌ روز کار کن‌، ولی‌ روز هفتم‌ روز استراحت‌ و وقف‌ خدای‌ تو است‌.4 ـ به‌ پدر و مادر خود احترام‌ کن‌، تا عمری‌ دراز در روی‌ زمین‌ داشته ‌باشی‌.5 ـ قتل‌، زنا و دزدی‌ مکن‌.6 ـ علیه‌ همسایه‌ خود شهادت‌ دروغ‌ مده‌.7 ـ به‌ اموال‌ و ناموس‌ همسایه‌ طمع‌ نورزید.9 ـ به‌ بت‌ سجده‌ نکنید.حضرت‌ موسی (ع‌) چهل‌ سال‌ با قوم‌ خود در صحرای‌ سینا که‌ آن‌ را «تیه‌» گفته‌اند، سرگردان‌ بود و در این‌ مدّت‌ از دست‌ قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ رنج‌ها کشید. بنی‌اسرائیل‌ با بهانه‌های‌ گوناگون‌ آن حضرت را مورد آزار و اذیّت‌ قرار دادند. از جمله‌، وقتی‌ که‌ موسی‌ (ع‌) برای‌ مناجات‌ به‌ کوه‌ طور رفت‌ و هارون‌ را جانشین‌ خود قرار داد، بنی‌اسرائیل‌ از زیورآلات‌ زنان‌، گوساله‌ای‌ زرّین‌ ساخته‌ و به‌ عبادت‌ آن‌ پرداختند. چون‌ این‌کار به‌ دست‌ شخصی به نام «سامری‌» انجام‌ گرفت‌، در اصطلاح‌ به‌ گوساله ی‌ سامری‌ معروف‌ است‌.هنگامی‌ که‌ موسی‌ (ع‌) با لوح‌ها از کوه‌ طور بازگشت‌، چون‌ دید که‌ مردم‌ به‌جای‌ عبادت‌ خدای‌ یکتا، گوساله‌پرست‌ شده‌اند، خشمگین‌ شد و برادرش‌ را مورد مؤاخذه‌ قرار داد. گوساله‌ را سوزاند، خُرد کرد و آن‌ را در آب‌ ریخت‌ و به‌ بنی‌اسرائیل‌ نوشاند. سپس‌ امر کرد شمشیرهای‌ خود را بردارند و به‌ مدت‌ نصف‌ روز یکدیگر را بکشند. حضرت‌ موسی بعد از چهل‌ سال‌، بنی‌اسرائیل‌ را تا حدود کنعان‌ (فلسطین‌) رسانید و این‌ همان‌ سرزمینی‌ است‌ که‌ به‌ گفته ی تورات‌، خداوند به‌ ابراهیم‌ و اعقاب‌ او وعده‌ کرده‌ بود، امّا حضرت‌ موسی‌ (ع‌) موفق‌


دانلود با لینک مستقیم


تاریخچه یهود 13 ص

دانلود مقاله کامل درباره هفت خوان رستم 13 ص

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله کامل درباره هفت خوان رستم 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

هفت خوان رستم

خوان اوّل: بیشه شیر

 رستم برای رها کردن کی کاوس از بند دیوان بر رخش نشست و بشتاب رو براه گذاشت. رخش شب و روز می تاخت و رستم دو روزه راه را به یک روز می برید، تا آنکه رستم گرسنه شد و تنش جویان خورش گردید. دشتی برگور پدیدار شد. رستم پی بر رخش فشرد و کمند انداخت و گوری را به بند در آورد. با پیکان تیر آتشی برافروخت و گور را بریان کرد و بخورد. آنگاه لگام از سر رخش باز کرد و او را بچرا رها ساخت و خود به نیستانی که نزدیک بود درآمد و آنرا بستر خواب ساخت و جای بیم را ایمن گمان برد و بخفت و برآسود.

 اما آن نیستان بیشه شیر بود. چون پاسی از شب گذشت شیر درنده به کنام خود باز آمد. پیلتن را بر بستر نی خفته و رخش را در کنار او چمان دید. با خود گفت نخست باید اسب را بشکنم و آنگاه سوار را بدرم. پس دمان بسوی رخش حمله برد. رخش چون آتش بجوشید و دودست را برآورد و بر سر شیر زد و دندان بر پشت او فرو برد. چندان شیر را برخاک زد تا وی را ناتوان کرد و از هم درید.

 رستم بیدار شد، دید شیر دمان را رخش از پای درآورده. گفت «ای رخش ناهوشیار، که گفت که تو با شیر کارزار کنی؟ اگر بدست شیر کشته می شدی من این خود و کمند و کمان وگرز و تیغ و ببر بیان را چگونه پیاده به مازندران می کشیدم؟»

 این بگفت و دوباره بخفت و تا بامداد برآسود.

 خوان دوم: بیابان بی آب

 چون خورشید سر از کوه برزد تهمتن برخاست و تن رخش را تیمار کرد و زین بروی گذاشت و روی براه آورد. چون زمانی راه سپرد بیابانی بی آب و سوزان پیش آمد. گرمای راه چنان بود که اگر مرغ برآن می گذشت بریان می شد. زبان رستم چاک چاک شد و تن رخش از تاب رفت. رستم پیاده شد و ژوبین در دست چون مستان راه می پیمود. بیابان دراز و گرما زورمند و چاره ناپیدا بود. رستم بستوه آمد و روی به آسمان کرد و گفت «ای داور دادگر، رنج و آسایش همه از توست. اگر از رنج من خشنودی رنج من بسیار شد. من این رنج را برخود خریدم مگر کردگار، شاه کاوس را زنهار دهد و ایرانیان را از چنگال دیو برهاند که همه پرستندگان و بندگان یزدان اند. من جان و تن در راه رهائی آنان گذاشتم. تو که دادگری و ستم دیدگان را در سختی یاوری کار مرا مگردان و رنج مرا بباد مده. مرا دستگیری کن و دل زال پیر را بر من مسوزان.»

هم چنان می رفت و با جهان آفرین در نیایش بود، اما روزنه امیدی پدیدار نبود و هردم توانش کاسته تر می شد. مرگ را در نظر آورد و بدریغ با خود گفت «اگر کارم با لشکری می افتاد شیروار به پیکار آنان می رفتم و به یک حمله آنان را نابود می ساختم. اگر کوه پیش می آمد بگرز گران کوه را فرو می کوفتم و پست می کردم و اگر رود جیحون برمن  می غرید به نیروی خداداد در خاکش فرو می بردم. ولی با راه دراز و بی آب و گرمای سوزان دلیری و مردی چه سود دارد و مرگی را که چنین روی آرد چه چاره می توان کرد؟» درین سخن بود که تن پیلوارش از رنج راه و تشنگی سست و نزار شد و ناتوان برخاک گرم افتاد. ناگاه دید میشی از کنار او گذشت. از دیدن میش امیدی در دل رستم پدید آمد و اندیشید که میش باید آبشخوری نزدیک داشته باشد. نیرو کرد و از جای برخاست و در پی میش براه افتاد. میش وی را بکنار چشمه ای رهنمون شد. رستم دانست که این یاوری از جهان آفرین به وی رسیده است. بر میش آفرین خواند و از آب پاک نوشید و سیراب شد. آنگاه زین از رخش جدا کرد و ویرا در آب چشمه شست و تیمار کرد و سپس در پی خورش بشکار گور رفت. گوری را بریان ساخت و بخورد و آهنگ خواب کرد. پیش از خواب رو به رخش کرد و گفت «مبادا تا من خفته ام با کسی بستیزی و با شیر و دیو پیکار کنی. اگر دشمنی پیش آمد نزد من بتاز و مرا آگاه کن.»

خوان سوم: جنگ با اژدها

رخش تا نیمه شب در چرا بود. اما دشتی که رستم برآن خفته بود آرامگاه اژدهائی بود که از بیمش شیر و پیل و دیو یارای گذشتن برآن دشت نداشتند. چون اژدها به آرامگاه خود باز آمد رستم را خفته و رخش را در چرا دید. درشگفت ماند که چگونه کسی بخود دل داده و برآن دشت گذشته. دمان رو بسوی رخش گذاشت.

 رخش بی درنگ ببالین رستم تاخت و رسم روئین برخاک کوفت و دم افشاند و شیهه زد. رستم از خواب جست و اندیشه پیکار در سرش دوید. اما اژدها ناگهان به افسون ناپدید شد. رستم گرد خود به بیابان نظر کرد و چیزی ندید. با رخش تند شد که چرا وی را از خواب باز داشته است و دوباره سر ببالین گذاشت و بخواب رفت. اژدها باز از تاریکی بیرون آمد. رخش باز بسوی رستم تاخت و سم برزمین کوفت و خاک برافشاند. رستم بیدار شد و بر بیابان نگه کرد و باز چیزی ندید. دژم شد و به رخش گفت «درین شب تیره اندیشه خواب نداری و مرا نیز بیدار می خواهی. اگر این بار مرا از خواب باز داری سرت را بشمشیر تیز از تن جدا می کنم و خود پیاده به مازندران می روم. گفتم اگر دشمنی پیش آمد با وی مستیز و کار را بمن واگذار. نگفتم مرا بی خواب کن. زنهار تا دیگر مرا از خواب برنیانگیزی.»

 سوم بار اژدهای غرّال پدیدار شد و از دم آتش فرو ریخت. رخش از چراگاه بیرون دوید اما از بیم رستم و اژدها نمی دانست چه کند که اژدها زورمند و رستم تیز خشم بود.

 سرانجام مهر رستم او را ببالین تهمتن کشید. چون باد پیش رستم تاخت و خروشید و جوشید و زمین را بسم خود چاک کرد. رستم از خواب خوش برجست و با رخش برآشفت. اما جهان آفرین چنان کرد که این بار زمین از پنهان ساختن اژدها سرباز زد. در تیرگی شب چشم رستم به اژدها افتاد. تیغ از نیام کشید و چون ابر بهار غرید و بسوی اژدها تاخت و گفت «نامت چیست، که جهان برتو سرآمد. می خواهم که بی نام بدست من کشته نشوی.»

 اژدها غرّید و گفت «عقاب را یارای پریدن براین دشت نیست و ستاره این زمین را بخواب نمی بیند. تو جان بدست مرگ سپردی که پا درین دشت گذاشتی. نامت چیست؟ جای آن است که مادر برتو بگرید.» تهمتن گفت «من رستم دستان از خاندان نیرمم و بتنهائی لشکری کینه ورم. باش تا دستبرد مردان را ببینی.» این بگفت و به اژدها حمله برد. اژدها زورمند بود و چنان با تهمتن درآویخت که گوئی پیروز خواهد شد. رخش چون چنین دید ناگاه برجست و دندان در تن اژدها فرو برد و پوست او را چون شیر از هم بردرید. رستم از رخش خیره ماند. تیغ برکشید و سر از تن اژدها جدا کرد. رودی از خون بر زمین فرو ریخت و تن اژدها چون لخت کوهی بی جان برزمین افتاد. رستم جهان آفرین را یاد کرد و سپاس گفت و در آب رفت و سرو تن بشست و بر رخش نشست و باز رو براه نهاد.

 خوان چهارم: زن جادو

 رستم پویان در راه دراز می راند تا آنکه به چشمه ساری رسید پرگل و گیاه و فرح بخش. خوانی


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره هفت خوان رستم 13 ص

تحقیق و بررسی در مورد حقوق شهروندی 13 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق و بررسی در مورد حقوق شهروندی 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

حقوق شهروندی؛ مسؤولیت مشترک دولت–ملت :

حقوق شهروندی از واژگانی است که به‌تازگی به ادبیات سیاسی و اجتماعی و حقوقی ایران وارد شده و به‌همین سبب نیز ناشناخته و مبهم است، همچنان‌که واژه‌ی "حقوق‌بشر" به‌عنوان مفهوم گسترده‌تر "حقوق شهروندی" نیز، به‌رغم همه‌ی تکرار و تبلیغی که برای آن می‌شود، در ایران به تعمق و تدقیق مورد مطالعه و ادراک قرار نگرفته است . .حقوق شهروندی، بیش از هر چیز راجع به حقوقی است که هر فرد به‌عنوان تابع یک دولت از آن برخوردار است. مصادیق حقوق شهروندی بسیار زیاد است و از حق برخورداری از مسکن و آموزش و بهداشت مناسب شروع شده و تا حقوقی از قبیل حق دادرسی عادلانه ادامه می‌یابد. این‌که اموری مانند حق آزادی بیان، حق آزادی مطبوعات، حق آزادی انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن را باید در شمار حقوق شهروندی دانست یا این‌که، این حقوق جنبه‌ی عمومی‌تری داشته و در همان مفهوم حقوق‌بشر قرار می‌گیرند، مورد اختلاف است. .بنا به تصور غالب در ایران، در تحقق و نقض حقوق شهروندی، دولت عامل اصلی است. در این تلقی، اگر حقوق، ازجمله حقوق شهروندی، در جامعه محقق شده است، باید آن‌را ناشی از اراده‌ی دولت دانست؛ و اگر جامعه نتوانسته است به مراتب و مدارج درخوری از معیارهای حقوق شهروندی دست یابد، این دولت است که نخواسته است جامعه از سطوح مناسب حقوق شهروندی برخوردار و بهره‌مند شود. این نوع نگاه، که به صورت‌های مختلف در اندیشه‌ی سیاسی– اجتماعی– حقوقی ایران از دیرباز رواج بسیار داشته است، نقش و اهمیت مناسبات اجتماعی در شکل‌گیری و تحول ساخت حقوقی را نادیده می‌انگارد و حقوق را یک جاده‌ی یک‌سویه معنا می‌کند که بود و نبودش فقط وابسته به اراده‌ی دولت است؛ و روندگان این جاده، عناصر منفعل و شکل‌پذیری هستند که فقط بازیگران نمایشنامه‌ی دولت‌نوشته‌اند. مفهوم مسؤولیت اشخاص یا به‌تعبیر بهتر شهروندان، در چنین دیدگاهی عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. درواقع این نوع نگاه به مفهوم حقوق شهروندی، عملاً مسؤولیت شهروندی در تحولات حقوق شهروندی را نادیده‌گرفته و به‌نوعی او را بی‌مسؤولیت تلقی می‌کند.مثلاً برخورداری از محیط زیست سالم، یکی از حقوق شهروندی است. بدیهی است دولت به‌عنوان منبع قدرت ملزم است در نظام طراحی و برنامه‌ریزی و اجرای فعالیت‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی، مانند کشاورزی و صنایع و امور شهروندی و ... ضوابط و معیارهای مناسب برای حفظ محیط‌زیست سالم را طراحی‌کرده و به مورد اجرا بگذارد. با این‌حال هرگز نمی‌توان به این اصل مهم بی‌توجه ماند که حقوق، محصول تجربه‌ی اجتماعی است. بدون آن‌که جامعه نسبت به دستورات حقوقی دولت احساس نیاز و ضرورت کند و برای وضع و اجرای آن‌ها مطالعه‌ی عمومی و مشارکت فعال داشته باشد، امکان و امید چندانی برای اجرای کامل دستورات حقوقی دولت باقی نمی‌ماند. این ویژگی در تمام مواردِ راجع به حقوق شهروندی، جریان دارد . .درواقع در حقوق شهروندی، ملت و آحاد مردم، با دولت دارای مسؤولیت مشترک هستند . .بسیار مهم است که توجه‌کنیم در همه‌ی مصادیق حقوق شهروندی، معمولاً تضاد منافع، یکی از موانع اجرا و تحقق حقوق شهروندی است. اقتضای اقتصادِ مسکن برای تولیدکنندگان، افزایش سود است. حال آن‌که بهره‌مندی شهروندان از مسکن مناسب، بدون پرداخت‌کردن بهای متناسب، امکان‌پذیر نیست. رعایت معیارهای زیست‌محیطی، موجب افزایش هزینه‌هاست. قواعد دادرسی عادلانه، مانع‌از دست‌اندازی دولت به حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی است. این‌ها همه جزو عواملی است که مانع از تحقق کامل حقوق شهروندی می‌شود. آن‌چه امکان رفع این موانع را فراهم می‌کند، مسؤولیت شهروندی است.از این منظر، مسؤولیت شهروندی را می‌توان به خود‌آگاهی مردم به حقوق شهروندی و احساس نیاز همگانی برای اجرای این حقوق و مشارکت در آن، تعریف و تعبیر کرد . .در سطح کلان، لازم است اقشار مختلف اجتماعی، اعم از طبقات متوسط شهری تا گروه‌ها و اقشار کارگری، کشاورزی، و روستایی به صورت‌های مختلف در چرخه‌ی مطالبه‌ی حقوق شهروند واردشده و فعال و شکل‌یافته باشند و در سطح خُرد نیز فرهنگ عمومی به‌سمت واردکردن معیارهای حقوق شهروندی در نظام هنجاری جامعه حرکت‌کند. البته، هم در سطح خُرد و هم در سطح کلان، باید فرآیندی نسبتاً طولانی‌مدت طی شود تا جامعه بتواند به سطوح مؤثرتری از مسؤولیت‌پذیری در عرصه‌ی حقوق شهروندی دست یابد. بدون طی این فرآیندها، حتی اگر دولت واقعاً هم بخواهد، نمی‌توان به معیارهای مناسبی از حقوق شهروندی دست یافت . .اگر قاعده‌ی مسؤولیت مشترک را، به‌شرحی که گفته‌شد، بپذیریم؛ آن‌گاه این نتیجه حاصل می‌شود که تلاش برای پیش‌بُرد اهداف متعالی در عرصه‌ی حقوق شهروندی، منحصر به مقابله‌ی صرف با دولت یا تحت‌فشار قراردادن دولت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد حقوق شهروندی 13 ص

فلسفه قیام عاشورا 13 ص

اختصاصی از اینو دیدی فلسفه قیام عاشورا 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

فلسفه قیام عاشورا

الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین

 در حادثه کربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یک جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یکجا دعوت مردم کوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت کوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حکومت انتقاد می کند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می کند و اینجا  امر به معروف و نهی از منکر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عکس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم کوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منکرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید کدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عکس العمل اول را همه شنیده ایم که معاویه با چه وضعی به حکومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی کردند امام یک قرارداد موقت با معاویه امضاء کردند در مفاد این صلحنامه آمده بود که بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حکومت را به شکل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حکومت یک مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفکر بود:

الف: یک طرز تفکر که خلافت، فقط شایسته کسی است که پیغمبر او را منصوب کرده باشد.

ب: یک طرز تفکر دیگر این بود که مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب کنند و این مسئله در میان نبود که یک خلیفه برای خود جانشین معین کند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می کرد این کار فعلا زمینه مساعدی ندارد و کسیکه او را به این کار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حکومت کوفه را داشت مغیره همان شخصی بود که با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای که قبلا هم حاکم کوفه بوده است و از اینکه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی کند یزید گفت پدر فکر می کند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و مردم مدینه را مروان حکم و از همه جا مهمتر و خطرناکتر کوفه (عراق کنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی که داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حکومت کوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم کوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت کردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط کامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام که از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتکب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد کند ولی مردم نپذیرفتند و او شکست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتکب جنایت بزرگی شد و آن این بود که با امپراطور روم که نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح کرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یک طرفردار نیرومند که تاج و تخت یزید را پشتیبانی کند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیکه که خودش به مدینه رفت سه نفر که مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی که به امام علی خیانت کرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی کرد با چرب زبانی به آنها برساند که صلاح اسلام ایجاب می کند حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت کنید ولی آنها قبول نکردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی کرد که اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حکومت کند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، کارها را برایت هموار کردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار که اصل تو هستند هر کس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر کدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار. و اگر خواستند حاکمی را از آنها عزل کنی دریغ نکن چون عزل یک حاکم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار که اطرافیان نزدیک و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم که کسی در حکومت با تو نزاع کند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.


دانلود با لینک مستقیم


فلسفه قیام عاشورا 13 ص

تحقیق درمورد ادبیات پایداری 13 ص

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق درمورد ادبیات پایداری 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

بسم الله الرحمان الرحیم

ادبیات پایداری

کلبه عمو تُم

درس هشتم

دبیر مربوطه : آقای دانش پژوه تهیه کنندگان : محمّدرضا شفائی ـ بهروز فتحی ـ بابک اسدی کلاس : 205

پاسخ خودآزمایی

1) چند مورد از برخورد های انسانی عمو تُم را با هم نوعانش بنویسید.

عمو تُم هنگام بازگشت به کلبه و طی ساعات کار همواره برای دل جویی کردن از ضعفا و نومیدان و تسلّا بخشیدن به آن ها وسیله ای می یافت.این مرد عجیب ، خاموش و صبور ، داوطلبانه بار همه را حل می کرد بدون این که هرگز از کسی کمک بخواهد همیشه همه جا آخر می آمد کم تر سهم می گرفت و تازه همان را با دیگران تقسیم می کرد و در شب های یخبندان روپوش مندرس خود را به زن بیماری می داد که از شدّت تب متشنّج بود. در مزرعه سبد کارگران ضعیف و رنجور را پر می کرد وبرای این کار خود را به خطر می انداخت.

2) لگری چه چیزی را لازمه ی سپردن مسئولیّت مباشری به عمو تُم می دانست؟چرا؟ لگری عقیده داشت لازمه ی سپردن این گونه مسئولیت ها به یک غلام خشونت و سنگدلی نسبت به اوست.

3) عمو تُم ضعف ارباب را چگونه به روخش کشید؟ گفت : « تا کنون کارهایی را که به نظرم درست و عاقلانه بوده ، انجام داده ام در آینده هم همیشه همین طور رفتار خواهم کرد . هرگز هیچ کار بدی نخواهم کرد .» وگفت : « ارباب می دانم که شما می توانید کار های وحشتناکی انجام دهید امّا هنگامی که جسم را کشتید دیگر کاری از دستتان بر نمی آید و پس از آن ابدیّت در کار است .»

4) اعتقاد به سرای باقی را در کدام بخش از سخنان عمو تّم می توان دریافت؟

آن جا که می گوید : من همه ی نیروی بازوان و همه وقت و توانایی ام را در اختیار شما می گذارم ، امّا روانم را نمی توانم به وجود فناپذیری بسپارم ... آن را برای خداوند محافظت می کنم . دستورات خداوندی را بر همه چیز بر مرگ و بر زندگی مقدّم می شمارم ... آقای لگری می توانید یقین داشته باشید که من ذرّه ای از مرگ باک ندارم بلکه در انتظارش هستم هر بار بخواهید می توانید مرا شلّاق بزنید ، از گرسنگی بکشید ... آتشم بزنید . همه ی این ها وسیله خواهند شد برای این که هر چه زود تر مرا به دیاری که باید به آن جا بروم روانه کند.

5

5) درباره یکی از کتاب های زیر که موضوع آن ها پایداری و مقاومت در برابر ستم داخلی یا خارجی است، به انتخاب خود گزارشی کوتاه تهیّه کنید:

خوشه های خشم نوشته ی جان اشتاین بک: کتابی است آمریکایی و به بیان شرح حال مردمی که در رنج و می برند ودر مزارع کار می کنند می پردازد .

کوش های و آدم ها نوشته ی جان اشتاین بک: بیان کننده ی نحوه ی برخورد با آدم های رنجیده ومحروم است.

سال پنجم الجزایر نوشته فرانتس فانون: داستان قهرمان آزادی خواه آفریقایی که شیوه های استعماری فرانسه را بیان می کند.

آدم ها و خر چنگ ها نوشته ی خوزوئه دوکاسترو: توصیف آمریکای لاتین و برزیل و مردمی که در حاشیه دریا ها زندگی می کنند و علّت فقر و اینکه مردم در فقر زندگی می کنند را بیان می کند.

6) در شعر « تو را می خوانم » مقصود شاعر از جمله ی «ما این را از گذشته به ارث می بریم »چیست؟ یعنی ما شجاعت و دلاوری و دفاع از میهن را از گذشتگان خود داریم و جنگاوری را از آن ها به ارث برده ایم.

6

لغات واصطلاحات

خپله ای: کمی چاق مسیو: آقا (کلمه ی فرانسوی)

دهن کجی می کرد: برای اندامش مناسب نبود جنتلمن: با شخصیّت، نجیب زاده

قوّت می گرفت: بیش تر می شد مطبوعی نیست: قابل قبول نیست

سرش مانند گلوله گرد بود: مانند توپ بود ابدّیت: آخرت، جهان ابدی

سرخ و سیخ: قرمز و ایستاده دندان قروچه ای کرد: دندان هایش را به هم

هجای: حرف کشیده شده آخر کلمه فشارد

حراج: فروش غیظ: غضب

سان دید: باردید کرد مضیقه: تنگی

پیرهن زیبایی با یقه ی آهاری: اتو شده باک ندارم: ترسی ندارم

مندرس: پاره و پورهِ عفریت: اهریمن، شیطان

مسیح تو من هستم: همه کاره تو من هستم ژرفای وجدان: عمق وجود

تیره روزانی: بد بختان عطوفت: مهربانی

متشنّج بود: دچار تشنج شده بود مادام: همیشه

تسلّا: آرامش همه ی روشنایی های شهر خاموش شده

مرتعش: لرزان بودند: کنایه از نا ا‌ُمیدی

به حد نصاب نرسیده بود: پر نشده بود الغای بردگی: لغو بردگی

لوحی: نوشته ای بد نهادش: بد ذات

تلو تلو خوردن: در حال افتادن

زمخت: خشن

حضّار: حاضرین

از جا در رفت: عصبانی شد

4

ادبیات پایداری


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد ادبیات پایداری 13 ص