اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اینو دیدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد وضعیت و وظیفه زنان مسلمان ورزشکار در مجامع ورزشی

اختصاصی از اینو دیدی تحقیق در مورد وضعیت و وظیفه زنان مسلمان ورزشکار در مجامع ورزشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وضعیت و وظیفه زنان مسلمان ورزشکار در مجامع ورزشی


تحقیق در مورد وضعیت و وظیفه زنان مسلمان ورزشکار در مجامع ورزشی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه18

 

فهرست مطالب

 

موضوع :. 1

مقدمه. 3

ورزشکاران زن ایران و نگاهی به دو دهه حضور آنان در ورزش. 4

محدودیت‌های تازه برای ورزشکاران زن در ایران. 7

تناقضات موازین داخلی و موازین بین‌المللی. 8

محدودیت‌های تازه. 9

حجاب اسلامی و ورزشکاران زن ایرانی. 10

حضور زنان ورزشکار ایران با لباس های اسلامی. 13

 

 


 

مقدمه

"حجاب" و"حفظ شئونات اسلامی" ارزش‌های والایی است که زن مسلمان و ایرانی ارج نهادن به آن را به عنوان سرلوحه فعالیت‌های خود انتخاب کرده‌و اساس را بر رعایت این دو مهم گذاشته است.
"ورزش"یکی ازعرصه‌هایی‌است که زنان کشورمان با پایبندی به‌معیارهای اسلامی پای در آن گذاشته وفعالیت‌های کمی وکیفی گسترده‌ای را دراین عرصه داشته‌اند.
کارشناسان ورزش بانوان‌می‌گویند:بانوان ورزشکارایران پس از سالها فعالیت و تلاش برای ارتقاء جایگاه خود در میادین مختلف،در سالهای اخیر توانسته‌اند با حفظ ارزش‌های اسلامی پا به میادین مختلف داخلی وخارجی گذاشته و در برخی از رشته‌ها هم به موفقیت‌های خوبی دست یابند.
کسب سهمیه حضور در المپیک
۲۰۰۸پکن در رشته تکواندو و دو مدال در همین رشته دربازیهای آسیایی دوحه، مدال آوری شطرنجبازان دربازیهای آسیایی دوحه وبازیهای آسیایی داخل سالن ماکائو،نایب قهرمانی تیم فوتبال زنان در رقابت های غرب آسیاوراهیابی آن به مرحله دوم جام ملتهای آسیاکه در یک سال گذشته صورت گرفته‌ودستیابی به چندین مدال رنگارنگ از مسابقات آسیایی و بین‌المللی دررشته‌های مختلف وهمچنین صعود زنان ایرانی به قله‌اورست ازجمله این موفقیت هاست.
به گفته آنان، این موفقیت‌ها نه تنها در داخل بلکه در خارج از ایران و برای بدخواهان که قصد دارند وضعیت زنان مسلمان و ایرانی را بد جلوه دهند، جواب بسیار قاطعی است.

مسوولان‌ورزش بانوان کشورمعتقدند:نگاهی اجمالی به فعالیت‌های‌زنان ورزشکار ایران دردو دهه اخیر نشان می‌دهد که همواره گسترش و توسعه ورزش زنان در دو بعد همگانی و قهرمانی با در نظر گرفتن ملاحظات و سیاست‌های رایج در ورزش کشور هدف اصلی بوده است.

ورزشکاران زن ایران و نگاهی به دو دهه حضور آنان در ورزش مسوولان رشته‌های مختلف ورزشی بانوان می‌گویند: اگر امروز شاهد حضور زنان ورزشکار ایران دربرخی از رشته‌ها در رویدادهای مختلف ورزشی هستیم، حاکی از انجام کارهای کارشناسی و گرفتن نظرات افراد ذیصلاح بوده‌است.

آنان می‌افزایند:بعد از هموارشدن راه وجلب نظر مجامع بین‌المللی و جهانی برای حضور زنان مسلمان در رویدادهای رسمی با حفظ ارزش‌ها و حجاب اسلامی ، باعث شده است که ورزشکاران زن سایر کشورهای اسلامی نیز با الگو گرفتن از زنان ایرانی زمینه حضور خود را در ارکان ورزش جهان آغاز کنند.

از سوی دیگر این افراد با اشاره به اینکه در ابعاد اجتماعی نیز "ورزش" عامل مهمی درجهت سلامتی دختران و زنان بوده وابزاری برای پیشگیری‌از بسیاری از بیماریها و وسیله‌ای برای جلوگیری از برخی از مفاسد اجتماعی است، عنوان کردند کارش


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وضعیت و وظیفه زنان مسلمان ورزشکار در مجامع ورزشی

دانلود مقاله مقایسه افسردگی در بین جوانان 18ساله ورزشکارو غیر ورزشکار

اختصاصی از اینو دیدی دانلود مقاله مقایسه افسردگی در بین جوانان 18ساله ورزشکارو غیر ورزشکار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده :
هدف از تحقیق حاضر مقایسه افسردگی در بین نوجوانان ورزشکار و غیر ورزشکار 18 ساله شهر کرج است که فرضیه های عنوان شده در تحقیق حاضر عبارتست از از اینکه بین ورزش و افسردگی رابطه وجود دارد و همین طور جوانان ورزشکار و غیر ورزشکار از لحاظ افسردگی دارای تفاوت هستند که جامعه مورد مطالعه جوانان ورزشکار و غیر ورزشکار کرج که در حدود 100 نفر بعنوان نمونه انتخاب گردیده که انتخاب نمونه بصورت تصادفی بوده است که جهت آزمون از آزمون افسردگی یک دارای 21 سئوال 4 گزینه ای است بر روی آزمودنیها اجرا گردیده است . جهت آزمون فرضیه ها از ارزش آماری t و متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان می دهد که بین جوانان ورزشکار و غیر ورزشکار ا لحاظ افسردگی تفاوت وجود دارد و سطح ذهنی دارای آن برابر 5 % است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 


مقدمه
در زندگی همه ی ما روز هایی وجود دارند که همه چیز را سیاه می بینم و هیچ چیز شادی ما را بر نمی انگیزد و هیچ امیدی به موفقعیت نداریم .بد خلق و غمگین هستیم و احساس تنهایی ، خلأ نا امیدی و گنهکاری بر ما چیره می شود و اضطراب ما را فرا می گیرد همه ما با چنین حالتها و احساسهایی که اغلب پس از شکست ها یا فقدا نها و یا حتی بدون دلیل آشکار به وجود می آیند ،کم و بیش آشنا هستیم و با آنها با موفعقیت بیش وکم ، مقابله می کنیم . اما انچه موجب می شود تا چنین احساسهایی به صورت اختلال های روانی درآیند نوع و تعداد نشانه های،شدت و طول مدت و هم چنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روزمره آسیب می رسانند در قلمره زندگی بهنجار و در زمینه تجربه آسیب شناختی ، این احساس ها و شیوه دریافت آنها را با مفهوم افسردگی مرتبط ساخته اند .از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را با عنوان عارضه سودا ارائه کرد فرضیه های متعددی درباره ی مبنای افسردگی مطرح شده اند و کوشش های فراوانی برای درمانگری آن انجام داده اند معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی ،اصطلاح مالیخولیا ست که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می کند .بدرغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون ،همواه معانی مبهم و متفاوتی به آن نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از ختلال عمیق خلقی و بر اساس غمگینی مرضی مشخص می شود متفاوت بوده است در قرن 19 مؤلفان دو گروه هذیانهایی که «تک جنونی »نامیده میشوند «هذیانهای جزی غمگینی » «با مالیخولیایی هذیانی»را متمایز کردند و در وهله بعد مفاهیم جنون ادواری (فالزه) وجنون دو شکلی ( با یارژه)به منظور متمایز کردن افسردگی های راجعه که در تناوب با حالات شادی نا آرام بودند ،ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین «روان گستسگی– آشفتگی افسردگی »نامیده شد ، اما حالت افسردگی این روان گستسگی ،انواع دیگر افسردگیها را پوشش نمیدهد و فقط می توان آنرا به عنوان یک زیر گروه افسردگیها در نظر گرفت ، بنا بر این باید گفت که اصطلاح افسردگی از چنین چارچوبی فراتر می رود وهله غمگینی و کاهش تنود روانی که رفتار و زندگی فرد را زیر تأثیر می گیرد متمایز کند .
( دادستان -1382-صفحه269 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بیان مسئله
گرچه غمگینی معادل افسردگی نیست اما بی ترید افسردگی شامل حالت غمگینی است که بر زندگی روزمره فعالیت و ارزشیابی خود ، قضاوت و کنشهای ابتدایی مانند خواب و اشتها اثر می گذارد .
غمگینی میتواند واکنشی نسبت به یک دیدار رنج آور باشد و هنگامی مرضی محسوب می شود که از لحاظ شدت و طول مدت با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد ، جنبه افراطی پیدا کند و به خصوص وقتی بدون علت ظاهری آشکار شود ، بنا بر این غمگینی افراطی یا بدون علت موجه در چارچوب افسردگی قرار می گیرد و وجود عوامل آمادگی و آسیب پذیری فردی را القا می کند این عوامل میتواند ژنیتکی روان شناختی –وزیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با هم در تنیدگی آنها مواجه هستیم افسردگی در اقشار مختلف کودک ونوجوانان و ورزشکار و غیر ورزشکار می تواند وجود داشته باشد که بر حسب ویژگی های هر فرد این افسردگی می تواند کم یا زیاد باشد که مسأله مورد تحقیق در این پژوهش مقایسه افسردگی در بین افرادی که ورزش می کنند با افرادی که ورزش نمی کنند است .
سؤال مسئله
آیا افسردگی در بین جوانان غیر ورزشکار بیشتر از جوانان ورزشکار است؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
اصطلاح افسردگی در بزرگسالان و کودکان دارای معنای مشابهی نیست و همین مورد در بین قشرهای مختلف مانند جوانانی که ورزش می کنند و به نوعی ورزشکار هستندو جوانانی که ورزش نمی کنند و به نوعی ورزشکار نیستند تحول مفهوم افسردگی دربین افراد ورزشکار به وضوح دیده می شود و این که حتی پس از بازشناشی و پذیرش واقعیت بالینی این مفهوم نظریه هایی بیان شده که شخص می کند استفاده بهینه از وقت و به کار بردن اوقات فراغت به نحوه احسن و حتی تمایل به ورزش کاهی باعث از بین رفتن ناراحتی های روانی بخصوص افسردگی می شود و تمایل افراد به ورزش می تواند راهی به سوی سلامت روانی فرد باشد . که امید است با تحقیقات انجام شده در این رابطه میزان افسردگی را در جوانان خود کاهش دهیم و تمایل آنها را به ورزش و ورزش کردن بیشتر کنیم تا به این وسیله بتوانیم میزان افسردگی را در این گروه سنی حساس کاهش دهیم.
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر برسی مقایسه افسردگی در بین جوانان ورزشکار و غیر ورزشکار شهر کرج است . و این که تمایل به ورزش و ورزشکار بودن افسردگی را در جوانان کاهش می دهد یا نه هیچ تفاوتی از لحاظ افسردگی در بین ورزشکاران و غیر ورزشکاران وجود ندارد؟
فرضیه های تحقیق
افسردگی در بین جوانان غیر ورزشکار بیشتر از جوانان ورزشکار است.
متغییرهای تحقیق
افسردگی = متغییرهای وابسته
جوانان ورزشکار و جوانان غیر ورزشکار = متغییر مستقل در دو گروه

 


تعاریف عملیاتی واژ ها و مفاهیم
افسردگی :عبارتند از گوشه گیری و انزوا – احساس حقارت – کم شدن اشتها – گریه کردن که اینها یک حالت روانی در فرد است که به مرور زمان یا یک دفعه به سراغ آدمی می آید و تمام این حالت در انسان باعث تمایل به خود کشی در مرحله آخر می شود و بالاخره عبارتند ازغره ای است که آزمودنی از آزمون افسردگی بک بدست آورده است.
جوانان ورزشکار: عبارتند از جوانانی که به ورزش اشتغال دارند و برای گذراندن اوقات فراغت خود در رشته های ورزشی مشغول ورزش هستند.
جوانان غیر ورزشکار به جوانانی گفته می شود که اصلا" به ورزش علاقه ندارند و در ساعت بیکاری خود هم حتی ورزش نمی کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق

 

 

 

 

 


اختلالهای افسردگی و آشفتگی – افسردگی :
در زندگی همه ی ما روز هایی وجود دارند که همه چیز را سیاه می بینم و هیچ چیز شادی ما را بر نمی انگیزد و هیچ امیدی به موفقعیت نداریم .بد خلق و غمگین هستیم و احساس تنهایی ، خلأ نا امیدی و گنهکاری بر ما چیره می شود و اضطراب ما را فرا می گیرد همه ما با چنین حالتها و احساسهایی که اغلب پس از شکست ها یا فقدا نها و یا حتی بدون دلیل آشکار به وجود می آیند ،کم و بیش آشنا هستیم و با آنها با موفعقیت بیش وکم ، مقابله می کنیم . اما انچه موجب می شود تا چنین احساسهایی به صورت اختلال های روانی درآیند نوع و تعداد نشانه های،شدت و طول مدت و هم چنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روزمره آسیب می رسانند در قلمره زندگی بهنجار و در زمینه تجربه آسیب شناختی ، این احساس ها و شیوه دریافت آنها را با مفهوم افسردگی مرتبط ساخته اند .از زمانی که بقراط نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را با عنوان عارضه سودا ارائه کرد فرضیه های متعددی درباره ی مبنای افسردگی مطرح شده اند و کوشش های فراوانی برای درمانگری آن انجام داده اند معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی ،اصطلاح مالیخولیا ست که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می کند .بدرغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون ،همواه معانی مبهم و متفاوتی به آن نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از ختلال عمیق خلقی و بر اساس غمگینی مرضی مشخص می شود متفاوت بوده است در قرن 19 مؤلفان دو گروه هذیانهایی که «تک جنونی »نامیده میشوند «هذیانهای جزی غمگینی » «با مالیخولیایی هذیانی»را متمایز کردند و در وهله بعد مفاهیم جنون ادواری (فالزه) وجنون دو شکلی ( با یارژه)به منظور متمایز کردن افسردگی های راجعه که در تناوب با حالات شادی نا آرام بودند ،ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین «روان گستسگی– آشفتگی افسردگی »نامیده شد ، اما حالت افسردگی این روان گستسگی ،انواع دیگر افسردگیها را پوشش نمیدهد و فقط می توان آنرا به عنوان یک زیر گروه افسردگیها در نظر گرفت ، بنا بر این باید گفت که اصطلاح افسردگی از چنین چارچوبی فراتر می رود وهله غمگینی و کاهش تنود روانی که رفتار و زندگی فرد را زیر تأثیر می گیرد متمایز کند .
گرچه غمگینی معادل افسردگی نیست اما بی ترید افسردگی شامل حالت غمگینی است که بر زندگی روزمره فعالیت و ارزشیابی خود ، قضاوت و کنشهای ابتدایی مانند خواب و اشتها اثر می گذارد .
غمگینی میتواند واکنشی نسبت به یک دیدار رنج آور باشد و هنگامی مرضی محسوب می شود که از لحاظ شدت و طول مدت با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد ، جنبه افراطی پیدا کند و به خصوص وقتی بدون علت ظاهری آشکار شود ، بنا بر این غمگینی افراطی یا بدون علت موجه در چارچوب افسردگی قرار می گیرد و وجود عوامل آمادگی و آسیب پذیری فردی را القا می کند این عوامل میتواند ژنیتکی روان شناختی –وزیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با هم در تنیدگی آنها مواجه هستیم .
اصطلاح افسردگی در بزرگسالان و کودکان دارای معنای مشابهی نیست . افسردگی کودکانه نیز محتوای مشابهی ندارد و بر حسب سنین مختلف ، نشان دهنده تجربه های متفاوتی است: در حالی که پاره ای از مؤلفان افسردگی را به منزله وهله بهنجاری از تحول دانسته اند ، پاره ای دیگر، آن را به عنوان پدیده مرضی تلقی کردن وگروهی نیز اعتقاد به واقعیت بالینی آن نداشته اند.نکته که بر اساس بررسی فرایند تحول مفهوم افسردگی در کودک آشکار می شود اینست که حتی پیش از باز شناسی و پذیرش واقعیت بالینی این مفهوم، نظریه های متعددی درباره آن ارائه شده اند و در نتیجه با کمیابی وافر جدول بالینی، حداقل به شکلی که برای بزرگسالان تدارکمی شود ، که فراوانی چشم گیر مرجعهای نظری در این قلمرو مواجه هستیم.
بدین ترتیب، به رغم آنکه در حال حاضر ، مفهوم افسردگی در کودک پذیرفته شده است اما معنا و نشانه شناسی آن از دیدگاه مؤلفان مختلف بسیار متفاوت است و حتی در مورد مسأله ساده ای مانند درجه فراوانی افسردگی ، اختلاف نظریه های گسترده ای وجود دارند .
در خلال این فصل کوشش خواهیم کرد تا با در نظر گرفتن دیدگاه های مختلف دلایل عدم تجانس چارچوب بالینی را ارائه دهیم.
2.تعریف افسردگی
ارائه تعریف افسردگی آسان نیست ، طبقه بندی آن باز هم مشکل تر است و پیشنهاد طرحی علت شناختی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان و پژوهش گران قرار گیرد ،غیر ممکن به نظر می رسد . در سطوری که در پی می ایند به برخی تعاریف عمده افسردگی اشاره می کنیم:
- در معنای محدود پزشکی ،افسردگی به منزله یک بیماری خلق وخو یا اختلال کنش خلق وخو است .
- درسطح معمول بالینی ،افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است وبر اساس بین لفظی ویا غیر لفظی عواطف غمگین ،اضطرابی ویا حالت های برانگیختگی نشان داده می شود .
- افت گذرا یا دوام دار تنود عصبی –روانی که به صورت یک مؤلفه بدنی (سر دردهای ،خستگی پذیری ،بی اشتها یی ،بیخوابی ،یبوست ،کاهش فشار خون و جز آن )ویک مؤلفه روانی (احساس به پایان رسیدن نیرو،کهتری ،نا توانمندی ،غمگینی وجز آن )نمایان می شود .
- سقوط غیر قابل توجیه تنود حیاتی : این حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم آشکار می شود ، در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی دقت مشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی به شکل حالت ما لیخولیا که با هوشیاری فرد نسبت به نا توانمندی واکنش همراه است ،متجلی می شود .
- حالت روانی نا خوش که با دلزدگی ،یأس و خستگی پذیری مشخص می شود و در بیشتر مواقع با اضطرابی کم وبیش شدید همراه است .
در یک جمع بندی کلی متوجه می شویم که مفهوم افسردگی به گونه متفاوت به کار رفته است :
- به منظور مشخص کردن احساسهای بهنجار غمگینی ، یأس ، نا امیدی و جز آن ،و بروز آنها به عنوان نشانه یک اختلال؛
- به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی ، شناختی ، حرکتی ،فیژیولویکی و غدد مترشحه است؛
- برای مشخص کردن اختلالهای افسردهوار در چارچوب اختلالات روانی که دارای پاره ای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگریها پاسخ می دهند.
آشکارا مشاهده می شود که تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند و گاهی بازشناسی افسردگی از خلال این ترکیب ها بسیار مشکل است ؛بخصوص اگر جنبه پنهان داشته باشد و یا جلوه های درونی به خود گیرد .اما به هر حال این نکته را می توان پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکنند که مانع بازشناسی افسردگی می شوند .
3.شکل گیری افسردگی در جریان تحوّل
نشانه شناسی افسردگی در خلال تحول متغیر است .این تغییر پذیری از یکسو به عوامل تحول وابسته است و از سوی دیگر ، بر نا همگراییهای گسترده دیدگاههای متخصصان.درسطوری که در پی آیند به بررسی این نشانه شناسی بر اساس دو محور توصیفی و زمانی خواهیم پرداخت.
3-1) افسردگی های دوره اول کودکی
الف)نکات کلی
کشفـ«افسردگی اتکایی»د رنوزاد (اشپیتز ،1946)از دو زاویه ،یکی از برهه های مهم تاریخ روانپزشکی و روانشناسی مرضی محسوب می شود .این مفهوم همراه با توصیف مفهوم «درخود ماندگی» زودرس(کارنر، 1943)از سویی به استحکام منابع روانپزشکی کودککه تا آن زمان بسیار سست و شکننده بود منتهی شد و قلمرو مشاهدات بالینی و درمانگری های خاص و گسترده ای را در برابر آن گشود و از سوی دیگر ،بر اساس بر انگیختن پرسشهایی مانند چگونکی روابط مفهوم افسردگی اتکایی با حالات افسردگی که بعد ها و بخصوص در خلأل بزرگسالی متجلی می شود به منزله یکی از مفاهیم بنیادی آسیب شناسی روانی به معنای اعم ،قلمدادگشت .واز این زاویه ،می توان گفت که بین ماههای نخستین زندگی و جریان بعدی آن پیوندی را به وجود آورد .
از زمان اشپیتر تاکنون ،شناخت ما از حالتهای افسرده وار نوزاد ،بخصوص در زمینه شکلهای پنهان یا فاقد صراحت کافی و همچنین شرایط علت شناختی آنها مانند تأثیر افسردگی های مادرانه ،پیشرفتهای شایانی کرده است .
ب) افسردگی نوزاد به منزله یک واقعیت شایع بالینی
گرچه افسردگی های پنهان یا فاقد صراحت کافی آشکارا فراوانتر ند با این حال باید براین نکته تأکید شود که افسردگی اتکایی ،آنچنان که به طور معمول پنداشته می شود ،در چهار چوب بالینی نا درست نیست .
1.افسردگی اتکایی
جدول بالینی افسردگی اتکایی نوزاد که توسط اشپیتز توصیف شده است از زاویه نشانه شناسی صریح، شرایط بروز آن در نوزاد 6تا 18ماهه ای که ناگهان از مادرش جدا می شودو همچنین از زاویه فرایند تحول اختلالات ، بی تردید دقیق ترین چارچوب تشخیصی را فراهم آورده است.با این حال باید متذکر شد که آنافرویدو بر لینگهام(به نقل از مازه،1988) نیز بر اساس مشاهدات خود در خلال آخرین جنگ بین الملل د رشیر خوارگاههامستد ،بر شدت واکنشهای نا امیدانهکودکان خردسالی که در جریان بمبارانهای شهر لندن از مادران خود جدا شده بودند ،تأکید فراوان داشته اند.
مع هذا آنچه به گونه ای بسیار جالب توسط اشپیتیز توصیف شده ،در واقع حالتی است که «مشابه جدول بالینی افسردگی بزرگسالان است» .به عبارت دیگر با یک حالت خمودگی گسترده همراه با امتنع از تماس یا بی تفاوتی نیست به اطرافیان هستیم که بتدریج چند هفته پس از یک وهله ناله و زاری ،درآویختن و چسبیدن به بزرگسال و سپس اعتراض و فریاد بروز میکند .روان بی اشتهایی همراه با کاهش وزن و بی خوابی نیز مشخص کنند این جدول بالینی است که اشپیتز در چارچوب آن ،چند نکته اصلی مانند توقف تحول، واپس روی اکتسابهای حرکتی و عقلی ، و حساسیت مفرط نسبت به عفونت ها را نیز قرار می دهد.
نکته مهم اینست که این داده ها از مشاهدات اشپیتز درباره نوزادانی به دست آمده اند که در شیرخوارگاهی وابسته به یک موسسه اصلاح و تربیت زنان جوان بزهکار به سر می بردند .این نوزادان که سن آنها بیش از شش ماه بوده است ،حداقل،«پس از شش ماه روابط خوب با مادر» از حضور وی محروم شده و نتوانسته بودند «در جانشینهای مادرانه ای که با آن عرضه شده بود،به روابطی که برایشان رضایت بخش باشد » دست یابند.
بنابراین با یک حالت «محرومیت مادرانه» یعنی حالتی واکنشی که ناشی از فقدان رابطه با مادر و از دست دادن وی به منزله یک«تکیه گاه»است، مواجه هستیم و از این جاست که اشپیتز اصطلاح افسردگی اتکایی را برای توصیف این حالت ابداع کرده است.
اگر قبل از یک دوره بحرانی که بین پایان ماه سوم و ماه پنجم جدایی قرار دارد ، مادر به کودک بازگردانده شود و یا امکان دستیابی به جانشینی قابل قبول برای کودک فراهم آید ، افسردگی به سرعت از بین می رود ، البته کودک نسبت به جدایی های احتمالی بعدی حساستر خواهد شد .در غیر اینصورت ، یک حالت رنجوری بیش از پیش مضطرب کننده در سطح جسمانی (همراه با مرگ احتمالی به خصوص به دلایل عفونی) و در سطح روانی (تشدید تأخیر روانی – حرکتی، بیحالی و سستی ) گسترش می یابد و عواقب جبرن ناپذیری را درپی دارد .این حالت با آنچه اشپیتز با اصطلاح«بیمارستان زدگی» مشخص می کند ، مطابقت می کند .
2.تصریحای جدید در قلمرو نشانه شناسی افسردگی زودرس
گرچه توصیفهای سنتی که در سطور پیشین مطرح شدند هنوز ارزش خود را حفظ کرده اند اما در دهه های اخیر ،مؤلفان توانسته اند بر اساس توصیف گونه های بالینی دیگر ، به نشانه شناسی افسردگی زودرس ظرافت وغنای بیشتری ببخشند.
شیوه های بیان نشانه شناختی می توانند به صورت اختلالهای رفتار غذایی و بویژه روان بی اشتهایی و نشخوارگری ، توقف رشد ، تأخیر تحول روانی – حرکتی و همچنین بروز رفتارهایی که با عادات پیشین نوزاد متفاوتند. آشکار شود و تنها بایک ارزشیابی عمیق بالینی ، به خصوص در قلمرو شکل های پنهان یا فاقد صراحت کافی ، می تواند عناصر سه گانه نشانگان افسرده وار نوزاد را بازیافت .
• بی حالتی خلقی
کندی افسرده وار که همواره به درجات متفاوت وجود دارد ، رفتار یکنواختی را ایجاد می کند که با تنوع و تحرک رفتار نوزاد بهنجار متضاد است و بر اساس بی حالتی چهره ، وقفه تحرک بدنی ، کاهش نو آوریهای روانی –حرکتی و تضعیف پاسخ حرکتی نسبت به محرکها و خواسته های برونی متمایز می شود .و افزون بر این نشانه ها ، با گرایش به تکرار که در سطح نخست نشانه شناسی افسرده وار قرار دارد، مواجه می شویم.
• فقر تعاملی –کناره گیری
مشاهده نوزاد افسرده در موقعیت های تعاملی ، سکوت و نزول ابتکارها و پاسخ به محرکهای محیط را آشکار می کند . بررسی فیلم هایی که چگونگی تعامل نوزاد افسرده را نشان میدهد و مقایسه شیو ه های ارتباطی وی در وهله افسردگی را برجسته می سازد. افزایش سردرگمی و یأس اطرافیان در برابر بی تفاوتی نوزاد نیز به تشدید واکنش های وی می انجامد . جدا از دگر گونی هایی که در سطح مبادله های بدنی و یا صوتی کودک افسرده ایجاد می شوند، تغییرات بسیار مهمی نیز در سطح نگاه رخ می دهند : نگاه این کودکان ، سرد، خشک و ثابت است؛ هنگامی که بزرگسال به آنها نزدیک می شود و یا آنها را در آغوش می گیرد سر خود را بر می گردانند و از تماس چشمی اجتناب می کنند و حالت «مراقبت » ظاهری با کندی حرکتی و بدنی آنها متناقض است.
3.افسردگیهای زودرس دیگر
در سطوری که در پی می آیند به موقعیتهای بالینی دیگری که به وجود آورنده افسردگی زودرس هستند ،اشاره خواهیم کرد .
• افسردگی های ناش از محرومیت های جزئی و افسردگی مادرانه
نخست باید بر این نکته تأکید کرد که پاره ای از افسردگی های زودرس در شرایطی متجلی می شوند که با شرایط بروز افسردگی اتکایی متفاوت است .بدین معنا که گاهی بدون وقوع جدای بین مادر و نوزاد،کودک با محرومیت مادرانه مواجه می شود که می تواند ناشی از در اختیار نبودن مادر به دلایل متفاوت باشد :مانند از سر گیری فعالیت حرفه ای ،مشکلات خانوادگی و یا کاهش سرمایه گذاری مادربرنوزاد ،محرومیت هایی که می توانند به بروز حالت افسردگی در وی منجر شوند .
تاثیر افسردگی مادر در بروز حالت افسردگی در کودک خرد سال نیز عامل مهم دیگر ﻯ است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است . اما افسردگی مادر را نمی توان فقط به افسردگی های که دارای نشانه های بالینی آشکارند محدود کرد بلکه باید گفت که افسردگی های واکنشی (مانند افسردگی به علت مرگ یکی از نزدیکان یا قطع یک رابطه عاطفی معنا دار )،افسردگی های ناشی از نا کامی و سرخوردگی در زندگی شخصی یا حرفه ای ،افسردگی های ناشی از تولد یک نوزاد معلول و جز آن نیز می توانند به ایجاد کمبود ، فقدان ،غمزدگی ، کاهش تدریجی تماس و فعل پذیری کودک خورد سال منجر شوند .
پژوهشهای متعددی چگونگی تعامل بین مادر افسرده و نوزاد را بررسی کرده اند پاره ای پژوهشگران ،مسأله را از دیدگاه تجربی مورد نظر قرار داده اند و بر جنبه های رفتاری این تعامل ها متمرکز شده اند .پاره ای دیگر از محققان ، تعاملهای مادر افسرده و فرزند وی را بر اساس مشاهداتشان در چهارچوب بالینی ، توصیف کرده اند .اما به رغم روش های پژوهشی متفاوتی که در این تحقیقات به کار رفته اند ،می توان سه روی آورد کلی را متمایز کرد :
- بررسی توصیفی فرزندان والدین افسرده ؛
- بررسی مقایسه ای فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی که ازسلامت روانی برخورداربوده ان
- و بررسی تحول کودکانی که مادران آنها در جریان بارداری یا بلافاصله پس از وضع حمل ،دچار افسردگی شده اند .
بررسیهای گروه نخست به طور عمده بر مطالعه فرزندان والدینی که دچار «اختلال آشفتگی – افسردگی » بوده اند متمرکز است . (مک ،و همکاران 1980؛کانرز ؛1979).آنچه از مجموعه این تحقیقات حاصل شده این است که اختلال افسردگی یا حالتهایی که میتواند به منزله ،معادلهای افسرده وار تلقی شوند ،با فراوانی چشمگیری در فرزندان این بیناران مشاهده می شوند . بی تردید تفسیر این نتایج مشکل است ،زیرا باید هم سهم تعیین کننده های ژنتیک در اختلال آشفتگی –افسردگی وهم سهم دگرگونیهاییکه بر اساس این بیماری در محیط خانوادگی ایجاد می شوند ،مورد نظر قرار گیرند .
تحقیقات گروه دوم یعنی تحقیقات که وضعیت روانی فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی را که از سلامت روانی برخودارند ،مقایسه کرده اند ،به طیف وسیعی از اختلال های روانی در کودکان گروه نخست ،ئست یافته اند :
- اختلال های تحول شناسی (کوهلر،1977)؛
- اختلال های سازشی (که لر 1986)؛
- اختلال های رفتاری (راتر ودیگران 1984؛کوپر ،1977)؛
- اختلال هایی که بیشتر جنبه مرضی دارند مانند افسردگی ،و اضطراب و جز آن (وایسمن ،1984؛که لر ،1986 ) .
- به رغم احتیاطهایی که در مقایسه این تحقیقات بسیار متفاوت باید رعایت شوند ،می توان به تجانس گسترده نتایج آنها اشاره کرد :اختلال های روانی (صرف نظر از ماهیت بیماری )در فرزندان والدین افسره به طور معنادار بیشتر است وچنین کودکانی ،گروهی راتشکیل می دهند که در معرض خطر ابتلا به اختلال های روانی قراردارند .
گروه سوم پژوهشها به بررسی چگونگی تحول (در خلال چندین سال ) نوزادانی پرداخته است که مادران آنها در جریان بارداری یا پس از آن دچار افسردگی شده اند .از مجموعه این پژوهشها (قدسیان 1984؛ول کایند،1980ودیگران) می توان نکات زیر زا استخراج کرد :
- افسردگی مادر در اختلال های رفتار ﻯ کودک مؤثر است .
- به نظر می رسد که کودک در وهله ای از زند گی خود نسبت به افسردگی مادر حساسیت بیشتری نشان می دهد . این وهله از نظر مؤلفان اخیر از حد ماه چهاردهم زندگی شروع می شود و تا حد ماه بیست و هفتم ادامه می یابد البته درباره طیف سنی این وهله حساس بین مؤلفان اتفاق نظر وجود ندارد.
- بررسیها نشان می دهند که افسردگی مادر اغلب قبل از چهاردهمین ماه زندگی کودک آغاز می شود ، اما آثار آن از حد چهاردهم در زندگی وی نمایان می گردد.
- و بلاخره ، افسردگی ماه چهاردهم ممکن است با تأخیر در کودک آشکار شود و بروز آن تا حد ماه چهل و دوم زندگی وی به تأخیر افتد .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که اغلب افسردگی های مادرانه دارای صراحت کافی نیستند و در زیر نقاب ضعف روانی و شکوه و شکایتهای جسمانی پنهان می شوند اما فقر تعامل و کاهش تعادل عاطفی ناشی از کمبود هایی می شوند که در صورت تداوم ،تحول کودک را در معرض خطر می دهند .
• نشانه های افسردگی ناشی از پاره ای از عارضه های جسمانی و مشکلات پیش- تولدی
به نظر می رسد در پاره ای از مورد ،شرایط جسمانی به گونه های متفاوت ،در کناره گیری ،کاهش فعالیت و غمگینی ظاهر نقش دارند .به عنوان مثال می توان از عارضه های ایجاد کننده درد جسمانی ،اختلالهای غذایی ،مشکلات پیش – تولدی و پاره ای از بیماری های عفونی نام برد .در این قلمرو ،از یکسو می توان به مشاهدات بادوال (به نقل از مازه ،1988) درباه فراوانی حالت افسرده گونه در نوزادان بستری شده در بیمارستان به علت سوءتغذیه پروتئین – کالری و یا کمبود وخیم آهن ، اشاره کرد .و خاطر نشان ساخت که رفع کمبود های خاص نوزاد ،بهبود رفتار کلی وی را در پی دارد . از سوی دیگر باید گفت که تعداد فزاینده ای از متخصصان بالینی بر این باورند که آنچه از تحول بهنجار نوزادی که مشکل پیش – تولدی دارند ،به عمل می آورد بیش از آنکه نارسا ییهای جسمانی باشد .مشکلات هیجانی و بخصوص افسردگی است .در این زمینه می توان فرضیه تأثیر اختلال های زودرس در تعامل مادر – نوزاد را عنوان کرد .
به عبارت دیگر ،کم – کنشی بسیاری از نوزادان همراه با بی حالتی چهره ة کاهش صوتی سازی و رغبت نسبت به دیگری ،موجب سرماخوردگی مادر می شود ، احساس ناتوانی و مادر «بد » بودن را در وی ایجاد می کند و به سرما یه زدایی از نوزاد و یا سرما یه گذاری تعارضی در وی می انجامد .
3-2افسردگی در خلال دوره های دوم و سوم کودکی
در توصیف بالینی این افسردگی ها می توان چهار گروه از تظاهرات را متمایز کرد .
(آژوریا گرا ،1982)
- نشانه های که مستقیما" به افسردگی وابسته اند ؛
- نشانه ها ﻯ که رنج افسردهوار در ارتباطند ؛
- نشانه های که به منزله دفاع علیه موضع افسرده وار محسوب می شوند؛
- و با لا خره رفتار های معادل افسردگی .

 


الف) نشانه هایی که مستقیما"به افسردگی وابسته اند
در این گروه با تظاهراتی مواجه هستیم که از لحاظ جدول بالینی به آسیب شناسی بزرگسال نزدیکند و هر چند نمی توانآنها را فراوانترین نوع دانست ،اما آشکارا قابل مشاهد ه اند .بدین تر تیب ، پاره ای از کودکان یک حالت خمودگی شدید دارند ،خود را کنار می کشند و در گوشه ای منزوی می شوند .باز داری حرکتی آنها بر اساس مشکلات در بازی کردن یا انجام دادن هر وظیفه یا استغال (خاصه کارهای که پیشتر برای آنها لذت بخش بوده است )مشاهده می شود . این رفتار ها به صورت کندی حرکتی جلوه گر می شوند .
بندرت کودک از یک رنج روانی شکایت می کند ،با این حال گریه ها و غمگینی حالت صورت،کسالت ،بی تفاوتی نسبت به همه چیز و خستگی مداوم کواه درد و رنج او هستند .
کودک ،نا ارزنده سازی خود را با تکرار جمله هایی مانند «من نمی دانم »،«من نمی توانم »،«من موفق نمی شوم »نشان می دهد .احساس مورد علاقه نبودن در این کودکان فراوان است .
در سطح عقلی ،با مشکلات تمرکز ،به خاطر سپردن و حتی کندی روانی مواجه هستیم .بالاخره نشانه های بدنی مانند روان بی اشتها یی ،اختلال های خواب (بیخوابی ،کابوس)،سردرد های موقت یا مزمن فراوانند .
ب)نشانه های وابسته به رنج افسرده وار
این گروه از نشانه ها که فراوانترند ،تا حدی از نشانه شناسی بزرگسال فاصله می گیرند .
«رفتار معقول»در حد مفرط که می تواند تا بی تفاوتی نسبی پیش رود ،گاهی نشانه افسردگی است و همچنین حالت باز داری یا وقفه ای که همواره از واکنش کناره گیری و انزوا به آسانی متمایز کردنی نیست .بر فعل پذیری و حرف شنوی ظاهر ﻯ این کودکان در برابر بزرگسالان و کودکان دیگر نیز باید تأکید کرد .
شکست تحصیلی و یا بی رغبتی و بی علاقگی نسبت به تحصیل بسیار فراوانند :
کودک با شکست ها مواجه می شود که با طراز عقلی خوب وی در تناقض است و یا آنکه نتایج تحصیلی وی ناگهان افت می کنند .
رفتارهای هراسی و بخصوص «مدرسه هراسی »می تواند ترجمان ترس از دور شدن از کانون خانوادگی یا رها شدگی باشد و به یک حالت افسردهوار پوشش دهد .
در طراز بدنی یا شکل ظاهری ،گاهی با بی توجهی کامل نسبت به بدن مواجه هستیم و کودک حالت ولگردان را به خود می گیرد و مانند آن است که نمی تواند به بدن و به ظاهر خود توجه کند یا علاقه نشان دهد .کودکانی که مدم اشیای شخصی )لباس ،کلید ،بازیچه وجز آن )خود را گم می کنند ،با این گروه مشابهت دارند (همان منبع ).
پاره ای از رفتار های کودک به منزله نشان مستقیم یک احساس گنهکاری یا نیاز به تنبیه به نظر می رسند و ارتباط زمانی آ‹ها با رویداد افسردگی آشکار است :زخمی شدنهای مکرر ،باز خوردهای خطرناک ،تنبیه شدنهای مداوم در مدرسه بروز یا بروز مجدد رفتارهای خود پر خاشگرانه .
و بالاخره باید به قصد خود کشی در کودک اشاره کرد و بر این نکته تأکید نمود که افسردگی و قصد خودکشی ،معادل یکدیگر نیستند .
ج)نشانه های دفاعی علیه افسردگی
در این گروه ،ماهیت نشانه بسیار متنوع است .یا بر اساس ارزشیابی آسیب شناختی در حین مصاحبه بالینی ،یا استفاده از تستهای فرافکن و یا بر مبنای بررسی تحولی است که به «هسته افسردگی»پی برد.
پاره ای از رفتار ها مسقیما"در طیف رفتارهایی قرار می کیرند که کلاین آنها را دفاع آشفته وار می نامد ؛رفتارهایی که به منظور انکار هر حالت افسرده وار یا برای غلبه بر آنها بروز می کنند . در این زمینه می توان به نا آرامی ها و پر جنب و جوشیهای که ممکن است به شکل نا پایداریها ﻯ واقعی حرکتی یا روانی همراه با پر حرفی در آیند و به طور مستقیم گریز آشفته وار افکار را نشان دهند ،اشاره کرد .
رفتا رهای دیگر ،رفتار های اعتراض آمیز یا حق طلبانه ای هستند که در مقابل حالت رنج بروز می کنند و در این زمینه می توان به رفتار هایی که در پی می آیند اشاره کرد:
- تضاد ورزی ،لجبازی ،بد خلقی ،خشم یا حتی طعیان شدید ؛
- پر خاشگری (شکستن چیزها یا خشنونت با کودکان دیگر )؛
- گریز ،دزدی یا رفتارهای بزهکارانه دیگر

 

 

 

د) رفتار های معادل افسردگی
بر اساس مشابهت با نشانه های بالینی در بزرگسال ،از نشانه های مرضی ،خاصه نشانه هایی که ماهیت روان – تنی دارند ،به منزله رفتارهای معادل افسردگی تلقی می شود . در این قلمرو ،می توان به نشانه های زیر اشاره کرد :
- ادرار بی احتیاطی ؛
- اگزما ،نفس تنگی ؛
- فربهی ، روان بی اشتها یی محدود و جز آن .
در واقع مؤلفان که مفهوم «معادل افسردگی »را به کار می بندند ،همه رفتارهای مرضی کودک را به نوعی با « افسردگی » مرتبط می سازند وافسردگی (بخصوص در موقعیت های از دست دادن موضوع عشق )را ناشی از یک حادثه ضربه آمیز پیشین می دانند .اما تحقیقات دهه های اخیر (ساندلر و جوف ،1967) علیه این گسترش نا معقول بر خاسته اند و بر لزوم ایجاد تمایز بین از دست دادن موضوع محبت ،حالت رنج ناشی از آن ، و واکنش افسرده وار تأکید کرده اند .
3-3افسردگیهای نوجوانی
مسأله بیماری شناختی افسردگی بر حسب آغاز ،میانه یا پایان نوجوانی به گونه های متفاوت مطرح می شود .در آغاز نوجوانی با مسائل مطرح شده به آنچه در خلال بزرگسالی مشاهده می شود نزدیکترند .
مانند آنچه در خلال دوره های کودکی دیده می شود ،نشانه شناسی افسردگی در نوجوانی نیز متغییر است و این تغییر پذیری به طور عمده ناشی از ناهمگرایی دیدگاه متخصصان بالینی از یکسو ،و غلبه از ابعاد افسردگی از سوی دیگر است . وبر ایناساس میتوان چهار چوبهای بالینی مختلف مانند واکنش اضطرابی افسرده وار ،افسردگی ،مبتنی بر احساس کهتری و احساس رها شدگی ،افسردگی ما لیخولیا یی ومعادل های افسرده وار را در خلال نوجوانی از یکدیگر متمایز کرد .
الف)واکنش اضطرابی افسرده وار
در برابر جدایی ،محرومیت یا نا کامی ،پاره ای از نوجوانان اضطرابی افسرده وارﻯ را که به منزله یک پاسخ حمایتی واقعی است ،نشان می دهد مع هذا نباید اضطراب و افسردکی را یکسان دانست . اضطراب همواره بر تجلیات روانی دیگر مقدم است و مبارزه فرد را علیه خطری که به نظر می رسد وی را تهدید می کند ،نشان می دهد .درد ناکتر شدن تدریجی این مبارزه به آشکار شدن پاسخ افسرده وار می انجامد ؛پاسخی که برای مدتی با پاسخ اضطرابی در هم تنیده می شود تا بتدریج جانشین آن شود . این حالت اغلب جنبه موقت دارد و با استقرار رئابط جدید و گسترش رغبتهای نو ، به افول می گراید .
واکنش های اضطرابی افسرده وار معمولا"در آغاز نوجوانی ،در افرادی که در مرحله نهفتگی یا پیش – نوجوانی دارای رگه های هراسی یا وسواسی بوئه اند ،بروز می کند .
ب)افسردگی مبتنی بر احساس کهتری
این ریخت افسردگی یکی از انواعی است که بخصوص در دوره نوجوانی بروز می کند .
گرچه کاهش سطح «حرمت خود»و احساس کهتری ای که در پی دارد ،در انواع افسردگی صرفنظر از سن وقوع آنها مشترک است اما اهمیت مفهوم حرمت خود در خلال نوجوانی ،افراد این سنین را در برابر این ریخت افسردگی ،آسیب پذیر تر می سازد .
افسردگی مبتنی بر احساس کهتری بر اساس مجموعه ای از «احساسات کهتری »که به قلمرو خاصی مانند قلمرو آموزشگاهی یا جسمانی و یا مجموعه شخصیت وابسته است ،و سر مایه زدایی موضوعی (که بر اساس بی رغبتی نسبت به جهان برونی و یا جستجوی دلایل ارزنده بودن خود در جهان برونی ،متمایز شدنی است .)با این احساس همراهند .
تردیدی نیست که هسته اصلی این اختلال در نا توانی نوجوان در تحقیق بخشیدن به آرمانهای که برای خویشتن قایل است ،این خواسته های آرمانی اغلب به صورت «خودبزرگ بینی »که نوعی شیوه مقابله با ترس از دست دادن هویت است ،متجلی می شود .در مواجهه با این الگوی کمال که تشکیل دهنده آرمانی است که با فرامن قایل قیاس است ،من نوجوان به گسترش احساسات کهتری که مشخص کننده این افسردگی است می پردازد .
ج)افسردگی مبتنی بر احساس رها شدگی
این نوع افسردگی معمولا"در نوجوانانی مشاهده می شود که شیوه اصلی بیان نشانه شناختی آنها ،«گذر به عمل »به صورت دیگر – پرخاشگری یا خود پرخاشگری است .اگرچه تمامی جوانانی که به طور عمده براساس گذار به عمل واکنش نشان می دهند ،دارای این ریخت افسردگی نیستند با این حال باید توجه خاصی نسبت به نوجوانانی که در برابر هر مانع ،واکنش گذار به عمل را نشان می دهند اعمال شود .در واقع ،مواجه شدن با مانع در پاره ای از افراد ، نوعی افسردگی را به وجود می آورد که در آن احساس رها شدگی ،خلأو خاطرات جداییهای ضربه آمیز از نوعزنده می شود . افسردگی مبتنی بر رها شدگی اغلب در نوجوانانی دیده می شود که تاریخچه زندگی آنها نشان دهنده کمبود های زودرس در قلمرو مراقبتهای مادرانه است .
د)افسردگی مالیخولیایی
افسردگی مالیخولیا یی به صورت یک دو قطبی یا دو قطبی آن از حد نوجوانی مشاهده می شود . (فین اشتاین 1982).اگرچه این افسردگی از لحاظ نشانه شناختی به دلیل فراوانتر بودن نسبی تجلیات توهم هذیانی ،امکانگذار از یک ریخت دیگر و همچنین فراوان تر بودندرهم تنیدگی این ریخت ها در خلال نوجوانی ، به صورت جزئی با افسردگی بزرگسال متفاوت است ،اما از دیدگاه آسیب شناختی می توان آن را با جدول بالینی افسردگی بزرگسال کاملا"قابل قیاس دانست .
ه)معادلهای افسرده وار
پاره ای از مؤلفان براین باورند که اختلال افسردگی در سنین نوجوانی بیشتر به صورت معادلهای افسرده وار متجلی می شود . هر یک از این مؤلفان ،چندین رفتار را به منزله رفتارهایبی معادل افسردگی تلقی می کنند .

 

 

 

 

 

جدول : معادلهای افسرده وار در نوجوانان از دیدگاه مؤلفان مختلف
مولف نشانه ها
تولان
وینر
گلاسر
مالم کوئیست
بیکوین اختلال های رفتاری (نا فرمانی ،گریزاز مدرسه ،خشم ،گریز از منزل )،کسالت و بی حوصلگی ،حالت عصبی ،خود تخریبگری (گرایشهای خود آزارگرانه،آمادگی نسبت به تصادفها).
خستگی ، کسالت ،حالت عصبی،خود بیماری پنداری ،نارسایی توجه،کوشش درجلب توجه،گذار به عمل ،اعتیاد به مواد مخدر ،رفتارهای جنسی اغتشاش آمیز، شکل گیری هویتی منفی.
اختلال رفتاری ،بزهکاری ،هراس تحصیلی ،روان آزرده وار،شکایتهای روان- تنی
روان بیاشتها ،فربهی ،خود بیماری پنداری ،فزون کنشی ،گذار به عمل.

 

پرخاشگری ،مشکلات تحصیلی ،نا پایداری ،گذاربه عمل .

 

با توجه به جدول مشاهده می شود که مؤلفان مختلف ،بسیاری از مشکلات رفتاری نوجوان را با افسردگی مرتبط ساخته اند و در واقع این رفتارها را مشابه با حالاتی دانسته اند که در خلال بزرکسالی با اصطلاح «افسردگی پنهان »مشخص می شود . به نظر می رسد که می توان دو موقعیت را در خلال نوجوانی متمایز کرد:
- پاره ای از رفتارها و یا برخی از نشانه هایی که اغلب با افسردگی توأم هستند ،صحنه نخست جدول بالینی را اشغال می کنند (معادلهای افسرده وار )و علامتهای افسردگی ،به رغم حضور خود ،کمتر نمایان هستند .در این صورت ،متخصص بالینی باید با دقت کامل به جستجوی آنها بپردازد ؛
- رفتارها و نشانه های مرضی (معادلهای افسرده وار )و همچنین علاممممتهای افسردگی قابل مشاهده اند امانوجوان به انکار این نشانه ها که گاهی سالها بعد کاملا"آشکار می شوند ،می پردازد .اصطلاح «معادل افسرده وار »با موارد اخیر بیشتر مطابقت دارد .
4- فراوانی افسردگی در خلال تحول
به رغم افسردگی های متعددی که در قلمرو افسردگی کودکان خردسال از دهه 1950تا 1980انجام شدند ،تا دهه اخیر ، هنوز هم بسیاری از متخصصان بالینی بر این باور بودند که کودکان خردسال به افسردگی وخیم مبتلا نمی شوند .این محققان ،الکوهای افسرده واری که در پاره ای از کودکان مشاهده می شوند ،به نوسانهای خلقی بهنجار نسبت می دادند و یا با اختلال روان شناختی دیگری مرتبط می ساختند (کانت ول ،1982،کازیدن1994) . این موضع گیری براین فرض مبتنی بود که بروز افسردگی مستلزم تجربه پاره ای از موقعیت های زندگی است، بدین معنا که تراکم رویداد های منفی یا سرخوردگیها موجب افزایش بد بینی پاره ای از افراد نسبت به جهان می شود و در نهایت آنها را دچار افسردگی می کند ،د رحالی که فقدان چنین تجربه های د رکودکان خردسال ،عملا"مانع بروز حالت افسردگی به صورت بزرگسالانه آن می شود.بررسیهایی که در خلال دهه 1980انجام شدند ،نشان دادند که بسیاری از کودکان ،منظومه ای از حالات افسردگی شدید را که به مشکلات دیگر نسبت دادنی نیست،تجربه می کنند و از میان می توان به کاهش فعالیت ،تصور از خود منفی ،انزوای اجتماعی و افکار انتحاری اشاره کرد (شواترز،1985؛کازدین،1990). بنابراین در حال حاضر این نکته آشکار است که حتی نوزادان سه ماه نیز می توانند دچار افسردگی شدید شوند .این نوزادان که اغلب فرزردان مادران افسرده هستند ،حتی هنگام تعامل با بزرگسالان غیر افسرده ،رفتار های افسرده وار (غمزدگی چهره،کندی حرکات،فقدان پاسخ دهی ) مشخصی را نشان می دهند ،اما این نکته که آیا این رفتارها به پاره ای از گرایش های موروثی نسبت دادنی هستند یا ناشی از تعامل نوزاد با مادری افسرده اند و یا بالاخره می توانند در عین حال ناشی از ترکیب هر دو عامل باشند ،هنوز آشکار نیست .
دیدگاههای نظری و تحقیقات د رقلمرو علت شناسی افسردگی د رخلال تحول را د رقسمت های بعدی مطرح خواهیم کرد اما اینک بر این نکته تأکید می کنیم که اختلالهای خلقی (افسردگی مهاد،کژخویی و جزآن ) از نخستین ماههای زندگی قابل مشاهده اند و گرچه چهارمین مجموعه تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی امریکا(DSM IV، 1994) ،هیچ یک از اختلالهای خلقی را در چارچوب اختلا لهایی که در خلال تحول بروز می کند (مانند انچه در اختلال لهای اضطرابی دیده می شود ) قرار نداده است ،با این حال آشکارا مشاهده می شود که افسردگی در سنین مختلف به گونه های متفاوت متجلی می شود .
جدول 12-3(به نقل از بارلو و دوران،1995) پس از ارائه فهرستی از نشانه های اصلی افسردگی بزرگسال(در قلمرو اختلا لهای افسردگی مهاد و کژخویی) ،به ارائه شیوه بیان این نشانه ها در سنین مختلف پرداخته و بدین ترتیب ،تغییر پذیری این نشانه ها د رخلال تحول را بر جسته ساخته است .این جدول از یک سو مبین وجود نشانه های هفسردگی د رسنین مختلف است و از سوی دیگر،علت تفاوت دیدگاهها د رمورد فراوانی افسردگی را مشخص می کند .
به طور کلی ،تحقیقات مختلف با توجه به تنوع نشانه شناسی افسردگی در خلال تحول، نشان داده اند که تقریبا" دو درصد کودکان 4تا16 ساله به اختلا ل افسردگی مهاد مبتلا می شوند (کازدین ،1994) این فراوانی در خلال نوجوانی به طور تقریبی 7درصد است .تحقیقات مختلف به تفاوتی در فراوانی افسردگی پسران و دختران قبل از سن 11سالگی دست نیافته اند اما در حد سن 16 سالگی ،تعداد دختران افسرده را دو برابر پسران گزارش کرده اند (کازدین،1990) .
در حد خطوط کلی می توان گفت که اختلا لهای افسردگی در خلال کودکان نسبت به بزرگسالان از فراوانی کمتری برخوردارند اما در نوجوانی شاهد افزایش چشمگر این فراوانی هستیم ؛گرچه در این دوره زندگی نیز این فراوانی کمتر از آن است که در بزرگسالی مشاهده می شود .دلایلی مبنی بر فراوانتر بودن اختلال گژخویی نسبت به افسردگی مهاد در کودکان خرد سال در دست است ،در حالی

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه افسردگی در بین جوانان 18ساله ورزشکارو غیر ورزشکار