دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
دانلود اقدام پژوهی چگونه توانستم مشکل وابستگی بیش از حد ستایش دانش آموز کلاس اول را به مادرش برطرف نمایم ؟
فرمت فایل word و قابل ویرایش
تعداد صفحات 30صفحه
قیمت 2000 تومان
قسمتی از مجموعه
چکیده :
بسیاری از کودکان هنگام جدا شدن از والدین ناراحت می شوند، به خصوص در خانواده هایی که مراقبت های غیرمنطقی از کودک صورت می گیرد. اما برخی از کودکان اضطراب بسیار شدیدی را موقع جدا شدن از مادرشان نشان می دهند. در موارد بسیار شدید کودک حتی در اتاق مادر را تعقیب می کند، این مشکل موقعی در کودک در مدرسه می رود، آشکار می شود.
حدود 3 و نیم درصد کودکان به این ناراحتی مبتلا می شوند و در دخترها و طبقه مرفه بیشتر است. به این رفتارها اضطراب جدایی می گویند . اگر والدین کودک را در محیط مدرسه رها کنند اضطراب کودک بیشتر میشود پس باید با ملایمت، ملاطفت و نرمی با کودک ارتباط برقرارکرد و با حرف زدن با کودک به کاهش اضطرابش کمک کرد.
اضطراب در برخی کودکان در آغاز سال تحصیلی طبیعی است به خصوص برای کودکانی که وارد دوره پیشدبستانی یا کلاس اول میشوند.این دسته از کودکان چون از محیط خانه وارد محیط دیگری میشوند. با افراد جدید مواجهه میشوند و محیط جدیدی را تجربه میکنند و از سوی دیگر آزادیهایی را که در محیط خانه داشتند در مدرسه ندارند دچار اضطراب میشوند.کودکان در ورود به مدرسه در زمان استراحت، نوع تغذیه و زمان بازی خود دچار تغییر شده و طبیعی است که دچار اضطراب شوند.مهمترین مسئله در ورود کودکان به مدرسه جدا شدن از والدین به خصوص مادر است و چون کودک چند سال به طور طبیعی در کنار مادر بوده است جدا شدن از مادر برایش سخت است.البته اکثریت کودکان در مدت کوتاهی با محیط جدید هماهنگ شده و میتوانند خود را سازگار کنند. در سال تحصیلی اخیر بنده با چنین موضوعی مواجه شدم و آن هم وابستگی بیش از حد یکی از دانش آموزانم به نام ستایش به مادرش بود که باعث می شد نسبت به مدرسه گریزان باشد و در بین جمع دانش آموزان بسیار کم رو و خجالتی باشد.
مقدمه
اصطلاح مدرسه گریزی پس از اجباری شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزدهم میلادی در اروپا رواج یافت. در آن موقع اصطلاح فرار از مدرسه کلیه شکل های غیبت بدون اجازه از مدرسه را دربرمی گرفت. اصطلاح مدرسه گریزی پس از اجباری شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزدهم میلادی در اروپا رواج یافت. در آن موقع اصطلاح فرار از مدرسه کلیه شکل های غیبت بدون اجازه از مدرسه را دربرمی گرفت. فرار از مدرسه عکس العمل های متفاوتی از سوی اولیاء و مربیان برانگیخته است که اهمیت مطالعه گسترده این موضوع را دو چندان می کند. نگرانیهایی که این نوع مشکل به وجود می آورد پرسشهایی را در ذهن اولیاء و مربیان به وجود می آورد مانند: سرنوشت او چه می شود؟ آیا یک زندگی را در آینده راه خواهد برد؟ آیا در بزرگسالی به مشکلی برنمی خورد؟
با این توصیف سوالی را می توان مطرح کرد که آیا فرار از مدرسه یک فاجعه است؟ در بهترین شرایط مدرسه گریزی می تواند تبعات جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد. به طوری که برخی از روانشناسان مدرسه گریزی را با خودکشی فردی مقایسه کرده اند.
به عبارت دیگر، همان طور که بیمار در معرض خطر خودکشی را باید بستری کرد، یک کودک مدرسه گریز را نیز باید به یک مدرسه شبانه روزی یا بازپروری نوجوانان منتقل کرد. چرا کودک از مدرسه می گریزد؟ جواب این سؤال را با پیگیری مسیر رشد و تحول کودک می توان پیدا کرد. ورود به مدرسه اولین برخورد جدی کودک با اجتماع و درخواستهای آن است. کودک مدرسه گریز، آینده اجتماعی و شغلی خود را به مخاطره می اندازد، در نتیجه فرار از مدرسه یک خودکشی اجتماعی است.
با ورود کودک به محیط مدرسه، دوگانگی و کشمکشی بین محیط خانوادگی و محیط جدید ایجاد می شود. اما این تعارض از کجا ریشه می گیرد؟
مدرسه برای آموختن مهارتهای تفکر جدید مثل نوشتن، حساب و... روی شناخت بنیادی کودک از دنیای اطرافش تأثیر می گذارد، در عین حال دامنه این تأثیر تا رشد جسمانی وی هم کشیده می شود. اثر روی رشد جسمانی با آموزشهای حرکتی، زنگهای ورزش و رسیدگی به مسائل بهداشتی خودش را نشان می دهد. کودک در محیط آموزش، خود را بین هم سن و سالانش می بیند و برای نخستین بار دست به ترسیم تصویری از خود براساس نگرشهای گروه همسالان می زند. این تصویر جدید، از زاویه دید محیطی، در تعارض با تصویر قبلی محیط خانوادگی قرار می گیرد.
پس مدرسه تکالیف جدیدی را روی دوش کودک که ماهیتی رابطه جو دارد می گذارد. می توان گفت ورود به مدرسه به خاطر همین تکلیف جدید بحران زا است. هر چند نمی توان تفاوتهای فرهنگی شدن و اجتماعی شدن افراد را از نظر دور داشت ولی هر کودکی با توجه به تمام ملاحظات متحمل فشار روانی می شود. کیفیت فشار روانی متفاوت تجربه می شود. انسان موجودی رابطه جو و اهل تجربه کردن است؛ وقتی مدرسه تکالیفی را فراتر از توان دانش آموز از وی می خواهد نطفه مدرسه گریزی بسته می شود. کودک مدرسه گریز را کودکی توصیف می کنند که دارای هوش پایین تری است، هوش وی برای سازگاری با درخواستهای محیط آموزشی کافی نیست. در کوتاهترین تعریف هوش توانایی سازگاری با محیط است . ظرفیت پنهان کودک در برخورد با درخواستهای محیط جدید آشکار می شود.
رشد اخلاقی کودک در دوره مدرسه دارای جایگاه ویژه ای است. کودک از یک سو با ارزشهای اخلاقی محیط آموزشی که توسط مدرسه و معلم تدریس می شود و از سوی دیگر با ارزشهای اخلاقی گروه همسالان دست به گریبان است. اخلاق به طور معمول ادب را ستایش می کند ولی گروه همسالان جسارت و بی ادبی را شجاعت می داند. ظرفیت سازش یافتن یا کنار آمدن با موفقیتهای مختلف و متفاوت لازمه میانجی گری این دو نوع خط مشی اخلاقی است. اگر کودکی نتواند بین این دو قطب متضاد صلح و سازش ایجاد کند دچار ناکامی خواهد شد. تلاش کودک در این سن و سال برای انجام کاری جدید و بکار بستن ابتکار از سوی احساس درونی مقصر بودن و گناهکاری تهدید می شود. ولی همین کودک از ۶ – ۷ سالگی تا آغاز نوجوانی روابط عمده اجتماعی اش را در محیط آموزشی و گروه همسالان سپری می کند. فقدان احساس کارآمد بودن و مثمرثمر بودن کودک را متزلزل می کند و بهره وری و کارآمدی فرد را تهدید می نماید.