«هویت جنسی(Gender Identity)» بازتاب احساس مردانگی یا زنانگی فرد است. هر کودکی تاسن 2-3 سالگی باور محکمیدر مورد مرد یا زن بودن خود پیدا میکند و راحت و قاطع میگوید:«من یک پسرم» یا «من یک دخترم» اما حتا اگر رشد جنسی او طبیعی هم باشد، حس نرینگی یا مادینگی فرد کامل نیست و باید رشد و تکامل یابد.
هویت جنسی بر اساس زیست شناسی افراد بنا میشود، از آموزههای اجتماعی اثر میپذیرد و برای این که به دوام و ثبات دست یابد، به گذشت زمان نیاز دارد.
هویت جنسی به طور ضمنی به معنای وجوه فیزیولوژیک رفتار مرتبط با مردانگی یا زنانگی است. اما باید بین جنسیت اچتماعی و جنسیت بیولوژیک(زیست شناختی) تمایز و تفاوت قائل شد؛ هرچند در اغلب موارد، این دو با یکدیگر متناسب و هماهنگ هستند، یعنی مردان رفتار مردانه و زنان رفتار زنانه از خودنشان میدهند. ولی گاه در مواردی چون مبحث ما جنسیت و هویتجنسی بایکدیگر در تعارض و تضادند.
ویژگیهای جسمانی از جنسیت زیست شناختی فرد بر میآید اما این به تنهایی هویت جنسی را شکل نمیدهد. در پیدایش هویت جنسی، سر مشقهای بی شمار اجتماع نقش دارند، سرمشقهایی از همبازیها، پدر و مادر، خواهر و برادر، آشنایان، آموزگاران و دیگر روابط اجتماعی – فرهنگی ساری و جاری.
به طور معمول، افراد با جنسیت بیولوژیک خود، همانندسازی میکنند اما همیشه این گونه نیست. گاه مغز و روان مردانه در پیکری زنانه اسیر میشود و سه بار شایع تر از آن، مغز و روان زنانه در کالبدی مردانه فریاد بر میآورد!
چرا که هویت جنسی تنها از وضعیت مردانه یا زنانهی دستگاه تناسلی خارجی کودک پدید نمیآید. عوامل ژنتیک، به ویژه از بسته شدن نطفه تا هفتهی ششم زندگی جنینی و نگرشهای پدر، مادر و خانواده و فرهنگ پیدا و پنهان اجتماع پیرامون ، بی شک اثر گذار است.
«نقش جنسی»، رفتار بیرونی است که اعلام عمومیجنسیت محسوب میشود و بازتاب احساس درونی شخص در مورد هویت جنسی اش است. نقش جنسی انتقال شمای مرد بودن یا زن بودن به دیگران است: هویدا شدن هویت جنسی ذهنی.
اغلب «هویت جنسی» و «نقش جنسی(Gender Role) » با یکدیگر هماهنگ هستند. زنی که حسی از زن بودن دارد، دیدگاه خودش را با رفتار زنانه به جهان انتقال میدهد و مردی که خودش را مرد میداند، کردار مردانه دارد. از این رو، نقش جنسی، هر رفتار و گفتاری است که شخص برای نشان دادن اندازهی مرد بودن یا زن بودن خود ابراز میکند.
پس، سخن نخست آن که «هویت جنسی» و «نقش جنسی» از بنیاد میبایست از جنسیت بیولوژیک(زیست شناختی) و آناتومیک (کالبدی) تمایز داده شود. جنسیت کاملاً محدود و منحصر به ویژگیهای تشریحی و فیزیولوژیکی است که «ظاهر» مردانه یا زنانه برای فرد پدید میآورد.
اما افتراق «گرایش جنسی (Sexual Orientation) » نیز از مفهوم هویت جنسی مهم است. گرایش جنسی، به موضوع یا هدف تکانههای جنسی اشاره دارد و بیانگر تمایل جنسی – شهوانی فرد برای جنس مقابل (Heterosexual)، جنس موافق (Homosexual) یا هر دوست (Bisexual) و بستگی به این دارد که کشش فرد به ایجاد رابطه با کدام جنس بوده و خواهد بود.
اختلال هویت جنسی(Disorder Gender Identity) در پسرها بیشتر است و نسبت پسر به دختر از 6 به 1 تا 30 به 1 متفاوت است.
نرینگی (مردانگی) بستگی به اثر هورمونهای مردان (آندروژنها) در دوران جنینی دارد.
تستوسترون روی نورونهایی از مغز که در نرینگی (مردانگی) مغز در مناطقی از جمله هیپوتالاموس نقش دارند، اثر میکند. مطالعات اخیر تفاوتهایی را در مغز افراد دچار Transsexualism مرد به زن نشان داده است. در این افراد هستههای هیپوتالاموس وهستهقرمز مغزشان کوچکتر از دیگر مردان و در قد و قوارهی هستههای مغز زنان بوده است. امابه جز این عوامل بیولوژیک، عوامل روان شناختی و اجتماعی نیز بر پیدایش هویت جنسی مؤثرند. از نظر فرهنگی نقشهای جنسی مشخص است. از پسرها انتظار نمیرود که دخترانه رفتار کنند و از دخترهاهم رفتار پسرانه پذیرفتنی نیست. این نقشها آموخته میشوند، هرچند این یک واقعیت است که برخی پسرها مزاج ظرفی و حساسی دارند و برخی دخترها پرخاشگر و پرانرژیاند.
چگونگی روابط مادر با کودک در نخستین سالهای زندگی در برقراری هویت جنسی اهمیت فوقالعادهای دارد. در خلال این سالها، مادران به طور طبیعی کودکان را از هویت جنسی شان آگاه کرد و سبب میشوند که آنها جنسیت خود را بپذیرند و بدان افتخار کنند. اما مادر خشن، کنترل کننده و بیارزش کننده میتواند در رشد و شکلگیری هویت جنسی کودک اختلال پدیدآورد. برخی کودکان ممکن است با این پیام روبرو شوند که اگر هویت جنس مقابل را داشتند، از ارزش بیشتری برخوردار بودند. مشکلات هویت جنسی گاه در اثر مرگ مادر، غیبت طولانی یا افسردگی او آغاز شود. در چنین حالاتی ممکن است یک پسر بچه از طریق همانندسازی کامل با مادر واکنش نشان دهد.
نقش پدر نیز در سالهای نخست زندگی قطعاً مهم است و حضور او به طور طبیعی به فرآیندجدایی- فرایت کمک میکند. بدون وجود پدر، مادر و کودک ممکن است کاملاً نزدیک باقی بمانند. پدر برای پسر بچه، الگوی همانندسازی مردانه و برای دختر نخستین شئ محبوب(Love object) است.
ویژگی اصلی اختلال هویت جنسی، ناراحتی شدید و مداوم شخص در مورد جنسیت تعیین شدهی اوست و او تمایل و اصرار دارد که به جنس مقابل تعلق دارد. در بسیاری موارد از همان کودکی، چه دختر بچهها و چه پسر بچهها از پوشیدن لباسهای جنس آناتومیکال (کالبد شناختی) خود خودداری کرده و لباسها و بازیها و رفتارهای جنس مقابل را بر میگزینند. در موارد زیادی آنها ویژگیهای آناتومیک خاص خود را رد و انکار میکنند.
در دورهی کودکی، نمیتوان مرز مشخص بین کودکان دچار اختلال هویت جنسی و دیگر کودکان معمول گذاشت. دختران مبتلا به این اختلال، دوستان و مصاحبان پسر زیادی داشته و دلبستگی ویژهای به ورزشها و بازیهای خشن پسرانه نشان میدهند. این دخترها علاقهای به عروسکبازی و خالهبازی ندارند و در بازیهای کوکانه نقش پدر، برادر و دیگر افراد مذکر را به عهده میگیرند.
آنها ممکن است از ادرار کردن در وضعیت نشسته خودداری نموده و ادعا کنند که آلت مردانه دارند و یا در آینده پیدا خواهند کرد. این دختران از داشتن پستان خوشحال نبوده و از پریود(عادت ماهانه) شدن متنفرند و چنین بیان میکنند که هنگامیکه بزرگ شوند، مرد خواهندشد ؛ این مرد شدن در پندار آنها به این صورت است که واقعاً یک مرد خواهند شد و نه این که صرفاً نقش یک مرد را داشته باشند.
پسران دچار این اختلال، معمولاً با فعالیتهای قالبی زنانه اشتغال ذهنی دارند و ممکن است ترجیح در پوشیدن لباس دخترانه یا زنانه را آشکار نشان دهند واگر به لباسهای زنانه واقعی دسترسی نداشته باشند، ممکن است از پارچهها و وسایل موجود، چنین لباسیهایی برای خود درست کنند. این پسرها میل شدیدی برای شرکت در بازیها و تفریحهای دخترانه دارند. وقت گذرانیهای خاص دختران برای آنان لذت بخش است. به عروسکهای مؤنث دلبستگی زیادی نشان میدهند و معمولاً همبازیهایشان را از میان دختران بر میگزینند.
در خاله بازی این پسرها نقش زنان را برعهده میگیرند. ادا و اطوار وشیوه و سبک رفتار و احساس شان اغلب از سوی اطرافیان زنانه تلقی میشود. آنها به طور معمول در بین پسران همسنشان مورد آزار واذیت و تمسخر قرار گرفته یا از سوی آنها طرد میشوند. (در حالی که چنین برخوردی با دختران دچار اختلال هویت جنسی یا سن بلوغ به ندرت صورت میگیرد.) پسران مبتلا به این اختلال ممکن است چنین ادعا کنند که بزرگ شوند، مبدل به یک زن خواهند شد، یک زن واقعی. آنها ممکن است چنین بیان کنند که آلت جنسی و بیضههای شان نفرت انگیز بوده و از بین خواهند رفت و یا این که ای کاش آلت مردانه و بیضه نداشتند. برخی کودکان به خاطر تمسخر دیگر بچهها یا فشار مدرسه برای پوشیدن لباسهای پسرانه، از رفتن به مدرسه خودداری کنند. آغاز اختلال پیش از 4 سالگی و تعارض با همسالان در 8-7 سالگی است.
اما با افزایش سن، در سالهای نوجوانی علائم و نشانههای اختلال هویت جنسی شبیه بزرگ سالان مبتلا است. نوجوانان و بزرگ سالان دچار این اختلال دوست دارند که متعلق به جنس مقابل باشند و این میل خود را آشکارا بیان میکنند. این افراد به طور مکرر کوشش میکنند که به عنوان عنصری از جنس مقابل پذیرفته شوند و آرزو دارند که مانند فردی متعلق به جنس مقابل زندگی کنند و دیگران درست مانند جنس مقابل با آنها رفتار کنند.
افزون بر این میخواهند ویژگیهای جنسی جنس مقابل را به دست آورند و ممکن است معتقد باشند که آنها با جنسیت «عوضی» و «اشتباهی» به دنیا آمدهاند. آنها چنین احساس میکنند که زنی «به دام افتاده» در کالبد مردانه و یا مردی «محبوس» در پیکر زنانهاند.
نوجوان و بزرگ سالان اغلب برای تغییر پیکر خود در خواست اقدامات طبی و عملهای جراحی مینمایند. این افراد اصطلاحاً نارضایان جنسیتی خوانده میشوند. «نارضایتی جنسیتی(Transsexualism)» حالتی است که فرد اشتغال ذهنی مداومیبا رها شدن از ویژگیهای جنسی اولیه و ثانویه جنس پیکری خود و به دست آوردن ویژگیهای جنسی اولیه و ثانویهی جنس مقابل دارد و میخواهد که همچون عضوی از جنس مقابل زندگی کند، لباس بپوشد و آمیزش داشته باشند.
در سابقهی بیشتر ناراضیان جنسیتی، مشکلات و اختلالات هویت جنسی دوران کودکی وجود داشته است ولی تنها معدودی از کودکان دچار اختلال هویت جنسی دچار نارضایتی جنسیتی خواهند شد.
نارضایتی جنسیتی در مردان شایع تر از زنان است. شیوع آن در مردان، یک در سی هزار مرد و در زنان، یک درصد هزار زن است. بزرگ سالان مبتلا به ترنس سکسوالیزم (T.S.) از پوشیدن لباسهای جنسیت پیکریشان دچار ناراحتی زیادی میشوند، بنابراین شبیه جنس مقابل لباس میپوشند و در فعالیتهای مرتبط با آن جنس شرکت میکنند.
مردان از آلت تناسلی و بیضههای خود متنفرند و به طور مداوم نزد جراحان مختلف میروند تا خود را از شرشان خلاص کنند. آنها چنین بیان میدارند که ای کاش میتوانستند آلت و بیضههای شان را بکنند و به داخل چاهک توالت بیندازند. این میل به نداشتن آلت و بیضهها ممکن است برتمام خواستهای دیگر شخص چیرگی یابد.
مردان دچار نارضایتی جنسیتی (Transsexualism) برای ایجاد پستان و دیگر انحناهای بدنی زنانه، هورمون زنانه استروژن مصرف میکنند، با الکترولیز موهای مردانه خود را از بین میبرند و برای برداشتن آلت تناسلی و بیضهها و پدید آوردن واژن، خود را به جراحی میسپارند.
زنان مبتلا، پستانهای خود را محکم میبندند یا با جراحی برمیدارند. آنها برای برداشتن رحم و تخمدانهای شان نیز خود را به جراحی میسپارند. برای پدید آوردن تودهی عضلانی مردانه و کلفت کردن صدا، هورمون مردانه (تستوسترون) مصرف میکنند و برای به دست آوردن آلتتناسلی مردانه جراحی میشوند. آلتی که از عضلات شکمی یا رانی ساخته شده و یا با یاری جستن از پروتزهای مصنوعی درست میشود. این گونه جراحیها میتواند آن چنان هنرمندانه انجام شود که به کلی فرد را از جنس مقابل پیش ازجراحی اش، تفکیک ناپذیر و جدانشدنی نماید. از آن جا که درمان جراحی، قطعی است و بازگشتی ندارد، معیارهای دقیقی باید پیش از جراحی مدنظر قرار گیرد. بیمار باید دست کم برای 3 ماه و گاه تا یک سال به طور آزمایشی در نقش جنس مقابل زندگی کرده باشد. زیرا در برخی از این افراد آزمودن زندگی واقعی در نقش جنس مقابل ممکن است سبب تغییر ذهنیت آنها شود، زیرا در این حالت ارتباط با دوستان، همکارن و معشوق در آن نقش دشوار میشود. بسیاری از نارضایان جنسیتی از تغییرات بدنی حاصل از درمان هورمونی صرف، راضی شده و فراتر نمیروند. تنها و پنجاه درصد ناراضیان جنسیتی که واجد ملاکهای لازم هستند، تحت عمل جراحی تغییر جنسیت قرار میگیرند.
درمانهای دارویی و روان شناختی با هدف وارونه کردن اختلال بسیار به ندرت موفق بوده است. درمانگر معمولاً اهدافی را پایه ریزی میکند تا به بیمار کمک شود تا با هویت جنسی مطلوبش راحت باشد و هدف این نیست که فردی با هویت جنسی مرسوم ایجاد شود.
روان درمانیهای خانوادگی و آموزش روان شناختی خانواده در اغلب موارد بسیار سودمند بوده است.
ملاکهای تشخیص اختلال هویت جنسی DSM-IV-TR عبارتند از :
الف- همانند سازی قوی و مداوم با جنس مقابل (که صرفاً شامل میل فرد به کسب امتیازات اجتماعی و فرهنگی جنس مقابل نباشد)
*در کودکان، با چهار مورد یا بیشتر از :
تمایل یا اصرار مکرر فرد به تعلق به جنس مقابل
ترجیخ لباس دخترانه یا تقلید ظاهر دخترانه در پسرها؛ اصرار بر پوشیدن لباسهای مردان در دخترها
ترجیح مداوم و قوی برای نقشهای جنس مقابل در بازیهای تخیلی یا تخیلات مداوم در مورد تعلق به جنس مقابل
میل شدید به شرکت در بازیهای قالبی و تفریحات جنس مقابل
ترجیح قوی هم بازیهای جنس مقابل
* در نوجوانان و بزرگ سالان، با علائمیچون
ابراز تمایل برای تعلق به جنس مقابل
جازدن مکرر خود به عنوان جنس مقابل
اعتقاد شخص به این که او احساسات یا واکنشهای خاص جنس مقابل را دارد
تمایل به زندگی مانند جنس مقابل و انتظار از دیگران که با او همانند جنس مقابل رفتار کنند
ب- ناراحتی مداوم در مورد جنسیت خویشتن یا احساس نامتناسب بودن در نقش جنسی خودی
*در کودکان، با هریک از موارد زیر:
در پسرها، تأکید بر این که آلت یا بیضهها چیزی نفرت انگیزند یا از بین خواهند رفت یا تأکید بر این که بهتر بود که آلت را نداشتند یا بی زاری نسبت به بازیهای خشن پسرانه و رد اسباب بازیها، بازیها و فعالیتهای کلیشهای پسرانه.
در دخترها، خودداری از ادرار کردن در حالت نشسته و تأکید بر این که دارای آلت است یا در آینده دارای آن خواهد شد. تأکید بر این که شخص نمیخواهد پستانهایش رشد کند یا دچار پریود(عادت ماهانه) شود. بی زاری بارز نسبت به لباس معمولی زنانه.
*در نوجوانان و بزرگ سالان، با نشانههایی مانند:
1. اشتغال ذهنی با رهایی از ویژگیهای جنسی اولیه و ثانویه (مانند درخواست تجویز هورمونها، جراحی یا دیگر روشهای تغییر جسمانی برای شبیه جنس مقابل شدن )
2. اعتقاد به این که شخص با جنسیت «عوضی» و «اشتباهی» زاده شده است.
پ- اختلال همراه با یک اختلال جسمی دو جنسیتی(هرمافرودیزم) نیست.
ت- اختلال سبب ناراحتی چشمگیر بالینی یا تخریب در کارکرد اجتماعی، شغلی و یا دیگر حوزههای کارکردی میشود.
** اختلالات دو جنسیتی (هرمافرودیزم حقیقی یا کاذب) همراه با ملال جنسیتی، رفتار مبدل پوشی گذرای وابسته به استرس و اشتغال ذهنی مداوم با اختگی یا قطع آلت بدون تمایل به کسب ویژگیهای جنسی جنس مقابل سه دسته اختلالی هستند که در دسته «اختلالات هویت جنسی که به گونه ای دیگر مشخص نشده است» قرار میگیرند.
در اختلالات دو جنسیتی(Intersex Conditions )، برخلاف اختلال هویت جنسی و نارضایتی جنسیتی، افراد جنبههای پیکری(Anatomical) و فیزیولوژیک پیدا و پنهانی از جنس مقابل را دارا هستند.
اختلال هویت جنسی (G.I.D.) و نارضایتی جنسیتی(T.S.) عجیب و غریب تر از آن چه گفته شد، نیست. نه نشانه آخرالزمان است، نه پیش قراول یورتمهی خر دجال! اختلالی است که بر سر آن که آن را کاملاً حاصل اختلالات دورهی جنینی (پیش از زاده شدن) و یا کلاً پیامد مشکلات روانی – اجتماعی و پرورشی – فرهنگی (پس از زاده شدن) بدانیم، هنوز اختلاف است.
پژوهش این جانب که به لطف و یاری فراوان سرکار خانم دکتر رحیمیان و مرکز MRI دکتر اطهری و مساعدت و عنایت جمعی از اساتید و روان پزشکی، نورولوژی و پزشکی قانونی و اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران در حال انجام است، درست همین اختلاف دیدگاه را هدف گرفته است.
مطالعات مشابه بسیار اندک انجام شده و تنها مطالعهی در حد و اندازهی پژوهشی ما، بر 6 جسد مبتلایان به اختلال هویت جنسی صورت گرفته است. امیدواری من آن است که بتوانیم این پژوهش را با 60 نمونه زنده انجام دهم و مقالهی آن را در مجامع بینالمللی روانپزشکی و علوماعصاب ارائه نمایم. بیشک چنین امری اعتبار ویژه و شگرفی برای میهنمان به ارمغان خواهد آورد. چرا که نرم افزاری Volumetry مورد استفادهی ما جُز در ایالات متحده آمریکا، حتا در اروپا نیز وجود ندارد تا چه رسد به آسیا و خاورمیانه و کشورهای ثروتمند عربی.
اما صرف نتیجهی این پژوهش مهم نیست. مهم تر از آن بانگ «انجام» این پژوهش در ایران ماست که امروزه زیر فشار تبلیغات همه جانبهی رسانههای گروهی «جهان نخست» و در واقع، هجوم گستردهی روانی آنها قرار گرفته است و بسیاری از آنان که تصویری واقعی از کشور ما ندیدهاند، ما را با پوششی از برگ و خاشاک بر بالای درختان و یا در شکل و شمایل بیابانگردانعربی – آفریقایی بر پشت شتران گمان میکنند! متأسفانه «عین» همین تصاویر را اینجا بسیاری از بخصوص کودکان و نوجوانان دورگه یا نسل سوم مهاجر ایرانی با شگفتی بیان کرده و میکنند.
این طعم تلخ سیاست و مزهی ناگوار امپریالیزم رسانه ای و خبری است که به راحتی هم چاره پذیر و حل شدنی نیست.
حال لحظه ای بیندیشیم که انجام پژوهشی بسیار گسترده تر و ژرف تر از پژوهشهای انجام شده در ام القرای جهان پیشرفته و نخست چه اعتباری برای کشورمان میآفریند. آن هم درست در حوزه ای که از دید آنها در میهن ما حوزهی «تابو و امر ممنوعه» است. بی تردید آنها خیال یکنند که در ایران بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی و ترنس سکسوالیزم با شکنجههای مدهش اعدام میشوند!!
و البته این در حالی است که با وجود همه کاستیها و کم لطفیها و مضایقههای رسمیو غیر رسمی،GIDها و TSها در سیستم دادگستری و انتظامیایران –پس از کش و قوسهای فراوان- بالاخره تعریف نسبتاً مشخصی یافتهاند و با آنها نسبتاً به مماشات رفتار میشود و در عمل با یکی دو سالی پیگیری جدی، فرد میتواند به دستور قاضی و نظر کارشناسی روان پزشکی قانونی مورد عمل جراحی قانونی و رسمیقرار گیرد و جنسیت پیکریاش را با جنسیت مغزی و روانیاش هماهنگ و یکسان سازد.
اما این واقعیت غیرقابل کتمان و افتخار آمیز، هرگز به معنای آن نیست که T.S.ها وG.I.D. ها در ایران آسوده میزنید و هیچ مشکل و دردسری ندارند. مشکل و بیچارگیT.S.ها و G.I.D.ها در ایران ناشی از نادانی عمومیو جهالت فرهنگی همهگیر نسبت به آن است. حتا اغلب پزشکان – جز روان پزشکان- به مشکل و در واقع «بحران» آنها به دیدهی تردید مینگرند و آنها را «باور» ندارند! اینان نیز چون تودهی ناآگاه اجتماع خود شیفته و خودبین مان، به این مسئله با دیدی کهنه مینگرند و هنوز به درکی نو و به روز نسبت به قضیه نرسیده اند.
شاید، اجتماع کم دانش ایرانیان پذیرش و آمادگی آشنایی همه جانبه با ترنس سکسوالیزم از طریق صدا و سیما را نداشته باشد، اما آموزش محدود تلویزیونی، که با میزگردی از متخصصان مربوطه دنبال شود، به طور حتم نه تنها مشکل آفرین نیست بلکه به یقین سودمند خواهد بود. آموزش همه جانبهی این مسئله در روزنامهها و دیگر مطبوعات قطعاً مورد نیاز است و باید هر از چند گاهی این موضوع، به هر بهانه، به اشکال مختلف از مقالات علمیتا مصاحبه با خود بیماران مطرح شود تا جامعه به شکل «مواجهه تدریجی (Graded Exposure)» با این مسئله روبه رو شود و بدون هیچ عارضه ای آن را درک و هضم کرده و بپذیرد.
از آن زمان که یکی از مجریان سرشناس مرد صدا و سیما، با تحمل رنج و مشقتهای فراوان، در نهایت با پادرمیانی و مشاورهی کارشناسانهی استاد ارجمند و پیشکسوت بلند مرتبهی روان پزشکی کشور- استاد دکتر طریقتی- به حکم شرعی و هزینه امام راحل تحت جراحی تغییر جنسیت (SexReassignment surgery) قرار گرفت، بیش از دو دهه میگذرد؛ اما متأسفانه میزان پیشرفت ارتقای دانش و بینش ما نسبت به «بحران هویت جنسی (Gender Identity Crisis)» به اندازه و شایستهی «دو دهه» نبوده است. هنوز T.S.ها در ایران از داشتن یک NGO محروماند و پیگیری و انتظار برخی برای جراحی بیش از دو سه سال زمان میبرد! هنوز و بویژه در شهرستانها با آنها برخوردهایی نادرست و غیر علمیو غیر منطقی صورت میگیرد و هنوز بسیار ازخانوادهها آنها را در خانه محبوس حتا و شکنجه کرده و به بند و قفل و زنجیر میکشند!!
برخوردبرخی خانوادهها – بویژه خانواههای غیرمذهبی- آنها را به مرز آشفتگی، پریشانی و خودکشی میکشاند و در مواردی آنها را به ترک خانه و حتا فرار از منزل وادار میسازد. و این پرسش را میآفر یند که چه کسی – در نبود هیچ انجمن، گروه یا سازمان حامل و مدافع- برای اینان پشتیبان و غمخوار خواهد بود؟!؟ زمانی که همخون، همخون مبتلا به «بحران هویت» را پذیرا نبوده و پس میزند، دیگر در این «اجتماع هزار خونِ صد رنگِ ده رو» چگونه میتوان ایمن بود تا چه رسد به آن که ایمن زیست؟!؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 31 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله اختلالات هویت